eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
39 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
★ :_تو پسرخاله نداری،نه؟ ِ نگاهم را از منظره ی خلوتِ خیابان میگیرم :+نه :_خوبه که نداری...موجودِ بیخودیه.. ناخودآگاه تصویر محسن در ذهنم جان میگیرد. پسرخاله ی فاطمه... یک بار فاطمه گفت:"حیف که پسرخاله نداری"... ناخودآگاه لبخند میزنم. مسیح،دو دستش را روی فرمان،در هم قفل میکند :_به چی میخندی ؟ :+هیچی...چیز مهمی نیست.. :_نیکی؟ :+جانم؟ ناخودآگاه مٻگویم،به خدایی که روزی هفده بار برابرش خاضعانه رکوع میکنم قسم... به همه ی مقدسات عالم قسم که ناخودآگاه مٻگویم.. آنقدر طبیعی و از ته دل،که خودم هم جا میخورم. مسیح به صورتم زل زده.. من... من با دل و دینم چه میکنم خدایا... *مسیح* نمیتوانم چشم از نیمرخش بگیرم. از گونه های اناری اش که سرخ شده اند و نیکی،بی اختیار،پشت انگشتانش را رویش گذاشته. آنقدر قشنگ و پر از روح میگوید"جانم" ݣه قلبم از تپش میافتد.. نه! اشتباه گفتم. قلبم جان میگیرد،مثل یک دونده ی مسابقه ی جهانی،انگیزه ی تپش میگیرد. خون را با قدرت به رگهایم تزریق میکند. قلبِ من فدای یک "جان" گفتنت... من که هیچ..تمام قلبهای عالم تصمیم گرفته ام نیکی را عاشق کنم،اما به نظر میرسد هربار من بیشتر از قبل عاشقش میشوم. به خودم میآیم :_میخوام اگه آرش و زنش،چیزی گفتن.. به دلت نگیری..یه مقدار شیرین عقلن.. نیکی با تعجب نگاهم میکند :+زشت نیست آدم پشت سر پسرخاله اش اینطور حرف بزنه؟؟ پوفی میکنم و به روبه رو خیره میشوم. نیکی جان تو چه میدانی از آرش و زبان تلخ و گزنده اش... که باعث شده،از او و خانواده اش همیشه دوری کنم. ★ نیکی،جلوی آیفون میرود:ماییم مهوش جان...من و مسیح. مهوش،همسر آرش "بفرمایید" میگوید و در با صدای تیکی باز میشود. جعبه ی شیرینی که به اصرار نیکی خریده ام روی دست جابه جا میکنم. لبخندی میزنم و ميگویم :_خبرگزاری مامان شراره دیشب همه ی اطلاعات رو راجع آرش و خانمش داده،آره؟ نیکی میخندد :+نه،وقت نشد... در را فشار میدهم و به نیکی اشاره میکنم. سوار اسانسور میشویم. نیکی برمیگردد و در آینه؛ دستی به چادر و روسری اش میکشد. خم میشوم و نزدیک گوشش میگویم :_خوبی خانم... مثل همیشه! نیکی،خجول میخندد و سرش را پایین میاندازد. آسانسور میایستد. جلوی در واحدشان که میرسیم،با اضطراب میگویم :_ببین ممکنه آرش یا مهوش چیزی بگن... نیکی با آرامش لبخندی به صورتم میپاشد :+ ناراحت نمیشم آقامسیح...هرکس هرچیزی گفت من ناراحت نمیشم..خیالت راحت... 🌷🌷🌷🌷🌷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸