امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲۷ از ۵۰ 🔹مرحوم طالقانی اقتصاد اسلامی را در میانهی لیبرال
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۲۸ از ۵۰
🔹بازرگان در کتاب راه طی شده و سایر آثار خود، نسبت به منطق و فلسفه اسلامی بسیار بدبین است و آن را کنار میگذارد و سعی دارد با استفاده از منطق علوم تجربی به تحلیل مسائل بپردازد.(به طور نمونه ر.ک: مباحث بنیادین ص۲۷) او روش و رویهی فلاسفه را متباین با رویهی انبیاء میداند و معتقد است که « پای درس فلاسفه به این نتیجه خواهید رسید که حضرات نه تنها گرهی و مشکلی را نگشودهاند، بلکه انسان را کلاف سردرگم و بیچاره هم میفرمایند.»(ص۳۴) او در جای دیگری مینویسد: «علمای اسلام و یهود و نصارا با قبول افکار فلاسفه یونان، ماهرانه از عقاید دینی خود دفاع کردند و بسیار خوشحال بودند که هم پایه علمی به مذهب داده اند و هم احساسات و توهمات بشری را راضی کرده اند؛ ولی غافل از آنکه پایه را سست مینمایند و رخنه در اساس توحید وارد میسازند. ظاهراً درباره همین فلسفه یا حکمت یونان است که اخباری از معصومین (علیهم السلام) در مذمت از فلسفه و داخل نمودن آن در دین رسیده است.» (ص۹۹) براین اساس، بازرگان در همه آثار خود از منطق و فلسفه گریزان است و بر رجوع به قرآن و حدیث معتبر از معصومین(ع) اصرار دارد. اما نکته مهم این است که او با اشاره به ماجرای حضرت ابراهیم(ع) با قومش و دعوت آنها به مشاهده ماه و خورشید و امثال آنها و در نتیجه اثبات به ناقص بودن آنها و دعوت به توحید، معتقد است که تنها روش شناخت همان روش تجربی است و به همین جهت حضرت ابراهیم (ع) را «مؤسس ادیان و افکار جدید» مینامد.(ص۴۸) و بازرگان روش خود را هم روش حضرت ابراهیم (ع) و بالتبع قرآنی و اسلامی میداند و روش فلاسفه و عرفا و سایرین را غیر اسلامی بلکه بیگانه به قرآن و اسلام میخواند.
🔹 البته روشن است که روش تجربی با بر یک سلسله آزمایشها و فعل و انفعالات خالص کننده استوار است و از این جهت به ریاضیات و روشهای کمی وابسته است. از اینرو، ریاضیات و کمیسازی مطالعات اسلامی و انسانی بسیار مهم و برجسته است و همواره تلاش دارد تا با استفاده از قواعد ریاضی و اصول علمی در فیزیک و شیمی همچون قانون ترمودینامیک (بقای ماده و انرژی) و نگرشهای سیستمی، به اثبات علمی بودن و کمیسازی مطالعات دینی بپردازد.
🔸 نکته مهم دیگر در روششناسی بازرگان این است که او نیز مانند بسیاری اندیشه ورزان ساسینتیفیک غربی، به ناچار به #دل و #ایمانگرایی غیر عقلی روی میآورد و با عشق و تعبد محض به دنبال حل مشکلات جوامع انسانی و اصلاح اندیشه سوسیالیسم است.
🔹بازرگان در ابتدای کتاب راه طی شده، با نقد دو نگاه افراطی متدینین و متجددین که تمدن بشری غرب را بیارتباط با راه انبیا معرفی میکنند معتقد است که «بشر در سیر تکاملی خود، راهی جز راه انبیا نپیموده است و روز به روز به مقصد آنها نزدیک میشود»(مباحث بنیادین، ص۲۰) بنابراین سیر تکاملی بشر در راهی است که پیغمبران و وحی الهی به آن دعوت میکند. در نظر او، انبیا علیهم السلام برای گسترش عقل و علم تجربی آمدهاند و رشد علوم طبیعی و تجربی در عصر جدید در ادامهی راه انبیا است.
🔸مفهوم #تکامل و #سیر_تکاملی برای بازرگان یک مفهوم محوری است و در آثار مختلف تلاش دارد تا این تکامل و سیر تکاملی انسان را تبیین کند.
🔹 بازرگان برای تبیین سیر تکاملی انسان، به توضیح تاریخ انبیا و سیر تکاملی انبیا میپردازد. برخی تصور اولیه که بازرگان را یک فرد #لیبرال معرفی میکنند و دلیل را هم تأکید وی بر #آزادی میدانند بازرگان کاملا به سوسیالیسم معتقد است و اختیار و آزادی انسان را نیز مقدمه رسیدن به سوسیالیست و جامعهی عادله میداند. بازرگان در کتاب #عشق_و_پرستش و ترمودینامیک انسان، به صراحت مینویسد: « فکر سوسیالیسم تا آنجا که خواهان عدالت و تساوی بین افراد و تأمین زندگی فعال و مرفه برای عموم و جلوگیری از ظلم و فقر و بدبختی میباشد همیشه مطلوب و ممدوح بوده. از قدیم طرفدار داشته و یکی از هدفهای عملی مذاهب برحق میباشد.»(ص۴۱۵) او محلهها و مکاتب سوسیالیستی برآمده از قرن ۱۸ به بعد را میستاید اما معتقد است که همه ناقص هستند چون به #عبودیت برپایه حب و عشق در برابر توحید بیتوجه هستند.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1913
📌نفاق چیست؟
(نفاق را ساده تلقی نکنیم بلکه ناشی از نوعی پیشرفت در انسان است)
🎙 فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری:
نفاق یعنی دو چهرگی، اینکه انسان جوری باشد و طور دیگری ارائه دهد.
این خصلت گرچه یک خصلت نبایستنی و مذموم است ولی در عین حال ناشی از کمال انسان است؛ یعنی از آنجا که انسان در میان حیوانات تکامل یافتهتر است قدرت بر تصنع و ظاهرسازی دارد. حیوانات دیگر معمولًا و اکثر قدرت نفاق ندارند. تنها بعضی از حیوانات که از نظر هوش اندکی کاملترند گاهی تا حدودی توانایی تصنع دارند.
مثلًا هیچ گاه مرغ و یا چهارپایانی از قبیل اسب و الاغ نمیتوانند چنین کاری بکنند، ولی گربه در یک حدی میتواند و لذا در هنگام شکار موش و یا گنجشک از این قدرت استفاده کرده و با مخفی نمودن خود طعمه خویش را به دست میآورد.
روباه نیز چنین است و لذا ضرب المثل فریبکاری شناخته شده است. گرگ هم گاهی با نقشههای فریبکارانه به مقاصد خویش دست مییابد.
ولی هیچ حیوانی مانند انسان قدرت تصنع ندارد و برای این کار تعبیرات ادبی گوناگونی به کار میرود. دودوزه بازی، جو فروشی و گندمنمایی، تعبیراتی است که همین معنا را میرساند، و یا اینکه میگویند فلان کس با گرگ دنبه میخورد و با چوپان گریه میکند!
اینکه گفتم نفاق ناشی از تکامل انسان است دلیلش این است که هرچه انسان بدویتر است نفاقش کمتر است. کودک در کودکی نفاق ندارد و لذا در مجلسی که نشسته است هر غذایی که به او پیشنهاد میکنند در صورتی که تمایل داشته باشد صرف میکند و حتی اگر رغبت داشته باشد قبل از تعارف دیگران با گریه کردن اظهار تمایل مینماید. ولی آدم بزرگ در یک مجلس که قرار میگیرد با وجود اینکه تمایل شدید به غذاهای موجود دارد ولی وقتی به او تعارف میشود میگوید میل ندارم. این دروغ را بچه نمیگوید.
انسان هرچه از نظر تمدن پیش میرود قدرت نفاق بیشتری مییابد. بشر هزارسال قبل یک صدم نفاق بشر امروز را نداشته است.
و البته این که قرآن راجع به منافقین زیاد سخن میگوید، در حقیقت هشداری است به مسلمانان که همواره بایستی مواظب منافقین باشند و فریب آنها را نخورند زیرا منافق اختصاص به صدر اسلام ندارد، در هر زمانی منافق وجود دارد که در میان صفوف مسلمانان رخنه میکنند و تظاهر به اسلام مینمایند و از پشت خنجر میزنند.
✍ استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 2، ص81 -84.
#نفاق
#منافق
#تکامل
#تصنع
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2449