⚫️امام سجاد (ع)، تخريب كعبه و پيدايش مار
🏷ابان بن تغلب كه يكى از اصحاب و راويان حديث مى باشد - حكايت كند:
روزى حجّاج بن يوسف ثقفى كعبه الهى را تخريب كرد و مردم خاك هاى آن را جهت تبرّك بردند.
و چون پس از مدّتى خواستند كعبه را تجديد بنا كنند، ناگهان مار بزرگى نمايان شد و مردم را از بناى مجدّد كعبه الهى منع كرد و آن ها را فرارى داد.
چون اين خبر به حجّاج رسيد، دستور داد كه مردم جمع شوند و سپس بالاى منبر رفت و گفت : خداوند، رحمت كند كسى را كه به ما اطلاع دهد چه كسى از واقعيّت اين قضيّه اطّلاع كامل دارد؟
پيرمردى جلو آمد و گفت : تنها امام سجّاد، علىّ بن الحسين عليه السّلام است كه از اين امر مهمّ آگاهى دارد.
حجّاج پذيرفت و گفت : آرى ، او معدن تمام علوم و فنون است ، بايستى از او سؤال كنيم .
پس شخصى را به دنبال حضرت فرستادند و هنگامى كه امام سجّاد عليه السّلام نزد حجّاج حاضر شد و جريان را به اطّلاع حضرت رساندند، فرمود:
اى حجّاج ! خطاى بزرگى را انجام داده اى و گمان كرده اى كه خانه الهى نيز در مُلْك حكومت تو است ؟!
اكنون بايد بر بالاى منبر روى و هر طور كه شده ، مردم را با تقاضا و نصيحت بگوئى كه هركس هر مقدار خاك برده است باز گرداند. حجّاج پذيرفت و فرمايش حضرت را به اجرا درآورد و مردم نيز خاك هائى را كه برده بودند، باز گرداندند.
پس از آن كه خاك ها جمع شد، حضرت جلو آمد و دستور داد تا جاى كعبه را حفر نمايند و مار در آن موقع مخفى و پنهان گشت ومردم مشغول حفر كردن و خاك بردارى شدند، تا آن كه به اساس كعبه رسيدند.
بعد از آن ، امام عليه السّلام خود جلو آمد و آن جايگاه را پوشانيد و پس از گريه بسيار فرمود: اكنون ديوارها را بالا ببريد.
و چون مقدارى از ديوارها بالا رفت ، حضرت فرمود: داخل آن را از خاك پر نمائيد.
و پس از آن كه ديوارهاى كعبه الهى را بالا بردند و تكميل گرديد، كف درونى كعبه الهى از زمين مسجدالحرام بالاتر قرار دارد و بايد به وسيله پلّه بالا روند و داخل آن گردند.(1)
📚كافى : ج 4، ص 222
بحارالا نوار: ج 46، ص 115.
@hedye110
🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداروشکربهآرزومرسیدم :))
@hedye110
🏴🏴
#تشنه_تر_از_دریا
#صفحه_بیست_دوم
تصميم مى گيرى تا با مردم كوفه سخن بگويى و آنان را نصيحت كنى، درست است كه نام تو عبّاس است، امّا در دل تو، دريايى از مهربانى موج مى زند، به سوى اين مردم مى روى تا آنان را موعظه كنى. اين اوج مهربانى توست، تو با اين دشمنانى كه خون همه ياران حسين(ع) را ريخته اند، مهربانى مى كنى و دوست دارى آنان را هدايت كنى، پس چرا بعضى ها فقط خشم تو را برايم مى گويند؟ تو پسر على(ع) هستى، در قلب تو، مهربانى و عطوفت على(ع) موج مى زند، آرى، وقتى دشمن در راه باطل اصرار ورزيد و راه را بر تو بست، تو بر آنان خشم گرفتى.
تو با آنان سخن مى گويى و از آنان مى خواهى تا آب را براى بچه هاى بى گناه آزاد كنند، امّا سخن تو در دل آنان اثر نمى كند، آنان كه شكم خود را از مال حرام انباشته اند، ديگر سخن حق را نمى پذيرند.
به سوى خيمه ها باز مى گردى، مشك خالى و سلاح خود را برمى دارى و سوار بر اسب مى شوى و به سوى علقمه حركت مى كنى
هيچ كس نيست تو را يارى كند؟
كاش ياران باوفا بودند و تو را همراهى مى كردند. تو مشك آب را برمى دارى تا بار ديگر به سوى علقمه بروى.
صدايى به گوش تو مى رسد: "صبر كن، برادر! من هم با تو مى آيم".
اين بار، حسين(ع) همراه تو مى آيد، شما با هم به سوى فرات هجوم مى بريد.
صدايى در صحرا مى پيچد: "مبادا بگذاريد كه آن ها به آب برسند، اگر آن ها آب بنوشند هيچ كس را توان مبارزه با آن ها نخواهد بود".
شما به سوى علقمه پيش مى تازيد، چه كسى مى تواند در مقابل شما بايستد؟
هيچ كس توان مقابله با شما را ندارد، صداى "الله اكبر" دو برادر در دل صحراى كربلا مى پيچد.
عمرسعد دستور مى دهد: "بين دو برادر فاصله ايجاد كنيد سپس تير بارانشان كنيد". تيراندازان شروع به تيراندازى مى كنند، تيرى به چانه حسين(ع) اصابت مى كند. حسين مى ايستد تا تير را بيرون بكشد. خون فواره مى زند.
لشكر از فرصت استفاده مى كند و بين حسين و تو جدايى مى اندازد، حسين(ع)ديگر تو را نمى بيند، صداى تو را هم نمى شنود... خيمه ها هيچ نگهبانى ندارد، حسين(ع) به سوى خيمه ها باز مى گردد، نكند خطرى خيمه ها را تهديد كند!
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#تشنه_تر_از_دریا
#قمر_منیر_بنی_هاشم
#کانال_کمال_بندگی
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#هدیه_ای_به_شما
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ اگر این موضوع را ندانیم ممکن است جلوی امام زمان بایستیم!
#استاد_بسطامی
#مهدیاران
#موانع_ظهور
#معرفت_امام
#امام_زمان
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@hedye110
🏴🏴🏴
🛑 #یک_داستان_یک_پند
روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی میخواست آب بکشد و نمیتوانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کردهای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد.
آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسولالله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید.
پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آوردهای؟ گفت: مردی خوشروی، شیرینکلام، خوشاخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آوردهای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدمهای مبارکش افتاد. گریه میکرد و معذرت میخواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:
📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.
📚قصصالروایات
@hedye110
🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپی تاثیرگذار از ماجرای #شفاعت امام حسین(ع) در #لحظه_مرگ
🎼با روایتگری #صابر_خراسانی
🖌 به همراه زیرنویس عربی
🍃 اَللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِي اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن
وَ فِي اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن 🍃
خدایا روزی ما را در دنیا زیارت کربلا و
در آخرت شفاعت امام حسین(ع) قرار بده 🤲
💐به اندازه ارادتت به #امام_حسین (ع) فوروارد کن و به اشتراک بزار 💐
#کلیپ
#کربلا
#کلیپ
#برای_دیگران_ارسال_کنید
┄┄┅─ 💚✵─┅┄
@hedye110
🏴🏴🏴🏴
✨﷽✨
#داستانڪ
✍خدایی که سختی های تو را میبیند، تلاش تو را هم میبیند... بیخیال نشو!
دختر زیبای شاه عباس ، فرار کرده بود و در کوچه و خیابان میگذشت تا شب به حجره یک طلبه پناه برد ... به او گفت از خانواده مهمیست که اگر به او پناه ندهد ، بیچاره اش میکند... آقا محمد باقر هم ناگزیر به او پناه داد... دختر زیبای شاه ، شب در حجره خوابید... اما محمد باقر تا صبح نخوابید و دانه دانه انگشتانش را روی چراغ میسوزاند تا مبادا مغلوب وسوسه هایش شود ... صبح شد ، دختر و طلبه را گرفتند و به دربار بردند... شاه گفت وسوسه نشدی؟ طلبه انگشتان سوخته اش را نشان داد ... شاه از تقوای طلبه خوشش آمد و به دخترش پیشنهاد ازدواج با او را داد و دختر قبول کرد! و محمد باقر استرآبادی، شد محمد باقر میرداماد، استاد ملاصدرا و داماد شاه ایران!
همیشه نهایتِ تلاشتو بکن!!
تا نتیجه ی شیرینشو ببینی
🌹🌹🌹
@hedye110
🏴
😢مگه میشه بچه مذهبی باشی ولی تواین کانال عضونباشی😢
🖤مذهبی هستی بیابمون🖤
🖤مذهبی نیستی بیابخون🖤
✅مداحی های جدیدواسه محرم⚫️
✅مهدویت شناسی ودرددل باآقا ⚫️
✅وصیتنامه وتوصیه های شهدا ⚫️
✅داستنهای جالب⚫️
✅امام شناسی⚫️
🌸لینک همین کانال همه چی عالی🌸
http://eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
خواهرم قصد نصیحت ندارم.....!!!
فقط یه لحظه پیش خودت فکر کن مگه اون شهید نمیخواست زندگی کنه..
مگه اون شهید نمیخواست از دنیا لذت ببره...!!!!
@hedye110
🏴🏴🏴
🛑 #داستانک
گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد. در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند !
چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله مندیم،
پله ی صعودمان باشد
و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد
@hedye110
🏴
🌷🌷🌷
💠در محضر بزرگان ( منسوب به شیخ بهایی رحمه الله علیه)
🔹آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست!
زيرا :
اگر بسيار كار كند، میگويند احمق است!
اگر كم كار كند، میگويند تنبل است!
اگر بخشش كند، میگويند افراط ميكند!
اگر جمعگرا باشد، میگويند بخيل است!
اگر ساكت و خاموش باشد، میگويند لال است!
اگر زبانآوری كند، میگويند ورّاج و پرگوست!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگويند رياكار است!
و اگر نكند میگويند كافر است و بیدين!
🔸لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد
و جز از خداوند نبايد از كسی ترسيد.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود🙏🌹
@hedye110
🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیست ثانیه ای با خندهها و شوخیهای سردار...
+ ببخشید شخصیت مهمی رو پامه!
- ماشالله! فقط سفیدارو بغل میکنید دیگه حاجآقا؟
+ سیاهارم بغل میکنیم بفرما!
@hedye110
🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 آقای روحانی مگر وعده ندادید از اموال مردم در بورس #حراست کنید پس چرا پول مردم نصف شده؟
این چه نوع استحکامی در #بورس است؟
به راحتی دستاورد دولت را با عمل به توصیههای مغرضانه عدهای نابود کردید
#بورس_محکم
✍ Behnam Samadi | بهنام صمدی
@hedye110
🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳آقای روحانی مثل ترامپ مرد باش...
🔥آقای آذری جهرمی،آقای فیروز آبادی مثل ترامپ مرد باشید...
❌آقایان مذهبی.......... مثل ترامپ مرد باشید!!!
🤔چرا واقعا؟!؟
حتما ببینید
🔥🎥صحبت های جنجالی استاد پورآقایی در مورد #امنیت_ملی و #فضای_مجازی
@hedye110
🏴
#تشنه_تر_از_دریا
#صفحه_بیست_سوم
تو همچنان پيش مى تازى، تو به سوى دور دست حركت مى كنى، قسمتى از نهر علقمه كه به خيمه گاه نزديك است پر از مأموران سپاه كوفه است، تو بايد در امتداد نهر علقمه به پيش بروى، مى خواهى به جايى برسى كه مأموران كمترى حضور دارند. به جايى رسيده اى كه ديگر ميان تو و علقمه، سپاهى نيست، فقط يك نخلستان ميان تو و علقمه است، با عجله وارد نخلستان مى شوى، افرادى كه در عقب تو مى آيند، از تو جا مانده اند، تو زودتر از آنان به علقمه مى رسى.
هنوز مأموران نرسيده اند، تو موفّق مى شوى و به آب مى رسى، با اسب وارد نهر مى شوى، فرصت نيست كه از اسب پياده شوى.
چه آب خنك و گوارايى!
كفى از آب مى گيرى، آب را مقابل صورت مى آورى، تو تشنگى حسين(ع) را از ياد نبرده اى، آب را بر روى آب مى ريزى، اكنون با خود چنين سخن مى گويى: "اى عبّاس! زندگى بعد از حسين ديگر ارزشى ندارد، تو بعد از حسين زندگى را براى چه مى خواهى؟ لب هاى حسين تشنه است و جان او در خطر است...".
جگر تو از تشنگى مى سوزد، ولى قبل از حسين(ع) آب نمى نوشى! مشك را در آب قرار مى دهى، صداى دلنشين آب كه در كام مشك مى رود، جان تو را پر از شور مى كند.
اكنون مشك پر شده است. آن را به دوش مى اندازى و حركت مى كنى، لب هاى تو تشنه است، فرشتگان، مات و مبهوت تو شده اند، با لب تشنه از علقمه بيرون مى آيى.
اى عبّاس! هر كس جاى تو بود مقدارى آب مى خورد تا بتواند بهتر جنگ كند و شمشير بزند، امّا تو اين گونه فكر نمى كردى، تو با خود عهد كردى تا زمانى كه حسين(ع) آب ننوشيده است آب نخورى.
تو نشان دادى كه يك مرد مى تواند بزرگ تر از تشنگى باشد، تو تشنگى را به حقارت كشاندى!
اى عبّاس! من هنوز مات و مبهوت اين كار تو هستم، كمى به من فرصت بده، عقل من نمى تواند اين كار تو را بفهمد. چرا آب نخوردى تا بتوانى بهتر دفاع كنى؟
دفاع از حسين(ع) مهم بود، تو اين را مى دانستى، امّا عقل عاشق تو، چيز مهم ترى را فهميد، تو به درك بالاترى رسيده بودى و براى همين آب نخوردى.
تو از نسل ابراهيم(ع) هستى، تو راه او را ادامه دادى، تو مى خواستى به آب برسى و وقتى به آن رسيدى از آن گذشتى.
ابراهيم(ع) فرزندى نداشت، خدا به او اسماعيل را داد، او اسماعيل را بيشتر از جان خودش، دوست داشت.
روز امتحان فرا رسيد، خدا به او فرمان داد كه بايد اسماعيلش را قربانى كند، او بايد كارد در دست مى گرفت و پسرش را رو به قبله مى خواباند و خونش را بر زمين مى ريخت. خدا مى خواست او را از همه وابستگى ها نجات دهد.
ابراهيم پسرش را روى زمين به سمت قبله خواباند، همه فرشتگان اين منظره را تماشا مى كردند، ابراهيم(ع) "بسم الله" گفت و كارد را بر گلوى پسرش كشيد; امّا كارد نبريد، دوباره كارد را كشيد، زير گلوى اسماعيل سرخ شد. ابراهيم(ع)كارد را محكم تر فشار داد; امّا باز هم كارد نبريد، او كارد را بر سنگى زد و سنگ شكافت.
صدايى در آسمان طنين انداخت كه اى ابراهيم تو از امتحان موفّق بيرون آمدى. جبرئيل آمد و گوسفندى به همراه آورد و آن را به ابراهيم(ع) داد تا آن را قربانى كند.
اين حكايت، براى دوستان خدا هميشه هست، آنان بايد از اسماعيل ها بگذرند... امروز، اسماعيل من چيست؟ من بايد از چه چيزى بگذرم؟
اى عبّاس! هر وقت كه عقل من بتواند راز كار ابراهيم(ع) را بفهمد، مى تواند راز كار تو را بفهمد.
آخر چگونه ممكن است يك پدر، پسرش را بر روى خاك بخواباند و كارد بر گلوى او بگذارد و بخواهد او را قربانى كند؟ چه عشقى در دل ابراهيم(ع)نشسته بود كه اين گونه از اسماعيل گذشت و كارد را محكم بر گلويش كشيد؟
من فقط اين ها را مى نويسم، امّا با درك آن، فاصله زيادى دارم.
اى عبّاس! من مى دانم كه عشقى در دل تو نشسته بود كه تو از آب گوارا گذشتى و با لب تشنه از علقمه بيرون آمدى.
اين كار عقلى است كه عاشق فرمان خدا شده است، عقل من عاشق دنياست، شيفته زيبايى هاى دنيا شده است، عقل من نمى تواند اين كار تو را درك كند...
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳
#تشنه_تر_از_دریا
#قمر_منیر_بنی_هاشم
#کانال_کمال_بندگی
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#هدیه_ای_به_شما
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
نَادِ عَلِيّاً مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ
تَجِدْهُ عَوْناً لَكَ فِي النَّوَائِبِ
كُلُّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَيَنْجَلِي
بِوَلَايَتِكَ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ
@hedye110
🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پنجشنبه است
🌷یاد عزیزانی که
✨در بین ما نیستند
🌷اما دعایشان
✨یادشـان
🌷خاطرشان با ماست
خدایـا ✨
🌷عزیزان مارا ببخش و بیامرز
✨و جایگاه آنها را در بهشت
🌷همنشین خوبانت قرارده
آمین یا رب العالمین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#امام_حسین
#یاد_عزیزان_سفرکرده
@hedye110
@delneveshte_hadis110
#خطبه_غدیر
#صفحه_سی_ششم
امیرالمومنین علی علیه السلام
وَ في عَلِي - وَالله - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْر: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ) (إِلّا عَليّاً الّذي آمَنَ وَ رَضِي بِالْحَقِّ وَالصَّبْرِ.
و سوگند به خدا كه سوره ي والعصر درباره ي اوست: «به نام خداوند همه مهر مهر ورز. قسم به زمان كه انسان در زيان است.» مگر علي كه ايمان آورده و به درستي و شكيبايي آراسته است.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🏴🏴
مَعاشِرَالنّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ الله وَبَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي وَ ما عَلَي الرَّسُولِ إِلَّاالْبَلاغُ الْمُبينُ. مَعاشِرَالنّاسِ، (إتَّقُوالله حَقَّ تُقاتِهِ وَلاتَموتُنَّ إِلاّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ.
هان مردمان! خدا را گواه گرفتم و پيام او را به شما رسانيدم. و بر فرستاده وظيفه ي جز بيان و ابلاغ روشن نباشد! هان مردمان! تقوا پيشه كنيد همان گونه كه بايسته است. و نميريد جز با شرفِ اسلام.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
🎁🎁🎁🎁
@hedye110
🔻اگر با همه مثل خانوادهات مهربان باشی زندگیات آسودهتر میشود!
🔸در میان راههایی که برای رسیدن به آسودگی هست؛ یکی از شاهراهها و راههای باعظمت «محبت» است. با محبت نهتنها راحتیها افزایش مییابد، بلکه سختیها هم بهتر تحمل میشود.
🔸امام سجاد(ع) به زُهْری فرمود: چرا مردم را مثل خانوادهات تلقی نمیکنی؟ یعنی بزرگترها را مانند پدر و مادرِ خود بدانی، کوچکترها را جای فرزند خودت بگذاری و همسالان را برادر خود بشماری. وقتی آنها را خانواده خودت بدانی به کدامیک از آنها دوست داری ظلم کنی؟! کدامشان را دوست داری نفرین کنی؟! آبروی کدامیک را حاضری ببری؟!
🔸بعد میفرماید: «وَ إِنْ عَرَضَ لَكَ إِبْلِيسُ...» وقتی ابلیس به تو القاء کرد که «بهتر از مسلمان دیگری هستی!» اگر او سنش بیشتر است، بگو ایمان و عمل صالح او بیشتر است، اگر سنش کمتر است، بگو گناه من بیشتر است و اگر همسن توست، بگو من به گناه خود یقین و به گناه او شک دارم؛ پس او بهتر از من است! اگر مردم به تو احترام گذاشتند، بگو «از خوبی آنهاست» اگر با تو نامهربانی کردند، بگو «بهخاطر بدیِ من است»
🔸اگر با همه مثل خانوادهات مهربان باشی، زندگیات آسودهتر میشود، دشمنانت کم و دوستانت زیاد میشوند؛ از خوبیشان خوشحال میشوی و از بدیشان ناراحت نمیشوی.
👤علیرضا پناهیان ۹۶.۷.۹
@hedye110
🏴