eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 2⃣3⃣ عبدالله پرسید: پدرجــان! پس
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 3⃣3⃣ خشـــم داشت در وجــودم رخنــہ مےڪـرد. خود دارے پیشــہ ساختــم. گفتـم: منظـورت چیست پیــرمــرد؟ چـرا بـا ڪنایـہ حرف مےزنـے؟ امروز همہ مسلمــان و پیــروے دین محمدیــم. با دسـت پیراهـــن خونیــن عثمـــان را نشان داد و گفت: اگر چنیـن است، بـازار مڪـــاره اے ڪــہ راه انداختــہ ایــد براے چیســت؟ چرا مےخواهیــد با مــردم بہ جنــگ حـق بروید؟ خود را آمــاده جنگــے مےسازید ڪہ در آن جـز هلاڪــــت براے امــت محمــــد حاصـل دیگرے ندارد. از خـــــــدا عمــروعـــاص! مــرگ از رگ گـردن بہ تــو نزدیڪتــر است. چه مےخواهے بہ دســت آورے تا پیــش از اینڪہ پیــڪ گریبانـــت را بگیــرد، بتوانــے و آن سود جویـے؟ با خشـــم گفتــم: ات تمــام شد پیــرمــرد؟ حالا از سر راهمـان ڪنـــار بــرو! 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 اگر بابـت این موعظــہ هم مےخواهی مے دهــم. دسـت بہ جیــب بـردم، چند دینــار بیـرون آوردم و بہ طرفش گرفتـم. خشــم آمــد و فریـــــــاد زد: لعنـــــت خــــدا و رســــول خــــدا بــر تـــو و خائنــانــے چــون تــو بـــاد ڪہ مــردم را مے فریبیــد و خون آنـــان را بـر زمیـــن مےریزیــد! از مقابــل چشــــم هایــم دور شـــو اے ڪــافـر شــراب خوار و زن بــاره ڪہ پوســت و گوشــت و خونـــت از خــوڪ و شــراب انباشتــہ اسـت. آن وقــت خــود را خــــون عثمـــان مے نامیـد و بــا علــــے مےجنگیــــــد؟! بہ سرعــت بہ راه افتادیــم. محمـــد و عبـــدالله با تعجب نگاهــم مےڪردند. پیــرمــرد هنــوز داشـت با صداے بلنــد دشنــــام مےداد. گمان نمےڪردم در میان مسلمانـــان شــام، باشند ڪسانــے ڪہ هنــوز در گرو علـــے داده باشنـد. امروز حــال خوشــے نداشتــم. بہ عبــدالله و محمــد ڪہ مےرفتند تا سپاهیـــان را سامــان دهند، گفتــم بہ معاویہ بگویند مـن امروز بہ نزدش نخواهــم رفــت و قصــد استراحـــت دارم. اما حوالـــے ظہــر بــود ڪہ یڪــے از سوے معاویـــہ آمد، با چنــد بستــہ نامــہ بہ همراه یادداشتــے از خــود معاویـــہ در آن نوشتــہ بــود نامہ هاے مربوط بہ جاسوســانمان در ڪوفــہ را بخـــوان و فـــردا صبـــح در این باره با من سخــــن بگـو. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 2⃣5⃣ پاسخ علـــي به اشعــث صریــــح
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 3⃣5⃣ علــے احســاس ڪرد چــاره اے جز تـــن دادن به این مــــوج فریــــب خورده و سرڪش ندارد. پس تـــن به شڪست بدون خونریزے داد: ۔ یزیــــد بن هانــــــے! به نزد مالـڪ بـــن اشتـــر برو و به او بگو دست از جنگ بشوید و باز گردد. يزيـــد بـــن هانــــے به سوي میدان نبرد تاخـــت. طولـــے نڪشید ڪه بازگشت و گفت: مالـــڪ ســــلام ميرساند و ميگوید تا شڪست ڪامل معاویـــه راه چندانے نمانده است. 💠💠 @Heiyat_Majazi💠💠 من بزودے با خبــــر باز هم خواهم گشت. علـــے به یـــارانش نگــــاه ڪرد؛ آن ها دوباره تهــــدید ڪردند ڪه اگر مالـــڪ را باز نگردانے ما خود با شمشیرهایمان او را باز خواهیم گرداند. علــــے به یزیــد بـــن هانـــے گفت: برو و به مالـــڪ بگو علـــے از تو مےخواهد باز گردے. مالــــڪ به ناچار دست از جنــــگ شست و برگشت؛ در حالے ڪه از خشــــم چهره اش به سرخــــے گراییده بود. مردانــے با ریــــش هاي دراز و پیشانــڛ هایے پینــــه بستـــه از هاي طولانے در نماز، مقابلش ایستاده بودند. دوستانے ڪه حالا نگاهشان پر از و بود. اشتـــــر انگشت به سوے آن ها گرفت و گفت: اے خوردگان دنیاپرســـــت! به خــــــدا سوگنــــــــد ؤه نیرنـــــــگ و فریــــــــب معاویـــــــه گریبانتــــــان را گرفتـــــه است و از دور شده اید. گمان مےڪردم براے دوري از دنیـــــا و شــــــــوق دیـــــــــــــدار پروردگارتـــــــان است؛ حـــــال آنڪه فرارتـــان را از در راه خـــــدا، فرار از مــــــرگ به سوے دنیــــــا مےبینم. رویتـــان سیــــــــاه باد اے ڪسانے ڪه سیمایتان مسلمانـــــے است اما در قلب هایتان دنیـــــــا و شهــــــــــرت زندگـــــــے لانــــــه ساخـته است. اگر فرصــــــت مےدادید، در ڪمتر از یڪ ساعت ڪار معاویـــــــه را ساختــــــه بودم. سخنـــــــان مالـــــڪ تأثیرے بر مـــــردان ریش دراز نداشت. آن ها با به اشتـــــــر نگــــاه مےڪردند و او را مےنامیدند. اینڪ او مےدید ڪه در سپـــــاه ڪوفه، علـــــے را گوشــــــه نشیـــــن ڪرده است. ڪـــاسه هاے داغ تـــر از آشے سرنوشـــت جنگ را به دست گرفتــــه بودنــــد ڪه در رأس آن ها اشعـــث قیــــس قرار داشت؛ مردے ڪه تا همیـــن ایـــام، تشنه ي جنـــگ با سپـــاه معاویـــــه بود و او را دشمـــــن خـــــدا مےنامید، حالا فرمـــــــــان به آشتــے با دشمـــن خـــــدا مےداد. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منبـع👇 ❣ @chaharrah_majazi رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 4⃣5⃣ ساعتے گذشت و اشعــــث ڪه براے
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 5⃣5⃣ مخالفــــان گفتند: خيــــر! ما جز به ابوموسے به دیگرے نیستیم. بار دیگر اختلاف ها بالا گرفت. به صــــدا در آمد. یــــاران دیروز و مخالفـــان امروز علــــے، به گونه اي سخن مےگفتند ڪه گویے نمایندگان معاویـــه اند. دستــــور از او مےگیرند و آب به آسیــــاب او مے ریزند. علے خستـــه و ڪلافه از این همه دورویے و ، در عجـــب بود ڪه شیطان چگونه بندگان را نیز مےفریبد و در جرگه ي خود جاے مے دهد. 💟💟 @Heiyat_Majazi💟💟 رو به آنــان گفت: معاویــه براے چنین حڪمیتي عمروعاص را برگزیده ڪه با او هم راے و نظر است، در حالــي ڪه ابوموسے در این امر با من هم عقیده و هم رأے . پس شما هم باید در برابرش ابـــن عباس را قـــرار دهیـــد، زیـــرا عمروعاص گره اے نمے بندد مگر این ڪه ابن عباس آن را بگشاید گره اے را باز نمےڪند ڪه پیش از او ابن عبـــاس آن را نبندد. امرے را حے نمےڪند مگر این ڪه آن را سست سازد و ڪاري را نمےڪند ڪه آن را محڪم نسازد. اما سخنــان امام در آن مردان ریش دراز و قــــرآن نداشت و پس از مدتي ، پیمان نامه ے حڪمیت نوشته شد: رضایــــت دادیـــم ڪه در برابر حڪم قرآن، هر چه باشد تسلیــــــم شویم و هر دستورے داد اجرا ڪنیم. ما در مورد اختلافاتے ڪه در میان ماست، ڪتاب خدا را از ابتدا تا انتـــها بین خود حڪم ساختیم. علــے و پیروانش رضایت دادند ڪه ابوموسي اشعرے را به عنوان و بفرستند، معاویـــــه و پیروانش هم به گسیـــــــل داشتن عمـــروعـــاص به عنوان ناظر و حاكم رضایت دادند. ایشان عهــــد و پیمـــان خدا را از آن دو نفر گرفتند ڪه ڪتاب خدا را ملاڪ قرار داده و در حڪم ڪردن از مطالب آن، به چیز دیگر تجاوز نڪنند. از این پس، ســلاح بر زمیـــن گذاشته ميشود، راه ها باز مےگردد و حاضـــر و غایــــب هر دو گروه از نظر امنیــــت یڪسان هستند و تا صدور حڪم از سوے نمایندگـــــــان، امنیـــــت و دوستے بر دو طرف حاڪم خواهد بود. علـــے، غمگیــــن و در مقابل چادر فرماندهے اش ایستاده بود و به نقطه ای خیره شده بود ڪه در آن، عده اے به دور اشعــث حلقه زده بودند و او داشت عهدنامه ے حڪمیت را با صداے بلند براے آنان مےخواند. علـــے وقتے از میــان آن جمع بیرون آمد ڪه مالـــڪ و چند تن از یارانش را در ڪنار خود دید. به مالـــڪ نگاه ڪرد و گفت: مےبینے ڪه مردم ڪوفه چگونه معاویــــه را خوردند؟ من، سســـت عنصــر تر از اینان جماعـــــت ندیدم. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منــبع👇 ❣ @chaharrah_majazi رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 4⃣0⃣1⃣ اعین بن ضبیعه از قبیله ے بن
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 5⃣0⃣1⃣ برای مدتی بصره آرام می شود. نه جنگ حاکم است و نه صلح بن صبیعه، نماینده ی امام وارد بصره می شود. ♦️♦️@Heiyat_Majazi♦️♦️ به جای حضور قبيله اش، به نزد زیاد می رود تا هم حکم نمایندگی خود را به او عرضه کند و هم به مردم بصره بفهماند که از نظر حاکمیت هنوز زیاد حاکم است. سپس به نزد قبیله ی خود می رود، بزرگان قبیله را جمع می کند و می گوید: به چه علت به کشتار یکدیگر مجهز شده اید و فریب افراد کاری چون ابن الحضرمی را می خورید؟ شرم آور نیست که شما از بین خاندان پیامبر و ابوسفیان، به سوی معاویه تمایل یافته اید در حالی که پیش از این با علی بیعت کرده اید؟! پس بیعت خود را نشکنید و به طغیان گری چون معاویه دل نبندید که اگر بر شما غالب شود هرگز از شرش در امان نخواهید بود و از دین و ایمانتان چیزی باقی نخواهد ماند. خبر حضور نماینده ی امام و تأثیر سخنان او، به گوش مخالفان می رسد و آن ها از ترس تأثیر ماندگاری این سخنان و حضور مستمر او در بصره، تصمیم می گیرند که اجازه ندهند «اعین» به اهدافش نزدیک شود و دسیسه و فتنه ای که تدارک دیده اند، شکست بخورد. لذا هجمه ای علیه او آغاز می کنند و وقتی می بینند عده ای از ترس و عده ای می روند و او را به می رسانند. با های داده شده اطراف او را خالی می کنند، شبانه به سراغش می روند و او را به قتل می رسانند. بصره دوباره به بحرانی که بوی می دهد، نزدیک می شود. با کمک قبیله ی ازد و سایر هواداران امام، سپاهی فراهم می آورد آماده ی نبرد می شود. جارية بن قدامه، دیگر نماینده ی امام وارد به می شود. پیام مکتوبی از امام با خود دارد. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منــبع👇 ❣ @chaharrah_majazi رمـان فوق العاده☝️ هرشب ساعت21:00 از ایـن ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
° (ع)☀️📖 [145] ° 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 ✨بہ نام خـــــــداے علے✨ 😒 ببین دنیا خانم من دیگه گول و فریب تو رو نمی خورم. 🙄 اون گول نمیزنه تو خودت خواستی بخوری. 😒 چرا ازش دفاع می کنی؟ 🙂 چون ها رو واسه ت آشکار می کنه. اون با هایی که در جسمت میزاره و با کمتر کردن های تو تر از اونیِ که بخواد بهت دروغ بگه یا مغرورت کنه. 🙂 خیلی وقتا به نصیحتاش بی توجه بودی یا راستگوییش رو هم دونستی. 🙂 اتفاقا اگه اون رو از هاش(شهرهای ) بشناسی و خونه های در هم فرو ریخته می بینی که خیلی هم خوب می کنه و بهت هشدار میده. و مثل یه دوست خوب نگران توئه که نشی. 🙂 اگه کسی اون رو جاودانه ندونه خیلی هم خوبه. کسایی که از در دنیا فراری هستند در آخرت به کمکش سعادت مندن 📚|• . خطبه۲۲۴ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌸🍃🌸🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
° (ع)☀️📖 [146] ° 🍃⚫️🍃⚫️🍃 ✨بہ نام خــــــداے علے✨ 😬 ببین یه نامه اومده روش هیچی ننوشته. 🙂 بازش کن بخون ببینیم. شاید توش نوشته باشه 😁 اینجا خودش و معرفی کرده 🙂 از کیه؟ 😁 از پدری ، کسی که زندگیش رو پشت سر گذاشته و در گذر از چاره ای نداره. رو بی ارزش می دونه . 🙂 این از فرستنده ، خب گیرنده نامه کیه؟ 😒 خب من دیگه. 🙂 ببینیم: 😁 به فرزندی که امیدواره 🙂 به چی؟؟؟؟ 😁 چیزی که به دستش نمیاره. 😁 راهی رو میره که به نیستی ختم میشه. این فرزند در دنیا بیماری ها و در تیر رس مصایب ، سوداگر دنیای کار و وامدار نابودیه. 😁 این فرزند در دست ،با رنجها هم و زمین خورده خواهش ها و . 🙂 فرستنده و گیرنده ش که معلومه . بقیه ش رو بخون 😁 بعداً 📚|• . نامه ۳۱ مطابق با ترجمه 🍃⚫️🍃⚫️🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
° (ع)☀️📖 [160] ° 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 ✨بہ نام خـــــداے علے✨ 😏 شنیدم خونه خریدی به قیمت خیلی بالا. 😁 بله درسته. 😏 یه خونه هم من معرفی می کنم ببین قابل خرید هست؟ 😏 بگو ببینم چجور خونه ایه؟ 😁 این خونه ایه که بنده ای ذلیل اون رو از مُرده ای در حال کوچ خریده. 😏 موقعیت مکانیش چطوره؟؟ 😁 از خونه های منطقه محله شدگان ودر کوچه شده ها قرار داره. 😏 این آدرس یه کم عجیبه. حدودش تا کجاست؟ 😁 ظلع اول سمت ها و ها، ظلع دوم ها و ظلع سوم و های کننده، و ظلع چهارم اون رو به ، البته در خونه هم به همین سمت باز میشه.. 😏 خونه مال کی هست؟ 😁 مال خورده که خودش خیلی زود میره. 😏قیمت اون چه قدره؟ 😁 خارج کردن این فرد از و و به دنیاپرستی و خواری کشوندن. 😏 تا همین جا بسه. کدوم بنگاه باید بریم؟ 😁 اینجا👇 📚|• . نامه۳ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
° (ع)☀️📖 [162] ° 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 ✨بہ نام خـــــــداے علے✨ 🙂 کسی می تونه تصور کنه قبل از شرایط چطوری بوده؟ ☺️ اون موقع از زمان پیامبرای قبلی سالها گذشته بوده و جهان رو فراگرفته بوده و ملتها در خواب عمیقی فرورفته بودن. 😏 ولی اون شعرهای قبل از اسلام میگه بیدار بودن . تازه شبها دور آتیش جمع می شدن. ☺️ نه اون خوابی که شما میگین خواب رو گفتم. ☺️ آتش همه جا شعله می کشید. پر از و شده بوده. ☺️ درخت برگاش ریخته بوده میوه هم نداشته چشمه آب خشک شده بوده و نشانه های کهنه و شده بودند . ☺️ درخت دنیا هم میوه فتنه و به بار آورده بوده و شمشیر های ستم در اطرافش حکومت می کردن. 🙂 خیلی خوب توصیفش کردی سپاسگذارم. 📚|• . خطبه ۸۹ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
° (ع)☀️📖 [215] ° 🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃 ✨بہ نام خـــــــداے علے✨ | کارگاه دنیا شناسی| 😎 سؤالی که قرار است در این کارگاه به آن پاسخ داده شود این است که: { دنیا را چگونه توصیف کنم؟ } 😎 اولین چراغ رو چه کسی روشن‌ می کنه؟ 🙂 من فقط شنیدم( آن و و پایان‌ آن است) 😀 در دنیا و در آن است. کسی که شود می خورد و کسی که باشه میشه. 😎 تلاش کننده به اون نمی رسه ولی دنیا به کسی که اون رو کرده باشه روی میاره! 😊 به کسی که با چشم در اون نگاه می کنه میده و کسی که چشم به دنیا داشته باشه دنیا اون رو کوردل می سازه. 😎 سپاس از حضور عزیزان شرکت کننده! کارگاه خوبی بود 📚|• . خطبه ۸۲ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌼🍃🌸🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
° (ع)☀️📖 [216] ° 🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃 ✨بہ نام خـــــــداے علے✨ 😁 من یه جمله میگم ادامه ش رو بگو. 😉 باشه. 😁 آن کس که نسبت به خود اش بیشتر باشد... 😉 در برابر از همه تر است. 😁 آن کس که را می فریبد... 😉 نزد کارترین است. 😁 کسی است که.... 😉خود را بفریبد 😁 آن کسی مورد است و بر او برند که ... 😉 او سالم باشد 😁 کسی است که... و ها را بخورد 😳 اینم بازیه؟؟ 😉 آره!! بازی جمله کامل کن. 😉 خب کجا بودیم؟؟ 😁 با ... 😉 را به دست می سپارد. 😁 در راه و .... 😉 و بر لبه پرتگاه و . 😳 ای بابا!!!! گیج شدم!!!!! 😉 نمی خواد گیج بشی بیا پیش ما لذت ببر 📚|• . خطبه۸۶ مطابق با ترجمه 🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
° (ع)☀️📖 [250] ° 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ✨بہ نام خــــــداے علے✨ 😒 این چه وضعشه ؟؟ یه کم به خرج بدین. 😉 من بلدم!! من بلدم . 😒 بگو ببینم باید چکار کنیم؟؟ 😉 باید گروه زیادی از رو به بکشونی.. الان می پرسین چطوری؟؟ این طوری:: 😉 باید خودت باشی و با گمراهیت مردم رو بدی و در دریای غرقشون کنی تا ها اونا رو دربربگیره. 😏 اینا رو که منم بلدم 😒 خب تو بگو:: 😏 در امواج غوطه ور باشن که از راه به بیراهه بیافتن و به دوران رو بیارن و به ویژگی های اون دوران بنازند. 😒 وایستین ببینم!!!! مگه شما هستین ؟؟ این سیاست اونه. 😳 نه بابا!!!!!!!! 😔 ای وای بازم اشتباه کردم!!!! 😉 از کجا معلوم این سیاست اونه؟؟ 😒 آدرس میدم برید ببینین. 📚|• . نامه ۳۲ مطابق با ترجمه . 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 👇 ⛔️🙏 🍃 باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi