100-nesa-ta-1.mp3
3.14M
100-nesa-ta-2.mp3
4.37M
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدهفتادهفتم🪴
🌿﷽🌿
از بازار قدیمی وکیل هم دیدن کردیم و به خانه برگشتیم.
به نظر خودم خیلی بهبود پیدا کرده بودم. فقط گاهی که می ایستادم
احساس می کردم یک نیروی برق فشار قوی به کمرم وارد می
شود. طوری که نفسم حبس می شد و به دنبال آن پاهایم خشک می شد و بعد می لنگیدم
آخرین باری که به بیمارستان رفيم، دكترها گفتند: عفونت کاملا از
بین رفته و محل جراحت وضع خوبی دارد. دارو نوشتند و گفتند:
می توانم بروم
از بیمارستان که آمدیم، از دکتر مصطفوی خواهش کردم با
آمبولانسی که ما را به شیراز آورده بود، هماهنگ کند، ما به
ماهشهر برگردیم.
گفت: اون آمبولانس که دائم در رفت و آمد نیست گفتم: پس ما چی
کار کنیم؟ خانم مصطفوی و سونیا خواهر دکتر که چهارده، پانزده
ساله بود، گفتند: خب بمونید تشکر کردم و بالاخره دکتر با اصرار
ما به ترمینال شیراز رفت و به مقصد ماهشهر بلیت خرید. فردای
آن روز با بدرقه خانواده دکتر راهی شدیم. خود دکتر هم که در
منطقه کار داشته با ما همراه شد
تمام شب را در سرمای خشک توی اتوبوس گذراندیم. درد مانع از
خوابیدنم میشد نمی توانستم به پشتی صندلی تکیه کنم. تمام مدت
سرم را به صندلی جلو چسبانده بودم دلم برای دا تنگ شده بود،
دلواپسش بودم. از خدا می خواستم موضوع على را نفهمیده باشد.
سقوط خرمشهر و شرایطی که پشت سر گذاشته بودم، حساسم کرده
بود می ترسیدم با دیدن دا طاقت نیاورم گریه کنم و همه چیز را
بگویم. به همین خاطر، وقتی به ماهشهر رسیدیم از دکتر
مصطفوی خواهش کردم ما را تا خانه دایی نادعلی برساند. نمی
خواستم اول با دا روبرو بشوم. همانطور که حدس می زدم، دایی
آن موقع صبح بیدار بود. با در زدن ها زن دایی هم بلند شد وقتی
دیدند من هرچند به سختی سرپا ایستاده ام، خیلی خوشحال شدند به
آقای مصطفوی تعارف کردند برای صرف صبحانه داخل بیاید،
قبول نکرد و گفت: این ها امانت بودند من وظیفه داشتم، برسونم
شان. این را گفت و رفت. و اینکه فکر میکردم پایم به خانه برسد
از شدت خستگی خوابم میبرد ولی از ذوق و خانواده ام بیدار
ماندم. فامیل های زن دایی آمدند و از بهبودم اظهار خوشحالی
کردند دا را خبر دار کرد. چند دقیقه بعد با زینب سر
رسیدند. وقتی دا مرا سرپا دید، برقی را توی چشمانش دیدم. به
نظرم حال و روزش بهتر از آن روزی بود که او را توی استان
پیر و شکسته دیده بودم. هی نگاهم میکرد و می گفت: خیلی لاغر
شدی. رنگ
و روت پریده. ینب هم از بغلم پایین نمی آمد. با اینکه ژولیده تر از
قبل شده بود ولی باز هم قشنگ بود یاد بابا افتادم که می گفت:
پیغمبر دخترش رو عزیز می دونست. ما هم اگه ادعا می کنیم
مسلمونیم باید دختر هامون رو دوست داشته باشیم. همین خاطر،
بیشتر از پسرها به ما خصوصا به زینب که ته تغاری بود، اهمیت
می داد.
زیاد پیشم نماند. گفت: باید بروم. نگران پسرها بود، گفتم بذار زینب
بمونه. وقتی که رفت به زن دایی گفتم. یه شونه بده گفت: بچه گناه داره با
این وضعی که داره اذیت میشه گفتم نه راه داره، به آهستگی و با
زحمت موهای به هم چسبیده و تابیده زینب را شانه زدم هفته ها
بود سرش شانه نخورده بود، و حین شانه زدن متوجه شدم سرش
شپش گذاشته است، خیلی حالم بد شد. اشکم در آمد به زن دایی گفتم: ببین
چی شده. کف سرش رو آنقدر خارونده که زخم شده دایی گفت:
ناراحتی نداره باید موهاش رو کوتاه کنیم سریع رفت یکی از
اقوامشان را که اصلاح سر می دانست آورد. موهای زینب را
کوتاه کردیم، زن دایی هم در این فاصله آب گرم کرد و توی آن
یکی اتاق دیگر زینب حمام داد......
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#کتابدا🪴
#قسمتسیصدهفتادهشتم🪴
🌿﷽🌿
تا چند روز بیرون تو اتاق پیش
ساخته دایی می نشستم و رشکهای سر زینب را شانه می کشیدم.
زینب هم اعتراضی نمی کرد
کم زیاد از اوضاع و احوال کمپ خبردار می شدم. اول صبح می دیدم
زنها تشت روی سر گذاشته و به یک سمت مي دوند. می پرسیدم:
اینها کجا میرن؟
گفتند: سمت شیرهای آب، می خوان ظرفها شون رو بشورن چون
تعداد شیرهای حدود و همه نوبت رو رعایت نمی کنن اونجا غوغا
می شه. دوباره سر ظهر شلوغی و هیاهو سمت خانه دایی زیاد شد.
پرسیدم: باز چه خبر شده؟
زن دایی گفت: اینجا نزدیک آشپزخونه است، مردم می دوند بروند
غذا بگیرند. چون غذا هم کمه به همه نمیرسه
دایی که دوست نداشت از آنجا غذا بگیرد از پس اندازش خرج می
کرد. می گفت: ما فعلا میتونیم خودمون رو اداره کنیم. بذاریم بقیه
غذا بگیرند
می رفت بازار سربندر خرید می کرد و می آورد. زن دایی هم
روی گاز پیک نیکی و ظرف و ظروف محدودی که از اقوامش
در سربندر گرفته بود، غذا درست می کرد
یک روز لنگان لنگان کمی توی کمپ قدم زدم. کمپ B از
مجموعه کانکس ها و خانه های پیش ساخته ایی با ظرفیت یک تا
چهار نفره تشکیل شده بود. کمپ با اردوگاه جنگزدگان حدود چهل
و پنج تا پنجاه کیلومتر با ماهشهر فاصله داشت. مسیرهای اصلی
کمپ را آسفالت کرده و فرعي ها را شن ریخته بودند. دور تا دور
شهرک را با فنس حصار کشیده بودند. در بعضی جاها آنقدر مردم
رخت و لباس ملحفه رختخواب روی فنس ها انداخته بودند که
جایی از حصار دیده نمی شد. توی این شهرک با ظرفیت محدودش
حالا شاید حدود دویست، سیصد خانوار زندگی می کردند. طبیعی
بود که امکانات کمپ اعم از حمام ها و سرویس های بهداشتی، آب
و غذا و ... جوابگوی این تعداد از افراد نباشد
مصرف آب آن قدر زیاد بود که تانکرها زود خالی می شدند،
فاضلاب ها پر شده، آب لجن کنار سرویس های بهداشتی جمع شده
بود. بوی گند آب راکد، آدم را دیوانه می کرد کسی آشغال ها را
تخلیه نمی کرد و روی هم تلنبار می شد، سطل های بزرگ زباله
سر رفته بود و انبوه پشه کوره بیداد می کرد. موش هم زیاد دیده
می شد
با دیدن این چیزها احساس می کردم میکروب از همه جا می بارد
و هر لحظه امکان مبتلا شدن به یک بیماری عفونی هست. این
یک توهم نبود، درمانگاه کوچک کمپ پر بود از بیمارانی که دچار
عفونت روده ایی و اسهال خونی شده یا چشم های شان عفونت
کرده بود
خیلی از بچه ها کارشان به جراحی می رسید. از آن طرف اتاق
های عمل بیمارستانها پر از مجروح بود، گاهی باد و طوفان
شدیدی بلند می شد و چشم چشم را نمی دید. این مساله راه خوبی
برای انتقال انواع بیماری ها بود....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🌹سلام و درود، روزتون بخیر مهربونا🌹
🌸برایت یک بغل مریم
🌼که مستش میشوی هر دم
🌸برایت سفره ای ساده
🌼حلال و پاک و آماده
🌸برایت یک غزل احساس
🌼دو بیتی های عطر یاس
🌸برایت هر چه خوبی هست
🌼صمیمانه دعا کردم
🌸روزتون پر خیر و برکت
•––––––☆––––––•
@delneveshte_hadis110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕برای رسیدن به خدا ، نه کتابی نیازاست و نه راهنمایی
فقط کافی است: شعاع مهربانیت را روز به روز بیشتر کنی ،
آنقدر که روزی بتوانی همه را در آن جای دهی ،
آن وقت تا خدا فاصله ای نیست . . .�
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ !!!
ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﻨﺪ ....
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺴﺎﺯ ....
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ....
ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩ !
ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎﺷﯽ !
گاهی دلتنگ بودنت شوند
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
45.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈🏻همسرت نــــــــیـــــــــاز به
سه دسته نوازش داره🧐
اونا چین ببینیم✌🏻😇
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
34.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
ارسالییکیا اعضایمحترمکانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃اثر فوقالعادهی تشکر کردن در بهبود روابط همسران❤️
این جمله رو هیچ وقت فراموش نکنید:
هرکاری طرف مقابل انجام داده لطف بوده و هرکاری من انجام دادم وظیفه بوده☝️
تشکر معجزه اس✨
#دکتر_سعید_عزیزی
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 راهکاری برای ترک 95 درصد گناهان
🎙استاد رائفیپور
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ تفاوت مزه و طعم گوشت ذبح حلال با ذبح غیر شرعی
صاحب ایرانی یکی از قدیمیترین قصابیهای تورنتو کانادا این موضوع رو طبق تجربه و تخصص خودش توضیح داده👌
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 همکاری تلگرام با اسرائیل در ترور فرماندهان مقاومت
🔹رژیم اسرائیل در توضیح اشراف اطلاعاتیاش و چگونگی ترورهای گسترده مسئولان رده بالای مقاومت در کمتر از ۴۵ روز، از یک معامله قانونی اطلاعات رونمایی کرد. معامله با تلگرام همزمان با بازداشت پاول دروف در پاريس!
•––––––☆––––––•
@delneveshte_hadis110
✅آیتالله حائری شیرازی؛
✍آن که خودش سیر خورده باشد، بوی سیر را نه از خود و نه از دیگران نمیشنود. گناه، بوی بدی دارد که خود گناهکار، آن بو را در نمییابد؛ اما آنها که اهل گناه نیستند، کاملا بوی نامطبوع آن را استشمام می کند.
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم💐
#سلام_همهی_زندگیم❤️
🌺 گرچه یک عمر من از دلبر خود بیخبرم
🌸 لحظهای نیست که یادش برود از نظرم
🌺 نه که امروز بُوَد دیده من بر راهش
🌸 از همان روز ازل منتظر منتظرم
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
#صبحتون_مهدوی❤️
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
#متن_عربی #متن_ترجمه #صفحه_101 سوره مبارکه #نساء
#سوره_4
#جزء_5
نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه
(https://erfan.ir)
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
4_5949458487342794174.mp3
1.86M
🔸ترتیل صفحه 101 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام نهاوند
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
☘️☘️☘️☘️
➥ @hedye110
●➼┅═❧═┅┅─┄
101-nesa-ta-1.mp3
4.54M