فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در ملا عام قربانی نکنید...
تذکر مرحوم استاد فاطمینیا از اثرات بد قربانی کردن در معابر عمومی و علی الخصوص تاثیر روی کودکان
➥ @hedye110
#احمد_پناهیان
«مردم جمع بشوند با آراء بالا مسئول بعدی را انتخاب بکنند»
این دستور امام در ۱۴ خرداد، همان دستور «#رأی_سدید» است که در سال ۹۲ عملی نشد. نامزدهای مؤمن، پرکار و انقلابی پس به اتفاق و اتحاد و رأی واحد برسید تا جبهه حق را تضعیف نکرده باشید.
➥ @hedye110
#نظرسنجی
از بین این ۲ نامزد محبوب ، کدام را مناسب تر برای نماینده نهایی جبهه انقلاب در انتخابات میدانید؟
🗳https://EitaaBot.ir/poll/so0ty
کلیک کنید روی لینک بالا ☝️و در نظرسنجی شرکت کنید. اگه نظرتون تغییر کرد قابل اصلاح هست. برای دیگران هم بفرستید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥امام خمینی(ره): اگر با هم اختلاف پیدا کنید ممکن است اشخاصی که لایق نیستند به مسئولیت برسند.
➥ @hedye110
شکرانه 10.mp3
18.28M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این آقا توی گروهی گفته بوده، شاید شاید به یِک اصلاحطلب رای بدم،
ماهم به خانمش اطلاع دادیم🙈😂😂😂🙈
حالا دیگه خود دانید🤣😂
➥ @hedye110
🖇
📌 بَرندهی مناظرات دیشب، شهید رئیسی بود
میدونید چرا؟
چون:
اولا: یکی از ثمرات خون مطهّرشون این بود که همهی کاندیداها سعی کردن از شیوهی مناظرهی شهید رئیسی الگو بگیرند و کمترین بداخلاقیهای گفتمانی اتفاق افتاد
دوما: هیچکدوم از کاندیداها نتونستن رویکرد دولت احتمالیِ خودشون رو در مسیر خلاف جهت دولت شهید رئیسی معرفی کنند (یعنی رویکرد شهید عزیزمون رو درست میدونند)
سوما: علیرغم برخی انتقادات به بعضی از روشها یا سیاستهای دولت شهید رئیسی؛ تمام کاندیداها به درستکار بودن شخص شهید رئیسی و صحیح بودن برآیند کلی دولتشون اذعان داشتند
لطفا همگی برای شادی روح مطهّر شهید رئیسی و همراهان شهیدشون پنج فاتحه و صلواتی ختم کنیم🕊
🌹 اَللّهُمَّ ارْزُقْنی تَوْفیقَ الشَّهادَةِ فی سَبیلِک🌹
➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پربازدیدترین ویدیو فضای مجازی
دیدن این ویدیو تو این روزها اجباری هست
#به_کارنامه_رای_میدهیم
➥ @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ایکاش بود و دوباره در مناظره میگفت:
⭕️ آقایان ، ما در محضر خدا هستیم...!!
➥ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خــدا
میتوان بهترین روز را
براے خـود رقم زد
پس با تمام وجـود بگیم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خـدایا بہ امید تو
نه بہ امید خلق تو
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم 💖
سر شد به شوق وصل تو فصل جوانیَم
هرگز نمیشود که از این در برانیَم
یابن الحسن برای تو بیدار میشوم
#روزت_بخیر ای همهی زندگانیَم
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
4_5830271456956646761.mp3
2.03M
🔸ترتیل صفحه 6 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام نهاوند
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
امام موسی بن جعفر علیه السلام
امام رضا علیه السلام
امام جواد علیه السلام
امام هادی علیه السلام
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، أَيُّهَا الْكاظِمُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🌹🦋
يَا أَبَا الْحَسَنِ يَا عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ، أَيُّهَا الرِّضا، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🌹🦋
يَا أَبا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🌹🦋
يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
#کتابدا🪴
#قسمتصدهشتاددوم🪴
🌿﷽🌿
به فکرم رسید بروم
و از بیرون بیمارستان چیزی برایش دست و پا کنم. ولي تا آنجا که
می دانستم در آن اطراف هیچ مغازه و فروشگاهی نبود که حتی به
قیمت شکستن در یا شیشه اش بشود
چیزی مناسب خوراک بچه تهیه کرد. همان طور که کمر و شانه
هایش را ماساژ میدادم برای چند لحظه خوابش برد. سرم را روی
سینه اش گذاشتم و گفتم: خدایا، خودت به فریاد ما برسی، گریه
بچه دوباره شروع شد. سرم را بالا آوردم و از دیدم
پرستاری به طرفمان می آید. زن جوانی که موهای رنگ کرده
قهوه ایی اش را دم اسبی بسته بود از همان چند قدمی ببسکویتی که در
دستش بود را نشانم داد. خودم را جمع و جور کردم، نفهمد گریه
کرده ام وقتی جلو آمده گفت: به زحمت این بیسکویت را پیدا کردم.
می دونم دردی رو دوا نمی کنه. بخش نوزادان مون هیچی نداره
وگرنه از اونجا براشی شیشه و شیر خشک می گرفتم. بعد بسته
بیسکویت را باز کرد و به طرفم گرفت. بیسکویتی برداشتم و در
دهان بچه گذاشتم، بیسکویت خشک بود و بچه نمی توانست آن را
بخورد. با دست پس می زد و گریه می کرد. به زحمت بیسکویت
را جلوی دهانش نگه داشتم. کمی مک زد و به تدریج آرام شد. اما
انگار به این راضی نباشد در بین مک زدنهایش به بیسکویت گریه
می کرد و مدام دستم را کنار می زد. کمی از آن را گوشه دهانش
چپاندم تا با آب دهانش مخلوط بشود و راحت تر پایین برود. فکر
کردم شاید بهتر باشد پودرش کنم و توی دهانش بریزم. این کار هم
فایده ایی نداشت. دستش را به دهان و بینی اش می مالید و در
حالی که اشک و آب بینی اش با هم قاطی شده بود، بیسکویت ها
را با گریه بیرون داد. از بیسکویت خوراندن دست برداشتم بچه هم
که دیگر نای گریه کردن نداشت، ناله میزد. در بین صدای
انفجارها و آمبولانس ها و بوق ماشین هایی که به حیاط
بیمارستان می آمدند و می رفتند، فکری به سرم زد، به خودم
گفتم: این به کسب و کاری ندارد، معلوم هم نیست کجا آواره شود،
ای کاشی بتوانم برای همیشه او را پهلوی خودم نگه دارم. درست
است که وضعیت خود ما هم مشخص نیست، ولی هرجا که رفتیم
این بچه هم با ما باشد. او هم مثل زینب و سعید روزی اش را خدا
می دهد. بیشتر که به این مساله فکر کردم، دیدم من می خواهم در
شهر بمانم و کار کنم. جنگ هم معلوم نیست تا کی ادامه داشته
باشند. آن وقت بچه را به چه کسی بپسارم. غذایش را از کجا تهیه
کنم. وقتی هم که این طرف و آن طرف میروم بچه باید در دست
این و آن بچرخد. حالا که خدا خواسته و جان سالم به در برده، اگر
من توی شهر نگهش دارم معلوم نیست توی این بمبارانها زنده
بماند
توی این فکرها بودم و صورت خسته و در مانده بچه را نگاه می
کردم که شنیدم یک نفر می گوید: خواهر بچه رو بدید، می خوایم
بریم
سر بلند کردم. همان مردی بود که جنازه ها را آورده بود. بهش
گفتم: کجا می خواید ببریدش تو رو خدا آواره شده،
، ببریدش به جای مطمئنن. یه جایی که اگه فامیلاش اومدن سراغش بتونن پیداش کنن، مرد گفت: نگران نباش، می برم
بهزیستی آبادان تحوبلش میدم.
چند بار بچه را که دیگر بیحال و بی رمق شده بود، بوسیدم. مرد
بچه را گرفت. از ماشین پیاده شدم و تا ماشین از در بیمارستان
بیرون برود با نگاهم بچه را دنبال کردم
حالم خیلی خراب بود. دیگر نای ایستادن نداشتم. از صبح تمام صحنه
هایی که شاهدش بودم، فجیع و دردناک بودند، راه افتادم و از در
بیمارستان بیرون زدم. خسته و سرگردان نمی دانستم کجا بروم و
چه کار کنم. دلم می خواست فرار کنم جایی بروم که کسی نباشد
گوشه ایی بنشینم و در خودم غرق شوم. تنها چیزی که به نظرم
می آمد می تواند آرامم کند دیدن علی بود. دیگر انتظاری برای
دیدن بابا نمی توانستم داشته باشم. بعد از بابا تنها کسی
که دوست داشتم ببینم، تنها کسی که قدرت داشت این همه غم را
تسکین بدهد علی بود ! فقط على. کلی حرف برایش داشتم. سینه ام
پر بود از چیزهایی که جز او به هیچ کس
نمی توانستم بگویم. آشفته و سرگردان وسط خیابان راه می رفتم.
فکر می کردم اگر گم شوم و همه چیز هم از خاطرم محو خواهد
شد. به خودم گفتم: یعنی می شود همه این ها
کابوس های وحشتناک یک خواب طولاني باشد اما نه، من بیدار
بودم و این مصائب را با گوشت و پوست و خونم درک میکردم. حالم خیلی بد بود توی دلم به خدا نالیدم: حالا که این ها
خواب نیست و واقعیت دارد، پس از این همه خمپاره، ترکی هم به
جان من بنشیند و راحتم کند
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتصدهشتادسوم🪴
🌿﷽🌿
به فلکه فرمانداری رسیدم. نمی دانستم از کدام طرف بروم. از
روی استیصال رفتم و وسط فلکه نشستم و زل زدم به فرمانداری.
یادم آمد همین چند روز پیش بود، بنی صدر آمده بود فرمانداری. تا
قبل از آن من که با گفته های بابا یقین داشتم بنی صدر خائن است،
توی جر رو بحث هایم با بقیه این را خیلی صریح میگفتم، یکی، دو
بار که برای آوردن مواد غذایی به مکتب قرآن رفته بودم، به دختر
های آنجا هم این را گفتم. ولی شهناز حاجی شاه در جوابم گفت:
هنوز هیچی معلوم نیست. اینکه بگوییم بنی صدر خائنه باعث میشه
ما اتحادمون رو از دست بدهیم.
روز آمدن رییس جمهور بنی صدر من بعد از خاکسپاری شهدا،
مجروح به بیمارستان طالقانی برده بودم و مثل همیشه با غرغر و
جیغ و داد پرستارها روبه رو شدم که چرا باز مجروح ها را اینجا
آورده ای، جا نداریم، نیرو نداریم و این مساله خیلی عصبانی ام
کرده بود
با همان حالت آمدم مسجد. دنیا کی میگشتم تا حرفم را به او بگویم.
می خواستم فکری کنند کسی باید مسئولیت پذیرش و با اعزام
مجروحین را به عهده می گرفت تا با بیمارستانها هماهنگ کند هر
کدام ظرفیت دارد مجروح پذیرد با این قدر مسیر تحویل جنازه ها
بحث نکنند. بالأخره ما جنازه ها را جنت آباد ببریم، در سردخانه
بیمارستان بگذاریم یا در قبرستان آبادان دفن کنیم....پیدا کردن ماشین و
راضی کردن راننده هم که خودش یک معضل همیشگی بود. ناچار
به هرکسی می رسیدیم آنقدر از او کار می کشیدیم که پا به فرار
می گذاشت.
آن روز با همین ذهن آشفته آمدم مسجد. از قضا چند نفر از آقایان
جلوی ورودی مسجد ایستاده بودند. با ناراحتی گفتم: چرا هیچ کسی
مسئولیت شهدا و مجروحین رو به عهده نمیگیره؟
آنها هم ناراحت تر از من گفتند: برو به بنی صدر بگو با تعجب
گفتم: من بنی صدر رو از کجا گیر بیارم؟ گفتند: الان تو ساختمون
فرمانداریه
یک دفعه تمام صحنه های دلخراش جنت آباد، تمام مظلومین شهر
و مردمش جلوی چشمم آمد، خون خونم را می خورد. به خودم گفتم
این خائن پا شده اومده اینجا چی کار؟ الان می رم گِل می اندازم تو
صورتش. بهش میگم اگه مردی خودت بیا اسلحه بردار پر و جلو
دشمن، می خوام ببینم خودت چقدر دوام می یاری
خواستم راه بیفتم، همان آقایان گفتند: اگه میخوای بری فرمانداری
الان ماشین جلوی در ایستاده، بچه ها می خوان باهاش برن
گفتم: آره. می رم.
رفتم توی خیابان، وانت ایستاده بود و پشتش پر از دخترها و
مردهایی بود که در مسجد کار می کردند، دستم را به میله وانت
گرفتم و بالا رفتم کنار دخترها ایستادم. ماشین خیلی سنگین شده
بود، به خودم گفتم بعیده تکون بخورد. چه برسه که ما رو تا اونجا
ببره. با این حال دو، سه نفر هم روی سقفش نشستند
با تکبیر و سلام و صلوات ماشین راه افتاد. مردها در تقویت روحیه
نیروهای خطوط شعار می دادند: مدافع قهرمان، مقاومت مقاومت.
مبارز قهرمان مقاومت مقاومت
بعضی ها هم برای بنی صدر خائن خط و نشان می کشیدند. عده
ایی هم می گفتند: نباید هیاهو کنیم. ما داریم میریم حرف بزنیم باید
منطقی برخورد کرد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#پسركفلافلفروش🪴
#قسمتسیچهارم🪴
🌿﷽🌿
راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.
معراجالسعادهًْ
خواهر شهيد
سالهاي آخر ماه رمضان را به ايران ميآمد. هميشه با ورود به ايران ابتدا به
مشهد ميرفت و موقع بازگشت به نجف هم به مشهد ميرفت.
در شبهاي ماه رمضان با هم به مسجدالشهدا و مجلس دعاي حاج مهدي
سماواتي ميرفتيم.
برخي شبها نيز با هم به مسجد ارك و مجلس دعاي حاج منصور
ميرفتيم. چه شبها و روزهايي بود. ديگر تكرار نميشود.
هادي در كنار كارهاي حوزه و تحصيل به كارهاي هنري هم مشغول شده
بود.
يادم هست كه در رايانهي شخصي او تصاوير بسيار زيبايي ديدم كه توسط
خود هادي كار شده بود؛ تصاوير شهدا كه توسط فتوشاپ آماده شده بود.
بودن در آن روزها كنار هادي براي ما دنيايي از معرفت بود.
در اين آخرين سفر رفتار و اخلاق او خيلي تغيير كرده بود؛ معنويتر شده
بود.
يك شب از برادرم سؤال كردم چطور اينقدر تغيير كردي؟
گفت: كتابي هست به نام معراجالسعاد\. واقعاً اگر كسي ميخواهد به
معراج يا به سعادت برسد، بايد هر شب يك صفحه از اين كتاب را بخواند.
بعد كتاب خودش را آورد و از روي كتاب براي ما ميخواند و ميگفت
به اين توصيه ها عمل كنيد تا به سعادت برسيد.
ً مثال، يك شب ميگفت: سعي كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدن باشد.
هر حرفي ميخواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟!
بيدليل حرف نزنيد كه خيلي از صحبتهاي ما به گناه و دروغ و ... ختم
ميشود.
شب بعد درباره ي شوخي و خنده زياد حرف زد. اينكه در شوخيها كسي
را مسخره نكنيم. افراد را به خاطر لهجه و ... مورد تمسخر قرار ندهيم. البته
خودش هم قبل از همه اين موارد را رعايت ميكرد.
شب ديگر درباره ي اين صحبت كرد كه در كوچه و خيابان سرتان را بالا
نگيريد. با صداي بلند در جلوي نامحرم حرف نزنيد.
سعي كنيد سر به زير باشيد. اگر با نامحرم زياد و بيدليل صحبت كند، حيا
و عفت او از دست ميرود. گوهر يك زن در حيا و عفت اوست.
روز بعد به ميدان انقلاب و پاساژ مهستان رفت تا مقداري وسايل لازم براي
عراق را تهيه كند.
آن شب وقتي به خانه آمد يك هديه براي ما آورده بود. كتاب معراجالسعاد\
را به ما هديه داد.
هنوز اين كتاب را داريم و به توصيه ي هادي آن را ميخوانيم و سعي در
عمل كردن آن داريم.
⛱🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷
💖به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖
☘
🦋☘
🦋🦋☘
🦋🦋🦋☘
🦋🦋🦋🦋☘
#قبلازازدواجخوبفکرکن
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🇮🇷🇮🇷🇮🇷