هدایت شده از خاطرات فراموش شده (رزمندگان)
ملا صالح قادری
جنگ ودوران اسارت(بخش سوم)
قسمت سی وچهارم:
با همه کسانی که در اتاق بودند، مصاحبه کرد.
حبیب برایم تعریف کرد: وقتی کار فؤاد تمام شد و می خواست برود، برگشت و نگاهی به برآمدگی غیرعادی پتوها کرد. رنگ از صورتمان پرید. در دلم گفتم وای فاتحة صالح خوانده است!
فؤاد با کنجکاوی به طرف کوپه پتوها آمد و با پوتین ضربه ای به آن زد. متوجه چیزی زیر پتوها شد. خم شد و پتوها را کنار زد.
من که تا آن لحظه خود را به خواب زده بودم، انگار سطل آبی رویم ریخته بودند و تمام بدن و موها و صورتم خیس عرق شده بود. چشمان فؤاد با دیدن من از تعجب گرد شد. کمی نگاهم کرد. بعد با صدای بلند خندید و فریاد زد:
- تعالوا شوفوا ياهو إهنا. هذه (بیایید ببینید چه کسی اینجاست!)
ملاصالح این همان ملاصالح است که در رادیوی خمینی کار می کند. بیایید ببینید!
خوشحال بود و فریاد میزد. صدای دویدن و همهمه در راهرو شنیده می شد. مأموران در اتاق ریختند. خودم را باختم و هاج و واج کنار پتوها نشسته بودم و به آنها نگاه می کردم. ناگهان به من حمله ور شدند و من را کتک زنان کشیدند و به اتاق بازجویی بردند. بازجوها با کتک نامم را می پرسیدند و من با فریاد و درد می گفتم:
- انا صالح البحار! انا سماچ. (من صالح دریانوردم! من ماهیگیرم.)
فؤاد سلسبیل هم که در شکنجه همکاری می کرد، داد میزد:
- هذه الملعون يجذب؛ هذه ملاصالح! ( این ملعون دروغ می گوید: این ملاصالح است)
یکی از مأمورها گفت:
_تو اشتباه میکنی او صالح بحاره! او و همراهانش را ما روی لنج ماهیگیری دستگیر کردیم.
فؤاد گفت:
- او در رادیوتلویزیون خمینی کار می کند و با اسرا مصاحبه می کند، اعلامیه های خمینی را می خواند، من او را خوب می شناسم.
با حرف های سلسبيل، دیگر برای مأموران روشن شده بود که من به آنها دروغ گفته و صالح ماهیگیر و تاجر میوه و تره بار نیستم. زیر ضربات فریاد می کشیدم و ناله هایم ساختمان را می لرزاند. آن قدر زدند که خون بالا آوردم و سروصورتم زخمی و کبود شد. لبهایم شکافت و به شدت ورم کرد. خون از میان موهای سرم سرازیر شد. وقتی من را بیهوش به سوی اتاق می بردند، بدنم روی زمین کشیده می شد.
در اتاق را باز کردند و بدن نیمه جانم را به درون اتاق پرت کردند. این بار به سمت دوستانم حمله کردند و آنها را....
پایان قسمت سی و چهارم
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
هدایت شده از ولایت
16.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم معاون تازه به دوران رسیده امور زنان و بحث گشت ارشاد
✅ میگه توقف گشت ارشاد از مطالبات امـروز زنـان است. کدام زنان ؟! زنان بی حجاب یا زنان متدین و باحیا ؟🤔
✍ خدا به زنان و دختران ما رحم کند با این تفکرات ...!
وقتی میگن این خانم نه سابقه مدیریت داره نه صلاحیت ! بیا این هم اولین نشونه اش!!! 🤔
تو اول برو مطالعه کن، تحقیق کن و یک طرح جایگزین معرفی کن بعد بیا راجع به گشت ارشاد و طرح نور نطق کن .
خانم حواست باشه !
این مملکت و اون صندلی های ریاست روی خون شهدا بنا شده
این خانم شبیه همه جی هست جز وزیر
آقای پزشکیان چه فکری کردی کاندید شدی با این بی حالی وبی برنامگی😳
#حجاب #خون_شهدا 🌹
#کاروان_انقلاب 🇮🇷
@karvane2
مرگ پلی است به سوی جهان ابدیت و انشالله این پل با شهادت رقم بخورد، صبر در مصیبت اجر عظیم الهی را دارد، در مصیبتها، فقط برای امام حسین علیه السلام گریه کنید
فرزند عزیزم را به درس خواندن، تقوای الهی، نماز و حجاب توصیه میکنم.
حلالم کن، خواهرانم و برادرم حلالم کنید.
رهبر عزیزم را که راه امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ادامه میدهد، فراموش نکنید و یاریش نمایید.
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید؛
#شهید_سجاد_عفتی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷یاد امام وشهدا 🌷
❤میبره تو رو کرببلا😔🥺
#التماس_دعا
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
#عاشقانه_شهدا🍃💍
حسن ارتشی بود
و بعد از عقد باید برای گذراندن دوره، می رفت اهواز. بنا بود بعد از دوره اش، بیاید تهران و مراسم عروسی 🎊را برگزار کنیم.
هر چهارشنبه برای هم نامه 💌می نوشتیم. هفت روز انتظار برای یک نامه! خیلی سخت بود. بالاخره صبرم تمام شد. دلم طاقت نمی آورد؛ گفتم: «من می رم اهواز!»
پدرم قبول نمی کرد؛ می گفت: «بدون رسم و رسوم؟!» جلوی مردم خوبیّت نداره. فامیل ها چی می گن؟! گفتم: جشن که گرفتیم! چند بار لباس عروس👰🏻♀و خنچه و چراغانی؟!
(مادر شوهرم) گفت: خودم عروسم رو می برم. اصلاً کی مطمئن تر از مادر شوهر؟! این طور شد که با اصرار من و حمایت دخترعمو، زندگی مان بدون عروسی رسمی شروع شد.
_همسر شهید حسن آبشناسان🌷💎
بنام خدای ستارالعیوب سلام علیکم
شب یادگاران دفاع مقدس افسران سربرزان پاسداران و بسیجیان جنگ سخت و شب افس ان وسربازان دانشجویان ودانش آموزان جنگ نرم بخیر وخوشی خسته نباشید قهرمانان..اجرتان با شهدا.بد آرزوی تعجیل در فرج آقا و سلامتی مقام عظمای ولایت و همه شما عاشقان شهدا توجه شمارا به تصاویر وخاطرات ایثارگران جلب می نمایم