eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1هزار دنبال‌کننده
390 عکس
119 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهید مطهری شهید بهشتی شهید صدر علامه جعفری علامه مصباح یزدی علامه جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی
مشاهده در ایتا
دانلود
حقّ‌عقل دراجتهاد_شهیدمطهری.pdf
283.6K
📌 حق عقل در اجتهاد به قلم حکیم انقلاب اسلامی آیت الله جریان شناسی اشعری گری و پیامدهای نفی حجیت عقل در شناخت ارزشها و افعال در انحطاط تمدن اسلامی. جریانهای منکر حجیت عقل و نافی حسن و قبح ذاتی از این منظر نامیده شده اند. https://eitaa.com/hekmat121
📌فضای مجازی، جهان شبکه‌ای و فتنه ۱۴۰۱ (سازو کار نوین قدرت و آینده‌پژوهی ایران) 🔹هر فتنه و واقعه‌ای در این کره‌ی خاکی، خطرات و فرصت‌هایی را به همراه دارد. 🔸فتنه ۱۴۰۱ هم از این قاعده‌ی کلی مستثنی نیست و از خطرات و فرصت‌های برخوردار بوده و خواهد بود. 🔹یکی از آثار مثبت این فتنه آشکار شدن قدرت فوق العاده‌ی (سایبری) و شبکه‌های اجتماعی است. ظهور این قدرت نوپدید موجب تغییر الگوهای تربیت و اجتماعی_شدن و تحول اساسی تمام معادلات اجتماعی، تضعیف دولت‌های ملی و تخریب زیرساخت‌های اخلاقی، فرهنگی و هنجاری جامعه می‌شود که نتیجه آن تغییر ملی و حاکمیت شرکت‌های چندملیتی غربی بر سرنوشت بشر است. 🔸 امروزه بشریت وارد یک مرحله‌ی جدیدی می‌شود و در حال شکل گیری دنیای دیگری است با قواعد نوینی از مشارکت اجتماعی و حضور جهانی با تلقی‌های متفاوتی از هستی، انسان، فکر، معرفت، زمان و مکان، سرعت، هویت، استقلال و حکمرانی. 🔸کارویژه‌ی فضای مجازی در خلق جهان جدید در ادامه‌ی جهان تجدد و تکنیک است جهانی که بر اصول لیبرالیسم و سرمایه‌داری بنا شده است. این جهان با فردانیت و منفعت، سرعت و عجله، قدرت و اراده، تضاد و دیالکتیک، قهر و غلبه، رقابت و مصرف سرشته شده است. در ابن جهان، انسانیت انسان نه به ذات و فطرت، عقل و معرفت، بلکه به اعراض و نسبت‌ها گره خورده است، حتی جوهر هم نفی شده است و به عقلانیت و سنجش نسبت‌ها فروکاسته شده است در هر نسبت و موقعیتی انسانیت تغییر می‌یابد و به تبع ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای فرهنگی بی‌اعتبار می‌شوند. در واقع این معنای انسانیت است که گم می‌شود و این انسان است که ریشه‌های خود را از دست می‌دهد و همواره در میدان تضاد و دیالکتیک، قهر و غلبه‌ی و موفعیت سرعت و مصرف‌زدگی برآمده از تجدد وتکنیک "خود" را بازسازی می‌کند. این بازسازی نه براساس خلقت طبیعی (زن و مرد) و نه براساس فطرت ثابت انسانی وارزش‌های پایدار اخلاقی یا عقل ومابعدالطبیعه ونه حتی براساس پیشینه‌ی تاریخی وهویتی، بلکه فقط براساس مد ومصرف‌گرایی، جلوه‌گری وخودنمایی، دیده شدن ومتفاوت بودن است البته نه آنگونه که خود می‌اندیشد، انتخاب می‌کند و می‌خواهد بلکه آن گونه که رسانه‌های سازنده‌ی ذهنیت وذائقه او می‌طلبند و می‌سازند وضروری والزامی می‌کنند. دراین جهان معنایی، زن‌بودن یا مردبودن، لخت‌بودن یا عفیف‌بودن، مادربودن یا پرستار حیوان خانگی‌بودن، ایرانی‌بودن یا وطن‌فروش بودن، همگی امورحاشیه‌ای وعارضی وکم اهمیت هستند آنچه اصیل است هرآنچیزی است که رسانه‌ها القا می‌کند و موقعیتی است که خلق می‌کنند تامجال کنشگری واحساس "بودن" پیدا کند. "بودن" برپایه نمایش نمودهای قدرت، همچون نمایش "بدن". 🔹فتنه ۱۴۰۱ نشان داد که مفهوم حکمرانی و شیوه‌های جامعه‌پذیری(اجتماعی شدن) در جهان امروز درحال تغییر است. شرکت‌های بزرگ بین‌المللی درتلاشند با تطمیع واجیر کردن چهره‌ها (سلبریتی‌ها) وسیاسیون یک جهان شبکه‌ای وزیست‌بوم نوینی رادر جهت توسعه‌ی "من سفلی" خلق کنند که درآن بازیگران مختلف ومتنوع وحتی متضاد درکنار همدیگر به گونه‌ای فعالیت کنند که اداره‌ی کشورها _ در بیرون مرز‌های جغرافیایی _ بدست آنها قرار گیرد. 🔹 فتنه ۱۴۰۱ کمک بزرگی به جامعه ایرانی کرد وقبل ازآنکه خیلی دیر بشود جدی وضربه‌های اولیه رابه هویت دینی و‌ملی بخش هایی از کنشگران اجتماعی واردکرد تامتولیان خواب آلوده را متنبه کند که ورود به این جهان جدید وحکمرانی درآن متوقف برصیانت وباغبانی پیچیده، چندلایه وچندوجهی از اخلاق، فرهنگ و هویت است واین نیازمند سیاست‌گذاری وطراحی قواعد و الگوی جدیدی از حکمرانی و سیاست و بازتعریف "خود" درفضاهای مجازی ودرک عمیق قدرت سایبری وجهان آینده است. 🔹در این نقش آفرینی می‌بایست قدرتمندانه، عالمانه، مبتکرانه و تاثیرگذار بود و از همه‌ی ظرفیت‌های دینی، بومی و بشری استفاده کرد و الا از این حرکت و تغییر پرشتاب عقب خواهیم ماند. 🔸اگر برای عرصه‌های نوین پیش‌رو فکر نکنیم و نسبت خود را با فضای مجازي و قدرت سایبری و زیست‌بوم آن مشخص نکنیم و نقش موثر و سازنده‌ی خود را در جهان پیش‌رو ترسیم نکنیم و به روند فعلی اجتماعی شدن در فضای مجازی و تحت تربیت چهره‌ها و رسانه‌ها ادامه دهیم در آینده‌ی نزدیک با خطرات و فتنه‌های عمیق‌تر و پرشتاب‌تری مواجه خواهیم بود. فتنه‌هایی که در گام اول تعارضهای شخصیتی و هویتی را در جامعه ایجاد می‌کند و در گام دوم، هویت‌های دینی، انقلابی و ملی کنشگران اجتماعی را نقض می‌کند و به تضاد با آن وا می‌دارد. به طور قطع اگر هویت از جامعه‌ای رخت بربست، هرج ومرج داخلی، طمع بیگانه و ویرانی و تخریب سرنوشت محتوم آن است. https://ble.ir/hekmat121 https://eitaa.com/hekmat121
📌 جوهره‌ی اتصال جریانی حکمت و اجتهاد ♦️پرسش: عرض سلام و تشکر از استاد عزیز از یادداشت و فلسفی انقلاب اسلامی. نمایش اتصال و پیوستگی جریان حکمت و اجتهاد نقطه‌ی قوت نظریه ی نظام جامع اندیشه اسلامی است که از قضا مخالفین جدی هم در برابر خود دارد. از اینرو علی‌رغم توضیحات ارزشمندتان تاکنون، این نگاه هنوز نیازمند تقویت و مستند سازی است. در وهله‌ی اول سوال از محضرتان این است که جوهرهی اصلی جریان حکمت و اجتهاد که همه‌ی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده چیست؟ ممنون می شوم اگر توضیح بفرمایید. ♦️ پاسخ: سلام علیکم از لطف و توجه شما بسیار سپاسگزارم. در پاسخ به پرسش بسیار دقیق‌تان، از مکتب فکری متفکران انقلاب اسلامی این‌گونه استفاده می‌شود: آنچه جوهره‌ی اصلی جریان حکمت و اجتهاد است که همه‌ی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده است، است. 🔹توضیح اینکه هر آگاهی و اندیشه‌ای از دو بخش تشکیل شده است: ۱. مصالح ۲. ساختار. ✔️مصالح: اجزا و عناصر محتوایی و معرفتی است که یا اطلاعات جدیدی از واقعیت را به انسان می‌دهد و یا انشاء‌هایی را برای ایجاد فعل و واقعیتی بیان می‌کند. ✔️ساختار: صورت آگاهی و اندیشه را تشکیل می‌دهد که به مصالح و اجزا متفرق و مجزای اندیشه نظم و شکل می‌دهد. 🔸 مصالح اندیشه و آگاهی انسان بسیار متعدد و متکثر است. انسان از راه‌های مختلف (احساسی، عقلي و شهودی) با منابع مختلف معرفت‌زا (مانند طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) مواجه می‌شود و اگاهی‌های بسیار زیادی را به دست می‌آورد. همه‌ی این اگاهی‌های از یک اعتبار و اهمیت برخوردار نیست بلکه از جهات منطقی و کارکردی تفاوت زیادی میان آنها برقرار است و انسان فطرتا میل دارد بهترین و کاملترین معرفت را به دست بیاورد چون هم فرصت و امکانات او محدود است و نمی‌تواند همه را به دست آورد و هم فطرتا از کثرت ابا دارد زیرا کثرت، زمینه‌ی تفرقه و تحیر و تردید است و انسان میل به وحدت دارد. بر این اساس، بنیان و مبنای آگاهی انسان است و توحید یعنی یکی کردن بینش‌ها، گرایشات و کنش‌ها و این جز در پرتو اعتقاد به توحید حضرت حق(جل و علا) ممکن نیست. بنابراین مهمترین و بنیادی‌ترین مصالح آگاهی انسان توحید است و همه‌ی اگاهی‌ها و معرفت‌ها در نسبت با توحید معنا و ارزش پیدا می‌کنند. 🔹 براساس مکتب اهلبیت (ع)، ساختار و صورت آگاهی و معارف انسان کاملا هماهنگ با است و انسان بواسطه نیازها و پرسش‌های خود می‌تواند به منابع مختلف معرفت(طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) بنگرد و از طریق تامل و تفکر در آنها حقایق جدیدی را کشف و درون نظام معرفت و ساختار اگاهی‌های خود اضافه کند به نحوی که هماهنگ با اگاهی‌های پیشین باشد. 🔸حال دو ارتباط بین توحید و عقل متصور است: ۱. اگر عقل انسان با اندیشه‌ی توحیدی گره بخورد توحید نه صرفا جزئی از مصالح معرفت بلکه سازنده‌ی صورتی از آگاهی است که همه‌ی معرفت‌ها و دانش‌های انسان را سامان و نظامی متفاوت می‌ببخشد و هر حقیقت و معرفتی در پرتو توحید معنا و هویت می‌یابد. از این رو جزئی از یک منظومه‌ی توحیدی است. ۲. همچنین اگر توحید با عقل فهم و تفسیر شود اثبات می‌شود که توحید یک اندیشه‌ی مجرد و بی‌ارتباط با زندگی و عینیت نیست. بلکه طرحی برای زندگی و بنیادی برای همه‌ی کنش‌های شخصی و ساختاری است. محصول این دو طرف نگاه می‌شود . 🔹بر این مبنا، عامل اتصال و پیوستگی دو جریان حکمت و اجتهاد در مکتب اهلبیت(ع) و نزد عالمان ربانی، اعتقاد به است که هم در حکمت و علوم عقلی تشیع حضور فعال دارد و هم در فقاهت و اجتهاد اصولی مبنا و اساس است. عالمانی که به جمع سالم از این دو جشمه‌ی جوشان سیراب شده‌باشند در ادامه یکدیگرند، چرا که حقیقت انسان به جان آدمی است و اگر جان‌های آدمیان از یک چشمه‌ی معرفت سیراب شد اتحاد جوهری می‌یابند و جان آنها بهم پیوسته و متحد می‌شود. جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهای شیران خداست. 🔸هرکجا به معنایی که ذکر شد - فهم عقلانی از توحید بنحوی که سازنده‌ی صورتی منسجم و زندگی‌ساز از آگاهی باشد - داخل در این جریان به هم پیوسته است. حال ممکن است برخی بر فلسفه و کلام متمرکز باشند، بعضی در سلوک و شهود مستغرق شوند، برخی در حدیث و اخبار غور کنند و برخی در فقه و اصول جهد و کوشش داشته باشند. اما همه‌ی اینها در یک افق مشترک و خط واحد حرکت می‌کنند و یک جبهه واحد رنگارنگ را تشکیل می‌دهند. البته متفکران و اندیشمندان این جبهه‌ی فکری دارای سلسله مراتب هستند و هر کدام به اعتبار میزان بهره‌گیری از حکمت و فقاهت در مرتبه‌ای به هم پیوسته قرار می‌گیرند. مقصود ادعای عقلانیت توحیدی نیست بلکه وحدت محصول درک واقعیت و باور به یک مدعا است و صرف یک ادعا موجب وحدت نمی‌شود. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 ایستادن در افق حقیقت 🔹 معروف است که سوفسطاییان افراد فرهیخته و فرزانه‌ای بودند که به وکالت در دادگاه و خطابه‌ی در میدان شهرها اشتغال داشتند و همواره از حقوق دیگران دفاع می‌کردند و برای مردم سخنرانی می‌کردند. از ظواهر امر پیداست که آنها بسیار دوست می‌داشتند که دیده شوند و همواره به دنبال رضایت دیگران بودند و کمتر خودشان بودند. همین امر موجب شد که سوفسطاییان نسبت به وجود حق و امکان دستیابی به حقیقت دچار حیرت و تردید شوند و احساس کنند که همه چیز نمایش و بازی در نقش‌های مختلف است. اینان به این نتیجه رسیدن که "موقعیت‌ها و جایگاه‌های اجتماعی تعین بخش به معرفت‌هاست و علم و حکمت(سوفیا) هیچ نسبتی با واقعیت ندارد بلکه ابزاری تکنیکال برای دفاع از آن جایگاه‌ها و موقعیت‌هاست." از این رو، آرام آرام نقش خود را تغییر دادند و از علم و حکمت فاصله گرفتند و به خطابه و جدل (رسانه و تبلیغات) روی آوردند و در خطابه‌های خود، امر سیاسی را از حقیقت، فضیلت و اخلاق منفک دانسته و مردم را از آنها منصرف می‌ساختند. تمام توجه سوفسطاییان جلب نگاه دیگران و جذب مخاطبان بیشتر بود چه آن زمان که دم از علم و حکمت می‌زدنند چه آن زمان که از حقیقت علم و حکمت استعفا کردند و در جمع‌های تبلیغاتی و صمیمی مجلس گرمی می‌کردند. 🔸 سقراط طبیب‌وار، ریشه این دگردیسی را در "غفلت از خود" و مشغول شدن به دیگران و نظر و رای آنها دانست. به نظر سقراط، سوفسطاییان با غفلت از خود و حقایق درونی، همواره به بیرون از خود توجه کردند و رأی و نظر دیگران را ملاک و معيار حق و حقیقت، فضیلت و اخلاق دانستند و همین "از خود بیگانگی" موجب شد که وجود و حقیقت را گم کنند و یه تبع از علم و حکمت استعفا دهند و به جدل و خطابه‌ی صرف و مجلس گرم‌کنی روی آورند. سقراط با شعار "بازگشت به خویشتن" و "خودت باش" ما را به انديشيدن و تفکر اصیل فرا می‌خواند و راه علم و حکمت را از معبر درون انسان و ارتباط درونی با حقیقت و فضیلت جستجو می‌کند. به نظر او، باید از نقش بازی کردن‌ها سوفسطایی و احساس علامه‌گی و آرزوی جلب نظر دیگران، فاصله گرفت و در افق حقیقت ایستاد و راهی به رهایی از اسارت‌های ذهنی و انگاره‌های غلط پیرامونی پرداخت. بزرگترین اسارت، ندیدن خود و نیافتن حقیقت و فضیلت در درون خويشتن است. از این رو، سقراط نه در نقش علامه‌گی و فرهیختگی و فرزانگی ظاهر شد که مورد پسند دیگران واقع شود و نه از علم، حکمت و فرهیختگی استعفا داد و به بلاهت و حماقت روی آورد. او به درون خود مراجعه کرد و در افق حقیقت ایستاد و خود را "دوست‌دار علم و حکمت" معرفی کرد. 🔹 دوست‌دار علم و حکمت، همواره خود را در مسیر دانشجویی و طلبگی احساس می‌کند و در افق حقیقت می‌ایستد تا فضیلت را درون خود بیابد. وی، از افراط و تفریط پرهیز دارد و اشتیاق او نسبت به حق و حقیقت کم نمی‌شود و همواره آماده شنیدن، خواندن و اندیشیدن و گفتن است. او در فکر خود آزاد و در برابر حقیقت گشوده است و هیچ‌گاه ذهن خود برای شنیدن و گفتن نمی‌بندد و فقط حقیقت را می‌جوید و از حقیقت دفاع می‌کند چه دیگران پسند کنند چه نپسندند، چه ببینند وبخوانند چه نبینند و نخوانند، نه از جایگاه و موقعیت‌ها. 🔸"دوستدار علم وحکمت" درعین تواضع وفروتنی دربرابر حقیقت خودرا نفی نمی‌کند وهرگونه نقش آفرینی خودرا منکر نمی‌شود، بلکه خود رادر افق حقیقت ونفخه‌ی غیبی می‌بیند و نسبت خود را با وجود جستجو می‌کند وبه خود متفطن می‌شود و "آینه‌وار" و طوطی‌صفت" زبان گویای حقیقت می‌شود، زبانی که همواره درحال فیض‌گیری و نورافکنی است. چه زیبا حافظ سرود: بارها گفته‌ام وبار دگر می‌گویم که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم درپس آینه طوطی صفتم داشته‌اند آنچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم من اگر خارم وگر گل چمن آرایی هست که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم گرچه با دلق ملمع می گلگون عیب است مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم خنده وگریه عشاق زجایی دگر است می‌سرایم به شب ووقت سحر می‌مویم حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم 🔹 شعار "خودت را بشناس" نه فقط ره‌آورد بلکه اساس هم هست آنجا که در قرآن کريم آمده است "برشما باد خودتان"(علیکم انفسکم) و فرمود: "مراقب خویش واهل خودباشید" (قوا انفسکم واهلیکم نارا). تمام حیرت‌ها وحماقت‌ها ریشه در "ازخودبیگانگی" دارد واین، محصول "دگربودگی" و اهمیت نگاه‌های دیگران به من است. لکن اگر انسان با بنگرد وبا اتصال برقرار کند ودر افق حقیقت بایستد بنیاد هستی"خود" رامی‌یابد ودر تمنای حق وحقیقت، بدور از افراط و تفریط، عجله و شتاب، خوش‌آمد و یا بدآیند دیگران، سلوکی معتدل و حکیمانه را اختیار می‌کند. https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی 📌معرفت‌شناسی 🔹فصل اول: ضرورت معرفت‌شناسی و منطق ✍سید مهدی موسوی ۱. انسان موجودی دارای نیازهای متنوع (معنوی و مادی) است و همواره در حال تلاش و حرکت برای پاسخ‌گویی متناسب به نیازهای خود است که در واقع مطلوب او‌ واقع می‌شود. ۲. با توجه به کثرت و تنوع حیات طبیعی و زندگی اجتماعی، مطلوب‌های مختلف و راه‌های متنوعی برای پاسخ به نیازها وجود دارد که برخی از آنها متناسب با حیات و نیاز حقیقی انسان است و او را به پاسخ صحیح می‌رساند و برخی در واقع متناسب نیست و او را به پاسخ صحیح نمی‌رساند، البته در مورد درستی پاسخ نیز برخی کمتر و برخی بیشتر انسان را یاری می‌رساند. ۳. چون انسان به سرنوشت خود علاقمند است نمی‌تواند در برابر گزینه‌ها و پاسخ‌های متکثر پیش‌رو بی‌اعتنا باشد. زیرا برخی از راه‌ها و پاسخ‌ها به ناکجا آباد و دور شدن از راه درست می‌کشاند. لذا می‌طلبد که هر انسانی قبل از هر حرکت و انتخابی اول راه درست و بهتر را بشناسد و سپس براساس آن برنامه‌ریزی کند. بخصوص اگر به مسایل بنیادین و مسیر کلی زندگی و سعادت انسان مرتبط باشد. ۴. لذا در این طریق به حقیقت‌جویی و پی‌جویی راه درست و ابزار بهینه روی می‌آورد و بدین جهت، هم می‌اندیشد و هم از تجارب و دانش دیگران کمک می‌گیرد تا بتواند درست‌ترین‌ها و بهترین‌ها را انتخاب کند. بخصوص در امور کلان و عمده که به اصل زندگی و سعادت انسان مرتبط است نمی‌توان بدون فکر و بهره گیری از دانش و تجربه‌ها و صرفا بر اساس آزمون و خطای شخصی اقدام کرد چون، عمر محدود است و احتمال خطر و انحراف جبران ناپذیر در این امور بسیار زیاد است. ۵. اندیشه‌های خود و پیشنهادات دیگران نیز می‌تواند متفاوت و متکثر باشد و هر کدام طریقی را پیشنهاد دهد که قطعا برخی درست و بهتر و برخی هم نادرست و خطا بردار است. در زندگی خود بارها و بارها آراء و اندیشه‌هایی را تجربه کرده‌ایم که ابتدا زیبا و درست به نظر می‌آمدند و لذت و شادی هم داشتند اما بعدها به خطا و نادرستی و بی‌اعتباری آنها پی برده‌ایم. ۶. با شک و تردید، حیرت و ضلالت (نبود معرفت معتبر) نمی‌توان حرکت صحیح داشت بلکه یقین و اطمینان در معرفت، شرط انتخاب و حرکت موفق و مسئولانه است تا براساس آن اعتقادات و بنیان‌های زندگی پی‌ریزی و طراحی شود و مبنایی برای انتخاب صحیح الگوی زندگی و کنش‌گری ناظر به سعادت و مطلوبیت باشد. ۷. اساس یقین و اطمینان، بهره‌مندی از و به کارگیری صحیح آن در عرصه‌های مختلف زندگی است. بدون بهره‌گیری از عقل، امکان دست‌یابی به یقین و اطمینان به هیچ دانش و پیشنهادی نیست. عقل بشری نیز همواره در معرض خطاهای عارضی در تفسیر وقایع و ارایه‌ی طرح‌واره‌های زندگی و عمل است که بخش اعظم آن معلول ۱. نوع ورودی‌های ذهن و ۲. الگوی چینش ذهنی آنها است. ۸. دانش معرفت شناسی عهده‌دار تبیین عقلانی ماهیت و (معرفت معتبر) و بازشناسی آن از باورها و آگاهی‌های نامعتبر و همچنین تحقیق در ابزارها و راه‌های رسیدن به یقین و اطمینان و اعتبارسنجی آن ابزارها و راه‌ها است تا از این طریق مشخص شود که دانش‌ها و داده‌های ذهنی ریشه در کجا دارند و از چه اعتباری برخوردارند. ۹. پس از معرفت شناسی نوبت دانش است که به بیان قواعد عام تفکر و اندیشه می‌پردازد و با بیان انواع تصورات و تصدیقات، و انواع تعریفات و استدلال‌ها مانع افتادن انسان عاقل در خطا و زمینه‌ساز ارائه تعریف صحیح از تصورات و اقامه‌ی استدلال درست برای اثبات حقایق می‌شود. ۱۰. دست‌یابی به دانش‌های معرفت‌شناسی و منطق هم ضروری و هم ممکن است و نمی‌توان در بودن آنها تردید کرد چرا که خود این تردید محصول فهم و استفاده از عناصری چون اعتبار، صدق، واقع، حقیقت، خطا و امثال اینهاست که معناداری آنها در معرفت‌شناسی ممکن است. 🛑ادامه دارد ... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌از علوم انسانی تا فقه الاجتماع ✍سید مهدی موسوی 🛑 بخش اول: 🔹۱. هر جامعه‌ای متناسب با بنیان‌های معرفتی و نظام ارزشی و معانی فرهنگی مستقر در بیناذهنیت مردم، به تولید شبکه‌ای از علوم توصیفی، تبیینی و تجویزی دست می‌یازد تا از این طریق بتواند به نیازها و خواسته‌های مردم پاسخ مناسب و به روابط انسانی نظم دهد و در معادلات اجتماعی تعادل و توازن ایجاد کند. هرچقدر نیازها و تمنیّات مردم، پیچیده‌تر، متنوع‌تر و گسترده‌تر باشد به میزان درک عالمان و فرهیختگان جامعه از کمیت و کیفیت آن نیازها و تمنیّات، علوم تولید شده در آن جامعه هم پیچیده‌تر، متنوع‌تر و گسترده‌تر خواهد شد و از روابط شبکه‌های منسجم‌تر برخوردار می‌شود و به همین دلیل عالمان آن جامعه تلاش می‌کنند تا الگویی را برای طبقه‌بندی و ارزش‌گذاری بهتر علوم ارائه دهند تا بهتر به کار بیایند. 🔸۲. تمدن اسلامی براساس بنیان‌های معرفت توحید و درک خاص توحیدی از منجر به تولید نوع خاصی از و دستگاه محاسباتی شد که به ایجاد و استقرار یک نظام ارزشی و شبکه‌ای از معانی فرهنگی خاص و توحیدی شد و براساس این نظام ارزشی و شبکه‌ی معانی فرهنگی، شبکه‌ای از نیازها متنوع، خواسته‌های مختلف و تمنیّات متعالی شکل گرفت و بدین جهت مجموعه‌ای از علوم متناسب تأسیس و تولید و یا اینکه ترجمه و بازتفسیر و بازسازی شد به نحوی که با روح عقلانیت توحید سازگار باشد. با توجه به ویژگی‌های عقلانیت توحیدی همچون جامع‌نگری، رشدمحوری، تشکیکی فهمی، این مجموعه‌ی علوم به هم پیوسته و مرتبطند و در عین حالی که به ساحت های مختلف زندگی انسان ناظرند به ایجاد یک نظم اجتماعی واحد منتهی شده است. از این رو در تمدن اسلامی بر پایه عقلانیت توحیدی، مجموعه‌ای علوم نظری، عملی، ابزاری حضور فعال و بانشاط در تنظیم مناسبات انسانی و تدبیر معادلات اجتماعی دارند که علی‌رغم تفاوت‌ها و حتی تضادهای علمی، در راستای تقویت و گسترش یک فرهنگ خاص بودند. به طوری که تشکیک‌ها و نقدهای یک دانش به دانش‌ دیگر، موجب ارتقا و تکامل آن دانش شده است. 🔹 ۳. از جمله مهمترین دسته دانشی در تمدن اسلامی حکمت عملی و علوم مدنی است که به تحلیل و تدبیر «کنش انسانی» و «روابط اجتماعی» معطوف است. از آنجا که در حکمت قرآنی و فلسفه اسلامی، انسان موجودی ذوابعاد و لایه‌های وجودی و سطوح رفتاری مختلف و متنوع است دانش‌های انسانی متنوعی با رویکردهای مختلفی شکل گرفته است که مکمل یکدیگرند و در عداد هم قرار دارند. مهمترین رویکردهای علوم انسانی در تمدن اسلامی فهرست‌وار عبارتند از: ✔️علوم انسانی حکمی ✔️ علوم انسانی فقهی ✔️ علوم انسانی عرفانی ✔️ علوم انسانی تاریخی پرداختن به تحلیل هر یک از این رویکردها و بررسی نمونه‌های آن به فرصتی مفصل نیازمند است. اما شایسته است به این نکته توجه شود که بدون دقّت تاریخی و نگاه عمیق جریان شناسی به این علوم و میراث ارزشمند، نمی‌توان شناختی از «کیستی خود» و چگونگی حرکت در مسیر تولید علوم انسانی، جامعه پردازی و تمدن سازی داشت. 🔸۴. بدون تردید نمی‌توان دانش فقه را از علوم انسانی جدا کرد و یا از علوم انسانی سخن به میان آورد اما به فقه نپرداخت. هرچند نمی‌توان علوم انسانی را هم به فقه تقلیل داد و از سایر رویکردها و دانش‌های معرفتی در علوم انسانی بحث نکرد. برخلاف برخی که یا فقه را از دایره علوم انسانی خارج می‌دانند و یا علوم انسانی را به فقه تقلیل می‌دهند. 🔹 ۵. لکن دانش فقه به عنوان یکی از مهمترین و گسترده‌ترین و عملیاتی‌ترین دانش‌های انسانی در تمدن اسلامی بسیار پر اهمیت است. دانش فقه بر پایه‌های حکمت و کلام نظری و عملی توحیدمحور و انسان‌شناسی کرامت‌محور استوار است و حداقل به ۵۲ عرصه‌ از عرصه‌های حیات انسانی ورود مستقیم دارد و علاوه بر تحلیل‌های عمیق از اعتبارات انسانی همچون حق و تکلیف، عبودیت و مسئولیت، کفر و شرک، مصلحت و مفسده، صحت و فساد، ملکیت و مالیت، زوجیّت و محرمیّت، طهارت و نجاست، غصب و ترخیص، و ده‌ها اعتبار انسانی و اجتماعی دیگر به تجویز احکام وضعی و احکام تکلیفی مرتبط با کنش‌های انسانی می‌پردازد. 🛑 ادامه دارد... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌از علوم انسانی تا فقه الاجتماع ✍سید مهدی موسوی 🛑 بخش دوم: 🔸 ۶. دانش فقه همچون سایر دانش‌های مستقر در تمدن اسلامی بر عقلانیت توحیدی استوار است و به میزان ظرفیت زمانه و شرایط محیطی و تمدنی، این عقلانیت در آن تبلور یافته است و روز به روز بر عمق و گستره‌ی آن افزوده شده است. عقلانیت توحیدی را می توان در لایه‌های مختلف دانش انسانی فقه و در نحوه تعامل آن با سایر دانش‌ها مطالعه کرد. به طور نمونه به این موارد می‌توان اشاره کرد: ✔️ در مبانی و مبادی فلسفی کلامی؛ ✔️ در منابع و ادله؛ ✔️ در روش‌ها و شیوه‌های تحلیل متون و کشف حکم؛ ✔️ در موضوع شناسی؛ ✔️ در نتایج و دست‌آوردها. نکته مهم این است که این عقلانیت در همه مقاطع تاریخی مثل هم نبوده است لذا با نگاه جریان شناسانه از تطورات فقه، کمیّت و کیفیت آن را در دوره‌های مختلف می‌بایست به مطالعه و بررسی مراحل رشد و توسعه عقلانیت توحیدی در فقه پرداخت. 🔹 ۷. دانش انسانی فقه در تمدن اسلامی گاه به صورت یک منظومه مفصل و در قالب ۵۲ باب مرتبط و هماهنگ مطرح شده است و به تجویز احکام ختم شده است؛ اما گاهی به صورت تخصصی و راهبردی هم ظاهر شده است و در یکی از ساحت‌های حیات انسانی تفصیل یافته و به بیان راهبردها و خط‌مشی‌های اجتماعی پرداخته است به طور مثال آثاری همچون «احکام السلطانیه» یا «آیین‌نامه‌های امور حسبه و شهرداری‌ها» و «خراجیه» و یا «رسائل مشروطه و حکومت اسلامی» از جمله این موارد است. 🔸 ۸. پرداختن دانش انسانی فقه به بیان راهبردها و خط مشی‌های عمومی در اموری مثل وضع قانون و مقررات، نهادسازی اجتماعی، هدایت، مدیریت و کنترل روابط انسانی ظرفیتی بسیار ارزشمند برای «تحول و تولید علوم انسانی» است که نباید دست کم گرفته شود. هر چند نیازمند بازخوانی، بازسازی و گسترش روشی و محتوایی است. 🔹 ۹. فقه الاجتماع در ادامه سنت فقاهتی اسلام و با بهره‌گیری از منظومه‌های فقه تجویزی و همچنین رسائل فقه راهبردی شکل گرفته است تا بتواند به تحلیل «کلان رویه‌های اجتماعی» و «مسائل عام جامعه» از آن جهت که اجتماعی است و نه از آن جهت که صرفا سیاسی، اقتصادی، تربیتی است بپردازد و از این رهگذر به احکام تجویزی و قواعد راهبردی اسلام برای خط مشی گذاری‌های عمومی دست پیدا کند و همسو با سایر دانش‌ها و رویکردهای علوم انسانی به هدایت، مدیریت و تدبیر امور اجتماعی بپردازد. 🔸 ۱۰. با توجه به تحولات دنیای امروز و تمایل به مباحث راهبردی و خط‌مشی گذاری در عرصه‌های کلان اجتماعی، به نظر می‌رسد که دانش فقه الاجتماع ضروری‌ترین نیاز معرفتی جامعه و نظام اسلامی است. چرا که این رشته‌ی تخصصی با رویکرد راهبردی و خط‌مشی گذاری درصدد کشف احکام شارع مقدس در «کلان رویه‌های اجتماعی» براساس قوانین و سنّت‌های الهی حاکم بر حیات اجتماعی انسانی است. در واقع این «کلان رویه‌های اجتماعی» است که به روابط اجتماعی انسان اعم از روابط تربیتی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، مدیریتی و جزایی نظام کلان و سازمان شبکه‌ای می‌دهد. 📲به نقل از مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد عليه السلام @mfaam_razavi ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 عقلانیت جامع و نفی غرب‌ستیزی ❇️ پاسخی به یک پرسش سلام علیکم ممنون از لطف شما. 🔹تحلیل درست و عمیق از نسبت ما با غرب، علم و صنعت جدید، نیازمند به یک دستگاه فلسفی و نظری قدرتمند است که ابتدا نسبت ما را با هستی، انسان، عقل، معرفت، جامعه و تاریخ روشن کند. بدون این دستگاه فلسفی، این بحث به سرانجام نمی‌رسد. 🔸مهمترین بحث در این زمینه، تفکیک میان از است. ❇️ الف: عقل در حکمت متعالیه و اجتهاد عمیق شیعی، عقل حجت الهی و قوه‌ی ادراک کلیات است که در همه‌ی افراد نوع بشر به ودیعه نهاده شده است و مایز انسان از حیوان است و امکان شناخت واقعیت‌ها را آنگونه که هست و دستیابی به حقایق را دارد و امکان تشخیص صحیح از خطا را دارد. در این نگرش، اراده‌ها تابع عقل و معرفت است و نه بالعکس. براین اساس عقل، حقیقتی است که شرقی و غربی، و همچنین دینی و غیردینی ندارد. بلکه، عقل حقیقت الهی و نور وجودی انسان است و محصولات عقل، یا کاشف از واقع است و در این صورت صادق؛ یا غیر مطابق با واقع است و کاذب خواهد بود. حال فرقی نمی‌کند عالِم مومن باشد یا کافر، غربی باشد یا شرقی؛ قدیمی باشد یا جدید؛ سنتی باشد یا مدرن. بنابراین هر گزاره‌ی علمی در هر فرهنگی یا صادق است و قابل استناد و بهره‌برداری و یا کاذب است و غیر قابل استناد و ناسودمند. ❇️ ب: عقلانیت 🔹 اما ماهیت ، کاملا متمایز از ماهیت است. عقلانیت، دستگاه مفهومی و محاسباتی نظام یافته توسط عالِم است که به تبیین و ارزش‌گذاری مصالح و منافع می‌پردازد و کاملا مبتنی بر نیازها و خواسته‌های فاعل شناسا و جامعه‌ای است که این عقلانیت در آن متولد شده است. عقلانیت ها و ایدیولوژی‌ها جهت‌دار هستند و براساس درکی از مصلحت و منفعت سامان می‌یابد و به سازماندهی وقایع و حقایق و همچنین ساخت اعتباریات و نظریات می‌پردازد. عقلانیت های جهت‌دار، نیز دو گونه است: ۱. عقلانیت محدود و ۲. عقلانیت جامع. 🔸عقلانیت محدود، حیات انسانی را در یک لایه‌ی محدود می‌نگرد و همه امور انسانی را در همان سطح تحلیل و تبیین می‌کند. به طور مثال، عقلانیت مادی، با تقلیل واقعیت انسانی به امر طبیعی و حیوانی، فقط به جوانب وجودی طبیعت انسانی می‌نگرد و از همین منظر، همه‌ی امور انسانی و اجتماعی را معنا می‌کند و نظم می‌دهد. همچنین، عقلانیت باطنی که همه‌ی امور انسانی را تأویل می‌کند و در قلمرو جنبه‌های انفسی معنا می‌کند و نظم می‌دهد. 🔹 اما عقلانیت جامع، عقلانیتی است که هم از دست‌آوردهای علمی و معرفتی طبیعت‌گرایانه استفاده اجتهادی می‌کند و هم از ره‌آورد باطن‌گرایان بهره‌مند می‌شود اما تلاش می‌کند که از این محدودیت‌ها نجات یابد و در افق متعالی و گسترده‌تری، واقعیت‌های چند لایه را ببیند و حقایق چند ساحتی رادر یک شبکه‌ی معرفتی منسجم و هماهنگ ادراک کند و به نفی هیچ لایه‌ای از واقعیت و ساحتی از حقیقت نپردازد. ❇️ ج: عقلانیت انقلاب اسلامی 🔸 باتوجه به مطالب فوق، می‌توان گفت از نوع عقلانیت های جامع و هماهنگ است که به همه‌ی ابعاد وجودی وقایع و ساحت‌های مختلف حقایق توجه دارد و در کنار قرآن و سنت و علوم اسلامی ریشه دار در فرهنگ و تمدن اسلامی از همه‌ی دستاوردهای علمی و عقلی بشریت به نحو حکیمانه و اجتهادی استفاده می‌کند و هیچ معرفت عقلی و گزاره‌ی علمی صادق را به هیچ بهانه‌ای کنار نمی‌گذارد؛ بلکه آنها را تحت عقلانیت توحیدی و در مسیر تحقق حیات طیبه‌ی انسانی، بازخوانی و بازسازی اجتهادی می‌کند. بنابراین عقلانیت انقلاب اسلامی در میانه‌ی دوگانه‌ی جعلی و قرار دارد. براین اساس نه تقلید و التقاط از مکاتب و علوم غربی راهگشای مشکلات جامعه‌ی ماست و نه تحجر، تضاد و ستیز با علم و تمدن درمانگر دردهای ماست. بلکه و اجتهاد عمیق در معارف اسلامی و دستاوردهای بشری می‌تواند فروبست‌ها را بگشاید. ❇️ د: مشکل عقلانیت غربی 🔹 مشکل غرب در بطلان همه‌ی قضایای علمی و معرفتی و صنعتی آن نیست. بزرگترین مشکل در عقلانیت غربی است که بر تحویلی‌نگری و تقلیل گرایی هستی شناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی استوار است. متفکران غربی، واقعیت را به طبیعت تقلیل داده و انسان رادر سطح حیوان پایین آورده‌اند و از همین منظر، تمام ظرفیت عقل بشری را در کشف ابعاد طبیعی جهان و لایه‌ی حیوانی انسان به کار گرفته‌اند و حقایق زیادی را کشف کرده‌اند و بر ذخیره‌ی دانایی بشریت افزوده‌اند. معرفت‌هایی که در مقام توصیف و تبیین، بسیار مهم و غیرقابل انکارند. اما مشکل این جاست که براساس آن دستگاه ذهنی و عقلانیت حاکم، حکم به حصر واقعیت در جنبه مادی و حیوانی می‌کند و برهمین اساس، توصیه‌های اخلاقی و حقوقی می‌کند که قطعا ناقص و ناکارآمد است. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1600
📌 امام عقلانیت 🔸حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) مفسر عقل و تبیین‌گر عقلانیت اسلامی است و در کلامی مفصل، متکلم و حکیم شیعی، هشام بن حکم (۱) را از حقیقت عقل و عقلانیت آگاه کرده است. 🔹 امروزه ما به این کلام مفصل و معجزه آسا بسیار نیازمندیم و ای کاش محور سازماندهی و بارسازی حوزه و دانشگاه شود. ----------------++++---------------- ۱. «هشام‌بن حَکَم، ابومحمد، از اصحاب امام صادق و امام موسی کاظم«علیهما‌السلام» است. وی دارای آراء و اندیشه‌های کلامی منحصر به فرد و از متکلمین برجسته شیعه در قرن دوم می‌باشد. وی پرچمدار حق ائمه، مؤید صدق، مدافع ولایتِ اهل بیت و اثبات‌کننده بطلانِ دشمنانِ آنان است. هشام با قلب و زبان و دست یاور ائمه«علیهم‌السلام» بود» •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1602
📌 نهضت احیای عقل در آخر الزمان 💠 وضعیت عقل و علم انسان‌ها پس از ظهور حضرت مهدی (عج) 🔹 هنگامی كه حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام كند، دست رحمت خود را بر سر بندگان می گذارد، در نتيجه هايشان كامل می‌گردد: 🔸 «إذا قام قائمنا وضع يده علی رئوس العباد، فجمع بها عقولهم وكملت بها أحلامهم». (بحار الأنوار، ج52، ص328) 🔹 و به گونه‌‌ای رشد فرهنگی می‌يابند كه به تمام بيست و هفت بخش دست می‌يابند، در حالی كه قبل از ظهور آن حضرت، بشر با همه پيشرفت علمی (به وسيله وحی يا تجربه) تنها به دو بخش از آن دست می‌يابد: 🔸 «العلم سبعة وعشرون حرفاً فجميع ما جاءت به الرّسل حرفان فلم يعرف الناس حتّی اليوم غير الحرفين، فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرين حرفاً فبثّها فی النّاس، وضمّ إليها الحرفين، حتّی يبثّها سبعة وعشرين حرفاً». (بحار الأنوار، ج52، ص 336) 📚 ر.ک: ادب فنای مقربان آیت الله ، ج3، ص 369 •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1620
📌 ریشه‌ی مشکلات اجتماعی ✍حکیم متأله و‌ خطیب متفکر مرحوم آیت الله حسینعلی راشد تربتی منبع: اسلام و قرآن، ص۲۵۳. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1741