#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدچهلنهم
﷽
*مسیح*
صورت رنگ پریده و چشمان ترسیده ی نیکی از جلوی چشمانم کنار نمی رود.
زبانم لال،شبیه مرده ها شده.
آن لحظه که هنگام دفن عمو؛یک لحظه سرش روی شانه ی عمووحید افتاد؛احساس کردم از
دست دادمش..
مامان که روی صورتش آب پاشید و عمو کمرش را ماساژ داد؛وقتی مظلومانه چشمانش را باز کرد
و داد زد:یازهرا
حس کردم الان است که بمیرم...
با چشمانی از حدقه بیرون زده اطراف را می کاود.
روی خاک ها نشسته،به دوستش فاطمه تکیه داده و همینطور اشک می ریزد.
نگرانم...
نگران سلامتی اش...
نگاهی به اطراف می اندازم تا عمووحید را پیدا کنم.
برای آرام کردن نیکی به حضورش نیاز دارم...
خودم را کنار مامان می کشانم.
:_عمووحید کجاست؟
اشک هایش را پاک می کند و سعی می کند موهای مجعدش را زیر شال مشکی اش پنهان کند.
:+با مانی رفتن برای بدرقه ی مهمونا...
پشت دست راستم را روی کف دست چپم می کوبم.
:_ای بابا...الان عمو باید پیش نیکی باشه...
مامان چپ چپ نگاهم می کند.
:+پس تو چی کاره ای؟برو پیش نیکی...الان بیشتر از هروقت دیگه ای بهت نیاز داره...
ناچار و معذب به طرف نیکی می روم.
فاطمه با دیدنم؛خودش را کنار می کشد:نیکی جان من همین اطرافم...کاری داشتی صدام بزن..
نیکی سر تکان می دهد.
کنارش می نشینم،نگاهم می کند.
صدای لرزانش آتشم می زند؛سقوط می کنم.
می میرم برای مظلومیتش:یتیم شدم مسیح....
*نیکی*
با دست هایم زانوانم را بغل می گیرم و چانه ام را تکیه گاه سرم می کنم.
نگاهی به خاک های خیس برآمده می کنم.
روانداز سرد و سنگین بابا!
اشک هایم راه همواری روی گونه هایم پیدا کرده اند و صدایم می لرزد.از کی اردیبهشت اینقدر
سرد شده؟
:_یتیم شدم مسیح!
صدای شکستنش را می شنوم.دلم را می گویم!
انگار تا چند لحظه پیش باور نکرده بودم که بابا نیست..
که رفته..
که یتیم شده ام!
چه مزه ی تلخی دارد این واژه...
پر از غربت است.
پر از تنهایی...
دستی ظریف روی شانه ام قرار می گیرد و پشت بندش صدای زن عمو را می شنوم:نیکی جان
بهتره دیگه بریم عزیزم
خودم را نزدیک آرامگاه بابا می کشم
:_من نمیام... می خوام اینجا بمونم...
:+آخه اینجوری که...
صدای مردانه ی عمووحید میان کلام زن عمو می دود:چی شده شراره خانم؟
بدون توجه به حرف هایشان دست روی خاک می کشم.
بحث سر ماندن من است.
سر اینکه زشت است و مهمان ها منتظر من هستند.
سر اینکه باید الان بر خودم مسلط باشم...
این ها چه می دانند بابا؟!
چه می دانند حسرت های دخترانه ام روی دلم تلنبار شده...
چه می دانند الان بیشتر از هرکسی من به تو نیاز دارم و تو به من...
می شنوم عمووحید مرا به مسیح می سپارد و زن عمو را راضی می کند تا وظیفه ی سنگین
مهمان داری را باهم به انجام برسانند..
مهم نیست.
حرف های هیچ کدامشان...
حتی پچ پچ های درگوشی مهمان ها...نگاه های از سر ترحم شان...
مهم این است که حالا؛بیشتر از هرکسی من به بابا نیاز دارم و او به من...
تنهایش نمی گذارم..
در سخت ترین ساعت ها رهایش نمی کنم..
دور و برم که خلوت می شود،آرام صدایش می زنم.
بی هدف!
تنها با این امید که شاید جواب دهد!
:_بابا...
چند کلاغ از روی یکی از درختان بهشت زهرا بلند می شوند.
دوباره با بغض یتیمی صدایش می زنم.
:_بابا.....
صدای خش خش قدم هایی می آید.
بلندتر و با استیصال می خوانمش
:_بابا....
دیگر طاقت ندارم.
صدایم را آزاد می کنم ، به اشک هایم رخصت سیل می دهم و خودم را روی بابا می اندازم.
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدپنجاه
﷽
نمی دانم چند ساعت و چند دقیقه گذشته.
با صدای تلاوت قرآن به خودم می آیم.
سرم را بلند می کنم.
نگرانی و تنهایی به قلب بی پناهم هجوم می آورند.
اضطراب وجودم را می گیرد. می ترسم...
می ترسم برگردم.
برگردم و نباشد!
با دلهره،صدایش می زنم.
می ترسم..
می ترسم که نباشد:مسیح!
:+جانم؟
آرامش در وجودم سرازیر می شود.
دوباره نگاه از او می دزدم.
دروغ نیست اگر بگویم از او و محبت هایش خجالت می کشم.
:_صدای قرآن از کجاست؟
:+یه پیرمرد داره می خونه..
:_میشه بگی بیاد بالا سر بابا بخونه؟
:+آره عزیزم،حتما...
به سرعت بلند می شود.صدای گام های بلندش را می شنوم .
نگاهی به قاب عکس بابا می اندازم.
لبخندش اصلا با روبان مشکی کنج قاب،سازگار نیست...
آه؛ناخودآگاه از اعماق ریه هایم برمی خیزد؛نمک به دل شکسته ام می زند و سرما به جانم می اندازد.
دو جفت کفش مردانه آن سو می ایستند.
کفش های مسیح را می شناسم.
سرم را بلند می کنم تا سلام بدهم که صدای پیرمرد،قلبم را تا مرز جنون می برد:سلام دخترم...
دخترم!
سرم را میانه ی راه برمی گردانم و به بابا می دوزم.
زیرلب جواب سلام پیرمرد را می دهم.
مسیح کنارم می نشیند.
پیرمرد هم روبه رویمان:چی بخونم؟
به طرف مسیح برمی گردم.
با غصه به اشک هایم خیره شده.
:_یاسین... لطفا یاسین بخونین...
صدای تلاوت محزون پیرمرد،در دمادم غروب در بهشت زهرا،باالی سر بابا می پیچد.
دوباره خودم را بغل می گیرم.
دلم برایت تنگ شده بابا!
کاش می دانستم اینقدر زود خواهی رفت....
****
هوا تاریک شده که وارد خانه می شوم.
مسیح هم پشت سرم.
جلوی در؛عمووحید و مانی به استقبال و بدرقه ی مهمان ها ایستاده اند.
زیرلب سلام می دهم و از کنارشان می گذرم.
عمووحید دستم را می گیرد و مجبورم می کند بایستم.
:+خوبی نیکی؟
لبخند که نه!لب هایم کش می آیند:خوبم...
عمو با نگرانی نگاهم می کند.
دسته گل های کوچک و بزرگ دورتادور سنگ فرش حیاط چیده شده اند.
از کنارشان می گذرم و وارد خانه می شوم.
خانه پر از مهمان است.
مادرم در صدر مجلس کنار عمومحمود و زن عمو نشسته.
پیراهنی ساده و مشکی پوشیده و روسریش مرتب روی موهایش نشسته.
جلو می روم.
گریه نمی کند،برخلاف من.
زن عمو برایم جا باز می کند اما برابر مامان زانو می زنم.
دست هایش را بین دست هایم می گیرم.
می دانم مهمان ها دارند نگاهم می کنند.
نگاهی به چشم های مامان می اندازم.
چشم های زیبای بی فروغش!
سرم را روی زانویش می گذارم.
اشک هایم دامن پیراهنش را خیس خواهند کرد؛مهم نیست!
مهم این است که دیگر از دار دنیا؛من بعد از خدا مامان را دارم و او من را..
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🔷 جستجوگر سریع ایرانی جایگزین گوگل:
Gerdoo.me
استفاده کنید و به دوستانتون هم معرفی کنید 👌🏼
sharhe-doaa-nodbe-10.mp3
18.34M
#شرحدعایندبه ۱۰
✨ گاهی، خواستنهای ما، خواستن نیست!
حتماً در مسیر عشق، با تَلههایی جذاب مواجه میشویم، و آنجاست که طلبهایمان محک میخورد!
چنان کودکانه جذبِ این تلهها میشویم؛
که ثابت میکنیم؛ خواستنمان، فقط سخنی بیپشتوانه بوده است!
- زُهد، یعنی پریدن از روی این تَلهها
که شرط #طلب است!
#شرحدعایندبه
#برایآمدنشندبهبایدکرد
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 پدر جوان کردستانی که شب گذشته در جریان اغتشاشات دیواندره به شهادت رسید: فرزند من چه گناهی داشت که در راه منزل توسط آشوبگران شهید شد؟
🔹بچه من بعد از شروع ناآرامیها مغازهاش را میبندد که به خانه برود، ده قدم بعد در راه منزل او را میکشند، این جماعت آمده اند سنگ و بلوک و آجر را خرد کردهاند برای زدن مردم عادی آخه برای چی؟
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#نامهای_حضرت_محمد_ص_در_قرآن
⇦ نــــــ♡ــــون
در روایتی از امام باقر (ع) آمده است که فرمودند: «برای رسول خدا (ص) ۱۰ نام است که ۵ نام در قرآن و ۵ نام در غیر قرآن است؛ آن نامهایی که در قرآن است عبارتاند از: محمد، احمد، عبدالله، یس و نون.»
● شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۴۲۶.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
آقای علی کریمی ، اگه واقعا شهید همت را قبول داری، حرف شهید همت اینه
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🔴اون بسیجی که داری میزنیش میدونی کیه؟
🔹همونکه امواتت رو تو کرونا غسلُ کفن میکرد و تو نمیکردی! همونکه سیل میشد میرفت گل و لای رو ازخونه مردم میشست،و تو نمیشستی!همونکه داوطلب میرفت مدافع حرم میشد تا داعش نیاد تو شهرت، و تو نمیرفتی!
🔹به قیامت که اعتقاد ندارید،انسانیت و وجدان هم تعطیله؟
@delneveshte_hadis110
من به کشورم با تاریخ کهن و فرهنگ اصیل خود افتخار میکنم و خود را سرباز وطن میدانم.
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
مداحی_آنلاین_امام_زمانعج_و_غم_شیعیان_آخر_الزمان_استاد_هاشمی_نژاد.mp3
1.61M
♨️امام زمان(عج) و غم شیعیان آخر الزمان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #هاشمی_نژاد
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
20.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتای جالب جوان قمی
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
کسانی که برای هدایت دیگران
کار میکنند به جای مردن شهید
میشوند | #علیرضاپناهیان🌱
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#امام_زمان #اربعین #امام_حسین
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
✅ خاصیت خوب فتنه ها
✍رسول خدا(ص) فرمودند:
در آخرالزمان از فتنه بدتان نیاید؛ زیرا آن فتنهها منافقان را [رسوا و] نابود میکند.
📚کنزل العمال، حدیث 3170
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم | ای برادر شهیدم راهتو ادامه میدم...
وداع با پیکر شهید بسیجی، محمد رسول دوست محمدی در حرم مطهر امام رضا علیه السلام
یه کانالی کاملا #امامرضائی هیچ مطلبی جز مطلب #امامرضائی گذاشته نمیشه
عاشق #امامرضا عليه السّلام هستی عضو شو
اینم #لینکش👇👇👇
عاشقانه امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#عاشقانهامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يَا أَبَا الْقاسِمِ، يَا رَسُولَ اللّٰهِ، يَا إِمامَ الرَّحْمَةِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
#چراغ_سر_قبر_زهرا_کجایی
هزار جمعۀ بی تو گذشته از عمرم
هزار سال پیاپی دچار تاخیری
شبیه کودک زاری شدم که در بازار،
تو دست گمشده ها را مگر نمی گیرى
#این_جمعه_هم_گذشت ...
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدپنجاهدوم
﷽
می دونم به چی فکر می کنین... اما من فقط بغض خودمو این شبا پشت این در خالی کردم...به
حرفایی که میزدین ربطی نداشت..
عمو سر تکان می دهد.
:_باشه...من که چیزی نگفتم...مسیح بعد اینکه من رفتم حواست بیشتر از این حرفا به نیکی
باشه.
این چند روز خیلی مردونگی کردی...میدونم چقدر سختته که کنارش باشی؛کاملا درک می کنم
ولی لطفا همینجوری بی توقع پیشش باش..
از تمام حرف های عمو فقط بخش اولش در گوشم زنگ می خورد"بعد از اینکه من رفتم"..
واهمه تمام وجودم ر ا می گیرد.
اگر عمو برود...پس نیکی....
ترسم را به زبان می آورم
:+برید؟کجا برید؟
:_میدونی یه هفته است بابا رو تنها گذاشتم؟می دونم باید باشم..
ولی خب نیکی خداروشکر الان تو رو داره... مامان و بابات هستن...ولی بابا اونور تنهای
تنهاست...
خودت می دونی وضعیتش و نفس های یکی درمیونش رو...باید پیشش باشم...
:+پس نیکی....؟؟؟
:_خیالم راحته چون تو هستی...فقط آدرس یه سایتو بهت میدم؛هرشب یه مداحی ازش دانلود
کن و واسه نیکی بذار...
:+آخه عمو....
شانه ام را فشار می دهد:جون تو و جون نیکی...قول مردونه بده
عمو تو دیگر چرا؟
تو که می دانی من چند وقتی است تماما و منحصرا قلبم برای نیکی می زند.
مراقب او بودن جزئی از من و سلول هایم شده.
قول از من نخواه...
که هنوزم بابت قول قبلی از دست خودم عصبانیم....
من مرد چنین میدان هایی نیستم.....
*نیکی*
سه ماه گذشت.
سه ماه از روز تلخ رفتنت گذشت بابا!
سه ماه است که نیستی و نیکی ات،یتیم شده.
بابا ، سه ماه است که دخترت تحمل روضه ی سه ساله را ندارد.
بابا،سه ماه گذشت!
می گفتند خاک سرد است،دوری محبت را کم می کند،فراموش می کنی!
اما چرا هنوز کوه داغت به همان بزرگی است؟
نمی گویم هنوز هم مثل روز اول،غصه دارم...
اما خب...
دلتنگی دخترت را از پا درآورده.
اگر از حال ما جویایی،خوبیم!
الحمدلله.
خدا را داریم و مسیح را..
مسیح که هست؛خیالم از همه چیز راحت است.
بودنش،نه که رفتن تو را از یادمان ببرد.
اما حضورش،دلگرمی است.
پشتوانه است.
مامان هم خوب است.
گریه نمی کند.
مثل همیشه،همانی است که تو دوست داشتی.
یک زن موقر و مغرور و محکم.
هنوز هم گریه نمی کند.
فقط بعضی شب ها؛صدای اشک هایش را از پشت در اتاقش می شنوم.
عمو و زن عمو هم هستند.
بعضی شب ها می آیند و سکوت خانه را می شکنند.
مانی هم که برادرانه کنارم ایستاده.
بودنشان بابا،حالمان را بهتر کرده.
صدای قارقار کلاغ ها می آید.
سرم را بلند می کنم و نگاهی به آسمان می اندازم.
مسیح از کنار بابا بلند می شود و کنارم می ایستد:من برم تو ماشین؟
فاتحه خواندن را یادش داده ام.
همان شب های اول که عمو برگشت؛مسیح پرسید برای آرامش بابا چه کاری می تواند بکند؟
من هم سوره ی حمد و توحید را یادش دادم.
نگاهش می کنم و لبخندی می زنم:منم الان میام .
با نگاه رفتنش را تعقیب می کنم.
سه ماه است که هم پای من مشکی به تن کرده؛دویده؛گریه کرده...
مردانگی اش را با جان و دل ثابت کرده.
آنقدر با لبخند نگاهش می کنم تا دور شود.
به طرف بابا برمی گردم.
برایت از دامادت بگویم بابا؟ از اینکه خودش را بیشتر از قبل در قلبم جا کرده؟بگویم بابا از
دامادت؟
:_تسلیت می گم
از شنیدن صدای مردانه اش شوکه می شوم.
مطمئن نیستم از شناخت صدا و لحنش...
برمی گردم.
خودش است.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدپنجاهیکم
﷽
می دانم رفتارم متناسب با مجالس عزاداری رسمی نیست اما من هم دل دارم.
دلی که تا مرز انفجار رسیده.
:_مامان شب اول رو کنارش بودم... نذاشتم تنها بمونه.
مامان خاک های دور و برش رو خودم صاف کردم.با همین دستام.
سرم را بلند می کنم و دست هایم را نشانش می دهم.
هنوز گریه نمی کند؛اما صورت من خیس خیس است.
:_مامان صورتشو دیدی؟به خاطر عمل سرشو شکافته بودن...
دیدی؟
ندیدی؟
من دقیق دیدم.
از این بالای پیشونیش تا پس سرش جای بخیه بود...
زن عمو کنارم می نشیند و با بی طاقتی دست دور گردنم می اندازد و گریه می کند.
گوشه ی چشم های مامان چین افتاده اما هنوز مانده تا گریه کند.
:_یادته مامان پای من که شکسته بود طاقت نداشت ببینه؟
من چجوری دیدمش؟من چرا طاقت آوردم؟
مامان ببین...
دیگه بابا نیست...دیگه منم و خودت..دیگه بابا نیست... رفته....برای همیشه...
دیدار به قیامت که میگن شنیدی؟
دیدار ما با بابا موکول شد به قیامت...
قطره اشک اول مامان روی دستم می افتد.
با ناباوری نگاهش می کنم.
قطرات دوم سوم سریع تر می ریزند.
تمام شد!
به هدفم رسیدم.
اگر مامان اشک نمی ریخت،بدون شک دق می کرد.
زن عمو مامان را بغل می کند و هر دو با صدای بلند گریه می کنند.
بلند می شوم.
برای گریه کردن مامان؛خودم را نابود کردم و قلبم را ویران....
به طرف اتاقم می روم.
باید غسل مس میت کنم.
بغل کردن و بوسیدن بابا،برای بار آخر
*مسیح*
یک هفته از مرگ عمو می گذرد.
فردا مراسم هفتم عموست.
این هفت روز با گریه های گاه و بی گاه نیکی گذشت.
با غصه هایی که به قلبم هجوم می آورد و چاره ای برایش نداشتم.
با رفت و آمد مدام مهمان ها.
با گریه و گاهی سکوت زن عمو...
با دوندگی های من و بیشتر مانی،برای برگزاری مرتب مجالس.
و عجیب تر از همه با دورهمی های آخر شب نیکی و عمووحید؛و حضور من پشت در اتاق...
با قصه ها و بهتر بگویم؛مرثیه خوانی های عمووحید و گریه های نیکی و صد البته من...
حرف های عمووحید،دل سنگ مرا هم آب کرده.
بغض هایم را شب ها پشت در اتاق نیکی با صدای دل نشین عمووحید خالی می کنم.
اما حرف هایی که امشب می زند؛این صدای ضجه ی نیکی و دست من که از شدت غصه مشت
شده،عجیب تر از هر شبی است.
صدای گریه ی نیکی کم کم پایین می آید.
صدای عمووحید هم قطع می شود.بلند می شوم و اشک هایم را پاک می کنم.
به انتظار عمو می ایستم.
هر شب همین بساط است.
عمو صبر می کند تا نیکی بخوابد و بعد از اتاق بیرون می آید.
خیالم را با یک جمله ی "خوابید"راحت می کند و بی هیچ حرفی به طرف اتاق هایمان می رویم.
اما امشب ماجرا متفاوت است.
عمو بیرون می آید و آرام در اتاق را می بندد.
:_خوابید...
می خواهد برود که صدایش می زنم:عمو؟
بر می گردد.
در تاریک روشن راه رو؛اشک هایش برق می ز نند.
:+عمو حرفایی که امشب گفتین؛دروغ بود دیگه,مگه نه؟
لبخند محوی روی لب هایش می نشیند.
:_کدوم حرفا؟
سعی می کنم دست مشت شده ام را کنترل کنم.
:+همین حرفایی که راجع این دختربچه ی سه ساله به نیکی می گفتین...همین شعرایی که
خوندیدن..
لبخندش عمیق اما غمگین می شود
:_کاش دروغ بود مسیح...کاش....
:+ولی آخه... چطور ممکنه؟این همه بی رحمی در حق یه خونواده...اصلا اون حرف هایی هم که
راجع در و دیوار و اون خانم گفتین...
حس می کنم انگشتانم داخل دستم فرو می روند.
عمو دست روی شانه ام می گذارد
:_میفهممت مسیح ولی همه ی اینا واقعیته...می خوای بیشتر راجعبش بدونی؟
به شدت گردنم را می چرخانم
:+نه نه اصلا....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
⭕️خدمت ریاست محترم و معاونین قوه قضائیه
الان وقت آن است یکبار هم که شده چهره حیدری نظام را به رخ اوباش و اراذل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور بکشید. در محضر الهی و در مقابل اهل بیت علیهم السلام و شهدای مظلوم انقلاب سر به زیر خواهید بود اگر کوتاهی کنید.
⭕️ محرکین و لیدرهای اقدامات شنیع روزهای گذشته که منجر به شهادت و مجروحیت ده ها نفر از سینه چاکان نظام اسلامی و خسارت های مادی و معنوی سنگین شد باید تاوان سنگینی بپردازند.
🔶 توقیف اموال برای جبران خسارتهای عمومی، قطع یارانه، محرومیت های اجتماعی همچون اخراج از دانشگاه و محیط کار، محرومیت از دریافت مجوزهای دولتی و سایر اقداماتی از این دست، حداقل مجازات افرادی همچون علی کریمی، مهران مدیری و دیگر محرکین است.
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#نامهای_حضرت_محمد_ص_در_قرآن
⇦ حــــــ♡ــــم
در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفر (ع) منقول است در تفسیر «حم» فرمودند: «حم» نام محمد (ص) است در کتابی که خدا بر هود (ع) فرستاده بود، و «کتاب مبین» امیرالمؤمنین (ع) است.
● کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۹.
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
مکتبِ امام حسن(ع) .mp3
8.03M
#تلنگری
✖️ بهم فحش میده!
✖️ ازم غیبت میکنه!
✖️ بیاحترامی میکنه!
✖️ میدونم ازم متنفره، ولی با چاپلوسی باهام رفتار میکنه!
💥این رفتاراش داره دیوانهام میکنه!
◾️ ویژه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
#استاد_فاطمی_نیا #استاد_شجاعی
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🔴 یهویی رنگ عوض کردن!حروم لقمه ها...
🔴 تا دیروز چادر از سر میکشیدند و امروز حرف از اتحاد میزنن!
◀️ تجربه ثابت کرده که این جماعت؛ پشیزی برای عقائد شما ارزش قائل نیستن و اگه زورشون میرسید، سر به تن شما و ایدئولوژی شما نمیزاشتن. منتها الآن فهمیدن که بدون همراهی افراد متدین هیچ غلطی نمیتونن بکنن و دنبال جذب سیاهه لشکرن.
🟥 متدین عزیز:
هر چقدر حرم جمهوری اسلامی در خطر باشه؛ سایر حرم ها و حریم های اعتقادی شما هم در خطره.. بازیچه نشید.
🟥حتی اگه دوست ندارید توی این شرایط موضعی بگیرید و مدافع جمهوری اسلامی باشید؛ حد اقل سکوت کنید و از کسی اثر نپذیرید تا آتش این فتنه خاموش بشه و دامن شما رو نگیره.
❌یادمون باشه کسانی که قرآن و مسجد و امام زاده به آتش میکشند پاش بیفته و قدرتش رو داشته باشند خود مذهبی ها رو هم به آتش میکشن، همون طور که در این چند روز بسیجیان و رهگذران با ظاهر مذهبی رو زخمی و یا کشتند.
#فریب_دادن_مذهبی_ها
#نقشه_برای_مذهبی_ها
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
كانال تخصصى هروله_۲۰۲۲_۰۷_۰۴_۲۱_۴۴_۰۱_۱۵۸.mp3
6.12M
#شور_زیبا
• حسين جان
بزار همه بدونن
من دوست دارم.....
حاج مهدی رسولی
رزق شبانه✨
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
@hedye110
🏴🖤🏴
ای امت رسول، قیامت به پا کنید
لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ماتم پیمبر و تنهایی علی
باید برای حضرت زهرا دعا کنید
داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
حیدر غــریب گشتـه و زهـراشده یتیم.
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸