eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
547 عکس
152 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌روش شناسی بحث از امتداد حکمت ✔بخش اول: تذکر: در پاسخ به شبهات برخی از امتناعیون امتدادحکمت مطالبی در سه بخش ارائه می شود: ۱. فهم همدلانه، عمیق و اجتهادی پیش شرط ورود به بحث از امکان یا امتناع امتداد؛ ۲. چیستی حکمت متعالیه و ظرفیت های آن برای امتداد علمی و عملی، اجتماعی و سیاسی؛ ۳. گونه شناسی امتداد و الگوهای ممکن از امتداد. ان شاءالله و به توفیق الهی در چند یاداشت این مطالب خدمت عزیزان تقدیم می شود: 🛑 مطلب اول: فهم همدلانه، عمیق و اجتهادی 🔹اگر کسی بنیان‌های منطقی و معرفت شناسی فلسفه و حکمت و کاشفیت علم را نفی کرد و بر حاکمیت اراده، تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی بر معرفت اصرار ورزید و تقابل گرایانه به ضدیت قلبی با حکمت و فلسفه روی آورد و میراث علمی و عقلي تمدن اسلامی را به بهانه های مختلف نفی کرد و نام درگاه ارتباطی خود را به امتداد دهد لاجرم به هم روی می آورد و سخن فیلسوف مدعي سیاست_متعالیه را به امتناع تفسیر می کند و برداشت ناصواب خود از امتداد را تنها تفسیر ممکن از امتداد می انگارد و بر اساس همین تلقی انحصارگرایانه و البته غیر عقلایی و ضد عرفی و عقلی از امتداد حکمت و فلسفه دم می زند. 🔸امتناعیون گاه در قالب سیاست سخن می گویند و از امتناع سیاست در امتداد حکمت و عرفان اسلامی سخن می گویند شبیه آن‌چه و دکتر سالیان سال است در لباس روشنفکری بيان مي کنند و گاه صورت فلسفي به خود می گیرند و در لباس حوزوی و با همان بنیان فکری، همان سخنان را به زبان می رانند. هر چند در روبناها با یکدیگر تفاوت داشته باشند ولی زیربنای فلسفي و دغدغه اجتماعی مشترک دارند؛ یکی دغدغه مدرن کردن جامعه و وارد کردن محصولات علمی و تکنولوژیک غربی را برای کنترل عینیت و سرپرستی جامعه دارد و دیگری نیز همین دغدغه را از بعد الهیاتی در سر می پروراند اما در تمنای تکنولوژی اسلامی، ریاضی اسلامی، فیزیک اسلامی و هرچیز اسلامی دیگر است. 🔹اشکال این افراد در فهم ناصواب از حکمت و فلسفه است. اينان با خلط میان فلسفه و علم، خلط میان علم و فناوری و خلط میان حکمت نظری و حکمت عملی در بی راهه ای سير می کنند که سلف آنها در تمدن غرب نیز طی کردند و نهایتا سر از ايده آلیسم و نسبيت گرایی در آورد. 🔸اگر کسي می خواهد از امکان و یا امتداد حکمت و فلسفه سخن بگوید ابتدا باید از تعریف و چیستی حکمت و فلسفه سخن بگوید تا محل بحث روشن شود. با سخنان سست و غیر کارشناسی و خلط میان فلسفه و علم و فناوری و سیاست نمی توان کاری از پیش برد بلکه بی تردید بر ابهام در مسئله خواهد افزود. 🔹حکیمان و فیلسوفان طرفدار امکان و وقوع امتداد حکمت و فلسفه همچون امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت الله خامنه ای، آیت الله جوادی آملی، آیت الله مصباح یزدی، علامه جعفری، حتي دکتر مهدی حائري و ... علی رغم تفاوت در برخی آراء و اندیشه ها، تلقی واحد و روشنی از حکمت و فلسفه دارند که به تصریح ایشان، ریشه در سنت اسلامی و میراث ۱۴۰۰ ساله علوم و معارف عقلي دارد. از این رو همگان به صراحت از و امتداد حکمت و فلسفه سخن گفته اند و بر تکامل این مسیر عقلانی و عقلایی تاکید داشته اند. این بزرگان اندیشه و حکمت، از راه ها و روش ها و الگوهای متنوع امتداد سخن گفته اند و خود در آن مسیرها طی طریق کردند که برخی مشترک میان همگان است و برخی اختصاص به یک حکیم و فیلسوف دارد. به تعبیر دیگر، امتداد یک تفسیر انحصارگرایانه و مسیر واحد ندارد. 🔸کسی می تواند از امکان و یا امتناع حکمت و فلسفه سخن بگوید که ابتدا فهم و درک خود را از حکمت و فلسفه بيان کند و در صورت اشتراک با حکیمان و فیلسوفان در تعریف و فهم صحیح، روش‌ها و الگوی متنوع و متکثر امتداد را ، و از و همه أثار بشناسد و پس از آن یک جمع بندی عالمانه از همه اراء و اندیشه های یک حکیم داشته باشد تا بتواند به الگوی و یا الگوهای موجود در آثار حکیمان دست پیدا کند و سپس به ارزیابی و داوری منطقی و برهانی بنشیند آنگاه از امتداد و یا سخن بگوید. 🔹نه آنکه با ، جریان جاری و ساری حکمت و فلسفه را به یک فیلسوف خاص تقلیل دهد و سپس با رویکرد فقط بخشی از جملات را از کل دستگاه فکري وي جدا کند و پس از آن با ، تفسیری را به متن گزینشی تحمیل کند که از پیش پذیرفته است که در حقیقت این همان اندیشه و فکر است که همواره جامعه دینی از آن رنج برده است و موجب و سلب تفاهم منطقی و از جریان اصیل حکمت و فلسفه شده است. در گسست از جریان اصیل حکمت و با بدبینی به تاریخ فلسفه و فلاسفه، جز سوء فهم و سوء تفاهم، چیزی عاید نویسنده و متفکر و نهایتا اتهام زنی نمی شود. ادامه دارد ایتا https://eitaa.com/hekmat121
📌 تفسیر یا تحریف 🔸 دوگانه‌ی تفسیر و تحریف نسبت به هر متن محوری و اثر تحول‌ساز ممکن است. ظاهر این دو، یکی است یعنی هر دو در مقام شرح و توضیح و بازخوانی است اما تفاوت‌های بنیادین میان آنها وجود دارد: 🔹 ، شرح و بازخوانی همدلانه مبتنی بر توجه کامل به مبانی و بنیادهای فلسفی و الهیاتی متن است. بنابراین مفسر کسی است که مبانی و اندیشه‌های یک متفکر را به درستی فهم و آشکار می‌کند و بر آن اساس به شرح و توضیح و بازخوانی اثر آن متفکر میپردازد و نشان می‌دهد که چگونه آن مبانی و بنیادهای فلسفی و الهیاتی به تولید این اثر و نظریه‌ها و اندیشه‌ها آن منتهی شده است. ، تعلقات و معتقدات خود را به متن تحمیل نمی‌کند و صرفا به خروجی‌ها و روبناهای اثر و همچنین به بخشی از ان اکتفا نمی‌کند بلکه به منظومه فکری متن و نظام محوری و بنیادین آن توجه دارد. 🔸 برخلاف تفسیر ، به خروجی‌ها و روبناهای یک اثر و یا بخشی از متن توجه می‌کند و از مبانی فلسفی و الهیاتی متفکر و نویسنده غفلت دارد. محرّف (تحریف‌گر) آگاهانه و یا غیرآگاهانه تلاش دارد تا آنچه خود می‌پسندد از متن، فهم کند و از آن سوء استفاده کند. بدون آنکه به مبانی فکری-فلسفی و بنیان‌های الهیاتی و کلامی نویسنده و متفکر توجه عمیق و صحیح داشته باشد به بازخوانی خروجی‌ها و روبناهای اندیشه و اثر اکتفا می‌کند و با تقلیل یک دستگاه معرفتی به یک بخش آن، زمینه‌ی تحریف را فراهم می‌کند. ♦️ نتیجه: نتیجه این‌که در بازخوانی آثار و متون متفکران انقلاب اسلامی همواره باید نسبت به تحریف و نفوذ حساس بود و جلوی آن ایستاد. https://eitaa.com/hekmat121
📌تحریف از دو سو اندیشه‌ها و متون متفکران اسلامی یک بسته کامل و منظومه‌ی بهم پیوسته از مبانی، مسائل و نتایج است که فهم و تفسیر آنها در گرو توجه همزمان، عمیق و روشن از همه‌ی اجزا و عناصر آن منظومه‌های فکری است. مهمترین بخش این منظومه‌های فکری نیز مبانی و بنیادهای فلسفی و الهیاتی (معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، انسان شناسی، دین‌شناسی) است که نقش معنابخشی، جهت‌دهی و نظام‌سازی سایر اجزا و عناصر را بر عهده دارد. غفلت از این مبانی و بنیادهای فلسفی و الهیاتی موجب تحریف و تفسیر انحرافی می‌شود. همواره آرا و اندیش‌های متفکران انقلاب اسلامی از دو سو در معرض تحریف و تفسیر انحرافی است و متاسفانه نتایج ناگواری نیز داشته است: 🔹تحریف به نفع بسط مدرنیته برخی از سیاسیون و نویسندگان و گویندگان که دل در گرو توسعه‌ی مادی ایران دارند و به مذاکره با غرب و ورود به به بازی‌های جهانی دلخوش دارند. اینان جوهره انقلاب اسلامی را توسعه مادی و پیوستن حداکثری به نظم موجود حاکم بر روابط بین‌الملل می‌دانند و هرگونه مخالفت و استقلال طلبی را ماجراجویی و غیرعقلانی تلقی می‌کنند. به همین دلیل، همواره در تلاشند تا با استناد به بخشی از روبناها و خروجی‌های فکری رهبران و متفکران انقلاب اسلامی، توجیهاتی را برای سازش با غرب و پذیرش اقتضائات آن عرضه کنند و به مخاطب چنین وانمود کنند که رهبران و متفکران انقلاب هم مثل آنها می‌اندیشند و خروج از فروبست‌های داخلی را در غربی‌شدن و مدرن شدن جستجو می‌‌کردند. این نوع از بازخوانی و تفسیر از اندیشه‌ها و متون رهبران و متفکران انقلاب اسلامی نمونه‌ی بارز تحریف و تفسیر انحرافی است و موجبات نفی استقلال سیاسی و هضم شدن در معادلات ظالمانه استکبار را فراهم می‌کند. 🔸 تحریف در جهت تضادگرایی و غرب‌ستیزی گروه دیگری بر خلاف نظر اول، ذات انقلاب اسلامی را ستیز و تضاد تعریف می‌کنند و با بنیادهای دیالکتیکی و اراده‌گرا در صدد تفسیری تضادگرایانه و ستیزه‌جویانه از کل دستگاه فکري رهبران و متفکران انقلاب هستند. در این تفسیر تحریفی، جوهره‌ی انقلاب اسلامی غرب‌ستیزی و نفی مطلق دست‌آوردهای علمی و تمدنی بشریت امروز و همچنین خروج از هر پیمان و معاهده‌ی بین‌المللی است. گویندگان و نویسندگان مدافع این طرز تلقی، هرگونه همکاری بین‌المللی و هرگونه استفاده از علم و صنعت و برنامه را از سایر کشورها، غیر عقلانی می‌دانند و در تلاشند تا اندیشه‌ها و آثار رهبران و متفکران انقلاب اسلامی را به‌گونه‌ای بازنمایی کنند که جز غرب‌ستیزی و تضادگرایی نشان ندهد. لذا فقط به برخی از بیانات و خروجی‌های اندیشه ‌ آثار آنها استناد می‌کنند و آگاهانه بسیاری از بنیان‌های فکری و بنیادهای فلسفی و الهیاتی متفکران انقلاب اسلامی را می‌پوشانند و در لفافه نفی و تخریب می‌کنند. این نوع از مواجهه و بازخوانی هم نمونه دیگری از تحریف و تفسیر انحرافی اندیشه‌ها و آثار متفکران انقلاب اسلامی است که شاید خطر آن از مورد اول بیشتر باشد چرا که نوعا این مورد نفوذ گسترده‌ای در جبهه انقلابی می‌تواند داشته باشد و با خلق و خوی انتقادی نسل جوان و علاقه‌مند به تغییر سازگارتر است. هرچند پس از مدتی که نتایج مخرب اجتماعی و تمدنی آن آشکار شد موجبات بی‌اعتمادی و دلسردی از نظام اسلامی و گسست از جبهه انقلاب و اصل اسلام را فراهم می‌کند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 تحویلی‌نگری بنیاد معرفت شناختي تحریف 🔹 تحریف یک مقوله شناختي است که می‌تواند ریشه‌های زمینه‌ای و اجتماعی هم دارد. از این رو از دو حیث می‌توان به مقوله تحریف پرداخت. ۱. حیثیت معرفتی ۲. حیثیت زمینه‌ای. 🔸 از جهت شناختی، تحریف معلول در شناخت و "کنه و وجه" است. به این معنا که وجهی از شی به جای کنه و حقیقت آن قرار داده می‌شود و تحلیل و تبیین آن وجه، به کل حقیقت سرایت داده می‌شود، بدون آنکه به لایه‌های عمیق و سطوح زیرین حقیقت توجه شود. تحویلی‌نگری به تصور ناقص از حقیقت و تحلیل ناروا از واقعیت منتهی می‌شود و همین دستاویز نسبت‌های ناروا و جبهه‌سازی‌های غلط می‌شود. 🔸 متفکران جامعه وظیفه دارند که همواره از بنیادهای فلسفی و الهیاتی جامعه حفاظت کنند. چون که این بنیادها، لایه زیرین فرهنگ و عقلانیت محاسباتی جامعه را تشکیل داده‌اند. مهمترین نقش آنها جلوگیری از تحریف این بنیادها است. 🔹انتفاد از تحریفات و مقابله با جریان تحریف را نباید دشمنی، تخریب و برچسب‌زدن تلقی کرد و جلوی هرگونه تفکر انتقادی و آشکارسازی مغالطات تفسیری را گرفت، چرا که لزوما به معنای نفی افراد و حذف جریان‌های تحریف‌گر نیست بلکه طریقی برای رشد اجتماعي و یا اصلاح عقلانی مسیرهای غلطی است که ممکن است جامعه را در آینده‌ی دور یا نزدیک با مشکلات و مخاطراتی روبرو کند که در زمان بروز، اصلا قابل کنترل نباشند. https://eitaa.com/hekmat121
📌 دو رویه‌ی تحریف 🔹جامعه‌ی دینی چون بر اساس یک دستگاه معرفتی و منظومه فکری منسجم پدید می‌آید همواره در معرض انحراف و التقاط است. ریشه آن هم تحریف منظومه فکری و تقلیل کل به جزء و جایه جایی مواضع آرمان‌ها و ارزشهاست. اساس این منظومه‌ی فکری و ساختار حاکم بر اجزا و عناصر است که صورت و هیأت ویژه‌ای به آن بخشیده که به نتایج و آثار عینی و عملی خاصی منتهی شده است که اگر آن نظام و هیأت نبود، این نتایج و آثار محقق نمی‌شد. 🔸در فرهنگ قرآنی تحریف جابجایی کلمات و معارف و خارج کردن آنها از مواضع اصلی خود است(نساء ٤٦). یعنی اصل را جای فرع، و فرع را جای اصل نشاندن است. اگر جای اصل و فرع تغییر کرد سامانه و نظام حاکم بر منظومه‌ی فکری هم تغییر می‌کند و منظومه‌ی دیگری ساخته و پرداخته می‌شود. قهرا نتایج و آثار متفاوتی را هم در پی خواهد داشت. 🔹 برخی از ساده اندیشان مذهبی و انقلابی، تلقی می‌کنند که اگر ظاهرِ بیان کسی مذهبی بود و در سخن برخی از شعارها و نمادهای مذهبی و انقلابی را تکرار کرد و بر برخی وجوه مذهب تاکید و اصرار داشت این شخص را می‌توانند متفکر مذهب و مجتهد در دین بشناسند و پای منبر و سخنرانی‌های او در مسیر بسط منظومه‌ی فکری اسلام و انقلاب اسلامی حرکت کنند. 🔸 در حالی که مجتهد در دین و یا متفکر انقلاب بودن صرفا به شباهت بیانی و یا تاکید بیش از اندازه بر برخی از شاخه‌ها و محصولات فکر اسلامی و انقلابی نیست، بلکه اعتقاد و باور به حاکم بر کل منظومه‌ی فکری و ساختار اندیشه انقلاب است. نظمی که محصول بنیادهای فکری و فلسفی اندیشه‌ی اسلامی است. نظمی که ریشه در حکمت قرآنی متعالیه و عرفان ناب اسلامی دارد که به فقاهت و اجتهاد روشمند در دین باورمند است. 🔹 تحریف دو رویه دارد: ۱. ظاهر سازی و ۲. پنهان سازی. ظاهر سازی به معنای "خواهی نشو رسوا همراه جماعت شو"‌. لذا به گونه‌ای خود را می‌آراید و از ارزش‌ها و هنجارهای جامعه سخن می‌گوید که عموم جامعه او را از خود و بلکه بهتر از خود بپندارد و با اغوا و تبلیغات به سطحی از تفاهم و نفوذ دست پیدا کند. تا جایی که از مرجعیت اجتماعی برخوردار می‌شود و باب هرگونه انتقادی بدو بسته می‌شود. پنهان سازی رویه دیگر ظاهرسازی است یعنی پنهان کردن افکار و اندیشه‌های خود، مخفی کردن اهداف و آرمان‌هایی که آنها را صحیح و متفاوت از تلقی جاری در جامعه می‌داند. 🔸 در جریان تحریف، صداقت و یک رنگی نیست، برهان و استدلال حرف اول را نمی‌زند، گفتگو و نگارش صریح و بی‌پرده جایی ندارد، حرف واحدی از آنها شنیده نمی‌شود، تفسیر و توضیح متفاوت و متکثری از مبانی و اندیشه‌های خود عرضه می‌کنند، در برابر هر حرف نو و مطلب جدیدی چنین وانمود می‌کنند که آنها هم به آن انديشيده‌اند و برای آن هم حرفی دارند و کاری باید انجام دهند، همه جا هستتد و در همه‌ی امور دخالت دارند، بیش از همه رسانه دارند و بیشتر از رفاقت و تفاهم و گفتگو حرف می‌زنند اما با لطائف الحیلی و با کمترین حاشیه منتقدان را از صحنه خارج می‌کنند به گونه‌ای که مخاطب تصور کند که منتقد آنها شخص بی‌سواد، بی‌اخلاق، برچسب زن، وحدت‌شکن، نفوذی دشمن، ... است و می‌بایست حذف شود. https://eitaa.com/hekmat121
📌جریان تحریف 🔹تحریف گاه توسط یک یا چند نفر با دغدغه‌های مختلف (وظیفه‌گرایانه و یا ستیزه‌جویانه) صورت می‌گیرد که یا از سر محبت جاهلانه و یا نفوذ آگاهانه دست به تحریف دستگاه فکري و منظومه‌ی معرفتی اسلام می‌زنند. این نوع از تحریف چندان خطر آفرین نیست و به افشاگری و موضع‌گیری علنی و اجتماعی نیازی ندارد چه بسا مضر هم باشد چرا که موجب علنی شدن و گسترش و تعمیق باطل می‌شود. در مواجهه‌ی با این افراد بهترین کار نصیحت و موعظه و تذکر شخصی در خفا است. 🔸اما مسئله تحریف در قامت یک فکری و اجتماعی با اهداف مشخص و فعالیت شبکه‌ای برای نفوذ به دستگاه محاسباتی جامعه بسیار متفاوت است. ماهیت با تحریف یک یا چند فرد در گوشه و کنار جامعه و حتی رسانه کاملا فرق می‌کند و شیوه‌ی رویارویی دیگری را می‌طلبد. 🔹جریان تحریف اولا یک شبکه‌ی انسانی با یک دستگاه فکري متمایز است و طرحی متفاوت برای جامعه و آینده آن در نظر دارد. ثانیا برای این طرح، مبانی و بنیادهای فکری و فلسفی دیگری را تهیه کرده است و یا به عاریت گرفته است. ثالثا قصد جریان تحریف نفوذ به دستگاه محاسباتی و تصمیم گیری کشور و تغییر نگرش تصمیم‌گیران و برنامه‌سازان جامعه است. از این‌رو، با ظاهرسازی و همسو نشان دادن خود در دغدغه‌ها و با در پرانتز قرار دادن (مستور سازی) بنیادهای فکری و فلسفی، از طریق تفاهم و تبلیغات و منصرف کردن اذهان از مبانی و اصول محوری، به حلقه‌های میانی و لایه‌های زیرین جامعه نفوذ می‌کند و به تدریج زیرساخت‌های فکری و نظری جامعه را تغییر می‌دهد. 🔸 شاید تعداد افراد و کنشگران جریان تحریف و نفوذ محدود باشند و به‌ظاهر جا و مکان زیادی هم نداشته باشد اما از طریق رسانه‌های مختلف مذهبی و تبلیغاتب، طوری خود را نمایان می‌سازد که حرف‌های مهمی و استثنایی دارد و داروی همه‌ی دردهای جامعه و بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نزد اوست. او خود را ویژه نشان می‌دهد و تنها فیلسوف و نظریه‌پرداز و تنها مفسر و شارح اندیشه‌های اسلام و آثار رهبران انقلاب اسلامی جا می‌زند. 🔹 جریان تحریف چون بیش از هر جریان فکری دیگری بر خروجی‌های عینی، شعارهای رادیکال و نمادهای جذاب اصرار دارد و از عمل، نتیجه و عینیت دم می‌زند برای نسل جوانی که میلی به کار عمیق و بنیادین ندارد جذاب‌تر و کارآمدتر جلوه می‌کند و احساس می‌کند که این جریان میان‌بری برای رسیدن سریع و پرشتاب به اهداف عینی و عملی و مبنایی حکم برای مرزبندی و تفاوت با دیگری است. 🔸 با نفوذ جریان تحریف در میان جبهه فکری انقلاب اسلامی، بدیهیات فکری و فلسفی و مسلمات علمی و نظری انکار می‌شود و همواره از نداشتن و نبودن و نمی‌توانید سخن گفته می‌شود. گذشته تمدنی ایران و اسلام انکار می‌شود، امتداد عینی و عملی حکمت و فلسفه انقلاب اسلامی نفی می‌شود، معنای فقاهت و اجتهاد دگرگون می‌شود. خلاصه‌ کشور و جامعه را در بن‌بست نظری و عملی ترسیم می‌کند و از ، و دم می‌زند. در عوض خود را ناجی ملک و ملت جلوه می‌دهد که می‌تواند طرحی نو برای خروج از بن‌بست‌های کشور بگشاید. 🔹 جریان تحریف، سخن متفاوت خود را صادقانه بیان نمی‌کند که اگر صادقانه آنچه در دل داشت بیان می‌کرد و تمایزهای فکری و فلسفی خود را با تفکر انقلاب و حکمت اسلامی صریحا آشکار می‌کرد برای جامعه نعمتی محسوب می‌شد و زمینه بحث و گفتگوی انتقادی و اجتهادی فراهم می‌شد لکن با تقیه و نفاق، حرف اصلی و تمایز بنیادین خود را مخفی می‌کند و به بازخوانی میراث رهبران و متفکران انقلاب اسلامی روی می‌آورد تا بتواند این میراث را مصادره به مطلوب کند و با لطائف الحیلی به نفع خود تفسیر و بازنمایی کند. 🔸 نقش جریان تحریف در بزنگاه‌ها بسیار پر رنگ است، در زمانی که وقت رزم است و جهاد، به گوشه‌نشینی و تولید علم و رحمانیت دعوت می‌کند و جای پای مجاهدان را سست می‌کند و جامعه را نسبت به ارکان قدرت و عزت جامعه‌ی اسلامی دچار حیرت و تحیر می‌کند. همین جریان در زمانه‌ی صلح و پیشرفت علمی و عملی، دم از جنگ و جهاد، ستیز و تقابل، کفر و شیطان می‌زند و عصر اضطرار و عسرت و حیرت و انسداد عقل و علم را تئوریزه می‌کند. 🔹 با نباید ستیز کرد و در باتلاق تقابل و تضاد گرفتار آمد که جز گسترش و تعمیق آن، در پی ندارد. همچنین نباید مسئله را شخصی کرد و به ذکر نام افراد و یا افشای علنی فعللیت‌های آنها پرداخت. بلکه کار اصلی اولا باور به وجود جریان تحریف و عدم انکار آن است و ثانیا حقیقت و ارائه‌ی تفسیر صحیح از نظام اندیشه اسلامی بر پایه‌ی آثار رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی است. ثالثا گفتمان سازی و فعالیت گسترده‌ی رسانه‌ای و تبلیغاتی از لوازم مهم مقابله با جریان تحریف است. https://eitaa.com/hekmat121/1127
📌 تحریف یا تفسیر 🔸پرسش: آیا هر کسی که کتاب حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای را تدریس می‌کند را می‌توان مفسر اندیشه‌های ایشان بدانیم و به برداشت‌های او اعتماد کنیم؟ 🔹پاسخ: ابتدا لازم است به یک نکته کلی اشاره شود و آن این است که: صرف خواندن و تدریس کردن و بازگویی یک متن، دلیلی بر اعتقاد خواننده و گوینده به آن متن و ارایه تفسیر صحیح نیست. بلکه در بسیاری از اوقات، آن متن بهانه است تا گوینده بتواند مقاصد و اهداف خود را از طریق آن متن ترویج کند. بخصوص اگر نویسنده و خالق متن دارای اعتبار دینی و یا جایگاه اجتماعی و سیاسی باشد. در این حالت و تفسیر به رأی رخ می‌دهد. به طور نمونه کم نبوده‌اند افرادی که به تفسیر و تحلیل قرآن و حدیث پرداخته‌اند اما با استناد به برداشت‌های شخصی از متن، زمینه‌ساز انحرافات بزرگ دینی بوده‌اند که شاید از ابتدا چنین قصدی هم نداشتند. در مقابل این تحریف‌گری، تفسیر و تحلیل عمیق وجود دارد که در آن سعی می‌شود هر متنی در فضای فکری و مبانی ذهنی مؤلف و شرایط اجتماعی زمانه‌ی صدور متن فهم و تحلیل عمیق شود. مفسر واقعی کسی است که به هیچ وجه مبانی و بنیان‌های فکری خود را به متن تحمیل نکند بلکه همواره تلاش داشته باشد تا متن را در چهارچوب فکری و ذهنی مؤلف بازخوانی و تفسیر کند. البته این حق برای مفسر همواره وجود دارد که پس از تفسیر و تحلیل، به نقد و بررسی کل متن و یا برخی از مدعاها و استدلالهای مؤلف بپردازد. 🛑 در مورد کتاب طرح کلی اندیشه‌ اسلامی، هم این قاعده باید رعایت شود، بخصوص اگر تفسیر و تحلیل از جایگاه منبر و تدریس عمومی باشد. اما برخی از افراد و سخنگویان تلاش داشته و دارند که از فرصت نفوذ و اقبال عمومی به این متن استفاده کنند و آن را در چهارچوب فکری خود تفسیر و مویدی بر مبانی فکری و اصول عملی خود معرفی کنند در حالی که در مبنای فکری و اصول بنیادین متفاوت از مبانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هستند و بسیاری از مبانی فلسفی ایشان -همچون معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی- را قبول ندارند ولی در این حال اینگونه به مخاطب القا می‌کنند که این اثر همسو و برآمده از مبانی فکری خودشان است. آیت الله العظمی خامنه‌ای از جمله متفکران انقلاب اسلامی و نهضت احیای تفکر دینی است و در ادامه‌ی جریان فکری و فلسفی امام خمینی، علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری قرار دارد و بر همان اساس فکری و فلسفی به تبیین الهیات اجتماعی اسلام برای ارائه‌ی دکترین اجتماعی و ترسیم ساختار حیات طیبه و جامعه‌ی فاضله‌ی اسلامی پرداخته‌اند. عنایت به این ویژگی و این مبانی و اصول فکری، شرط اصلی ورود به تفسیر و تحلیل آثار مکتوب و بیانات ایشان است و الا به تحریف و تفسیر به رأی خواهد انجامید. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 میدان فعالیت فرهنگی کجاست؟ ✍ سید مهدی موسوی 🔹 این روزها، طلاب جوان و فعالان فرهنگی، زیاد این پرسش را مطرح می‌کنند که میدان عمل و عینیت جامعه کجاست تا فعالیت‌های خود را در آنجا متمرکز کنند. 🔸 پاسخ‌های مختلفی داده می‌شود اما آنچه خیلی تکرار می‌شود این است که میدان، عرصه‌ی فکر و نظر نیست. نکته‌ای که نوعی یک دوگانه‌ی «فکر و میدان»، «نظر و عمل» را تداعی می‌کنند. انگار این تلقی در این افراد وجود دارد که «میدان» فقط عرصه‌های خُرد سیاسی و اقتصادی و یا آسیب‌های مشهود فرهنگی و اجتماعی است. مثلاً فقط موضوعاتی همچون حجاب در فلان خیابان، فساد اقتصادی در فلان مسئول، ساخت مدرسه‌ای در فلان روستا مصداق است و فقط باید به این موارد توجه کرد. 🔹 آری امثال این موارد میدان عمل و کنش فرهنگی است، اما، این تمام میدان و شاید میدان اصلی نباشد. در کریم، میدان فعالیت فرهنگی و مجاهدت، همان‌جایی است که و کمبود وجود دارد. مهم نیست در چه عرصه‌ای و به چه علتی باشد، انسان مجاهد درصدد کمبودها و عقب ماندگی‌های جامعه‌ی خود و تلاش برای اعتلای کلمة الله و قیام لله است. 🔸 براساس هستی شناسی اجتماعی برآمده از حکمت قرآنی و فلسفه‌ی متعالیه، میدان اصلی هر جامعه‌ای، عرصه‌ی فکر، اندیشه و عقلانیت آن جامعه است. وجود آشوب و بی‌نظمی در فکر و تشتت در حوزه‌ی اندیشه و عقلانیت، علت العلل همه‌ی نابسامانی‌های اجتماعی و اختلافات و عقب‌ماندگی هاست. به طور مثال، شکست‌های اجتماعی معلول شکست‌های ذهنی است. انسانی که در ذهن خود شکست بخورد و آن را قطعی بشمارد در جهان خارج شکست می‌خورد. انسانی که در ذهن و فکر، به توجیه ناهنجاری و بزه‌کاری بپردازد به انجام آن ترغیب می‌شود. فکر و اندیشه سطح زیرین و بنیادین است که به همه‌ی انتخابها، تصمیمات، راهبردها، برنامه‌ها، کنشگری‌ها و واکنشهای انسان، معنا، جهت، نظم می‌دهد و موجب تمایز یک جامعه از دیگر جوامع و ملت‌ها می‌شود. 🔹 امروز، خلأ اصلی جامعه‌ی اسلامی، خلأ فکری و نظری است. بسیاری از نسل جوان ما از معارف انقلاب به نحو تفصیلی بی‌اطلاع هستند و اصلا شناختی از بنیان‌های فکری امام خمینی و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی ندارند. امروز خیلی شعار انقلاب و امام و شهید مطهری و طرح کلی داده می‌شود، گروه‌ها و جلسات متعددی برقرار می‌شود اما عموما سطحی‌اند و کمک چندانی به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و دلگرم کردم نسل جوان نمی‌کند. 🔸 امروزه، نه تنها نسل جوان حوزوی و غیر حوزوی از معارف اساسی انقلاب اسلامی و متفکران انقلابی بی‌اطلاع است بلکه افرادی کم‌عمق و کم‌سواد و شاذگو، به عنوان متفکر و فیلسوف انقلاب و تربیت و عرفان و حتی فقیه به جامعه معرفی می‌شوند که اصول فکر و فلسفه و فقاهت رهبران انقلاب را در دل قبول ندارند هرچند در رفتار شاید همگرایی‌هایی هم داشته‌اند. اما مریدان با داستان‌سرایی و جعل تاریخ، از آنها، چهره‌های انقلابی ساخته‌اند و به خورد نسل جوان داده‌اند که باور کرده‌اند این افراد متفکر و فیلسوف انقلاب و تربیت و عرفان هستند. از این طریق، ذهن نسل جوان و فعالان فرهنگی با تفسیرهای سطحی و احساسی ای از انقلاب اسلامی انس گرفته است که انقلاب را یک ارتجاع و واپس‌گرایی معرفی می‌کند، انقلاب را شورشی علیه علم و عقل، تمدن و پیشرفت و در مسیر تضاد با جهان و سرپرستی اقتدارگرایانه‌ی اجتماعی تفسیر و تحریف می‌کنند. 🔹 بدون تردید یکی از مهمترین میدان‌های مجاهدت و فعالیت فرهنگی و رسانه‌ای، مقابله با خفی، مرموز و از جریان اصیل حوزه‌های علمی اسلام است و بهترین و سخت‌ترین مجاهدت در این عرصه، معرفی عمیق و صحیح و درست مکتب حکمی و فقاهتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی خامنه‌ای و همچنین شخصیت‌هایی نظیر شهید مطهری، علامه طباطبایی و شهید بهشتی است. نسل جوان ما اعم از حوزوی و غیر حوزوی از این سرمایه‌ی بزرگ فلسفی و فقاهتی بی‌اطلاع است و کمتر از آن بهره می‌گیرد. این مطلب را بارها و بارها حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای در بیانات خود خطاب به اقشار مختلف تذکر داده‌اند که باید انقلابی و اسلامی را از رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی به دست آورد و آن را عمیقاً درونی و پایدار کرد و براساس آن به کنش‌گری و حل مسائل عینی و عملیاتی پرداخت. 🔸 هرچند به ظاهر، این تلقی از میدان با کف جامعه، فاصله‌ی زیادی دارد اما اگر خوب و عمیق نگاه کنیم می‌بینیم که ریشه‌ای همه‌ی عقب‌ماندگی‌ها واختلافات وتشتت‌ها، خلأ فکری و نبود نظام جامع اندیشه اسلامی است. 🔹 امروزه به واسطه‌ی تحریف‌های مختلف، عموم فعالان فرهنگی از اصول مکتب فکری انقلاب اسلامی و عقلانیت برآمده از آن بی‌اطلاع هستند و خود دچار شبهات عدیده هستند. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1607
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب (تحلیلی از جریان دفتر فرهنگستان قم؛ ریشه‌ها و پیامدها) ⏹ بخش اول از ۵۰ ❇️پیشگفتار 🔹یک قرن اخیر، بواسطه‌ی آشنایی ایرانیان با علوم، مکاتب و فناوری‌های غربی، قرن ظهور جریانات و گروهای فکری وسیاسی جدیدی است که با نگرش‌ها وگرایش‌ها متفاوت و متمایزی متولد شده‌اند که هرکدام داستان وماجرای شنیدنی ودرس آموزی دارند. 🔸 توجه به چگونگی شکل‌گیری این جریانات، فرقه‌ها و گروه‌ها وهمچنین تحلیل پیامدها و نتایج آنها در مناسبات فکری ومعادلات اجتماعی، مسئله‌ای بسیار مهم واساسی است. بخصوص بعد دوران جنگ تحمیلی و ایجاد دعوای فقه پویا و فقه سنتی و همچنین مسئله‌ی قبض و بسط شریعت و نسبی بودن معرفت دینی و تاریخ‌مندی فهم شریعت بسیار مهم جلوه می‌کرد. 🔹 حساسیت من به تحلیل جریان‌ها و گروه‌ها به مطالعات دهه هفتاد باز می‌گردد. بعد از سفارشات مکرر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی خامنه‌ای(دامت برکاته) به مطالعه آثار فیلسوف انقلاب فقیه متأله شهید آیت الله مطهری (رحمة الله علیه)، با سفارش و هدایت برخی از استادان محترمِ حوزه‌ای که در آن درس می‌خواندم در سال ۱۳۷۷ توفیق حاصل شد که به مطالعه آثار استاد مطهری بپردازم و حدود ۴ سال انس دائمی با این آثار داشته باشم. 🔸کتاب‌های سیره و بخصوص و (علیه السلام) بسیار دلنشین و درس آموز بود و دید فرهنگی و اجتماعی جالبی را برایم به وجود آورد. حماسه‌ی حسینی حقیقتا یک شاهکار بود و حقیقت نهضت عاشورا را به خوبی عیان می‌کرد و در عین حال از فاجعه‌ی به خوبی پرده بر می‌داشت. بررسی نقش مخرب تحریفات لفظی و بیشتر معنوی از عاشورا به بهانه‌هایی نظیر شور و گریه بیشتر و همچنین تفسیرهای باطنی و احساسی از آن قیام و نهضت بزرگ انسان‌ساز و جامعه‌ساز، موجب ایجاد حساسیت فکری و منطقی نسبت به تحریف حقایق و بخصوص با بهانه‌های مذهبی و انقلابی از همان ابتدای طلبگی شود. 🔹آنچه در جاذبه و دافعه بیشتر از هر چیزی جلوه می‌کرد مسئله خوارج و کج‌اندیشی آنها در فهم قرآن و ایستادن آنها در برابر امام جامعه و تضعیف حکومت اسلامی بود که در عین حال با تبلیغات وسیع خود را بر حق می‌دانستند. نکته مهم در مباحث استاد، تذکر به مَرکب شدن خوارج (سوسیال مسلک) برای معاویه (لیبرال مسلک) بود. یعنی همواره معاویه‌ها از ظرفیت خوارج‌مسلک‌ها استفاده می‌کنند تا آنها به جبهه حق و حقیقت ضربه بزنند و در عین حال خود در کناری مانده و بهره‌ی ببرند. استاد مطهری در صفحات پایانی تذکر می‌دهد که این ویژگی اختصاصی به خوارج ندارد، هرچند خوارج مضمحل شدند اما روح خارجی‌گری همچنان زنده ماند و در اشعری‌گری ادامه یافت و چند قرن بعد هم در اخباری‌گری ظهور پیدا کرد چرا که مکتب‌ها و جریان‌ها از بین می‌روند اما روح آنها در جامعه و تاریخ سرگردان می‌ماند و با تغییراتی در مکتب و جریان دیگری حلول می‌کند. این نکات برایم بسیار عجیب و مهم جلوه می‌کرد و همواره ذهنم به این مشغول بود که این روح چیست که از خارجی‌گری تا اشعری‌گری و اخباری‌گری ادامه یافته است و احتمالا الان هم باید وجود داشته باشد. با دقت بیشتر در متن کتاب جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) فهمیدم که روح آن جریانات انحرافی در تفکر و تمدن اسلامی، ظاهرگرایی و تضاد و تقابل با است، تقابلی که صورتهای متنوعی در طول تاریخ بشریت و در تمدن اسلامی داشته است. در این کتاب و مباحثات جریان‌شناسانه استاد مطهری، نقش در تاریخ و تمدن برایم اهمیت ویژه‌ای یافت و مشخص شد که همه‌ی دعواهای تاریخی انسان ومجادلات کلامی و الهیاتی به ماهیت وگستره‌ی عقل دردستگاه معرفتی انسان باز می‌گردد. 🔸 ازجمله اولین آثاری که توفیق شد چندبار آنرا مطالعه کنم وبراساس آن نظام فکری‌ام ساخته شود کتاب فوق العاده زیبای استاد بود که حقیقتا چشمم رابه دنیای جدیدی باز کرد وکمک کرد درکم ازمعرفت وعلم ومعارف قرآن تغییر کند واز منظری عمیق و متفاوت به علوم اسلامی و معارف دینی و حتی تاریخ فکر و اندیشه بشری بنگرم. مفاهیمی همچون ، ، ، ، ، ، برایم مهم جلوه کرد و از این طریق فهمیدم که مقوله بسیار مهم است و ریشه‌ی بسیاری از اختلافات و تقابلهای فکری وسیاسی ریشه در اختلافات معرفت‌شناختی و نظریه‌های نسبی‌گرایانه و اراده گرایانه دارد. نظریه‌هایی که عقل را تابع اراده و حب و بغض ها (تعلقات نفسانی) و برساخته‌ی شرایط اجتماعی و سیاسی می‌دانند. همچنین نظریه‌هایی که کاشفیت علم و توانایی عقل را در شناخت واقعیت وحقیقت منکرند و به ملاک‌های دیگری همچون کارآمدی در عمل و میزان تصرف وسلطه برای ارزیابی معرفت‌ها روی آورده‌اند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1842
📌 اجتهاد در برابر نص 🔹ریشه‌ی همه‌ی مشکلات در تاریخ اسلام به یک اجتهاد بر می‌گردد «اجتهاد در برابر نص». آن هنگام که جمعی از مسلمین علیرغم صراحت و شفافیت بیان رسول اکرم (صل الله علیه و آله)، خود را دلسوزتر از پیامبر برای آینده اسلام دانستند و براساس رأی خود به اجتهاد پرداختند و با تفسیر غلط از قرآن کریم و سیره نبوی ، دیگری را جایگزین امیر المؤمنین کردند و همین شد آغاز انحراف. این جریان پر طمطراق با ادعای «اجتهاد»، «نوآوری»، «دلسوزی» و «انقلابی‌گری» با ابزار قدرتمند رسانه‌ای و خطابی، هرگونه مخالف و منتقدی را به حاشیه می‌کشاندند و از متن جامعه و تاثیر گذاری اجتماعی حذف کردند. 🔸 «اجتهاد در برابر نص» در ابتدا خیلی زیبا و انقلابی جلوه می‌کند و بسیاری از اهالی جامعه و حتی دلسوزان نسبت به آینده را با خود همراه می‌کند و عموم افراد تصور می‌کنند که این مدعیان پر طمطراق اجتهاد و نوآوری می‌توانند بار حل مسائل آینده جامعه و تمدن را به دوش بکشد. از این‌رو، عموم رسانه‌ها و حتی بسیاری از نخبگان جامعه، به تعریف و ترویج این مدعیان اجتهاد و نوآوری می‌پردازند و هرگونه نقد آنها را بر نمی‌تابند و منتقدین دلسوز و آینده‌نگر را با ترفندهای مختلف و برچسب‌های متنوع در چشم عموم مردم تخریب می‌کنند و آنها را از متن حذف و به حاشیه می‌کشانند. 🔹انقلاب اسلامی ایران هم در معرض این خطر بزرگ است کسانی به اسم انقلابی‌گری، در مقابل صریح بیانات و آثار رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی، به بهانه‌ی اجتهاد و نوآوری و تکامل، درصدد تغییر مبانی فلسفی، عرفانی و فقاهتی انقلاب و نظام اسلامی هستند و خود را دلسوزتر از رهبران انقلاب می‌دانند و به متفکر سازی و داستان‌سرایی درباره‌ی افرادی مشغولند که در ذهن و دل اساس مبانی حکمی و فقاهتی انقلاب اسلامی و امام خمینی و رهبر معظم انقلاب را قبول ندارند و درصدد ارائه جایگزین‌هایی برای آن از حیث فلسفه، عرفان و فقاهت هستند. اما این جایگزین‌ها را با اسم «مکتب انقلاب اسلامی» به خورد جامعه می‌دهند. 🔸 «اجتهاد در برابر نص در انقلاب اسلامی»، می‌تواند موضوع چند رساله‌ی دکتری و کتاب علمی و پژوهشی باشد تا خطرات پیش‌روی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را آشکار کند البته یک پیش شرط اصلی دارد و آن شجاعت علمی و نهراسیدن از صاحبان رسانه‌های قدرتمند و مقاومت در برابر بهره‌مندان ویژه از بودجه‌های کلان نهادهای مذهبی، انقلابی و دولتی است. ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2072
📌 چگونگی امکان جمع میان نقد و وحدت 🔹بعد از نگارش یادداشت کوتاه «نشانه‌ای از انحطاط فرهنگ و عقلانیت» یکی مخاطبین عزیز، پرسشی را مطرح کردند که اصل پرسش و پاسخ آن تقدیم حضور می‌شود: 🛑 پرسش: حضرت آقا بر وحدت و عدم تفرقه در میان گروه‌ها و جریانهای انقلاب تاکید دارند و این با ضرورت اهمیت نقد و انتقاد چگونه قابل جمع است؟ آیا برای تحقق وحدت جبهه‌ای میان انقلابیون نباید سکوت کرد و در برابر اصلاح‌طلبان و منتقدان از اختلافات فکری و نظری خودمان حرف نزنیم؟ ❇️ پاسخ: از مسلمات مکتب فکری انقلاب اسلامی، وحدت جامع و همه‌جانبه برای حفظ اسلام، نظام و ایران اسلامی و تقویت مسلمانان جهان است. در نظام فکری امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت‌الله العظمی خامنه‌ای(دامت برکاته)، وحدت یک راهبرد (استراتژی) اصلی و اصل محوری در است نه یک تاکتیک و قراداد اجتماعی خُرد و قبیله‌گرایانه برای حفظ منافع حزبی و گروهی. اندیشه‌ی وحدت گزینشی نیست. وحدت در همه‌ی سطوح کلان و خرد آن مقصود است و باید به همه سطوح آن توجه داشت و به همه لوازم آن پایبند بود: ✔️میان همه آحاد ملت، ✔️میان اقوام و مذاهب، ✔️میان همه‌ی احزاب و گروه‌های سیاسی درون نظام با گرایش‌های متنوع، ✔️میان ملت و دولت، ✔️میان دولت و مجلس و قوه قضائیه، ✔️میان حوزه و دانشگاه، ✔️میان پیشرفت و عدالت، ✔️میان علم اسلامی و پیشرفت های بشری، ✔️میان امت اسلامی در راستای گسترش جبهه مقاومت بین‌المللی. و هرکس در هر لباس و جایگاهی که در میان همه‌ی آحاد ملت، میان دولت و مجلس، میان حوزه و دانشگاه، میان پیشرفت و عدالت، میان علم اسلامی و تجربه‌های علمی بشری و میان امت اسلامی به هر بهانه سیاسی، مذهبی و ... سازی و افکنی کند و تضاد و ستیز را در جامعه نهادینه کند و به هر جریان، جناح و گروه‌ اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی همسو و یا غیر همسو، هرگونه توهین کند و تهمت بزند و به بهانه‌های واهی آنها را خارج از اصل انقلاب واسلام و نظام تفسیر کند قطعا است و وحدت و همبستگی اجتماعی رااز بین برده است و باید نزد همگان شناخته شوند ودر مقابل جریان اصیل انقلاب و مکتب وحدت بخش اسلام به درستی تبیین ومعرفی شود. 🔸نتیجه: ۱. وحدت همه آحاد جامعه وهمه‌ی امت اسلامی مهم واساس است ونه فقط یک گروه خاص و هم حزبی‌ها و هم گروه‌های خودمان؛ ۲. تفرقه واختلاف‌افکنی غلط است که محصول دوگانه‌های و ، و ، و ، و است و نه اصل متعالی و مترقی منصفانه و علمی وبررسی و وبیان صریح و شفاف بدون نفاق که یک ضرورت مهم و اساسی برای رشد وبلوغ اجتماعی وشناخت جریان‌ها و گروه‌ها است تا هر کس سر جای خود قرار گیرد تا حق و عدالت تحقق یابد والا موجب هرج ومرج علمی، نفاق، دورویی، انحراف و التقاط می‌شود البته در لباس اسلام و انقلاب و ...؛ ۳. لذا جریان‌ها و اندیشه‌های غلطی که موجب اختلاف افکنی، دوقطبی‌های کاذب در جامعه و میان امت اسلامی می‌شوند و به تحریف و تفسیر غلط مکتب اصیل انقلاب اسلامی مشغولند را -از هر طیف و گروهی که باشند- حتما باید نقد صریح و بررسی دقیق و برخورد منطقی و کرد تا بتوان ازوحدت وهمبستگی همه آحاد جامعه وپیوستگی ملت ودولت دفاع کرد. ۴. در برابر تفسیرهای غلط از مکتب فکری انقلاب اسلامی و تحریف اندیشه‌های امام ورهبری باید مجاهدان ایستاد وحقیقت متعالی آن مکتب را با مستندات دقیق وروش عالمانه ومجتهدانه برای آحاد جامعه شرح و تفسیر کرد. (جهاد تبیین). ۵. همه شواهد و قرائن در مکتب فکری انقلاب اسلامی و متفکران معاصر ما بر این نکته دلالت دارد که بزرگترین آفت و آسیب یک جامعه دینی، آفت درونی و عنصر و غفلت از مبانی فکری و اصول بنیادین اسلام و انقلاب است و همه عوامل دیگر زمانی موثرند که جامعه از این جهت دچار مشکل و بحران شده باشد. به همین دلیل، حضرت آقا در عموم دیدارهای خود با جوانان، طلاب و دانشجویان بر ضرورت و اهمیت تعمیق بنیادهای فکری و تقویت نظام فکری و اعتقادی تاکید فراوان دارند و همه آنها را به مطالعه آثار استاد شهید آیت الله مطهری و برخی از حکیمان انقلاب توصیه می‌کنند و بارها فرموده اند که عامل انحراف و ریزش بسیاری از انقلابیون در سالهای قبل و بعد پیروزی انقلاب اسلامی، ضعف در بنیان‌های اعتقادی و اعتماد به تفسیرهای غلط چپ و راست از اسلام بوده است. ۶. بر همین اساس، حضرت آقا، جهاد تبیین را یک ضرورت برای ادامه نظام اسلامی می‌دانند وطلاب وروحانیت را مسئول حفاظت از بنیان‌های عقیدتی جامعه برهمان مبنای مکتب فکری امام، آثار علامه طباطبایی و شهید مطهری و شهید بهشتی معرفی می‌کنند وهرگونه تغییر آن مکتب فکری و فلسفی و فقاهتی را و می‌خوانند وهمگان را از آن پرهیز می‌دهند. https://eitaa.com/hekmat121/2191