✨﷽✨
💢امام خمینی و شستن لباس زن مستمند
✍مرحوم آقای اسلامی تربتی که همسایه امام خمینی در قم بود، نقل می کرد: روزی با امام در حال رفتن به درس مرحوم آقای شاه آبادی بودیم، فصل زمستان بسیار سردی بود از کنار مدرسه حجتیه عبور می کردیم، دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه ها و کهنه هایی را می شوید. نمی دانم مال خودش بود یا کلفت بود. می دیدیم که یخ های رودخانه را می شکست و کهنه می شست، بعد دستش را از آب بیرون می آورد و مقداری با دمای بدنش گرم می کرد و دوباره لباس می شست. امام قدری به او نگاه کرد بعد به من فرمود: «شما بروید بعد من می آیم». عرض کردم چه کاری دارید؟ اگر امری هست بفرمایید. گفتند: «نه، شما بروید» و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباسهارا شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود فرمودند: «چیزی نبود» بعد معلوم شد به آن خانم گفته اند: «شما بیایید منزل، من دستور می دهم آب گرم کنند و دیگر شما اینجا نیایید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمک تان می کنم»
📚 منبع: کتاب "برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)"، گردآورنده غلامعلی رجایی، ج۱، ص ۲۱۲
▪️۱۴ خرداد سالروز رحلت امام خمینی(ره)▪️
🌹🌹🍃🍃🍃
@hedye110
✅ ضرورت پرداخت خُمس در بیان امام صادق(ع) و امام مهدی(عج)
👈 جهت اطلاع از مقدار و چگونگی پرداخت خمس با دفتر مرجع تقلید خود در تماس باشید.
@hedye110
✨﷽✨
💢راه و رسم امانت داری این گونه است؟!
✍ تا جوانید فکری کنید، نگذارید پیر و فرسوده شوید... شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلبهای سیاه، چشم ها، گوش ها و زبان های آلوده به گناه از دنیا رفتید ، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهی را که با کمال طهارت و پاکی به شما سپرده شده، چگونه با آلودگی و رذالت مُستَرَد خواهید داشت؟
این چشم و گوشی که در اختیار شماست، این دست و زبانی که تحت فرمان شماست، این اعضا و جوارحی که با آن زیست می کنید، همه امانات خداوند متعال می باشد که با کمال پاکی و درستی به شما داده شده است. اگر ابتلاء به معاصی پیدا کند، آنگاه که بخواهید این امانات را مُستَرَد دارید ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانت داری این گونه است؟ ما این امانات را این طور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبی که به شما دادیم چنین بود؟ چشمی که به شما سپردیم این گونه بود؟ دیگر اعضاء و جوارحی که در اختیار شما قرار دادیم چنین آلوده و کثیف بود؟
💥در مقابل این سؤالها چه جواب خواهید داد؟ خدای خود را با این خیانتهایی که به امانات او کرده اید چگونه ملاقات خواهید کرد؟
📚امام خمینی - ره ، جهاد اکبر،انتشارات امیر کبیر، 1360، ص 61
🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
@hedye110
▫️پیامبر خدا صلی الله علیه وآله:
مَنْ كَانَ لَهُ أُنْثَى فَلَمْ يُبْدِهَا وَ لَمْ يُهِنْهَا وَ لَمْ يُؤْثِرْ وُلْدَهُ عَلَيْهَا أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ.
💬 هرکس دختری داشته باشد و (جسم و روح) او را تباه نکند و به او توهین نکند و پسرانش را بر او ترجیح ندهد...
خداوند او را وارد بهشت خواهد کرد!
📚عوالی اللئالی ج1 ص181.
📚جامع احادیث الشیعه ج26 ص652.
#حدیث_گرافی
#سبک_زندگی_مهدوی
@hedye110
✨﷽✨
#حکایت
✍ کاروانی در نزدیک نیشابور در کاروان سرایی شبی را ساکن شدند.در آن کاروان جوانی به نام احمد بود که بسیار ساده و خوش قلب بود. که به خاطر سادگی اش به او احمد بیچاره می گفتند. شبی در کاروان جنجال شد و هر کس سویی دوید تا اموال خود در جایی پنهان کند که از دست راهزنانی که در حال حرکت به کاروان سرای نیشابور بودند، در امان باشند. احمد بیچاره، 40 سکه با ارزش طلای اشرفی در جیب شلوار خود داشت. دوستش به او گفت: احمد، برو و این طلاها را در بیرون کاروانسرا خاک کن . احمد گفت: اگر خدا بخواهد یقین کن کسی نمی تواند بدزدد و من در عمرم دروغ نگفته ام .
راهزنان رسیدند و تاراج شروع شد. دوست احمد گفت: برو در گوشه ای در کاروان سرا نزد شتران بخواب. چون دارایی تو در جیب توست و اگر خواب باشی کسی بیدارت نمی کند . احمد گفت: من چنین نمی کنم .اهل کاروان چون طلاها را پنهان کرده بودند، راهزنان چیزی از طلا ها نیافتند . احمد ، نزد راهزنان رفته و گفت: 40 طلای اشرفی در جیب دارم بیایید و از من بگیرید...
هر راهزنی که این جمله را می شنید بر این جمله می خندیدو می گفت دیوانه است و کسی سمت او نمی رفت ... راهزنان لباس های تمام اهل کاروان را گشتند و طلاهای شان را دزدیدند. به جز احمد بی چاره.
🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
@hedye110
🌸امام سجّاد علیه السلام عده ای افراد بددهن را به سگ تشبیه کرده و فرمودند:
سگ، آن كـسانى هسـتند كـه با زبان خود بر مردم پارس مى كنند و مردم از شرّ زبانشان به آنان احترام مى گذارند
خصال صدوق، جلد2، صفحه378
@hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آخرین نمازهای امام مهربان امت...
#حضرت_روح_الله
@hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍❤️😍😍کلیپ زیبا پینشهاددانلود 😍😊😍❤️
@hedye110
🌱🌺🌱
سلام ما به مهربانترین مادر دو عالم
# حضرت_زهرا_س
امروزمون را
شروع می کنیم به نام خدا
ونگاه پر مهر #حضرت_زهرا_س
و در کنار مهدی فاطمه(عج)
@hedye110
✨﷽✨
میدانيد آخرين زنگ
زندگی تان کی ميخورد!؟
خدا ميداند، ولی... آن روز که آخرين
زنگ دنيا میخورد، ديگر نه ميشود
تقلب کرد و نه ميشود سر کسی کلاه گذاشت!
آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه
بزرگی اش از يک جلسه امتحان مدرسه
هم کوچکتر بود؛ و آن روز تازه می فهميم
که زندگی عجب سوال سختی بود! سوالی
که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد.
خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا
ميخورد، روی تخته سياه قيامت،
اسم ما را جزءِ خوب ها بنويسند ...
خدا کند حواسمان بوده باشد که
زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده
باشيم که ((حيات=زندگی)) را از ياد برده باشيم.
خدا کند که دفتر زند گی مان را زيبا جلد
کرده باشيم و سعی ما بر اين بوده باشد
که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی
کنيم و بدانيم که دفتر دنيا، چک نويسی
بيش نيست؛ چرا که ترسيم عشق
حقيقی در دفتر ديگر است
🌹🌹🌹🌹🍃🍃
@hedye110
🌸🌸 انتظار فرج از نیمهی خرداد کشم
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
داد و بیداد که در محفل مارندی نیست
که برش شکوه برم داد ز بیداد کشم
شادیم داد غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منت آن را که به من داد کشم
عاشقم عاشق روی تو نه چیز دگری
بار هجران و وصالت بدل شاد کشم
مردم از زندگی بیتو که با من هستی
طرفه سری است که باید بر استاد کشم
سالها میگذرد حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
امام خمینی(ره)
🌴💥🍒🌷🌻
@@hedye110
📔#داستان_کوتاه_پندآموز
📕حکایت موی پیشانی گرگ
روزی روزگاری خانمی که از شرارت
شوهر به ستوه آمده بود به نزد رمال
رفت که چاره اندیشی کند.
رمال نیز با اخذ مبالغی گزاف و وعده
وعیدهای آنچنانی زن بیچاره را اغفال
کرد اما ثمری نبخشید.
روزی هنگامی که برای دوستش درد دل
می کرد دوست وی عنوان یک مردحکیم
ودانا را به وی داد.
زن بیچاره که به هر دری می زد که
شوهرش سازگار شود ناچار به نزد
حکیم دانا رفت.
ابتدا حکیم حرفهای و درد ودلهای زن را
خوب شنید سپس دستور داد این تنها
علاجش موی پیشانی گرگ زنده است!
زن بیچاره با خود اندیشید چون همه از
این حکیم دانا حرف شنوی دارند بهتر
است تا من هم امتحان کنم.
پس روی به صحرا نهاد و در صدد پیدا
کردن گرگی بود که ناگه آشیان گرگی
یافت که با توله هایش در آن زندگی
میکرد.
زن هر روز مقداری گوشت تازه را به کنار
لانه گرگ می برد و خودش دورتر می
نشست، ابتدا گرگ بسیار محتاطانه عمل
میکرد ولی با گذر زمان کم کم به وجود
انسانی در نزدیکی لانه اش عادت کرد
به ویژه اینکه هر روز یک ران گوسفند
نیز دریافت می نمود.
زن نیز هر روز سعی می کرد تا کمی به
آشیان نزدیک تر بشود تا اینکه پس از
گذشت چهل روز کم کم با توله هابازی
میکرد
و گرگ نیز کنارش لم میداد زن نیز با
دستش پشت گرگ و سر گرگ را نوازش
میداد
روزی حین نوازش تعدادی موی پیشانی
گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد!
حکیم ماجرا را از زن پرسید و زن نیز
سختی هایی که متحمل شده بود برای
حکیم توضیح داد.
حکیم تبسمی کرد و گفت ببین تو با
کوشش و نرمخویی توانستی بر درنده
ای غالب شوی که خیلی سخت هست
انسان بتواند به گرگی نزدیک شود
اما بدان که شوهر تو از جنس خود
توست و با کمی تحمل و و انعطاف
پذیری می توانی به مراد دلت برسی
زن از فکر و ذکاوت حکیم دانا تشکر کرد
و به خانه برگشت و سعی کرد دستورات
را مو به مو اجرا کند
این داستان خیلی از خانواده هاست
که فکر می کنند همسرشون از هرچیزی
بدتر هست _با خواندن داستان بالا کاملا
در می یابید که 👇👇
با محبت خارها گل می شوند
بی محبت مومها سنگ می شوند
🌻🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃
@hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طلبه همهفن حریف چطور به جنگ بیکاری رفت؟
👈از برقکاری و زنبورداری و کارآفرینی با چوب گرفته تا تدریس و رسیدگی به کار طلاب
@hedye110
💢پلیسی که کوتاه نیامد
🔹نماز و روزهاش قضا نمیشد. از دهسالگی تمام واجباتش را انجام میداد حتی در سختترین شرایط. یک سال فصل برداشت گردو مصادف شده بود با ماه رمضان. ما هم کار کنترات گردو برداشته بودیم. باید هربار حدود 60 گونی گردو را جمعآوری میکردیم و از ارتفاعات و مناطق صعبالعبور، تا دم خانه صاحب باغ میبردیم.
🔹کار سختی بود. با زبان روزه خیلی دشوار بود. هر چه به یاسر اصرار کردم که: «یک امروز را روزه نگیر! میروی بالای درخت گردو، وقتی معدهات خالی باشد، سرت گیج میرود و زمین میخوری»، قبول نکرد. میگفت: «بابا! من روزهم رو میگیرم، کارم رو هم میکنم. وقتی که روزهم، سرحالترم. شما ناراحت نباشید. خدا فقط یک ماه از سال را برای روزه گرفتن و مهمانی خودش اختصاص داده.» بعدا متوجه شدیم آن روز سحری هم نخورده بود.
🔹شهید مدافع وطن #یاسر_افضلی
@hedye110
🔴خاموش باش!
✍ماشینت جوش می آورد. حرکت نمی کنی کنار زده و می ایستی و گر نه ماشین ممکن است آتش بگیرد. خودت هم همین طوری وقتی جوش می آوری، عصبی و عصبانی می شوی، تخت گاز نرو! بزن کنار! ساکت باش! و هیچ نگو! و گر نه آسیب می بینی. این نسخه ی شفا بخش پیامبر بزرگوار (ص) است که فرمود:
اذا غَضبت فَاسکُت؛ هرگاه عصبانی شدی سکوت کن.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @hedye110
✨﷽✨
#تلنگر
تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش...
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه...
چرا نمیزنین تو گوشش؟
چرا داد و هوار نمی کنید؟
این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ...
خوب اعتراض کنید بهش!
چرا اعتراض نمی کنید؟
تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟
به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه...
اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم...
یعنی کارهای او از روی حکمت است.
وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟
رنج بعدی؟
به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟
حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟
یادت نره اون خیــلی وقته خداست...
🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
@hedye110
22.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ دلم گریه میخواد
🔹شهید مدافع وطن #محمدامین_الله_دادی از کارکنان پلیس تکاوری کرمان پانزدهم خرداد ۹۸ در رودبارجنوب بر اثر درگیری با اشرار به شهادت رسید
@hedye110
👌 نکته 👌♥️
آیت الله بهجت (ره) یه حرفی میزنن خیلی قشنگه.
🌹 میفرمایند: بچّه یک لحظه هم به ذهنش خطور نمیکنه که مامان و بابا فردا غذاش رو ندن...
ولی ما مدام این سوءظن رو به خدا داریم....😓
چرا؟
⭕️ چون هنوز شیطان پایگاه های خودش رو در قلب بچه درست نکرده ولی در قلب های ما ....
🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
@hedye110