eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ من و ایران توی یک مدرسه درس می خواندیم او کلاس پنجم می‌رفت من کلاس اول مدرسه ادب فاصله چندانی با خانه مانداشت هر روز روپوش مدرسه را می پوشیدیم مامان روی سر من یک روبان سفید خوشگل می بست که شکل پروانه بود ایران هم روسری می‌پوشید دستم را توی یک دست وکیف چرمیش را توی دست دیگر می گرفت از محله مان کوچه برج راه می افتادیم از کنار چشمه کبود رد می‌شدیم و آن طرف پل مراد به مدرسه ادب می‌رسیدیم ساعت ۱۰ که میشد ایران از توی کیفش نان و پنیر و سبزی و گردویی که مامان گذاشته بود در می آورد و با لذت تمام می خوردیم به این لقمه های دراز که حکم یک وعده غذا را داشت «لقمه قاضی» می‌گفتیم از مدرسه معلم و مشق خوشم می‌آمد و سر کلاس شش دانگ حواسم به حرف‌های معلم بود یک بار سر کلاس یکی از بچه‌ها از معلممان سوال کرد چرا بال پروانه ها می سوزه؟ خانم معلم جواب داد چون از نور خوشش میاد دوست داره انقدر دور شمع یا چراغ بگرده که بسوزه از این حرف دلم شکست گریه ام گرفت وقتی به خانه برگشتم می‌خواستم از مامانم بپرسم که چرا اسم من را پروانه گذاشتید که پدرم از سرویس آمد پدرم راننده ماشین سنگین بود ماه به ماه نمی دیدمش خیلی دلتنگش می‌شدم دیدن او پس از مدت ها غم و غصه داشتن اسم پروانه را از دلم برد و فراموش کردم که از مامان درباره اسمم بپرسم آقا صدایش می کردیم آقای مهربان که هیچ وقت دست خالی از سفر نمی آمد به محض اینکه می‌رسید این جمله را می‌گفت شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند اسم پروانه را که می آورد حظ می کردم و دلم غنج می رفت یکی یکی بغلمون می‌کرد و به هر کدام سوغاتی را که از خرمشهر آورده بود می داد که بیشتر اسباب بازی و لباس بود هر چقدر برای ما سوغاتی و خوراکی آورده بود به همان مقدار را کنار می‌گذاشت می‌داد به مادرم می‌گفت این هم سهم گوهرتاج و بچه هاش فردا بهشون بده گوهرتاج عمه‌ام بود که با بچه‌هایش منصور، اکرم، حسین و اصغر طبقه پایین ما زندگی می کردند البته حیاط هزار متری ما آنقدر بزرگ بود که دو خانواده دیگر آن طرف حیاط و باغچه مستاجرمان بودند پدرم راننده دست و دلبازی بود به مستاجر ها سخت نمی گرفت وقتی می آمد مامانم مهمانی بزرگی راه می‌انداخت همه فامیل را جمع می‌کرد و دنیا به کام ما بچه‌ها می‌شد که به درخت توت بزرگ وسط حیاط کوف (تاب) ببندیم و بازی کنیم اما از این جمع حسین سرش به کار خودش بود و با ما قاطی نمی‌شد حسین پسر بزرگ عمه‌ام با آن سن کم نان آور خانه بود پدرم همیشه می‌گفت حسین از ٣ سالگی یتیم شده وچشمش را که باز کرده عصای دست خواهرم شده به خاطر همین از دو تاچشمام عزیزتره... عمه گوهر هم برای ما مثل مامان بود از گل نازکتر به ما نمی‌گفت ورد زبانش، به خواهرانم، جانم، عزیزم، دخترم بود اما اضافه بر این القاب من را جور دیگری صدا می‌زد و گاه بی گاه به مامانم یادآوری می‌کرد که خانم عروس جان یادت که نرفته پروانه عروس خودمه از همون روزی که به دنیا آمد نشونش کردم برای حسین مامانم می‌گفت شاواجی (همدانی ها به دختر بزرگ شاه وجی یا شاه باجی می گفتند) این حرف ها پیش بچه خوب نیست و عمه با یک نگاه حق به جانب جواب می داد چه چیزا می‌گی خانم عروس عقد پسر عمه و دختردایی توی آسمانها بسته شده کله قند و حلقه هم که ما آوردیم برای نشون بوده و گرنه خدا گِل پروانه و حسین رو برای هم سرشته مامان کوتاه می‌آمد و من که عقلم قد نمی‌داد معنی این حرف ها را بفهمم با خواهرانم بازی می‌کردیم بچه بودم و سوال ها پشت سر هم توی ذهنم تلمبار می‌شد چرا اسم من پروانه است؟ چرا ما با عمه و بچه هایش خانه یکی هستیم؟ عمه من را برای پسرش حسین نشان کرده یعنی چه؟ زمستان بود زمستانی سرد و پربرف و یخبندان که مجبورمان می‌کرد شب ها قبل از خوابیدن شانه به شانه هم دور تا دور کرسی بنشینیم و به نقل های شیرین و خاطرات شنیدنی آقام از گذشته‌های دور گوش کنیم خاطراتی که پاسخ بخشی از سوالات تلمبار شده در ذهنم بود من و خواهرانم هم گوش می‌کردیم و هم سوال یک شب سرد زمستانی از اسمهای مان پرسیدیم آقام گفت چند سال توی کویت کار می‌کردم درآمدم خوب بود اما تو غربت خیلی سخت می گذشت از بس برای خانواده و آب و خاکم دلتنگ شدم همون جا از خدا خواستم اگه بچه اولم دختر شد اسمشو بذارم ایران اهل مطالعه و کتاب و شعر هم بودم گاهی که هوای وطن می کردم با خودم توی غربت این شعر رو می خوندم که شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند و جای خودم رو خالی می دیدم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ 🇮🇷             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸