eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌عقل معزول و احساسات مفتوح (در آمدی بر شناخت جامعه احساسی ۱) 🔹آنچه در جریان غالب سیاست، مذهب و رسانه کشور ما همانند بسیاری از کشورهای تحت سلطه حاکم است، عزل عقل در ساخت نظام ارزشی و فروکاستن عقل به یک ماشین حساب صرف است و از سوی دیگر گشودن حداکثری باب احساسات و تمنیّات است که منجر به ساخت کشکولی از ارزش‌ها و آرمان‌هایی شده است که فرسنگها با طرح انقلاب اسلامی و عقلانیت آن تعارض دارد و در فرهنگ عمومی مستقر شده است. 🔸 ، رساترین وصفی است که می‌توان برای جامعه ایرانی از این حیث به کار برد. جامعه احساسی معجونی از خوبی ها و بدی ها، ارزشها و ضدارزشها، فردانیت ها و اجتماعیت ها، مدرنها و سنتی‌ها، خلاصه شکل گیری یک جامعه‌ی چهل پاره است که بر استوار است. 🔹حتی عقل و عقلانیت هم دست آویز اختلافات و تکثرگرایی بی حد و حصر است و الی ماشالله تعریف و تفسیر از عقل وجود دارد، هر کس خود را نماد عقل و در اوج عقلانیت می‌پندارد و دیگر گروه‌ها و جریانها و احزاب را بی عقل می‌خواند. حتی گروه‌های همسو هم از تشتت فکری و نذاشتن طرح عقلانی واحد رنج می برند تنها چیزی که آنها را کنار هم جمع کرده است تلقی بسیار ساده و روبنایی از منفعت و مصلحت بخصوص در نسبت تقابلی با جریان دیگر است. ساخت این دیگری هم محصول یک عقلانیت عمیق و فهم بنیادین غیریت و تفاوت‌ها نیست بلکه نوعا گرته برداری از ساير جوامع و نوعی ادابازی است. 🔸 لذا جبهه بندی ها، اتصال‌ها و انفصالها، پیوست‌ها و گسست ها از هیچ منطق عقلانی پيروي نمی کند. فرد و گروهی در یک دهه چپ است، دهه دیگر راست می‌شود، يک دوره جزو لیست جناج موسوم به اصولگرایان است دوره بعد، منتخب ریاست اصلاح‌طلبان است، یک دوره نماینده مجلس است و دوره بعد سخنگوی معارضان در رادیوهای بیگانه. در آغاز مسؤلیت خود را سرباز ولایت می خواند پایان مسؤلیت، داعیه فرماندهی زمینه سازان ظهور دارد. با شعار تدبیر و امید برپایه اعتدال پای به میدان رقابت می گذارد اما جز ناامیدی نمی آفریند. خود بدون فکر انتخاب می کنند اما تقصیر را گردن دیگری می گذارند. خلاصه اینها نمونه ای از خروارها است. 🔹 ازآنجا که مسؤلان ومنتخبان یک جامعه عصاره فضائل ورذایل یک ملت هستند، اینگونه نوسانات و تشتتها، ریشه درفرهنگ عمومی جامعه دارد. به تعبیر دیگر این خصوصیات ریشه در فرهنگ عمومی دارد لذا می‌بایست ریشه این خصوصیات را درفرهنگ و تربیت اجتماعی مستقر درجامعه جستجو کرد. کم کاری ها، سطحی کاری، بی مطالعه بودن، جوزدگی، غلبه منفعت شخصی پنهان بر تصمیم‌گیری‌ها، توجیه باطنی خطاها و تلقی ها، تزئینی بودن علم، شعاری بودن مذهب، نداشتن نظام اولویتها، غفلت از اصول وپرداختن به فروعات، تفسیر ذوقی، استنباطهای استحسانی وامثال این موارد ازجمله خصوصیات مستقر درفرهنگ عمومی است که ازعقبه نظری هم برخوردار است. 🔸 بدون تردید جامعه ایرانی، از نبود غلبه‌ی یک الگوی منسجم عقلانیت ونظام تربیتی -هماهنگ با طرح انقلاب اسلامی و دستگاه فکري امام خمینی (ره) و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی همچون آیت‌الله خامنه‌اي، شهید مطهری، شهید بهشتی- رنج می‌برد و متاسفانه الگوهای متفاوت دیگری در جامعه گسترش یافته است که علی‌رغم ادعای همسویی بامکتب انقلاب اسلامی، نسبت حقیقی آنها با مکتب وعقلانیت انقلاب اسلامی روشن نیست. برنامه نویسان وتصمیمگیران هم به سادگی از کنار این نسبت‌ها و ربطها رد می‌شوند که ناشی از نبود فرهنگ عقلانیت انتقادی و نشانه‌ای از غلبه احساسات وعملگرایی احساسی است که لاجرم به گسترش فرهنگ نفاق، ظاهرسازی، اغواگری، خارجی گری، اخباریگری و باطنیگری می‌انجامد. 🔹 این گسستهای فکری، تشتتهای عقلانی و رفتارهای احساسی، بزرگترین زمینه و بستر برای بهره برداری دشمنان و رسانه‌های وابسته به آنهاست که با استفاده از آن، اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی را تضعیف و تخریب کنند. 🔸 نکته پایانی این است که نقد جامعه احساسی را نباید نفی عواطف و احساسات و تبدیل جامعه به قلمداد کرد آنچنان که برخی از متفکران غربی و ساختارگرایان درصدد تبدیل انسان به ماشین هستند و سیاست را کنترل همه احساسات و عواطف در راستای کسب منافع اقتصادی بیشتر جامعه تفسیر می کنند. و دو روی یک سکه و در تقابل با است. 🔹جامعه عقلانی، جامعه‌ای است که درک روشن و صحیحی از احساسات دارد و از آنها در مسیر رشد و تکامل همه جانبه فرد و جامعه و گسترش وفاق و همبستگی اجتماعی بهره می‌گیرد، احساسات را نه به عنوان‌ هدف بلکه ابزاری تحت اشراف عقل و وحی در مسیر پیشرفت این جهانی و سعادت ابدی تعریف می کند. https://eitaa.com/hekmat121/746
📌 تغییر ممدوح و تغییر مذموم (در آمدی بر شناخت جامعه احساسی ۲) ۱. تغییر و تحول یک سنت الهی و ویژگی جوهری حیات این جهان است. ۲. با اصل تغییر و تحول نباید مخالفت و ستیز داشت. ۳. هر تغییری امر ممدوح و حسن و هر ثباتی امر مذموم و قبیح نیست. بالعکس این قضیه نیز صادق است. حسن و قبح تغییر و ثبات را می بایست در منشأ آن جستحو کرد. ۴. هر امر ثابتی که ریشه در فطرت و تعقل داشته باشد امر ممدوح و حسن است و تغییر آن به هر بهانه ای مذموم و قبیح است. ۵. هر تغییری که ریشه در سرشت طبیعت، کمال و عقلانیت عملی داشته باشد امر پسندیده و ضروري است و ایستادن در برابر آن غیرعقلانی و توقف ساز است. ۶. جامعه‌ی روبه پیشرفت جامعه‌ای است که را با جمع کرده باشد و طرحی منسجم برای رشد و پیشرفت رو به جلو در اندازد و برآن اساس، همه‌ی حرکت و تلاش فردی و اجتماعی را سازماندهی کند. ۷.با توجه به مقدمات مذکور، تغییر در محیط اجتماعی نسبت به تلاش‌ها و حرکت‌ها حداقل دو گونه متصور است: ۱ -۷. تغییر مبتنی بر عقلانیت اگر حرکت و تلاشی ابتدا برپایه تدبیر و تصمیم عاقلانه طراحی شد و در کنشگر در آن مسیر حرکت کرد اما در فرایند حرکت افقهای جدید مکشوف و اشکالات تصمیمات پیشین روشن شد در اين صورت، اصلاح حرکت امری لازم و تغییر یک ضرورت است. ۲ -۷. تغییر مبتنی بر احساسات تغییری که نه بر پایه عقلانیت بلکه برپایه احساسات و جوزدگی رخ می دهد، تغییر مذموم است. این گونه تغییرات نوعا محصول عدم تدبیر و عقلانیت در تصمیم گیری و آغاز حرکت است. حرکتی که بر پایه احساسات و جوزدگی و یا خوشایند فردی و جمعی صورت می‌گیرد لاجرم با تضعیف احساسات و عوامل انگیزشی لازم، از میزان اهتمام به عمل و حرکت کاسته می شود و به حرکتی دیگر تمایل پیدا می‌شود. جامعه احساسی محل ترکتازی‌ سوفیسم است و سوفسطائیان با خطابه و رسانه جایگاه ها و نقش‌ها را تغییر می‌دهند. ۸. جامعه متغیر، ناپایدار و کوتاه مدت است و نباید این تغییر و ناپایداری را نشانه رشد، تکامل و پیشرفت دانست، بلکه این تغییرات نشانه‌ای بر رشد نیافتگی جامعه و فاصله داشتن با پیشرفت و تکامل است. ۹. رشد و پیشرفت مبتنی بر یک ثبات فطری و وحدت رویه و انباشت تجربه‌ها و سرمایه‌های مادی و معنوی است که برپایه یک عقلانیت محکم و مستدل ممکن است. براساس یک فطری و عقلانی ابتدا زیرساخت های ثابت و بنیادین جامعه و پیشرفت را طراحی می کند و به فرهنگ مستقر عمومی تبدیل کی کند سپس از ساير طرح ها و الگوها استقبال نظری می‌کند و پس از ارزیابی و نسبت سنجی دقیق با زيرساخت‌هاي فکری و فرهنگی خود، به نحو اگاهانه و حکیمانه از جنبه‌های مفید آن طرح‌ها و الگوها برای رشد خلاقیت ذهنی و ارتقاء راهبردهای عملیاتی مؤثر در رشد و پیشرفت جامعه استفاده می‌کند. ۱۰. بنابراین مخالفت با تغییرات پی در پی جامعه احساسی و نوسانات فکری و الگویی در آن را نباید مخالفت با اصل تغییر و تحول دانست بلكه دفاعی از رشد و پیشرفت جامعه و بنیانی برای اصلاح فکری و فرهنگی و آسیب شناسی فروبست های مدیریتی، سیاسی و اقتصادی است. طرحی برای کنار گذاشتن سوفیسم و سوفسطائیان و غلبه عقل و حکما و اهل عقلانیت است. ۱۱. شناخت انواع تغییر و تمایز آنها از یکدیگر به منطق و ضابطه‌ی عقلانی نیازمند است و الا در فضای برآمده از تفسیر ذوقی پدیده‌ها و استنباط استحسانی متون، هرگونه می‌توان هر تغییری را تفسیر کرد و حسن و قبح را بدان پیوند زد. https://eitaa.com/hekmat121/747
📌ما و آینده 🔹براساس سنت الهی، اصول قطعی در معارف اسلامی و حکمت متعالیه (همچون اصل واقعیت، اصل حکمت، اصل علیت و اصل حرکت جوهری)، انسان در مسیر آینده است‌ و در بستر زمان و مکان و در امتداد تاریخ، آینده را می‌سازد. از این رو، آینده تصادفی نیست و در خلأ به وجود نمی آید. بلکه آینده ظهور ظرفیت‌ها و قوه‌های نهفته در اکنون ماست که امکان بالفعل شدن را می‌یابند. 🔸بر این اساس، امروز ما آينده‌ی ما را رقم می‌زند. هر میزان که زمینه‌ی تحقق و فعلیت ظرفیت‌ها و امکان‌های امروز فراهم شود بدون تردید آینده نیز براساس آن فعلیت‌ها تعیّن و تکوّن می‌یابد. 🔹 خلاصه اکنون ما سازنده‌ی آینده ماست. هر اکنونی یک سلسله ظرفیت‌ها و استعدادهایی دارد که دلالت‌هایی برای صورتبندی آینده دارد که با فعلیت ظرفیت‌ها و استعدادهای مختلف امروز به صورت تدریجی، شبکه‌ای و انباشتی، آينده‌ی ممکن ساخته می‌شود. 🔸براین اساس نمی‌توان آینده را به تصادفات و اتفاقات گره زد و نسبت به آن بی‌تفاوت بود؛ بلکه همین بی‌تفاوتی‌ها موجب ندیدن تکوّن ارادی آینده و غفلت از جریان‌های فعال در عرصه‌ی مدیریت تحوّلات پیش‌رو است. 🔹 اگر ما شرایط را در مسیر آینده‌ی ممکن و مطلوب مدیریت و هدایت نکنیم و آن را نسازیم شرایط را بگونه دیگری کنترل و راهبری می‌کند و ما را هم با همه‌ی ظرفیت‌ها و امکانها، تحت برنامه‌ی خود به کار می‌گیرد و آینده را فتح می‌کند. بنابراین آینده در عقلانیت‌ها، اراده‌ها، طرح‌ها و برنامه‌های امروز است.(جنگ اراده‌ها و برنامه‌ها) 🔸 هر ملتی با 1.عقل و آگاهی 2. عزم و اراده و 3. طرح و برنامه‌ی راهبردی ناظر به آینده می‌تواند ظرفیت‌های خود را فعال، وضع پیرامون خود را تغییر، تحولات پیش‌رو را مدیریت و در مسیر آینده‌ی مطلوب حرکت کند و در انتظار رسیدن الطاف الهی و تحقق وعده الهی باشد. 🔹البته شرط این فعلیت و حرکت، و انقلاب درونی متناسب با آینده‌ی مطلوب در سطوح مختلف زندگی فردی و اجتماعی است. پیش شرط این تحول نوع خاصی از شناخت عمیق است. 🔸بنابراین شناخت امروز، ظرفیت‌ها و استعدادها و همچنین عقب ماندگی‌ها و تهدیدها از لوازم آینده پژوهی راهبردی و آینده سازی است. اما هر شناختی از امروز به آینده پژوهی نمی‌انجامد بلکه بسیاری از این شناخت سدّ راه آینده پژوهی و اینده سازی است. شناخت‌های سطحی، ظاهری، جزیره‌ای، تک بعدی، تقلیل‌گرایانه و مقطعی از جمله شناخت‌های ناکارامد در آینده پژوهی و مطالعات راهبردی است. بلکه شناختی عمقی، اجتهادی، شبکه‌ای، چند وجهی، تکثرگرایانه و جریان شناسانه لازم است تا روح تغییرات اجتماعی را کشف کرد و منطق و برنامه ی مدیریت تحولات آینده را طراحی نمود و عرصه‌ی عینیت (مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی) را در مقیاس کلان و بلندمدت تنظیم‌گری کرد. 🔹 چنین شناختی مبتنی بر یک پایگاه فکری - معرفتی مستدل، منسجم، موجز و نظام بخش به همه مفاهیم و گزارههای دانشی و رفتارهای انسانی است. این پایگاه فکری در واقع معنابخش، جهت دهنده، نظم بخش و هماهنگ کننده‌ی همه اجزا و عناصر بینشی، گرایشی و کنشی در یک مسیر واحد و روشن از آینده است که از آن به یاد می‌شود. 🔸 بنابراین شرط تحقق آینده داشتن نظام فکری است تا بتوان بواسطه آن طرح ممکن و را مشخص کرد و براساس آن جبهه فکری خودي را صورتبندی و جایگاه افراد و جریانهای فعال فکری، فرهنگی و اجتماعی را مشخص کرد و بر این اساس روابط انسانی و نسبت‌های اجتماعی را سامان داد. https://eitaa.com/hekmat121
📌در اهمیت نظام جامع اندیشه اسلامی 🔹مباحثات تکراری این روزها، در رد و نفی گشت ارشاد و حذف زور و الزام در مقوله حجاب، یکبار دیگر نشان می‌دهد که بدون داشتن یک قوی نمی‌توان به موضوعات پیچیده و چند لایه‌ی اجتماعی ورود علمی و راه‌گشا داشت. حتی اگر عنوان دکتر و آیت الله و فعال رسانه‌ای و هویت سلبریتی داشته باشی. 🔸فقط با داشتن یک نظام فکری قوی، هماهنگ و منسجم برآمده از حکمت و فقاهت است که می‌توان هم محبت را به کار گرفت و هم الزام را سرجایش گذاشت. هم از تربیت سخن گفت و هم از قانون دم زد. هم هنر و تبلیغ را به میدان آورد و هم از پلیس و گشت ارشاد در جای مناسبش استفاده کرد. 🔹هیچ کدام نافی یکدیگر نیست و به تنهایی نمی‌توان با یک پدیده‌‌ی اجتماعی پیچیده و چند لایه روبرو شد. مدیریت و کنترل پدیده‌های اجتماعی نیازمند طرحی جامع و هماهنگ و چند وجهی است که بتوان از جهات متعدد آنرا مدیریت و کنترل کرد. چون عناصر و عوامل آشکار و پنهان، درونی و بیرونی متعددی در شکل‌گیری و توسعه‌ی یک پدیده‌ دخیل هستند. 🔸ما برای تحلیل وقایع و اظهار نظر در مورد پدیده‌هایی همچون حجاب، عفت، گشت ارشاد، مهسا امینی، و مانند آنها نیازمند یک طرح‌واره جامع از اندیشه اسلامی هستیم و الا در جهالت گرفتار می‌شویم و در حیرت گمراهی فرو می‌رویم. اللهم الرزقنا بحق الحسین(عليه السلام) 🔸امروز در زیارت اربعین خواندیم که: بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ 🔹 در ماجرای عاشورا، خیلی از کسانی که گرفتار جهالت و حیرت ضلالت شدند عناوین متعددی چون صحابه رسول خدا، تابع صحابه رسول خدا، محدث، مفسر، مجاهد، والی و ... و امثالهم را یدک می‌کشیدند. پس مشکل در سواد و اطلاعات علمی، فلسفي، فقهی و مانند آن نیست، مشکل در است. جهالت مقابل نادانی نیست مقابل است. آنها علم، فقه، کلام و امثال آن را داشتند اما عقلانیت اجتماعی نداشتند تا به یاری پسر رسول خدا و امام بحق جامعه بشتابند. https://eitaa.com/hekmat121
📌از نظام فکری امام خمینی تا مکتب معرفتی انقلاب اسلامی ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش اول: ❇️ مقدمه 🔹 انقلاب اسلامی ایران تولید کننده‌ی یک مکتب معرفتی جامع و بی‌بدیل است که طرحی نو در اسلام‌شناسی درافکند و بدین واسطه جهان معنایی جدیدی متولد شد و در این عالَم، افق‌های جدیدی در عرصه ی شناخت هستی و انسان، معرفت و سیاست، اجتماع و مدیریت به روی بشریت گشوده شد. بنیان این مکتب معرفتی را نظام فکری حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) تشکیل می‌دهد. از این رو پرسش از چگونگی تبدیل نظام فکری امام خمینی به مکتب معرفتی انقلاب اسلامی می‌تواند الهام بخش ما در برقراری نسبت عمیق‌تر با امام و انقلاب و آینده ایران اسلامی باشد. چرا که شخصیت و نظام فکری امام صورت باطنی انقلاب اسلامی و تاریخ ماست و می تواند ما را از تحیر و پریشانی فکری و از جاکندگی معرفتی خلاصی بخشد. پریشانی ای که محصول غفلت از حقیقت انقلاب و عهد ملت ایران با امام خمینی است. نظام فکری امام خمینی تنها امکان ما جهت رجوع به فطرت و اسلام و خروج از سیطره تفکر غربی است چرا که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «آن مرد عظیمی که بلاشک خداوند متعال لمعه ای و لمحه ای از انوار طیبه ی نبوت ها در وجود او قرار داده بود.» ۲۱/۱۱/۱۳۹٠ 🔸 مقصود این نوشته از "نظام فکری" عناصر بنیادین معرفتی و محکمات فکری است که نقش معنابخشی، نظم‌دهی و جهت‌دهی به سایر عناصر و اجزای یک مجموعه‌ی معرفتی دارد. نظام فکری در این تلقی، غیر از "منظومه‌ی فکری" است که به مجموعه عناصر معرفتی به هم‌پیوسته و مرتبط اطلاق می‌شود. در واقع "نظام فکری" هسته‌ی سخت و اصول بنیادین در منظومه فکری است که به آن روح، معنا، نظم و جهت می‌دهد. نظام فکری ان دسته از محکمات و مبادی ثابت و پایدار و عمومی یک متفکر است که مقدمه ی تفکر و اندیشه او قرار می گیرد و در نقش پایگاه فکری، با مجهولات و مسایل جدید روبرو می شود و در صدد پاسخ دادن بر می اید به نحوی که در مواجهه با همه مجهولات و پرسش ها به گونه ای سخن بوید که در آن تناقض و پریشانی نباشد بلکه همه پاسخ ها منظومه وار حول نظام فکری به عنوان نخ تسبیح سامان یابد. وجود نظم فکری و مبادی ثابت معرفتی، نظم شخصیتی، نظم شناختی و نظم دانشی ایجاد می کند و انسان از حزب باد بودن و همج رعا و متشتت و متحیر بودن در شرایط بحرانی و موقعیت‌های مرزی می رهاند و به تفکر و اطمینان قلبی و ثبات در قدم می‌انجامد. بنابراین فرد و جامعه‌ای تفکر می کند که از نظام فکری برخوردار باشد تا از یک پایگاه معرفتی مشخصی به پدبده‌هاو پرسشها بنگرد و به تجزیه و تحلیل اطراف آن و همچین مقایسه آن با وضع مطلوب و آرمانی بپردازد و الا گرفتار وهم و خیال پردازی و سطحی‌نگری می‌شود و از حقیقت دور می‌گردد. 🔹 مقصود از "مکتب معرفتی" نظم معرفتی و دستگاه منسجم، هماهنگ و به هم‌پیوسته‌ای است که افق‌های جدیدی را در تبیین پدیده‌ها و توصیف لایه‌های عمیق‌تر واقعیت می‌گشاید و به طرح و برنامه‌ی زندگی می‌انجامد که امکان آن در دستگاه‌های دیگر وجود ندارد. در درون هر "مکتب معرفتی" انواعی از "مدرسه معرفتی" متفاوتی امکان تحقق دارد که در عین اشتراک در نظم بنیادین از عناصر ویژه‌ای برخوردارند که موجب شکل‌گیری نوآوری‌های علمی می‌شود. به طور نمونه "حکمت متعالیه" یک مکتب فلسفی متفاوت از "حکمت مشاء" و " حکمت اشراق" و "فلسفه غربی" است اما در عین حال مدرسه‌های معرفتی مختلفی ذیل آن وجود دارد. مانند "مدرسه فلسفی اصفهان"، "مدرسه فلسفی تهران"، "مدرسه فلسفی خراسان" از آنجمله است. همچنين در حوزه فقه و اصول، دو "مکتب اصولی" و "مکتب اخباری" وجود دارد که ذیل هر کدام مدرسه‌های معرفتی متفاوتی وجود دارد . در ذیل مکتب اصولی چند مدرسه وجود دارد که در عین التزام به مکتب اصولی و مبادی و منهج کلان از نوآوری‌های مختلفی ب خوردارند مثل "مدرسه فقهی قم" و "مدرسه فقهی نجف". ❇️ دارایی‌های فکری و معرفتی امام خمینی امام خمینی به لحاظ فقهی در ادامه "مکتب اصولی" و "مدرسه فقهی قم" قرار دارد و در ادامه آیت‌الله حائري و آیت‌الله بروجردی به تقویت و تعمیق این مدرسه‌ی فقهی پرداختند و نوآوري‌های بسیاری هم دارند. به لحاظ فلسفی و عرفانی در ادامه‌ی مکتب "حکمت متعالیه" و "مدرسه‌ی فلسفی تهران و قم" قرار دارند که مهم‌ترین ویژگی آن جمع میان حکمت وعرفان است. در این بین بسیار از آیت‌الله شاه‌آبادي متأثر است. اما آنچه امام خمینی را از دیگران متمایز می‌کند آن "نظام فکری" ایشان است که از جامعیت ویژه‌ای برخوردار است که در نهایت به تولید مکتب فکری انقلاب اسلامی در عرصه‌ی اسلام‌شناسی و طرح کلی و جامع زندگی انسان در عصر تجدد و حجاب حقیقت منجر شده است و موجب آغاز تاریخی نوین برای بشریت عصیان‌زده شده است. https://eitaa.com/hekmat121
📌از نظام فکری امام خمینی تا مکتب معرفتی انقلاب اسلامی ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش دوم: ❇️ویژگی های نظام فکری امام خمینی امام خمینی متفکری برجسته و صاحب یک نظام فکری و نظام جامع از اندیشه‌ی اسلامی بود که از ویژگی‌های مختلفی برخوردار بود که مهم‌ترین آن از این قرار است: ۱. توجه جدّی به محکمات اندیشه و اصول معرفت در مسیر انکشاف حقیقت و تفکیک آنها از سایر معارفی که به توضیح و تفصیل و اثبات آن می پردازد و تلاش برای بازگرداندن همه‌ی معارف تفصیلی و توضحی به آن محکمات و اصول ثابت و عمومی؛ محکمات نظام فکری امام خمینی همان مقاصد اصلی دین اسلام و فلسفه‌ی واقعی احکام الهی است. ۲. توجه مراتب و درجات تشکیکی معرفت که کاملا ناظر به واقعیت ذومراتب حیات انسانی و نظام خلقت دارد. لذا تناظر میان معرفت، انسان و هستی برقرار می‌کند و از ظواهر اشیا و سطوح معرفت عبور کرده و راهی به لایه‌های باطنی و غیبی واقعیت جستجو می کند لذا منزل اول سلوک انسانی است. تفکر یعنی عبور از خیالات و انگاره های ذهنی، مشهورات زمانه و عادات اجتماعی(حجابهای خودساخته) که حجاب موقعیت ما و مهجوریت قرآن و حقیقت شده است و نسبت ما را با حقایق ثابت هستی مختل کرده است و در عین حال توجه به حقایق ثابت و مقصد اعلای حیات انسانی است. ۳. از منابع مختلف معرفت بخش بخصوص قرآن و حدیث، عقل و تاریخ (بخصوص تاریخ انبیاء و اولیاي الهی) بهره می‌برد تا جوانب مختلف واقعیت و لایه‌های معنایی هستی و ابعاد باطنی انسان آشکار شود. از این‌رو معرفت امر ذو مراتب و درجات است که هرکس براساس ظرفیت خود از آن بهره دارد. ۴. پس از کسب اجتهاد در علوم اسلامی و تراث دانشی مسلمین(بخصوص، عرفان و فلسفه، فقه و اصول) از آنها برای صورتبندی نظام اندیشه خود و حل مسائل خرد و کلان جامعه‌ی بشری بهره گرفته است. هیج علمی را فداي دیگری نمی‌کند و با هیچ دانشی سر ستیز و تقابل ندارد.(بسیج همه‌ی علوم برای حل مسائل جامعه بشری) ۵. . در نظام اندیشه امام خمینی، همه‌ی معرفت‌ها و علوم برای "زندگی توحیدی"، عمل و حرکت انسان به سمت کمال است و هیچ دانشی فی‌نفسه مقصود نیست مگر معرفت قلبی و ایمانی به خداوند متعال (به عنوان حقیقت همه حقایق و کمال مطلق فطری) که ره‌آورد عمل و حرکت آگاهانه‌ی انسان و نتیجه تکامل وجودی او و اتصال قلبی به حقیقت است. چون هدف علم و معرفت انکشاف حقیقت و اتصال به حقیقت از طریق عمل است به جای کثرت اطلاعات، تذکر و درونی شدن معرفت بسیار اهمیت می یابد تا معرفت از حالت لقلقه زبان و حال خارج شود به ملکه و حقیقت وجودی مبدل شود. ۶. این نظام فکری چند بعدی و چند لایه است، محور در عرصه‌ی انسان شناسی است در عرصه‌ی هستی شناسی است، درعرصه‌ی معرفت‌شناسی انکشاف حقیقت و است و در عرصه‌ی حرکت و زندگی و در همه‌ی ساحت‌های حیات انسانی و تمامی زوایای زندگی است که برنامه‌ی عملیاتی برای زندگی توحیدی عزتمندانه و جامعه متکامل در دنیا عرضه می‌کند. ۷. غایت اصلی کل تفکر اسلامی، انسان و یافتن "صورت انسانی" است. باقی اهداف و مقاصد همچون پیشرفت و رفاه، قسط و عدالت، آزادی و رهایی، امنیت و سلامت نقش طریقی و مقدمی برای تربیت و کمال حقیقی انسان را دارند و نباید نگاه استقلالی به آنها داشت که نگاه استقلالی موجب تقلیل‌گرایی اسلام و تضاد فکری و اجتماعی می‌شود. ۸. نظام فکری علی‌رغم ثبات در محورها و اصول، درهر زمان و مکانی، دلالت‌ها و اقتضاهای معرفتی ورفتاری خاصی دارد. لذا در ذات آن پویایی وانعطاف نهفته است. بدین‌جهت از جمود، تحجر والتقاط مبرا است و همواره‌ به اجتهاد نو به نو و توجه به معادلات و اقتضائات زمان و مکان در همه‌ی ساحت‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی لازم است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 از نظام فکری امام خمینی تا مکتب معرفتی انقلاب اسلامی ✍ سید مهدی موسوی ♦️بخش سوم: ۹. نظام فکری امام خمینی، ناظر به ابعاد فطری و اشراقی حیات انسان و عناصر انسانی مکتب اسلام است و به همین جهت هویت جهانی دارد و به مناسبات سیاسی و اجتماعی جهان توجه دارد و در اندیشه‌‌ی تحقق توحید و عدالت حقیقی در سراسر گيتي و کسب قدرت اداره‌ی جهان در قامت یک تمدن متعالی بواسطه‌ی بیداری ملت‌ها و جبهه مستضعفان جهانی و "آزادی انرژی متراکم جهان اسلام" است. بدین جهت، نظام فکری امام، آغازی بر تاریخ فطری و اشراقی جهان و تغییر مناسباتی است که در غیبت حقیقت و انحراف فطرت از غیب به طبیعت و ادعای حصر وجود در طبیعت محدود (علت نهیلیسم) بر جهان مسلط شده است. تفکری که اساس آن را تذکار به حقیقت و مشاهده ی افق های اشراقی و متعالی هستی شکل داده است و همه مناسبات انسانی و معادلات جهانی را در ان افق به توصیف و تفسیر و تبیین نشسته است تا بشر راهی به عالم قدسی بیابد و با عبور از مجازها، عصر حقیقت و وحدت را آغاز کند. 10. نظام فکری امام خمینی، اگرچه دارای بنیان‌های حکمی و فقاهتی عمیقی است اما به عنوان یک دانش و علم رسمی وارد عرصه‌ی عمومی نشد که مردم با درس و بحث رسمی با آن آشنا بشوند و بدان اقبال نشان دهند بلکه به عنوان یک گفتمان و عقلانیت عملی و اجتماعی وارد فرهنگ عمومی شد و با دردها و دغدغه های مردمان جامعه ارتباط برقرار کرد و پاسخی بود به تمنای تاریخی ملتی که در پی طرحی نو بودند. جامعه‌ی ایرانی در نظام فکری امام خمینی گمشده ی تاریخی خویش را دیدند و با جان خود با آن اتصال برقرار کردند و اقبال نشان دادند. از اینرو، نظام فکری امام خمینی (محکمات و عصاره اندیشه و دانش) در چارچوب زبان مردم (ساده و بی قلق، عمیق و همه فهم) با ارجاع به فطرت و موقعیتی که مردمان در آن قرار گرفته و وجود اجتماعی انها را ساخته است و ازطریق اعلامیه ها و سخنرانی ها(رسانه ها) و بواسطه تلاش فکری و عملی شاگردان و مصلحان(تبلیغ و جهاد تبیین) به خلق یک جهان معنایی و چشم انداز بینشی، گرایش و کنشی نوینی در عرصه‌ی فرهنگ عمومی انجامید. ❇️ فرایند تبدیل نظام فکری به مکتب معرفتی حضرت امام خمینی از سال ۱۳۰۸ شمسی به بعد که قلم به دست گرفت، در تلاش بود تا بتواند یافته‌های علمی و شهودی خویش را به نگارش درآورد و در لابلای این آثار، محکمات و اصول فکر وی به تدریج آشکار می شد. ایشان همچنین در تدریس و تربیت شاگردان فاضل و برجسته‌ی فلسفی و فقهی توانست نظام فکری خویش را به شاگردان انتقال دهد و ذهن جان آنها را صیقلی دهد. اما بیش از همه جا، این تفکر و اندیشه در بیانات حماسی اعلامیه‌های انقلابی وی امتداد عینی و اجتماعی به خود گرفت و جوانب مختلف آن بر همگان آشکار می‌شد. به خصوص اینکه بعضی از شاگردان و تربیت شدگان در تلاش بودند تا اندیشه‌های حضرت امام را در سطح جامعه تبیین و تفسیر کنند و بنیان‌های قرآنی و حدیثی، فلسفی و کلامی، تاریخی و اجتماعی آن را با زبان بلیغ و قلم روان بیان کنند و یک گفتمان فکری عمومی را به وجود آورد. با توسعه آثار قلمی و زبانی در اطراف ایده‌ی انقلاب اسلامی و تفسیر و تبییو اندیشه‌های امام و اکتشاف لایه‌های عینی و اجتماعی آن زمینه برای شکل گیری مکتب معرفتی انقلاب اسلامی فراهم شد، مکتبی که حرف نوئی برای بازگشت بشریت به عهد قدسی و استقرار توحید و عدالت بر همه مناسبات انسانی و معادلات جهانی عرضه کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در جریان تدوین قانون اساسی و مباحثات نخبگانی اطراف آن، ظرفیت‌های این نظام فکری برای مطرح شدن به عنوان یک مکتب معرفتی پویا و فعال در برابر مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی بیشتر آشکار شد. متفکران مسلمان نشان دادند که بر اساس معارف اسلامی می‌توانند نقشه جامعه ای از زندگی انسان را در ساحت‌های مختلف ترسیم کنند. پس از تدوین قانون اساسی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، مکتب معرفتی انقلاب اسلامی وارد دوران جدیدی شد و با توجه به حوادث و رویدادهای بعد از انقلاب (جنگ‌ها، تحدیدها، تحریم‌ها، ریزش‌ها و رویش‌ها) و تجربه‌های جدید کنشگران ایرانی در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی روز به روز ابعاد بیشتری از ظرفیت‌های این مکتب معرفتی روشن می‌شد و بر بالندگی آن افزوده می‌گشت. نقش امام خمینی در دوران و بالندگی مکتب معرفت انقلاب اسلامی نیز بسیار حائز اهمیت است. ایشان از یک سو با رهبری الهی و حکیمانه خود این کاروان را منزل به منزل به جلو هدایت میکرد. از سوی دیگر، با حکمت و اجتهادات عمیق دینی و فقهی خود به بسیاری از اختلافات فکری پایان داد و موانع را از سر راه بر داشت و در عین حال افق‌های امیدبخش آینده و مسیرهای جدید تفکر و حرکت را به مردم و نخبگان نشان داد. https://eitaa.com/hekmat121
📌 میدان فعالیت فرهنگی کجاست؟ ✍ سید مهدی موسوی 🔹 این روزها، طلاب جوان و فعالان فرهنگی، زیاد این پرسش را مطرح می‌کنند که میدان عمل و عینیت جامعه کجاست تا فعالیت‌های خود را در آنجا متمرکز کنند. 🔸 پاسخ‌های مختلفی داده می‌شود اما آنچه خیلی تکرار می‌شود این است که میدان، عرصه‌ی فکر و نظر نیست. نکته‌ای که نوعی یک دوگانه‌ی «فکر و میدان»، «نظر و عمل» را تداعی می‌کنند. انگار این تلقی در این افراد وجود دارد که «میدان» فقط عرصه‌های خُرد سیاسی و اقتصادی و یا آسیب‌های مشهود فرهنگی و اجتماعی است. مثلاً فقط موضوعاتی همچون حجاب در فلان خیابان، فساد اقتصادی در فلان مسئول، ساخت مدرسه‌ای در فلان روستا مصداق است و فقط باید به این موارد توجه کرد. 🔹 آری امثال این موارد میدان عمل و کنش فرهنگی است، اما، این تمام میدان و شاید میدان اصلی نباشد. در کریم، میدان فعالیت فرهنگی و مجاهدت، همان‌جایی است که و کمبود وجود دارد. مهم نیست در چه عرصه‌ای و به چه علتی باشد، انسان مجاهد درصدد کمبودها و عقب ماندگی‌های جامعه‌ی خود و تلاش برای اعتلای کلمة الله و قیام لله است. 🔸 براساس هستی شناسی اجتماعی برآمده از حکمت قرآنی و فلسفه‌ی متعالیه، میدان اصلی هر جامعه‌ای، عرصه‌ی فکر، اندیشه و عقلانیت آن جامعه است. وجود آشوب و بی‌نظمی در فکر و تشتت در حوزه‌ی اندیشه و عقلانیت، علت العلل همه‌ی نابسامانی‌های اجتماعی و اختلافات و عقب‌ماندگی هاست. به طور مثال، شکست‌های اجتماعی معلول شکست‌های ذهنی است. انسانی که در ذهن خود شکست بخورد و آن را قطعی بشمارد در جهان خارج شکست می‌خورد. انسانی که در ذهن و فکر، به توجیه ناهنجاری و بزه‌کاری بپردازد به انجام آن ترغیب می‌شود. فکر و اندیشه سطح زیرین و بنیادین است که به همه‌ی انتخابها، تصمیمات، راهبردها، برنامه‌ها، کنشگری‌ها و واکنشهای انسان، معنا، جهت، نظم می‌دهد و موجب تمایز یک جامعه از دیگر جوامع و ملت‌ها می‌شود. 🔹 امروز، خلأ اصلی جامعه‌ی اسلامی، خلأ فکری و نظری است. بسیاری از نسل جوان ما از معارف انقلاب به نحو تفصیلی بی‌اطلاع هستند و اصلا شناختی از بنیان‌های فکری امام خمینی و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی ندارند. امروز خیلی شعار انقلاب و امام و شهید مطهری و طرح کلی داده می‌شود، گروه‌ها و جلسات متعددی برقرار می‌شود اما عموما سطحی‌اند و کمک چندانی به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و دلگرم کردم نسل جوان نمی‌کند. 🔸 امروزه، نه تنها نسل جوان حوزوی و غیر حوزوی از معارف اساسی انقلاب اسلامی و متفکران انقلابی بی‌اطلاع است بلکه افرادی کم‌عمق و کم‌سواد و شاذگو، به عنوان متفکر و فیلسوف انقلاب و تربیت و عرفان و حتی فقیه به جامعه معرفی می‌شوند که اصول فکر و فلسفه و فقاهت رهبران انقلاب را در دل قبول ندارند هرچند در رفتار شاید همگرایی‌هایی هم داشته‌اند. اما مریدان با داستان‌سرایی و جعل تاریخ، از آنها، چهره‌های انقلابی ساخته‌اند و به خورد نسل جوان داده‌اند که باور کرده‌اند این افراد متفکر و فیلسوف انقلاب و تربیت و عرفان هستند. از این طریق، ذهن نسل جوان و فعالان فرهنگی با تفسیرهای سطحی و احساسی ای از انقلاب اسلامی انس گرفته است که انقلاب را یک ارتجاع و واپس‌گرایی معرفی می‌کند، انقلاب را شورشی علیه علم و عقل، تمدن و پیشرفت و در مسیر تضاد با جهان و سرپرستی اقتدارگرایانه‌ی اجتماعی تفسیر و تحریف می‌کنند. 🔹 بدون تردید یکی از مهمترین میدان‌های مجاهدت و فعالیت فرهنگی و رسانه‌ای، مقابله با خفی، مرموز و از جریان اصیل حوزه‌های علمی اسلام است و بهترین و سخت‌ترین مجاهدت در این عرصه، معرفی عمیق و صحیح و درست مکتب حکمی و فقاهتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی خامنه‌ای و همچنین شخصیت‌هایی نظیر شهید مطهری، علامه طباطبایی و شهید بهشتی است. نسل جوان ما اعم از حوزوی و غیر حوزوی از این سرمایه‌ی بزرگ فلسفی و فقاهتی بی‌اطلاع است و کمتر از آن بهره می‌گیرد. این مطلب را بارها و بارها حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای در بیانات خود خطاب به اقشار مختلف تذکر داده‌اند که باید انقلابی و اسلامی را از رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی به دست آورد و آن را عمیقاً درونی و پایدار کرد و براساس آن به کنش‌گری و حل مسائل عینی و عملیاتی پرداخت. 🔸 هرچند به ظاهر، این تلقی از میدان با کف جامعه، فاصله‌ی زیادی دارد اما اگر خوب و عمیق نگاه کنیم می‌بینیم که ریشه‌ای همه‌ی عقب‌ماندگی‌ها واختلافات وتشتت‌ها، خلأ فکری و نبود نظام جامع اندیشه اسلامی است. 🔹 امروزه به واسطه‌ی تحریف‌های مختلف، عموم فعالان فرهنگی از اصول مکتب فکری انقلاب اسلامی و عقلانیت برآمده از آن بی‌اطلاع هستند و خود دچار شبهات عدیده هستند. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1607