📌رسالت اجتماعی تفکر
بخش اول:
🔹 ۱. جامعه مجموعهای از اجزا و عناصری است که یک حلقه وصل دارند و به موجب آن ترکیب حقیقی میان آن عناصر متفرق ایجاد میشود و هویتی جدید به آنها اعطا میشود.
🔸 ۲. حلقه اتصال دهنده این عناصر، فکر و اندیشه است. به این معنا که انسان از طریق فکر و اندیشه افقهای دور دست را مییابد و آرمانهای بلند را انتخاب میکند و در نسبت با آن افقها و آرمانها، همهی واقعیتهای پیرامونی خود را معنا و نظم میدهد و به کنشهای خود جهت و سامان میببخشد.
تفکر عبور از ظواهر پدیدهها و امور روزمره و نگریستن از یک افق بلند معنایی و آرمانی به واقعیات و پدیدهها است. نگرشی که از سطحینگری، تقلیل گرایی و کوتهبینی عاری باشد و با پویایی مستمر به عمق روابط و نسبت میان پدیدهها نفوذ کند و با ملاحظه گذشته و آینده از غایت و سرانجام خود و پدیدهها پرسش کند.
خلاصه تفکر، تعالی و پویایی نگاهها و از يک افق متعالی و فرازمانی_مکانی به پدیدهها و روابط میان آنها نگریستن است به نحوی که منتهی به جنبش و حرکت در مسیر آن آرمانها و افقهای متعالی بشود.
🔹 ۳. تفکر و اندیشه را نباید با علم و دانش خلط کرد و آنها را یکی دانست. علم و دانش برونداد و ظهورات نظامیافته مستقر در فرهنگ عمومی و مجامع علمی است. اما فکر و اندیشه، نوع خاصی از فعالیت ذهنی و عقلي آدمی است که در پی کشف حقایق و افقهای معنایی متعالی و انتخاب آرمانهایی است که بینشها و نگرشهای کلان آدمی را به هستی، جهان و انسان تعین ببخشد.
انسان فکور برخلاف انسان عالم بیش از آنکه به دنبال حرکت در ساختارهای تعین یافته علمی و دانشگاهی باشد به دنبال کشف حقایق و افقهای دور دستی است که حتی ممکن است در علم و دانش جایابی نشده باشد. هر چند یافتههای فکر و اندیشه در متن فرهنگ بهصورت تدریجی استقرار مییابد و در ساختارهای علمی و دانشی راه پیدا میکند.
🔸 ۴. قوام جامعه به فکر و اندیشه ای است که در فرهنگ عمومی استقرار یافته باشد و به زندگی آدمیان معنا و به حرکت و کنش آنها جهت و نظام بدهد و راهی برای خروج از فروبستها بگشاید. یافتههای فکری به تدریج در متن فرهنگ استقرار یافته و در قالب ساختارهایی همچون علم، زبان، اخلاق، هنر و صنعت آشکار و تعین میبابد. اما بعد از استقرار این تعینات و ساختارها، همچنان باب فکر و اندیشه بسته نمیشود بلکه میبایست باب بحثها و گفتگوها در جهت افقگشایی برای تفکر و اندیشه گشوده باشد تا موجبات ارتقا یا اصلاح ساختارهای تعین یافته و خروج از فروبستهای آینده فراهم شود.
🔹 ۵. اگر فکر و اندیشه عنصر اتصال دهندهی اجزا و قوام بخش جامعه است پس متفکران و اندیشهورزان میبایست محور و نماد جامعه باشند نه حاکمان و دولتمردان و یا تاجران و مهندسان و پزشکان مگر از حیث متفکر بودن آنها. در حقیقت هر جامعه و تمدنی بواسطه متفکران افقنما و افقگشا و آرمانساز شناخته میشود. هر چند تاریخ را پادشاهان و حاکمان نوشته اند اما این متفکران هستند که جاودانه شده اند. امروز یونان باستان با متفکران آن همچون سقراط و افلاطون و ارسطو شناخته میشود نه صدها حاکم و دولتشهرهای آن. آنچه از قرون وسطای مسیحی به یادگار مانده متفکران و الهیدانان متفکر آن است. شرق جهان را به کنفوسیوس و بودا و امثال آنها معرفی میکنند. غرب جدید را هم با ماکیاولی، بیکن، دکارت، روسو، کانت و هگل میشناسیم. در فرهنگ و تمدن اسلامی هم این متفکران و انذیشهورزان هستند که از قرون نخستین تا به امروز، راهنما و افقگشا بودهاند. همهی اینها نشان میدهد که این متفکران و اندیشهورزان هستند که معلمان جامعه و راهنمایان به سمت آرمانها و افقها هستند و باقی کنشگران اجتماعی همچون عالمان و ادیبان و هنرمندان و دولتمردان و کاسبان و صنعتگران را جهت داده اند و با تفکر و اندیشهورزی افقهایی جدیدی را گشودهاند و در آن افق همهی ساختارها همچون علم، هنر، زبان، صنعت و مانند آن را به جنبش و حرکت در آوردهاند.
🔸 ۶. از اینرو در فرهنگ اسلامی، حاکمان و مسئولان جامعه میبایست اهل تفکر و اندیشهورزی باشند که مدیریت آنها مدیریت تفکر بنیان و تدبّرمحور باشد تا پیش و بیش از هر کاری به اگاهیبخشی و #رشد_عقلانی مردمان جامعه اهتمام بورزند. چرا که جامعهی متفکر و رشد یافته میتواند افقهای دوردست را به درستی بنگرد و به جنبش و حرکت درآید و در آن مسیر به چپ و راست منحرف نشود. از این منظر، امر حکومت در درجهی اول از جنس #سیاست و تدبیر است نه از جنس پلیتیک و ساختارهای تعین یافتهی حاکمیتی. در سیاست تدبیر و خردمندی و خروج از سفاهت و حماقت نهفته است.
🔴 ادامه دارد ...
#حکمت_عملی
#تفکر
#اندیشه
#سیاست
#جامعه
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/925
📌رسالت اجتماعی تفکر
بخش دوم
🔹۷. اگر متفکران در جای خود قرار گیرند و نقش اصلی در هدایت و برانگیختن عقول و اصلاح جامعه و ساختارهای آن را بر عهده داشته باشند و در فرهنگ عمومی و رسانهها این مهم به رسمیت شناخته شود به نحوی که از مرجعیت فرهنگی و اجتماعی برخوردار باشند و دیگر کنشگران در ادامه آنها نقش خود را تعریف کنند چنین جامعهای رو به صلاح و پیشرفت خواهد داشت. چرا که افقها و آرمانها را متفکران و اندیشهورزان تعیین میکنند و مسیر فکری و نظری جنبش و حرکت را هموار میسازند و به علم و زبان، هنر و سیاست، صنعت و قانون خلاصه به همه مطالبات و ساختارها معنا و جهت میدهند. از این مهمتر اینکه اهل فکر و اندیشهاند که میتوانند در راه طی شده به درستی تأمل کنند و مسیر آینده را پیشبینی و تدبیر کنند.
🔸 ۸. در چنین جامعهای، اتحاد و همبستگی، اتصال و هماهنگی، انسجام و همکاری، حکمفرما میشود. همگان در جایگاه خود ایستاده و به نقش خود واقفند و بر پایه درک عمیق از منافع عمومی، مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی در جهت آرمانها و افقهای متعالی حرکت میکنند.
تعالی هر جامعهای به رشد تفکر و اندیشهورزی کنشگران آن جامعه وابسته است هر چقدر تفکر و اندیشهورزی در جامعهای عمیقتر و در فرهنگ عمومی گستردهتر باشد تقاضاها و مطالبات از افق بالاتری برخوردار است و ارزش سرمایههای مادی و معنوی، اخلاقی و اجتماعی بیشتر شناخته میشود، منافع عمومی بر منافع شخصی،حزبی و قومی ترجیح مییابد، تصیمگیریها و برنامهریزیها در جهت حفاظت بهتر و بهرهبرداری مسئولانه از همهی سرمایهها در جهت منافع عمومی و تعالی و پیشرفت همه جانبه جامعه خواهد بود.
🔹 ۹. در جامعهای که تفکر کردن و اندیشهورزی در آن ارزش معيار و فرهنگ عمومی و گفتمان رایج باشد امکان گفت و گو و تحمل یکدیگر و شنیدن حرف مخالف وجود دارد و همچنین امکان رشد علمی، هنری، فناوری فراهم است. و الا در جامعهای که تفکر کردن ارزش عمومی و همگانی نباشد، داد و بیداد، جنجال و هیاهو، تقلید و تحجر، قبیلهگرایی سیاسی و فساد اجتماعی حکمران است.
🔸۱۰. لاجرم هر جامعهای آرمانی، تمایزی و مرزی با سایر جوامع دارد و هر آرمان و مرزی دوستی دارد و دشمنی. نمیتوان جامعهی انسانی در این کره خاکی را تصور کرد بدون آنکه مخالفان و دشمنانی داشته باشد که باید با دشمنان مرزبندی کرد و با احتیاط با آنها تعامل داشت، لکن گاه این مرزها و تمایزها، دوستیها و دشمنیها خلط میشود و جای دوست و دشمن عوض میشود و به تبع منافع عمومی و مسیر پیشرفت و تعالی جامعه مختل میشود. اما بواسطه تفکر و اندیشهورزی است که مرزها و تمایزهای حقیقی از تمایزهای وهمی شناخته میشود، دوست از دشمن، رفیق از نارفیق، خیرخواه از بدخواه مشخص میشوند.
🔹۱۱. بازخوانی دوباره هویت در جهان پيچيدهی پساحقیقت و طرحوارهی دهکدهی جهانی و جهانیشدن از دیگر رسالتهای تفکر و اتخاذ تفکر پیچیده در مواجهه با موقعیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. چرا که جهان پیچیدهی امروز را نمیتوان همانند جهان ساده گذشته دانست و هویت را مقولهای ارتکازی و طبیعی قلمداد کرد. بلکه در جهان معنایی امروز، حجم کثیری از معانی و طرحها در فرهنگ عمومی تکثیر شده است وهویتهای سنتی و مرزبندی های هویتی به چالش کشیده شده و هویت مدرن وپسامدرن جایگزین آنها شده است ویا اینکه همهی هویتهای پیشین را درنظم معنایی جدیدی به کار گرفته است. فهم این تمایز هویتی پیچیده هجمههای هویت مدرن غرب عليه نظام هویتی و ارزشی سایر جهانهای اجتماعی و جانمایی هویت درروایت ما ازواقعیت اجتماعی نیازمند بهرهگیری ازتفکر واندیشهورزی بنیادین دربنیادهای هویت وفرهنگ است.
🔸 ۱۲. اگرمتفکران اصیل جامعه به هربهانهای گوشه نشین شوند واز حوزهی عمومی کنار گذاشته شوند ویا مورد اقبال مردم و رسانهها واقع نشوند، #شبهمتفکران بر اریکه منبر ورسانهها واجتماعات تکیه میزنند وباحرفهای شبهفکری وشبهاندیشهای افراد راجذب، ذهن آنها رادرگیر وجان آنان رابیمار میکنند. به تعبیر دیگر وقتی تفکر وخرد ازجامعهای رخت میبندد داعیه تفکر و خردمندی باقی هست.
شبهمتفکران، چهرههای مشهوری هستند که نه به جهت عمق فکر ویا اندیشهورزی حکیمانه بلکه به جهت جذابیتهای شخصیتی همچون زیبایی سخن، جذابی چهره، بازیگری تردستانه مورد توجه برنامهسازان سیاسی، اجتماعی وفرهنگی قرار میگیرند وبه استخدام آنها در میآیند تا درجهت تأمین منافع آنها نقش بازی کنند. لذا دریک فرابند پرهزینهی رسانهای وبا شگردهای جذاب تبلیغاتی نامدار و نشانه میشوند وبا اعتماد به نفس درنقش متفکر واندیشهورز ظاهر میشوند وجذب طرفدار مرید میپردازند.
🔴 ادامه دارد
#حکمت_عملی
#تفکر
#اندیشه
#عقلانیت
#سیاست
#هویت
#جامعه
#مسئولیت_اجتماعی
#شبهمتفکران
#جامعه_احساسی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌رسالت اجتماعی تفکر
بخش سوم
🔸 ۱۳. عموم شبهمتفکران نه اهل تخصصاند و نه اهل تعمق؛ نه ریشه در سنت عمیق معارف و علوم اسلامی دارند و نه تلمذ و بهرهگیری واقعی از استادان و متفکران و متخصصان. بلکه بیشتر بر مهارت خطابه و بازیگری تکیه دارند و از ترجمه مقالات مجلات خارجی توسط مریدان و گروههای پیرامونی بهره میگیرند و همانها را با آب و تاب به خورد جامعه میدهند. شبهمتفکران با القابی پر لعاب و اصطلاحاتی دهنپر کن در اجتماعات عمومی ظاهر میشوند و در هر خطابهای کل زمین و آسمان را به هم پیوند میزنند و هر امر بیربطی را به هم ربط میدهند و روایتی ماجراجویانه از وقایع تاریخی میسازند و وضع امروز را ساخته و پرداختهی شیاطین و انجمنهای سری و نیروهای نظامی و امثالهم معرفی میکنند و نهایتا به تجویز نسخههای درمانی میپردازند.
🔹۱۴. رمز موفقیت شبهمتفکران در پرگویی، کلیگویی، دمیدن در اتش تضادهای اجتماعی و دوقطبی سازی جامعه است یک طرف را سفید و طرف دیگر را سیاه مطلق و شر غالب جلوه میدهد. آنها با بهرهگیری از احساسات افراد در جامعهی احساسی، اساس جامعه را تضاد و تقابل معرفی میکنند و همواره به دنبال مقصر جلوهدادن دیگران و ویژه نشان دادن خود هستند.
🔸 ۱۵. این افراد با پرگویی، کلیگویی، بیربط گویی، تضادپروری نه تنها مخاطبان خود را به تفکر و اندیشهورزی دعوت نمیکنند و بر کتابخوانی و مطالعهی آنان اصراری ندارند بلکه بر تعطیلی عقل و اندیشه اصرار میورزند و مخاطبان و جامعه را در وضعیت جنگی، تضاد و احساسی نگه میدارند و به سطحینگری و ظاهربینی و باورمندی مقلدانه و احساسی افراد جامعه دل خوش دارند و از آنها در جهت منافع حزبی و سیاسی، اقتصادی و شخصی بهرهبرداری میکنند. هر چند با شگردهای جذّاب تبلیغاتی و ابزار متنوع رسانهای چنین جلوه میدهند که این خیر و صلاح آنهاست و آنها هم تنها خیرخواهان و اصلاحگران جامعه هستند.
🔹 ۱۶. بنابراین جامعهی احساسی محصول غلبه شبهمتفکران درجامعه وفرهنگ عمومی و کنار زدن متفکران واندیشهورزان حقیقی ازعرصههای عمومی ورسانهای است که به تضعیف یا تعطیلی اندیشهورزی، عاقبت بینی و تدبیر امور و مسئولیتپذیری و همچنین گسترش احساسات، هیجانات و سطحینگری و ظاهر بینی ومسئولیتگریزی منجر میشود. با غلبهی احساسات، پشتوانهی فرهنگ، اقتصاد و سیاست هم کنار میرود
🔸 ۱۷. مهمترین ابزار شبهمتفکران بهرهگیری حداکثری ازرسانهها و شگردهای تبلیغاتی وارتباطی است. درحقیقت بزرگترین رقیب تفکر و اندیشهورزی درجهان پساحقیقت وعصرارتباطات، رسانهها وفناوریهای پیچیدهی نوین هستند که به تعطیلی عقل عمومی وتضعیف حافظهی انسانی وواگذاری همه محفوظات انسانی ومحاسبات زندگی به رایانهها وفناوریهای برآمده ازهوش مصنوعی تمرکز دارند.
🔹 ۱۸. براین اساس نیاز به تفکر ورسالت اندیشهورزی بیش ازهر دورانی مهم و پیچیده است تابدین واسطه انسانها بتواند ازاسارتهای شناختی واحساسی رهایی یابند وبر حاکمیت مطلق العنان رسانهها وفناوریهای شناختی غلبه کنند و آنها را تحت ارادهی عاقلانه واندیشهی حکیمانه درجهت گفتمانسازی، اقناعگری، و حرکت درمسیر افقهای متعالی وزندگی بهتر رام وتسخیر سازند.
🔸 ۱۹. برای پیروزی دراین میدان پیچیده و معرکهی پر آسیب جنگ شناختی، بیش از هر زمانی به تفکر عمیق افقگشا واندیشهورزی اصیل وراهنما نیازمندیم. فقط یا تفکر و اندیشهورزی و خردمندی است شرایط ولوازم سفر فراهم میشود وموانع شناخته و میتوان مهیای برای رفع موانع وهمواره ساخت راه حرکت شد. بدون تفکر نمیتوان شرایط ماتقدم تعالی و موانع پیشرفت را وامکانات وسرمایهها واقتضائات فعلیت آنها دربستر زمان ومکان راشناخت.
🔹 ۲۰. بدون تردید راه تفکر واندیشهورزی نیزمراجعه به اندیشهورزان اصیل واستادان ومعلمان تفکری است که ریشه درتراث فکری و فرهنگی خود دارند وبا غور در تاریخ فکر و اصول اندیشه و نظرگاههای مختلف فکری و نظری راهنمای آینده هستند. تفکر و اندیشهورزی قوام بخش جامعه و پشتوانهی فرهنگ، سیاست و اقتصاد است.
🔸 ۲۱. ۱. شناخت این متفکران، ۲. انس با آثار و میراث فکری و معرفتی آنان، ۳. فهم نسبت آنها با عقل، علم و جامعه و همچنین ۴. کشف روشهای اندیشهورزی، مسئله یابی و پاسخ گویی آنها مقدمهی متفکر شدن امروز ماست.
🔹 ۲۲. و ۱. آزاد سازی فرهنگ عمومی و رسانهها از سلطهی فکری وفرهنگی شبهمتفکران ونشاندن آنها درجایگاه خود، ۲. بازگشت جامعه به متفکران اصیل واستقبال از معلمان اندیشه و تفکر، ۳. بازیابی هویت اجتماعی برپایه تفکرات عمیق افقگشا واندیشههای اصیل راهنما، ازجمله مقدمات گفتمانسازی تفکر واندیشهورزی درجامعه است.
🔴 ادامه دارد...
#حکمت_عملی
#تفکر
#اندیشه
#عقلانیت
#سیاست
#جامعه
#مسئولیت_اجتماعی
#شبهمتفکران
#جامعه_احساسی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌رسالت اجتماعی تفکر
بخش چهارم
🔸 ۲۳. تفکر و اندیشهورزی محصول قوه عقل است که میبایست به عقلانیت منتهی شود. میان عقل و عقلانیت باید تفاوت گذاشت. عقل جوهره نفس آدمي و قوه ادراکی انسان است که اگر به کار گرفته شود موجب تفکر و اندیشهورزی میشود، ولی عقلانیت، نگرشی نظاممند به هستی و انسان در بستر زمان و مکان است که در درون یک نظام فکری و دستگاه محاسباتی، همهی کنشهای علمی، گرایشی و بدنی انسان سامان مییابند و حرکتی منسجم و به هم پیوسته را در عرصههای متنوع زندگی به بار میآورد. بنابراین تفکر و اندیشه پشتوانهی عقلانیت و نظام عقلانی زندگی و دستگاه محاسباتی انسان در مواجهه با پدبدههای زمانمند و مکانمند اجتماعی است. تفکر و اندیشهورزی میبایست شرایط عقلانیت و نظم عقلانی زندگی را در زمانهای که در آن به سر میبریم مهیا کند. لذا متفکران و اندیشهورزان جامعه با هر گرایش و تخصصی میتوانند معلم تفکر و مربی خرد مردم باشند و عقل آنها را مستحکم کنند و از فروریختن عقل و غلبهی فروبستها بر جامعه جلوگیری کنند و راه آینده را هموار سازند.
🔹 ۲۴. شرایط و ویژگیهای تفکر و اندیشه ورزی
هرگونه فعالیت ذهنی را نمیتوان تفکر و اندیشه دانست بلکه تفکر نوع خاصی از فعالیت ذهنی است که دارای ویژگیها و شرایطی است.
۱. پرسشگری، واقعیتیابی و حقیقتجویی و سنجش منطقی یافتهها و پرهیز از مغالطات و غلبهی احساسات و تمایلات و آرزوها؛
۲. جامع نگری و توجه به همهی لایهها و سطوح و ارتباطات واقعیت و پرهیز از تقلیل گرایی و کوته بینی؛
۳. تعمق در حقیقت اشیا و روابط وجودی میان اشیا (از طریق تجرید، ترکیب و تعمیم) و پرهیز از سطحیگرایی و ظاهرگرایی؛
۴. انعطاف، پویایی، خلاقیت و نوآوری و پرهیز از مطلق گرایی عام، کهنهگرایی، تعصب محوري؛
۵. شکیبایی، حلم و تأنی در فهم مسائل، حرکت گام به گام و فرایندی ذهن برای حل مسئله و پرهیز از شتاب و عجله و ارائه پاسخهای تخیلی و توهمی؛
۶. موقعیت سنجی و توجه به هدفهای بلند و شرایط و اقتضائات زمان و مکان حال و آینده(آیندهنگری) و پرهیز از ثابتپنداری متغیرها و اعتباریات،
۷. انسجام، نظاممندی و شبکه سازی و پرهیز از نگرش جزیرهای و کشکولی، تشتت و پریشانگویی(از هر دری و در هر موضوعی سخن گفتن)؛
۸. زندگیگرایی، مسئلهیابی، حل مسئله و توجه به کارآمدی در عرصههای مختلف زندگی و عمل و پرهیز از انتزاعیاندیشی محض و رویایی نگریستن به زندگی، کلیگوی در گفتار و نوشتار؛
۹. انتقادی و راهبردی به معنای توجه همزمان به قوتها و ضعفها، فرصتها و تهدیدها؛
۱۰. شنیدن کامل نظرات مختلف، تأمل دقیق در سخن مخالفان و نقد ناقدان، بررسی منطقی و انتقادی اندیشهها و پرهیز از جمود روانی، خود مطلقپنداری، نقدناپذیری.
🔴 پایان.
#حکمت_عملی
#تفکر
#اندیشه
#عقلانیت
#تفکر_انتقادی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌رسالت تفکر در انقلاب اسلامی
♦️بخش اول
🔸 وقوع هر انقلابی معلول یک سلسله تحولات در تقاضاها و مطالباتی مردم و همچنین تغییرات اجتماعی است که وضع موجود را ناکارآمد و غیر قابل تحمل احساس میکند و تمنای وضع جدیدی مییابد.
🔹اما نکته مهم در همهی انقلابها، نقش محوری تفکر و اندیشهورزی در بنیانهای وضع موجود و ترسیم طرح مطلوب است. به تعبیر دیگر، اگر بخشی از مردمان جامعه اهل فکر و اندیشه نباشند و طرحی نو برای زندگی متفاوت در نیندازند هیچگاه مسیولیتی احساس نمیشو تا انقلابی و تغییری صورت پذیرد، انقلابها محصول تفکرات پویا و اندیشهورزیهای بدیع و درانداختن طرحهای نوین و ایجاد تعهد انقلابی و مسئولیت اجتماعی است. لذا در هر انقلابی نقش متفکران و اندیشهورزان در افقگشایی و خودسازی انقلابی جامعه بسیار پررنگ و جدی است هرچند ممکن است متفکری عمرش کفاف ندهد و پیروزی انقلاب را نبیند اما همواره تفکر و اندیشه او زنده است و درس آموز آیندگان میتواند باشد.
🔸 برخی از انقلابها ریشه سیاسی دارد و مردمان آن جامعه دغدغه آزادی و نحوه حکمرانی دارند و با همین شاخصه به سنجش وضع موجود و ترسیم وضع مطلوب میپردازند. برخی از جوامع مشکلات اقتصادی دارند و از این منظر در پی تغییر معادلات حاکم و درانداختن طرحی نو برای زندگی بهتر هستند. اما برخی از جوامع دغدغه فرهنگ و ارزشهای اخلاقی و هویتی دارند و مشکلات سیاسی و اقتصادی موجود را نیز در دوری از فرهنگ و هویت اصیل میدانند. این مردمان در جستجوی فرهنگ و هویت اصیل و رهایی از هویتهای بیگانه هستند و بدین منظور به تغییر مناسبات اجتماعی روی میآورند تا در پرتو احیای هویت اصیل خود، مسیر جدید زندگی را بپیمایند.
🔹 انقلاب اسلامی از جمله انقلابهایی است که در درجه اول معلول تحولات فرهنگی و تغییرات هویتی پس از مشروطه و دوران پهلوی است. تغییراتی که با عنوان ترقی و مدرنیته بر جامعهی ایرانی تحمیل شد و موجب شکلگیری تضادهای فرهنگی میان خواص و عوام شد. منورالفکران با تقلید از روند توسعه در جهان غرب، تنها مسیر ترقی ایران را غربی شدن پنداشتند و به حذف فرهنگ و ارزشهای اخلاقی و مذهبی و یا بازسازی آنها به مثابه جاده صاف کن تجدد روی آوردند و با زور و دستور جامعه را بدان سمت کشاندند. نتیجه این مدرنیزاسیون دستوری ایجاد شکافهای عمیق هویتی در جامعه ایرانی شد. جامعهای که بسیار به فرهنگ و مذهب خود تعلق خاطر داشت و تمام "بود" خود را در فرهنگ خود و متمایز بودن از ساير فرهنگها تعریف میکرد.
🔸 گسست هویتی بزرگترین معضله جامعهی ایرانی شد: گسست نسلی میان نسل جوان با نسل سنتی، گسست علمی میان حوزه و دانشگاه، گسست سیاسی میان دولت و ملت، گسست فرهنگی میان طبقه روشنفکر و طبقهی مذهبی.
🔹در دوره رضا خان پهلوی بر دامنه و عمق این گسست ها و تعارضها افزوده میشد و پس از وی نیز محمدرضا و دولتمردان و روشنفکران وابسته همان مسیر را با قدرت ادامه دادند. در این دوران، بسیاری از تحصیلکردگان جدید به سمت مدرنیزاسیون میل داشتند و با تغییر در معانی مستقر در فرهنگ، افراد جامعه را بدان سو دعوت میکردند و برخی از جریانات سنتی به تقابل با مدرنیته روی آوردند و مردم را به نفی آن و بازگشت به سنتهای گذشته میخواندند، اما بخشی از دغدغهمندان و دلسوزان در پی جمع سالم میان دو طرف دعوا بودند. بدین جهت از دهه ۲۰ به بعد جمعی از دغدغهمندان و متفکران جامعه برای خروج از این وضعیت دست به کار شدند و به تفکر و اندیشهورزی روی آوردند تا بتوانند این گسستها و تضادها را درمان کنند.
🔸 این متفکران به تدریج با معانی متکثر حاکم بر روابط انسانی و پیچیدگیهای معادلات اجتماعی عصر جدید و تنوع طرحوارههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و رقابتهای جنگ افروزانهی ابرقدرتها آشنا شدند و دانستند که به راحتی نمیتوان از طرد و یا جمع سخن گفت، بلکه به تفکر عمیق افقگشا و اندیشهی دقیق راهنما نیاز است و ضرورت دارد که دوباره خود و متعلقات فرهنگی و هویتی خود را بازخوانی کرد و از موقعیت خود در جهان معاصر و آیندهی این جهان پرسش کرد. پرسشهایی که افق زندگی، عناصر سازندهی هویت و مسیر حرکت را در این جهان پیچیده و متفاوت نشان میدهد.
🔹 انقلاب اسلامی محصول تفکر و اندیشهورزی متفکران مسلمان در سه دهه قبل پیروزی است که در قالب کتاب، مقاله، اعلامیه، سخنرانی و خطابه به سمع و نظر مردم میرسید و آرام آرام به خلق یک جهان معنایی جدید تبدیل شد و موجب تحول باطنی مردم و انقلاب درونی آنها شد. در حقیقت این انقلاب قبل از آنکه یک کنش سیاسی و یا مطالبه اقتصادی و اجتماعی باشد یک انقلاب درونی در فکرها و ذهنها بود.
🔴 ادامه دارد ...
#انقلاب
#تحول_باطنی
#سیاست
#جامعه
#اندیشه
#رشد_عقلانی
#مسئولیت_اجتماعی
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 رسالت تفکر در انقلاب اسلامی
♦️بخش دوم
🔹 در فرایند انقلاب اسلامی، متفکران و اندیشهورزان انقلاب، به این نکته پی بردند که جامعهی ایرانی بیش از هر چیزی به ارتقای سطح تفکر و اندیشه نیاز دارند تا بتوانند از سطح احساسات بالاتر روند و از منظری عمیقتر و دقیقتر به پدیدهها بنگرند، لذا مخاطب خود را ذهن و عقل مردم قرار دادند و سعی کردند با رشد عقلي و خردورزی مخاطبان، آنها را به تفکر و اندیشهورزی وا دارند تا بهتر و عمیقتر به هویت خود و متعلقات فرهنگی خود بنگرند و از این افق به زمانهای که در آن زندگی میکنند و وقایع و حوادث درون نظر کنند و از میان طرحوارههای متکثر، متنوع و گاه متعارض بهترین را انتخاب و عملياتي کنند. این متفکران با تلاش معرفتی و نظری خود، صورتی از تعهد و مسئولیت اجتماعی را تعریف و ترسیم کردند که به خودسازی و جنبش انقلابی بیانجامد.
🔸 به اعتقاد ایشان رشد فکری افراد و قوت پرسشگری در جامعه و ایجاد احساس نو و ادراک نو، نشانهی رشد جامعه است. جامعه اگر رشد فکری داشته باشد آماده شنیدن حرف حساب و معارف متعالی میشود.
🔹 در این نگرش، اگر جامعه بخواهد رشد فکری پیدا کند نوعی اصلاح عمیق در منطق و زبان و محتوا لازم است؛ به تعبیر دیگر باید با منطق و زبان روز و همچنین مکاتب و افکار روز آشنا شد و از همان افق با افراد جامعه و بخصوص نسل جوان و تحصیل کرده سخن گفت.
🔸در فرهنگ سیاسی انقلاب اسلامی، مفهوم پرسش و کنش پرسشگرانه به یک ارزش عمومی تبدیل شد. شک و پرسش نمونهی رشد و اعتلای دستگاه فکر و اندیشه است که اولین گام خروج از جهل و حماقت است.《سؤال و پرسش در عين اينکه خوب است و مظهر رشد و کمال انسان است، مقدمه چيز ديگر است: يا مقدمه تحقيق است يا مقدمه عمل.》(مطهری بیست گفتار ص۱۸۹) بر همین مبنا، متفکران انقلاب از پرسشگری نسل جوان و بیان شبهات آنها استقبال میکردند و آن را محملی برای گفتگو و مباحثات جدی قرار دادند. این گفتگوها گاه به صورت شفاهی و در جلسات دانشجویی و میان استادان و تشکلهای اجتماعی بود و گاه صورت مکتوب به خود میگرفت و در مطبوعات و کتابها پیگیری میشد؛ بدین نحو که دانشجو و یا استادی شبهه و یا پرسش خود را قالب يادداشت و یا کتاب و جزوه منتشر میکرد و متفکران و اندیشهورزان جامعه هم سعی میکردند در همان قالب و در برخی موارد در همان مجله و روزنامه، پاسخ مناسب را برای اقناع مخاطب عرضه کنند.
🔹 در اندیشه متفکران اصیل انقلاب، زمان و مکان نقش مهمی در شناخت متون و احکام شرعی دارد و هر بیشتر در زمان ومکان و موقعیتهایی که در آن قرار داریم تفکر و اندیشه شود باب های جدید فهم و علم برای انسان گشوده میشود و حقایق جدیدتری آشکار میشود. اما اگر تفکر و اندیشهورزی نباشد، انسان به فهم پیشینیان اکتفا میکند و امکان دست یابی به حقایق بیشتر را منکر میشود.
🔸از آنجا که یکی از کارویژههای تفکر و خردورزی، بازشناسی متعلقات فرهنگی خود و نگاه انتقادی به روند تکون و بسط آنها در تاریخ و فرهنگ است یکی از مهمترین اقدامات اندیشهورزی در جریان تفکر انقلاب اسلامی، بازخوانی دوباره اسلام و آسیبشناسی جامعه اسلامی و مناسک و نهادهای دینی وهمچنین پاسخ به شبهاتی بود که عموم آنها ناشی از عدم درک تاریخی از دین است. متفکران انقلاب به مردم کمک کردند تا به طور دقیق به جوهره و حقیقت دین راه یابند و از خصوصیات تاریخی و فرهنگی عارض شده بر دین و مناسک دینی مطلع شوند و بتوانند میان این دو وجه تمایز قائل شوند و ازاین طریق به اسلام حقیقی راه یابند و هویت خو را در ارتباط و نسبت با آن، باز تعریف کنند. تعریفی که به بازسازی مفاهیم مهم مسئولیتآور، جنبشزا وحرکتخیز ازمتن دین، جامعه وتاریخ منتهی شد.
🔹 اگراین نکته به درستی فهم شود روشن میشود که انقلاب اسلامی ایران محصول تفکر واندیشهورزی وخروج از سطح احساسینگری و سطحیشدگی و پراکندگی است. این مهم توسط متفکران واندیشمندان انقلاب اسلامی درجامعه ترویج شد وبدین جهت بخشی از مردم رشد عقلانی پیدا کرده وخودسازی انقلابی روی آوردند وانقلاب پیروز شد، حال اگربه دنبال ادامه انقلاب وپویایی و پایایی آن هستیم تا به اهداف متعالی خود نائل شود میبایست در رشد عقلانی وتعمیق تفکر وگسترش اندیشهورزی درسطح جامعه ونسلهای جدید تلاش زیادی صورت گیرد و مانع بازگشت #جهالت و غلبهی احساسات وسطحینگری وپراکندهگویی شد بخصوص در سطح خواص جامعه همچون مسئولان، مربیان، خطیبان و هنرمندان که ازطریق آنها سایر افراد جامعه متأثر میشوند وکنشهای خود راهماهنگ میسازند.
🔸 اگر جامعهی رشد یافته انقلابی که اهل تفکر واندیشهورزی بود ازاین خصیصهی مهم تهی شود وبه سطح احساسات فرو غلطد آغاز عقبگرد است.
🔴 پایان
#انقلاب
#تحول_باطنی
#سیاست
#رشد
#جامعه
#رشد_عقلانی
#مسئولیت_اجتماعی
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌رمز پایداری
🔹رمز پایداری هر انقلابی، تعمیق و گسترش کیفی آرمانهای آن انقلاب در قالب یک شبکهی مفهومی جذاب و به هم پیوسته در حوزه عمومی است به نحوی که در فرهنگ استقرار یابد و مبدأ همهی کنشها، سیاستگذاریها و برنامهریزیها قرار گیرد.
🔸 شبکهی مفهومی مجموعهای بهمپیوسته از مفاهیم کلیدی و بنیادین است که ذهن جامعه را به سمت آرمانها و اهداف راهنمایی میکند و از تفرقه و تشتت فکری جلوگیری میکند.
🔹 این شبکهی مفهومی هنگامی که از کلیت و عمومیت ویژهای برخوردار باشد میتواند طیفهای مختلف از کنشگران اجتماعی را در بر بگیرد و عموم اهل جامعه بدان معتقد و وفادار باشند. اما اگر رنگ حزبی و جناحی به خود بگیرد به نحوی که موجب طرد بخشی از جامعه بشود نمیتواند عامل وحدت و همبستگی اجتماعی باشد.
🔸 استقرار یک شبکهی مفهومی در جامعه مرهون دو امر است:
۱. تبیین علمی و نظری
به این معنا که هریک از مفاهیم آن شبکه در جامعهی علمی به درستی تعریف و معنا شده باشد و سپس در یک ساختار علمی و منطقی تنظیم و به صورت یک نظریهی علمی و معرفتی عرضه شود به نحوی که اندیشمندان و متفکران آن جامعه را اقناع کند. از این رو، یکی از ضرورتهای پایداری انقلابها تولید علم و نظریهپردازی مداوم در اطراف آرمانها ، ارزشها و مفاهیم انقلابی و تأثیر آن در عرصههای مختلف حیات اجتماعی است.
۲. گفتمان سازی
در مرحلهی دوم آن شبکهی مفهومی تبیین شده وارد عرصه فرهنگ شود و به یک گفتمان و مطالبه محوري تبدیل شود این مرحله نیازمند فعالیتهای گستردهی رسانهای و تبلیغی است تا این پیام را در جامعه بگستراند و به فرهنگ عمومی تبدیل کند. فعالیت گفتمان سازی و رسانهای از طریق مجموعهای از فعالیتهای فکری، تربیتی، هنری، نمایشی، تفریحی، ورزشی، خبری ممکن است چرا که هر کدام از اینها انتقال دهندهی مجموعهای از پیامها به افراد و بسط آن در فرهنگ عمومی است.
انقلاب اگر رسانه نداشته باشند و اگر نتواند مفاهیم پیامهای خود را به صورت هنرمندانه، لطیف و غیرمستقیم در حوزه عمومی مستقر کنند و عموم افراد جامعه را اقناع کند و ذائقه و مطالبات آنها را جهت دهد، به تدریج از ذهنها و فرهنگ عمومی کنار گذاشته میشوند و آرمانها و مفاهیم دیگری جایگزین آنها خواهد شد که متضاد با آرمانها و مفاهیم انقلاب است.
بخصوص اگر انقلاب دشمنان زخمخوردهی خارجی و داخلی داشته باشد زیرا هر کدام سعی میکنند با تحریف، تخریب و دروغپردازی انقلاب را نزد مردم، ضعیف و خائن به اهداف و آرمانهای خود معرفی کنند و آنها را قانع کنند که آرمانها و اهداف دیگری میتواند آنها را به زندگی بهتر رهنمون باشد بدین جهت، با طرح آرمانهای رؤیایی و شبکه مفاهیم دیگر، ذهن و ذائقهی آنها را دستکاری میکنند.
🔹 نکته مهم
تبیین علمی و نظری و گفتمانسازی و اقناعگری دو روی یک سکهاند و مکمل یکدیگرند هر یک بدون دیگری ناقصند و در پایداری انقلاب ناتوان هستند.
🔸تبیین علمی و نظری و تولید دانش و نظریه متناسب هرچقدر هم قوی و مستدل و کارآمد باشد اگر پیوست رسانهای و گفتمانسازی نداشته باشد مفید و اثربخش نخواهد بود چرا که به وارد فرهنگ عمومی و عرصههای سیاستگذاری و خطمشی گذاری وارد نشده است. این مهم نیازمند فعالیت گستردهی رسانهای و تبلیغی است.
🔹 فعالیت رسانهای و گفتمان سازی نیز بدون تبیین معرفتی و بدون ارائه نظریات قوی و مستدل مفید نخواهد بود بلکه ممکن است به جهت افراط و تفریطها، نشناختن موقعیتها و برنامههای مناسب، خروج از دایره حکمت و اخلاق نتیجه معکوس داشته باشد و به ضد تبلیغ تبدیل بشود. بنابراین حتما و حتما، گفتمانسازی معقول و کارامد مسبوق به تبیین معرفتی و نظریهپردازی علمی و فلسفی صحیح، مستدل و منسجم باشد.
#حکمت_عملی
#اندیشه
#عقلانیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌دين مسؤول
فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری:
(مسيحيت قرنها عليه اسلام تبليغ کرد که اسلام دين امر به معروف است پس ضد آزادي است و همچنين دين جهاد است پس ضد آزادي است. جواب اين است که اسلام #دين_مسئول است، و مسئوليت بدون درگيري با غاصبان حقوق اجتماع و با آنان که به تعبير قرآن «صادّ» عن سبيل اللَّه ميباشند معني ندارد.)
منبع: یادداشتهای استاد ج۷ ص۸۷.
#دين_مسئول
#مسئولیت_اجتماعی
#حکمت_عملی
#اندیشه
#عقلانیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌مواظب باشيد گول نخورید! ...
حضرت امام رضا (علیه السلام از حضرت امام زین العابدین علیه السلام روایت میکند که فرمود:
🔸وقتی مردی را دیدید که قیافه و ظاهرش مثل اهل خیر و نیکی نیست و در گفتارش ریاکاری مینماید در حرکاتش فروتن است، زود پیروی از او ننموده، تأمل کن و فریب نخور؛ زیرا چه بسیارند کسانی که از به دست آوردن دنیا و حرام آن عاجزند و این ناتوانی به علت ضعف نیّت «و اراده»، حقارت و ترس است، لذا دین را ابزار به دست آوردن دنیا قرار داده، مردم را با ظاهر سازی فریب میدهند و اگر قدرت بر حرام داشته باشد وارد آن میشود.
🔹اما اگر دیدید که او از مال حرام پرهیز میکند، بازهم درنگ نموده، فریب نخورید، چون شهوات مردم مختلف است، چه بسیارند کسانی که به مال حرام توجه ندارند – هر چند زیاد باشد – اما همین شخص با زن زشت صورت زنا میکند.
🔸اگر دیدید چنین کاری نمی کند، باز هم دقت نموده فریب نخورید، ببینید عقلش چگونه است، زیرا بسیار است مواردی که کسی مال و شهوت را ترک میکند اما عقل درستی ندارد به جهت نادانی، فسادش از اصلاحش بیشتر است.
🔹اگر دیدید عقل درستی دارد باز فریب نخورید، ببینید که آیا عقلش بر هوای نفس پیروز است یا بالعکس، و نیز دقت کنید که علاقه به ریاستهای باطل دارد یا ندارد، زیرا بعضی انسانها در دنیا و آخرت خسارت زده اند. دنیا را برای دنیا ترک میکنند و لذت ریاست باطل را بهتر از لذت اموال و نعمتهای مباح میدانند و همه را به خاطر رسیدن به ریاست ترک میکنند: *«إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ» ، -. بقره/۲۰۶ – {و چون به او گفته شود: «از خدا پروا کن» نخوت، وی را به گناه کشاند. پس جهنم برای او بس است، و چه بد بستری است. } او بدون بصیرت و کورکورانه راه میپیماید، اولین گام او در راه باطل، او را به آخرین درجه خسارت میرساند. و چون درخواست چیزهایی را میکند که بر آن قدرت ندارد، مانند ادعای امامت و ریاست بر مردم و دادن فتوا، مستحق عدم لطف خداوند گردیده، در طغیان و سرکشی نیرومند گردیده، حلال را حرام و بالعکس میکند؛ از دست دادن دین برایش اهمیتی ندارد، آنچه مهم است این است که ریاست او باقی بماند، در مورد اینهاست آیه مبارکه: «وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً»، -. فتح / ۶ – {و [تا] مردان و زنان نفاق پیشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده اند، عذاب کند؛ بَدِ زمانه بر آنان باد. و خدا بر ایشان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنّم را برای آنان آماده گردانیده و [چه] بد سرانجامی است! }
🔹 لکن مرد کامل و نیکو آن است که هوای نفس خود را پیرو امر خداوند قرار داده و توان خویش را در راه رضایت خداوند به کار گیرد. خواری همراه با حق را از عزّت در راه باطل، به عزت ابدی نزدیک تر میداند و میداند تحمل ضرر اندک موجب دوام نعمت در جهان آخرت میشود که پایان ناپذیر است و خوشحالی همراه با پیروی از هوای نفس منجر به عذابی میشود که از بین نرفتنی است. به آن مردی که کامل است اقتدا نموده، از روش او پیروی نمایید، به وسیله او به خدا توسل جوئید که دعای او متسجاب و به درخواستش رسیده، ناامید نخواهد شد.
#حکمت_عملی
#اندیشه
#عقلانیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 بالندگی عقلانیت در چهله دوم انقلاب اسلامی
1. هر حرکت اجتماعی بر نوعی از عقلانیت و نظم محاسباتی استوار است که به انتخابها، تصمبمات و کنشهای کنشگران به عنوان مسئول اجتماعی معنا، جهت و نظم دهد.
2. عقلانیت دارای دو لایه است: ثابت و متغیر.
3. جنبه ثابت عقلانیت همان زیرساختهای بینشی و آرمانی است که عقل و حکمت عهده دار آن است و بر بنیادی نظری و فلسفی استوار است.
4. جنبه متغیر عقلانیت به امکانها و موقعیتهای تاریخی و شرایط اجتماعی زندگی انسان وابسته است و ناظر به موقف حرکت انسان در مسیر صیرورت و تحول است.
5. عقلانیت به جهت لایه متغیر، مقوله ای سیال و در حال تحول و تکامل است و بسته به کسب تجربه ها و دانش های انسان انضمامی و در نسبت با شرایط پیرامونی و موقعیتهای ممکن نیازمند باز خوانی و بازسازی دوباره است که امکان بالندگی و پویایی تصمیمات و کنش های سرنوشت ساز اجتماع را فراهم سازد.
6. انقلاب اسلامی ایران به مثابه یک موجود زنده و در حال حرکت و پویایی، از چنین عقلانیتی برخوردار بوده است و براساس همین عقلانیت به پیشرفت ها و توانمندیهای مختلفی دست پیدا کرده است.
7. اما این پیشرفت ها و توانمندی های به معنای بی نیازی از بازخوانی و بازسازی دوباره عقلانیت اسلامی در نسبت با چهله دوم و آینده پیش رو نیست. چرا که پس از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی امروزه جهان وارد موقعیت و شرایط جدیدی شده است و عناصر دانشی و فناوری های نوین اجتماعی وارد معادلات جهانی شده است و نظم فعلی جهان در آستانه فروپاشی و شکل گیری نظم جدیدی است. مشارکت در ایجاد نظم نوین جهانی نیازمند بازخوانیو بازسازی عقلانیت انقلاب اسلامی در نسبت به نظم نوین جهانی است.
#انقلاب_اسلامی
#عقلانیت_اجتماعی
#حکمت_عملی
#نظم_نوین
#ایران_آینده
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌انسان، عمل، معرفت، فرهنگ
🔸 انسان با عمل ساخته میشود و به عمل شناخته میشود. هویت و کیفیت عمل انسان به اندیشه و معرفت گره خورده است. هر معرفتی (به لحاظ کمی و کیفی) نوع خاصی از عزم و عمل را در پی دارد. بدین جهت نظر و عمل همیشه با هم هستند و هیچ نظری عاری از عمل و هیچ عملی خالی از نظر نیست. بالاتر اینکه معرفت و نظر خود کنش و فعالیت آگاهانه و ارادی انسان و معلول فرایند ادراک و تفکر است. لذا نمیتوان معرفت را از عمل جدا دانست و به دوگانه نظر و عمل دامن زد.
🔹 عمل انسانی فرایند آگاهانه، ارادی و قصدمندانهای است که ناظر به هدف و غایتی برای وصول و یا تغییر است و نسبتی هم با شرایط پیرامونی (زمان و مکان) دارد. لذا همهی عملهای انسانی (حتی فعالیت ذهنی و معرفتی) دارای حیثیت اجتماعی و تأثیرگذاری بر جامعه و مداخلهگری را دارد. انسان با عمل ذهنی(علم) و عمل یدی و بدنی خود واقعیت اجتماعی را میسازد، اصلاح یا تغییر میدهد و یا تحکیم و تعمیق میبخشد.
🔸 تاکیدا عرض میشود که فاعل شناسا و عالم، صرفا مشاهدهگری منفعل و تاثیرپذیر نیست بلکه او عاملی فعال و سازنده و تغییر دهنده جهان معنایی جامعه خود هم هست. ایدهها و نظریات علمی بخصوص در علوم انسانی و اجتماعی صرفا توصیف و تبیین واقعیت نیستند بلکه سازنده واقعیتهای اجتماع هم هستند. ازاینرو، جامعهپردازی وتمدنسازی ازطریق بسط یک تفکر و تعمیق آن در فرهنگ عمومی ممکن میشود. نظامهای سلطه گر از این ظرفیت به خوبی استفاده میکنند و با تربیت عالمان و پژوهشگران سایر ملتها و بسط نظریههای علمی توجیهگر سلطه، ذهن و جان ملتها را تغییر و سپس تسخیر میکنند و سپس سلطه عملی، سیاسی و اقتصادی خود را گسترش میدهند و ملتها را استعمار میکنند.
🔹 عمل میتواند موضوع معرفت و تفکر قرار گیرد و کنشگر بر اساس خودآگاهی و قدرت بازبینی و سنجش عمل، آن را مطالعه کند و از چند و چون عمل و نتایج و پیامدهای سازنده و یا مخرب آن بازخوردگیری کند و دست به اصلاح و یا تکامل عمل برای رسیدن بهتر به اهداف بزند.
🔸اگر در جایی عمل ارزشی ندارد و در مناسبات انسانی جایگاهی ندارد ریشه در نوع معرفت و فرهنگ آنجا دارد، در واقع شاکله و ساختار آن معرفت و نظر به گونهای است که مفهوم عمل در متن معرفت و دستگاه معرفتی خود قرار نداشته است. یا اینکه عمل به یک مفهوم انتزاعی فروکاسته شده است، یا اینکه در مرکزیت دستگاه معرفتی و به عنوان محور نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین نشده است. (ر.ک: استاد مطهری، گریز از ایمان گریز از عمل) نتیجه طبیعی طرح عمل در حاشیه نظام مفهومی و به عنوان ارزش ثانوی در نظام اخلاقی و اجتماعی این است که عمل از جامعه و مناسبات انسانی رخت بر میبندد و در فرهنگ عمومی #کار بیارزش میشود و پدیدههای دیگر همچون خیالبافی، نقزدن، تنبلی، طلبکاری، رابطهبازی و امثالهم جایگزین آنها خواهد شد.
🔹 اگر قرار است #عمل نزد آحاد جامعه ارج و قربی پیدا کند و به متن مناسبات و معادلات اجتماع بازگردد، چند اقدام مقدماتی لازم است:
۱. #عقلانیت و معرفت ناظر به عمل را بازسازی کرد. به نحوی که عمل در مرکزیت نظام دانایی و به عنوان محوریت نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین شود و نسبت آن با سایر مفاهیم کلیدی و قضایای بنیادین مشخص شود. همچنین میبایست مفاهيمي که موجب حاشیهای شدن عمل و گریز از عمل میشود به حاشیه نظام دانایی رانده شود.
۲. میبایست معرفتهای نظری به موضوعات عینی و عملی امتداد یابند و برای عرصههای مختلف زندگی انسان طرح و برنامه کارآمد و عملياتي عرضه کنند.
۳. به مقوله مهارتهای عملی و بالا بردن مهارتهای عملی مردمان جامعه توجه ویژهای داشت. مهارتهایی نظیر: تفکر انتقادی، تفکر راهبردی و تصمیمگیری، مهارت مطالعه و تحقیق، مهارت کار جمعی و گروهی، مهارت ریسک پذیری و سرمایهگذاری، و مانند اینها.
۴. علاوه بر آن لازم است این تبیین نظری و عقلانی گفتمان سازی شود و در فرهنگ عمومی مستقر گردد تا عمل از حاشیه به متن آید و کار به عنوان ارزش اولی و ذاتی و عمومی پذیرفته شود و اساس سازوکار درونی پیشرفت تلقی شود. در این صورت است که همهی مزایا و اعتبارات اجتماعی به عمل و عامل (کنشگران شایسته) اختصاص مییابد و تنبلها، دلالها، نقزنها، زالوصفتها به حاشیه رانده میشوند و در نهایت چارهای ندارند جز اینکه خود را اصلاح کنند تا از مزایای اجتماعی بهره ببرند.
🔸 بنابراین تولید و ترویج عقلانیت و پیشرفت معرفتی و فرهنگی شرط لازم و مقدمهی ضروری هر نوع از پیشرفت و تحول و توسعه سیاسی، اقتصادی، نظامی و... است. هر کدام از این ها باید در حاشیه پیشرفت و تعالی فرهنگ مطرح شوند. زیرا در دستگاه فکري متفکران انقلاب اسلامی اساس تحول و تغییر اجتماعی #تحول_باطنی_مردم و #انقلاب_درونی است.
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#عمل
#کار
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش اول
🔹 جامعه محل ظهور پدیدههای اجتماعی وشکلگیری مناسبات انسانی تحت یک سلسله قوانین ومعادلات اجتماعی تقرر یافته در نفوس افراد است که به صورت نظامات وساختارهای جمعی تعین مییابند و بینش، اراده و کنش افراد رانظم وسامان میدهد. اما آنچه کل این اجزا وعناصر راکنار هم قرار میدهد وبه صورت یک منظومه وشبکهی منسجم درمیآورد #معانی بیناذهنی مستقر درلایههای عمیق فرهنگ عمومی است.
🔸 معانی، دریافتهای انسان از واقعیتهای جهان وروابط فیمابین آن واقعیتهاست که سازنده نظام معرفتی وفرهنگی انسان به منظور برقراری ارتباط با جهان است.فرهنگ صورت تنزل یافته وبیناذهنی معنا درعرصه عمومی وحاضر در زندگی اجتماعی است که همواره به صورت شبکهای و منظومهای ساخته و پرداخته میشوند و به همین نحو نیز اصلاح و تغییر و یا تعالی و تکامل مییابند.
🔹با خروج معانی از جهان ذهن افراد و ورود به بیناذهنیت جامعه و زیستجهان انسانی، علم و فرهنگ شکل میگیرد و به تناسب شناخت علمی و فرهنگ عمومی، عناصر و اجزا زندگی جمعی از هویت و تمایز برخوردار میشوند و به تناسب آن دانش و فرهنگ، امکان ها و الگویی از سبک زندگی، نظامات، نمادها و ارتباطات انسانی ظاهر میشود و طبیعتا الگوهای دیگر و طرحهای متمایز به حاشیه رانده میشوند و از آنها غفلت میشود.
🔸بر این اساس تقسيمات عرضی و هویتی میان اجتماعات انسانی ایحاد میشود. یعنی به تناسب هر نظام معنایی و شبکهی معرفتی نوع خاصی از فرهنگ و تمدن به وجود میآید و صورتی جدید به اجزا و عناصر زندگی جمعی انسانها میدهد. همین امر موجب شکلگیری مرزهای هویتی، فرهنگی و تمدنی میشود و هر اجتماعی را از اجتماع دیگر متمایز میسازد. البته هر نظام معنایی و جامعهای به اقتضای امکانها، ظرفیتها و استعدادهایی که دارد مراحلی از رشد و توسعه را طی میکند و استمرار تاریخی خواهد داشت و بدین دلیل از ظرفیت جهانیشدن و تمدن سازی میتواند برخوردار باشد. چنین جامعهای را به اعتبار مراحل تکاملی یا انحطاطی و تغییرات درونی و بیرونی میتوان دورهبندی و جریانشناسی کرد.
🔸 تقلیل انسان به سطح جسمانی، انحصار معرفت به حواس و مشاهدات، نفی مرجعیت شهود، وحی و عقل، و محدودکردن علم و دانش به سطح مادی و گذرای هستی و غفلت از سطوح غیبی و ناگذرای وجود، معانی و دریافتهای انسان از واقعیت را به سطوح روئین و آشکار تقلیل میدهد و حقیقت به دانشهای تجربی و آزمون پذیر و تکرار پذیر، فروکاسته میشود. بدین جهت آنچه از معنا و حقیقت آشکار میشود و وارد فرهنگ عمومی میشود ناظر به لایههای این جهانی و روابط مادی است. در این صورت معانی نفسالامری و حقایق متعالی مستور و به حاشیه رانده میشود و امکان تجلی در فرهنگ و جامعه را پیدا نمیکنند یعنی به آنها اجازه داده نمیشود و اگر کرّوفرّی هم داشته باشند در حاشیه عقل ابزاری و در جهت توجیه و بسط زندگی مادی و اینجهانی است. چنین جامعهای همه ظرفیتهای خود در خدمت بسط زندگی دنیوی و رفاه مادی به کار میگیرد و ابعاد معنوی و قدسی انسان و لایههای بنیادین و متعالی جامعه و مناسبات انسانی را به فراموشی میسپارد.
🔹 معنا و علم
معانی و دریافتهای آدمی از واقعیت در قالب معرفتهای انسانی تبلور مییابد و امکان انتقال به غیر را پیدا میکند. دریافتهای انسان گاه محصول کار و تجربه است و در حین کار به دست میآید یعنی انسان هیچ تلاش فکری و نظری جدی و منطقی نکرده است بلکه با تجربه به برخی دانشهای کاربردی و مهارتی دست پیدا کرده است ویا برخی مطالب را از دیگران شنیده است. اماگاهی محصول تلاش فکری ونظری است وبا مطالعه وعلم آموزی و تعلیم و تعلم با واقعیات ارتباط برقرار میکند وحقایقی را کشف میکند. حقایقی که به صورت عادی و در تجربه معمولی خود را نشان نمیدهند.گاه نه با ذهن بلکه با ارتباط وجودی واتصال قلبی و شهودی واقعیتی رادرک میکند وتجربهای معنوی ومشاهدهای غیبی برایش رخ میدهد و حقيقتي را در جان خود مییابد. هرکدام ازاین راهها، طریقی برای یافت معانی است.
🔸 حقیقت علم به ارتباط باواقعيت وکشف حقیقت و روابط حقیقی میان موجودات است وعالُم نشانگر حقیقت است هرچنداین حقیقت یابی نوع روابط ونسبتهای انسان را با واقعيت مشخص میکند و انگیزههای انسان رافعال میسازد وراهبردها وپیشنهاداتی برای زندگی بهتر وحرکت مطمئنتر و مشارکت فعالتر پیشنهاد میدهد. اما رسالت اصلی علم، کشف حقیقت و بیان واقعیت، مراتب، لایهها و روابط آن است. مسئولیت عالِم (فاعل شناسا) هم مواجهه باواقعيت ودریافت حقایق ومعانی است نه جعل حقیقت و وضع ذهنی یا اجتماعی معانی.
🔹 اما این دریافت نیازمند تلاش و کوشش ذهنی وحرکت به سمت واقعیت وبرقراری ارتباط است.
🔴 ادامه دارد...
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/980
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش دوم
🔹توجه به عمل و بازیابی جایگاه و ارزش آن در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نیازمند نفی مرجعیت عقل و علم و افتادن در ورطهی ارادهگرایی و نسبیگرایی نیست. همچنین مستلزم مرگ متافیزیک، نفی فلسفهی هستی و بودن و تاسیس فلسفهی شدن و چگونگی نیست. اراده گرایی و ادعای فلسفه شدن معلول یک گسست معرفتشناسانه از حقیقت عقل، علم، فضیلت و عمل است، گسستی که لاجرم به این نقطه رسید که عقل و علم، فضیلت و عمل را به پدیدههایی صرفا فرهنگی و تاریخی در نسبت با مفهوم مرکزی قدرت تقلیل دادهاند و آنرا برساخته کنشگران در موقعیتهای زمانی و مکانی دانستهاند به نحوی که هیچ نفسالامر واقعی و ساخت قدسی و لایه وجودی و حقیقی ندارند.
🔸 در این نگاه عقل و دانش در قلمرو فرهنگ و تاریخ معنا دارد و هیچ نحوه کاشفیت و واقع نمایی را به همراه ندارد. دیگر هیچ ارزشی حُسن ذاتی و هیچ فعلی قُبح ذاتی ندارد، همه حسن و قبح، ارزشها و غیر ارزشها در قلمرو جامعه و فرهنگ تعین و اعتبار مییابند و طبیعتا تاریخی، اعتباری و ارتباطی هستند. هرچند ممکن است همین برساختهها را اصالت دهند و ساختارگرایانه انسان را تابع اراده جمعی و قدرت برتر معرفی کنند.
🔹در این نگرش مدرن، عمل و ارزشهای عملی به حسب ذات خود، هیچ هویت عقلانی و علمی ندارند و علم ناظر به هستی و واقعیت نیز درباره صحت و سقم آنها و حسن و قبح آنها توان داوری و ارزشگذاری ندارند مگر آنکه عقل و علم به مقولات اجتماعی و تاریخی تبدیل شوند ودر نقش ابرمرد نیچه و یا ایدئولوژی برتر از باب (الحکم لمن غلب) و یا از باب منفعت بیشتر، قراردادی وضع و یکی را برتری و دیگری را خانه نشین کند. به تعبیر دیگر، ارادهگرایی و فلسفه شدن، علاوه بر تقدم اراده انسانی بر حقیقت و عقل و علم، در گام بعد قدرت و سیاست را برساختارهای درونی علم و عمل حاکم میکند و اعتبار هر علم و عملی به نسبتی است که با روابط قدرت و سیاست و ابزارهای سلطهی سیاسی(اقتصاد، جنگ، فناوری ...) برقرار میکند. با پذیرش مرجعیت قدرت و اقتدار در برابر علم و تفکر، روزنههای امید برای کشف حقیقت و وصول به آن بسته میشود و اضطرار اندیشی جایگزین تعالی اندیشی میشود.
🔸این گسست معرفتی و تغییر بنیادین در ساختار عقلانیت بشری نه تنها به ارتقا اعتبار حقیقی عمل و قرار گرفتن آن در جایگاه واقعی آن نیانجامید بلکه موجب تضعیف بنیانها و پشتوانههای عقلي و وجودی عمل و فروکاستن آن به ابزاری جهت قدرتطلبی یا رفاه طلبی انسان شده است.
🔹در حالی که فلسفه عمل، ساختن انسان و تعالی وجودی اوست و این جز با متافیزیک و هستی شناسی جامع و جانمایی انسان در شبکهی هستی و تلقی حقیقی از مبدا و معاد انسان و سعادت و کمال نهایی او ممکن نیست.
🔸عمل آنگاه به جایگاه وجودی خود ارتقا مییابد که مبتنی بر فلسفهی هستی، در حکمت یا فلسفهی عملی، وجود شناسی شود و نسبت آن با معنا و حقیقت آشکار شود. فلسفهی عملی دانش عقلي شناخت هستی عمل و بیان عوارض ذاتی عمل (اگاهی، اراده، قصد، معنا) و تبیین عرصههای ظهور عمل (اخلاق، خانواده و اجتماع) است. این دانش با رویکرد عقلي قدرت داوری و ارزشی نظرگاههای مختلف عملی را دارد و به صدور احکام تجویزی عام عمل در عرصههای مختلف (فردی، خانوادگی و اجتماعی) میپردازد و بنیانهای حقیقی همه علوم عملی و انسانی را مستقل از فرهنگها و جوامع اکتشاف میکند. در این صورت پشتوانههای واقعی و عقلي عمل برای پویایی و تعالی مستمر و مقایسه و بازسازی عمل تأمین میشود و از افتادن در ورطه شکاکیت، نسبیگرایی مطلق، قراردادگرایی فرهنگی و قیاسناپذیری جلوگیری میکند.
🔹از این طریق عمل ساحتی عقلي و نظری یافته و تفوق و قدرتی فوق طبیعی پیدا میکند چرا که در حکمت عملی روشن میشود که عمل تدبیری ریشه در عقل عملی دارد و الزاما واکنشی و منفعل در برابر تاریخ و فرهنگ پیرامونی خود نیست. بلکه عمل و اقتضائات عمل ریشه در ۱. فطرت درونی و ۲. سنتهای واقعی تاریخ و جامعه دارد که ثابت و عام لایتغیرند. براین اساس، حکمت عملی، عمل انسانی را به افق جهان مادی فرو نمیکاهد و در دو ساحت ثبات و تغییر و دو عرصه روح و ماده مینگرد. عمل انسان به جهت ثابت و فطری رو به کمال مطلق دارد و به جهت پویایی و تغییر، در سیر و صیرورت وجودی به سمت تعالی و روحانیت قرار دارد.
🔸انسان به جهت صیرورت وجودی، رشد عقلي و قدرت درونی در قبال ساختارها و نظامات اجتماعی لزوما دست بسته نیست و با سازوکار عقلانی میتواند موضعی فعال و تأثیرگذار داشته باشد و به تغییر مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی بپردازد.
🔴ادامه دارد....
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#فلسفه_عمل
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#اضطرار_اندیشی
#فلسفه_شدن
#فلسفه_قدرت
#اصالت_فاعلیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/981
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش سوم
🔸 در حکمت عملی، عمل برآیند فرایند علم و استقرار معانی در ذهن و قلب آدمی (باور = ایمان) است. هر عملی علاوه بر آنکه معلول باور و ایمان است تقویت کننده آن نیز هست. عمل اجتماعی نیز چنین است. یعنی هر جامعهای متناسب با نظام معانی و شبکهی معرفتی و آرمانهای مستقر در فرهنگ عمومی یک سلسله اعمال و فعالیتهای انسانی را اقتضا دارد و طبیعتا یک سلسله اعمال و فعالیتها متعارض و متباین را بر نمیتابد. عمل میتواند آرزوها، پیشبینیها و پیشنهادهای شناخت علمی را در جامعه محقق کند. لذا علم، هویت عمل را میسازد و عمل هم جامعه و فناوریهای اجتماعی را براساس پیشبینیها و پیشنهادهای علم، بازتولید میکند.
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
🔹 از آنجا که عمل و کوشش انسان در جامعه براساس ظرفیتها و امکانهای فعال شده اجتماعی و چارچوبهای معنایی و معرفتی است هر عمل و کوششی زمینه ورود یا تقویت آن نظام معرفتی و دانشهای مرتبط در سطح عمومی فرهنگ و عرصههای زندگی میشود و لاجرم به صورت اعدادی و زمینهای، به ساخت جامعه و نظامات اجتماعی کمک میکند. زیرا انسان با اراده و آگاهیهای تعین یافته در نظام علمی و فرهنگ عمومی به کنش اجتماعی میپردازد و در ساخت جهان اجتماعی و بازتولید دانشها و نظامات آن مشارکت میکند. این مشارکت لوازم و پیامدهای اختیاری و غیر اختیاری دارد که از جمله آنها تقویت و بازتولید شبکهای از معانی، معرفتها، هنجارها ونظامات اجتماعی درعرصههای عمومی است. بنابراین نقش کار وکوشش در ورودمعرفت ودانش به عرصههای زندگی واجتماع وهمچنین رسالت سازندگی عمل در عرصههای هنجاری واجتماعی را نباید دست کم گرفت. مثلا عمل به یک قانون و هنجار به تدریج موجبات تحکیم و گسترش آن در جامعه را فراهم میکند. به تعبیر دیگر. تداوم حیات و زندگی اجتماعی انسان منوط به حفظ و گسترش معانی و آگاهی های مشترک در عرصه زندگی و عمل دارد و هر عملی به بازتولید معانی و تحکیم و تقویت اگاهیها و نظامات برآمده از آن میانجامد.
🔹هرچند جهان اجتماعی محصول کار و تلاش انسانها و بازتولید نظامات است اما حقیقت کار و تلاش به قصد و معانی کنشگر و میزان معرفت و کیفیت آرمانهای او وابسته است. اگر آن معانی و آرمانها محصول ارتباط و اتصال انسان با واقعيت و درک لایههای متعالی و فراتاریخی آنها باشد گونهای از جامعه را میسازد و اگر آن معانی و آرمانها رهآورد دانش تجربی و ارتباط با طبیعت باشد گونه دیگری را پدید میآورد و اگر ساختههای ذهنی و اعتباریات اجتماعی باشد که منقطع از واقعیت تلقی گردند جهان اجتماعی متناسبی را آرزو میکنند.
🔸ساختن جهان اجتماعی متعالی درجامعهی مادی و دنیازده، نیازمند گسترش معانی و معرفتهای نوین است و این به مجاهدت، تلاش و کوشش همهجانبه نیازمند است بخصوص اینکه در اغلب جوامع، ساختارهای علمی و نظامات رفتاری اجازهی بسط معانی و معرفتهای نوین نظام بخش را نمیدهد با آن ازسر ستیز و تضاد بر میآیند واجازه تغییر را نمیدهند.
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/981
📌 هویت ملی از منظر حکمت عملی
🔸 در عصر جدید، عصر تجدد و کثرت، عصر تکنولوژی و رسانه، عصر فردگرایی و منفعت جویی، آنچه جوامع را در برابر تغییرات نابهنجار اجتماعی و هرج و مرجهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیمه میکند #هویت است. هویت زیرساخت قدرت و عزت فرد و جامعه و عنصر مهم اتصال_تمدنی است.
🔹 در جوامع گذشته چون این میزان از تفاوت و تمایز فکری و فرهنگی و مرزکشیهای جغرافیایی و سیاسی وجود نداشت و انسانها به وحدت نزدیکتر بودند مقوله هویت چندان برجسته نمیشد و به راحتی یک فرد از شرق به غرب مهاجرت میکرد و با کمترین دغدغهای در جامعه جدید سکنا میگزید و با اهل جامعه ارتباط برقرار میکرد. اما در زمانهی تجدد و صنعت، انسانها تمایز جوهری یافتهاند و در کثرت و تفاوت زیست میکنند و از وحدت حقیقی فرسنگها فاصله گرفتهاند.
🔸 #هویت شاکله وجودی و شخصیتی افراد در مناسبات اجتماعی است. براساس حکمت متعالیه چون انسان نوع متوسط است و براساس بینشها، تعلقات، روابط و کنشهای ناخوداگاه و یا خودآگاه به صورت جوهری ساخته میشود هویت هم به تدریج و در متن بینشها، تعلقات، روابط و کنشها ساخته میشود و در ادامه مسیر حیات تقویت و یا تضعیف میشود.
🔹یکی از اقسام هویت، هویتی است که در نسبت و رابطهی با زادگاه، وطن و جامعه و کشور شکل میگیرد که به آن #هویت_ملی گفته میشود.
🔸هویت ملی صرفا مقولهی عارضی، تبلیغی و رسانهای نیست بلکه امر وجودی و هستیشناسانه است که به ساخت شاکله و ذات انسان وابسته است. ریشه هویت ملی را در فهم انسان از جامعه و وطن و تعلقات و ارتباطات او با جامعه و ملت میبایست جستجو کرد. اگر کسی خود را جزء حقیقی یک کل (جامعه، ملت، کشور) دانست به نحوی که تاریخ گذشته را شناسنامه خود بداند و آینده خود را متعلق به کل تاریخ و جامعه و ملت خود تلقی تعریف کند، فرآیندهای موجود را امکانساز خود و محصولات خود را خروجی آن فرایندها و امکانها تلقی نماید او دارای هویت ملی است.
🔹هویت ملی محصول فرایندیِ مجموعهای از سازوکارهای درونی جامعه به عنوان یک "کلِ فرهنگی" است. محصولی که نه حاصل جمع جبری اجزا جامعه، بلکه رویش نیروی علّی جدید در آن کل است که به صورت ساختاری نرم به سلوک و کنش آحاد جامعه معنا، جهت و نظم میدهد.
🔸بنابراین هویت ملی، لایهی زیرین و واقعی همهی کنشهای بالفعل انسانی است. هر چقدر این لایه زیرین مستحکمتر و عمیقتر و عمومیتر باشد، سایر ساختارهای جامعه و کنشهای افراد فعالتر، پویاتر و سازندهتر خواهد بود.
🔹 براساس حکمت عملی و با توجه به توضیحات فوق روشن میشود که وطن، صرفا خاک و همچنین ملت فقط جمع جبری افراد در یک محیط جغرافیایی نیست، بلکه آنچه خاک را وطن و جمع افراد را ملت و جامعه میکند عنصر عقیده و ایمانِ تعلق آفرین، تعهدزا و مسئولیت آور است که ساخت حقیقی جامعه و روح وطن و ملت است و همهی ساختارهای حقوقی و صنعتی بر آن استوار است. بنابراین هویت ملی برآمده از توجه و تعلق به معانی و ساخت حقیقی جامعه و روح وحدتبخش و سازندهی ملت است.
🔸 هر آب و خاکی به اعتبار ساکنان آن و هر جامعه و ملتی به اعتبار ساخت حقیقی و فرهنگی مستقر در بیناذهنیت افراد آن از معنا و حقیقت ممتازی برخوردار است که آن را از سایر سرزمینها و جوامع مستقل و متمایز میکند و همین عنصر حقیقی است که سازنده هویت ملی برای آن جامعه است. بر این اساس در تحلیل هویت ملی میبایست به معانی مستقر در گذشته فرهنگی و عناصر وحدتبخش و تمایزبخش آن جامعه و ملت توجه کرد، البته معانی و عناصری که از دوام و پایایی و پویایی برخوردار بوده باشند و در لایههای زیرین فرهنگ و تطورات مختلف تاریخ حضور فعال بوده باشد.
🔹 به طور مثال هویت ملی جامعهی ایرانی را باید در معانی مستقر در میراث فرهنگی و تمدنی ایران جستجو کرد که سازندهی ساخت حقیقی ملت ایرانی و محور وحدت و همبستگی اجتماعیاند. سلمان فارسی و نوبختی، فارابی و ابن سینا، بیرونی و شیخ اشراق، خیام و عطار، سعدی و حافظ، سناعی و مولوی، کلینی و صدوق، مفید و طوسی، ملاصدرا و بروجردی، شیخ بهایی و میرعماد، لرزاده و فرشچیان، امیرکبیر و مدرس، مطهری و بهشتی، بهجت و طباطبایی، همت و باکری، کاظمی آشتیانی و فخریزاده، سلیمانی و همدانی و هزاران چهره دیگر هر کدام میراثداران عناصر وحدت بخش درونی و تمایز دهندهی بیرونی در فرهنگ و تمدن ایرانی هستند.
#حکمت_عملی
#وحدت
#کثرت
#حرکت_جوهری
#هویت_ملی
#منافع_عمومی
#اتصال_تمدنی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/985
📌 ساختار اجتماعی و عاملیت انسانی
۱. هر جامعهای مبتنی بر شبکهی معانی مستقر در فرهنگ عمومی خود، دارای یک سلسله ساختارهای اجتماعی است که متناسب با آن شبکه معانی شکل گرفته است و عمل میکند. یعنی به مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نظم میدهد. معانی ساخت حقیقی جامعه را تشکیل میدهند و ساختارهای هنجاری و حقوقی و سازمانی بنای جامعه را شکل می دهند.
۲. ساختارها از جنس اعتبارات انسانی است که به صورت جمعی و تدریجی ساخته میشود. اعتباری بودن منافاتی با موجود بودن و هستی داشتن نیست. هر اعتبار اجتماعی پس از شکلگیری و نظاممندی، وارد لایههای زیرین فرهنگ و بیناذهنیت افراد میشود و از هستی نفسالامری و وجود فرهنگی برخوردار میشود. ساختارها نیروهای علّی و نوظهوری هستند که به اجزاء تقلیل نمی¬یابند و آثار حقیقی و نفسالامری مستقلی را در پی دارند و اجزاء و عناصر را تحت تأثیر قرار می دهند.
۳. نقش ساختارهای در جامعه عبارت است از: ۱. هماهنگسازی نیروها و سرمایهها ۲. نظم بخشی به امکانات و کنشگران و ۳. ایجاد امکانهای جدید برای حرکت و فعالیت بهتر کنشگران در جهت رسیدن به آرمانها و اهداف جمعی.
۴. هر ساختار اجتماعی دارای توان و سازوکارهای علی است و در قلمرو تاثیرگذاری خود مجموعهای از امکانها و ظرفیتها را اشکار و ایجاب میکند و مجموعهی دیگری را مستور و مخفی میکند.
۵. ساختارها در آغاز منعطف هستند اما هرچقدر که جلو میآیند از انعطاف آنها کم میشود و متصلب میشوند و از اجزاء و افراد مستقلتر میشوند.
مهمترین عوامل موثر در متصلب شدن ساختارها عبارتند از:
الف: اختصاص یافتن منابع و سرمایه¬ها به آن به نفعی که ذی نفعان درآنها بیشتر شوند.
ب: اقبال عمومی و همراهی بیشتر افراد جامعه به آن به نحوی که هرکس خود را متعلق به این نظم ساختاری بداند. به تدریج اختلافات و تفسیرهای مختلفی به وجود میآید و نیاز به حل اختلاف و تمرکز بر یک رویه و تفسیر ایجاد میشود.
ج: شکل گیری قوانین و ضوابط مکتوب (قوانین حقوقی، سیاستگذاری ها، آیین نامه های اجرایی) هرچقدر این ضوابط و قوانین مکتوب بیشتر و تخصصی تر و ریزتر شود بر تصلب ساختارها و سلب پویایی آنها افزوده تر می شود.
۶. ساختارهای در مسیر توسعه عمقی و متصلب شدن سه مرحله را طی می کنند:
مرحله اول. قاعده مندی:
ابتدا به صورت یک توافق جمعی نانوشتهی منعطف میان جمعی از افراد جامعه شکل میگیرد که یک سلسه هنجارها و قواعد نانوشتهی ... دارد که افراد از روی رغبت و علاقه به آنها ملتزم میشوند. این یک الزام درونی و اخلاقی است.
مرحله دوم. قانون مندی:
پس از گسترش ساختارها و اضافه شدن افراد جدید، اختلافات میان اعضا زیاد میشود و به تدریج نیاز به ضوابط صریح و شفاف و مکتوب برای تقسیم کار، تعیین حقوق و تکالیف، برنامهها و ... احساس مشود که از الزامات بیرونی و قدرت مراقبت و کنترل برخوردار باشد. قوانین، اساسنامه، آیین نامه و ... نظام تشویق و تنبیه
مرحله سوم. مکانمندی:
با شکل گیری قوانین و تقسیم کار و بیان حقوق و تکالیف و ضرورت اداره و کنترل و مراقبت و تنبیه و تشویق، نیاز به مکان و ساختمان فیزیکی احساس میشود.
📌رابطه عامل و ساختار:
۱. هر کنشگری در درون یک سلسله از ساختارهای پیشینی به دنیا می آید و در درون آن ساختارها، کنش های او امکان فعلیت و تحقق دارد.
۲. افراد به تنهایی نمیتوانند ساختاری را ایجاد و یا ساختاری را حذف کنند بلکه می توانند با همکاری یکدیگر و بسیج دیگران نقشی فعال در اصلاح و یا تغییر ساختارها داشته باشند.
۳. انسانها میتوانند ساختارها را بازاندیشی کنند و با آنها نسبت همسو برقرار کنند و درآن کنشگری سازنده داشته باشند همچنين میتوانند آنها را قبول نکنند و از درون ساختاری خارج و به ساختار دیگری منتقل شود و یا اینکه در درون ساختار بماند و چوب لای چرخ ساختار بگذارد و آن را در مسیر تحقق اهداف مختل کند.
۴. انسان بواسطه عملهای مختلف (بینشی ، گرایشی و رفتاری) خود در سطوح مختلف فردی و اجتماعی در بازتولید ساختارها ، تحکیم و تقویت و یا تضعیف آنها موثر است. پس عمل آدمی در بازتولید ساختارهای اجتماعی بسیار مؤثر است.
۵. همه افراد یک نسبت واحد با ساختارها ندارند. هر فردی به میزان نیرو و قدرت بینشی و ارادی نسبتی با جامعه و ساختارهای آن برقرار میکند. به هر میزان که قدرت بینشی و ارادی انسان قوی تر و بیشتر باشد بر ساختارها تأثیر میگذارد و به هر میزان که قدرت اوضعیفتر باشد از ساختارها تأثیر میپذیرد.
۶. رسانهها با نقش موثر در ذهنیتسازی وذائقهسازی و روایتپردازی، پیشران تقویت و یا تضعیف همراهی عاملان وکنشگران با ساختارهای اجتماعی هستند.پس درهرساخت وتخریبی باید به عنصر رسانه توجه ویژه داشت.
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_مدنی
#حکمت_عملی
#اعتباریات
#عقلا
#ساختار
#عامل
#عمل
#رسانه
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/993
📌سه گونهی تربیت
(درآمدی برتربیت اسلامی)
بخش اول:
۱. انسان تنها موجودی است که بالقوه خلق شده است و مسئولیت ساختن و بالفعل شدن او به خودش واگذار شده است و او با آگاهی و اراده خود را میسازد. ساختن انسان یعنی شکوفا ساختن استعدادها مختلف و ظرفیتهای متنوعی است که در وجود او به ودیعت گذاشته شده است. بالفعل و برجسته شدن هر بخش از آن استعدادها و ظرفیتها گونهای از انسان را به وجود میآورد به همین جهت حکما گفته اند: "انسان نوع متوسط است و صیرورت وجودی دارد"
۲. انسان بواسطه آگاهی و ارادهای که دارد به عمل و فعالیت میپردازد تا نیازی را برطرف و مطلوبی را اصطیاد و یا نقص و مفسدهای را دفع کند. پس فعالیتهای انسان مقدمه اکتسابات اوست. همین اعمال و فعالیتها و اکتسابات اوست که سازندهی گونهی وجودی اوست. فعالیتها وارتباطات بینشی، گرایشی وبدنی در محیطهای خصوصی وعمومی هر کدام دارای نقشی در ساخت آدمی است. بدین سبب گفتهاند: "انسان در رهن اکتسابهای خود است"
۳. عموم ارتباطات و فعالیتهای انسان تصادفی و اتفاقی نیست بلکه هر کس براساس شاکله و شخصیتی که از پیش برای خود ساخته است رفتار میکند. به تعبیر دیگر، رفتارها و کنشهای انسان در شرایط بحرانی و اضطراری از پیش محاسبه نشده تابع شخصیت و شاکلهای است که قبلا در شرایط عادی کسب کرده است و خود را بدان سان ساخته است. اگر انسان از قبل شاکله محکم و شخصیت معتدلی را برای خود ساخته باشد در شرایط بحرانی و اضطراری هم با طمأنینه و سنجیده رفتار میکند. اما اگر شاکله متزلزل و شخصیت ضعیفی را بوجود آورده باشد در موقعیتهای خاص، رفتارهای نابهنجار و محاسبهنشدهای را از خود بروز میدهد. از این رو آمده است: "هر انسانی براساس شاکلهاش رفتار میکند"
۴. انسان ابعاد وجودی و قوای مختلف و عرصههای متنوع حیاتی دارد که میبایست به رشد و تربیت هر کدام از آنها توجه کرد تا به رشد جامع و متوازن برسد و الا رشد و تربیت او، کاریکاتوری و نامتوازن خواهد بود.
۵. نقش عقل و عقلانیت و همچنین نقش لذت و احساسات در ساخت شاکله و شخصیت بسیار مهم است. اگر بر وجود آدمی عقل حاکم شود و همهی قوا و نیازها تحت مدیریت عقل قرار گیرد و این امر به رویه عادی و طبیعی (ملکه) تبدیل شود شخصیت سالم و شاکلهی مستحکم، متعادل و متوازن به وجود میآید. اما اگر لذت و احساسات (شهوانی یا غضبی) بر دستگاه محاسباتی انسان غلبه یابد و عقل را از اریکه حکومت به زیر کشیده شود و تابع لذتها و احساسات طبیعی و زودگذر قرار گیرد طبیعتا شخصیتی متزلزل و شاکلهای لغزنده و ضعیف ساخته میشود که شاید در شرایط عادی چندان نشان داده نشود لکن در موقعیتهای بحرانی و مرزی آثار خود را نشان میدهد. تابع جو و فضای غالب میشود و به این طرف و آن طرف کشیده میشود. بدین سبب فرموده است: "همه بدیها و پستیها با بیعقلي همنشین است"
۶. انسان در بدو تولد هیچ شاکلهای جز فطرت ندارد. فطرت آن میل ذاتی و سرشت وجودی انسان که اساس آن را میل به کمال و تنفر از نقص شکل داده است. بر پایه فطرت، هر انسانی میل به کمال مطلق یعنی خداوند واحد کامل بدون نقص دارد اما پس از ورود به این عالم و غلبهی نواقص و نیازهای جسمانی و تقلید و عدم فعالیت عقل این فطرت مخموره ، محجوب گشته وفطرت ثانوی وطبیعت جسمانی آن را مستور میکند وخود جانشین آن میشود. بدین جهت، برای فعال سازی فطرت و کنترل و رفع نیازهای مادی کودک، به مربی ومحیط مناسب نیاز است و الا براساس طبیعت حرکت کرده و فقط نیازهای جسمانی را پاسخ داده و بر قدرت مادی خود میافزاید بدون آنکه ابعاد معنوی و فطری خود را درک وفهم کرده باشد.
۷. به اراده الهی و نظام تکوین، اولین و مهمترین محیط تربیت و رشد مادی و معنوی انسان خانواه است و پدر و مادر و سایر اهل منزل اولین مربیان کودک هستند که نقش تعیین کنندهای در ساخت اولیه شخصیت و شاکلهی کودک خود دارند. چرا که کودک از سر محبت و نیاز تعلق خاطر به پدر و مادر دارد و براساس تقلید و تکرار، بینشها و رویههای اهل خانواده را درونی میسازد و به جهت تکرار و علاقه نهادینه میشوند و شخصیت کودک را میسازد. بنابراین امر تربیت و ساخت اولیهی شخصیت و شاکلهی انسان به خانواده سپرده شده است و دیگر افراد و نهادهای اجتماعی و فرهنگی و آموزشی نقش مکمل و کمککننده را به خانوده در امر تربیت دارند چرا که تربیت نیازمند تخصصهایی است که همهی آنها را اهل خانواده ندارد لذا تحت نظارت و مدیریت خانواده دیگران در آن موضوعات تخصصی به اهل خانواده یاری میرسانند. بنابراین نباید تقصیر ضعفها و مشکلات آینده کودک و نوجوان را به گردن آموزش و پرورش و یا رسانهها و امثالهم انداخت بلکه در درجه اول اهل خانواده مسئول هستند.
🔴ادامه دارد ...
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#عمل
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 سه گونهی تربیت
(درآمدی بر تربیت اسلامی)
بخش دوم:
۸. در محیط خانواده سه گونه تربیت ممکن است همانگونه که سه گونه پروش گیاه و برداشت محصول وجود دارد:
گونهی اول: دیمکاری
در این رویکرد، کشاورز بذر خود را در زمین میکارد و سپس آن را به اقتضائات آب و هوا واگذار میکند اگر سال پرآبی باشد محصول خوبی به دست آورد اما اگر کم آبی و خشکسالی باشد تمام بذر از بین میرود و محصول نارس و بیفایده و بلکه مضری به وجود میآید که نه تنها سودی ندارد بلکه مانعی برای کشت سال بعد هم میتواند باشد.
تربیت دیمکاری هم همین گونه است. پدر و مادر فرزندی را به سختی و زحمت به دنیا میآورند و شکم او را سیر میکنند اما تربیت و شکوفایی او را رها میکنند و به فضا و جو محیطی، مدرسه و یا رسانهها و شبکههای اجتماعی واگذار میکنند. در این صورت همهی تربیت و پرورش فرزند به دیگران واگذار شده است و هیچ برنامهای در خانواده برای انوع مختلف رشد و تربیت فرزند وجود ندارد. اگر جو و فضای جامعه و مدرسه خوب و سالم باشد فرزند هم به تبع محیط خوب خواهد شد اما اگر جو ناسالم و فضا غیر اخلاقی باشد و فرزند هم سرگردان در محیطهای غیر اخلاقی و غیر سازنده باشد طبیعتا فرزند هم ناسالم و نامتعادل رشد میکند و به انحراف کشانده میشود.
گونهی دوم: گلخانهای
رویکرد گلخانهای رویکرد مصنوعی و کنترل شده است. کشاورز با ساخت محیط بسته و محدود به کنترل همه شرایط و عناصر دخیل در پرورش بذر میپردازد و با مداخله در همهی فرایند کشت و داشت و برداشت، سعی میکند با سرعت و کم هزینه به محصول خود برسد و سریع آن را به بازار فروش برساند. روشن است که این روش برای گیاهان کم عمر و کم ریشه و غیر تنومند میتواند موثر باشد اما نمیتواند درخت تنومند و مستحکم با ریشه را به وجود آورد.
تربیت گلخانهای هم با بستن فضاهای مختلف و کنترل صددرصدی به دنبال مراقبت حداکثری از متربی است تا با شرایط و موقعیتهای ناسالم و افت خیز به طور مطلق مواجه نشود و آن گونه که مربی تشخیص میدهد، میپسندد و دوست دارد پرورش یابد. از این رو فرزند در محیط خانواده از هرگونه فعالیت اجتماعی، مشارکت مستقل در خرید مایحتاج منزل و مدارس عمومی و دولتی معاف است و همه چیز در محیط منزل برای او فراهم میشود تا در رفاه مطلق فقط به درس و مشق بپردازد و اگر ممکن باشد با کمترین سختی بتواند با ماشین شخصی و یا سرویس به مدرسه غیرانتفاعی کوچک و کنترل شده برود و فقط درس بخواند و برای کنکور و شغل باکلاس پردرآمد آمده شود.
گونهی سوم: باغبانی
رویکرد سوم، رویکرد باغبانی است که حد واسط میان دو رویکرد پیشین است. باغبان، در مزرعه و باغ وسیع و سرباز اما مراقبت شده و حصار کشیده شده به پرورش درختان تنومند و پر محصول اشتغال دارد. او نه فضای باغ را میبندد و همهی فرایند پرورش را در اختیار میگیرد نه چون دیمکار همه فرایند را به طبیعت و جو واگذار میکند. بلکه با تهیه مقدمات لازم و حرس شاخ و برگهای اضافی و کندن علفهای هرز، اجازه میدهد تا بذر به صورت طبیعی رشد کند و با مقاومت در برابر شرایط متنوع گرما و سرما، خود به درختی تنومند و پر محصولی تبدیل شود.
تربیت باغبانگونه هم با فراهم کردن شرایط و محیط مناسب اجازه میدهد تا در یک شیب نرم و مناسب، متربی آزادانه طعم سرد و گرم روزگار را بچشد و با آزمون و خطا تحربهی زندگی را در شرایط خوشی و موقعیتهای بحرانی و سخت به دست آورد. چون هر کدام از این بوتهها و کودکان قرار است به درختان تنومند و پر ثمری تبدیل شوند و در موقعیتهای مختلف قرار گیرند، با انتخاب درست و فعالیت سالم، آیندهای را بسازند. او باید تحت تربیت باغبان، شرایط سخت و موقعیتهای بحرانی و مرزی را تجربه کند و از قبل شاکلهی مناسب و قدرت مواجهه منطقی و سنجیده با آن شرایط و اراده و عزم قوی برای رویارویی با موقعبتهای پیشبینی ناپذیر را فراهم کند در این صورت است که آمادگی لازم برای پذیرش نقش و مسبولیتهای مهم آینده را پیدا میکند.
۹. براساس رویکرد باغبانی، متربی باید در فضای باز باغ، زندگی را تجربه کند، علاوه بر کسب دانش و اطلاعات لازم، با سرد و گرم روزگار مواجه شود، با همنوعان و سایر پدیدها ارتباط برقرار کند، تشخیص وتدبیر صحیح، اراده وعزم قوی، مقاومت وتحمل بالا، تابآوری، انعطاف وپویایی راتمرین کند تا استعدادهای او پرورش یابد وبه کرامت و رشدجامع برسد و آماده پذیرش مسئولیتهای بزرگ اجتماعی راداشته باشد. درعین آزادی وتجربهاموزی، باغبان از متربی خود در برابر خطرات خشکی و آتش مراقبت و پاسبانی میکند. "قو انفسکم واهلیکم نارا" لذا علاوه برآزادی و تجربهآموزی، هدایت ومراقبت شرط دیگر تربیت باغبانگونه است.
🔴ادامه دارد ...
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#آزادی
#مراقبت
#تقوا
#مسئولیت_پذیری
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 سه گونهی تربیت
(درآمدی بر تربیت اسلامی)
بخش سوم:
۱۰. مراقبت دو گونه است:
الف: مراقبت بیرونی
این نوع از مراقبت و کنترل بر روی متربی توسط عامل دیگری انجام میگیرد و همواره با رصد و کنترل، به نصیحت و تشویق و تنبیه میپردازد.
ب: مراقبت درونی
این گونه از مراقبت توسط خود متربی انجام میپذیرد بدین گونه که قبل از هر کاری به سنجش انتخابها و تدبیر فعالیتها میپردازد و از میان بهترها بهترین و در شرایط اضطرار از میان بدها کمتربد را میشناسد و انتخاب میکند.
مراقبت و کنترل درونی (تقوا) اساس تربیت باغبانگونه است هرچند در ابتدای مسیر به مراقبت و کنترل بیرونی باغبان نیاز است تا با هدایت، نصیحت و تذکار و تشویق و تنبیه و الزام، استعداد خود مراقبتی(تقوا) را متربی فعال سازد.
۱۱. بنیاد مهم در تربیت باغبانی و خودمراقبتی، تقویت کرامت نفس و پرورش بزرگواری روح و عزت نفس واعتماد به داشتهها است که موجب ساخت شاکلهی مستحکم و شخصیت قدرتمند و متعالی میشود. هرچقدر کرامت و بزرگی در انسان تقویت شود تمابل او به سمت پلیدیها و پستیها و امور ذلتآور کمتر میشود و میل او به پذیرش مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی و قبول کارهای بزرگ جهت کمک به همنوعان و اقامه توحید و عدالت در جامعهی بشری بیشتر میشود.
۱۲. خلاصه خانواده مسئول اصلی تربیت فرزندان خود ونسل آینده و جامعه هستند و برای انواع و اقسام متنوع رشد وتربیت فرزندان (معنوی، علمی، فنی، هنری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بدنی) و ساخت شخصیت کرامتند وشاکلهی بزرگمنشانهی آنها میبایست برنامه داشته باشد تا ازافتادن خود واهل خانواده در آتش پستی و خواری و ذلت مراقبت کند و زمینه را برای پذیرش مسئولیتهای بزرگ اجتماعی و ساخت آیندهی متعالی فراهم کند.
۱۳. ایجاد محیطی سرشار از معنویت و عقلانیت، محبت و اعتماد، سادگی و بیآلایشی، نشاط و پویایی در خانواده اصول برنامه تربیتی است و در هر فعالیت و اقدامی میبایست این اصول پایه و بنیادین رعایت شود و برای تحقق حداکثری آنها در خانواده تلاش کرد.
به طور نمونه: تلقی عامیانه این است که خوشبختی و موفقیت اهل خانواده در گرو تجملات بیشتر و گسترش فناوریها و دستگاههای ابزاری به روز است و هر روز سعی میکنند بر تجملات و رفاه مادی منزل اضافه کنند، اما باید دانست که اساس منزل و پایداری خانواده بر محبت و سادگی است. هرچقدر سادگی و بی آلایشی (نه خساست و پلشتی) بر منزل حاکم شود و فناوریها و تجملات نقش ثانوی و عارضی پیدا کند، آن منزل به خوشبختی و اهل منزل به موفقیت و رسد جامع نزدیکترند. اصالت تجملات و تکنولوژی (فناوری و ابزارها) موجب خودفراموشی و پوچگرایی میشود و انسان خود را نه در ارتباط با دیگران بلکه در نسبت با ابزارها، تکنیکها و فناوریها تعریف و بازجویی میکند.
✍سید مهدی موسوی
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#کرامت
#بزرگواری_روح
#مسئولیت_پذیری
#ساخت_آینده
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌پرسش و پاسخ
پس از نشر مطلب #سه_گونه_تربیت یکی از مخاطبین محترم پرسشی را مطرح کرد و پاسخی عرض شد.
متن آن پرسش و پاسخ از این قرار است:
🔴 پرسش:
... اگه درخت آفت زده باشه چی؟!
با اون باید در قدم اول چه برخوردی رو تدبیر کنیم؟!
🔴 پاسخ:
🔹باغبان نسبت به درخت آفت زده باغ خود هم حساس است و نسبت به آن هم نقش باغبانی و سازندگی دارد. از این رو چند کار مهم میکند:
مرحله اول: شناخت
۱. نوع آفت را شناسایی میکند؛
۲. موضع آفتزدی را مشخص میکند مثلا تلاش میکند تا بفهمد آفت متعلق به میوه است یا برگ، شاخه است یا ساقه، تنه است یا ریشه. چون هر کدام از اینها باشد نوع درمان آن متفاوت است.
۳. ریشه و سبب آفت را جستجو میکند و تلاش میکند بفهمد علت و سبب آفت زدگی نوع آب است یا خاک، بذر است یا کود، گرما است یا سرما، شته است یا کرم و امثال اینها؟
مرحله دوم: مشورت با متخصص
پس از آنکه شناخت کافی و لازم را به دست آورد سریعا به تجویز و درمان نمیپردازد بلکه با متخصصین و صاحبان دانش و تجربه مشورت میکند و از نظرات آنها استفاده میکند.
مرحله سوم: درمان و مراقبت دلسوزانه
پس از رسیدن به یک نظر واحد در تجویز و درمان، با دلسوزی و محبت به درمان تدریجی میپردازد و با مراقبت در یک بازه زمانی متناسب روند درمانی را پیگیری و ارزیابی میکند.
مرحله چهارم: اگر تلاشها ثمر داد خداوند متعال را شکر میکند و بر روند درمان تا بهبودی کامل آن را ادامه میدهد. اما اگر درمانها و مراقبتها جواب نداد، درخت را از موضع آفت و آسیب قطع میکند تا فساد آن به دیگر درختان باغ سرایت نکند.
🔸در تربیت انسان آفت زده هم ابن مراحل به درستی میبایست رعایت شود. انسانها نیز یک نوع واحد و آفتزدگی آنها هم واحد نیست. بلکه افراد به جهات مختلفی دچار آفتزدگی میشوند و عمق و درجه آفت نیز در هرکس میتواند متفاوت و متمایز باشد.
#حکمت_عملی
#حکمت_تربیتی
#انسان
#تربیت
#مسئولیت_پذیری
#آفتزدگی
#درمان
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌ولایت یعنی ارتباط با مردم
آیت الله العظمی امام خامنه ای:
🔸در آیه شریفه «انّما ولیکم اللَّه و رسوله» ، پدیده حکومت را با نام «ولایت» بیان کرده است.
🔹ولایت، معنای عجیبی است. اصل معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دوچیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتی که دو ریسمان، محکم به هم تابیده میشوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی «ولایت» میگویند.
🔸ولایت، یعنی اتّصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با یکدیگر. همهی معانیای که برای «ولایت» در لغت ذکر شده است - معنای محبّت، معنای قیومیت و بقیه معانی، که هفت، هشت معنا در زبان عربی هست - از این جهت است که در هر کدام از اینها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلاً «ولایت» به معنای محبّت است؛ چون محبّ و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتّصال معنوی دارند و جدا کردنشان از یکدیگر، امکانپذیر نیست.
🔹اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولىّ، مولا - یعنی اشتقاقات کلمه ولایت - معرفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرتِ حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتّصال و پیوستگىِ جدایی ناپذیری ازهم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسأله حکومت برای ما معنا میکند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیشبینی کرده است، نیست.
🔸اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد - نه رابطه محبّت و التیام و پیوستگی - این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینىِ نَسَبی - منهای فضایل و کیفیّات حقیقی که در حکومت شرط است - در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولىّ، با مردمی که ولایتِ بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبّتآمیز و همان طوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد - یعنی «بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم» : از خود آنها کسی را مبعوث کرده است - باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهدهدار مسأله ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.
🔹البته معیارها سر جای خود محفوظ است. اگر کسی همین ارتباط با مردم را بدون داشتن آن معیارهای واقعی پیدا کرد، این باز هم ولایت نیست و این ملاکها را ندارد؛ اگر چه ممکن است بُعد دیگری را داشته باشد. پس، علاوه بر آن معانی حقیقیای که وجود دارد، حکومت در اسلام، حکومت ولایی است و ولایت یعنی حکومت، که با این تعبیر لطیف و متناسب با شخصیت و شرافت انسان بیان شده است. در اسلام، چون افراد جامعه و افراد انسان، در حساب سیاسی اسلام به حساب میآیند، در واقع همه چیز مردمند. مردم هستند که شخصیت و خواست و مصالح و همه چیز آنها، در نظام سیاسی اسلام به حساب میآید. آن وقت، ولایت الهی، با چنین حضوری از مردم معنا میدهد. حقیقت ولایت الهی این است: ارتباط با مردم.
🔸لذا شما میبینید امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام که مظهر ولایتِ اسلام و مصداق کامل ولىّای است که برای مردم مشخّص شده است، در هیچ برههای، از این حالت ارتباط و اتّصال و انسجام با مردم خالی نبوده است. نه در دورانی که او را عملاً از حکومت کنار گذاشتند و مردم را از او به عنوان ارتباطِ حکومتی جدا کردند؛ یعنی عملاً حکومت را از او گرفتند، ولایت و حکومت و فرماندهی و حکمرانیای که در اسلام، از آن به «ولایت» تعبیر میشود و حقّ او بود از او سلب کردند - البته ولایت معنوی، آن چیزی که در امامت تشیّع فرض شده است و وجود دارد، در هر حال هست و بسته به ولایت ظاهری نیست - و نه در دورههای دیگر، از ارتباط و اتّصال با مردم خالی نبوده است. در همان وقت هم امیرالمؤمنین یکی از آحاد ملت و جزو مردم است. منزوی و منعزل و کنارهجوی از مردم نیست. آن وقتی هم که به حکومت میرسد، یک حاکم به تمام معنا مردمی است.
✍️بیانات در دیدار کارگزاران نظام 6/ 2 /1376
#حکمت_عملی
#فلسفه_سیاسی
#ولایت
#حکمرانی_مردمی
#حکومت_اسلامی
#مردم
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 استاد مطهری و پایهگذاری فقه خانواده در پاسخ به چالشها ✍ سید مهدی موسوی بخش اول: 🔹جوامع انسانی
📌 تحلیلی از خانواده کریستین رونالدو یا مسی
یکی از استادان محترم جامعهشناسی لطف فرمودند و در نسبت به سلسله یادداشت "استاد مطهری و پایهگذاری فقه خانواده" پرسشی را مطرح کردند که در ادامه متن پرسش و پاسخ آن تقدیم شما عزیزان میشود:
🔸 پرسش:
سلام علیکم
استفاده کردم از یادداشت ارزشمند و دقیقتان.
فقط پرسشی که به ذهنم میآید و البته حدودی از آن در یادداشت شما پاسخ داد آن است که تحلیل ما از خانوادههایی نظیر خانواده کریستین رونالدو یا مسی چیست؟ میدانیم که ایندو بشدت خانوادهمدار هستند.
🔹پاسخ:
علیکم السلام
با تشکر از دوست گرامی و استاد محترم دکتر ...
چند نکته به ذهن حقیر میرسد که خدمتتان عرض میشود.
بنده اطلاعی از اعتقادات و سبک زندگی افراد مذکور ندارم و نمیتوانم نفیا یا اثباتا سخنی عرض کنم اما نکاتی مرتبط با کبرای قضیه عرض میشود تا دوستان عزیز نقد و تکمیل بفرمایند:
۱. مسئله خانواده و خانوده گرایی از زیر مجموعههای حکمت عملی است و هر حکمت عملی را در نسبت با حکمت نظری (هستیشناسی و انسانشناسی) میبایست صورتبندی شود. از اینرو، دلالتهای خانواده گرایی تحت نگرش توحیدی و تشکیکوجودی ، غیر از دلالتهای خانواده محوری در سنتهای دیگر است.
۲. خانوادهگرایی به عنوان یک نظریهی اجتماعی با کارویژههای نظری در ساير ساحتهای حیاتی، متفاوت از علاقه و گرایش شخصی افراد به خانواده است.
۳. میان عمل برخی از افراد یک جامعه با نظریه و فرهنگ نهادینه شده میبایست تفاوت قائل شد. اجتماعگرایی و سیاستمحوري همچنین نهادانگاری خانواده در عرض سایر نهادهای اجتماعی در دانش و فرهنگ غربی یک تلقی پذیرفته شده است. هر چند ممکن است برخی از کنشگران به خانواده بیش از سایر نهادهای اجتماعی توجه داشته باشند. اما این منافاتی با نهادانگاری خانواده ندارد.
۴. فطرت بشر، فطرت انس و خانوادهگرایی است. بسیاری از افراد به این فطرت توجه دارند.
۵. خانوادهگرایی افراد سرشناس و چهرههای علمی، ورزشی و رسانهای میتواند ظرفیت و مستمسکی برای گفتمان سازی و انفتاح باب گفتگو در سطح بین الملل باشد. بخصوص از این طریق میتوان نشان داد که موفقیت نه تنها با خانوادهگرایی منافاتی ندارد بلکه خانواده بهترین بستر برای موفقیت است.
سپاس گزارم 🌷❤️
#فقه_خانواده
#فقه
#حکمت_عملی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌وقتی وقت ارزش ندارد انتظار پیشرفت نباید داشت.
🔹بنیان هر پیشرفتی رشد است و رشد به شناخت صحیح سرمایهها و بهرهوری حداکثری از سرمایههاست.
🔸یکی از بزرگترین سرمایههای انسان #وقت و زمان است. چرا که انسان برای پیشرفت زمان محدودی دارد و در این زمان محدود میبایست کارهای زیادی انجام دهد تا امکان پیشرفت فراهم شود.
🔹 بهرهگیری صحیح از وقت از یک سو منوط به شناخت ارزشمندی وقت و قدرشناسی آن است و از سوی دیگر متوقف بر برنامهریزی و عمل بهموقع به برنامههای اعلام شده است. اگر این امر به یک فرهنگ عمومی مبدّل شد و همگان برای وقت خود و وقت دیگران ارزش و احترام قائل شدند آن وقت امکان پیشرفت برای آن جامعه ایجاد میشود.
🔸 متاسفانه #وقت در کشور ما و فرهنگ نخبگانی و عمومی ما هیچ ارزشی ندارد و ساعتها وقت تک تک ما در صفوف اتوبوس، نان، پزشک، ازمایشگاه، ادارات، بانک تلف میشود.
از این بدتر اینکه همایشها و نشستها عموما با یک تا چند ساعت تأخیر آغاز میشود. #وقت افرادی که به موقع میآیند برای دستاندرکاران و دیگرانی که با تأخیر میآیند ارزشی ندارد.
🔹 یکی از اصول حکمرانی رشدمحور برای رسیدن به پیشرفت، توجه به ارزش #وقت و اهمیت #زمان است و این نیازمند تأملات فلسفی در اطراف مقوله زمان است. چون که ارزش وقت و زمان وقتی شناخته میشود که درکی عمیق از آن و تحلیلی از نسبت آن با زندگی انسان در فرهنگ عمومی وجود داشته باشد.
#وقت
#زمان
#حکمرانی
#حکمرانی_رشدمحور
#حکمت_عملی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌مقصد اجتماعی انبیای الهی
امام خمینی:
🔹یكى از مقاصد بزرگ شرايع و انبياء عظام، سلاماللّهعليهم، كه علاوه بر آنكه خود مقصود مستقل است، وسيله پيشرفت مقاصد بزرگ و دخيل تام در تشكيل #مدينه_فاضله مىباشد، #توحيد_كلمه و #توحيد_عقيده است، و اجتماع در مهامّ امور و جلوگيرى از تعديات ظالمانه ارباب تعدى است، كه مستلزم فساد بنى الانسان و خراب مدينه فاضله است.
🔸 و اين مقصد بزرگ، كه مصلح اجتماعى و فردى است، انجام نگيرد مگر در سايه #وحدت_نفوس و #اتحاد_همم و #الفت و #اخوّت و #صداقت_قلبى و #صفاى_باطنى_و_ظاهرى، و افراد جامعه بهطورى شوند كه نوع بنىآدم تشكيل يک شخص دهند، و جمعيت به منزله يك شخص باشد و افراد به منزله اعضا و اجزاء آن باشد، و تمام كوششها و سعىها حول #يك_مقصد_بزرگ_الهى و #يك_مهم_عظيم_عقلى ، كه صلاح جمعيت و فرد است، چرخ زند.
🔹و اگر چنين مودّت و اخوّتى در بين يك نوع يا يك طايفه پيدا شد، غلبه كنند بر تمام طوايف و مللى كه بر اين طريقه نباشند. چنانچه از مراجعه به تواريخ، خصوصا تاريخ جنگهاى اسلام و فتوحات عظيمه آن، مطلب خوب روشن مىشود، كه در اوايل طلوع اين قانون الهى، چون شمهاى از اين اتحاد و وحدت در بين مسلمين بوده و مساعى آنها مشفوع به تخليص نيّات نوعا بوده، در مدت كمى چه فتوحات بزرگى كردند، و در اندك زمانى به سلطنتهاى بزرگ آن زمان، كه عمده آن ايران و روم بوده، غلبه كردند و با عده كم بر لشكرهاى گران و جمعيتهاى بىپايان غالب شدند. و پيغمبر اسلام عقد اخوّت بين مسلمين در صدر اوّل اجرا فرمود و به نصّ «إنّما المؤمنون إخوة» اخوّت بين تمام مؤمنين برقرار شد.
شرح چهلحدیث، ص۳۰۹
#حکمت_قرآنی
#حکمت_عملی
#اندیشه_توحیدی
#اندیشه_انقلاب
#مثلث_شناخت_و_آگاهی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121