eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
7هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🪴 🌿﷽🌿 تا چند روز بیرون تو اتاق پیش ساخته دایی می نشستم و رشکهای سر زینب را شانه می کشیدم. زینب هم اعتراضی نمی کرد کم زیاد از اوضاع و احوال کمپ خبردار می شدم. اول صبح می دیدم زنها تشت روی سر گذاشته و به یک سمت مي دوند. می پرسیدم: اینها کجا میرن؟ گفتند: سمت شیرهای آب، می خوان ظرفها شون رو بشورن چون تعداد شیرهای حدود و همه نوبت رو رعایت نمی کنن اونجا غوغا می شه. دوباره سر ظهر شلوغی و هیاهو سمت خانه دایی زیاد شد. پرسیدم: باز چه خبر شده؟ زن دایی گفت: اینجا نزدیک آشپزخونه است، مردم می دوند بروند غذا بگیرند. چون غذا هم کمه به همه نمیرسه دایی که دوست نداشت از آنجا غذا بگیرد از پس اندازش خرج می کرد. می گفت: ما فعلا میتونیم خودمون رو اداره کنیم. بذاریم بقیه غذا بگیرند می رفت بازار سربندر خرید می کرد و می آورد. زن دایی هم روی گاز پیک نیکی و ظرف و ظروف محدودی که از اقوامش در سربندر گرفته بود، غذا درست می کرد یک روز لنگان لنگان کمی توی کمپ قدم زدم. کمپ B از مجموعه کانکس ها و خانه های پیش ساخته ایی با ظرفیت یک تا چهار نفره تشکیل شده بود. کمپ با اردوگاه جنگزدگان حدود چهل و پنج تا پنجاه کیلومتر با ماهشهر فاصله داشت. مسیرهای اصلی کمپ را آسفالت کرده و فرعي ها را شن ریخته بودند. دور تا دور شهرک را با فنس حصار کشیده بودند. در بعضی جاها آنقدر مردم رخت و لباس ملحفه رختخواب روی فنس ها انداخته بودند که جایی از حصار دیده نمی شد. توی این شهرک با ظرفیت محدودش حالا شاید حدود دویست، سیصد خانوار زندگی می کردند. طبیعی بود که امکانات کمپ اعم از حمام ها و سرویس های بهداشتی، آب و غذا و ... جوابگوی این تعداد از افراد نباشد مصرف آب آن قدر زیاد بود که تانکرها زود خالی می شدند، فاضلاب ها پر شده، آب لجن کنار سرویس های بهداشتی جمع شده بود. بوی گند آب راکد، آدم را دیوانه می کرد کسی آشغال ها را تخلیه نمی کرد و روی هم تلنبار می شد، سطل های بزرگ زباله سر رفته بود و انبوه پشه کوره بیداد می کرد. موش هم زیاد دیده می شد با دیدن این چیزها احساس می کردم میکروب از همه جا می بارد و هر لحظه امکان مبتلا شدن به یک بیماری عفونی هست. این یک توهم نبود، درمانگاه کوچک کمپ پر بود از بیمارانی که دچار عفونت روده ایی و اسهال خونی شده یا چشم های شان عفونت کرده بود خیلی از بچه ها کارشان به جراحی می رسید. از آن طرف اتاق های عمل بیمارستانها پر از مجروح بود، گاهی باد و طوفان شدیدی بلند می شد و چشم چشم را نمی دید. این مساله راه خوبی برای انتقال انواع بیماری ها بود.... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef