📌تفاوت آموزش فلسفه در حوزه و دانشگاه
📍دکتر رضا داوری اردکانی
🔸ما در کل فلسفه جدید که از 50 سال پیش آشنا شدیم، دیگر مثل حوزویها و غربیها فلسفه نمیخوانیم.
🔹حوزویها اول از یک متن ساده شروع میکنند مثلا از شرح منظومه سبزواری شروع میکنند بعد کتاب شفا میخوانند و... یعنی ترتیبی است و متن فلسفه را میخوانند. الان نمیدانم اما در اروپا و آمریکا هم در یک زمانی به این صورت بوده که دانشجویان موظف بودند که متون فلسفه را بخوانند. استاد نمیآمده متن را تدریس کند. اگر هم متن را درس میداده شرح میکرده و سریع میگذشته.
🔸ما کمتر از این روش پیروی کردیم بیشتر مجمل مجمل خواندیم، تاریخ فلسفه خواندیم، 10 صفحه راجع به دکارت خواندیم، چند صفحه راجع به هگل خواندیم، چند برگ در مورد کانت خواندیم. پراکنده خواندیم.
🔹 اصلا رسم فلسفه جدید خواندن ما که حالا دارد بهتر هم میشود. اینطور نبود که متن بخوانیم و از پایه بخوانیم گاهی هم از آخر شروع کنیم.
🔸یکی از اساتید که تاریخ علم درس میداد، از معاصر درس میداد و به گذشته میرفت. ما هم گاهی از فلسفه معاصر شروع میکنیم چون چشم و دل ما را میگیرد بعد ناگزیر به گذشته اش می رویم
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌هشدار بر ورود ناواقع گرایی در تفکر شیعی
❇️رد پایی از ناواقع گرایی در مکتب تفکیک و برخی جریانات موجود در قم دیده می شود.
⛔️ آیا مکتب تفکیک و فرهنگستان و … از سوبژکیتویسم نهفته در آرای خویش مطلعند؟❗️
📌یادداشتی از حجت الاسلام عبدالله محمدی، استادیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران:
🔹ایمان گرایی در تاریخ کلام مسیحیت، هر چند با کرکگور و ویتگنشتاین، تئوریزه شد، دیرینه ای بیش از هزار سال دارد. ایمان گرایان تقدم معرفت بر ایمان را برنمی تابند. کرکگور در کتاب «ترس و لرز» پارادوکس در معرفت دینی را نه تنها مخل به دینداری نمی دانست، بلکه آن را علامت خلوص ایمان تلقی کرده و ایمان ابراهیم را سراسر تناقض شمرد. آغاز ایمان را با پایان عقل مساوی دانست و کافر آزاداندیش را از مومن متعبد برتر معرفی کرد و … این دیدگاه معلول آراء غیرعقلانی در کلام مسیحی بود که ایشان را به این دیدگاه سوق داد و نتیجه آن نیز شکاکیت در معرفت دینی است. در این باره در کتابهای کلام جدید، فراوان گفته شده است.
🔸اما مقصود این نوشتار، توجه دادن به سطوحی از این دیدگاه در تفکر اسلامی است. کسانی که ایمان را مبتنی بر معرفت نمی دانند، (حتی معرفت اجمالی)، عقل را در تبیین معارف دین ناتوان می شمارند، ورود به حریم دین را صرفاً با تصمیم و اراده گره می زنند، مدل واقع نمایی دینی را در برابر روحیه تعبد مومنانه می پندارند و … هر کدام لایه ای از ایمان گرایی را آشکار می کنند.
🔹رد پایی از این تفکرات در مکتب تفکیک و برخی جریانات موجود در قم دیده می شود، لکن نباید از نقش سید بن طاووس در کتاب «کشف المحجه لثمره المهجه» غفلت کرد. او در این کتاب فرزندش را از مبتنی کردن ایمان بر استدلال، برحذر می دارد. اتان کلبرگ، حتی اخباریگری قرون بعد را متأثر از سیدبن طاووس معرفی کرده است. (در کتاب هستی شناسی ایمان این مسئله را برای نخستین بار بحث کرده ام)
🔸با اینکه خاستگاه ایمان گرایی مسیحی با این گونه تفکرات که در سالهای اخیر در قم و مشهد ترویج می شود، متفاوت است، اما نتیجه شک گرایانه آنها یکی است.
⛔️کسانی که واقع گرایی را ویرانگر تعبد معرفی می کنند،
📌آیا به لوازم این سخن التفات دارند؟
📌آیا اثبات خدا، معاد، نبوت و تأکید بر جزئیات معاد و نبوت در قرآن، بدون التزام به واقع گرایی ممکن است؟
📌آیا می توان بدون التزام به واقع گرایی و یقین محوری از ارکان رئیسی اعتقادات دفاع کرد؟
📌... آیا #مکتب_تفکیک و #فرهنگستان و … از #سوبژکیتویسم نهفته در آرای خویش مطلعند؟⁉️
منبع:https://www.mehrnews.com/news/4660584
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
CamScanner ۰۱-۱۳-۲۰۲۱ ۱۳.۰۳.pdf
4.07M
📌"طرح مقدماتی بازسازی علوم انسانی"
📍گفتاری منتشر نشده از آیت الله #مصباح_یزدی در فروردین 1362
❇️ موضوع: گزارش فعالیت های بسیارگسترده و عمیق از "طرح مقدماتی بازسازی علوم انسانی"
🔹 و پاسخ علمی، اخلاقی و غیر مستقیم به بسیاری از شبهات و تهمت ها
🔸منبعی بسیار غنی درباره شناخت عمیق آیت الله مصباح از تحول بنیادین علوم انسانی و مراحل مختلف تحول علوم انسانی
🔹این متن به خوبی نادرستی برخی از خاطرات غلط، خیالی و سطحی از اندیشه عمیق آیت الله مصباح یزدی در مواجهه بنیادین و اساسی با علوم انسانی در دهه 60 را نشان می دهد.
🔸این متن به خوبی نشان می دهد که انتساب "ادعای تحول دو ساله علوم انسانی به آیت الله مصباح یزدی" ناصحیح و خلاف واقع است.
❇️ آیت الله خامنه ای:
🔹مسبوقید که در #قم یک مجموعهای با کمک اساتید دانشگاه جمع شدند تا کارهایی را در زمینهی علوم انسانی ریشه گرفته در باورها و مبانی اسلامی تهیه کنند؛ منتها کارهای ابتدایی و اولی بود. اگر آن اهمیت و آن تلاش در طول این بیست و چند سال ادامه پیدا میکرد، ما امروز از این جهت وضع بهتری داشتیم؛ اما ادامه پیدا نکرد.
بیانات در دیدار با شورای بررسی کتب علوم انسانی- ۸۵/۱۱/۲
#مصباح_یزدی
#علوم_انسانی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌تحلیل فلسفی حرکت در اجتماع بر پایه حکمت متعالیه
(شاهکار فلسفی در تحلیل حرکت در عینیت)
❇️بخش اول:
📍فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری:
🔹دانستیم كه انسان، نوعی حیوان است، از این رو مشتركات زیادی با سایر جانداران دارد. در عین حال یك سلسله امتیازات اساسی، او را از سایر جانداران متمایز ساخته است.
🔸وجوه مشترك انسان با حیوان و وجوه امتیاز او از حیوان سبب شده كه انسان دارای دو زندگی باشد: زندگی حیوانی و زندگی انسانی، و به تعبیر دیگر، زندگی مادّی و زندگی فرهنگی.
❇️پرسش های بنیادین:
🔹اینجا مسأله ای مطرح است، آن اینكه:
📌 چه رابطه ای میان حیوانیّت انسان و انسانیّت او، میان زندگی حیوانی او و زندگی انسانی او، میان زندگی مادّی و زندگی فرهنگی و روحانی او وجود دارد؟
📌آیا یكی از این دو اصل است و دیگری فرع؟
📌یكی اساس است و دیگری انعكاسی از او؟
📌یكی زیر بناست و دیگری روبنا؟
📌آیا زندگی مادّی زیربنا و زندگی فرهنگی روبناست؟
📌آیا حیوانیّت انسان زیربنا و انسانیّت او روبناست؟
🔹آنچه امروز مطرح است جنبه ی جامعه شناسانه دارد نه جنبه ی روان شناسانه، از دیدگاه جامعه شناسی مطرح می شود نه از دیدگاه روان شناسی، و از این رو شكل بحث به این صورت است كه:
📌در میان نهادهای اجتماعی آیا نهاد اقتصادی كه مربوط به تولید و روابط تولیدی است اصل و زیربنا، و سایر نهادهای اجتماعی- بالاخص نهادهایی كه انسانیّت انسان در آنها تجلّی یافته است- همگی فرع و روبنا و انعكاسی از نهاد اقتصادی است؟
📌آیا علم و فلسفه و ادب و دین و حقوق و اخلاق و هنر در هر دوره ای مظاهری از واقعیّتهای اقتصادی بوده و از خود به هیچ وجه اصالتی ندارد؟
🔸آری، آنچه مطرح است به این شكل مطرح است، امّا خواه ناخواه این بحث جامعه شناسی نتیجه ای روان شناسانه پیدا می كند و هم به بحثی فلسفی درباره ی انسان و واقعیّت و اصالت آن- كه امروز به نام «اصالت انسان» یا «اومانیسم» خوانده می شود- كشیده می شود و آن اینكه انسانیّت انسان به هیچ وجه اصالت ندارد، تنها حیوانیّتش اصالت دارد و بس، انسان از اصالتی به نام انسانیّت در برابر حیوانیّت خویش برخوردار نیست، یعنی نظر همان گروه تأیید می شود كه منكر یك تمایز اساسی میان انسان و حیوان اند.
🔹طبق این نظریّه نه تنها اصالت گرایشهای انسانی- اعمّ از حقیقت گرایی، خیرگرایی، زیبایی گرایی و خداگرایی- نفی می شود، اصالت واقع گرایی از دید انسان درباره ی جهان و واقعیّت نیز نفی می شود، زیرا هیچ دیدی نمی تواند فقط «دید» باشد، بیطرفانه باشد، هر دیدی یك گرایش خاصّ مادّی را منعكس می كند و جز این نمی تواند باشد.
🔸عجب این است كه برخی از مكاتب كه چنین نظر می دهند، در همان حال از انسانیّت و انسان گرایی و اومانیسم دم می زنند! ! ! حقیقت این است كه سیر تكاملی انسان از حیوانیّت آغاز می شود و به سوی انسانیّت كمال می یابد. این اصل، هم درباره ی فرد صدق می كند و هم درباره ی جامعه.
🔹انسان در آغاز وجود خویش جسمی مادّی است، با #حركت_تكاملی_جوهری تبدیل به روح یا جوهر روحانی می شود. «روح انسان» در دامن جسم او زاییده می شود و تكامل می یابد و به استقلال می رسد.
🔸حیوانیّت انسان نیز به منزله ی لانه و آشیانه ای است كه انسانیّت او در او «رشد» می یابد و #متكامل می شود. همان طور كه خاصیّت تكامل است كه موجود متكامل به هر نسبت كه تكامل پیدا می كند مستقل و قائم به ذات و حاكم و مؤثّر بر محیط خود می شود، انسانیّت انسان- چه در فرد و چه در جامعه- به هر نسبت تكامل پیدا كند به سوی استقلال و حاكمیّت بر سایر جنبه ها گام برمی دارد. یك فرد #انسان_تكامل یافته فردی است كه بر محیط بیرونی و درونی خود تسلّط نسبی دارد.
🔹فرد تكامل یافته یعنی وارسته از محكومیّت محیط بیرونی و درونی، و وابسته به عقیده و ایمان.
🖌مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 26
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/137
📌تحلیل فلسفی حرکت در اجتماع بر پایه حکمت متعالیه
(شاهکار فلسفی در تحلیل حرکت در عینیت)
❇️بخش دوم:
📍فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری:
🔹#تكامل_جامعه نیز عینا به همان صورت رخ می دهد كه تكامل روح در دامن جسم و تكامل انسانیّت «فرد» در دامن حیوانیّت او صورت می گیرد.
🔸نطفه ی جامعه ی بشری بیشتر با نهادهای اقتصادی بسته می شود. جنبه های فرهنگی و معنوی جامعه به منزله ی روح جامعه است. همان طور كه میان جسم و روح تأثیر متقابل هست [1] ، میان #روح_جامعه و اندام آن- یعنی میان نهادهای معنوی و نهادهای مادّی آن- چنین رابطه ای برقرار هست. همان طور كه #سیر_تكاملی فرد به سوی آزادی و استقلال و حاكمیّت بیشتر روح است، سیر تكاملی جامعه نیز چنین است.
🔹یعنی جامعه ی انسانی هر اندازه متكامل تر بشود، حیات فرهنگی، استقلال و حاكمیّت بیشتری بر حیات مادّی آن پیدا می كند. انسان آینده، حیوان فرهنگی است نه حیوان اقتصادی، انسان آینده، انسان عقیده و ایمان و مسلك است نه انسان شكم و دامن.
🔸البتّه این به آن معنی نیست كه جامعه ی بشر با یك #جبر و ضرورت، قدم به قدم و روی خطّ مستقیم، به سوی كمال ارزشهای انسانی حركت می كند و همواره جامعه ی انسان در هر مرحله از زمان از این نظر نسبت به مرحله ی پیشین یك گام جلوتر است، ممكن است بشر، دوره ای از زندگی اجتماعی را طی كند كه با همه ی پیشرفتهای فنّی و تكنیكی، از نظر معنویّات انسانی نسبت به گذشته اش مرحله یا مراحلی به انحطاط كشیده شده باشد همچنانكه امروز نسبت به بشر قرن ما گفته می شود، بلكه به این معنی است كه بشر در مجموع حركات خود، هم از نظر مادّی و هم از نظر معنوی رو به پیش است.
🔹#حركت_تكاملی بشر از نظر معنوی یك حركت یكنواخت روی خطّ مستقیم نیست، حركتی است كه گاهی انحراف به راست یا به چپ دارد، توقّف و احیانا بازگشت دارد، ولی در مجموع خود یك حركت پیشرو و تكاملی است. این است كه می گوییم انسان آینده حیوان فرهنگی است نه حیوان اقتصادی، انسان آینده انسان عقیده و ایمان است نه انسان شكم و دامن.
🔸طبق این نظریّه، جنبه ی انسانی انسان به علّت اصالتش همراه و بلكه مقدّم بر تكامل ابزارهای تولیدی اش تكامل یافته و بر اثر تكامل، تدریجا از وابستگی اش و تأثیرپذیری اش از محیط طبیعی و اجتماعی كاسته و بر وارستگی اش- كه مساوی است با وابستگی به عقیده و آرمان و مسلك و ایدئولوژی- و نیز تأثیربخشی اش بر روی محیط طبیعی و اجتماعی، افزوده است و در آینده هر چه بیشتر به آزادی كامل معنوی یعنی استقلال و وابستگی به عقیده و ایمان و ایدئولوژی خواهد رسید.
🔹انسان در گذشته با اینكه از مواهب طبیعت و مواهب وجود خود كمتر بهره مند بوده، بیشتر اسیر و برده ی طبیعت و هم اسیر و برده ی حیوانیّت خود بوده، امّا انسان آینده در عین اینكه از طبیعت و از مواهب وجود خود بیشتر بهره برداری خواهد كرد، از اسارت طبیعت و از اسارت قوای حیوانی خود بالنّسبه آزادتر و بر حاكمیّت خود بر خود و بر طبیعت خواهد افزود.
🔸بنابراین نظر، واقعیّت انسانی، هر چند همراه و در دامن تكامل حیوانی و مادّی او رخ می نماید، به هیچ وجه سایه و انعكاس و تابعی از تكامل مادّی او نیست، خود واقعیّتی است مستقل و تكامل یابنده، همان طور كه از جنبه های مادّی اثر می پذیرد، در آنها تأثیر می كند.
🔹تعیین كننده ی #سرنوشت_نهایی انسان سیر تكاملی اصیل فرهنگی او و واقعیّت اصیل انسانی اوست، نه سیر تكاملی ابزار تولید.
🔸این واقعیّت اصیل #انسانیّت_انسان است كه به حركت خود ادامه می دهد و ابزار تولید را همراه سایر شئون دیگر زندگی متكامل می كند، نه اینكه ابزار تولید خود به خود متكامل می شود و انسانیّت انسان به مانند ابزاری توجیه كننده ی نظام تولیدی، تحوّل و تغییر می پذیرد، و از این رو نام تكامل را دارد كه توجیه كننده ی نظام تولیدی متكامل تری است.
____________________________________
[1] - حكمای اسلامی، اصلی در رابطه ی متقابل روح و بدن دارند كه با این عبارت بیان می شود: «النفس و البدن یتعاكسان ایجابا و اعدادا» .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 28.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/138
📌پرسش از نقش مدیریت علم در امتداد حکمت و فلسفه
📍آیت الله شیخ حمید پارسانیا:
🔹فلسفه اسلامي براي اينکه بتواند خودش را در علوم امتداد دهد و در سطح فرهنگي پاسخگو باشد بايد چه نوع برنامهريزياي داشته باشد.
🔸اين موضوع، موضوعي است که بايد در زمينه آن نشستهايي برگزار کنيم و به نحو تفصيلي به آن بپردازيم تا ابعاد مختلف آن و آسيبهايي که وجود دارد شناسايي شود.
🔹ما در دوران معاصر از اين جهت در سطح کلان فرهنگي و اجتماعي دچار آسيبهاي فراواني بودهايم.
🔸عملکرد مديريّت علم ما در جهت حذف گفتوگوهاي فلسفي و تاريخي بود و عملاً امتداد تاريخي آن را قطع کرد. آنچه ما در اواخر دوره قاجار داشتيم که تهران شهر هزار حکيم بود به جايي رسيد که چند نفر ماندند و ديگر به آن صورت حضور پر رونقي نداشتند. به عبارت ديگر با انقطاع مواجه شديم و بايد هم علّت آن و هم عمل معکوس (راه مقابله با) آن را جستوجو کنيم و ببينيم چگونه ميتوان بازگشت کرد.
🔹چطور شد که با انقلاب مثلاً به يک باره کتابهاي شهيد مطهّري تيراژهاي فراوان پيدا کرد و تا حدودي از ناحيه فرهنگ انقلاب با استقبال مواجه شد؟
🔸اما آيا مديريّت علمي به همان صورت سابق عمل کرد يا نه؟ و از اين نظر در چه جايگاهي هستيم؟
🔹علامه طباطبایی بدون اينکه هيچ يک از سازمانهاي رسمي علمي کاري به او داشته باشند با ريشهاي که در پيشينه فلسفه اسلامي، حکمت اسلامي و عرفان اسلامي در خود متحقّق کرده است، امتدادبخشي را شخصاً بر عهده گرفت.
🔸ما بايد در حوزه حکمت اسلامي کساني را داشته باشيم که با محيط تعامل داشته باشند. اساساً در گذشته تاريخ، حيات حکمت اسلامي به اين بوده است که با محيط تعامل داشته است؛ با متکلّمين، عرفا، اهل حديث و نقل و با قرآن سخن ميگفته است و با اين گفتوگوها هم استفاده ميکرده و استفاده ميرسانده و لحظه به لحظه فصلبندي و باببندي حکمت اسلامي را رشد ميداده است.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌 نقش گفتگو با فلسفه های رقیب در امتداد حکمت و فلسفه
📍آیت الله شیخ حمید پارسانیا:
🔹اگر قرار باشد گفتوگوي فلسفه اسلامي با جهان بيرون از خود امتداد پيدا کند، قبل از اينکه بخواهد با علوم ذيل خودش گفتوگو بکند بايد با فلسفههاي رقيب خود در گفتوگو باشد و علامه اين کار را ميکند. يعني قبل از اينکه بخواهد فلسفه را در علوم تربيتي، روانشناسي و علوم اجتماعي امتداد دهد و گفتوگويي با اين علوم داشته باشد، با فلسفههاي رقيب خود گفتوگو ميکند. اتفاقاً اگر از علوم شروع ميکرد يک حلقه مفقودهاي داشت و اين گفتوگو نميتوانست به سهولت و به سادگي رخ دهد.
🔸کاري که علامه انجام ميدهد اين است که شخصاً و فرداً با فلسفههاي جديد کار ميکند. فلسفههايي که آمدهاند و در حال آسيب رساندن هستند. در آن زمان آن-چه بيشتر رواج داشت مارکسيسم بود. البته ايشان صرفاً با مارکسيسم مواجهه نشد بلکه با کانت و هگل هم مواجهه داشتند. هر چند شهيد مطهّري در يک سطح وسيعتري اصول فلسفه را ريزتر کرد و با مارکسيست درگيرتر کرد و سبب شد که ابعاد ديگر در حاشيه قرار بگيرد، اما مواجهه ايشان با مارکسيسم تنها يک بخش کار ايشان بود. بخش ديگر هم اين بود که در قالب نشستهاي مستمر با پديدارشناسي و رويکردهاي ديگر هم مواجه شدند و به اين ترتيب ايشان يک مسير جديدي را ايجاد و هموار کردند.
🔹به همين دليل در آن تيپبندي چهارگانه بنده ايشان را نوعي سنّت فلسفي فعال شده ميبينم که ادامه آن را ميتوانيم در مسير شهيد مطهري ببينيم و ما مثل اين دو را در آن مقطع نداريم و بعد هم نميبينيم که اين درخشش ادامه پيدا کرده باشد.
🔸نظام علمي ما هم به هيچوجه مديريّت و توجهي براي برنامهريزي نسبت به اين امر ندارد. اين کاستي و کاهلي هم به مديريّت رسمي علم که در صد سال اخير، قدرت و اقتدار را در دست گرفته است باز ميگردد و هم به مطالبات هوشمندانه حوزويان ما باز ميگردد، که بايد ببينيم هر کدام چه سهمي در اين مسأله داشتهاند و يا چه نقشي را ميتوانستند ايفا کنند و ايفا کردهاند.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌نسبت فلسفه با انقلاب اسلامی
📌 فلسفه حضور جدی در تفکر اسلامی دارد
📍حجت الاسلام ابوالحسن غفاری، مدیر گروه معرفتشناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:
🔹 بنده معتقدم فلسفه نقش تعیین کننده ای در بقای انقلاب اسلامی دارد و شواهدی هم برای این بحث دارم. همین که در توسعه انقلاب اسلامی، افرادی مثل شهید مطهری، شهید مفتح، امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب نقش داشتند، خود نشان دهنده این است که فلسفه نقش اساسی در انقلاب اسلامی ایران داشته است. به بیانی دیگر، اگر امام(ره) اهل فلسفه نبود، یا انقلاب اسلامی شکل نمی گرفت یا در این حد و اندازه و عظمت نبود.
🔸هویت انقلاب اسلامی که امام(ره) ایجاد کرده، هویتی ادامه دار است و در ادامه این هویت، فلسفه نقش اساسی داشته است. ولایت فقیه از ابتدای شکل گیری فقه شکل گرفته است. فتوا دادن با اجتهاد فرق دارد، اجتهاد در صورت نبودن نص معنا پیدا می کند. فتوا دادن یعنی مسئله ای را مطرح کردن. بحث ولایت فقیه بعد از دوره غیبت کبری آغاز می شود، اما با گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی درباره مسئله ولایت فقیه هنوز آن طور که باید و شاید کار نشده است و فقط عده ای می گویند ما ولایت فقیه را قبول داریم، چون در قانون اساسی آمده است در حالی که این قابل قبول نیست. ما اگر بخواهیم درباره حکومت اسلامی کار کنیم، باید به دنبال پی ریزی دانش فلسفه و ولایت فقیه باشیم.
🔹لازم است که برای بحث در این باره مقصود از فقه و فقیه را کاملاً تشریح کنیم. همچنین باید این مسائلی که ذکر می کنم مورد بحث قرار بگیرد؛ ۱:ضرورت داشتن حکومت، ۲:ملاک حُسن و قبح در عرصه حاکمیت چیست؟، ۳:جایگاه رهبری در بحث تشبه به خدا چیست؟ به این معنا که ما چه کسی را به عنوان رهبر می توانیم انتخاب کنیم که دغدغه اش این باشد که کل جامعه را به سمت تشبه به خدا ببرد. فلسفه می خواهد این مواد را در نظام سیاسی قرار دهد. تفاوت انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها این است که انقلاب اسلامی اصلاح و تحول را از درون انسان ها آغاز می کند، ولی درباره این موضوعات در چهل سال اخیر کمتر بحث شده است.
🔸قوه متخیله در برخی حکومت ها ضعیف شمرده شده، اما در فلسفه اسلامی خیال نقش مهمی دارد. به قول ملاصدرا شریف ترین نظامی که در اسلام برای انسان شمرده می شود، علم و حکمت است. رئیس جامعه ای شایسته حاکمیت است که علم و حکمت داشته باشد. غایت خلقت در اسلام، به کمال رسیدن است، بنابراین باید ساز و کار این غایت در فلسفه مضاف حکومت اسلامی مورد بحث قرار بگیرد. موضوع دیگری که در بحث حکومت اسلامی و فلسفه مهم است، نسبت فلسفه با اسلام است. اسلام برای تکمیل نفوس آمده است. فلسفه هم این ادعا را دارد. اگر فلسفه و اسلام در این جهت مشترک باشند، ما می توانیم هم از فلسفه کمک بگیریم. اینجا نقطه تلاقی ولایت فقیه و فلسفه است.
🔹به اعتقاد بنده در بحث ولایت فقیه، مراد از فقیه به معنای عام کلمه است، نه فقیه به معنی اخص، یعنی چنین فقیهی از کتاب، سنت و عقل استنباط حکم می کند. چنین فقیهی باید به مبانی فلسفی تسلط داشته باشد. برای بررسی نسبت فلسفه و انقلاب اسلامی، باید به حکومت، ضرورت حکومت، ولایت فقیه و غایت حکومت توجه داشته باشیم.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌فلسفه اسلامی علت معده انقلاب
📍مهدی عباس زاده عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی :
🔹نسبت فلسفه و انقلاب اسلامی یک بحث دوگانه و متناقض نما است. پدیده مدرنیته مبتنی بر بنیاد فلسفی است. در فلسفه مدرن انسان در مقابل عالم طبیعت قرار گرفته و محوریت با انسان مدرن است.
🔸انقلاب های مدرن تا حد زیادی ناشی از مولفه های فلسفی هستند. بنابراین تأثیر فلسفه در انقلاب مدرن یک تأثیر ذاتی و جوهری است، اما در انقلاب اسلامی اینگونه نیست. فلسفه حضور جدی در تفکر اسلامی دارد ولی جوهر و ذات تفکر اسلامی را تشکیل نمی دهد. چون ما در تفکر اسلامی مباحثی چون کلام، شهود، فقه و... داریم. بنابراین پدیده انقلاب اسلامی را نمی توانیم مثل انقلاب های مدرن غربی مبتنی بر فلسفه اسلامی بدانیم، ولی از سویی دیگر معمار اصلی انقلاب و عواملی که نقش کلیدی داشته اند، نظریه پرداز فلسفی هستند. بنابراین ما در نسبت فلسفه و انقلاب با یک دوگانه مواجه هستیم، من نمی خواهم به این دوگانه پاسخ دهم فقط قصد داشتم که طرح بحث کنم.
🔹این بحث نیاز به مفهوم شناسی دارد. یعنی ما باید منظورمان از فلسفه را بگوئیم و مطرح کنیم که کدام مکتب فلسفی منظور ما است. ضمناً به مفهوم شناسی انقلاب هم احتیاج داریم. یعنی اینکه انقلاب اسلامی چیست و چه مولفه هایی دارد. ضمناً باید مرادمان از انقلاب اسلامی در ایران را هم مطرح کنیم.
🔸مورد دیگر اینکه باید به بحث تأثیر فلسفه در انقلاب بپردازیم و مبانی فلسفی انقلاب مورد بحث قرار بگیرد. در این مورد منظور ما فقط پیش فرض ها نیست بلکه منظورمان مبانی ای است که در بناها تأثیر دارد. بنابراین ما مبانی فلسفی را نباید با مبانی اعتقادی خلط کنیم. نسبت فلسفه و بنیانگذاران انقلاب و تأثیر آموزه های فلسفی در انقلاب از دیگر مواردی است که باید به آن توجه شود.
🔹نکته دیگری که در ساختار بحث باید قرار بگیرد، این است که تأثیر آموزه های فلسفی در کجا اتفاق می افتد. به این معنا که آیا این عمل در شکل، ماهیت و غایت انقلاب نقش داشته است یا نه و آیا این تأثیر علی و معلولی است؟ به گمان بنده فلسفه، علت تامه انقلاب اسلامی نبوده است بلکه نقش علت معده داشته است. بحث دیگر اینکه در چنین موضوعی لازم است که آینده انقلاب اسلامی با رویکرد فلسفی مورد بحث قرار بگیرد. ما می توانیم آینده انقلاب را به نحو فلسفی مورد بحث قرار دهیم.
🔸موضوع دیگر اینکه ما از تأثیر فلسفه در انقلاب حرف زدیم ولی لازم است درباره تأثیر انقلاب بر فلسفه هم حرف بزنیم. تعریف درست اجزای فلسفه و پرداختن به بحث حکمت عملی از دیگر ضروریات ساختار این بحث است.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
📌چطور می شود، علمی با عنوان حکمت اسلامی در جامعه ایران تأثیر بگذارد
📍حجت الاسلام مهدی جهان از اعضای هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی:
🔹بنده می خواهم درباره این موضوع صحبت کنم که آینده انقلاب اسلامی با وجود حکمت اسلامی چگونه است و آیا نسبتی بین انقلاب اسلامی و حکمت اسلامی وجود دارد یا خیر.
🔸پیدایش تمدن ها همیشه یک سیر و روال منطقی داشته است. در عصر حاضر ما برای اینکه تمدنی را تأسیس و ایجاد کنیم، باید با تمدن های دیگر بحث کنیم. بنابراین لازم است که توجه داشته باشیم تمدن های غیر در مسئله توسعه انقلاب اسلامی چه جایگاهی داشتند.
🔹در همان ابتدا مواجهه ای بین انقلاب اسلامی با سایر گروه ها درگرفت. در انقلاب های لیبرال مسئله محوری، رفاه است. اما چیزی که در انقلاب اسلامی به وجود آمده معلوم نیست که ناشی از حکمت اسلامی بوده یا ناشی از انقلاب لیبرال. در جریان انقلاب اسلامی جریان هایی مثل جریان لیبرال و جریان های چپ و جریان حکمت اسلامی ورود پیدا کردند.
🔸آرای امام خمینی و رهبری ناشی از حکمت اسلامی است، خصایص مختلفی در حکمت اسلامی وجود دارد که در آرای انقلابیون است. یکی از خصوصیات حکمت اسلامی معرفت عقلانی است. یعنی حکیم اسلامی می گوید معرفتی که ناشی از عقلانیت باشد می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. تا جایی که عقلانیت در انقلاب اسلامی باشد ما می توانیم بگوئیم انقلاب اسلامی سیر مطلوبی دارد و هر حرکتی بدون مبنای عقلانیت باطل است.
🔹روش فلسفه اسلامی، استدلال منطقی است، بنابراین در انقلاب اسلامی هم باید روش استدلالی باشد و هستی پژوهشی انقلاب اسلامی مطابق با حکمت اسلامی باشد. نگاه این هستی پژوهشی باید تشکیکی و توحیدنگر باشد. حکمت اسلامی می گوید در حکمت عملی تکلیف در جامعه سازی است. باید به مجرای حکمت اسلامی توجه شود و هرکجا که انقلاب اسلامی از مفاهیم اسلامی دور شود، قابل تأمل است.
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
🌒 حلول ماه ضیافت الهی، ماه بندگی، ماه همدلی و همزبانی، ماه رحمت و بخشایش الهی، ماه مبارک رمضان بر همه مسلمانان مبارکباد.
◽️ رسول خدا(ص): لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یكون رمضان السنة؛
◽️اگر بنده «خدا» میدانست در ماه رمضان چیست، دوست میداشت تمام سال رمضان باشد. |بحارالانوار، ج ۹۳، ص۳۴۶
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121
شرح دعای سحر عربی.pdf
11.75M
شرح دعای سحر / امام خمینی/ متن عربی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
ایتا
https://eitaa.com/hekmat121
بله
https://ble.ir/hekmat121