#آخرین_عروس
#صفحه_بیست_سوم
درِ خانه را مى زنيم. بشر در را باز مى كند، ما را در آغوش مى گيرد و به داخل خانه دعوتمان مى كند.
او براى ما نوشيدنى مى آورد، ظاهراً خودش روزه است، ماه رجب سال 255 هجرى است و روزه گرفتن در اين ماه ثواب زيادى دارد.
از او سراغ امام هادى(ع) را مى گيريم و حال آن حضرت را مى پرسيم؟
اشك در چشمان بِشر حلقه مى زند. او دارد گريه مى كند. چه شده است؟
بِشر براى ما مى گويد كه سرانجام مُعتَزّ، خليفه عبّاسى، امام هادى(ع) را مظلومانه شهيد كرده است. اشك از چشمان ما جارى مى شود. خدا هر چه زودتر دشمنان اهل بيت(ع) را نابود كند.
در مورد امام عسكرى(ع) سؤال مى كنيم. او براى ما مى گويد كه مُعتَزّ عبّاسى، آن حضرت را در شرايط بسيار سختى قرار داده است. هيچ كس حق ندارد به صورت علنى به خانه آن حضرت برود.
فقط بعضى از افراد به صورت بسيار مخفيانه با آن حضرت ارتباط دارند.
سؤال ديگر ما اين است: آيا خدا به امام عسكرى(ع) فرزندى داده است؟
بِشر در جواب مى گويد: هنوز نه; ولى وعده خداوند هيچ گاه تخلّف ندارد.
ما مى خواهيم به خانه امام برويم امّا بِشر ما را از اين كار نهى مى كند، مُعتَزّ، خيلفه خونريز عبّاسى به هيچ كس رحم نمى كند. او به برادر خود هم رحم نكرد و او را به قتل رسانيد.
يكى از كارهاى او اين است كه وقتى مخالفان خود را دستگير مى كند سنگى بزرگ بر پاى آنها مى بندد و آنها را در رود دجله مى اندازد تا غرق شوند.
شما نبايد بدون برنامه ريزى به خانه امام برويد. شما تازه به سامرّا آمده ايد و جاسوسان شما را زير نظر دارند، بايد چند روزى صبر كنيد.
چند روز مى گذرد...
#میلاد_نور
#آخرین_منجی
#کانال_کمال_بندگی
#مسابقه
🌻🌻🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃
🌹🌹 #کمال_بندگی
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110
#خطبه_غدیر
#صفحه_بیست_سوم
مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله. مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ يَتُوبَ الله عَلي أَحَدٍ أَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَلَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَي الله أَنْ يَفْعَلَ ذالِكَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ.
هان مردمان! او رابرتر دانيد، كه خداوند او را برگزيده، و پيشوايي او را بپذيريد، كه خداوند او را برپا كرده است. هان مردمان! او از سوي خدا امام است و هرگز خداوند توبه منكر او را نپذيرد و او را نيامرزد.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
وَأَنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.
اين است روش قطعي خداوند درباره ناسازگار علي و هرآينه او را به عذاب دردناك پايدار كيفر كند. از مخالفت او بهراسيد و گرنه در آتشي درخواهيد شد كه آتش گيري آن مردمانند، و سنگ، كه براي حق ستيزان آماده شده است.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
🎁🎁🎁🎁
@hedye110
#تشنه_تر_از_دریا
#صفحه_بیست_سوم
تو همچنان پيش مى تازى، تو به سوى دور دست حركت مى كنى، قسمتى از نهر علقمه كه به خيمه گاه نزديك است پر از مأموران سپاه كوفه است، تو بايد در امتداد نهر علقمه به پيش بروى، مى خواهى به جايى برسى كه مأموران كمترى حضور دارند. به جايى رسيده اى كه ديگر ميان تو و علقمه، سپاهى نيست، فقط يك نخلستان ميان تو و علقمه است، با عجله وارد نخلستان مى شوى، افرادى كه در عقب تو مى آيند، از تو جا مانده اند، تو زودتر از آنان به علقمه مى رسى.
هنوز مأموران نرسيده اند، تو موفّق مى شوى و به آب مى رسى، با اسب وارد نهر مى شوى، فرصت نيست كه از اسب پياده شوى.
چه آب خنك و گوارايى!
كفى از آب مى گيرى، آب را مقابل صورت مى آورى، تو تشنگى حسين(ع) را از ياد نبرده اى، آب را بر روى آب مى ريزى، اكنون با خود چنين سخن مى گويى: "اى عبّاس! زندگى بعد از حسين ديگر ارزشى ندارد، تو بعد از حسين زندگى را براى چه مى خواهى؟ لب هاى حسين تشنه است و جان او در خطر است...".
جگر تو از تشنگى مى سوزد، ولى قبل از حسين(ع) آب نمى نوشى! مشك را در آب قرار مى دهى، صداى دلنشين آب كه در كام مشك مى رود، جان تو را پر از شور مى كند.
اكنون مشك پر شده است. آن را به دوش مى اندازى و حركت مى كنى، لب هاى تو تشنه است، فرشتگان، مات و مبهوت تو شده اند، با لب تشنه از علقمه بيرون مى آيى.
اى عبّاس! هر كس جاى تو بود مقدارى آب مى خورد تا بتواند بهتر جنگ كند و شمشير بزند، امّا تو اين گونه فكر نمى كردى، تو با خود عهد كردى تا زمانى كه حسين(ع) آب ننوشيده است آب نخورى.
تو نشان دادى كه يك مرد مى تواند بزرگ تر از تشنگى باشد، تو تشنگى را به حقارت كشاندى!
اى عبّاس! من هنوز مات و مبهوت اين كار تو هستم، كمى به من فرصت بده، عقل من نمى تواند اين كار تو را بفهمد. چرا آب نخوردى تا بتوانى بهتر دفاع كنى؟
دفاع از حسين(ع) مهم بود، تو اين را مى دانستى، امّا عقل عاشق تو، چيز مهم ترى را فهميد، تو به درك بالاترى رسيده بودى و براى همين آب نخوردى.
تو از نسل ابراهيم(ع) هستى، تو راه او را ادامه دادى، تو مى خواستى به آب برسى و وقتى به آن رسيدى از آن گذشتى.
ابراهيم(ع) فرزندى نداشت، خدا به او اسماعيل را داد، او اسماعيل را بيشتر از جان خودش، دوست داشت.
روز امتحان فرا رسيد، خدا به او فرمان داد كه بايد اسماعيلش را قربانى كند، او بايد كارد در دست مى گرفت و پسرش را رو به قبله مى خواباند و خونش را بر زمين مى ريخت. خدا مى خواست او را از همه وابستگى ها نجات دهد.
ابراهيم پسرش را روى زمين به سمت قبله خواباند، همه فرشتگان اين منظره را تماشا مى كردند، ابراهيم(ع) "بسم الله" گفت و كارد را بر گلوى پسرش كشيد; امّا كارد نبريد، دوباره كارد را كشيد، زير گلوى اسماعيل سرخ شد. ابراهيم(ع)كارد را محكم تر فشار داد; امّا باز هم كارد نبريد، او كارد را بر سنگى زد و سنگ شكافت.
صدايى در آسمان طنين انداخت كه اى ابراهيم تو از امتحان موفّق بيرون آمدى. جبرئيل آمد و گوسفندى به همراه آورد و آن را به ابراهيم(ع) داد تا آن را قربانى كند.
اين حكايت، براى دوستان خدا هميشه هست، آنان بايد از اسماعيل ها بگذرند... امروز، اسماعيل من چيست؟ من بايد از چه چيزى بگذرم؟
اى عبّاس! هر وقت كه عقل من بتواند راز كار ابراهيم(ع) را بفهمد، مى تواند راز كار تو را بفهمد.
آخر چگونه ممكن است يك پدر، پسرش را بر روى خاك بخواباند و كارد بر گلوى او بگذارد و بخواهد او را قربانى كند؟ چه عشقى در دل ابراهيم(ع)نشسته بود كه اين گونه از اسماعيل گذشت و كارد را محكم بر گلويش كشيد؟
من فقط اين ها را مى نويسم، امّا با درك آن، فاصله زيادى دارم.
اى عبّاس! من مى دانم كه عشقى در دل تو نشسته بود كه تو از آب گوارا گذشتى و با لب تشنه از علقمه بيرون آمدى.
اين كار عقلى است كه عاشق فرمان خدا شده است، عقل من عاشق دنياست، شيفته زيبايى هاى دنيا شده است، عقل من نمى تواند اين كار تو را درك كند...
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳
#تشنه_تر_از_دریا
#قمر_منیر_بنی_هاشم
#کانال_کمال_بندگی
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#هدیه_ای_به_شما
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef