eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
460 عکس
130 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌اشکال یکی از دوستان عزیز به یادداشت اخیر: سلام علیکم استاد بزرگوار بحث ذهن تک ساحتی و چند ساحتی روشن است. و نزاعی در این مسئله نیست. بلکه مسئله جای دیگری است. مسئله این است که در ابتدا انقلاب را طوری برای مردم معرفی کردند که ذهن های تک ساحتی مردم پذیرفت و همراهی کرد و اصلا گفتند اصل انقلاب برای همین تک ساحتی هاست و آنها باید همه کاره باشند. اما حالا بعد از ۴۰ سال تازه برخی از اصحاب قدرت دارند دم از این می زنند که ذهن های چند ساحتی می توانند خوب بفهمند و ذره ذره مردم را کنار می زنند‌. و الا در درستی اینکه ذهن چند ساحتی برای درک مسائل بهتر است کسی شکی ندارد. بلکه بد و زشت اینجاست که در ابتدا مردم را که غالبا دارای ذهن تک ساحتی هستند صاحبان انقلاب بدانی و حالا آنها را با عبارات زیبا و محترمانه فاقد فهم عمیق بدانی. این یادداشت شما با اینکه ناظر به مسئله ای که من عرض کردم نبود اما مرا به یاد برخی از اصحاب قدرت انداخت. ... لطفا یک عنایت ویژه ای بفرمایید در هم نواییِ ناخواسته با این صداها. شما برخلاف این جریانها از روی مطالعه و تفکر می فرمایید و قصد هم نوایی ندارید و چه بسا متنفر هم باشید اما در نتیجه این یادداشت ها حرف دل آنها را می زند عده ای مردم را نمی بینند. مردم مردمشان فقط پوششی است برای آرام نگه داشتن مردم. اگر حضرت آقا را نداشتیم دق می کردیم. لااقل یقین دارم مردم گفتن ایشان خالصانه است. اما عده ای خیر. مردم را باید به چشم انسان دید. انسان پر از خطاست. مردم را نباید حی متاله در حال سلوک دید. من لااقل از این یادداشت شما حس خوبی نگرفتم. از چند یادداشت اخیر نیز. این را هم عرض کنم. من نمیخواهم مغالطات ... برخی اصلاح طلبان را استفاده کنم و بگویم مردم در نزد شما اهمیتی ندارند خیر. مردم در نزد شما اهمیت دارند. اما به نظر می رسد برخی روشن فکران دینی ما در برزخ میان آزادی های مردم و تدین مردم گیر کرده اند و چون جهت تدین را غالبا ترجیح می دهند، از آن جهت ناخواسته می زنند. ... 📌 پاسخ ⏬⏬⏬
📌انقلاب اسلامی و مردم چند ساحتی 🔹 انقلاب اسلامی ملت شریف ایران، یک انقلاب چند ساحتی و چند حیثیتی بود و به همه‌ی ابعاد حیات انسانی مرتبط بود. با مرور کتاب‌های متفکران و پیام‌های رهبران انقلاب اسلامی و همچنین مراجعه به شعارها و مطالبات مردمی مشخص می‌شود که انقلاب اسلامی ایران، هم الهی بود و هم مردمی؛ هم سیاسی بود و هم اقتصادی؛ هم فکری بود و هم عملی؛ هم علوی بود و هم حسینی. 🔸 انقلاب اسلامی محصول رشد فکری و بینشی مردم ایران و تحول باطنی آنها بود تحول ذهن تک ساحتی به ذهن چندساحتی. تا قبل از آن، اسلام فقط یک سلسله مناسک و شعائر فردی و عادت‌واره بود که تامین کننده سعادت اخروی تلقی می‌شد. اما بواسطه تحول باطنی ملت ایران، شناخت‌ جدیدی از اسلام و معارف قرآنی آشکار شد، ملت ایران خود را در صدر اسلام تلقی کردند و در جهان معنایی قرآن و پیامبر، سلمان و ابوذر، مقداد و اویس، یاسر و سمیه ، امام علی و امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهم) مشارکت کردند و معانی متعالی قرآن را دوباره مرور کردند و به ساحت‌های مختلف قرآن و اسلام در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و حکومتی، معنوی و انقلابی آن پی بردند. 🔹آری انسان انقلاب اسلامی از ذهن تک ساحتی به جهان چند ساحتی اسلام تعالی وجودی پیدا کرد، هستی اجتماعی خود را یافت و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد و حماسه‌های بزرگ را برای پایداری و پویایی انقلاب و نظام رقم زده است تا که امروز به قدرت بزرگ منطقه‌ای و بازیگر جهانی تبدیل شده است. 🔸 راز پایداری و پویایی انقلاب اسلامی در همین نکته است که بسياري از مردم شریف ایران دارای ذهن چند ساحتی و عقلانیت ذوابعاد هستند و با تحلیل درست وقایع و حوادث، اصل را از فرع ؛ نظام را از اشخاص؛ اسلام را از افراد؛ دوست را از دشمن تشخیص و تفکیک می‌کنند و علی‌رغم سختی‌ها و کمبودها، عقب‌ماندگی‌های تاریخی و کارشکنی‌های مغرضان، جاماندن‌های برخی از خواص و وادادگی برخی از مدیران همواره از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی دفاع می‌کنند و عاقلانه به افق‌های بلند تعالی و پیشرفت می‌اندیشند و امیدوارانه در تلاش و کوشش هستند. 🔹 متاسفانه برخی از رسانه‌‌ها، خطیبان مذهبی و تریبون‌داران سیاسی تک ساحتی و چهره‌های رسانه‌ای مدعی هنر و ورزش و سیاست، ظلم بزرگی به ملت ایران کردند و چند ساحتی بودن انسان ایرانی را تضعیف کردند و به تک‌ساحتی سازی ذهن جوان ایرانی پرداختند و با حصرگرایی و تقلیل‌گرایی‌های معرفتی و عملی، جامعه‌ی انقلابی و عقلانی ایرانی را به یک جامعه‌ی احساسی و تک ساحتی تنزّل دادند. به این معنا که مطالبات و نیازهای متنوع و متکثر آن را فقط به یک جنبه و یک بعد فرو کاستند. برخی تمام مطالبات انسان ایرانی را فقط اقتصادی و مادی تفسیر کردند برخی صرفا سیاسی و حزب‌گرایی و برخی هم معنوی و اشراقی، برخی هم غرب‌ستیزی و جنگ‌طلبی. مجموعا به بهانه‌های مختلف از اهمیت و ضرورت مسئولیت پذیری و مشارکت فعال مردم در همه‌ی صحنه‌ها کاستند و بر نقش حکومت و دولت افزودند. 🔸 معدودی از سیاسیون و نویسندگان مجازیِ تک‌ساحتی که همواره در پی قدرت و یا جمع ثروت و یا کسب مدرک بوده‌اند و امروز به خط پایان فکر و اندیشه رسیده‌اند ناامیدی و نابینایی خود را به کل جامعه سرایت می‌دهند و در صدد سیاه‌نمایی کشور و ناامید کردن جوانان و مردم هستند. ذهن‌های تک‌ساحتی که براساس نظریات ترجمه‌ای، ادعای اندیشمندی و همه‌چیز دانی دارند اما اطلاعی از تاریخ و هویت ایران و اسلام ملت ایران ندارند و به همین دلیل نمی‌توانند ابعاد وجودی و لایه‌های عمیق مردم چندساحتی ایران و عمیق نفوذ انقلاب اسلامی در دلها و منطقه را درست تحلیل کنند. این ذهن‌های تک ساحتی مجازی و جنجالی است که انقلاب را به اشخاص و نظام را به افراد و همه مسائل مردم را به امور روزمره تقلیل می‌دهند و در رسانه‌های داخلی و خارجی و یا صفحه‌های شخصی مجازی بوق و کرنا می‌کنند بدون آنکه طرحی برای حل مشکل داشته باشند و اقدام عملی انجام دهند. این افراد با حرف درمانی و رفراندوم درمانی فرافکنی می‌کنند و صورت مسئله‌ها را پاک می‌کنند. 🔹 دلسوزانِ مردم‌شناس و دغدغه‌مندان پیشرفت و اعتلای ایران، با ذهن چند ساحتی همواره به شناخت جامع مسائل ایران در بستر تاریخی می‌پردازند و با استقراء و رده‌بندی آنها براساس نظام اولویت‌ها ضمن امید بخشی، اعتماد آفرینی و تقویت همبستگی اجتماعی برای خروج از مشکلات و بحران‌ها طرح عملیاتی ارائه می‌دهند و خود پای در میدان فکر و عمل می‌گذارند و در مشارکت فعال مردم مشارکت می‌کنند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 دولت کیست و مردم کیانند؟ 🔹این روزها همه از مردم سخن می‌گویند از لیبرال‌های مدافع سرمایه‌داری تا سوسیالیست‌های عدالت خواه؛ از تریبون‌داران همیشه منتقد تا سیاسیون همیشه در قدرت؛ از برخی مدرک‌داران دانشگاهی تا عنوان‌داران حوزوی، از منبری‌های سنتی تا خطبای سیاست‌محور؛ حتی ثروت‌اندوزان بی‌رحم و مروت تا تحریم‌کنندگان و تحریم‌خواهان زالو صفت. خلاصه همه وکیل مدافع مردم شده‌اند و متهم اصلی را هم نظام جمهوري اسلامي می‌دانند. 🔸همگان بیش از آنکه طرحی داشته باشند حرف دارند؛ قبل از آنکه در ریشه‌های بيانديشند از شاخ و برگ می‌گویند، به جای آنکه از قصورها و تقصیرهای خود و جریانات همسو بحث کنند دیگری را مقصر جلوه می‌دهند و به تخریب اعتماد عمومی و تکذیب پیشرفت‌های بزرگ مشغولند. هرکسی خود و دوستان خودش را جزء مردم و غیر حکومتی می‌داند و طرف مقابلش را حکومتی و غیر مردمی می‌خواند. خلاصه نمی‌توان فهمید که مردم چه کسانی هستند ضد مردم چه کسانی؟ دولت کیست و مردم کدام است؟ چه کسی مسئول است و دیگری سائل؟ چه کسی خادم است و دیگری مخدوم؟ 🔹 برای من هنوز مشخص نیست که به چه ملاکی باید برخی از افراد جامعه را مردم و برخی را دولت دانست؟ محدوده‌ی دولت تا کجاست؟ نمی‌دانم چرا همگان خود را غیر دولتی می‌خوانند و مدافع ملت. خلاصه ملاک دولتی بودن چیست؟ ✔️دریافت حقوق است ✔️ داشتن پست است ✔️داشتن میز و صندلی است ✔️ داشتن وزارت و وکالت و معاونت و ... است ✔️ داشتن درجه و مدرک است ✔️ بهره‌مندی از امکانات عمومی است آیا فقط وزیران و معاونان فعلی، دولت هستند و بقیه مردم؟ آیا کارمندان و حقوق بگیران دولت هستند و بقیه مردم؟ آیا نمایندگان مجلس و کارکنان دفاتر آنها دولتی هستند؟ دولت مردان سابق و مسئولان قبلی، دولتی هستند یا ضد دولت؟ قوه قضاییه، قضات و کارمندان و بازپرسان و مشاوران و وکلا دولتی هستند؟ اعضای شورای شهر و روستا، شهرداران، پیمانکاران و کارگران حقوق بگیر، دولتی هستند یا مردمی؟ آیا نظامیان دولتی هستند؟ آیا بسیجیان عضو دولتند یا مردم؟ حوزویان، مبلغان، ائمه جمعه و جماعات چطور؟ آیا دانشگاهیان و اعضای هیات علمی و سایر کارمندان حقوق بگیر دانشگاه دولتی هستند؟ پزشکان و پرستاران و کادر درمان دولتی هستند؟ شرکت‌های بزرگ که امتیازات فراوان بانکی دریافت می‌کنند چه؟ وارد کنندگان و صادرکنندگان که از مزایای اختصاصی بهرمند هستند چه؟ بازنشستگان ادرات و نهادهای دولتی، دانشگاهی و نظامی دولتی هستند یا نه؟ 🔴 خلاصه دولت کیست و مردم کیانند؟ ♦️اصلا آیا تقسیم جامعه به مردم و دولت عاقلانه است و وجه عقلایی و منطقی دارد؟ در روایت آمده است: كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلْأَمِيرُ اَلَّذِي عَلَى اَلنَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ وَ اَلمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ وَ اَلْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَيِّدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ أَلاَ فَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 رهبر انقلاب هم‌اکنون در دیدار کارگران: باید فرهنگ ثروتهای بادآورده در کشور متوقف شود/ درآمد باید با کار ارتباط مستقیم داشته باشد 🏷 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از حمید پارسانیا
💢 امتداد فلسفه از منظر استاد پارسانیا 🔸 حکیم متأله استاد از جمله حکیمان فرزانه و مجتهد در دانش فقه و اصول است که در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی نیز دارای تحصیلات عالیه است و بیش از سه دهه در زمینه امتداد حکمت و فلسفه تلاش عمیق نظری و عملی کرده است که ره آورد پژوهشی این سفر معرفتی آثار ارزشمندی چون ، ، ، ، و ده ها اثر دیگر است. البته باید تدوین عالمانه و حکیمانه جامع ترین شرح اسفار اربعه و تدوین و تدوین و همچنین از جمله آثار آیت الله جوادی املی آملی بر این فهرست افزود. 🔸 از سوی حضرت آیت الله خامنه‌ای، کتاب به عنوان یک اثر ارزشمند و موفق در حوزه امتداد حکمت و فلسفه معرفی شده است ولی متاسفانه عمق این کتاب در جامعه علمی حوزه و دانشگاه آن گونه که شایسته هست فهم نشده است. 🔸 از میان همه آثار حضرت استاد پارسانیا کتاب گران‌سنگ از اقبال عمومی زیادی برخوردار شد و حقیقتا در زمینه علوم اجتماعی یک تحول اساسی محسوب می شود که در ادامه تلاش نظری علامه و شهید در حوزه فلسفه اجتماعي و دانش جامعه شناسی قرار دارد. 🔸 استاد پارسانیا در زمینه امتداد فلسفه معتقدند که تلاش برای امتداد یک ضرورت است اما این امر متوقف بر شناخت عمیق، دقیق و منطقی از جغرافیای بحث و همچنین زمانه ای است که از یک سو بر "امتناع فلسفه و امتداد آن" اصرار دارد و از سوی دیگر توسط برخی جریانها "ضرورت امتداد فلسفه" را بدیهی انگاشته و از الگوی تحقق آن پرسش می کند. به نظر وی ورود به به عرصه امتداد حکمت و فلسفه امر جدی است و شوخی نیست و خیلی هم زود نباید آن را اجتماعی و سیاسی کرد. "سیاسی_تر از این حرفهاست که سیاسی و اجتماعی شود" 🔹 استاد پارسانیا پرسش از امتداد حکمت و فلسفه را در سه جهان قابل طرح می داند. ✅ در جهان اول پرسش از رابطه فلسفه با سایر علوم و دانش‌ها است. در این جهان ارتباط و پیوند نفس الامری میان آنها برقرار است علی رغم اذعان و یا انکار عالمان و جامعه، همه نظریه های علمی ارتباط منطقی و معرفتی با فلسفه و متافیزیک دارند و از اصول فلسفي کمک می گیرند. همچنان که ابن سینا در برهان و الهیات شفا و علامه و شهید مطهری در اصول فلسفه و روش رئالیسم بدان پرداخته اند. ✅ در جهان دوم پرسش از رابطه و پیوند فلسفه با نفس و جان فیلسوف است و از آثار انضمامی فلسفه سخن میگوید تا مشخص شود که فلسفه چه تحولاتی را در جان انسانی به وجود می آورد که به آن اعتبار و خوانده میشود. در این جهان لزوما رابطه منطقی و ضروري نیست، چون اراده و انگیز انسان تأثير گذار است ولی در عین حال کنش ها و رفتار هر فرد متفکر و آگاه با یک نظام معرفتی و فلسفی سازگار است و الا با چالش‌هایی روبرو است و ممکن است به قبول و یا نکول منجر شود. قبول فلسفه و ایمان به آن معرفت های دیگری را در پی دارد وبه نظامی ازکنشها ورفتارها می انجامد و العکس نکول به پیامدهای دیگری منتهی خواهدشد. ✅ جهان سوم، جهان فرهنگ و اجتماع و تاریخ است، حوزه بین الاذهانی برای فلسفه است. در این جهان از ظهور فلسفه در جامعه و از نقش و پیامدهای آن در تغییرات و تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی پرسش می شود. گاه میان فلسفه با حوزه زیستی همگونی و انسجام برقرار است و نظامی از رفتارها وساختارهای منسجم وهماهنگ رامی آفریند اما گاه میان فلسفه باحوزه زیستی همگونی وهماهنگی نیست وچالشها وتضادهایی را درپی خواهد داشت. مطلب مهم توجه به این نکته است که میان "لازمه ذاتی فلسفه" در جهان سوم با "لوازم مستقر شده" تفاوت وجود دارد چرا که امکان‌های جوامع متفاوت است. نمونه جامعه همگون استکه معرفت عقلي درفرهنگ عمومی آن مستقر شده است و به کارها ونظامات اجتماعی معنا، جهت وسامان میدهد. درمقابل استکه میان معرفت و عمل هماهنگی نیست ونفاق، تحریف و انحراف بر آن غلبه دارد که نهایتا به منجر خواهد شد، مدینه ای که معرفت عقلي وشرعی از آن رخت بربسته وآگاهی کاذب ودانش برساخته برای توجیه اراده معطوف به قدرت و عمل برآمده در فرهنگ عمومی استقرار یافته است وهمگان براساس آن زیست میکنند. 🔸 نکته جالب توجه دراندیشه استاد این استکه امتداد فلسفه در هر کدام از این سه جهان، از منطق و روشی خاص پيروي می کند و نباید میان آنها خلط کرد. منطق و روش جهان اول استدلال و برهان است، در جهان دوم اخلاق و تربیت است و در جهان سوم، خطابه، جدل و شعر و عمل است. اگر کسي در جهان سوم با استدلال و برهان بخواهد به امتداد و استقرار فلسفه بپردازد ره به جایی نخواهد برد بلکه منطق و روش اقدام در این جهان می بایست هماهنگ با اقتضائات فرهنگ و جامعه باشد. ✍️ سید مهدی موسوی 💠 @parsania_net
📌 ایده‌ی استاد پارسانیا در تحول اجتماعی 🔹ایده‌های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که درباره انسان، نسبت انسان با هستی و تحول انسان دارند تنوّعات و گونه های متفاوتی می یابد. یک مصلح اجتماعی می‌بایست یک تحول اجتماعی را طراحی و سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد. 🔹در این بین جریان متفکران انقلاب اسلامی و متاثر از حکمت متعالیه موسوم به "نوصدرایی" با تلقی خاصی که از انسان، رابطه انسان با هستی و تحول انسانی دارند، هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان و جامعه قلمداد می‌کنند. در این رویکرد آگاهی و معرفت مستقر در فرهنگ عمومی سازنده عقبه تئوریک گرایشها، ارزشها، آرمان‌ها و رفتارهای کنشگران و نظامات اجتماعی است. از این رو هرگونه تغییر و تحوّل بنیادین در این لایه از حیات انسان نوع خاصی از اصلاح اجتماعی را پدید می‌آورد. 🔸 این جریان با محور قراردادن هویت معرفتی و عقیدتی انسان و زیرساخت‌های فرهنگی جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی دانشی و ارزشی را برای انسان و هنجاری و ساختاری را برای جامعه بوده و از این رهگذر، تجربه‌های زیسته و الگوهای متنوعی در عرصه اصلاح اجتماعی خلق گشته است. 🔹بر همین اساس به نظر می‌رسد بازخوانی و بازتعریف "عقل" براساس تراث اسلامی (کتاب و سنت) و بر منهج حکمت متعالیه و همچنین بازسازی دانش اجتماعی مسلمین (گونه های متنوع علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی در تمدن اسلامی) بر اساس همان تعریف از عقل، کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد فرزانه حمید می باشد. 🔸 به نظر ایشان دانش اجتماعی مسلمین دانشی مستقر در فرهنگ و تمدن اسلامی با عقبه نظری فلسفي و الاهیاتی است که نوعی دیگر از جامعه‌شناسی با سطحی بالاتر در نسبت با حقیقت و معانی متعالی برآمده از آن است که محصول عقلانیت و فرهنگ اسلامی است. 🔹 ایشان در توضیحات خویش دارند که جامعه‌شناسی مدرن در ذیل فلسفه اومانیستی و غلبه گفتمانی علم تجربی(ساینس) در مقطع نخستین خود با ادعا و دغدغه ی «به جای شریعت نشستن» شکل گرفت. جامعه شناسی مدرن با قرار گرفتن در ذیل عقل روشنگری و تعریفات خاص آن از مفاهیم پایه که حیات و زیست انسانی را شکل میدهند عملا در جهت معماری زیست جهان مدرن شکل گرفت. عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و ... مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند. 🔸جامعه شناسی مدرن در مقام سوژه (فاعل شناسای خودبنیاد) با تعریف خاصی از این مفاهیم که عملا نفی متافیزیک را رقم می زد دین را نیز از مرکزیت جامعه کنار زده و خود به جای دین بر مسند معمار حیات انسان مدرن نشانده و همه امور دینی و انسانی را از دایره علم خارج و ابژه شناسایی خود قرار داده است. 🔹دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت بازگشت به عقلانیت مستقر در فرهنگ اسلامی و هماوردی است با جامعه شناسی مدرن که نرم‌افزار نظم دهنده و کنترل کننده ی حیات انسان مدرن است. 🔸جامعه شناسی مدرن با تعریفی که از مفاهیم بنیادین حیات انسانی میکند عملا دیگر دانش ها را مستعمره خویش ساخته به تعبیر دیگر جامعه شناسی مدرن با استخفاف مفاهیم پایه حیات انسانی دیگر علوم را در جهت نفی متافیزیک برده و عبد خویش ساخته است. به همین دلیل دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه در ذیل فلسفه اسلامی، معنای دیگری از علم اجتماعی و همچنین معنای دیگری از عقلانیت عملی و اجتماعی را مطرح سازد. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را معنایی متفاوت کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است. 🔹پس دانش اجتماعی مسلمین با باز تعریف مفاهیم پایه حیات اجتماعی انسان مبتنی بر عقلانیت وحیانی و هویت توحیدی بخشیدن بدین مفاهیم به دنبال آنست که دین الهی را مهندس و پیشوای معمار دنیای انسان و جهان اجتماعي قرار دهد. 🔸استاد پارسانیا انقلاب اسلامی را آغازی بر بازگشت به عقلانیت وحیانی و حکمت تمدن ساز می داند که راهی برای خروج از "غربت و بیگانگی" انسان معاصر است. حوزه علمیه قم و مراکز علمی و پژوهشی ذیل آن (مانند دانشگاه باقرالعلوم و موسسه امام خمینی و ...) را پشتیبان نظری و فلسفي دانش اجتماعی مسلمین می‌داند و دانشگاه ها و بخصوص دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم مواجهه علمی و منطقی دانش اجتماعی مسلمین و جامعه شناسی مدرن و محیطی برای گفتگو و حرکت‌های اصلاحی می داند. لذا فعالیت های خود را در این دو عرصه به کار گرفته است تا نسلی از آینده سازان انقلاب اسلامی را تربیت کند. ♦️توضیح: اصل این یادداشت توسط طلبه انقلابی مرحوم سید مصطفی (ره) نوشته شد که به صلاحدید ایشان توسط اینجانب اصلاح و تکمیل شد. سید مهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
مقایسه فلسفه امام با فلسفه علامه، از دیدگاه شهید مطهری.
📌 انسان، نیاز، جامعه ♦️بخش اول: 🔸 انسان علاوه بر انس و گرایش فطری به همنوعان، موجودی است که براساس نیازها و احتیاجات خود نحوه‌ی کوشش خود را انتخاب می‌کند. وی برای زنده بودن حرکت و تلاش می‌کند و به همین منظور در زندگی اجتماعی مشارکت می‌کند و مناسبات انسانی خود در جامعه را بر اساس نیازها و احتیاجات سامان می‌دهد. او همواره خود را با شرایط پیرامونی و محیط تطبیق می‌دهد تا بتواند به نیازهای خود پاسخ مناسب بدهد و خود و منسوبان به خود را از ضررها و موانع باز دارد. لذا انسان در حال حرکت و کوشش همواره‌ در معرض تغییر و تحول درونی (ادراکی، اخلاقی و احساسی) و همچنین بیرونی (ساختاری و فن‌آوری) است و از یک سیر تحولی (تکاملی و ارتجاعی) برخوردار است. 🔹 این ویژگی موجب شکل‌گیری اعتباریات انسانی و اجتماعی برای رفع احتیاجات حیاتی و کسب منافع و مصالح بیشتر و دفع مفاسد و مضار شده است. به تعبیر دیگر اعتبارات انسانی تابع احتیاجات انسانی و شرایط محیطی است و با تغییر آنها تغییر می‌کند. اعتباریات نقش انگاره‌ها و تصویرهای ذهنی برای سامان دادن به زندگی را دارد. انسان براساس تصویرها و طرح‌واره‌های ذهنی با واقعیت زندگی مواجه می‌شود و به نیازها، آرزوها، ارتباطات و مناسبات خود معنا و نظم می‌دهد. بر این اساس نظام دانایی و جهان معنایی هر فرد - که البته در بسیاری از افراد منبعث از فرهنگ بیناذهنی مستقر در جامعه است- تعیین کننده‌ی قلمرو نیازها، آرزوها و مطلوبات انسان است. 🔸 به علت تنوّع نیازها و احتیاجات انسان و نبود فرصت و ابزار کافی برای همگان در جهت رفع تک تک احتیاجات، مناسبات انسان برپایه تقسیم کار اجتماعی و بهره‌برداری عادلانه از منابع و دست‌مزدها استوار است به نحوی که موجب رفع نیازها و احتیاجات کنشگران اجتماعی به شکل جمعی و مشارکتی می‌شود. بر این اساس مجموعه‌ای از حقوق و تکالیف(شریعت) بر اساس نوع نگرش به هستی، انسان، نیازها و منابع(جهانبینی) برای تامین عدالت به وجود می‌آید تا نقش و وظیفه هرکس در این مشارکت جمعی مشخص شود و به همان اندازه از منابع و منافع حاصله از مشارکت جمعی برخوردار شوند. توازن و تعادل میان حق وتکلیف موجب ایجاد عدالت و رضایت همه‌ی کنشگران در رفع نیازها و احتیاجات می‌شود. این احساس رعایت عدالت و رضایت از شرایط موجب اعتماد و همبستگی عمومی در مشارکت اجتماعی و هم‌سرنوشتی جمعی می‌شود. بنابراین در کنار این نظام از حقوق و تکالیف یک نظام ارزشی و اخلاقی هم به وجود می‌آید که از آن نظام حقوقی پشتیبانی می‌کند و همگان را به رعایت حقوق و تکالیف (قانون) تهییج و تشویق کند و آن‌ها را در اهمال و سرپیچی موعظه و تنبیه کند. نظام ارزشی و اخلاقی، زیبایی بخش جهان معنایی و عالم ذهنی کنشگران اجتماعی است و موجب انطباق بیشتر آنها با شرایط پیرامونی و محیط اجتماعی و کنترل درونی افراد را موقعیت‌های بحران‌خیز و شرایط هیجانی می‌شود. در جوامع ساده که روابط اقتصادی پیچیده‌ای وجود ندارد احساسات مشترک و روح جمعی حاکم بر افراد موجب همبستگی اجتماعی می‌شود در این جوامع حقوق و تکالیف هم در پرتو نظام ارزشی و احساسات مشترک سامان می‌یابد و مفهوم "حق" تحت الشعاع "تکلیف" است. بدین معنا که افراد خود را عضو جامعه می‌دانند و آن را یک حق و بهره بزرگ تلقی میکنندو بدین جهت خودرا مدیون جامعه می‌دانند و همواره تلاش می‌کنند تا دِین خود را به جامعه (تکالیف) ادا کنند. 🔸 اما نکته این‌جاست که با بزرگ شدن شهرها، تنوع نیازها و توقعات، پیچیده‌تر شدن روابط انسانی و تخصصی‌تر شدن کار‌ها ایجاد تعادل و توازن میان حقوق و تکالیف امری بسیار سخت و چندوجهی می‌شود. شباهت‌های طبیعی و همچنین نسبت‌های فامیلی و قومی در این جوامع تضعیف می‌شود و در عوض فردیت و تمایز‌گذاری زیاد می‌شود. مفهوم "حق" بر "تکلیف" غلبه می‌یابد. بدین جهت اختلافات زیادی میان کنشگران برای تعیین حقوق و تکالیف و بهره‌برداری از منابع و منافع ایجاد می‌شود. چرا که انسانها طبیعتا میل به "حق" و بهره‌برداری بیشتر (سود حداکثری) و انجام تکالیف کمتر دارند که این نشانه‌ای از فطرت کمال‌خواهی انسان است. لذا علاوه بر نظام اخلاقی به حکومت مقتدر و نهادهای اجتماعی توانمند اقتصادی، تربیتی، نظارتی و تصمیم‌گیر لازم است تا ضمن تعیین کارشناسی حقوق و تکالیف متعادل و متوازن، همگان را به رعایت عدالت و محدودسازی توقعات و مطلوبات مادی الزام کند. 🔹تدبیر و مدیریت این نهادها ممکن است دولتی باشند اما بسیاری از بخش‌های مدیریتی می‌توانند مردم‌محور و بر پایه‌ی اخلاق و مسئولیت اجتماعی باشد تا به هدایت و کنترل فی‌مابین مردم منجر شود؛ چرا که دولت‌ها به تنهایی نمی‌توانند از عهده‌ی چنین هدایت و کنترلی برآیند بلکه نقش و مشارکت خود مردم در این زمینه بسیار اصالی و سرنوشت‌ساز است. 🔴 ادامه دارد... ✅ https://eitaa.com/hekmat121
انسان، نیاز، جامعه ♦️بخش دوم: 🔸در هر جامعه‌ای براساس نوع خاصی از عقلانیت که عموم مردم آن را انتخاب و یا تولید می‌کند هویت آرمانی و معنایی مناسبات و معادلات انسانی و شکل مشارکت اجتماعی مردم تعیین می‌شود و منابع و ابزارها به استخدام در می‌آیند. برخلاف جوامع بدوی و قبلیگی که بیشتر بر تعصبات و احساسات جمعی استوارند، در جوامع پیچیده، مشارکت مبتنی بر نظام اخلاقی مسئولیت محور در پرتو عقلانیت حق‌محور و مشارکت پذیر ممکن است. بنیاد این عقلانیت را "تعاون مبتنی بر تقسیم کار برای دست یابی همگانی به منافع مشترک و عمومی" است. 🔹 "تناسب نیازها با منابع و سرمایه‌ها" و "توازن حقوق و تکالیف" دو رکن ثبات اجتماعی و اعتماد عمومی در جوامع پیچیده است. اما اگر به هر دلیلی این تناسب و توازن به هم بخورد و در فرهنگ عمومی چنین احساسی ایجاد شود که برخی بیش از دیگران بدون استحقاق بهره می‌برند و از امکانات استفاده می‌کنند زمینه‌ی توقعات نابجا، مطالبات ناعادلانه، بی‌اعتمادی، سوداگری و تضاد در جامعه ایجاد می‌شود. 🔸همچنین ممکن است در جامعه‌ای توقعات، انتظارات و تقاضاهای مصرفی افراد جامعه از حالت تعادل و واقعی خارج شود و تقاضاهای خیالی و آرزوهای بی‌حد و حصر رواج پیدا کند به نحوی که همگان احساس کنند که می‌بایست از همه‌ی نعمت‌ها و کالاهای مصرفی و سرمایه‌ای مانند دیگران برخوردار باشند و نباید هیچ کمبودی در زندگی احساس کنند و آن را حق طبیعی خود تلقی کنند - در حالی که منابع به چنین اندازه‌ای در جامعه وجود ندارد - بدین جهت در این جامعه به تدریج برای بخش زیادی احساس کمبود، ضعف و فقر به افراد جامعه دست می‌دهد و آن را ظلم و ستم تلقی می‌کنند که از سوی حاکمیت و مدافعان آن بر آنها تحمیل شده است بدون آنکه به رشد واقعی وضعیت اقتصادی و اجتماعی امروز خود در نسبت با گذشته توجه داشته باشند. چون همواره خود را با تقاضاها و آرزوها و توقعات می‌سنجد نه با گذشته و کمبودهای قبلی که امروز برطرف شده است. 🔹اگر این احساس "حق بودگی" و "ظلم‌شدگی" در جامعه گسترش یابد و به امر مسلّم و قطعی تبدیل شود، نظام اخلاقی و پشتیبانی مردمی ضعیف می‌شود و اعتماد عمومی و احساس همبستگی اجتماعی و هم‌سرنوشتی سلب می‌شود و در عوض "احساس انتقام" و "حق‌ستانی" غیر عرفی و خشن و "رقابت‌های ناسالم" رواج پیدا می‌کند و طبیعتا به فساد اقتصادی و سیاسی، تضاد اجتماعی و زد و خورده‌های خیابانی و حتی قتل و تجاوز هم منجر می‌شود. اگر جریحه دار کردن احساسات عمومی امر عادی و رایجی شود موجب از هم پاشیدگی جامعه میشود 🔸 نقش برنامه‌های مختلف رسانه‌ها و اظهارات و موضع‌گیری‌های چهره‌های سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی در این میانه (انگاره‌سازی و تصویرپردازی‌های ذهنی) بسیار پررنگ است بخصوص اگر پای منافع حزبی، گروهی، قومی و قبیلگی به میان آید و دشمنان بیرونی و مغرضان داخلی بخواهند به نظام سیاسی موجود در جامعه ضربه وارد کنند. در چنین فضایی ایجاد توقعات کاذب و انتظارات نجومی و بخصوص ایجاد احساس "حق‌بودگی" نسبت به آنها بدون آنکه متوقف بر تکلیف و وظیفه و کار باشد به همراه احساس "ظلم‌شدگی" بسیار خطرناک و بنیاد برافکن خواهد بود. زیرا به تدریج مردم این احساس را پیدا می‌کنند که شرایط و زمانه تغییر یافته است و آنها نیز می‌بایست در اعتبارات اجتماعی و نظام اخلاقی و رفتاری خود تغییر ایجاد کنند. از این‌رو، فرهنگ عمومی دچار اختلال ارزشی و دگرگونی‌های ادراکی و رفتاری می‌شود. 🔹 نقش تخریبی و تضعیفی رسانه‌ها و چهره‌های تاثیر گذار در جامعه‌ای که بر احساسات مشترک و پیوندهای احساسی استوار است بسیار زیاد است. اما در جامعه‌ای که عقل و فکر سازنده‌ی وجدان جمعی و فرهنگ اجتماع است نقش تخریبی رسانه‌ها کمتر است. از این‌رو بالا بردن عقلانیت اجتماعی و صورتبندی مشارکت مسئولانه بر پایه‌ی آن موجب بیمه شدن جامعه در برابر تهاجم فرهنگی رسانه‌ها و چهره‌ها می‌شود. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌بررسی "نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری" در گفتگو با حجت‌الاسلام موسوی ✔️توجه ویژه شهید مطهری به تاریخ به عنوان یک مصلح اجتماعی ✔️تبیین کنشگری مردم در حکومت دینی از منظر متفکر انقلاب ✔️مسئله شهید مطهری احیای تفکر اسلامی و چگونگی رهایی جامعه از بحران آگاهی و ازخودبیگانگی است؛ تا عزت و شرف و عظمت اسلامی احیا شود و جامعه اسلامی بتواند از زیر یوغ تفکرات خودستیزانه، فراموش‌کارانه، متحجرانه و غرب‌پرستانه نجات یابد. این مسئله‌ای است که استاد مطهری در تاریخ جستجو می‌کند. بنابراین استاد مطهری مصلحی اجتماعی است که از حیث آسیب‌شناسی اجتماعی از تحلیل تاریخی بهره می‌برد. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:  حجت‌الاسلام سید مهدی موسوی استاد حوزه علمیه قم سال‌هاست پیرامون اندیشه شهید مطهری به فعالیت فکری و پژوهشی ‌می‌پردازد. از این رو به مناسبت شهادت شهید مطهری و گرامیداشت هفته معلم در گفتگو با ایشان درباره نظام اندیشه تاریخی شهید مطهری به گفت و شنود نشسته‌ایم. مشروح این گفتگو در ادامه از نظر می‌گذرد. https://irdc.ir/fa/news/8415/ https://eitaa.com/hekmat121
📌 از ماست که بر ماست زمانی که آثار و اندیشه‌های ناب و جامع حکیم متأله و فقیه نوآور و امام جامعه اسلامی و احیاگر اسلام ناب محمدی در عصر حاضر یعنی حضرت (ره) و شاگردان برجسته‌ی ایشان (همچون آیت الله خامنه‌ای و شهید مطهری و شهید بهشتی و ..) در حوزه‌های علمیه و مجامع مذهبی ترویج نمی‌شود و هیچ بخشی از آن مطالعه‌ی عمیق نمی‌شود و در نظام آموزشی تدریس نمی‌شود طبیعی است که طلاب جوان سراغ سایر افراد بروند و مجنون‌وار به دل بدهند و از مکتب فکری انقلاب اسلامی هیچ ندانند و اگر هم قصد انقلابی‌گری داشته باشند یا افراط کنند و یا تفریط. آیا امام خمینی و متفکران انقلاب اسلامی در زمینه‌ی عرفان، فلسفه، کلام، فقه، اصول، تفسیر، تربیت، سیاست، جامعه‌شناسی، تمدن شناسی هیچ حرفی برای گفتن و خواندن ندارند که اندیشه و آثار محور جمع‌های طلبگی و کنش‌های انقلابی و تربیتی و سیاسی و تمدنی شده است؟ کار به جایی رسیده است که یکی شهید والامقام علامه متفکر و فیلسوف انقلاب آیت الله مطهری را دیگران (مراد خود) معرفی کند و دیگری او را روشنفکر نجات یافته بخواند و ... همواره انقلاب‌ها در معرض تحریف و تفسیر غلط توسط خودی‌هاست. دانستن فکر و اندیشه و متفکران انقلاب اسلامی و یا کردن اندیشه‌ها و متفکران از طریق متفکر سازی تبلیغاتی و رسانه‌ای بسیار نگران کننده است.