eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1هزار دنبال‌کننده
390 عکس
119 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهید مطهری شهید بهشتی شهید صدر علامه جعفری علامه مصباح یزدی علامه جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌انقلاب اسلامی و مردم چند ساحتی 🔹 انقلاب اسلامی ملت شریف ایران، یک انقلاب چند ساحتی و چند حیثیتی بود و به همه‌ی ابعاد حیات انسانی مرتبط بود. با مرور کتاب‌های متفکران و پیام‌های رهبران انقلاب اسلامی و همچنین مراجعه به شعارها و مطالبات مردمی مشخص می‌شود که انقلاب اسلامی ایران، هم الهی بود و هم مردمی؛ هم سیاسی بود و هم اقتصادی؛ هم فکری بود و هم عملی؛ هم علوی بود و هم حسینی. 🔸 انقلاب اسلامی محصول رشد فکری و بینشی مردم ایران و تحول باطنی آنها بود تحول ذهن تک ساحتی به ذهن چندساحتی. تا قبل از آن، اسلام فقط یک سلسله مناسک و شعائر فردی و عادت‌واره بود که تامین کننده سعادت اخروی تلقی می‌شد. اما بواسطه تحول باطنی ملت ایران، شناخت‌ جدیدی از اسلام و معارف قرآنی آشکار شد، ملت ایران خود را در صدر اسلام تلقی کردند و در جهان معنایی قرآن و پیامبر، سلمان و ابوذر، مقداد و اویس، یاسر و سمیه ، امام علی و امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهم) مشارکت کردند و معانی متعالی قرآن را دوباره مرور کردند و به ساحت‌های مختلف قرآن و اسلام در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و حکومتی، معنوی و انقلابی آن پی بردند. 🔹آری انسان انقلاب اسلامی از ذهن تک ساحتی به جهان چند ساحتی اسلام تعالی وجودی پیدا کرد، هستی اجتماعی خود را یافت و انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد و حماسه‌های بزرگ را برای پایداری و پویایی انقلاب و نظام رقم زده است تا که امروز به قدرت بزرگ منطقه‌ای و بازیگر جهانی تبدیل شده است. 🔸 راز پایداری و پویایی انقلاب اسلامی در همین نکته است که بسياري از مردم شریف ایران دارای ذهن چند ساحتی و عقلانیت ذوابعاد هستند و با تحلیل درست وقایع و حوادث، اصل را از فرع ؛ نظام را از اشخاص؛ اسلام را از افراد؛ دوست را از دشمن تشخیص و تفکیک می‌کنند و علی‌رغم سختی‌ها و کمبودها، عقب‌ماندگی‌های تاریخی و کارشکنی‌های مغرضان، جاماندن‌های برخی از خواص و وادادگی برخی از مدیران همواره از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی دفاع می‌کنند و عاقلانه به افق‌های بلند تعالی و پیشرفت می‌اندیشند و امیدوارانه در تلاش و کوشش هستند. 🔹 متاسفانه برخی از رسانه‌‌ها، خطیبان مذهبی و تریبون‌داران سیاسی تک ساحتی و چهره‌های رسانه‌ای مدعی هنر و ورزش و سیاست، ظلم بزرگی به ملت ایران کردند و چند ساحتی بودن انسان ایرانی را تضعیف کردند و به تک‌ساحتی سازی ذهن جوان ایرانی پرداختند و با حصرگرایی و تقلیل‌گرایی‌های معرفتی و عملی، جامعه‌ی انقلابی و عقلانی ایرانی را به یک جامعه‌ی احساسی و تک ساحتی تنزّل دادند. به این معنا که مطالبات و نیازهای متنوع و متکثر آن را فقط به یک جنبه و یک بعد فرو کاستند. برخی تمام مطالبات انسان ایرانی را فقط اقتصادی و مادی تفسیر کردند برخی صرفا سیاسی و حزب‌گرایی و برخی هم معنوی و اشراقی، برخی هم غرب‌ستیزی و جنگ‌طلبی. مجموعا به بهانه‌های مختلف از اهمیت و ضرورت مسئولیت پذیری و مشارکت فعال مردم در همه‌ی صحنه‌ها کاستند و بر نقش حکومت و دولت افزودند. 🔸 معدودی از سیاسیون و نویسندگان مجازیِ تک‌ساحتی که همواره در پی قدرت و یا جمع ثروت و یا کسب مدرک بوده‌اند و امروز به خط پایان فکر و اندیشه رسیده‌اند ناامیدی و نابینایی خود را به کل جامعه سرایت می‌دهند و در صدد سیاه‌نمایی کشور و ناامید کردن جوانان و مردم هستند. ذهن‌های تک‌ساحتی که براساس نظریات ترجمه‌ای، ادعای اندیشمندی و همه‌چیز دانی دارند اما اطلاعی از تاریخ و هویت ایران و اسلام ملت ایران ندارند و به همین دلیل نمی‌توانند ابعاد وجودی و لایه‌های عمیق مردم چندساحتی ایران و عمیق نفوذ انقلاب اسلامی در دلها و منطقه را درست تحلیل کنند. این ذهن‌های تک ساحتی مجازی و جنجالی است که انقلاب را به اشخاص و نظام را به افراد و همه مسائل مردم را به امور روزمره تقلیل می‌دهند و در رسانه‌های داخلی و خارجی و یا صفحه‌های شخصی مجازی بوق و کرنا می‌کنند بدون آنکه طرحی برای حل مشکل داشته باشند و اقدام عملی انجام دهند. این افراد با حرف درمانی و رفراندوم درمانی فرافکنی می‌کنند و صورت مسئله‌ها را پاک می‌کنند. 🔹 دلسوزانِ مردم‌شناس و دغدغه‌مندان پیشرفت و اعتلای ایران، با ذهن چند ساحتی همواره به شناخت جامع مسائل ایران در بستر تاریخی می‌پردازند و با استقراء و رده‌بندی آنها براساس نظام اولویت‌ها ضمن امید بخشی، اعتماد آفرینی و تقویت همبستگی اجتماعی برای خروج از مشکلات و بحران‌ها طرح عملیاتی ارائه می‌دهند و خود پای در میدان فکر و عمل می‌گذارند و در مشارکت فعال مردم مشارکت می‌کنند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 اجمال‌ها را دریابیم (اجمال و تفصیل و ذهن چند لایه‌ای) 🔹انسانها به لحاظ ذهنی دو دسته‌اند: ۱. متشتت و کشکول‌وار ۲. منظم و ارتباط‌فهم؛ به این معنا که اشیا را در کنار یکدیگر و در رابطه می‌ببیند. اما دسته‌ی دوم نیز خود بر دو دسته هستند: ۱. داری ذهن تک لایه /تک ساحتی ۲. ذهن چند لایه‌ای / چند ساحتی. ♦️ ذهن تک لایه 🔸 افراد دارای ذهن تک لایه‌ای، واقعیت‌های مختلف را می‌ببیند اما همه واقعیت‌های ادراک شده را در یک سطح و یک لایه می‌بیند و در صدد چینش هم‌عرض میان پدیده‌ها در قالب یک منظومه به هم پیوسته‌ی (سیستم) در یک لایه هستند و همواره از روابط هم‌عرض میان آنها پرسش می‌کنند. مانند روابط اجزای یک ماشین و یا کارخانه و یا ساختمان. 🔹به همین جهت چنین افرادی همواره دنبال یک شئ و دانش هستند و از اجمال‌ها و روابط اجمالی ميان پدیده‌ها غفلت دارند و چندان آن را جدی نمی‌گیرند. لذا به محض ورود به یک دانش، این احساس را دارند که باید از اول تا آخر آن علم را بدانند و به جوانب مختلف آن پی ببرند و سپس وارد دانش دیگری بشود. این تلقی برآمده از تلقی استقلال علوم و نگاه جزیره‌ای به علوم است. به این معنا که هر علم یا مبحثی دارای موضوع مستقلی است و از همه جهت مستقل از علوم و مباحث دیگر است. لذا امکان ورود و خروج تفصیلی به هر علم و مبحثی وجود دارد. مثلا می‌توان "هستی شناسی" را مستقل از "معرفت‌شناسی" و "انسان شناسی" تحصیل کنند و به همه‌ی ابعاد آن پی ببرند و سپس نوبت "معرفت‌شناسی" می‌رسد و سپس به "انسان‌شناسب" بپردازند. از این رو، هیچ گونه رابطه اجمال و تفصیلی میان این سه‌گانه قائل نیست. ♦️ ذهن چند لایه‌ای 🔸 در مقابل آن، ذهن چند لایه‌ای است که میان واقعیات رابطه قائل است. هر شبکه‌ای از واقعیات در عین رابطه عرضی و هم‌سطحی با هم دارای روابط طولی و تشکیکی با شبکه‌ی دیگری از واقعیات هستند که در مرتبه‌ی پایین‌تر و یا بالاتر از آن قرار دارد. در این نگرش، جهان دارای لایه‌های وجودی متکثر و روابط طولی هستند. در متن هر ظاهری باطنی وجود دارد و در دل هر آشکاری سرّی نهفته است. 🔹در این نگرش میان علوم تاثیر و تاثّر متقابل وجود دارد و طیفی از علوم به هم مرتبط وجود دارد که مکمّل یکدیگرند و ورود تفصیلی به هر کدام متوقف بر آشنایی اجمالی با دیگری است. 🔸اجمال‌ها دریچه‌ی و افق‌های دور دست را برای انسان می‌گشایند تا انسان در جهل گرفتار را به سیر و سفری جدید راهنمایی کند. نزد انسان چندلایه، اجمال امر کوچک و ناچیزی نیست. آغاز همزبانی با حقیقت است و مقدمه‌ی کشف المحجوب. به تعبیر دیگر، حقیقت ناز و کرشمه دارد و در پس پرده‌های مختلف مخفی شده است و فقط گه‌گاهی جلوه‌ای اجمالی از خود نشان می‌دهد تا اهل آشنایی را اشارتی باشد بر حقیقت، نفحه‌ای باشد به عالم ربوبیت. "إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن يُصِيبَكُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا ."  همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسيم هايى مى وزد ، پس خود را در معرض آنها قرار دهيد، باشد كه نسيمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نيفتيد . از این‌رو، ذهن‌های چند لایه اشارت‌های "اجمال" و رابطه‌ی آن با "تفصیل‌ها" را بسیار مهم می‌شمارد و در فرایند سیر و سلوک معنوی و مسیر تحصیل و پژوهش همواره از اجمالی در یک دانش به اجمال در دانش دیگری حرکت می‌کند و پس از آن وارد لایه‌های تفصیلی و تخصصی هر کدام توجه می‌کند. 🔹بر این مبنا، برخی از دانش‌های به هم مرتبط را باید در کنار یک‌دیگر آموخت و همواره در تلاش برای کشف روابط میان آنها است. به طور مثال، هرچند "هستی‌شناسی" و "معرفت‌شناسی" و "انسان شناسی" دارای سه موضوع مستقلی هستند اما در یکدیگر مؤثر هستند دانستن اجمالی از هر کدام، شرط ماتقدم ورود تفصیلی در دیگری است. بر اساس این نگرش تشکیکی و چند لایه به علوم، روشن می‌شود که فرایند تحصیل و تعلیم کاملا تدریجی و بطی و شبکه‌ای است که اساس آن حرکت از اجمالها به اجمال مرتبط و بعد از آن ورود به تفصیلهاست. و همین موجب تعمیق یافته‌ها و خیس خوردن مطالب در ذهن و همچنین تنظیم هماهنگی و بالانس آنها می‌شود. چنین دانش‌پژوهی به حیثیت‌ها مختلف و ارتباطات متنوع مطالب و ادراکات پی می‌ببرد و از این طریق، برایش آشکار می‌شود. https://eitaa.com/hekmat121
📌ذهن تک‌ساحتی و تضادگرایی اجتماعی 🔹 ذهن تک‌ساحتی همه‌ی ابعاد و عناصر اجتماعی را هم عرض می‌پندارد و همه‌ی آنها را به یک مقوله تقلیل می‌دهد که در عرض سایر مقولات و عناصر است. لذا همواره‌ دنبال تنها مقوله‌ی بنیادین و تنها ارزش مطلقی است که آن را تنها ملاک و معيار بپندارد و همه‌ی امور اجتماعی و سیاسی را در حاشیه آن فهم و تفسیر کند و کار دیگران را قضاوت نماید. به طور مثال آنکه گرایش‌های آزادی‌خواهانه دارد "آزادی" را تنها ارزش مطلق می‌داند و هر مفهوم و ارزش دیگری را امر نسبی و حاشیه‌ای می‌پندارد. همچنین است وضع فردی که چنین نسبتی را با "عدالت" یا "امنیت" یا "ولایت" برقرار می‌کند. 🔸 بدین جهت ذهن تک ساحتی، رویکردی تضادگرا دارد و بر نفی اصرار دارد چرا که توجه به هر مقوله‌ی دیگری غیر مقوله‌ی مورد نظر او، بی‌راهه رفتن است و موجب نفی امر بنیادین و ارزش مطلقی می‌شود که او می‌پندارد. از منظر چنین ذهنی برجسته شدن هر مقوله‌ی دیگر و یا تفسیر آن در موقعیتی دوگانه با مقوله‌ی مورد نظر، موجب انکار عقلانیت و نگرش بسیار سطحی است و موجب ندیدن وجوه منظومه‌ای و امر دیالکتیکی مفاهیم و سازه‌ی معرفتی است. 🔹 طبیعی است که چنین تلقی‌ای به تجویز و ترویج رادیکالیسم و اصرار بر نفی و تضاد منجر شود و در تلقی وی از ارزش مطلق با قانون و نظم اجتماعی به نفی قانون و نظم اجتماعی فتوا می‌دهد و قانون و نظم اجتماعی و سیاسی را فاقد مشروعیت می‌داند و از ایده‌ی "انقلاب در انقلاب" و یا دوگانه‌ی تقابل "انقلاب و نظام" دفاع می‌کند. 🔸 آنچه موجب خروج از این وضعیت تک‌ساحتی و تقلیل‌گرایی و تضادگرایی می‌شود گذار از رویکرد منظومه‌‌ی فکری هم عرض به نظام فکری طولی و تشکیکی است که به کشف روابط طولی و سلسله مراتب و درجات ارزش‌ها در یک شبکه‌ی به هم پیوسته‌ی در ساحت‌های مختلف حیات انسانی است. ولا و وفاق اجتماعی در گرو خروج از نگرش تک ساحتی و اکتساب و: است تا بتواند مجموعه‌ی ظرفیت‌ها و همه‌ی کنشگران اجتماعی را در کنار هم جمع و هم‌بسته کند. راز موفقیت حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در بسیج ملت ایران و رهبری انقلاب اسلامی در همین ویژگی مهم نهفته است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 ذهن چند ساحتی امام خمینی 🔹 حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) موفق‌ترین انسان معاصر در بسیج ملی و رهبری انقلاب مردمی بزرگ قرن بیستم است که توانست عموم نیروها و کنشگران اجتماعی از طیف‌های مختلف با تنوع فکری را در کنار هم قرار دهد و نیروی اجتماعی عظیمی را تولید کند و در برابر سیاست‌های شرق و غرب و سیاسیون مستبد و گوشه‌نشینان متحجر بایستد و "قیام برای خدا" را به دالّ مرکزی حیات انسانی مبدل سازد. دالّی که در آن همه چیز معنا دار و همنشین شد، عدالت، آزادی، امنیت، اخلاق، معنویت، معیشت، عقلانیت و تجدد یک شبکه‌ی معنایی به هم پیوسته‌ای را شکل می‌داد که روح همه‌ی آنها توحید و نفی طاغوت بود. این امام خمینی بود که توانست "عدالت‌خواه"، "آزادی طلب"، "حقیقت‌جو"، معنویت‌گرا"، "ولایت‌مسلک"، "تجددخواه" و ... را در کنار هم قرار دهد و آنها را به ید واحده و به یک ملت تبدیل کند. 🔸 این خصیصه، ریشه در ذهن چند ساحتی و چند لایه‌ای امام خمینی دارد. امام خمینی به جهت تجربه زیسته و تحصیل عمیق در دانش‌های متنوعی همچون فقه و اصول، فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق و بهره‌گیری وافر از قرآن کریم و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل‌بیت‌ طاهرین (علیهم السلام) فهمی عمیق و تشکیکی از واقعیت به دست آورد و تمام یافته‌های ذهنی و شهودی و تجربی خود را بر یک نظام فکری منسجم چند لایه نظم و انسجام داده است به نحوی که هیچ جزئی نافی جزء دیگر نیست. 🔹حضرت امام خمینی بارها این نکته را تذکر داده‌اند که بزرگترین فاجعه برای اسلام ، تفسیر تک ساحتی از انسان و اسلام است. برخی فقط عدالت را ارزش بنیادین اسلام می‌دانند و معنویت و معرفت و آزادی را فرعی می‌دانند و آن را تضعیف می‌کنند. برخی معرفت و حکمت را محور و دیگر ابعاد اسلام را تحقیر می‌کنند برخی عرفان و معنویت را. خلاصه هرکس یک بخش را مطلق می‌کند و دیگر بخش‌ها را فرعی و تبعی و غیر اصیل. در حالی که هدف اسلام "انسان" ساختن است و همه‌ی اینها از لوازم "صورت انسانی" انسان است. لذا همه جزء اسلام هستند و نتیجه اسلام.《اسلام انسانى مى‏سازد عدالت‏خواه و عدالت‏پرور، صاحب اخلاق كريمه، صاحب معارف الهيه؛ كه وقتى كه از اينجا رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.》(صحيفه امام، ج‏۳، ص:۲۲۶) 🔸 به عنوان ارزش بنیادین و مفهوم مرکزی نظام فکری امام خمینی، نه یک مفهوم در عرض سایر مفاهیم بود که محوریت‌یافتن آن، جا را برای اصالت و محوریت دیگر مفاهیم تنگ کند و آن‌ها را تضعیف و به حاشیه براند و یا به فروعات تقلیل دهد. بلکه توحید مفهومی فراگیر، مطلق و متعالی در طول سایر مفاهیم است که به همه‌ی مفاهیم دیگر، روح، معنا، جهت و نظم می‌بخشد. عدالت، آزادی، ولایت، حکومت و امنیت و پیشرفت و مانند آنها، همه در تحت حقیقت توحید معنای حقیقی و اصالت رفتاری پیدا می‌کنند. از این رو، این مفاهیم، مفاهیمی جدا و متقابل و فرعی نیستند بلکه همه‌ی این مفاهیم حیثیت‌های به هم پیوسته‌ی تجلّی توحید هستند که به اعتبارِ ساحت‌های مختلف حیات انسانی از هم تفکیک شده‌اند. مفاهیم عدالت، آزادی، ولایت، عقلانیت، امنیت کاملا متناظر به یکدیگر و موید هم هستند و از هر کدام می‌توان به دیگری پل زد. 🔹برخلاف نظراتی که حسن و قبح ارزشی را به یک مفهوم تقلیل می‌دهد همه‌ی مفاهیم پایه و بنیادین حیات انسانی که ریشه در فطرت کمال‌جویی و فطرت تنفر از نقص دارند از حسن و قبح ذاتي برخوردارند. به تعبیر دیگر، ارزش بنیادین و مطلق است و هرآنچه توحید را زندگی انسان محقق سازد از حسن ذاتی و ارزش مطلق برخوردار است و هیچ کدام جا را برای دیگری تنگ نمی‌کند. 《عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مى‏كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند؛ جنگ‏ها براى اين است، صلح‏ها براى اين است، و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى‏خواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را مى‏خواهند اصلاح بكنند.》(صحيفه امام، ج‏۱۹، ص: ۱۱۵) 🔸 از اینرو تحقق هریک از ارزش‌های عدالت، آزادی، عقلانیت، معنویت، معرفت، حکمت، همبستگی اجتماعی و امنیت درگرو تحقق دیگری است و به یکدیگر وابسته‌اند و بدین جهت نیازمند یک نظریه‌ی جامع وبرنامه‌ی راهگشا وهمه جانبه است. توجه به و و پیوستگی اجتماعي مردم و و توجه به و مستضعفان از جمله مهمترین اصول حاکم برهمه برنامه‌ریزی اجتماعی درجهت تحقق عدالت، پیشرفت، امنیت ومعنویت است. امام خمینی هم از همبستگی و وحدت اجتماعی سخن می‌گوید و هم از جنگ فقر و غنا. هم مردم را به مشارکت دعوت می‌کند و هم دولت را حمایت می‌کند. 🔴این قصه سر دراز دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه بخش اول: 🔹 بر بنیان حکمت و فقاهت اسلامی، انسان همواره در پی واقعیت است تا آنچه حق و صحیح است را بیابد و بدان وسیله به زندگی و کنش خود معنا و سامان بدهد. از این فرایند مواجهه با واقعیت با عناوینی همچون ادراک، فهم، معرفت، علم یاد می‌شود. 🔸 در حکمت متعالیه و فقاهت عمیق اسلامی، اساس معرفت و علم، است یعنی ادراک و فهم برآمده از بصیرت و دقت نظر که از سطوح ظاهری عبور کند و به لایه‌های عمیق واقعیت وارد شود. لذا به صرف معرفت سطحی و رویین اکتفا نمی‌شود و از شیوه‌ها و مناهج معرفتی برای ارتباط با واقعیت و ورود به لایه‌های عمیق بهره گرفته می‌شود. اما نکته مهم این است که قوام ادراک و معرفت آدمي را تشکیل می‌دهد. 🔹فهم همدلانه، تلاش برای پی بردن به حقیقت شی است بدون تحمیل اطلاعات پیشینی، پیش‌فرض‌های و پیش‌داوری‌های خود به آن حقیقت. به تعبیر دیگر اجازه دادن به شئ تا خودش سخن‌ بگوید و آنچه هست را به ما عرضه کند. پذیرش این سخن با بسیار عقلي و قابل درک است چرا که همه‌ی دار وجود، مدار علم است و "همه موجودات سمیع و بصیرند ولی از نامحرمان خاموشند." آن کس می‌تواند از این پرده رمزی بشنود که محرم راز و همدل واقعیت شود." حافظ می‌گوید: تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش 🔸 لازمه‌ی این فهم، توجه به موقعیت و فضایی است که آن شئ در آن به وجود آمده و معنایافته و تطور پیدا کرده است و آن را به کار گرفته‌اند. 🔹در این مرتبه‌ی از هستی متغیر (عالم ناسوت) اگر چیزی در زمان و مکانی (موقعیتی) به وجود آمده و کاربستی داشته است حقیقتی دارد و در همان موقعیتی که هست، نسبتی با حقیقت وجود و هستی دارد. لذا نمی‌توان به اعتبار امروز، آن شئ را سنجید و براساس ظاهر مادی (فیزیکال) و لایه‌ی آشکارین آن، به درستی و یا غلطی آن و یا به کارآمدی و یا ناکارآمدی آن و یا به حذف و حفظ آن نظر داد. بلکه باید همدلانه تلاش و جستجو کرد تا حقیقت یک شئ و یا یک سخن و یا یک دانش در موقعیت خودش شناخته شود و نقش آن در ساخت هستی انسان و جامعه آشکار شود. به تعبیر دیگر واقعيت را آنگونه که هست و یا آنگونه که شده است ببینم نه آنگونه که دوست داریم و یا از قبل تعیین کرده‌ایم. 🔸البته این به معنای نفی پیش‌داشت‌ها، پیش‌فرض و اصول موضوعه و مطالعات پیشینی تخصصی نیست بلکه همه‌ی آنها لازم است تا انسان بتواند با واقعیتی روبرو شود و با او وارد گفتگو و مفاهمه شود. به هر میزان که فاعل‌شناسا از دانش‌های تخصصی و تجربه‌ی عمیق زیسته برخوردار باشد بهتر می‌تواند با واقعیت ارتباط برقرار کند و از آن پرسش کند و از لایه‌ها و امکان‌های آن مطلع شود. نکته در این است که همه‌ی پیش‌داشت‌ها باید زمینه‌ساز مفاهمه و آشکار شدن لایه‌های عمیق واقعیت بشود نه آنکه از قبل مسلّم انگاشته شود و بر واقعیت تحمیل شود. 🔹این الگوی از فهم، موجب و چند لایه می‌شود که انسان از لایه‌های ظاهری واقعیت عبور کند و به لایه‌های عمیق‌تر واقعیت و نسبت‌های وجودی میان واقعیت‌ها پی‌ببرد. می‌توان به یک واقعیت و یا یک متن از منظرهای مختلف نگریست و برداشت‌های مختلف داشت. اطلاعات قبلی ودانش‌های تخصصی به انسان کمک می‌کند تا ساحت‌ها و لایه‌های متفاوتی از واقعیت و متن رخ‌بنماید‌. از این رو باید اجازه داد تا تخصص‌ها و دانش‌های مختلف به کمک آدمی بیایند و به بهانه‌های مختلف با تخصص‌ها و دانش‌ها دشمنی نکرد، اما این را هم باید بدانیم که هر دانش و تخصصی در عین داشتن ظرفیت‌هایی دارای محدودیت هم هست و به تنهایی نمی‌تواند یک واقعیت پیچیده و متن ذومراتب را توصیف کامل و تبیین جامع کند‌‌. 🔴 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه بخش دوم: 🔹 از این رو، فهم دایر مدار ، مداوم، مستمر نفس آدمی و و یادآوری پایدار است. چرا که با این عناصر مهم است که انسان با واقعیت انس و اتصال وجودی برقرار می‌کند و در هر مراجعه‌ی به واقعیت افقی جدید برایش گشوده می‌شود و سیر از اجمال به تفصیل و از آشکار به پنهان و از شهود به غیب خواهد داشت. در طلب زن دایما تو هر دو دست که طلب در راه نیکو رهبرست به طور نمونه، تفسیر یک متن در گرو مراجعه‌ی مکرر و انس با آن متن است تا مراد متکلم و معانی نهفته در متن آشکار شود. با هر مراجعه‌ای به متن و مطالعه‌ی شرح و تعلیقه‌ای بر آن، افقی گشوده و لایه‌ای از معانی نهفته آشکار می‌شود. هر واقعیتی از واقعیات این عالم کتاب تکوین و متن بارداری از معانی و حقایق وجودی است که جز با توجه عمیق به آن واقعیت و فهم نشانه‌ها و رموز نهفته در آن نمی‌توان به لایه‌های وجودی و ذات آن پی برد. تو قد بینی و مجنون جلوه ناز تو چشم و او نگاه ناوک انداز تو مو بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو، او اشارت‌های ابرو دلی باید که چون عشق آورد زور شکیبد با وجود یک جهان شور 🔸یکی از شروط فهم همدلانه و عمیق برای اينکه از صورت و قالب به حقیقت و لبّ عبور‏‎ ‎‏نماید، در برابر حقیقت و در برابر واقعیت است. نکته مهم در راه بردن به عظمت یک اثر توجه به وجوه عظمت آن اثر است. حکیم عارف در این باره می‌نویسد: "بدان ای عزیز که عظمت هر کلام و کتابی یا به عظمت متکلّم و کاتب آن‏‎ ‎‏است، و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است، و یا به عظمت نتایج و ثمرات‏‎ ‎‏آن است، و یا به عظمت رسول و واسطۀ آن است، و یا به عظمت مُرسَلٌ الیه و‏‎ ‎‏حامل آن است، و یا به عظمت حافظ و نگاهبان آن است، و یا به عظمت‏‎ ‎‏شارح و مبیّن آن است، و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیّت آن است. و بعض‏‎ ‎‏از این امور ذاتاً و جوهراً در عظمت دخیل است، و بعضی عَرَضاً و بالواسطه،‏‎ ‎‏و بعضی کاشف از عظمت است."(آداب الصلوة ص ۱۸۹) 🔹 نشانه‌ی تواضع و تعظیم از منظر حکمت و معارف اسلامی و در لسان امام علی (علیه السلام) مواجه‌ی با واقعیت به و بهره‌گیری است نه مچ‌گیری و زور آزمایی. سَأَلْتَ فَاسْأَلْ تَفَقُّهاً وَ لاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ اَلْجَاهِلَ اَلْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ اَلْعَالِمَ اَلْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ.(نهج البلاغة : الحكمة 320) هرگاه پرسشى كردى، براى دانا شدن بپرس و به منظور درمانده كردن سؤال نكن؛ زيرا شخص نادانى كه در پى آموختن باشد، همچون عالِم است و عالِمى كه در بيراهه قدم بنهد، مانند جاهل است. 🔸یکی از موانع مهم در مسیر پرسش و فهم همدلانه و خودمحوری است. حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) می‌نویسد: "یکی از حجابهای بزرگ حجاب خودبینی است که شخص متعلّم خود‏‎ ‎‏را به واسطۀ این حجاب مستغنی بیند و نیازمند به استفاده نداند. و این از‏‎ ‎‏شاهکارهای مهمّ شیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه‏‎ ‎‏دهد و انسان را به آنچه که دارد راضی و قانع کند و ماوراء آنچه پیش او است‏‎ ‎‏هر چیز را از چشم او ساقط کند. "(آداب‌ الصلوة ص۱۹۵) 🔴 ادامه دارد... ✍ سیدمهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه بخش سوم: چون ز حس بیرون نیامد آدمی باشد از تصویر غیبی اعجمی 🔹وحی و عقل و طبیعت سه منیع مهم برای تفکرند که با روش‌های مختلفی می‌توان به آنها مراجعه کرد و از آنها بهره گرفت. به طور مثال می‌توان به "وحی" با روش و منهج برهانی و رویکرد فلسفی و هستی‌شناسانه مواجه شد و می‌توان با روش باطنی و رویکرد عرفانی بدان مراجعه کرد و می‌توان از روش جدلی و رویکرد اشعری و یا معتزلی کمک گرفت و "وحی" را فهم کرد و به لایه‌های معنایی آن پی برد. البته رویکردهای تجربه‌گرایانه‌ی پوزیتیویستی و تضادگرایانه‌ی دیالکتیکی نیز از ظرفیت‌ها و محدودیت‌هایی برخوردارند. اما نکته مهم این است که هر کدام از این روشها و رویکردها با یک حقیقت واحد یعنی "وحی" و قرآن مواجه می‌شوند و هر کدام به سطح و لایه‌ای از معارف قرآن دست پیدا می‌کند که اگر درست تحلیل شود می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. 🔸 متاسفانه برخی از افراد تک ساحتی که از ذهن تک‌لایه برخوردارند و نمی‌توانند فهم تشکیکی از واقعیت‌های حقیقی و اجتماعی داشته باشند همواره بر تقابل میان وحی و عقل، ایمان و علم، فلسفه و فقه، عرفان و عقلانیت اصرار می‌ورزند و چنین وانمود می‌کنند که مثلا اگر منابع وحیانی داریم از حکمت و عرفان بی‌نیاز هستیم. یا اینکه اگر از اهمیت و نقش فلسفه وعرفان در ساخت جامعه سخن گفته شد به معنای نفی فقه و قرآن وحدیث است. لذا همواره‌ با اثبات یکی به دنبال نفی ویا تضعیف طرف دیگری است. درحالی که اگرذهن چند ساحتی و فهم تشکیکی و همدلانه داشتند می‌فهمیدند که هیچ کدام از این منابع و دانش‌ها نافی یکدیگر نیستند واثبات نقش سازنده‌ی هر کدام مانع اثبات نقش‌آفرینی دیگری نیست. به طور نمونه در عین حال که یک انقلاب است ، ، ، و هم هست. اگریکی ازبنیان‌های اصلی آن و است قطعا یکی دیگر از بنیان‌های آن و هم هست.همچنان که تلاش مصلحان و روشنفکران و انقلابیون هم رکن دیگر این انقلاب است. هنر امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) میان همه‌ی این منابع، دانش‌ها وکنشگران است و توانست از همه این میراث و سرمایه‌ها به نحو صحیح وجامع بهره بگیرد و با ایجاد درانسان ایرانی به بسیج ملت برای خلق جهان معنایی توحیدی بپردازد. 🔹 همچنین بایددانست که بسیاری از این لایه‌های وجودی و معانی نهفته‌، در بستر زمان کشف و یا ساخته شده است. بدین جهت، مطالعه‌ی تاریخ وسیر تطور وجودی آنها درنسبت با انسان وهستی، لازمه‌ی شناخت تشکیکی و فهم همدلانه‌ی حقیقیت و اعتبار است. همچنان که امام خمینی، با فهم عمیق تاربخ انبیا الهی، فرهنگ شیعی و انسان ایرانی، بزرگترین شاهکار قرن ۲۰ را رقم زد. جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر جانش فزون جان ما از جان حیوان بیشتر از چه زان رو که فزون دارد خبر پس فزون از جان ما جان ملک کو منزه شد ز حس مشترک وز ملک جان خداوندان دل باشد افزون تو تحیر را بهل زان سبب آدم بود مسجودشان جان او افزونترست از بودشان ورنه بهتر را سجود دون‌تری امر کردن هیچ نبود در خوری کی پسندد عدل و لطف کردگار که گلی سجده کند در پیش خار جان چو افزون شد گذشت از انتها شد مطیعش جان جمله چیزها مرغ و ماهی و پری و آدمی زانک او بیشست و ایشان در کمی ماهیان سوزن‌گر دلقش شوند سوزنان را رشته‌ها تابع بوند ✍ سیدمهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121