📌عقل معزول و احساسات مفتوح
(در آمدی بر شناخت جامعه احساسی ۱)
🔹آنچه در جریان غالب سیاست، مذهب و رسانه کشور ما همانند بسیاری از کشورهای تحت سلطه #عقلانیت_ابزاری حاکم است، عزل عقل در ساخت نظام ارزشی و فروکاستن عقل به یک ماشین حساب صرف است و از سوی دیگر گشودن حداکثری باب احساسات و تمنیّات است که منجر به ساخت کشکولی از ارزشها و آرمانهایی شده است که فرسنگها با طرح انقلاب اسلامی و عقلانیت آن تعارض دارد و در فرهنگ عمومی مستقر شده است.
🔸 #جامعه_احساسی، رساترین وصفی است که میتوان برای جامعه ایرانی از این حیث به کار برد. جامعه احساسی معجونی از خوبی ها و بدی ها، ارزشها و ضدارزشها، فردانیت ها و اجتماعیت ها، مدرنها و سنتیها، خلاصه شکل گیری یک جامعهی چهل پاره است که بر #عملگرایی_احساسی استوار است.
🔹حتی عقل و عقلانیت هم دست آویز اختلافات و تکثرگرایی بی حد و حصر است و الی ماشالله تعریف و تفسیر از عقل وجود دارد، هر کس خود را نماد عقل و در اوج عقلانیت میپندارد و دیگر گروهها و جریانها و احزاب را بی عقل میخواند. حتی گروههای همسو هم از تشتت فکری و نذاشتن طرح عقلانی واحد رنج می برند تنها چیزی که آنها را کنار هم جمع کرده است تلقی بسیار ساده و روبنایی از منفعت و مصلحت بخصوص در نسبت تقابلی با جریان دیگر است. ساخت این دیگری هم محصول یک عقلانیت عمیق و فهم بنیادین غیریت و تفاوتها نیست بلکه نوعا گرته برداری از ساير جوامع و نوعی ادابازی است.
🔸 لذا جبهه بندی ها، اتصالها و انفصالها، پیوستها و گسست ها از هیچ منطق عقلانی پيروي نمی کند. فرد و گروهی در یک دهه چپ است، دهه دیگر راست میشود، يک دوره جزو لیست جناج موسوم به اصولگرایان است دوره بعد، منتخب ریاست اصلاحطلبان است، یک دوره نماینده مجلس است و دوره بعد سخنگوی معارضان در رادیوهای بیگانه. در آغاز مسؤلیت خود را سرباز ولایت می خواند پایان مسؤلیت، داعیه فرماندهی زمینه سازان ظهور دارد. با شعار تدبیر و امید برپایه اعتدال پای به میدان رقابت می گذارد اما جز ناامیدی نمی آفریند. خود بدون فکر انتخاب می کنند اما تقصیر را گردن دیگری می گذارند. خلاصه اینها نمونه ای از خروارها است.
🔹 ازآنجا که مسؤلان ومنتخبان یک جامعه عصاره فضائل ورذایل یک ملت هستند، اینگونه نوسانات و تشتتها، ریشه درفرهنگ عمومی جامعه دارد. به تعبیر دیگر این خصوصیات ریشه در فرهنگ عمومی دارد لذا میبایست ریشه این خصوصیات را درفرهنگ و تربیت اجتماعی مستقر درجامعه جستجو کرد. کم کاری ها، سطحی کاری، بی مطالعه بودن، جوزدگی، غلبه منفعت شخصی پنهان بر تصمیمگیریها، توجیه باطنی خطاها و تلقی ها، تزئینی بودن علم، شعاری بودن مذهب، نداشتن نظام اولویتها، غفلت از اصول وپرداختن به فروعات، تفسیر ذوقی، استنباطهای استحسانی وامثال این موارد ازجمله خصوصیات مستقر درفرهنگ عمومی است که ازعقبه نظری هم برخوردار است.
🔸 بدون تردید جامعه ایرانی، از نبود غلبهی یک الگوی منسجم عقلانیت ونظام تربیتی -هماهنگ با طرح انقلاب اسلامی و دستگاه فکري امام خمینی (ره) و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی همچون آیتالله خامنهاي، شهید مطهری، شهید بهشتی- رنج میبرد و متاسفانه الگوهای متفاوت دیگری در جامعه گسترش یافته است که علیرغم ادعای همسویی بامکتب انقلاب اسلامی، نسبت حقیقی آنها با مکتب وعقلانیت انقلاب اسلامی روشن نیست. برنامه نویسان وتصمیمگیران هم به سادگی از کنار این نسبتها و ربطها رد میشوند که ناشی از نبود فرهنگ عقلانیت انتقادی و نشانهای از غلبه احساسات وعملگرایی احساسی است که لاجرم به گسترش فرهنگ نفاق، ظاهرسازی، اغواگری، خارجی گری، اخباریگری و باطنیگری میانجامد.
🔹 این گسستهای فکری، تشتتهای عقلانی و رفتارهای احساسی، بزرگترین زمینه و بستر برای بهره برداری دشمنان و رسانههای وابسته به آنهاست که با استفاده از آن، اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی را تضعیف و تخریب کنند.
🔸 نکته پایانی این است که نقد جامعه احساسی را نباید نفی عواطف و احساسات و تبدیل جامعه به #جامعه_ماشینی قلمداد کرد آنچنان که برخی از متفکران غربی و ساختارگرایان درصدد تبدیل انسان به ماشین هستند و سیاست را کنترل همه احساسات و عواطف در راستای کسب منافع اقتصادی بیشتر جامعه تفسیر می کنند. #جامعه_احساسی و #جامعه_ماشینی دو روی یک سکه و در تقابل با #جامعه_عقلانی است.
🔹جامعه عقلانی، جامعهای است که درک روشن و صحیحی از احساسات دارد و از آنها در مسیر رشد و تکامل همه جانبه فرد و جامعه و گسترش وفاق و همبستگی اجتماعی بهره میگیرد، احساسات را نه به عنوان هدف بلکه ابزاری تحت اشراف عقل و وحی در مسیر پیشرفت این جهانی و سعادت ابدی تعریف می کند.
#واقعیت_اجتماعی
#جامعه_احساسی
#جامعه_ماشینی
#جامعه_عقلانی
#عملگرایی_احساسی
#عقلانیت
#فرهنگ
#نظام_فکری
#عقلانیت_انتقادی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/746
📌 تغییر ممدوح و تغییر مذموم
(در آمدی بر شناخت جامعه احساسی ۲)
۱. تغییر و تحول یک سنت الهی و ویژگی جوهری حیات این جهان است.
۲. با اصل تغییر و تحول نباید مخالفت و ستیز داشت.
۳. هر تغییری امر ممدوح و حسن و هر ثباتی امر مذموم و قبیح نیست. بالعکس این قضیه نیز صادق است. حسن و قبح تغییر و ثبات را می بایست در منشأ آن جستحو کرد.
۴. هر امر ثابتی که ریشه در فطرت و تعقل داشته باشد امر ممدوح و حسن است و تغییر آن به هر بهانه ای مذموم و قبیح است.
۵. هر تغییری که ریشه در سرشت طبیعت، کمال و عقلانیت عملی داشته باشد امر پسندیده و ضروري است و ایستادن در برابر آن غیرعقلانی و توقف ساز است.
۶. جامعهی روبه پیشرفت جامعهای است که #ثبات_فطری را با #تغییر_عقلانی جمع کرده باشد و طرحی منسجم برای رشد و پیشرفت رو به جلو در اندازد و برآن اساس، همهی حرکت و تلاش فردی و اجتماعی را سازماندهی کند.
۷.با توجه به مقدمات مذکور، تغییر در محیط اجتماعی نسبت به تلاشها و حرکتها حداقل دو گونه متصور است:
۱ -۷. تغییر مبتنی بر عقلانیت
اگر حرکت و تلاشی ابتدا برپایه تدبیر و تصمیم عاقلانه طراحی شد و در کنشگر در آن مسیر حرکت کرد اما در فرایند حرکت افقهای جدید مکشوف و اشکالات تصمیمات پیشین روشن شد در اين صورت، اصلاح حرکت امری لازم و تغییر یک ضرورت است.
۲ -۷. تغییر مبتنی بر احساسات
تغییری که نه بر پایه عقلانیت بلکه برپایه احساسات و جوزدگی رخ می دهد، تغییر مذموم است. این گونه تغییرات نوعا محصول عدم تدبیر و عقلانیت در تصمیم گیری و آغاز حرکت است. حرکتی که بر پایه احساسات و جوزدگی و یا خوشایند فردی و جمعی صورت میگیرد لاجرم با تضعیف احساسات و عوامل انگیزشی لازم، از میزان اهتمام به عمل و حرکت کاسته می شود و به حرکتی دیگر تمایل پیدا میشود. جامعه احساسی محل ترکتازی سوفیسم است و سوفسطائیان با خطابه و رسانه جایگاه ها و نقشها را تغییر میدهند.
۸. #جامعه_احساسی جامعه متغیر، ناپایدار و کوتاه مدت است و نباید این تغییر و ناپایداری را نشانه رشد، تکامل و پیشرفت دانست، بلکه این تغییرات نشانهای بر رشد نیافتگی جامعه و فاصله داشتن با پیشرفت و تکامل است.
۹. رشد و پیشرفت مبتنی بر یک ثبات فطری و وحدت رویه و انباشت تجربهها و سرمایههای مادی و معنوی است که برپایه یک عقلانیت محکم و مستدل ممکن است. #جامعه_عقلانی براساس یک #نظام_فکری فطری و عقلانی ابتدا زیرساخت های ثابت و بنیادین جامعه و پیشرفت را طراحی می کند و به فرهنگ مستقر عمومی تبدیل کی کند سپس از ساير طرح ها و الگوها استقبال نظری میکند و پس از ارزیابی و نسبت سنجی دقیق با زيرساختهاي فکری و فرهنگی خود، به نحو اگاهانه و حکیمانه از جنبههای مفید آن طرحها و الگوها برای رشد خلاقیت ذهنی و ارتقاء راهبردهای عملیاتی مؤثر در رشد و پیشرفت جامعه استفاده میکند.
۱۰. بنابراین مخالفت با تغییرات پی در پی جامعه احساسی و نوسانات فکری و الگویی در آن را نباید مخالفت با اصل تغییر و تحول دانست بلكه دفاعی از رشد و پیشرفت جامعه و بنیانی برای اصلاح فکری و فرهنگی و آسیب شناسی فروبست های مدیریتی، سیاسی و اقتصادی است. طرحی برای کنار گذاشتن سوفیسم و سوفسطائیان و غلبه عقل و حکما و اهل عقلانیت است.
۱۱. شناخت انواع تغییر و تمایز آنها از یکدیگر به منطق و ضابطهی عقلانی نیازمند است و الا در فضای برآمده از تفسیر ذوقی پدیدهها و استنباط استحسانی متون، هرگونه میتوان هر تغییری را تفسیر کرد و حسن و قبح را بدان پیوند زد.
#واقعیت_اجتماعی
#جامعه_احساسی
#جامعه_ماشینی
#جامعه_عقلانی
#عملگرایی_احساسی
#عقلانیت
#فرهنگ
#نظام_فکری
#عقلانیت_انتقادی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/747
📌 انواع جوامع
در یک تقسیم بندی کلی جوامع را به سه دسته میتوان تقسیم کرد:
۱. جامعه احساسی
جامعهاي که احساسات متنوع (اعم از عرفی و مذهبی)، راهبر عقل و عمل است.
۲. جامعه ماشینی
جامعهای که عقلِ جزئیِ محاسبهگرِ معیشت اندیش، راهبر احساس و عمل است.
۳. جامعه عقلانی
جامعهاي که عقلِ کل نگرِ عاقبت اندیش، راهبر عقل جزئی، احساس و عمل است.
#واقعیت_اجتماعی
#جامعه_احساسی
#جامعه_ماشینی
#جامعه_عقلانی
#عقلانیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌احساس بی نیازی عامل طغیان و سرکشی های اجتماعی
🔹 خداوند متعال در اولین آيات نازل شده بر پیامبر اسلام (صلّ الله علیه وآله) فرموده است:
كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَىٰ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَىٰ
ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ [ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﭙﺎﺱﮔﺰﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ] ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﻣﻰﻛﻨﺪ .
ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻲﻧﻴﺎﺯ ﻣﻰﭘﻨﺪﺍﺭﺩ .(سوره علق آيات ۶ و ۷)
🔸در فهم ارتکازی افراد #جامعه_احساسی این مطلب هست که جدایی و دوری افراد از یکدیگر ، آسیبهای زندگی آنها را کمتر میکند و با آسودگی بیشتری میتوانند زندگی کنند، لذا گفتهاند: "دوری و دوستی"
یا در ضرب المثل دیگری آمده است: "هرکسی کار خودش بار خودش آتش به خروار خودش"
🔹افراد در جامعه احساسی برای خروج از مشکلات این جوانع، همواره در معرض افتادن به چاه #ماشینی_شدن هستند. به تعبیر دیگر، میل به #ماشینی_شدن جامعه و روابط انسانی در جامعه احساسی و پرنوسان و پرتکثر یک آرزو و افق مطلوب است تا بتوانند از مشکلات و معضلات جامعه احساسی خارج شوند. به همین جهت قبله آمال برخی از افراد در جامعه احساسی شرق، جامعه ماشینی غرب است.
🔸 شاید در کوتاه مدت چنین باشد و در شرایط عادی زندگی، جدایی و دوری موجب آسایش خیال و درگیری کمتر است و هر کس سرش در کار خودش است و کاری به دیگری ندارد، "حرف و حدیث کمتر، زندگی آسودهتر"، دیگر هیچ کس به دیگری پاسخ گو نیست و نظیر این نتایج و پیامدها.
🔹 لکن این با حقیقت زندگی مدنی و سرنوشت کلان جامعه و تداوم بنیانهای جامعه سازگاری ندارد و موجبات ضعف اخلاقی و فرهنگی یک جامعه را در پی خواهد داشت. همچنان که متفکران و جامعهشناسان غربی به این معضل بزرگ برآمده از عقل روشنگری و جامعه ماشینی اذعان داشته اند و برای جوامع غربی به فكر چاره جویی افتادهاند.
🔸این تفکر برآمده از یک #فردگرایی افراطی است که فقط کوتاه مدت زندگی را در نظر دارد و به بلند مدت زندگی خود و سرنوشت جامعه برای نسلهای بعدی بیتوجه و بیتفاوت است.
🔹 امثال اینگونه عقاید است که جامعهای را به یک #جامعه_کوتاه_مدت تبدیل میکند و نوعی "منفعت طلبی شخصی غیر قاعده مند مزمن" با روتوش های جعلی را بر رفتار اکثریت جامعه سایه میافکند.
🔸اگر در روابط اجتماعی، کسب منفعت شخصی ملاک شود و از منافع جمعی غفلت شود، انواع معضلات اخلاقی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن جامعه را فرا خواهد گرفت و امکان رشد و پیشرفت حقیقی را از افراد آن سلب میکند. بلکه طغیان و سرکشی و استخدام ظالمانه دیگران برای رسیدن به نفع شخصی غلبه مییابد که نتیجه آن، شکل گیری و روان برخی مفاسد رفتاری در جامعه است. مانند: بیاعتمادی به نیرو و تولید داخلی و گسترش قاچاق، احتکار، کم فروشی، گرانفروشی، کلاهبرداریهای شبکهای، بی مسئولیتی، کم کاری، دروغ گویی، شایعه پردازی، درگيریهای لفظی و فحاشی و نظیر اینها که نشانههايي از غلبه منفعت شخصی و غفلت از منافع جمعی در روابط اجتماعی است.
🔹 از وقوع ابن امور این بدتر اینکه، گاه توجیهات منطقی و دینی هم برای آنها اقامه می شود و درربسیاری از اوقات، این فسادها فقط به یک گروه و حزب خاص نسبت داده شود و از ریشههای اجتماعی آن در فرهنگ عمومی غفلت شود. مبرا دانستن خود، گروه و حزب متبوع خود، نه تنها موجب تفکر در چرايي و درمان این آسیبها نمی شود بلکه وقوع آنها موجب مفاسد دیگری میشود نظیر: شایعه پراکنی، تهمت زدن، بی اعتماد سازی مردم به جامعه و حاکمیت و ناپایداری امر سیاسی و مدیریتی.
🔸 یکی از ریشه مهمه این مشکلات، #احساس_بینیازی افراد جامعه نسبت به هم و احساس استغنای در برابر زمین و زمانی است که در آن زندگی میکنند. این احساس بی نیازی و استغنا، محبت و انس انسان را به همراهان و همشهری ها و حتی نسبت به آب و خاک کم میکند و هرگونه دلسوزی و مجاهدت را مسلوب میسازد.
🔹 زمانی که افراد جامعه نسبت به یکدیگر تعلق خاطر و تعهد جمعی نداشته باشند و احساس بینیازی از یکدیگر داشته باشند، طغیان و سرکشی نسبت به هم خواهند داشت و هر کس در صدد استخدام دیگری در راستای کسب #منافع_شخصی است. برای چنین افرادی سایر انسانها و سرمایههای هویتی تا زمانی محترمند که نیاز مادی را از آنها برطرف کنند، لذا اگر نیازی نبود و یا پس از رفع نیاز، رابطهاي هم نخواهد بود. اما اگر احساس تعلق قلبی و نیاز طرفینی بلندمدت میان افراد جامعه برقرار شود، این روحیه استخدام گری به تعاون و همکاری مبدل خواهد شد و افراد جامعه سعی میکنند یک دیگر را تحمّل و از خطاهای هم درگذرند و در کنار هم به گونه ای زندگی کنند که با انس و محبت، مجاهدت و گذشت یک زندگی بلندمدت را رقم بزنند تا نیازهای پایدار یکدیگر را برآورده سازند.
#واقعیت_اجتماعی
#جامعه_شناسی
#جامعه_احساسی
#جامعه_ماشینی
#ماشینی_شدن
#احساس_بینیازی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/757
📌 فرهنگ دولت ستیزی
🔹یکی از مؤلفههای فرهنگ ایرانی، #دولت_ستیزی است. عموم مردم، پس از آنکه خود دولتی را سر کار می آورند به تخریب و تضعیف آن میپردازند.
🔸این مقوله سابقهای دیرینه دارد و از عهد باستان تا عصر جدید ادامه داشته، دارد و شاید ادامه هم داشته باشد.
🔹این مقوله یکی از مؤلفههای #جامعه_احساسی است که نیازمند بررسیهای جامعهشناختی و روان شناختی است.
🔸 ساختارگرایی افراطی ما ایرانیان موجب ساختارستیزی مفرط ما شده است. به تعبیر دیگر، از آنجا که ما تحقق همه چیز در گرو ایجاد ساختارها میدانیم و برای هر کاری به دنبال تشکیل موسسه و ثبت و ... هستیم و عاملیت را در حاشیه قرار میدهیم نوعی ساختار گرایی افراطی بر ما حاکم است اما بعد از تأسیس موسسه و تشکیل دفتر و دستک میبینیم که به اهداف نرسیده ایم به ساختارستیزی می پردازیم و تمام مشکلات را به. گردن ساختارها و دیوان سالاری و بروکراسی میاندازیم. مشکل ما این است که عاملیتها را چند مهم نمیدانیم.
#واقعیت_اجتماعی
#جامعه_شناسی
#جامعه_احساسی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 عقلانیت و تربیت متناسب
ریشه همه مشکلات در جامعه احساسی نبود یک تلقی روشن و واحد از #عقلانیت (فضیلت حکمت) در فرهنگ عمومی و عدم اهتمام جدی به #تربیت متناسب و کارامد با آن در سطح عمومی است.
"تزئینی بودن علم" و "مبنایی بودن مدرک"،
"فرعی بودن تربیت" و "اصیل بودن اقتصاد"،
"حاشیهای بودن اجتماع" و "تقدم سیاست بر فرهنگ"،
"رونق دلالی و قاچاق" و "کم فروغی کار و تلاش واقعی"
"شعاری شدن دین" و "کمرنگ شدن روح و معنای ایمان"
از جمله نشانههاي فقدان عقلانیت و تربیت متناسب با آن در جامعه احساسی است.
#جامعه_احساسی
#عقلانیت (فضیلت حکمت)
#تربیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/761
📌رسالت اجتماعی تفکر
بخش دوم
🔹۷. اگر متفکران در جای خود قرار گیرند و نقش اصلی در هدایت و برانگیختن عقول و اصلاح جامعه و ساختارهای آن را بر عهده داشته باشند و در فرهنگ عمومی و رسانهها این مهم به رسمیت شناخته شود به نحوی که از مرجعیت فرهنگی و اجتماعی برخوردار باشند و دیگر کنشگران در ادامه آنها نقش خود را تعریف کنند چنین جامعهای رو به صلاح و پیشرفت خواهد داشت. چرا که افقها و آرمانها را متفکران و اندیشهورزان تعیین میکنند و مسیر فکری و نظری جنبش و حرکت را هموار میسازند و به علم و زبان، هنر و سیاست، صنعت و قانون خلاصه به همه مطالبات و ساختارها معنا و جهت میدهند. از این مهمتر اینکه اهل فکر و اندیشهاند که میتوانند در راه طی شده به درستی تأمل کنند و مسیر آینده را پیشبینی و تدبیر کنند.
🔸 ۸. در چنین جامعهای، اتحاد و همبستگی، اتصال و هماهنگی، انسجام و همکاری، حکمفرما میشود. همگان در جایگاه خود ایستاده و به نقش خود واقفند و بر پایه درک عمیق از منافع عمومی، مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی در جهت آرمانها و افقهای متعالی حرکت میکنند.
تعالی هر جامعهای به رشد تفکر و اندیشهورزی کنشگران آن جامعه وابسته است هر چقدر تفکر و اندیشهورزی در جامعهای عمیقتر و در فرهنگ عمومی گستردهتر باشد تقاضاها و مطالبات از افق بالاتری برخوردار است و ارزش سرمایههای مادی و معنوی، اخلاقی و اجتماعی بیشتر شناخته میشود، منافع عمومی بر منافع شخصی،حزبی و قومی ترجیح مییابد، تصیمگیریها و برنامهریزیها در جهت حفاظت بهتر و بهرهبرداری مسئولانه از همهی سرمایهها در جهت منافع عمومی و تعالی و پیشرفت همه جانبه جامعه خواهد بود.
🔹 ۹. در جامعهای که تفکر کردن و اندیشهورزی در آن ارزش معيار و فرهنگ عمومی و گفتمان رایج باشد امکان گفت و گو و تحمل یکدیگر و شنیدن حرف مخالف وجود دارد و همچنین امکان رشد علمی، هنری، فناوری فراهم است. و الا در جامعهای که تفکر کردن ارزش عمومی و همگانی نباشد، داد و بیداد، جنجال و هیاهو، تقلید و تحجر، قبیلهگرایی سیاسی و فساد اجتماعی حکمران است.
🔸۱۰. لاجرم هر جامعهای آرمانی، تمایزی و مرزی با سایر جوامع دارد و هر آرمان و مرزی دوستی دارد و دشمنی. نمیتوان جامعهی انسانی در این کره خاکی را تصور کرد بدون آنکه مخالفان و دشمنانی داشته باشد که باید با دشمنان مرزبندی کرد و با احتیاط با آنها تعامل داشت، لکن گاه این مرزها و تمایزها، دوستیها و دشمنیها خلط میشود و جای دوست و دشمن عوض میشود و به تبع منافع عمومی و مسیر پیشرفت و تعالی جامعه مختل میشود. اما بواسطه تفکر و اندیشهورزی است که مرزها و تمایزهای حقیقی از تمایزهای وهمی شناخته میشود، دوست از دشمن، رفیق از نارفیق، خیرخواه از بدخواه مشخص میشوند.
🔹۱۱. بازخوانی دوباره هویت در جهان پيچيدهی پساحقیقت و طرحوارهی دهکدهی جهانی و جهانیشدن از دیگر رسالتهای تفکر و اتخاذ تفکر پیچیده در مواجهه با موقعیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. چرا که جهان پیچیدهی امروز را نمیتوان همانند جهان ساده گذشته دانست و هویت را مقولهای ارتکازی و طبیعی قلمداد کرد. بلکه در جهان معنایی امروز، حجم کثیری از معانی و طرحها در فرهنگ عمومی تکثیر شده است وهویتهای سنتی و مرزبندی های هویتی به چالش کشیده شده و هویت مدرن وپسامدرن جایگزین آنها شده است ویا اینکه همهی هویتهای پیشین را درنظم معنایی جدیدی به کار گرفته است. فهم این تمایز هویتی پیچیده هجمههای هویت مدرن غرب عليه نظام هویتی و ارزشی سایر جهانهای اجتماعی و جانمایی هویت درروایت ما ازواقعیت اجتماعی نیازمند بهرهگیری ازتفکر واندیشهورزی بنیادین دربنیادهای هویت وفرهنگ است.
🔸 ۱۲. اگرمتفکران اصیل جامعه به هربهانهای گوشه نشین شوند واز حوزهی عمومی کنار گذاشته شوند ویا مورد اقبال مردم و رسانهها واقع نشوند، #شبهمتفکران بر اریکه منبر ورسانهها واجتماعات تکیه میزنند وباحرفهای شبهفکری وشبهاندیشهای افراد راجذب، ذهن آنها رادرگیر وجان آنان رابیمار میکنند. به تعبیر دیگر وقتی تفکر وخرد ازجامعهای رخت میبندد داعیه تفکر و خردمندی باقی هست.
شبهمتفکران، چهرههای مشهوری هستند که نه به جهت عمق فکر ویا اندیشهورزی حکیمانه بلکه به جهت جذابیتهای شخصیتی همچون زیبایی سخن، جذابی چهره، بازیگری تردستانه مورد توجه برنامهسازان سیاسی، اجتماعی وفرهنگی قرار میگیرند وبه استخدام آنها در میآیند تا درجهت تأمین منافع آنها نقش بازی کنند. لذا دریک فرابند پرهزینهی رسانهای وبا شگردهای جذاب تبلیغاتی نامدار و نشانه میشوند وبا اعتماد به نفس درنقش متفکر واندیشهورز ظاهر میشوند وجذب طرفدار مرید میپردازند.
🔴 ادامه دارد
#حکمت_عملی
#تفکر
#اندیشه
#عقلانیت
#سیاست
#هویت
#جامعه
#مسئولیت_اجتماعی
#شبهمتفکران
#جامعه_احساسی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌رسالت اجتماعی تفکر
بخش سوم
🔸 ۱۳. عموم شبهمتفکران نه اهل تخصصاند و نه اهل تعمق؛ نه ریشه در سنت عمیق معارف و علوم اسلامی دارند و نه تلمذ و بهرهگیری واقعی از استادان و متفکران و متخصصان. بلکه بیشتر بر مهارت خطابه و بازیگری تکیه دارند و از ترجمه مقالات مجلات خارجی توسط مریدان و گروههای پیرامونی بهره میگیرند و همانها را با آب و تاب به خورد جامعه میدهند. شبهمتفکران با القابی پر لعاب و اصطلاحاتی دهنپر کن در اجتماعات عمومی ظاهر میشوند و در هر خطابهای کل زمین و آسمان را به هم پیوند میزنند و هر امر بیربطی را به هم ربط میدهند و روایتی ماجراجویانه از وقایع تاریخی میسازند و وضع امروز را ساخته و پرداختهی شیاطین و انجمنهای سری و نیروهای نظامی و امثالهم معرفی میکنند و نهایتا به تجویز نسخههای درمانی میپردازند.
🔹۱۴. رمز موفقیت شبهمتفکران در پرگویی، کلیگویی، دمیدن در اتش تضادهای اجتماعی و دوقطبی سازی جامعه است یک طرف را سفید و طرف دیگر را سیاه مطلق و شر غالب جلوه میدهد. آنها با بهرهگیری از احساسات افراد در جامعهی احساسی، اساس جامعه را تضاد و تقابل معرفی میکنند و همواره به دنبال مقصر جلوهدادن دیگران و ویژه نشان دادن خود هستند.
🔸 ۱۵. این افراد با پرگویی، کلیگویی، بیربط گویی، تضادپروری نه تنها مخاطبان خود را به تفکر و اندیشهورزی دعوت نمیکنند و بر کتابخوانی و مطالعهی آنان اصراری ندارند بلکه بر تعطیلی عقل و اندیشه اصرار میورزند و مخاطبان و جامعه را در وضعیت جنگی، تضاد و احساسی نگه میدارند و به سطحینگری و ظاهربینی و باورمندی مقلدانه و احساسی افراد جامعه دل خوش دارند و از آنها در جهت منافع حزبی و سیاسی، اقتصادی و شخصی بهرهبرداری میکنند. هر چند با شگردهای جذّاب تبلیغاتی و ابزار متنوع رسانهای چنین جلوه میدهند که این خیر و صلاح آنهاست و آنها هم تنها خیرخواهان و اصلاحگران جامعه هستند.
🔹 ۱۶. بنابراین جامعهی احساسی محصول غلبه شبهمتفکران درجامعه وفرهنگ عمومی و کنار زدن متفکران واندیشهورزان حقیقی ازعرصههای عمومی ورسانهای است که به تضعیف یا تعطیلی اندیشهورزی، عاقبت بینی و تدبیر امور و مسئولیتپذیری و همچنین گسترش احساسات، هیجانات و سطحینگری و ظاهر بینی ومسئولیتگریزی منجر میشود. با غلبهی احساسات، پشتوانهی فرهنگ، اقتصاد و سیاست هم کنار میرود
🔸 ۱۷. مهمترین ابزار شبهمتفکران بهرهگیری حداکثری ازرسانهها و شگردهای تبلیغاتی وارتباطی است. درحقیقت بزرگترین رقیب تفکر و اندیشهورزی درجهان پساحقیقت وعصرارتباطات، رسانهها وفناوریهای پیچیدهی نوین هستند که به تعطیلی عقل عمومی وتضعیف حافظهی انسانی وواگذاری همه محفوظات انسانی ومحاسبات زندگی به رایانهها وفناوریهای برآمده ازهوش مصنوعی تمرکز دارند.
🔹 ۱۸. براین اساس نیاز به تفکر ورسالت اندیشهورزی بیش ازهر دورانی مهم و پیچیده است تابدین واسطه انسانها بتواند ازاسارتهای شناختی واحساسی رهایی یابند وبر حاکمیت مطلق العنان رسانهها وفناوریهای شناختی غلبه کنند و آنها را تحت ارادهی عاقلانه واندیشهی حکیمانه درجهت گفتمانسازی، اقناعگری، و حرکت درمسیر افقهای متعالی وزندگی بهتر رام وتسخیر سازند.
🔸 ۱۹. برای پیروزی دراین میدان پیچیده و معرکهی پر آسیب جنگ شناختی، بیش از هر زمانی به تفکر عمیق افقگشا واندیشهورزی اصیل وراهنما نیازمندیم. فقط یا تفکر و اندیشهورزی و خردمندی است شرایط ولوازم سفر فراهم میشود وموانع شناخته و میتوان مهیای برای رفع موانع وهمواره ساخت راه حرکت شد. بدون تفکر نمیتوان شرایط ماتقدم تعالی و موانع پیشرفت را وامکانات وسرمایهها واقتضائات فعلیت آنها دربستر زمان ومکان راشناخت.
🔹 ۲۰. بدون تردید راه تفکر واندیشهورزی نیزمراجعه به اندیشهورزان اصیل واستادان ومعلمان تفکری است که ریشه درتراث فکری و فرهنگی خود دارند وبا غور در تاریخ فکر و اصول اندیشه و نظرگاههای مختلف فکری و نظری راهنمای آینده هستند. تفکر و اندیشهورزی قوام بخش جامعه و پشتوانهی فرهنگ، سیاست و اقتصاد است.
🔸 ۲۱. ۱. شناخت این متفکران، ۲. انس با آثار و میراث فکری و معرفتی آنان، ۳. فهم نسبت آنها با عقل، علم و جامعه و همچنین ۴. کشف روشهای اندیشهورزی، مسئله یابی و پاسخ گویی آنها مقدمهی متفکر شدن امروز ماست.
🔹 ۲۲. و ۱. آزاد سازی فرهنگ عمومی و رسانهها از سلطهی فکری وفرهنگی شبهمتفکران ونشاندن آنها درجایگاه خود، ۲. بازگشت جامعه به متفکران اصیل واستقبال از معلمان اندیشه و تفکر، ۳. بازیابی هویت اجتماعی برپایه تفکرات عمیق افقگشا واندیشههای اصیل راهنما، ازجمله مقدمات گفتمانسازی تفکر واندیشهورزی درجامعه است.
🔴 ادامه دارد...
#حکمت_عملی
#تفکر
#اندیشه
#عقلانیت
#سیاست
#جامعه
#مسئولیت_اجتماعی
#شبهمتفکران
#جامعه_احساسی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 مشکل رسانه نیست نبود تفکر است❗️
بخش دوم:
🔹این وضعیت بیشتر به مجمع الجزایری از افراد و گروههای دغدغهمند اما بیبرنامه و بیارتباط و بدون پیوند واقعی در #جامعه_احساسی میمانند که به صرف یک شباهتهای رفتاری و روبنایی در کنار هم قرار گرفتهاند. اما با هر واقعه و پدیدهی اجتماعی همچون انتخابات و یا بحرانهای اجتماعی، تفاوتها و تمایزهای مبنایی آنها بیشتر آشکار میشوند و به طرد و تخریب یکدیگر میپردازند. در چنین فضایی، همواره مدعیان پر سر و صدایی که کمتر تجربهی عملی و اجرایی دارند، با تندرویها و سطحیاندیشیهای خود با تجربهترها را تخریب و حذف میکنند و به دامن جریانهای رقیب میاندازند. دفع حداکثری و جذب حداقلی یک رویهی عادی در جریانهای مدعی انقلابیگری شده است. در چنین تلقیهایی، انقلابیگری به معنای معصوم بودن و بیاشتباه تلقی میشود که اگر کسی اشتباهی انجام داد از دایره انقلابی بودن خارج میشود و باید طرد گردد.
🔸 نزد عموم این جریانها، طرحی فلسفی و الهیاتی از انقلاب و انقلابیگری وجود ندارد و نظریهای که مراتب تشکیکی و سلسلهمراتبی انقلابی بودن و کنشگری انقلابی را تبیین کند وجود ندارد همچنین زبانی که بتوانند با یکدیگر گفتگوی فلسفی و الهیاتی داشته باشند. بلکه بیشتر بر روبناها و کنشگریهای عملیاتی توجه میکنند و عامدانه از این گفتگو پرهیز میکنند و بسیاری از اختلافات مبنایی را لاپوشانی میکنند. حتی برخی با شعار تفاهم و وحدت جبههای، به ظاهر همراهیهایی با سایر جریانات دارند اما در عمل و خیلی ظریف در حال تحریف مبانی فکری انقلاب اسلامی و تزریق افکار و اندیشههای خود به بدنهی انقلابی هستند اندیشههایی که با مبانی و بنیانهای فلسفی والهیاتی امام خمینی و رهبر معظم انقلاب در تعارض است و صرفا در روبناهایی مثل مبارزه با استکبار شباهت ظاهری وجود دارد که اگر ان هم درست تحلیل شود مشخص میشود که تعریف آنها از غرب و تجدد و استکبار و نحوهی مواجهه آنها با تجدد و غرب هیچ قرابت عمیقی با مبانی و بنیانهای نظری رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی ندارد.
🔹 آری مشکل مدعیان انقلابیگری، تفرقه و تشتت در لایههای زیرین معرفتی و بنیانهای فکری و فلسفی است. اختلافاتی که برخی از جریانها نمیخواهند آشکار شود و با روششناسی عمیق اجتهادی درباره آن بحث و گفتگو شود. لذا با برچسبهای مختلفی از مراجعه اجتهادی به مبانی فکری و فلسفی انقلاب اسلامی براساس آثار و نظام جامع اندیشه امام خمینی و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی ممانعت میکنند.
به نظر میرسد که اگر این تفرقه و تشتت نبود بر فرض نداشتن رسانه هم، نیروهای مؤمن انقلابی میتوانستند میداندار عرصهی فرهنگ و اجتماع باشند. این امری دور از ذهن نیست و مستندات قرآنی و براهبن عقلی و همچنین تجربههای تاریخی آن را تأیید میکند.
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (آل عمران ۱۰۳)
ﻭ ﻫﻤﮕﻲ ﺑﻪ ﺭﻳﺴﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﭼﻨﮓ ﺯﻧﻴﺪ ، ﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﮔﺮﻭﻩ ﻧﺸﻮﻳﺪ; ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻮﺩﻳﺪ ، ﭘﺲ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﻟﻔﺖ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﻟﻄﻒ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺪﻳﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﻟﺐ ﮔﻮﺩﺍﻟﻲ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺑﻮﺩﻳﺪ، ﭘﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ ; ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ [ ﻗﺪﺭﺕ ، ﻟﻄﻒ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ] ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ ﺗﺎ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺷﻮﻳﺪ.
🔸در اینجا فقط به یک نمونهی تاریخی در این سالهای اخیر اشاره میشود:
آشنایان به تاریخ انقلاب اسلامی خوب میدانند که دههی هفتاد دوران بسیار سختی برای انقلاب اسلامی از حیث فکری و فرهنگی بود. جریان سازندگی و جریان اصلاحات با همکاری گسترده توانستند مجموعهای از روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان را در فکر و فرهنگ بسیج کنند و از جهات مختلفی به بنیانهای فکری و فلسفی انقلاب اسلامی هجمه های بسیار سنگین وارد کند و صدها شبههی فکری و فلسفی و هزاران آثار مکتوب و هنری را از طریق رسانههای مکتوب و تصویری به سطح جامعه سرازیر کنند. در این دوران، جبهه انقلاب اسلامی در اوج ضعف رسانهای بود و فقط چند روزنامه سنتی را در اختیار داشت و تقریبا هیچ برنامهای در عرصهی رسانههای صوتی و تصویری نداشت. در چنین فضای سنگین و پرقدرت،معدودی از متفکران و اندیشمندان مسلمان بخصوص آیت الله مصباح یزدی به پا خواستند و بافکر و اندیشه وارد میدان کنشگری اجتماعی شدند.
🛑 ادامه دارد ...
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1669
📌 جامعه احساسی و ترکتازی سوفسطائیان
🔹سوفیسم محصول غلبهی احساسات و هیجانات بر روابط انسانی و غفلت از عقلانیت و به حاشیه راندن عقل و برهان است. فرقی نمیکند که این احساسات و هیجانات برآمده از شهوت و لذایذ مادی باشد یا تمایل به امور معنوی و ماورائی باشد. سوفیسم، قدرت برتر در جامعهی احساسی است. (درباره جامعه احساسی اینجا بخوانید و همچنین اینجا)
🔸اشتباه نشود مقصود نفی هیجانات و احساسات نیست که لازمهی زندگی بشریت است بلکه سخن در #غلبه است، آنچه معنا و جهت میبخشد و نظم میدهد.
🔹اگر شخصیتها براساس احساسات و هیجانات به جایگاه و شأن اجتماعی دست پیدا کردند طبیعی است که با همین احساسات و هیجانات میتوان آنها را از آن جایگاهها به زیر کشید و دیگری را جایگزین آن کرد. اگر با برجسته شدن یک ویژگی مادی و یا معنوی، کسی به چهره تبدیل شد میتوان با برجسته کردن یک ویژگی دیگر، او را تخریب کرد.
🔸در جامعهی احساسی یعنی جامعهای که هیجانات و احساسات معیار جایگاه یابی افراد و سنجش افراد و جریانها است، سوفیسم قدرت ترکتازی فراوانی دارد و سوفسطائیان مشغول کارند. با خطابه و رسانه افرادی را به زیر میکشند و افرادی را بالا میبرند. قدرت در دست رسانههاست بستگی دارد که کدام رسانه در پی روایت واقعیتها و ساخت فراواقعیتهای زیباتر، جنجالیتر و تخریبیتر باشند.
#سوفسطائیان
#سوفیسم
#جامعه_احساسی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1673