eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
چنین نوشته خدا درشناسنامه ی دل منم غلام مه و بنده زاده ی خورشید سلام می‌دهم از عمق این دل تاریک به آخرین پسر خانواده ی خورشید ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ مؤمن آل‌یس در قرآن (3⃣) ✅💐 حبیب نجار 💐✨ حبیب نجار کسی بود كه به تنهايى به حمايت از پيامبران الهى قيام كرد و فرياد زد و در اين راه شهيد شد و خداوند کسانی را که سرسختی نشان داده و انبیاء الهی را تکذیب کردند و حبیب نجار را به شهادت رساندند، تنها با یک صیحه آسمانی خاموششان کردند: 💐💫 وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ --- إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ (ایات 28 و 29 سوره یس) و ما بعد از او بر قومش هیچ لشکری از آسمان نفرستادیم، و هرگز سنت ما بر این نبود؛ --- (بلکه) فقط یک صیحه آسمانی بود، ناگهان همگی خاموش شدند! ✅💐 گاهى بخاطر ريختن خون يك مؤمن بى گناه و يك مجاهد و مبلّغ دينى، مردم يك منطقه دچار عذاب الهی مى‌شوند. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
با عمو به سالن میرویم. عمو بلند سلام میدهد و بعد با رادان و دانیال دست میدهد. دانیال کت و شلوارخوش دوخت سرمه ای پوشیده و پیشانی اش کمی سرخ به نظر می رسد.آرام سلام میدهم و کنار عمو مینشینم. رادان میگوید:آقاوحید مشتاق دیدار. عمو لبخند میزند:کم سعادتی از بنده بوده.. سرم پایین است،اما نگاه های سنگین را حس میکنم. منیر چای میآورد. رادان در حالی که فنجان را برمی دارد با خنده میگوید:نیکی خانم این چای وقتی میچسبید که شما برامون میآوردی ها مگه نه دانیال ؟ شهره،مادر دانیال با زهرخند میگوید: فعلا نیکی جون مشغول کارای دیگه هستن،وگرنه پسر ساده لوح من رو چه به این ازدواج؟! دانیال میغرد:مامان متلکش داغم میکند،میخواهم جواب بدهم اما نگاه عمو به آرامش دعوتم میکند. سرم را پایین می اندازم و با بندهای انگشتانم بازی می کنم. مامان با حالت عصبی میگوید:شهره جون،نجابت نیکی از اول زبونزد همه بود،چه برسه به الان،خودت بهتر میدونی... ★ پله ها را آرام بالا میروم،دانیال هم پشت سرم میآید مبل ها را نشان میدهم:بفرمایید دانیال مینشیند و من هم روبه رویش. سرش پایین است،خجالت به او نمیآید... چند دقیقه ای میگذرد،با دو انگشت یقه اش را میگیرد:گرمه،نه؟ :_من گوش میدم :+از کجا شروع کنم؟ آخه اولین بارمه و لبخند میزند... :_آقادانیال خنده اش را میخورد و تلخ می گوید :+قبلا آقا قبل اسمم نبود... :_قبلا گفتید،منم جواب دادم:گذشته تو گذشته،مُرد.. اون نیکی هم مرد.. آقادانیال،من نسبت به شما خیلی احترام قائلم،ولی واقعا این پیشنهاد شما از پایه و اساس غلطه،من و شما اونقدر با هم فرق داریم که اگه بخواهیم هم نمیتونیم شبیه هم بشیم.. مضطرب میگوید :+من هرجوری شما بگید میشم،اصلا ریش میذارم،از این انگشترا دستم میکنم،به خاطر تو..با هم میریم مشهد،آره؟مشهد خوبه دیگه؟مکه میریم،ها؟ :_ایرانیا رو مکه راه نمیدن... :+خب..خب میریم یه جای دیگه،من همون جوری میشم که شما دوس داری دلم برای تقلای بیهوده اش میسوزد. :_آقادانیال... من دنبال کسی هستم که کاملم کنه،من مکملش باشم. من دلم نمیخواد شما به خاطر من ریش بذارید و اینا.. اصلا شما که کامل در جریانید،من دور از چشم پدر و مادرم چادر سر میکنم. دوست دارم وارد خانواده ای بشم که از این قضیه استقبال کنن...نه اینکه مثل خونواده ی خودم.... :+باشه من....من از خونوادم جدا میشم :_من نمیخوام اسباب دردسر باشم...همین الانشم بین خونواده هامون تنش ایجاد شده..من دلم نمیخواد...نشدنیه آقادانیال،خواهش میکنم تمومش کنید... بلند میشوم و راه میافتم،از پشت صدایش بلند میشود:پس تکلیف دل من چی میشه؟ برمیگردم:یه کم فکر کنید...خواهش میکنم، این خواسته ی شما غیرمنطقیه،ما هیچ جوره شبیه هم نیستیم،نه.. بدون لحظه ای مکث از پله ها پایین میروم. بابا و رادان مشغول بگو و بخند هستند و مامان و شهره با اخم نشسته اند. عمو وحید آن طرف با موبایل حرف میزند. آرام مینشینم،توجه همه جمع من میشود. رادان با خنده میگوید:خب دهنمون رو شیرین کنیم؟ دانیال میآید و مینشیند.با حرکات عصبی دستمالی برمی دارد و پیشانی اش را خشک می کند. گلویم را صاف میکنم:با همه ی احترامی که براتون قائلم،جواب من منفیه.. دانیال عصبی سر تکان میدهد. شهره با شادی بلند میشود:خب انگار نیکی جان هم مثل ما راضی نیس،بهتره ما بریم دیگه رادان هم بلند میشود:نیکی جان،یه کم بیشتر فکر کن... ★ با عمو،کنار استخر نشسته ایم.. :_انگار بابات و رادان،بی میل نبودن..پسره خیلی داغون بود،چی بهش گفتی تو؟ :+حرفایی که باید میشنید... صدای موبایل عمو بلند میشود . :_ای بابا،از سر شب هزار بار زنگ زد :+کی؟ :_سیاوش.. نمیدانم چرا ناخودآگاه لبخند روی لب هایم مینشیند... ☘ 🖤☘ 🖤🖤☘ 🖤🖤🖤☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
کوچه به غمِ بِنتِ نبی حاکی شد هتاکی شد و چادر او خاکی شد از بس که عدوی بی حیا سنگین زد سیلی به روی فاطمه حکاکی شد ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: بعد از جریان غصب فدك و احتجاج حضرت، بعضى از زنان مهاجر و انصار به منزل حضرت آمدند و احوال وى را جویا شدند، حضرت در پاسخ فرمود: به خداوند سوگند، دنیا را آزاد كردم و هیچ علاقه اى به آن ندارم، همچنین دشمن و مخالف مردان شما خواهم بود.✨ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_بدبینی_حجت_الاسلام_عالی.mp3
4.56M
♨️بدبینی 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
توهمانی‌که‌برایم‌همه‌ای!😌✌🏻🌸 🌱 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ امام ضامن با صدای علی فانی و تصاویری از حضور شهید سلیمانی در حرم امام رضا(ع) ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
‌🌷مهدی شناسی ۱۷۷🌷 🔹زیارت آل یاسین🔹 🌹 السلام علیك حین تركع وتسجد السلام علیک حین تهلل و تکبِّر🌹 ◀️ قسمت اول 🍃در طول تاریخ انسانها همواره در جستجوی ارزش ها بوده اند ، در فرهنگ دین ارزشمندها ، با ارزشها شناخته می شوند، در واقع خدا ارزش ها را معرفی می كند تا ما ارزشمند ها را پیدا كنیم . 🍃در این سلام در واقع ما بیان میداریم كه ركوع و سجود كه برترین ارزشهاست و از بالاترین سطوح عبودیت هستند مساوی با ارزشمند یعنی حضرت مهدی«عجل الله تعالی فرجه الشریف» است. 🍃 در واقع ارزشمند مطلق مساوی با ارزش است. امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف»در عین حال كه ارزش مطلق شده است ، باز هم خدا دستور می دهد و امام می فرماید : مرا با این سبك صدا كنید .با این كار در واقع خدا می خواهد ارزش ها همواره ملاك باشند ، با اینكه امام معصوم گارانتی شده است و خود ارزش شده است . َ🍃خدا برای اینكه نیروی تشخیص ما از بین نرود و همیشه برای تشخیص ارزشها را مد نظر قرار بدهیم ، از ما می خواهد كه با ارزشها به آن ارزشمند مطلق سلام دهیم. 🍃امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف» همیشه با حق هستند،حق را بر پا می دارند و باطل را نابود می كنند و ما در سلام به حضرت با این الفاظ، این مفاهیم را نیز بیان می كنیم .سلام بر تو ای امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف»،آن هنگام كه ركوع یعنی خضوع می كنی و با سجده خودت بلندترین قله بندگی را فتح می كنی،در این سلام ها همیشه ارزشها و ارزشمندها را با هم می آوریم . 🍃سلام یعنی درود ، تحیت ، آفرین و زنده باد و وقتی به كسی می گوییم زنده باد یعنی او را تأیید می كنیم.وقتی می گوییم سلام به لحظات ركوع و سجود تو یعنی این لحظات، لحظات خاصی هستند، خیلی مورد توجه من هستند. 🍃وقتی به امام معصوم«علیه السلام» سلام می كنیم یعنی ركوع و سجود تو و تهلیل و تكبیر تو امام ركوع و سجود ، تهلیل و تكبیر من است. هستی و حیات كردار و عبادت ما به حقیقت افعال و عبادات و كردار شما است. این احوال (ركوع و سجود و تهلیل و تكبیر) حالات استثنایی است و ما باید از ایشان یاد بگیریم . http://eitaa.com/joinchat/1943535617C235633b5fa
🌷 قضاوت از روی ظاهر در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد. روی اولین صندلی نشست. از کلاس‌های ظهر متنفر بود اما حداقل این حسن را داشت که مسیر خلوت بود. اتوبوس که راه افتاد نفسی تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد. پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود که فقط می‌توانست نیم‌رخش را ببیند که داشت از پنجره بیرون را نگاه می‌کرد. به پسر خیره شد و خیال پردازی را مثل همیشه شروع کرد: چه پسر جذابی! حتی از نیمرخ هم معلومه. اون موهای مرتب شونه شده و اون فک استخونی. سه تیغه هم که کرده حتما ادوکلن خوشبویی هم زده… چقدر عینک آفتابی بهش میاد… یعنی داره به چی فکر می‌کنه؟ آدم که اینقدر سمج به بیرون خیره نمیشه! لابد داره به نامزدش فکر می‌کنه… آره. حتما همین طوره. مطمئنم نامزدش هم مثل خودش جذابه.  باید به هم بیان (کمی احساس حسادت)… می‌دونم پسر یه پولداره… با دوستهاش قرار میذاره که با هم برن شام بیرون. کلی با هم می‌خندند و از زندگی و جوونیشون لذت می‌برن؛ میرن پارتی، کافی شاپ، اسکی… چقدر خوشبخته! یعنی خودش می‌دونه؟ می‌دونه که باید قدر زندگیشو بدونه؟ دلش برای خودش سوخت. احساس کرد چقدر تنهاست و چقدر بدشانس است و چقدر زندگی به او بدهکار است. احساس بدبختی کرد. کاش پسر زودتر پیاده می‌شد… ایستگاه بعد که اتوبوس نگه داشت، پسر از جایش بلند شد. مشتاقانه نگاهش کرد، قد بلند و خوش تیپ بود. پسر با گام‌های نا استوار به سمت در اتوبوس رفت. مکثی کرد و چیزی را که در دست داشت باز کرد…  یک، دو، سه و چهار… لوله‌های استوانه ای باریک به هم پیوستند و یک عصای سفید رنگ را تشکیل دادند… از آن به بعد دیگر هرگز عینک آفتابی را با عینک سیاه اشتباه نگرفت و به خاطر چیزهایی که داشت خدا را شکر کرد… 👆👆زیباست حتما بخونید... ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
Shab3Fatemieh1-1399[04].mp3
5M
|⇦•«الهی عظم البلاء».. و توسل به امام زمان عجل الله _ تقدیم به روحِ شهدایِ مقاومت خصوصاً سردار دلها حاج قاسم سلیمانی _حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● خدایا! از شدت فتنه هایی که به سوی ما میآید و این غلبه‌ای که دشمنانِ ما، می‌خواهند بر ما پیدا بکنند بر ما رحم کن... ↷↷↷             @hedye110 🏴🖤🏴
Shab3Fatemieh1-1399[06].mp3
4.27M
|⇦•«آه مالک اشتر علی».. و توسل تقدیم به ارواح مطهر شهدایِ مقاومت خصوصاً سردار دلها حاج قاسم سلیمانی _حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● قَدِ استُرجِعَتِ الوَدِيعَة یعنی من زهرا را ندادم زهرا را از من گرفتند... 💔 ↷↷↷             @hedye110 🏴🖤🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خدا میتوان بهترین روز را برای خود رقم زد... پس با عشق وایمان قلبی بگویی خدایا به امید تو💚 ❌نه به امیدخلق تو 💖🌹🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سِرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا؟ این دل بیمار کجا؟ کاش در نافله‌ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا؟ عبد گنه کار کجا؟ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸