📌عقل معزول و احساسات مفتوح
(در آمدی بر شناخت جامعه احساسی ۱)
🔹آنچه در جریان غالب سیاست، مذهب و رسانه کشور ما همانند بسیاری از کشورهای تحت سلطه #عقلانیت_ابزاری حاکم است، عزل عقل در ساخت نظام ارزشی و فروکاستن عقل به یک ماشین حساب صرف است و از سوی دیگر گشودن حداکثری باب احساسات و تمنیّات است که منجر به ساخت کشکولی از ارزشها و آرمانهایی شده است که فرسنگها با طرح انقلاب اسلامی و عقلانیت آن تعارض دارد و در فرهنگ عمومی مستقر شده است.
🔸 #جامعه_احساسی، رساترین وصفی است که میتوان برای جامعه ایرانی از این حیث به کار برد. جامعه احساسی معجونی از خوبی ها و بدی ها، ارزشها و ضدارزشها، فردانیت ها و اجتماعیت ها، مدرنها و سنتیها، خلاصه شکل گیری یک جامعهی چهل پاره است که بر #عملگرایی_احساسی استوار است.
🔹حتی عقل و عقلانیت هم دست آویز اختلافات و تکثرگرایی بی حد و حصر است و الی ماشالله تعریف و تفسیر از عقل وجود دارد، هر کس خود را نماد عقل و در اوج عقلانیت میپندارد و دیگر گروهها و جریانها و احزاب را بی عقل میخواند. حتی گروههای همسو هم از تشتت فکری و نذاشتن طرح عقلانی واحد رنج می برند تنها چیزی که آنها را کنار هم جمع کرده است تلقی بسیار ساده و روبنایی از منفعت و مصلحت بخصوص در نسبت تقابلی با جریان دیگر است. ساخت این دیگری هم محصول یک عقلانیت عمیق و فهم بنیادین غیریت و تفاوتها نیست بلکه نوعا گرته برداری از ساير جوامع و نوعی ادابازی است.
🔸 لذا جبهه بندی ها، اتصالها و انفصالها، پیوستها و گسست ها از هیچ منطق عقلانی پيروي نمی کند. فرد و گروهی در یک دهه چپ است، دهه دیگر راست میشود، يک دوره جزو لیست جناج موسوم به اصولگرایان است دوره بعد، منتخب ریاست اصلاحطلبان است، یک دوره نماینده مجلس است و دوره بعد سخنگوی معارضان در رادیوهای بیگانه. در آغاز مسؤلیت خود را سرباز ولایت می خواند پایان مسؤلیت، داعیه فرماندهی زمینه سازان ظهور دارد. با شعار تدبیر و امید برپایه اعتدال پای به میدان رقابت می گذارد اما جز ناامیدی نمی آفریند. خود بدون فکر انتخاب می کنند اما تقصیر را گردن دیگری می گذارند. خلاصه اینها نمونه ای از خروارها است.
🔹 ازآنجا که مسؤلان ومنتخبان یک جامعه عصاره فضائل ورذایل یک ملت هستند، اینگونه نوسانات و تشتتها، ریشه درفرهنگ عمومی جامعه دارد. به تعبیر دیگر این خصوصیات ریشه در فرهنگ عمومی دارد لذا میبایست ریشه این خصوصیات را درفرهنگ و تربیت اجتماعی مستقر درجامعه جستجو کرد. کم کاری ها، سطحی کاری، بی مطالعه بودن، جوزدگی، غلبه منفعت شخصی پنهان بر تصمیمگیریها، توجیه باطنی خطاها و تلقی ها، تزئینی بودن علم، شعاری بودن مذهب، نداشتن نظام اولویتها، غفلت از اصول وپرداختن به فروعات، تفسیر ذوقی، استنباطهای استحسانی وامثال این موارد ازجمله خصوصیات مستقر درفرهنگ عمومی است که ازعقبه نظری هم برخوردار است.
🔸 بدون تردید جامعه ایرانی، از نبود غلبهی یک الگوی منسجم عقلانیت ونظام تربیتی -هماهنگ با طرح انقلاب اسلامی و دستگاه فکري امام خمینی (ره) و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی همچون آیتالله خامنهاي، شهید مطهری، شهید بهشتی- رنج میبرد و متاسفانه الگوهای متفاوت دیگری در جامعه گسترش یافته است که علیرغم ادعای همسویی بامکتب انقلاب اسلامی، نسبت حقیقی آنها با مکتب وعقلانیت انقلاب اسلامی روشن نیست. برنامه نویسان وتصمیمگیران هم به سادگی از کنار این نسبتها و ربطها رد میشوند که ناشی از نبود فرهنگ عقلانیت انتقادی و نشانهای از غلبه احساسات وعملگرایی احساسی است که لاجرم به گسترش فرهنگ نفاق، ظاهرسازی، اغواگری، خارجی گری، اخباریگری و باطنیگری میانجامد.
🔹 این گسستهای فکری، تشتتهای عقلانی و رفتارهای احساسی، بزرگترین زمینه و بستر برای بهره برداری دشمنان و رسانههای وابسته به آنهاست که با استفاده از آن، اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی را تضعیف و تخریب کنند.
🔸 نکته پایانی این است که نقد جامعه احساسی را نباید نفی عواطف و احساسات و تبدیل جامعه به #جامعه_ماشینی قلمداد کرد آنچنان که برخی از متفکران غربی و ساختارگرایان درصدد تبدیل انسان به ماشین هستند و سیاست را کنترل همه احساسات و عواطف در راستای کسب منافع اقتصادی بیشتر جامعه تفسیر می کنند. #جامعه_احساسی و #جامعه_ماشینی دو روی یک سکه و در تقابل با #جامعه_عقلانی است.
🔹جامعه عقلانی، جامعهای است که درک روشن و صحیحی از احساسات دارد و از آنها در مسیر رشد و تکامل همه جانبه فرد و جامعه و گسترش وفاق و همبستگی اجتماعی بهره میگیرد، احساسات را نه به عنوان هدف بلکه ابزاری تحت اشراف عقل و وحی در مسیر پیشرفت این جهانی و سعادت ابدی تعریف می کند.
#واقعیت_اجتماعی
#جامعه_احساسی
#جامعه_ماشینی
#جامعه_عقلانی
#عملگرایی_احساسی
#عقلانیت
#فرهنگ
#نظام_فکری
#عقلانیت_انتقادی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/746
📌 تغییر ممدوح و تغییر مذموم
(در آمدی بر شناخت جامعه احساسی ۲)
۱. تغییر و تحول یک سنت الهی و ویژگی جوهری حیات این جهان است.
۲. با اصل تغییر و تحول نباید مخالفت و ستیز داشت.
۳. هر تغییری امر ممدوح و حسن و هر ثباتی امر مذموم و قبیح نیست. بالعکس این قضیه نیز صادق است. حسن و قبح تغییر و ثبات را می بایست در منشأ آن جستحو کرد.
۴. هر امر ثابتی که ریشه در فطرت و تعقل داشته باشد امر ممدوح و حسن است و تغییر آن به هر بهانه ای مذموم و قبیح است.
۵. هر تغییری که ریشه در سرشت طبیعت، کمال و عقلانیت عملی داشته باشد امر پسندیده و ضروري است و ایستادن در برابر آن غیرعقلانی و توقف ساز است.
۶. جامعهی روبه پیشرفت جامعهای است که #ثبات_فطری را با #تغییر_عقلانی جمع کرده باشد و طرحی منسجم برای رشد و پیشرفت رو به جلو در اندازد و برآن اساس، همهی حرکت و تلاش فردی و اجتماعی را سازماندهی کند.
۷.با توجه به مقدمات مذکور، تغییر در محیط اجتماعی نسبت به تلاشها و حرکتها حداقل دو گونه متصور است:
۱ -۷. تغییر مبتنی بر عقلانیت
اگر حرکت و تلاشی ابتدا برپایه تدبیر و تصمیم عاقلانه طراحی شد و در کنشگر در آن مسیر حرکت کرد اما در فرایند حرکت افقهای جدید مکشوف و اشکالات تصمیمات پیشین روشن شد در اين صورت، اصلاح حرکت امری لازم و تغییر یک ضرورت است.
۲ -۷. تغییر مبتنی بر احساسات
تغییری که نه بر پایه عقلانیت بلکه برپایه احساسات و جوزدگی رخ می دهد، تغییر مذموم است. این گونه تغییرات نوعا محصول عدم تدبیر و عقلانیت در تصمیم گیری و آغاز حرکت است. حرکتی که بر پایه احساسات و جوزدگی و یا خوشایند فردی و جمعی صورت میگیرد لاجرم با تضعیف احساسات و عوامل انگیزشی لازم، از میزان اهتمام به عمل و حرکت کاسته می شود و به حرکتی دیگر تمایل پیدا میشود. جامعه احساسی محل ترکتازی سوفیسم است و سوفسطائیان با خطابه و رسانه جایگاه ها و نقشها را تغییر میدهند.
۸. #جامعه_احساسی جامعه متغیر، ناپایدار و کوتاه مدت است و نباید این تغییر و ناپایداری را نشانه رشد، تکامل و پیشرفت دانست، بلکه این تغییرات نشانهای بر رشد نیافتگی جامعه و فاصله داشتن با پیشرفت و تکامل است.
۹. رشد و پیشرفت مبتنی بر یک ثبات فطری و وحدت رویه و انباشت تجربهها و سرمایههای مادی و معنوی است که برپایه یک عقلانیت محکم و مستدل ممکن است. #جامعه_عقلانی براساس یک #نظام_فکری فطری و عقلانی ابتدا زیرساخت های ثابت و بنیادین جامعه و پیشرفت را طراحی می کند و به فرهنگ مستقر عمومی تبدیل کی کند سپس از ساير طرح ها و الگوها استقبال نظری میکند و پس از ارزیابی و نسبت سنجی دقیق با زيرساختهاي فکری و فرهنگی خود، به نحو اگاهانه و حکیمانه از جنبههای مفید آن طرحها و الگوها برای رشد خلاقیت ذهنی و ارتقاء راهبردهای عملیاتی مؤثر در رشد و پیشرفت جامعه استفاده میکند.
۱۰. بنابراین مخالفت با تغییرات پی در پی جامعه احساسی و نوسانات فکری و الگویی در آن را نباید مخالفت با اصل تغییر و تحول دانست بلكه دفاعی از رشد و پیشرفت جامعه و بنیانی برای اصلاح فکری و فرهنگی و آسیب شناسی فروبست های مدیریتی، سیاسی و اقتصادی است. طرحی برای کنار گذاشتن سوفیسم و سوفسطائیان و غلبه عقل و حکما و اهل عقلانیت است.
۱۱. شناخت انواع تغییر و تمایز آنها از یکدیگر به منطق و ضابطهی عقلانی نیازمند است و الا در فضای برآمده از تفسیر ذوقی پدیدهها و استنباط استحسانی متون، هرگونه میتوان هر تغییری را تفسیر کرد و حسن و قبح را بدان پیوند زد.
#واقعیت_اجتماعی
#جامعه_احساسی
#جامعه_ماشینی
#جامعه_عقلانی
#عملگرایی_احساسی
#عقلانیت
#فرهنگ
#نظام_فکری
#عقلانیت_انتقادی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/747
📌 از مردمی سازی یارانهها تا حکمرانی مردمی
🔹یکی از اقدامات مهم در زمینه حکمرانی مردمی، مدیریت صحیح یارانهها و سبد مصرفی خانوارها است. چرا که یکی از موانع بزرگ مشارکت صحیح مردم در حکمرانی، آشفتگیهای حوزه اقتصاد و ساحت معیشت است؛ آشفتگیهایی که از یک سو بستر فعالیتهای فساد آور فراهم است و نوع مردم و جوانان مسیرهای انحرافی مشارکت همچون دلالی و قاچاق را برای مشارکت ممکن میدانند و آن را انتخاب میکنند که طبیعت آن سودجویی شخصی و ضدیت با نظارت حاکمیت و مدیریت عادلانه دولتها است. از سوی دیگر، بسیاری از مردمی هستند که از اين فعالیتهای فسادزا متضرر هستند و آنها نیز مقصر اصلی را حاکمیت و دولت میدانند. بر این اساس نوعی اجماع علیه دولت و بی اعتمادی میان ملت و حاکمیت شکل میگیرد.
🔸 بر این اساس، مردمی سازی یارانهها و #رشد یافتن مردم در مدیریت مصرف یکی از مقدمات حکمرانی مردمی است. چرا که حکمرانی مردمی، متوقف بر #رشد_جامع مردم و قدرت تدبیر امورات خرد و کلان است. مردم باید بتوانند در شرایط واقعی اقتصاد و معیشت، بهترین انتخاب و درستترین مصرف را داشته باشند و این متوقف بر ۱. شناخت ارزش و میزان سرمایهها، ۲. قدرت حفاظت و پاسبانی از سرمایهها و ۳. قدرت بهرهوری و سرمایهگذاری صحیح است که در سازوکار بهکارگیری سرمایهها، تولید بیشتر و افزایش سرمایه عایدی ملت شود. بنابراین مدیریت مردمی یارانهها و رشد مردم در نحوهی مصرف و اقبال به سرمایهگذاری مولد یک گام بسیار مهم در حکمرانی مردمی است.
🔹 اما نکته مهم در زمینهی مردمی سازی یارانهها این است که باید به عنصر فرهنگ سازی و تربیت اقتصادی توجه ویژه شود و بر این گسترش این عنصر مهم اهتمام جدی داشت چرا که با با غیاب #فرهنگ سازی و #تربیت اقتصادی، بهترین طرح ها پس از مدتی بیاثر میشوند و دوباره وضع زندگی به نحو سابق باز میگردد.
🔸 اظهارات مسؤلان اقتصادی و تصمیم گیران کشور نشان دهندهی اهتمام ویژه آنها به ابزارها و سامانه های مدیریتی و کنترلی است و کمتر به عنصر فرهنگ سازی و تربیت اقتصادی مردم توجه دارند. در حوزه فرهنگ به اطلاع رسانی صریح و مستقیم اکتفا شده است، در حالیکه اطلاع رسانی فقط یک بخش و در واقع مقدمهی فرهنگ سازی است. به تعبیر دیگر اقناع مردم و همراه شدن آنها با هر سیاست و برنامهای از یک سو به اطلاعات و شناخت کافی نیازمند است که از طریق اطلاع رسانی جامع، صحیح و مستمر تاحدودی تأمین می شود، از سوی دیگر به ذائقه سازی و عناصر گرایشی و انگیزشی وابسته است که فرایندی بلندمدت است و در متن نظام و مناسبات تربیتی قابل تحقق است.
🔹 بر اساس حکمت اسلامی و مبتنی بر تبیین فلسفی #واقعیت_اجتماعی، قاعده کلی در حیات اجتماعی این است که تحقق و به ثمر رسیدن هر برنامه و سیاست اجتماعی (سیاسی، اقتصادی، نظامی و ...) متوقف بر فرهنگ سازی و گسترش تربیت متناسب عمومی است. هرچقدر هم فناوری و ابزارهای پیچیده مدیریتی و کنترلی به کار گرفته شود اما به مقوله فرهنگ و تربیت بی اعتنايي شود امکان رشد و پیشرفت واقعی و تأثيرگذار جامعه و تحقق اهداف و سیاستها تضعیف میشود.
#مردمی_سازی
#یارانه
#حکمرانی_مردمی
#رشد
#تربیت_اقتصادی
#فرهنگ_سازی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌حجاب از کنش تا پدیده
🔹 براساس حکمت اسلامی، هر کنش و پدیدهی اجتماعی محصول یک نظام معنایی مستقر در فرهنگ عمومی است. چرا که همهی کنشها و پدیدهها علاوه بر صورت رویین و نظم ساختاری، دارای یک روح و معنای ویژه است و محصول یک نظام معنایی متناسب است.
🔸با تغییر نظام معنایی، کنشها و پدیدههایی که برآمده از آن است نیز تغییر میپذیرند و حتی متبدل میشوند، به این معنا که معروف و امر ارزشی به امری خنثی و یا غیر ارزشی تبدیل شود و بالعکس منکر و امر ضد ارزشی، به معروف و ارزش مبدل شود.
🔹 حجاب یک تکلیف دینی و کنش انسانی است و اهتمام به رعایت آن نیز یک پدیدهی اجتماعی است که محصول یک نظام معنائی و شبکه ارزشی مبتنی بر اعتقاد عمیق به سلوک دینی و تقرب به حضرت حق(جل جلاله) و باور به معاد و خوف از غضب و عقاب الهی است.
🔸هرگاه نظام معنایی توحیدی و ارزشی در جامعه گسترش یافته و در سطوح زیرین فرهنگ مستقر شده یابد طبیعتا رعایت حجاب و بسیاری از مناسک و شعائر دینی هم به صورت جمعی و شبکهای (نه جزیرهای) گسترش یافته است، در مقابل هرگاه بنیانهای فکری و اعتقادی جامعه تضعیف و نظام معنایی آخرتباور در فرهنگ عمومی کم رنگ شد و یاد الهی و بخصوص یاد معاد فراموش شد طبیعتا رعایت مناسک و شعائر دینی و ارزشی هم به صورت شبکهای و جمعی کم رنگ خواهد شد و نهایتا به یک عادت و رویه معمولی تبدیل می شوند، به نحوی که رعایت حجاب نه از سر دینداری و تقرب الهی و یا خوف از عذاب الهی بلکه یک عادت اجتماعی و رسم فرهنگی بدون پشتوانه عقلي و ایمانی است که براساس تحمیل جامعه و خانواده رعایت میشود. در صورت عادتوارگی یک کنش اجتماعی مانند حجاب و پوشش مشخص است که با تغییر زمانه و تنوع طلبی انسان آن عادت و رسم اجتماعی هم به سرعت تغییر میکند و الگوهای دیگری جایگزین آن خواهد شد. زیرا انسان بر حسب فطرت، موجود تنوعخواه، راحت طلب، تحولطلب و ماجراجو است و بر اساس طبیعت از تکلیف و مسئولیت فاصله میگیرد.
🔹 بنابراین مراقبت ازفرهنگ و باغبانی ارزشها و سنتها وهمچنین احیای هرساله درختان و بوتههای گلستان جامعه، یک ضرورت و رسالت مداوم و مستمر است که همواره میبایست درکانون توجه متولیان فرهنگی جامعه قرار گیرد تا به طور مدام بر تقویت نشاط، روح بخشی و معنادهی کنشها و پدیدههای بیافزایند و ازکهنگی، عادتوارگی، بیمعنایی آن جلوگیری کنند.
🔸راز این باغبانی و مراقبت نیز درثبات واستمرار برنامهی صحیح درجهت تعمیق باورهای دینی وتبیین ارزشها و گفتمانسازی آن باورها و ارزشها درسطوح زیرین فرهنگ از طریق تربیت و تبلیغ و رسانه مبتنی بردستگاه عقلانیت حکمی و اجتهادی است تا به یک نظام معنایی مستقر، معنادهنده ونظم بخش به گفتارها وکردار مبدّل شود.
🔹باغبانی فرهنگ و مراقبت از نظام معنایی، از یک سو در گرو ثبات و اتقان و پویایی نظام تربیتی متناسب با نظام معنایی است که به تعمیق باورها و ارزشهای اخلاقی و مسئولیت پذیری اجتماعی بپردازد و از سویی در اقتدار رسانهای در مدیریت و هدایت تغییرات اجتماعی در جهت گسترش و تعمیق هنرمندانه، هوشمندانه و زیرکانه (عقلانیت) است به نحوی که ذهنیتها، گرایشات و ذائقه عمومی را جهت ببخشد. بدون تربیت متناسب و رسانه هنرمندانه، باغبانی فرهنگ ممکن نیست.
🔸 قطعا حرکتهای مقطعی راه به جایی نبرده ونخواهدبرد؛ چون این برنامهها بدون برنامهاند وبرخاسته ازسر احساسات است به نحوی که ازاستمرار و ثبات لازم برخوردار نیست به نحوی که با تغییر دولتها و جورسانهای تغییر میکند و با "شل کن، سفت کن" های پیدرپی همراه است وهمچنین این برنامهها باتشتت وچندپارگی فرهنگی وقبیله گراییهای سياسي وجناحی در نهادها ومتولیان فرهنگی وسیاسی همراه است که موجب بی اعتمادی مردم وجسارت مخالفان و مغرضان میشود.
🔹 خلاصه مشکله حجاب در یک دهه اخیر نتیجه طبیعی تغییرات معنایی جامعه است که معلول چند عامل است که در چند دهه گذشته ما دارد: ۱. نبود نظام تربیتی متناسب با حکمت و عقلانیت انقلاب اسلامی، ۲. نبود رسانهی قدرتمند برآمده از عقلانیت انقلاب اسلامی برای اقناع جامعه و مدیریت تغییرات اجتماعی، ۳. حرکتهای مقطعی بدون برنامه از سر احساسات، ۴. چندپارگی سیاسی و غلبه سیاست و منافع حزبی و جناحی بر فرهنگ و اخلاق.
🔸 اگربخشی ازجامعه در طول ۳۰ سال گذشته به تدریج ازفرهنگ حجاب دورشده است وسبک زندگی دیگری راپذیرفته است تنها راهحل آن این است که باید حداقل ۱۰ سال بهکار جدی تربیتی و رسانهای قدرتمند، حکیمانه، هوشمندانه، هنرمندانه و همافزا با بسیج همه امکانات و سرمایه های فرهنگی پرداخت تاثمرات آن در جامعه مشخص شود. ۱۰ سال دربرابر ۳۰ سال به جهت قدرت فطری میل به حجاب است.
✍ سیدمهدی موسوی
#حجاب
#نظام_معنایی
#تغییرات_اجتماعی
#فرهنگ
#باغبانی_فرهنگ
#تربیت
#رسانه
#جامعه_شناسی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌انسان، عمل، معرفت، فرهنگ
🔸 انسان با عمل ساخته میشود و به عمل شناخته میشود. هویت و کیفیت عمل انسان به اندیشه و معرفت گره خورده است. هر معرفتی (به لحاظ کمی و کیفی) نوع خاصی از عزم و عمل را در پی دارد. بدین جهت نظر و عمل همیشه با هم هستند و هیچ نظری عاری از عمل و هیچ عملی خالی از نظر نیست. بالاتر اینکه معرفت و نظر خود کنش و فعالیت آگاهانه و ارادی انسان و معلول فرایند ادراک و تفکر است. لذا نمیتوان معرفت را از عمل جدا دانست و به دوگانه نظر و عمل دامن زد.
🔹 عمل انسانی فرایند آگاهانه، ارادی و قصدمندانهای است که ناظر به هدف و غایتی برای وصول و یا تغییر است و نسبتی هم با شرایط پیرامونی (زمان و مکان) دارد. لذا همهی عملهای انسانی (حتی فعالیت ذهنی و معرفتی) دارای حیثیت اجتماعی و تأثیرگذاری بر جامعه و مداخلهگری را دارد. انسان با عمل ذهنی(علم) و عمل یدی و بدنی خود واقعیت اجتماعی را میسازد، اصلاح یا تغییر میدهد و یا تحکیم و تعمیق میبخشد.
🔸 تاکیدا عرض میشود که فاعل شناسا و عالم، صرفا مشاهدهگری منفعل و تاثیرپذیر نیست بلکه او عاملی فعال و سازنده و تغییر دهنده جهان معنایی جامعه خود هم هست. ایدهها و نظریات علمی بخصوص در علوم انسانی و اجتماعی صرفا توصیف و تبیین واقعیت نیستند بلکه سازنده واقعیتهای اجتماع هم هستند. ازاینرو، جامعهپردازی وتمدنسازی ازطریق بسط یک تفکر و تعمیق آن در فرهنگ عمومی ممکن میشود. نظامهای سلطه گر از این ظرفیت به خوبی استفاده میکنند و با تربیت عالمان و پژوهشگران سایر ملتها و بسط نظریههای علمی توجیهگر سلطه، ذهن و جان ملتها را تغییر و سپس تسخیر میکنند و سپس سلطه عملی، سیاسی و اقتصادی خود را گسترش میدهند و ملتها را استعمار میکنند.
🔹 عمل میتواند موضوع معرفت و تفکر قرار گیرد و کنشگر بر اساس خودآگاهی و قدرت بازبینی و سنجش عمل، آن را مطالعه کند و از چند و چون عمل و نتایج و پیامدهای سازنده و یا مخرب آن بازخوردگیری کند و دست به اصلاح و یا تکامل عمل برای رسیدن بهتر به اهداف بزند.
🔸اگر در جایی عمل ارزشی ندارد و در مناسبات انسانی جایگاهی ندارد ریشه در نوع معرفت و فرهنگ آنجا دارد، در واقع شاکله و ساختار آن معرفت و نظر به گونهای است که مفهوم عمل در متن معرفت و دستگاه معرفتی خود قرار نداشته است. یا اینکه عمل به یک مفهوم انتزاعی فروکاسته شده است، یا اینکه در مرکزیت دستگاه معرفتی و به عنوان محور نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین نشده است. (ر.ک: استاد مطهری، گریز از ایمان گریز از عمل) نتیجه طبیعی طرح عمل در حاشیه نظام مفهومی و به عنوان ارزش ثانوی در نظام اخلاقی و اجتماعی این است که عمل از جامعه و مناسبات انسانی رخت بر میبندد و در فرهنگ عمومی #کار بیارزش میشود و پدیدههای دیگر همچون خیالبافی، نقزدن، تنبلی، طلبکاری، رابطهبازی و امثالهم جایگزین آنها خواهد شد.
🔹 اگر قرار است #عمل نزد آحاد جامعه ارج و قربی پیدا کند و به متن مناسبات و معادلات اجتماع بازگردد، چند اقدام مقدماتی لازم است:
۱. #عقلانیت و معرفت ناظر به عمل را بازسازی کرد. به نحوی که عمل در مرکزیت نظام دانایی و به عنوان محوریت نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین شود و نسبت آن با سایر مفاهیم کلیدی و قضایای بنیادین مشخص شود. همچنین میبایست مفاهيمي که موجب حاشیهای شدن عمل و گریز از عمل میشود به حاشیه نظام دانایی رانده شود.
۲. میبایست معرفتهای نظری به موضوعات عینی و عملی امتداد یابند و برای عرصههای مختلف زندگی انسان طرح و برنامه کارآمد و عملياتي عرضه کنند.
۳. به مقوله مهارتهای عملی و بالا بردن مهارتهای عملی مردمان جامعه توجه ویژهای داشت. مهارتهایی نظیر: تفکر انتقادی، تفکر راهبردی و تصمیمگیری، مهارت مطالعه و تحقیق، مهارت کار جمعی و گروهی، مهارت ریسک پذیری و سرمایهگذاری، و مانند اینها.
۴. علاوه بر آن لازم است این تبیین نظری و عقلانی گفتمان سازی شود و در فرهنگ عمومی مستقر گردد تا عمل از حاشیه به متن آید و کار به عنوان ارزش اولی و ذاتی و عمومی پذیرفته شود و اساس سازوکار درونی پیشرفت تلقی شود. در این صورت است که همهی مزایا و اعتبارات اجتماعی به عمل و عامل (کنشگران شایسته) اختصاص مییابد و تنبلها، دلالها، نقزنها، زالوصفتها به حاشیه رانده میشوند و در نهایت چارهای ندارند جز اینکه خود را اصلاح کنند تا از مزایای اجتماعی بهره ببرند.
🔸 بنابراین تولید و ترویج عقلانیت و پیشرفت معرفتی و فرهنگی شرط لازم و مقدمهی ضروری هر نوع از پیشرفت و تحول و توسعه سیاسی، اقتصادی، نظامی و... است. هر کدام از این ها باید در حاشیه پیشرفت و تعالی فرهنگ مطرح شوند. زیرا در دستگاه فکري متفکران انقلاب اسلامی اساس تحول و تغییر اجتماعی #تحول_باطنی_مردم و #انقلاب_درونی است.
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#عمل
#کار
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش اول
🔹 جامعه محل ظهور پدیدههای اجتماعی وشکلگیری مناسبات انسانی تحت یک سلسله قوانین ومعادلات اجتماعی تقرر یافته در نفوس افراد است که به صورت نظامات وساختارهای جمعی تعین مییابند و بینش، اراده و کنش افراد رانظم وسامان میدهد. اما آنچه کل این اجزا وعناصر راکنار هم قرار میدهد وبه صورت یک منظومه وشبکهی منسجم درمیآورد #معانی بیناذهنی مستقر درلایههای عمیق فرهنگ عمومی است.
🔸 معانی، دریافتهای انسان از واقعیتهای جهان وروابط فیمابین آن واقعیتهاست که سازنده نظام معرفتی وفرهنگی انسان به منظور برقراری ارتباط با جهان است.فرهنگ صورت تنزل یافته وبیناذهنی معنا درعرصه عمومی وحاضر در زندگی اجتماعی است که همواره به صورت شبکهای و منظومهای ساخته و پرداخته میشوند و به همین نحو نیز اصلاح و تغییر و یا تعالی و تکامل مییابند.
🔹با خروج معانی از جهان ذهن افراد و ورود به بیناذهنیت جامعه و زیستجهان انسانی، علم و فرهنگ شکل میگیرد و به تناسب شناخت علمی و فرهنگ عمومی، عناصر و اجزا زندگی جمعی از هویت و تمایز برخوردار میشوند و به تناسب آن دانش و فرهنگ، امکان ها و الگویی از سبک زندگی، نظامات، نمادها و ارتباطات انسانی ظاهر میشود و طبیعتا الگوهای دیگر و طرحهای متمایز به حاشیه رانده میشوند و از آنها غفلت میشود.
🔸بر این اساس تقسيمات عرضی و هویتی میان اجتماعات انسانی ایحاد میشود. یعنی به تناسب هر نظام معنایی و شبکهی معرفتی نوع خاصی از فرهنگ و تمدن به وجود میآید و صورتی جدید به اجزا و عناصر زندگی جمعی انسانها میدهد. همین امر موجب شکلگیری مرزهای هویتی، فرهنگی و تمدنی میشود و هر اجتماعی را از اجتماع دیگر متمایز میسازد. البته هر نظام معنایی و جامعهای به اقتضای امکانها، ظرفیتها و استعدادهایی که دارد مراحلی از رشد و توسعه را طی میکند و استمرار تاریخی خواهد داشت و بدین دلیل از ظرفیت جهانیشدن و تمدن سازی میتواند برخوردار باشد. چنین جامعهای را به اعتبار مراحل تکاملی یا انحطاطی و تغییرات درونی و بیرونی میتوان دورهبندی و جریانشناسی کرد.
🔸 تقلیل انسان به سطح جسمانی، انحصار معرفت به حواس و مشاهدات، نفی مرجعیت شهود، وحی و عقل، و محدودکردن علم و دانش به سطح مادی و گذرای هستی و غفلت از سطوح غیبی و ناگذرای وجود، معانی و دریافتهای انسان از واقعیت را به سطوح روئین و آشکار تقلیل میدهد و حقیقت به دانشهای تجربی و آزمون پذیر و تکرار پذیر، فروکاسته میشود. بدین جهت آنچه از معنا و حقیقت آشکار میشود و وارد فرهنگ عمومی میشود ناظر به لایههای این جهانی و روابط مادی است. در این صورت معانی نفسالامری و حقایق متعالی مستور و به حاشیه رانده میشود و امکان تجلی در فرهنگ و جامعه را پیدا نمیکنند یعنی به آنها اجازه داده نمیشود و اگر کرّوفرّی هم داشته باشند در حاشیه عقل ابزاری و در جهت توجیه و بسط زندگی مادی و اینجهانی است. چنین جامعهای همه ظرفیتهای خود در خدمت بسط زندگی دنیوی و رفاه مادی به کار میگیرد و ابعاد معنوی و قدسی انسان و لایههای بنیادین و متعالی جامعه و مناسبات انسانی را به فراموشی میسپارد.
🔹 معنا و علم
معانی و دریافتهای آدمی از واقعیت در قالب معرفتهای انسانی تبلور مییابد و امکان انتقال به غیر را پیدا میکند. دریافتهای انسان گاه محصول کار و تجربه است و در حین کار به دست میآید یعنی انسان هیچ تلاش فکری و نظری جدی و منطقی نکرده است بلکه با تجربه به برخی دانشهای کاربردی و مهارتی دست پیدا کرده است ویا برخی مطالب را از دیگران شنیده است. اماگاهی محصول تلاش فکری ونظری است وبا مطالعه وعلم آموزی و تعلیم و تعلم با واقعیات ارتباط برقرار میکند وحقایقی را کشف میکند. حقایقی که به صورت عادی و در تجربه معمولی خود را نشان نمیدهند.گاه نه با ذهن بلکه با ارتباط وجودی واتصال قلبی و شهودی واقعیتی رادرک میکند وتجربهای معنوی ومشاهدهای غیبی برایش رخ میدهد و حقيقتي را در جان خود مییابد. هرکدام ازاین راهها، طریقی برای یافت معانی است.
🔸 حقیقت علم به ارتباط باواقعيت وکشف حقیقت و روابط حقیقی میان موجودات است وعالُم نشانگر حقیقت است هرچنداین حقیقت یابی نوع روابط ونسبتهای انسان را با واقعيت مشخص میکند و انگیزههای انسان رافعال میسازد وراهبردها وپیشنهاداتی برای زندگی بهتر وحرکت مطمئنتر و مشارکت فعالتر پیشنهاد میدهد. اما رسالت اصلی علم، کشف حقیقت و بیان واقعیت، مراتب، لایهها و روابط آن است. مسئولیت عالِم (فاعل شناسا) هم مواجهه باواقعيت ودریافت حقایق ومعانی است نه جعل حقیقت و وضع ذهنی یا اجتماعی معانی.
🔹 اما این دریافت نیازمند تلاش و کوشش ذهنی وحرکت به سمت واقعیت وبرقراری ارتباط است.
🔴 ادامه دارد...
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/980
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش دوم
🔹توجه به عمل و بازیابی جایگاه و ارزش آن در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نیازمند نفی مرجعیت عقل و علم و افتادن در ورطهی ارادهگرایی و نسبیگرایی نیست. همچنین مستلزم مرگ متافیزیک، نفی فلسفهی هستی و بودن و تاسیس فلسفهی شدن و چگونگی نیست. اراده گرایی و ادعای فلسفه شدن معلول یک گسست معرفتشناسانه از حقیقت عقل، علم، فضیلت و عمل است، گسستی که لاجرم به این نقطه رسید که عقل و علم، فضیلت و عمل را به پدیدههایی صرفا فرهنگی و تاریخی در نسبت با مفهوم مرکزی قدرت تقلیل دادهاند و آنرا برساخته کنشگران در موقعیتهای زمانی و مکانی دانستهاند به نحوی که هیچ نفسالامر واقعی و ساخت قدسی و لایه وجودی و حقیقی ندارند.
🔸 در این نگاه عقل و دانش در قلمرو فرهنگ و تاریخ معنا دارد و هیچ نحوه کاشفیت و واقع نمایی را به همراه ندارد. دیگر هیچ ارزشی حُسن ذاتی و هیچ فعلی قُبح ذاتی ندارد، همه حسن و قبح، ارزشها و غیر ارزشها در قلمرو جامعه و فرهنگ تعین و اعتبار مییابند و طبیعتا تاریخی، اعتباری و ارتباطی هستند. هرچند ممکن است همین برساختهها را اصالت دهند و ساختارگرایانه انسان را تابع اراده جمعی و قدرت برتر معرفی کنند.
🔹در این نگرش مدرن، عمل و ارزشهای عملی به حسب ذات خود، هیچ هویت عقلانی و علمی ندارند و علم ناظر به هستی و واقعیت نیز درباره صحت و سقم آنها و حسن و قبح آنها توان داوری و ارزشگذاری ندارند مگر آنکه عقل و علم به مقولات اجتماعی و تاریخی تبدیل شوند ودر نقش ابرمرد نیچه و یا ایدئولوژی برتر از باب (الحکم لمن غلب) و یا از باب منفعت بیشتر، قراردادی وضع و یکی را برتری و دیگری را خانه نشین کند. به تعبیر دیگر، ارادهگرایی و فلسفه شدن، علاوه بر تقدم اراده انسانی بر حقیقت و عقل و علم، در گام بعد قدرت و سیاست را برساختارهای درونی علم و عمل حاکم میکند و اعتبار هر علم و عملی به نسبتی است که با روابط قدرت و سیاست و ابزارهای سلطهی سیاسی(اقتصاد، جنگ، فناوری ...) برقرار میکند. با پذیرش مرجعیت قدرت و اقتدار در برابر علم و تفکر، روزنههای امید برای کشف حقیقت و وصول به آن بسته میشود و اضطرار اندیشی جایگزین تعالی اندیشی میشود.
🔸این گسست معرفتی و تغییر بنیادین در ساختار عقلانیت بشری نه تنها به ارتقا اعتبار حقیقی عمل و قرار گرفتن آن در جایگاه واقعی آن نیانجامید بلکه موجب تضعیف بنیانها و پشتوانههای عقلي و وجودی عمل و فروکاستن آن به ابزاری جهت قدرتطلبی یا رفاه طلبی انسان شده است.
🔹در حالی که فلسفه عمل، ساختن انسان و تعالی وجودی اوست و این جز با متافیزیک و هستی شناسی جامع و جانمایی انسان در شبکهی هستی و تلقی حقیقی از مبدا و معاد انسان و سعادت و کمال نهایی او ممکن نیست.
🔸عمل آنگاه به جایگاه وجودی خود ارتقا مییابد که مبتنی بر فلسفهی هستی، در حکمت یا فلسفهی عملی، وجود شناسی شود و نسبت آن با معنا و حقیقت آشکار شود. فلسفهی عملی دانش عقلي شناخت هستی عمل و بیان عوارض ذاتی عمل (اگاهی، اراده، قصد، معنا) و تبیین عرصههای ظهور عمل (اخلاق، خانواده و اجتماع) است. این دانش با رویکرد عقلي قدرت داوری و ارزشی نظرگاههای مختلف عملی را دارد و به صدور احکام تجویزی عام عمل در عرصههای مختلف (فردی، خانوادگی و اجتماعی) میپردازد و بنیانهای حقیقی همه علوم عملی و انسانی را مستقل از فرهنگها و جوامع اکتشاف میکند. در این صورت پشتوانههای واقعی و عقلي عمل برای پویایی و تعالی مستمر و مقایسه و بازسازی عمل تأمین میشود و از افتادن در ورطه شکاکیت، نسبیگرایی مطلق، قراردادگرایی فرهنگی و قیاسناپذیری جلوگیری میکند.
🔹از این طریق عمل ساحتی عقلي و نظری یافته و تفوق و قدرتی فوق طبیعی پیدا میکند چرا که در حکمت عملی روشن میشود که عمل تدبیری ریشه در عقل عملی دارد و الزاما واکنشی و منفعل در برابر تاریخ و فرهنگ پیرامونی خود نیست. بلکه عمل و اقتضائات عمل ریشه در ۱. فطرت درونی و ۲. سنتهای واقعی تاریخ و جامعه دارد که ثابت و عام لایتغیرند. براین اساس، حکمت عملی، عمل انسانی را به افق جهان مادی فرو نمیکاهد و در دو ساحت ثبات و تغییر و دو عرصه روح و ماده مینگرد. عمل انسان به جهت ثابت و فطری رو به کمال مطلق دارد و به جهت پویایی و تغییر، در سیر و صیرورت وجودی به سمت تعالی و روحانیت قرار دارد.
🔸انسان به جهت صیرورت وجودی، رشد عقلي و قدرت درونی در قبال ساختارها و نظامات اجتماعی لزوما دست بسته نیست و با سازوکار عقلانی میتواند موضعی فعال و تأثیرگذار داشته باشد و به تغییر مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی بپردازد.
🔴ادامه دارد....
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#فلسفه_عمل
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#اضطرار_اندیشی
#فلسفه_شدن
#فلسفه_قدرت
#اصالت_فاعلیت
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/981
📌 جامعه، معرفت، عمل
بخش سوم
🔸 در حکمت عملی، عمل برآیند فرایند علم و استقرار معانی در ذهن و قلب آدمی (باور = ایمان) است. هر عملی علاوه بر آنکه معلول باور و ایمان است تقویت کننده آن نیز هست. عمل اجتماعی نیز چنین است. یعنی هر جامعهای متناسب با نظام معانی و شبکهی معرفتی و آرمانهای مستقر در فرهنگ عمومی یک سلسله اعمال و فعالیتهای انسانی را اقتضا دارد و طبیعتا یک سلسله اعمال و فعالیتها متعارض و متباین را بر نمیتابد. عمل میتواند آرزوها، پیشبینیها و پیشنهادهای شناخت علمی را در جامعه محقق کند. لذا علم، هویت عمل را میسازد و عمل هم جامعه و فناوریهای اجتماعی را براساس پیشبینیها و پیشنهادهای علم، بازتولید میکند.
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
🔹 از آنجا که عمل و کوشش انسان در جامعه براساس ظرفیتها و امکانهای فعال شده اجتماعی و چارچوبهای معنایی و معرفتی است هر عمل و کوششی زمینه ورود یا تقویت آن نظام معرفتی و دانشهای مرتبط در سطح عمومی فرهنگ و عرصههای زندگی میشود و لاجرم به صورت اعدادی و زمینهای، به ساخت جامعه و نظامات اجتماعی کمک میکند. زیرا انسان با اراده و آگاهیهای تعین یافته در نظام علمی و فرهنگ عمومی به کنش اجتماعی میپردازد و در ساخت جهان اجتماعی و بازتولید دانشها و نظامات آن مشارکت میکند. این مشارکت لوازم و پیامدهای اختیاری و غیر اختیاری دارد که از جمله آنها تقویت و بازتولید شبکهای از معانی، معرفتها، هنجارها ونظامات اجتماعی درعرصههای عمومی است. بنابراین نقش کار وکوشش در ورودمعرفت ودانش به عرصههای زندگی واجتماع وهمچنین رسالت سازندگی عمل در عرصههای هنجاری واجتماعی را نباید دست کم گرفت. مثلا عمل به یک قانون و هنجار به تدریج موجبات تحکیم و گسترش آن در جامعه را فراهم میکند. به تعبیر دیگر. تداوم حیات و زندگی اجتماعی انسان منوط به حفظ و گسترش معانی و آگاهی های مشترک در عرصه زندگی و عمل دارد و هر عملی به بازتولید معانی و تحکیم و تقویت اگاهیها و نظامات برآمده از آن میانجامد.
🔹هرچند جهان اجتماعی محصول کار و تلاش انسانها و بازتولید نظامات است اما حقیقت کار و تلاش به قصد و معانی کنشگر و میزان معرفت و کیفیت آرمانهای او وابسته است. اگر آن معانی و آرمانها محصول ارتباط و اتصال انسان با واقعيت و درک لایههای متعالی و فراتاریخی آنها باشد گونهای از جامعه را میسازد و اگر آن معانی و آرمانها رهآورد دانش تجربی و ارتباط با طبیعت باشد گونه دیگری را پدید میآورد و اگر ساختههای ذهنی و اعتباریات اجتماعی باشد که منقطع از واقعیت تلقی گردند جهان اجتماعی متناسبی را آرزو میکنند.
🔸ساختن جهان اجتماعی متعالی درجامعهی مادی و دنیازده، نیازمند گسترش معانی و معرفتهای نوین است و این به مجاهدت، تلاش و کوشش همهجانبه نیازمند است بخصوص اینکه در اغلب جوامع، ساختارهای علمی و نظامات رفتاری اجازهی بسط معانی و معرفتهای نوین نظام بخش را نمیدهد با آن ازسر ستیز و تضاد بر میآیند واجازه تغییر را نمیدهند.
#حکمت_عملی
#حکمت_مدنی
#جامعه
#عمل
#معرفت
#فرهنگ
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/981
📌 مسئله ما چیست؟
آیت الله العظمی امام خامنهای:
ما در حال پیشرفت و سازندگی و در حال بنای یک تمدّن هستیم.
من این را میخواهم به شما بگویم: مسأله ما این نیست که زندگی خودمان را نجات دهیم و گلیم خودمان را از آب بکشیم. مسأله این است که ملت ایران - همچنان که شأن اوست - در حال پدید آوردن یک تمدّن است.
پایه اصلی تمدّن، نه بر صنعت و فنآوری و علم، که بر فرهنگ و بینش و معرفت و کمالِ فکری انسانی است. این است که همه چیز را برای یک ملت فراهم میکند و علم را هم برای او به ارمغان میآورد. ما در این صراط و در این جهت هستیم. نه اینکه ما تصمیم بگیریم این کار را بکنیم؛ بلکه حرکت تاریخی ملت ایران در حالِ به وجود آوردن آن است.
پیام به مناسبت حلول سال 1373 شمسی
#تمدن_اسلامی
#تمدن_متعالی
#االحضارة_المتعالية
#الثقافة_المتغالية
#فرهنگ
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 دو جریان اصلاح در ایران
در دوران قاجار دو جریان اصلی برای اصلاح و تغییر امورات کشور شکل گرفت.
جریان اول: جریان قانونگرا
جریان دوم: جریان فرهنگگرا
♦️جریان قانونگرا
این جریان با محوریت آثار و اندیشههای ۱. میرزا ملکم خان (ناظمالدوله)، ۲. فتحعلی آخوندزاده، ۳. میرزا یوسف خان (مستشارالدوله) شکل گرفت.
این جریان متأثر از انقلاب فرانسه، بنیاد جامعه را سیاست و دولت میداند و مشکل کشور را نبود #قانون معرفی میکند که راهنمای عمل دولتمردان باشد. در این نگرش، اگر قانون به روز و هماهنگ با پیشرفت در جامعه تنظیم و ابلاغ شود موجب توسعه و ترقی کشور میشود.
مستشارالدوله مینویسد:
"یک کلمه که جمیع انتظامات فرنگستان در آن مندرج است کتاب قانون است که جمیع شرایط و انتظامات معمول بها که به امور دنیویه تعلق دارد، در آن محرر و مسطور است، شاه و گدا و رعیت و لشگری در بند آن مقید هستند و احدی قدرت مخالفت به کتاب قانون ندارد.»
بر این اساس این جریان بیشترین اهتمام را به تنظیم قانون مدرن و ایجاد مجلس شورا (پارلمان) و تغییر ساختار سیاسی حکومت و جامعه متناسب با تغییرات زمانه داشتهاست. اما به هویت و سنتتاریخی و فرهنگی خود هیچ التفات و توجهی نداشته و در بسیاری از مواقع آن را مانع و دست و پا گیر دانستهاند که تا میتوان باید به حذف و یا بازتفسیر آن روی آورد همانگونه که در نهضت اصلاح دینی پروتستانتیسم اروپایی چنین شد و نتایجی مهم در روند ترقی و توسعهی غربی داشت.
♦️ جریان فرهنگگرا
این جریان با محوریت سید جمال الدین حسینی اسدآبادی شکل گرفت. در این نگاه انسان محور حیات اجتماعی است و مشکل اصلی جوامع اسلامی را ضعف فرهنگی و تربیتی انسان مسلمان و عدم مشارکت اجتماعی در ساخت سرنوشت خویش میداند. از این رو، بیشترین تلاش این جریان، اصلاح فرهنگ و شیوههای تربیتی و تبلیغاتی جامعه و اهتمام به احیای تفکر اسلامی برای تغییر باطنی مردم و ارتقا وجودی انسان است.
در این رویکرد، وجود قانون به تنهایی نمیتواند حلال مشکلات جامعه باشد بلکه ارتقا #فرهنگ و #تربیت عمومی مقدم بر هر تغییر و اصلاح ساختاری و قانونی است که در آن مسؤلیتپذیری و قانونگرایی به یک ارزش و مطالبه جمعی تبدیل شده باشد که پس از آن قانون میتواند موثر باشد.
در این نگرش، انسان محور تمدن و پیشرفت است و مهمترین راه، تربیت و ارتقا معرفتی و وجودی انسان است. لذا نمیتوان هویت، سنت و تاریخ را نادیده انگاشت و با حذف و تحریف آن راه ترقی و توسعه را باز کرد. سنت و هویت سرمایهی وجودی هر ملتی است که دل در گرو پیشرفت دارد، اندیشه پیشرفت از آنجایی آغاز میشود که توقفی در اندیشه و فلسفه ایجاد شده باشد. پس باید با بازخوانی تاریخی سنت و هویت، عناصر سازندهی آن کشف و عوامل موثر در انحطاط فکری، بازشناسی شود. سپس با تکیه بر سرمایههای هویتی و تاریخی، گام در راه نهاد و حرکت کرد. از اینرو، این جریان کار خود را با فلسفه و الهیات آغاز کرد. سید جمال به عنوان یک فیلسوف متعالیه با بهره گیری از حکمت اسلامی و الهیات اجتماعی قرآنی به تحلیل بحران آگاهی در جامعه اسلامی پرداخت و راه خروج از آن را بازگشت به #حکمت_قرآنی و #فلسفهی_الهی معرفی کرد.
#سید_جمال
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
پیشرفت در گرو توجه عمیق به سنت و تراث علمی و فرهنگی خود و فهم همدلانهی آن است تا نحوهی هستی خود و افقهای انکشاف حقیقت بیشتر شناخته شود.
با نفی گذشته و ادعای تأسیس نه تنها جامعه پیشرفته نمیشود بلکه امکانهای شدن آدمی - که در ادامهی نحوه بودن آدمی معنا و ظهور مییابد - به محاق میرود. در این صورت، پیشرفت جز تقلید از دیگر نخواهد بود هرچند در قالب و صورت ستیز و تضاد با دیگری و ادعای تأسیس و هضم آن باشد.
#پیشرفت
#سنت
#فرهنگ
#فهم_همدلانه
#تاریخ
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 میدان فعالیت فرهنگی کجاست؟
✍ سید مهدی موسوی
🔹 این روزها، طلاب جوان و فعالان فرهنگی، زیاد این پرسش را مطرح میکنند که میدان عمل و عینیت جامعه کجاست تا فعالیتهای خود را در آنجا متمرکز کنند.
🔸 پاسخهای مختلفی داده میشود اما آنچه خیلی تکرار میشود این است که میدان، عرصهی فکر و نظر نیست. نکتهای که نوعی یک دوگانهی «فکر و میدان»، «نظر و عمل» را تداعی میکنند. انگار این تلقی در این افراد وجود دارد که «میدان» فقط عرصههای خُرد سیاسی و اقتصادی و یا آسیبهای مشهود فرهنگی و اجتماعی است. مثلاً فقط موضوعاتی همچون حجاب در فلان خیابان، فساد اقتصادی در فلان مسئول، ساخت مدرسهای در فلان روستا مصداق #میدان است و فقط باید به این موارد توجه کرد.
🔹 آری امثال این موارد میدان عمل و کنش فرهنگی است، اما، این تمام میدان و شاید میدان اصلی نباشد. در #منطق_قرآن کریم، میدان فعالیت فرهنگی و مجاهدت، همانجایی است که #خلأ و کمبود وجود دارد. مهم نیست در چه عرصهای و به چه علتی باشد، انسان مجاهد درصدد #جبران کمبودها و عقب ماندگیهای جامعهی خود و تلاش برای اعتلای کلمة الله و قیام لله است.
🔸 براساس هستی شناسی اجتماعی برآمده از حکمت قرآنی و فلسفهی متعالیه، میدان اصلی هر جامعهای، عرصهی فکر، اندیشه و عقلانیت آن جامعه است. وجود آشوب و بینظمی در فکر و تشتت در حوزهی اندیشه و عقلانیت، علت العلل همهی نابسامانیهای اجتماعی و اختلافات و عقبماندگی هاست.
به طور مثال، شکستهای اجتماعی معلول شکستهای ذهنی است. انسانی که در ذهن خود شکست بخورد و آن را قطعی بشمارد در جهان خارج شکست میخورد. انسانی که در ذهن و فکر، به توجیه ناهنجاری و بزهکاری بپردازد به انجام آن ترغیب میشود.
فکر و اندیشه سطح زیرین و بنیادین #فرهنگ است که به همهی انتخابها، تصمیمات، راهبردها، برنامهها، کنشگریها و واکنشهای انسان، معنا، جهت، نظم میدهد و موجب تمایز یک جامعه از دیگر جوامع و ملتها میشود.
🔹 امروز، خلأ اصلی جامعهی اسلامی، خلأ فکری و نظری است. بسیاری از نسل جوان ما از معارف انقلاب به نحو تفصیلی بیاطلاع هستند و اصلا شناختی از بنیانهای فکری امام خمینی و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی ندارند. امروز خیلی شعار انقلاب و امام و شهید مطهری و طرح کلی داده میشود، گروهها و جلسات متعددی برقرار میشود اما عموما سطحیاند و کمک چندانی به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و دلگرم کردم نسل جوان نمیکند.
🔸 امروزه، نه تنها نسل جوان حوزوی و غیر حوزوی از معارف اساسی انقلاب اسلامی و متفکران انقلابی بیاطلاع است بلکه افرادی کمعمق و کمسواد و شاذگو، به عنوان متفکر و فیلسوف انقلاب و تربیت و عرفان و حتی فقیه به جامعه معرفی میشوند که اصول فکر و فلسفه و فقاهت رهبران انقلاب را در دل قبول ندارند هرچند در رفتار شاید همگراییهایی هم داشتهاند. اما مریدان با داستانسرایی و جعل تاریخ، از آنها، چهرههای انقلابی ساختهاند و به خورد نسل جوان دادهاند که باور کردهاند این افراد متفکر و فیلسوف انقلاب و تربیت و عرفان هستند. از این طریق، ذهن نسل جوان و فعالان فرهنگی با تفسیرهای سطحی و احساسی ای از انقلاب اسلامی انس گرفته است که انقلاب را یک ارتجاع و واپسگرایی معرفی میکند، انقلاب را شورشی علیه علم و عقل، تمدن و پیشرفت و در مسیر تضاد با جهان و سرپرستی اقتدارگرایانهی اجتماعی تفسیر و تحریف میکنند.
🔹 بدون تردید یکی از مهمترین میدانهای مجاهدت و فعالیت فرهنگی و رسانهای، مقابله با #تحریف خفی، #التقاط مرموز و #انحراف از جریان اصیل حوزههای علمی اسلام است و بهترین و سختترین مجاهدت در این عرصه، معرفی عمیق و صحیح و درست مکتب حکمی و فقاهتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی خامنهای و همچنین شخصیتهایی نظیر شهید مطهری، علامه طباطبایی و شهید بهشتی است. نسل جوان ما اعم از حوزوی و غیر حوزوی از این سرمایهی بزرگ فلسفی و فقاهتی بیاطلاع است و کمتر از آن بهره میگیرد. این مطلب را بارها و بارها حضرت آیت الله العظمی خامنهای در بیانات خود خطاب به اقشار مختلف تذکر دادهاند که باید #نظام_فکری انقلابی و #نظام_اندیشه اسلامی را از رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی به دست آورد و آن را عمیقاً درونی و پایدار کرد و براساس آن به کنشگری و حل مسائل عینی و عملیاتی پرداخت.
🔸 هرچند به ظاهر، این تلقی از میدان با کف جامعه، فاصلهی زیادی دارد اما اگر خوب و عمیق نگاه کنیم میبینیم که ریشهای همهی عقبماندگیها واختلافات وتشتتها، خلأ فکری و نبود نظام جامع اندیشه اسلامی است.
🔹 امروزه به واسطهی تحریفهای مختلف، عموم فعالان فرهنگی از اصول مکتب فکری انقلاب اسلامی و عقلانیت برآمده از آن بیاطلاع هستند و خود دچار شبهات عدیده هستند.
#التقاط
#تحریف
#انحراف
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1607