📌 تفسیر دیالکتیکی و اراده گرایانه از فقه امام خمینی
🔹 در همایش فقه نظام ساز که از سوی موسسه امام رضا در قم برگزار شد یکی از منبری های معروف و مدرسین قم، با نسبت دادن دیدگاه های خود به امام خمینی (ره) تلاش کرد تا تفسیری بر پایه منطق #دیالکتیک و قاعده #اراده_معطوف_به_قدرت از آرا و اندیشه های امام خمینی ارائه دهد.
🔸 در نگاه این سخنران، در فقه امام، به هیچ وجه بنائات عقلا، عرف مردم و کارشناسی عالمان علوم انسانی و طبیعی اعتبار ندارد بلکه در برابر آنها قرار دارد. این فقه، نه فقه موضوعات بلکه فقه ارادهها برای تقابل با تمدن غرب و دستگاه حاکمیتی آن است. لذا فقه حادثه ساز و تقابل گرا است.
🔹 در این نگاه، فقه متکفل مدیریت همه اراده ها تحت یک اراده واحد و در یک جهت واحد است.
📌تامل:
🔸این اظهارات اگرچه در مقام روبنا في الجمله قابل توجه است لکن از حیث زیربناهای فکری و نظری کاملا در تعارض با حکمت و کلام امام خمینی و معارض با دستگاه انسان شناسی فطرت محور و سیره بین المللی هدایت محور ایشان است.(ر.ک: نامه امام خمینی به گورباچف)
🔹 این تفسیر عرف ستیزانه، اقتدارگرایانه و اراده گرایانه ی معطوف به قدرت قطعا با روح نظام فکری و فقه حکومتی امام خمینی در تقابل است و سرانجام به دلسرد کردن مردم، انحراف جامعه اسلامی و تضعیف نظام سیاسی و اجتماعی خواهد انجامید.
#تحریف_امام
#دیالکتیک
#فلسفه_شدن
#اراده_معطوف_به_قدرت
#دفتر_فرهنگستان
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/789
📌 قانون زوجیت و نقد #فلسفه_شدن تضادگرا
✍آیت الله العظمی خامنهای:
🔹 تشکیل خانواده ناشی از یک قانون عامّ عالم وجود است، قانون عامّ آفرینش است؛ آن قانون عبارت است از قانون زوجیّت:
سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ خدای متعال در همه چیز، در همه چیز ــ خَلَقَ الاَشیاءَ کُلَّها ــ در همه چیز زوجیّت قرار داده؛ در انسان زوجیّت هست، در حیوانات زوجیّت هست، در گیاهان زوجیّت هست؛ وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ یک چیزهایی هم هست که زوجیّت هست، [ولی] ما نمیدانیم. حالا مثلاً در بین سنگها زوجیّت چه جوری است، ما نمیدانیم؛ در آینده ممکن است کشف بشود. در بین اجرام فلکی زوجیّت هست، چه جوری است، ما نمیدانیم؛ در آینده کشف خواهد شد. ببینید، سُبحانَ الَّذی خَلَقَ الاَزواجَ کُلَّها مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ وَ مِن اَنفُسِهِم وَ مِمّا لا یَعلَمون؛ خب، این زوجیّت است. این که خواندم سورهی «یس» بود. آیهی دیگر، سورهی «والذّاریات» است:
وَ مِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرون؛ زوجیّت یک قانون عام است.
🔹این زوجیّت که در نگاه اسلامی این جور واضح است، درست نقطهی مقابل تضاد در #دیالکتیک_هگلی و #مارکسیست است؛ یعنی رکن اصلی این دیالکتیک هگل که بعد هم مارکس از او گرفته، تضاد است که حرکت جامعه و حرکت تاریخ و حرکت بشری ناشی از تضاد است؛ یعنی «تز» و «آنتیتزی» وجود دارد که از آنتیتز و تز، سنتز به وجود میآید. در اسلام نه، سنتز از آنتیتز به وجود نمیآید، از زوجیّت به وجود میآید؛ از زوجیّت است، از ملائمت است، از همراهی است که آن رتبهی بعدی به وجود میآید، نسل بعدی به وجود میآید، حرکت بعدی به وجود میآید، مرحلهی بعدی به وجود میآید. البتّه اینها احتیاج به بررسی و کار دارد. این که من عرض کردم، یک نظریّه است، یک نگاه است.
🔸خب، بنابراین زوجیّت، قانون عامّ عالم آفرینش است. این زوجیّت در گیاه هم هست، در حیوان هم هست، منتها این قانون ثابت در [مورد] انسان، یک ضوابطی دارد؛ در مورد خصوص انسان ضوابطی معیّن کردهاند. علّت چیست که ضوابط معیّن کردهاند؟ چون بدون ضابطه هم میشد زوجیّت به وجود بیاید، مثل اینکه بعضی جاهای دنیا بیقاعدگی وجود دارد. علّت این است که کار انسان از روی انتخاب و اختیار است. حرکت انسان، پیشرفت انسان، بدون انتخاب خودش و اختیار خودش ممکن نیست. باید بتواند این انتخاب و اختیار در یک چهارچوب قرار بگیرد وَالّا یکی یک چیزی انتخاب میکند، یکی چیز ضدّ او انتخاب میکند، اغتشاش به وجود میآید.
🔹برای اینکه در جامعه، در تاریخ، در زندگی بشر نظم برقرار بشود، قانون لازم است. قانون در همه جا هست، در مسئلهی زوجیّتِ انسان هم وجود دارد. این باز مخصوص اسلام نیست؛ در همهی ادیان عالم شما نگاه کنید، زوجیّت با یک قانونی است؛ در مسیحیّت، در یهودیّت، [حتّی] در بودایی، در جاهای دیگر، ادیان دیگر ــ تا آنجایی که ما اطّلاع داریم ــ یک قانونی وجود دارد که یک زن و مرد با همدیگر زوجیّت پیدا میکنند. بیقانونی در اینجا گناه است، جرم است، ظلم است، موجب آشفتگی است، موجب اغتشاش است. خب، این ضوابط، موجب سلامت خانواده است؛ اگر چنانچه این ضوابط رعایت شد، موجب این است که خانواده سالم بشود؛ خانواده که سالم بشود، اجتماع سالم میشود. خانواده سلّول تشکیلدهندهی اجتماع است؛ خانوادهها که سالم شدند، اجتماع سالم میشود.
۱۴۰۱/۱۰/۱۴
بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان
#دیالکتیک
#فلسفه_شدن
#هگل
#مارکسیست
#تضاد
#نقد
#تضاد_گرایان
#چپ_اسلامی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1043
📌ضرورت آشنایی حوزه و طلاب با آثار فکری و اندیشه های غرب
🎤حکیم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای:
🔸حوزه باید از پیشرفتهای جهانی - در همهی مسائلی که به علوم اسلامی ارتباط پیدا میکند - مطلع بشود و خود را با آنها هماهنگ کند. مثلاً امروز در باب جامعهشناسی، مفاهیم جدیدی مطرح میشود که این مفاهیم، با حوزهی کار علمای دین ارتباط پیدا میکند. فرض کنید مفاهیم جامعهشناسی یا تاریخی مارکس در داخل اجتماعات میآید و وسیلهیی برای القای تفکرات ماتریالیستی و فلسفی مارکس میشود. مباحث اجتماعی یا اقتصادی مارکس، با مسائل فلسفی مارکس از هم جدا هستند. اگرچه اینها را به هم زنجیر و قفل کرده و ارتباط داده است، لیکن مقولههای جدایی هستند. ماتریالیسم یک مقوله است، سوسیالیسم علمی در باب اقتصاد یک مقولهی دیگر است. یا طبقات اجتماعی، آنطوری که مارکس در تحول تاریخی - که همان مبنای سوسیالیسم علمی است - ترسیم میکند، یک حرف دیگر است؛ اما همان مسائل اقتصادی و همان مفاهیم اجتماعی میآیند در ذهن فلسفی مخاطبان خودشان اثر میگذارند؛ آن وقت حوزهی علمیه برای مقابلهی با ماتریالیسم، این دفعه شروع به تلاش و راه رفتن میکند!
🔹چرا ما از اول متوجه نباشیم که چه چیزی دارد در دنیا فراهم و فرآورده میشود، تا به افکار بشر داده بشود، تا خودمان را از ریشه آماده کنیم؟ بنشینیم تا صد سال بعد از مرگ مارکس، که افکار او همه جا منتشر شد و وارد کشور ما گردید و چهار نفر از بچههای ما رفتند تودهیی یا مارکسیست شدند و خدا را انکار کردند، آن وقت تازه به این فکر بیفتیم که حالا مثلاً علیه بیدینی و بیخدایی آنها کتاب بنویسیم! این درست است؟ راهش این است؟ یا نه، اگر از همان وقتی که تفکرات اقتصادی یا اجتماعی مارکسیسم یا هر مکتب دیگری داشت ریشه میگرفت و جوانه میزد - من به عنوان مثال مارکسیسم را میگویم، که حالا امروز در دنیا دیگر از مارکسیسم تقریباً خبری نیست؛ امروز باز چیزهای دیگری هست - چنانچه حوزههای علمیه متوجه بودند و خودشان را هماهنگ میکردند و پیش میبردند، میتوانستند بموقع و بجا آن افکار صحیح اسلامی را بدهند و نگذارند که در موضع تدافعی قرار بگیرند؛ همیشه موضع تهاجمی و تبیینی داشته باشند. پس، بایستی خودشان را با افکاری که به نحوی با مسائل اسلامی ارتباط پیدا میکند، هماهنگ نمایند.
🔸 منطق دیالکتیکی مدتها در دنیا پیش آمده بود، هگلی پیدا شده بود و دیالکتیکی درست کرده بود؛ در همهی عالم هم پخش شده بود و یواشیواش آمده بود و منطق شکلی و صوری را که پایهی استدلالهای ماست، مورد تعرض قرار داده بود؛ ما تازه به فکر افتادیم که بیاییم دیالکتیک را خراب یا ردش بکنیم! اینگونه برخورد با قضایا، برخورد انفعالی است. بایستی با تحولات جهانی آشنا بود، تا برخورد انفعالی پیش نیاید؛ بلکه برخورد فعال پیش بیاید.
بیانات در آغاز درس خارج فقه - 1370/06/31
#تبادل_فرهنگی
#برخورد_انفعالی
#دیالکتیک
#تضاد
#چپ_اسلامی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ذهن تکساحتی و تضادگرایی اجتماعی
🔹 ذهن تکساحتی همهی ابعاد و عناصر اجتماعی را هم عرض میپندارد و همهی آنها را به یک مقوله تقلیل میدهد که در عرض سایر مقولات و عناصر است. لذا همواره دنبال تنها مقولهی بنیادین و تنها ارزش مطلقی است که آن را تنها ملاک و معيار بپندارد و همهی امور اجتماعی و سیاسی را در حاشیه آن فهم و تفسیر کند و کار دیگران را قضاوت نماید. به طور مثال آنکه گرایشهای آزادیخواهانه دارد "آزادی" را تنها ارزش مطلق میداند و هر مفهوم و ارزش دیگری را امر نسبی و حاشیهای میپندارد. همچنین است وضع فردی که چنین نسبتی را با "عدالت" یا "امنیت" یا "ولایت" برقرار میکند.
🔸 بدین جهت ذهن تک ساحتی، رویکردی تضادگرا دارد و بر نفی اصرار دارد چرا که توجه به هر مقولهی دیگری غیر مقولهی مورد نظر او، بیراهه رفتن است و موجب نفی امر بنیادین و ارزش مطلقی میشود که او میپندارد. از منظر چنین ذهنی برجسته شدن هر مقولهی دیگر و یا تفسیر آن در موقعیتی دوگانه با مقولهی مورد نظر، موجب انکار عقلانیت و نگرش بسیار سطحی است و موجب ندیدن وجوه منظومهای و امر دیالکتیکی مفاهیم و سازهی معرفتی است.
🔹 طبیعی است که چنین تلقیای به تجویز و ترویج رادیکالیسم و اصرار بر نفی و تضاد منجر شود و در #موقعیت_تزاحم تلقی وی از ارزش مطلق با قانون و نظم اجتماعی به نفی قانون و نظم اجتماعی فتوا میدهد و قانون و نظم اجتماعی و سیاسی را فاقد مشروعیت میداند و از ایدهی "انقلاب در انقلاب" و یا دوگانهی تقابل "انقلاب و نظام" دفاع میکند.
🔸 آنچه موجب خروج از این وضعیت تکساحتی و تقلیلگرایی و تضادگرایی میشود گذار از رویکرد منظومهی فکری هم عرض به نظام فکری طولی و تشکیکی است که به کشف روابط طولی و سلسله مراتب و درجات ارزشها در یک شبکهی به هم پیوستهی #چند_لایه در ساحتهای مختلف حیات انسانی است. ولا و وفاق اجتماعی در گرو خروج از نگرش تک ساحتی و اکتساب #ذهن_چند_ساحتی و:#ذهن_چند_لایه است تا بتواند مجموعهی ظرفیتها و همهی کنشگران اجتماعی را در کنار هم جمع و همبسته کند. راز موفقیت حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) در بسیج ملت ایران و رهبری انقلاب اسلامی در همین ویژگی مهم نهفته است.
#ذهن_تک_ساحتی
#ذهن_تک_لایه
#تضاد
#دیالکتیک
#رادیکالیسم
#عدالت_خواهی
#منظومه_فکری
#نظام_جامع_اندیشه_اسلامی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 انحراف چپ اسلامی
بیانات امام خمینی درباره انحرافات جریان مجاهدین خلق و استفاده ابزاری از منابع دینی.
ماجرای دیدار حسین روحانی نویسنده کتاب شناخت با حضرت امام در سال ۱۳۵۱
✔️مسلمانتر از اسلام
✔️نهجالبلاغة خوانتر از علما
✔️مبارزتر از انقلاب
#چپ_اسلامی
#دیالکتیک
#التقاط
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌چپ اسلامی
🔹مدتهاست که مترصد فرصتی هستم که بتوانم مجموعه یادداشتهایی درباره #چپ_اسلامی در یکصد سال اخیر ایران بنویسم. جریانی که با حزب اجتماعیون عامیون در مشروطه آغاز شد و پس از آن چهرههای مختلفی به خود گرفته و ظهورات متنوعی در جامعهی ایرانی داشته است. اما متاسفانه فرصتی پیدا نشد تا با مطالعهی منابع معتبر، توفیق نگارش حاصل بشود. اما یک نکته مهم در این مورد عرض میشود شاید به کار آید.
🔸جریان چپ اسلامی همواره با فراز و نشیبی همراه بوده است و با افول یک چهرهی آن و حذف از مناسبات اجتماعی به جهت تندرویهای مبارزاتی، چهرههای دیگری از آن ظاهر شده است و از رویکردهای رادیکالی پیروی کرده است. برخی از جریانها هم همواره در حال پوستاندازی هستند و هر چند سال یکبار در عرصهی عمومی و رسانهای، تفسیر جدیدی از اندیشههای خود ارائه میدهند که کاملا در تقابل با حرفهای قبلی خودشان است.
🔹اما باید دانست که عموم این جریانها در ابتدای شکل گیری و تکون از دغدغههای مقدس اجتماعی همچون عدالتخواهی و مبارزه با ظلمهای اجتماعی و سیاسی برخوردار بودند. بدین جهت مهمترین #ویژگی جریانات موسوم به چپ اسلامی این است که از منطق واقعگرایی و حقیقتیابی بریدهاند و به منطق #دیالکتیک و #تضادگرایی و #ارادهگرایی پیوستهاند و تمام تلاش ایشان این است که بتواند بر پایه دیالکتیک و تضاد، تفسیری انقلابی و مبارزاتی از آموزههای اسلام علیه مدرنیته و لیبرالیسم به عنوان ریشهی ظلم و بیعدالتی ارائه دهند. البته برخی به صراحت از محوریت منطق دیالکتیک و ارادهگرایی و رادیکالیسم سخن میگویند و بر تبار هگلی و مارکسی آن صحه میگذارند. اما برخی از حوزویان و متدینین آنها از ذکر این پیشینه خودداری میکنند و چنین وانمود میکنند که آنها آن را برای اولین بار از متن کتاب و سنت استنباط کردهاند و به تاسیس فلسفهی شدن اسلامی موفق شدهاند. اما آشنایان به فلسفهی غرب و ترجمههای پیش از انقلاب به خوبی میدانند که عموم این حرفها را چپهای قبل از انقلاب ترجمه و منتشر کردهاند و بسیاری از بچه مسلمانها نیز که مایهای در علوم اسلامی و علوم عقلي نداشتند جذب این حرفهای جذاب، انقلابی، انتقادی میشدند و سعی میکردند نمونههای اسلامی و ایرانی آن را باز تولید کنند و بر همین منطق کار مبارزاتی کنند.
(برای اطلاع بیشتر از دیالکتیک و فلسفهی شدن و جذب شدن برخی از انقلابیون ر.ک: نقدی بر مارکسیسم، استاد شهید مطهری / بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مرکز تحقیقات مجلس خبرگان رهبری ۴/۴ / ۱۳۷۹ مجله حکومت اسلامی ش۱۵ )
🔸 بسياري از طلاب و دانشجویان جوان پیش از انقلاب چنین تصور میکردند که جز با منطق دیالکتیک و فلسفهی شدن تاریخی امکان مبارزه و انقلاب وجود ندارد و بر این اساس میتوان جلوی جریان سنتی ایستاد و از انقلاب دفاع کرد. به طور مثال یکی از طلاب جوان قبل از انقلاب بر همین اساس در نجف اشراف به جعل اسناد علیه علما و مراجع غیرانقلابی میپرداخت و بعدها در خاطرات منتشر شدهی خود بر پایهی فلسفهی تاریخ دیالکتیکی و فلسفهی شدن از آن اقدامات غیر اخلاقی و غیر شرعی دفاع کرده است و از متفکران انقلاب اسلامی در جریان تحول علوم انسانی به جهت عدم اعتقاد و پیروی از منطق دیالکتیک انتقاد کرده است.
🔹 نکته آخر اینکه چپهای اسلامی همه یک طیف واحد نبوده و نیستند و از یک سرنوشت واحد نیز برخوردار نبوده و نخواهند بود. لذا با یک چوب نمیتوان همه را راند و نسبت به آنها یک تحلیل و تفسیر واحد ارائه کرد. بلکه مجموعهای از طیفها و جریانات مختلف، با انگیزههای متنوع و با درجات مختلفی از خلوص و التقاط بوده و هستند و در فرآیند تکون و توسعه نیز دچار دگردیسیهای زیادی شدهاند. برخی به دامن سوسیالیسم غش کردند و برخی توبه کردند و به لیبرالیسم پیوستند و برخی هم تلاش کردند تا با مراجعه به قرآن و روایات برای تضاد و دیالکتیک دستآویزهای محکمی پیدا کنند و در دامن انقلاب اسلامی یارگیری کنند.
به هر حال چپ اسلامی بخشی از ساختار کنشگری یکصد سال اخیر ماست و همچون سایر جریانات دیگر امکانهایی را به وجود آورده است و طبیعتا امکانهای را پوشانده است.
#چپ_اسلامی
#تضاد
#دیالکتیک
#مبارزه
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 روایتی دیگر از ماهیت چپ اسلامی
🔹مدرنیته یک ایدئولوژی بسیار قدرتمند و پر هیمنه است و از نشانههای قدرت آن این است که دو طیف چپ و راست را درون خود به وجود آورده است. حتی توانسته در درون خود، مخالفان خود را تولید و کنترل کند. ایدئولوژی مدرنیته آن چنان روایتی از تاریخ و هویت آدمی عرضه داشته است که هر نوعی از اندیشه و کنشگری لاجرم میبایست تحت راست و چپ مدرنیته صورتبندی شود. لذا با
#میزان شدن غرب مدرن، جریانها یا غربگرا هستند یا غربستیز. یا اروپامدار هستند یا اروپا گریز. به هر حال این غرب مدرن و اروپای جدید است که #ملاک و #میزان و 'معيار اندیشهها و کنشگری هاست.
🔸جریانهای مایل به راست با آرمان لیبرالیسم، تفسیری خاص از حیات انسانی بر پایه فردانیت و رفاه عرضه کرده است و در مقابل آن، جریان چپ با آرمان سوسیالیسم روایتی متفاوت از نحوهی هستی انسان بر محور اجتماع و عدالت را عرضه کرده است. اما نکته مهم این استکه راست و چپ بر عهد انسان اروپایی با اومانیسم و سکولاریسم استوارند.
🔹جریانهای راست و چپ در یک مقولهی دیگر هم مشترکند و آن نگاه منفی و انتقادی به "ذات" و "سنت" و تمنای تأسیس و ایجاد منطق و روشی نوین برای خروج از منطق و روش سنتی ذاتگرا است. راست و چپ بر این اعتقادند که سنتهای گذشتهی بشری برای سامان دادن به حیات جدید بشری ناکارآمد هستند و باید در منطق و چارچوب فکری آن تغییر ایجاد کرد و به جای فلسفهی هستی از فلسفهی شدن باید سخن گفت. البته غایت این فلسفهی شدن در جریانهای راست و همراه با مکتب لیبرالیسم، رفاه فردی و سرمایهداری است، اما در جریان چپ، حرکت به سمت سوسیالیسم و عدالت و نفی سرمایهداری است. خلاصه تغییر در "منطق" و تأسیس در "روش" و گسست از منطق سنتی واقعگرایی و حقیقتگرایی بنیاد مدرنیتهی غربی است و چپ و راست بر همین مبنا شکل گرفته و توسعه یافتهاند.
🔸 از دیگر نشانههای اقتدار مدرنیته، تولید نسخههای اسلامی و بومی از چپ و راست، لیبرالیسم و سوسیالیسم است. چرا که به کنشگر کشورهای مسلمان چنین القا شده است که یا باید اروپامدار بود با اروپاگریز، غربگرا یا غربستیز، راست بود یا چپ. لیبرال بود یا سوسیال. از اینرو، #راست_اسلامی و #چپ_اسلامی شکل گرفت.
🔹چپ اسلامی با پذیرش منطق دیالکتیک، برساختهبودن معرفت و تجدید نظر در روش، به تغییر منطق حجيت فهم و کشف روشهای جدید فهم تراث و سنتهای تاریخی براساس نگرشهای سیستمی / ساختارگرایانه روی آورد تا بتواند از آن تراث برای تغییر وضع موجود و مبارزه با سرمایهداری بهره ببرد؛ چرا که معتقد است که شیوههای اجتهادی و استنباطی گذشته نمیتواند متون دینی و تراث تاریخی را برای توجیه تضاد و درگیری و مبارزهی دائمی و تکامل تاریخی و اجتماعی به کار گرفت لذا مانع رویارویی با همه مظاهر مدرنیته و مناسبات سرمایهداری و معادلات استعماری غرب است.
🔸 چپ اسلامی، با نفی "ذات" و "ذاتمندی معرفت" بر سیّالیت مطلق هستی و نسبيت معرفت تاکید دارد و از پرداختن هستیشناسانه به هستی و ثبات ابا دارد؛ لذا بدیهیات عقل نظری و محکمات عقل عملی (حسن و قبح ارزشها و افعال) را منکر است و همه را برساختهی حب و بغضهای ارادی (تعلقات نفسانی) و ساختارها و تقویمات اجتماعي میداند. اولین اصل معرفت را بر پایهی ارادهگرایی، اصل تضاد و تغییر و تغایر میپندارد و بر همین اساس، جهان را میدان درگیری خیر و شر و تضاد انسانها و شیاطین معرفی میکند. براین اساس، به ستیز با همهی مظاهر مدرنیته تا جایی که به تقویت لیبرالیسم و سرمایهداری منجر شود فتوا میدهد و اگر رویکرد اخباری هم داشته باشد به #نجسبودن روح و جسم مدرنیته حکم میکند که باید خود را از آن تطهیر کرد.
#چپ_اسلامی
#تضاد
#دیالکتیک
#مبارزه
#مدرنیته
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 چپ_اسلامی
🔹 #چپ_اسلامی متشکل مجموعهای از نیروهای جوان مسلمان است که با اهداف اجتماعی همچون عدالت خواهی و یا ستیز با تمدن غرب، به کنشگری اجتماعی توجه دارند و علوم حوزوی موجود اعم فلسفه و فقه را برای این کنشگری انقلابی کافی نمیدانند و معتقدند که باید طرحی نو در افکند و علوم جدیدی را بر منطق و پایههای نوین تأسیس کرد. از اینرو، به فلسفههای انتقادی غرب چشم دوخته و با الهام از منطق دیالکتیک و فلسفه تضاد و همچنین نگرشهای کلگرایانه و ساختارگرایانه، سعی در بازسازی اسلام برای کنترل مناسبات انسانی و سرپرستی و تصرف معادلات اجتماعی و ستیز با تمدن غرب بخصوص لیبرال سرمایهداری دارند.
🔸 در جریان #چپ_اسلامی، طیفها و گرایشهای مختلفی وجود دارد، اما وجه مشترک همهی آنها تضاد با لیبرالیسم و کاپیتالیسم و گرایش به سوسیالیسم و جامعهگرایی است هر چند ممکن است در ظاهر نوعی غربستیزی مطلق را هم ترویج کنند و مطالعهی آثار غربیان را تحریم کنند. اما با دقت در زندگی و آثار طراحان اولیهی این جریانات روشن میشود که عمده مبانی فلسفی و روشی خود را از جریانهای انتقادی و چپ غربی همچون #دیالکتیک هگل و #فلسفه_شدن مارکسیسم و #اندیشه_انتقادی مکتب فرانکفورت اخذ کردهاند و سعی زیادی داشتهاند تا آنها را با مفاهیم اسلامی تطبیق دهند.
🔹به لحاظ آن مفهوم اسلامی که نقش تعیین کنندهای در صورتبندی چپ اسلامی دارد، برخی از مهمترین جریانات چپ اسلامی از این قرار است:
✔️یک طیف با برجستهساختن مفهوم #توحید به جامعهی بیطبقهی توحیدی میاندیشند و آموزهی توحید را صرفا طریقی برای مبارزه با هرگونه مظاهر سرمایهداری و اشرافیت تفسیر میکنند. توحید الهام بخش مبارزه با ظلم برای تحقق عدالت و جامعهای بیطبقه و نفی استضعاف است.
✔️ طیف دوم بر مفهوم #عدالت_اجتماعی تمرکز دارند و آن را محور همهی مفاهیم دینی و انسانی معرفی میکنند. در این نگرش، عدالت است که دین و آموزههای آن معنا و نظم میبخشد و آنها را صرفا ابزاری برای تحقق عدالت اجتماعی و ایجاد رفاه اقتصادی طبقهی مستضعف و کارگر میدانند.
این طیف منتقد جدی سیاست تعدیل اقتصادی هستند و دولتی شدن تمام مناسبات اقتصادی را راهکار برون رفت از معضلات اجتماعی معرفی میکنند.
✔️ طیف دیگری با برجستهسازی مفهوم #ولایت (حب و بغض) تلقی نوینی از معارف دینی و انسانی عرضه میکنند. اینان با نفی حجیت ذاتی عقل و انکار حسن و قبح عقلی و اذعان به سلطهی حب و بغض ها بر عقل و تقدم اراده بر معرفت، به نفی مدرنیته و همه مظاهر آن میپردازند. اینان با طاغوتی خواندن تمدن غرب، همه علوم و فنون و قوانین آن را نیز تحت ولایت شیطان میدانند. در این نگرش #قدرت تعیین کننده و معنابخش به توحید و عدالت است. به تعبیر دیگر، هر قدرتی تفسیری از توحید و عدالت میدهد لذا بایستی قدرت را به دست گرفت و در مناسبات قدرت، توحید و عدالت و هر مفهوم هستیشناسی و انسان شناسی و فضیلت اخلاقی معنا پیدا کند و الا تحت قدرت و حاکمیت شیطان قرار دارد و حتی توحید و عدالت و فضیلت هم در شبکهی روابط شیطانی و طاغوتی تفسیر میشود همچنان که فلسفه، کلام و علم اصول فقه شیعی تحت حاکمیت باطل یونان و معتزله نظم گرفته است و به مفاهیم و فضایل معنا بخشیده است.
#چپ_اسلامی
#دیالکتیک
#فلسفه_شدن
#تقدم_اراده_بر_معرفت
#اقتدارگرایی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 بنیادیترین تفاوت
🔹بنیادیترین تفاوت مکتب فقاهت و اجتهاد با سایر جریانها از جمله اخباریگری و چپ اسلامی، مسئله #حجیت_عقل است. جریان اجتهاد بر این اساس استوار است که عقل حجت الهی است و دارای اصول و بدبهیاتی است که شناخت واقعیت و درک حقایق را ممکن میسازد و به همین واسطه امکان شناخت هستی و اثبات خدا و باور به وحی و شریعت ممکن میشود. بر این اساس، منطق و علم اصول را شرط لازم فهم متون دینی (کتاب و سنت) میدانند و به اعتبارات و بنائات عقلا در فهم ضابطهمند متن و موضوعات اعتماد میکنند.
🔸اما جریانهای مقابل، حجیت عقل را نفی میکنند و راههای دیگری را پیشنهاد میدهند.
🔹جریان #اخباریگری سنتی البته اصل وجود عقل را میپذیرد و حتی حجیت آنرا در امور محسوس قبول دارد. اما به جهت اشتباهات مکرر در مباحث دور از حس، حجیت عقل را در امور معقول و فهم کتاب زیر سئوال میبرد.
🔸اما جریانهای #چپ_اسلامی بر اساس نظریه #تقدم_اراده بر معرفت، عقل را از کاملا از اعتبار ساقط میکنند و آن را یک برساختهی نفسانی (حب و بغض ها) و معلول ولایت سیاسی و ساختارهای اجتماعی میپندارند. بر این اساس حتی حجیت عقل را در امور محسوس هم نپذیرند و برخی از اهل خطابه منتسب به این جریان، استقلال عقل در شناخت واقعیتهای محسوس و بدیهیات اولیه را #شرک میداند. لذا به تغییر منطق و فلسفه و روششناسی معرفت دینی معتقدند.
🔹علی رغم اشتراکات میان جریان اخباریگری سنتی و چپ اسلامی در نتایج فکری و نفی حجیت عقل در امور معقول و دینی، نباید این دو جریان را شبیه هم پنداشت. چرا که جریان #چپ_اسلامی، هیچ حقیقتی برای عقل و هیچ اعتبار مستقلی برای دریافتهای عقلی در هیچ سطحی حتی محسوسات قائل نیستند و با ادعای #جهتداری_علوم، مطلق معرفتهای آدمی را تابع حب و بغضها و ولایتهای سیاسی و ساختارهای اجتماعی معرفی میکنند و بر این اساس، اصل صدق و کذب و کاشفیت در علوم را نفی میکنند و به تقسیمبندی سیاسی و اجتماعی اندیشهها و علوم میپردازند.
#عقل
#اجتهاد
#اخباری_گری
#چپ_اسلامی
#برساختگرایی
#فلسفه_شدن
#دیالکتیک
#دفتر_فرهنگستان
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1793
📌 اندیشه تقابل و بحران هویت جوان مسلمان
🔹یکی از بحثهای مهم در مباحث فکری و فرهنگی دوران اخیر در جامعهی اسلامی بحث از تضاد و دیالکتیک است که اساس جهان را بر پایه تقابل و تغایر فهم میکند و تحولات اجتماعی و سیاسی را بر پایه تضاد و تقابل تفسیر میکند و بر انقطاع تاریخی و گسست فرهنگی اصرار دارد. بخصوص تقابل میان سنت و تجدد؛ غرب و شرق.
🔸اندیشهی تقابل و دیالکتیک اگر چه در شرایط هرج و مرج بسیار جذاب مینماید و میتواند هویت اعتراضی را به وجود آورد اما در دوران ثبات و سازندگی، بحران زاست و میتواند صبر انقلابی و استقامت طولانی مدت در جهت حرکت تکاملی جامعه را تضعیف کند و به شتابزدگی و رفتارهای رادیکال بکشاند و در نهایت نوع بحران هویت و کارآمدی را القا کند.
🔹تاریخ پس از ایجاد نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که جریانعای تقابلگرا و تضادگرا، اگر چه در ابتدا دارای روحیات اعتراضی و جنب و جوش زیادی هستند اما به تدریج به بحران هویت گرفتار شده و در تقابل انگاری میان سنت و تجدد، به یک سمت غش کرده و دچار دگردیسی معرفتی شدهاند.
🔸 در مقابل اندیشه تضاد و تقابل، اندیشه اتصال و زوجیت قرار دارد که بر پیوستگی عالم و درک عناصر فطری بشریت استوار است. (ر.ک: بیانات آیت الله العظمی خامنهای در دیدار اقشار مختلف بانوان ۱۴ دی ۱۴۰۱)
#چپ_اسلامی
#برساختگرایی
#فلسفه_شدن
#دیالکتیک
#تضاد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1795
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌کار خطرناک بعداز شهادت سید مظلوم شهید آیت الله رئیسی یک خط رسانهای قدرتمندی در فضای مجازی شکل گرف
📌 سپاس و امتنان
🔹پس از نشر مطلب #کار_خطرناک در نقد یک جریان رسانهای خاص، پیامهای بسیاری از اساتید، مخاطبان و خوانندگان عزیز دریافت شد که تقدیر و تشکر کرده بودند و آن را به جا و به موقع دانستهاند و ادامه آن را در سلسله یادداشتهای علمی و منطقی درخواست داده بودند. چون تعداد این پیامها زیاد بود و امکان پاسخ گویی به تک تک آنها وجود نداشت از این رو، لازم میدانم به صورت کلی از نظر لطف همهی اساتید محترم و همراهان عزیز تشکر ویژه داشته باشم.
🔸هر چند افراد خیلی معدود و ... به ناسزاگویی، توهین و تهدید روی آوردند و در آن هیچ مضایقه نفرمودند از آنها هم تشکر میکنم و براساس منطق قرآن کریم به آنها عرض سلام و خوش آمد گویی دارم و امیدوارم از نقد منصفانه و عالمانه آنها بدون افترا و توهین و تهدید استفاده کنم.
🔹میزان استقبال و درخواست عزیزان برای ادامهی این مطالب، بنده را وا داشت تا انشاءالله مجموعه یادداشتهایی را در معرفی افکار جریان دفتر فرهنگستان و وابستگان آن و همچنین ریشههای فکری و نتایج و پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در جامعه را تقدیم حضور مخاطبان عزیز تارنمای امتداد حکمت قرآنی و فلسفه اسلامی کنم.
🔸پیشا پیش ثواب این یادداشتها را به روح شهید خدمت خادم الرضا حضرت آیت الله رئیسی و سایر شهدای خدمت تقدیم میکنم و از خداوند متعال توفیق اخلاص و انصاف را مسئلت دارم و امیدوارم که این تلاش در گسترش عقلانیت انقلاب اسلامی موثر واقع شود.
بمنه و کرمه
سید مهدی موسوی
۷خرداد ۱۴۰۳
#دفتر_فرهنگستان
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
#چپ_اسلامی
#دیالکتیک
#نقد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1840
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
(تحلیلی از جریان دفتر فرهنگستان قم؛ ریشهها و پیامدها)
⏹ بخش اول از ۵۰
❇️پیشگفتار
🔹یک قرن اخیر، بواسطهی آشنایی ایرانیان با علوم، مکاتب و فناوریهای غربی، قرن ظهور جریانات و گروهای فکری وسیاسی جدیدی است که با نگرشها وگرایشها متفاوت و متمایزی متولد شدهاند که هرکدام داستان وماجرای شنیدنی ودرس آموزی دارند.
🔸 توجه به چگونگی شکلگیری این جریانات، فرقهها و گروهها وهمچنین تحلیل پیامدها و نتایج آنها در مناسبات فکری ومعادلات اجتماعی، مسئلهای بسیار مهم واساسی است. بخصوص بعد دوران جنگ تحمیلی و ایجاد دعوای فقه پویا و فقه سنتی و همچنین مسئلهی قبض و بسط شریعت و نسبی بودن معرفت دینی و تاریخمندی فهم شریعت بسیار مهم جلوه میکرد.
🔹 حساسیت من به تحلیل جریانها و گروهها به مطالعات دهه هفتاد باز میگردد. بعد از سفارشات مکرر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی خامنهای(دامت برکاته) به مطالعه آثار فیلسوف انقلاب فقیه متأله شهید آیت الله مطهری (رحمة الله علیه)، با سفارش و هدایت برخی از استادان محترمِ حوزهای که در آن درس میخواندم در سال ۱۳۷۷ توفیق حاصل شد که به مطالعه آثار استاد مطهری بپردازم و حدود ۴ سال انس دائمی با این آثار داشته باشم.
🔸کتابهای سیره و بخصوص #حماسه_حسینی و #جاذبه_و_دافعه_علی (علیه السلام) بسیار دلنشین و درس آموز بود و دید فرهنگی و اجتماعی جالبی را برایم به وجود آورد.
حماسهی حسینی حقیقتا یک شاهکار بود و حقیقت نهضت عاشورا را به خوبی عیان میکرد و در عین حال از فاجعهی #تحریف به خوبی پرده بر میداشت. بررسی نقش مخرب تحریفات لفظی و بیشتر معنوی از عاشورا به بهانههایی نظیر شور و گریه بیشتر و همچنین تفسیرهای باطنی و احساسی از آن قیام و نهضت بزرگ انسانساز و جامعهساز، موجب ایجاد حساسیت فکری و منطقی نسبت به تحریف حقایق و بخصوص با بهانههای مذهبی و انقلابی از همان ابتدای طلبگی شود.
🔹آنچه در جاذبه و دافعه بیشتر از هر چیزی جلوه میکرد مسئله خوارج و کجاندیشی آنها در فهم قرآن و ایستادن آنها در برابر امام جامعه و تضعیف حکومت اسلامی بود که در عین حال با تبلیغات وسیع خود را بر حق میدانستند.
نکته مهم در مباحث استاد، تذکر به مَرکب شدن خوارج (سوسیال مسلک) برای معاویه (لیبرال مسلک) بود. یعنی همواره معاویهها از ظرفیت خوارجمسلکها استفاده میکنند تا آنها به جبهه حق و حقیقت ضربه بزنند و در عین حال خود در کناری مانده و بهرهی ببرند.
استاد مطهری در صفحات پایانی تذکر میدهد که این ویژگی اختصاصی به خوارج ندارد، هرچند خوارج مضمحل شدند اما روح خارجیگری همچنان زنده ماند و در اشعریگری ادامه یافت و چند قرن بعد هم در اخباریگری ظهور پیدا کرد چرا که مکتبها و جریانها از بین میروند اما روح آنها در جامعه و تاریخ سرگردان میماند و با تغییراتی در مکتب و جریان دیگری حلول میکند.
این نکات برایم بسیار عجیب و مهم جلوه میکرد و همواره ذهنم به این مشغول بود که این روح چیست که از خارجیگری تا اشعریگری و اخباریگری ادامه یافته است و احتمالا الان هم باید وجود داشته باشد. با دقت بیشتر در متن کتاب جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) فهمیدم که روح آن جریانات انحرافی در تفکر و تمدن اسلامی، ظاهرگرایی و تضاد و تقابل با #عقل است، تقابلی که صورتهای متنوعی در طول تاریخ بشریت و در تمدن اسلامی داشته است.
در این کتاب و مباحثات جریانشناسانه استاد مطهری، نقش #عقل در تاریخ و تمدن برایم اهمیت ویژهای یافت و مشخص شد که همهی دعواهای تاریخی انسان ومجادلات کلامی و الهیاتی به ماهیت وگسترهی عقل دردستگاه معرفتی انسان باز میگردد.
🔸 ازجمله اولین آثاری که توفیق شد چندبار آنرا مطالعه کنم وبراساس آن نظام فکریام ساخته شود کتاب فوق العاده زیبای #مسئله_شناخت استاد بود که حقیقتا چشمم رابه دنیای جدیدی باز کرد وکمک کرد درکم ازمعرفت وعلم ومعارف قرآن تغییر کند واز منظری عمیق و متفاوت به علوم اسلامی و معارف دینی و حتی تاریخ فکر و اندیشه بشری بنگرم. مفاهیمی همچون #معرفت، #حواس، #عقل #صدق، #یقین، #نسبیگرایی، #دیالکتیک، #عملگرایی برایم مهم جلوه کرد و از این طریق فهمیدم که مقوله #معرفتشناسی بسیار مهم است و ریشهی بسیاری از اختلافات و تقابلهای فکری وسیاسی ریشه در اختلافات معرفتشناختی و نظریههای نسبیگرایانه و اراده گرایانه دارد. نظریههایی که عقل را تابع اراده و حب و بغض ها (تعلقات نفسانی) و برساختهی شرایط اجتماعی و سیاسی میدانند. همچنین نظریههایی که کاشفیت علم و توانایی عقل را در شناخت واقعیت وحقیقت منکرند و به ملاکهای دیگری همچون کارآمدی در عمل و میزان تصرف وسلطه برای ارزیابی معرفتها روی آوردهاند.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#دفتر_فرهنگستان
#نقد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1842
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۳ از ۵۰
🔹 توجه به تحولات علمی و فناورانهی در غرب و آثار فکری، فرهنگی و سیاسی دو مکتب مهم #لیبرالیسم و #سوسیالیسم بر جوامع اسلامی از جمله موضوعاتی بود که در لابهلای آثار استاد مطهری، ذهنم را به خود مشغول میداشت و روز به روز این پرسش بیشتر مطرح میشد که چرا غرب در عین پیشرفتهای علمی و فناورانه، از خدا و دین، بیشتر فاصله گرفته و به مادیگری و الحاد متمایل شده است؟ آیا این الحاد و مادیگرایی محصول رشد عقل، علم، سرمایهداری و توسعهی فناوریهاست یا معلول ضعف در بنیانهای فکری و فلسفی آنها است؟
🔸 کتاب #علل_گرایش_به_مادیگری استاد مطهری بهترین متن برای پاسخ به این پرسشهای فلسفی بود. استاد مطهری در این کتاب براساس نظریه #فطرت به تحلیل فلسفی و اجتماعی تمدن غرب پرداختهاند و روشن ساختهاند که مجموعهای از علل فکری و فلسفی و عوامل اجتماعی و سیاسی دست به دست داد تا تمدن غرب به دام مادیگری بیافتد.
🔹 مقدمهی کتاب با عنوان «ماتریالیسم در ایران» برایم بسیار خواندنی و جذاب بود. چرا که به معرفی جریاناتی میپرداخت که سعی داشتند که تراث تمدنی و همچنین اسلامی را با مادیگرایی و پیشرفتهای مادی همسو نشان دهند. اما از این خطرناکتر، جریانی است که بر پایهی منطق دیالکتیک و ادبیات تند انقلابی به دنبال تفسیری از قرآن است تا فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابی و تضادگرا معرفی کند. استاد از این جریانات با عنوان «ماتریالیسم منافق» یاد میکند که حقیقتا برایم بسیار انذار دهنده و نگران کننده بود. با مطالعهی این مقدمه بود که با ریشههای انحرافات مجاهدین خلق و گروهک فرقان بیشتر آشنا شدم. (گروهکی که در سال ۱۳۵۸ مغز متفکر انقلاب اسلامی، استاد مطهری را به جرم انتقاد از دکتر شریعتی ترور کردند.) جریانهایی که بعدها به #چپ_اسلامی مشهور شدند.
🔸 جریانات چپ که به تدریج بعد از مشروطه در ایران شکل گرفت نوعی واکنش علیه جریانهای لیبرال مسلک بود. جریانات چپ بدون آنکه ریشه در تاریخ و سنت اسلامی داشته باشند برآیند ترجمهی متون سوسیالیستهای غربی در قرن ۱۸ و ۱۹ است که بر مفاهیمی چون عدالت و برابری تاکید دارند و با نابرابریهای برآمده از نظامات طبقاتی و سرمایهداری سر ستیز دارند. منطق دیالکتیک هگل که بر #تغییر و #تغایر و #نسبت و #تناسب استوار است بهترین مستمسک فکری برای توجیه ستیز و تقابل با لیبرالیسم و سرمایهداری بود. چون بر مبنای این اندیشه «همه چیز از مبارزه به وجود میآید...» (نقدی بر مارکسیسم، م.آثار ج۱۳ص۸۳۵)
🔹 #چپ_اسلامی با تأکید بر منطق دیالکتیک و تفسیر تضادگرا از هستی و انسان، جامعه و تاریخ به دنبال تفسیری انقلابی و تقابلی از اسلام هستند و از طرح #اسلام_انقلابی در مقابل #انقلاب_اسلامی دفاع میکردند. در خاطرات مختلف از زندگی ایشان خواندم که استاد مطهری معتقد بوده که این جریانات چپ اسلامی، پای منبر برخی از روحانیون و ائمه جماعت تهران و درس تفسیر و نهجالبلاغه آنان به چنین اندیشههایی روی آوردهاند. روحانیونی که تحت تاثیر ادبیات برخی از روشنفکران سوسیال مسلک، بودند و قرآن و نهجالبلاغه را سوسیالیستی فهم میکردند و به خورد مخاطبین خود میدادند. منشورات سوسیالیستی با قرائت مارکسیستی آن، مثل نقل و نبات در فضاهای روشنفکری و اجتماعی آن زمان وجود داشت و از جذابیت بسیار زیادی برخوردار بود چون برای مقابله با لیبرالیسم و نظام سرمایهداری غرب تولید ادبیات کرده بود و به علم انقلاب بدل شده بود. از اینرو، این مسئله بسیار جذاب مینمود که چرا برخی از روحانیون و جوانان مسلمان برای مقابله با نظام سرمایهداری و اقامه عدالت به مکتب مارکسیسم و سوسیالیسم پناهنده شدند و درصد جمع میان مبانی منطقی و فلسفی سوسیالیسم با منابع و متون اسلامی افتادند؟
🔸همین پرسشها میل مطالعهی سایر آثار استاد شهید مطهری را بیشتر میکرد تا معلوم شود که جریانهای #چپ_اسلامی به کدام بخشهای مارکسیسم دل بستهاند و بر آن اساس، انسان، هستی، جامعه و اسلام را تعریف میکنند.
🔹 اینگونه احساس میکردم که از منظر استاد مطهری واژه #دیالکتیک و اصل تضاد به همراه مفهوم #فلسفه_شدن مهمترین مفاهیم دستگاه فلسفی هگل و مارکسیسم است که در تقابل با حکمت الهی و فلسفه اسلامی است و بنیان همهی تجدیدنظر طلبیها و انحرافات تمدن غرب است و باید وقت زیادی را جهت فهم آنها صرف کرد تا به روح و جوهر جریانات #چپ پی برده شود، بدین جهت وقت زیادی را برای فهم این مفاهیم صرف کردم اما همچنان نقاط مبهم و مجهول زیادی وجود داشت.
🛑 ادامه دارد ...
#نقد
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1844
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۴ از ۵۰
🔸 علاوه بر کتاب علل گرایش به مادیگری، کتابهای #نقدی_بر_مارکسیسم و چهار مجلد #فلسفه_تاربخ انصافا یک دایرة المعارف بسیار ارزشمند بود که از طریق آنها توانستم با #سوسیالیسم، #مارکسیسم و #منطق_دیالکتیک و #فلسفه_شدن آشنا شوم.
🔹 دغدغه اصلی جریانات چپ، رسیدن به سوسیالیسم است و «سوسیالیسم یعنی زندگی اجتماعی که «من» ها تبدیل به «ما» بشود و این هم مشروط به این است که مالکیت ابزار تولید از صورت انفرادی به صورت اجتماعی دربیاید، و مالکیت ابزار تولید هم از صورت انفرادی به صورت اجتماعی در نمیآید مگر آنکه ابزار تولید به یک مرحله خاصی از تکامل برسد.»(فلسفه تاریخ،ج۳ص۳۱۷) برای رسیدن به این مرحله نیاز به یک دستگاه منطقی و فلسفی است که هگل آن را فراهم کرده است.
🔸 با مطالعه این آثار مشخص شد که حرف اصلی هگل و مارکس و امثال اینها این است که همهی امور درحال حرکت است و این هم محصول دیالکتیک و تضاد درونی امور است.
هگل با نفی منطق صوری، فلسفهی خود را بر منطق دیالکتیکی استوار میداند که بر محور یک سلسله مقولات ذهنی غیر قابل انکار میچرخد که جایگزین بدیهیات در منطق صوری است. این مقولات در چند دستهی سه تایی استوار است.
دستهی اول آن مقولات سهگانهی «هستی، نیستی، گردیدن (شدن)» است. هستی و نیستی مقولات ثابت نیستند. بلکه در روند «شدن» سیر میکنند.
هگل ضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود و تناقض را پایهی فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که درصورت عدم وجود چنین تناقض و تضادی، سکون بر آنها حکمفرما است.
🔹از مهمترین حرفهای هگل نفی علیت است. او میگوید: «توضیح عالم بر اساس علیت صحیح نیست و یگانه راه توضیح و تفسیر عالم بر اساس استنتاج نتیجه از دلیل است.»(م.آثار، ج ۱۳، ص:۱۹۵- ۲۰۷) زیرا هگل معتقد است، اصل علیت (نظام علت و معلول) نمیتواند تفسیر درستی از جهان هستی ارائه کند، چون براساس این اصل نمیتوانیم به آخرین حلقه علتها در توضیح جهان دسترسی پیدا کنیم. همچنین در صورت دستیابی به علت نهایی، باز هم سؤال از خود علت نهایی وجود دارد و مشکلی را حل نکرده است.
🔸همچنین او معتقد است: «اصول دیالکتیک را همینطور که بر طبیعت تعمیم میدهند بر افکار و بر اصول تفکر هم تعمیم میدهند و میگویند همه چیز در حرکت است، همه چیز مشمول اصل تضاد است حتی خود فکر و خود اصول تفکر»(فلسفه تاریخ،ج۱،ص۷۶) بر این مبنا، همه علوم جهتدار هستند و روبنایی از مناسبات اجتماعی و معادلات سیاسی اند که با تغییر آن مناسبات تغییر خواهند کرد. لذا هیچ فلسفه و علم ثابتی نخواهیم داشت در حالی که فلسفه قدیم و متافیزیک چون بر هستی و وجود استوار است ادعای ثبات دارد و فقط به تفسیر جهان میپردازد و امکان تغییر جهان را ندارد. در حالیکه انسان به دنبال تغییر جهان و چگونگی کنترل شرایط باید باشد نه تفسیر آن. از این رو، از برهان عقلی و متافیزیک و فلسفهی هستی دل کنده و به دیالکتیک (جدل) و تاریخ و #فلسفه_شدن روی آوردند و ادعا دارند که متافیزیک و فلسفه ناقص است و جهان را پراکنده و ثابت مینگرد و دیالکتیک جهان را یک #کل شبکهای، #سیستمی و پویا میبیند. لذا وقتی «منطق دیالکتیک را شرح میدهند میگویند: دیالکتیک برخلاف متافیزیک، طبیعت را مجموعه تصادفات اشیاء و پدیدههایی که از یکدیگر مجزّا و منفرد بوده و به یکدیگر وابستگی ندارند، نمیداند؛ دیالکتیک برخلاف متافیزیک که برای طبیعت یک حالت آرامش و رکود و سکون تغییر ناپذیر قائل است، آن را متحرّک و در حال تحوّلات پیدرپی میداند.» (علل گرایش به مادیگری، س۱۳)
🔹 در تلقی چپگرایان، فلسفهی هستی و متافیزیک، بر محور عقل و خرد استوار است و در نهایت به منطق و برهان میانجامد و این امر کاملا انتزاعی (ایدئالیستی) و به دور از عینیت و کنترل و سرپرستی جامعه است و نمیتواند به مبارزه با نظام سرمایهداری و کشورهای امپریالیستی بپردازد و نهایتا در خدمت آنها قرار میگیرد.
اما فلسفهی شدن بر محور منطق #دیالکتیک و محوریت مفاهیمی همچون #تضاد، #تغییر، #تغایر، #نسبت، #تناسب و #هماهنگی است و به سیر جدال و تضاد در طبیعت، ذهنیت و تاریخ متوجه است؛ لذا روش دیالکتیک، دینامیک و پویا است، و مانند منطق صوری ایستا و ثابت نیست. تنها این روش است که به فلسفهی تاریخ میانجامد که عینیتگرا است و به کنترل جامعه و سرپرستی ارادهها معطوف است.(ر.ک: فلسفه تاریخ ج۲ص ۳۲، نقدی بر مارکسیسم، م.آثار، ج۱۳، ص۶۷۱ - ۶۸۴)
🔸 لذا تنها با تولید فلسفهی شدن و کشف چگونگیهاست که تغییر جهان، کنترل ارادهها، سرپرستی جامعه، مبارزه با نظام سرمایهداری و توجه به تحول و تکامل و کارآمدی و کنترل عینیت ممکن میشود.(فلسفه تاریخ، ج۲،ص۲۰۶)
#فلسفه_شدن
#تغییر_و_تغایر
#نقد
🛑 ادامه دارد ...
#نقد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1849