eitaa logo
《سربازان دیروز و امروز سرخس》
1.2هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
11.8هزار ویدیو
101 فایل
بِسْمِ اَللّٰه اَلرَحمٰن اَلرَحیم فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ : هر کس به اسلام گرویده مأموریت دارد استقامت کند ( آیه ۱۱۲ سوره هود ) سلام علیکم به نام خدا ، به یاد خدا ، برای خدا این کانال مخصوص دفتر حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس شهرستان سرخس می‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهداءومهدویت
💢سه ساله بود که پدرش را از دست داد.هم مداح بود هم قاری قرآن و هم موذن.رفت قم و درس حوزه خوند و طلبه شد.جنگ که شروع شد رفت جبهه.سیدمحمد در مدت حضورش در جبهه، علاوه بر فعالیت‌های تبلیغی، عمامه به سر و سلاح بر دوش، به‌عنوان رزمنده، درمسئولیت‌های مختلف، در خطوط مقدم می‌جنگید. . 💢چندین مرحله تو جبهه ها مجروح شد (▪️در سال 1361، چهار بار در اثر اصابت ترکش خمپاره.▪️در سال 1362، چهار بار از ناحیه سینه و شکستگی دنده.▪️در سال 1363، در اثر اصابت ترکش به چشم.▪️در سال 1364، بر اثر اصابت ترکش به کمر مجروح و در بیمارستان‌های مختلف اهواز، تهران و ساری بستری شد.سرانجام در سال ۱۳۶۵ بعد از ۷۰ روز نبرد و ایستادگی در منطقه فاو عملیات والفجر هشت در شب قدر به مولایش علی پیوست و بشهادت رسید.( شادی روحش صلوات) 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
✨﷽✨ 🔻 وصیت حضرت أمير المؤمنين امام علی بن ابی طالب (ع) قبل از شهادت ⬅️ برگی از نهج البلاغه / در این خطبه آمده است : ⬅️ اما وصیت من به شما درباره خدا این است که هیچ چیز را با وی شریک قرار ندهید ، و وصیت من به شما درباره محمد (صلی الله علیه و آله) این است که سنت او را ضایع مسازید ، این دو ستون دین را به پا دارید و این دو چراغ را بر افروزید ، تا آن گاه که از حق منحرف نشده اید ، نکوهشی متوجه شما نخواهد بود ، هر یک از شما به قدر توانایی ، کوشش خویش را به کار ببرد و خداوند به جاهلان تخفیف داده است . ⬅️ پروردگار شما ، پروردگاری رحیم و دین شما ، دینی استوار و مستقیم و امام شما ، امامی علیم و بسیار دانا است . ⬅️ من دیروز همنشین شما بودم و امروز ، من موجب عبرت گرفتن شما هستم ، و فردا از شما جدا خواهم بود ، خداوند مرا و شما را بیامرزد . ⬅️ همانا من همسایه و همنشین شما بودم که بدن من روزی چند در نزد شما و با شما بود ، دیری نخواهد گذشت که به دنبال این همنشینی از من جسدی خالی از روح باقی خواهد ماند ، جسدی که بعد از متحرک بودن ، ساکن خواهد بود و بعد از گویا بودن ، خاموش خواهد شد ، این بی حرکتی و خاموشی چشمان من و حرکت نکردن و سکون سر و دست و پای من ، باید به شما پند بیاموزد ، پس به راستی ، مشاهده این حالات برای کسانی که طالب عبرت باشند ، از منطقی که بلیغ و رسا باشد و از سخنی که مورد قبول همه افراد باشد ، پندآموزتر است . ⬅️ خدا حافظی من با شما ، از نوع خدا حافظی مردی است که منتظر ملاقات با خداوند است ، فردا شما درباره روزگار من می اندیشید ، و آنچه راز و حقیقت آن از شما پنهان بود ، برایتان آشکار می گردد ، و بعد از خالی شدن جای من و قرار گرفتن دیگری در آنجا که من بودم ، مرا خواهید شناخت . 📚برگی از نهج البلاغه 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از شهداءومهدویت
🔹جانش رهبر و ولایت بود. در صورتی که لبخند روی لب‌های آقا دیده می‌شد می‌خندید و می‌گفت: جانم به فدایت. هیچ‌گاه از نماز و قرآن به وقت خود نمی‌گذشت و آن را به تاخیر نمی‌انداخت و همیشه در مسجد محل اذان می‌گفت و قرآن می‌خواند. 🔸صدایش بسیار دلنشین و دلگرم بود و هر چند وقت یکبار صدای خود را در اذان گفتن تغییر می‌داد و می‌گفت: عزیزم این سبک که اذان می‌گویم چگونه است. قبل از رفتن به سوریه نیز در آخرین نماز جماعتی که با همکارانش برپا شد، اذان می‌گوید و به همکاران خود سفارش می‌کند که فیلم مرا گرفته و صدایم را ضبط کنید که این آخرین اذان و قرآنی است که برایتان می‌خوانم. 🔹همرزم ایشان می‌گفت: وقتی برای زیارت به حرم رفتیم او بعد از زیارت با تمام وجودش از حضرت زینب(س) خواست که مرگ او را شهادت قرار دهد. تا اینکه صبح جمعه 13 فروردین 95 ابتدا غسل جمعه و سپس غسل شهادت را انجام می‌دهد و در عصر جمعه به آرزویش که شهادت بود، رسید. 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
🔹️ شهید کاظم مهدی زاده در وصیت‌نامه خویش می‌فرماید: میخواستم بزرگ بشم، درس بخونم، مهندس بشم، خاکمو آباد کنم، زن بگیرم، مادر و پدرم و ببرم کربلا، دخترم و بزرگ کنم، ببرمش پارک، توی راه مدرسه با هم حرف بزنیم، خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم،خوب نشد..! ◇ ‏باید می‌رفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم، دفاع کنم، رفتم که دروغ نباشه، احترام کم نشه، همدیگرو درک کنیم، ریا از بین بره، دیگه توهین نباشه، محتاج کسی نباشیم. ‏ 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از شهداءومهدویت
💢اولین تصویر از شهید امنیت مجتبی نعمتی پور که ساعاتی قبل به درجه رفیع شهادت نائل گردید . 📡 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
🔴 خودتان را برای جنگ با اسرائیل آماده کنید 🔵 شهید محسن‌حججی: 🟢 خودتان را برای ظهور امام زمان عجل الله و جنگ با کفار بخصوص اسرائیل آماده کنید كه آن روز خیلی نزدیک است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
: بزودی فتنه‌هایی پیش روی خواهید داشت که کل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت! آن‌روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
✅ به‌خاطر نمازهای اول وقتم، این‌جا هم فرمانده‌ام! ✍جاده‌های کردستان آن‌قدر ناامن بود که وقتی می‌خواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید گاز ماشین را می‌گرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمی‌کردی؛ اما زین الدین که همراهت بود، موقع اذان، باید می‌ایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند. اصلاً راه نداشت. بعد از شهادتش، یکی از بچه‌ها خوابش را دیده بود؛ توی مکه داشته زیارت می‌کرده. یک عده هم همراهش بوده‌اند. گفته بود «تو این‌جا چی کار می‌کنی؟» جواب داده بوده «به‌خاطر نمازهای اول وقتم، این‌جا هم فرمانده‌ام.» شهید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
🔆خاطره‌ای از شهید مهدی زین الدین 🌺دو سه روزی بود می‌دیدم توی خودش است. پرسیدم «چته تو؟ چرا این قدر توهمی؟» گفت «دلم گرفته. از خودم دل خورم. اصلا حالم خوش نیست.» گفتم» همین جوری؟» گفت» نه. با حسن باقری بحثم شد. داغ کردم. چه می‌دونم؟ 🌺شاید بهاش بلندحرف زدم. نمی‌دونم. عصبانی بودم. حرف که تموم شد فقط بهم گفت مهدی من با فرمانده هام این جوری حرف نمی‌زنم که تو با من حرف می‌زنی. دیدم راست می‌گه. الان د و سه روزه کلافم. یادم نمی‌ره.» شاگرد مغازه‌ی کتاب فروشی بودم. 🌺حاج آقا گفت: «می‌خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.» بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. 🌺هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می‌کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.   @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
خبر دارید... . هنوز که هنوز است از فاتحانه خیبر بر نگشته... . .. خبر دارید که آن دلیرمرد خطه مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت... . ..از خبری دارید... . بعد از اینکه یارانش را از به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید... . از جوانانی که خوراک کوسه های شدند خبری دارید... . . .هنوز از صدای بچه ها می آید... . . .هنوز صدای مناجات از به گوش می رسد... . .هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛ .... .... .. هنوز که هنوز است می ترسند از اینکه رو تنها بگذاریم... . .. و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند..... @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 شما صدای نابغه ایرانی دفاع مقدس 🌹 یعنی شهید حسن باقری رو می‌شنوید علت موفقیت ایران در بسیاری از عملیات‌ها فرماندهی این جوان نخبه و لاغر اندام بوده 🥇 حالا دلیل برتری رو از زبان خودش بشنوید 🌸 تاثیر مستقیم نماز بر موفقیت در زندگی 🌟 اگر موفق نیستید نمازتون رو بررسی کنید 📲 ثواب انتشار برای شما @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
حسین بہ ذکر الهے به رقیہ خیلی اعتقاد داشت میگفت‌ تا گره‌اے بہ کارتون افتاد یہ تسبیح بردارید و بگید : الهے برقیہ خدا حتما بہ سہ‌سالہ‌ ارباب نظر میکنہ و مشکلتون‌ حل میکنہ 💔:) گر دخترکی پیش پدر ناز کند گره کرببلاے همہ راباز کند 💚 @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸وقتی دختر شهید مدافع حرم بعد از شهادت پدرش بی‌حجاب و با خدا قهر کرده بود اما وقتی خواب پدرش را میبینید زندگی او متحول می‌شود 🌷شهید گردان فاطمیون، بسم الله جعفری @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
"سرخ" رنگی که یادآور شرمساری ماست رنگ ستاد انتخاباتی رنگ خونِ شهداست حواسمان باشد کجا خرجش می‌کنیم... @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
♦️دست نوشته شهید محسن حججی در روز عرفه: خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم و حسینی قربانی ات... خدایا شهیدم کن 🔹چند سالی است که روز عرفه، این دستنوشته محسن حججی در روز ‎عرفه سال۹۴ دائم جلوی چشمم رژه میرود. 📌نکته اش اینجاست که امثال ما معمولا وقتی دعا میکنیم دنبال حاجات شخصی و دنیوی خودمان هستیم اما امثال محسن حججی، دعا کردن شان هم فرق میکرد که شهادت شان آنطور یک مملکت را تکان داد... @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
~🕊 🌿فرازی از وصیت نامه💌 پشتیبان انقلاب باشید و کم کاری و خیانت مسئولین فاسد دولتی را به پای اصل نظام و انقلاب نگذارید. ♥️🕊 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
◈اگــرڪسی ◈صدا؎رهبـرخودرانشنود ... ◈بہ‌طوریقین ◈صدا؎امام‌زمـان/عج/ ◈خودراهـم‌نمے‌شنود ... ◈وامـروزخـط‌قرمزباید ◈توجهـ تمام ◈واطاعت‌ازولےخود، ◈رهبر؎نظام‌باشد. شهید 🕊 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
*شهید حسن اسماعیلی تاریخ ولادت:۱۳۳۸/۳/۶ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۲/۱۲ برگی از خاطرات 🥀: اسماعیلی توی سپاه آمل مشغول کار بود.گزارش رسید عده ای منافق توی یکی از کوچه های پرپیچ و خم آمل،مشغول نقشه کشیدن و خراب کاری هستند.بعدها معلوم شد آنها بنا داشتند طی نقشه ای،بچه های سپاه آمل را ترور کنند.اسماعیلی به مسئولین وقت سپاه آمل پیشنهاد کرد: _اگر صلاح بدانید،داخل تیم منافقین نفوذ کنم. با پیشنهادش موافقت شد.باترفندی،اعتماد منافقین را به خود جلب کرد.مدت دو هفته ای را کنار آنها به سر برد.بعداز چند روز مسئول تدارکات تیم شد.یک روز وقت شام،از فرصت استفاده کرد و برای این که نمازش قضا نشود،رفت مسجد نزدیک خانه ی تیمی.یکی از منافق ها شک کرد.تعقیب اش کرد و وارد مسجد شد.دیگر قضیه لو رفته بود و برای آن منافق معلوم شده بود که حسن جاسوس است.خانمی توی مسجد متوجه شد یکی دارد دایی حسن را تعقیب می‌کند.نماز دایی که تمام شد،موضوع تعقیب آن آدم مشکوک را به او اطلاع داد.با نشانه هایی که خانم از آن آقا داد،دیگر برای دایی حسن یقین شد که او یکی از همان منافقین خانه ی تیمی است.دیگر به آن خانه نرفت.دست به کار شد و خودش را به سپاه رساند و قبل از اینکه منافق ها آنجا را تخلیه کنند،مکان آنها را لو داد.بچه های سپاه هم در یک عملیات موفقیت آمیز،همه ی اعضای آنجا را دستگیر کردند. 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
*شهید نادر خضری تاریخ ولادت: ۱۳۴۰/۸/۲۵ (آمل) تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۹/۱۰ (شلمچه) برگی از خاطرات🥀: بعد از شهادت برادرش قادر،نادر به اتفاق دوستان‌اش رفت جنگل. گزارش رسید نادر شهید شد.پدر و مادرش هم نگران بودند.بعضی از بچه ها تصمیم گرفتند بروند جنگل،جنازه‌اش را بیاورند.می گفتند: _اگر امشب جنازه را نیاورند،حیوانات وحشی،جسد نادر را تکه پاره می کنند. خلاصه آن شب گذشت.فردای آن روز درِ منزل مان به صدا درآمد.رفتم دم در. _بله؟ _باز کنید حاج آقا! نادرم. پیش خودم گفتم:«نادر که شهید شد.» دوباره گفتم: _شما؟ _نادر هستم؛نادر خضری. در را باز کردم.راستی راستی نادر بود.ناباورانه نگاهش کردم.نشست. گفتم: _نادر!مگر تو شهید نشدی؟تعریف.کن ببینم. _حاج آقا!مستقیم از جنگل آمدم خانه ی شما.به خانه ی خودم هم نرفتم. راستش بعدازظهر که رفتیم جنگل،گروهک ها از دل جنگل شروع کردند به تیراندازی.محاصره شدیم.همان وقت تیری به سرعت به سمت من شلیک شد و به تنه ی درختِ کنار من اصابت کرد.گفتم الآن است که به سراغ من بیایند و مرا بکشند.با صدای بلند گفتم:«آخ!مردم.»و بعد خودم را روی زمین ولو کردم. آنها خیال کردند تیر به من اصابت کرد و کارم تمام شد.جلو آمدند.وقتی دیدند روی زمین افتاده‌ام،بیخیالم شدند و رهایم کردند.همین که هوا تاریک شد،بلند شدم و خودم را هرطوری که بود به جاده رساندم و حالا هم اینجا هستم. حرف اش که تمام شد،گفتم: _نادر!خیلی کلکی! @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
یکی از همکاران ایشان بعد از شهادت می‌گفت: یک روز من آمدم توی اتاق، ایشان سر سجاده بود و در حالی که خیلی توی خودش غرق بود به من گفت: یعنی میشه من هم شهید بشم علی یک شب در خواب می‌بیند که داعش به مجلس حمله کرده و تیری به سرش می‌زنند. وی این خواب را برای خانواده‌اش تعریف کرده بود. به خواهرش می‌گفت: در خواب دیدم که داعش به مجلس آمده و همه را به رگبار بستند و من این طرف و آن طرف می‌دویدم و نمی‌دانستم که چی کار کنم. رفتم زیر میز قایم شدم. آمدند با تیر زدند به سرم. خواهرش به علی گفته بود: از این حرفا نزن. اگر هم داعش آمدند نرو جلو. علی گفت: چرا نروم؟ باید از کشور و ناموس دفاع کنم... راوی: همسر شهید 💚 🕊🌱 @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از شهداءومهدویت
سلام_مهدی_جانم💔 سلام ای دلربای اهل بینش 🌼 سلام ای قلب ناب آفرینش🌹 فدای دیدهٔ محزونت ای یار💚 فدای آن دل پر خونت ای یار💔 به یاد داغ جدّه بی پناهت 🥀 بسوزد عالمی از سوز آهت🍃 بیا ای جلوه جاوید زهرا 💚 بیا ای آخرین امید زهرا 🌼 میگن‌که امام‌ زمان‌مثلِ‌ همون.. مادریه که اگه بچش‌گم‌بشه.. بیقرار میشه..🌱 و میگرده دنبالش میگما ؟ ما مثلِ اون‌بچه ای‌که.. مادر پدرشو گم‌میکنه.. گریه‌زاری‌می‌کنه هستیم؟!💔 • سلام بر قطب عالم امکان☀️ 🥀 ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا 🥀 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 🌹 ↶【بہ ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄ ➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از شهداءومهدویت
👈 بـرای خـدا ڪار ڪنید 🍁یاد بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند. 🍁یاد بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !! 🍁یاد بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !! 🍁یاد بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !! 🍁آره به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !! @shohada_vamahdawiat