eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.5هزار دنبال‌کننده
649 عکس
170 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 دو رویه‌ی تحریف 🔹جامعه‌ی دینی چون بر اساس یک دستگاه معرفتی و منظومه فکری منسجم پدید می‌آید همواره در معرض انحراف و التقاط است. ریشه آن هم تحریف منظومه فکری و تقلیل کل به جزء و جایه جایی مواضع آرمان‌ها و ارزشهاست. اساس این منظومه‌ی فکری و ساختار حاکم بر اجزا و عناصر است که صورت و هیأت ویژه‌ای به آن بخشیده که به نتایج و آثار عینی و عملی خاصی منتهی شده است که اگر آن نظام و هیأت نبود، این نتایج و آثار محقق نمی‌شد. 🔸در فرهنگ قرآنی تحریف جابجایی کلمات و معارف و خارج کردن آنها از مواضع اصلی خود است(نساء ٤٦). یعنی اصل را جای فرع، و فرع را جای اصل نشاندن است. اگر جای اصل و فرع تغییر کرد سامانه و نظام حاکم بر منظومه‌ی فکری هم تغییر می‌کند و منظومه‌ی دیگری ساخته و پرداخته می‌شود. قهرا نتایج و آثار متفاوتی را هم در پی خواهد داشت. 🔹 برخی از ساده اندیشان مذهبی و انقلابی، تلقی می‌کنند که اگر ظاهرِ بیان کسی مذهبی بود و در سخن برخی از شعارها و نمادهای مذهبی و انقلابی را تکرار کرد و بر برخی وجوه مذهب تاکید و اصرار داشت این شخص را می‌توانند متفکر مذهب و مجتهد در دین بشناسند و پای منبر و سخنرانی‌های او در مسیر بسط منظومه‌ی فکری اسلام و انقلاب اسلامی حرکت کنند. 🔸 در حالی که مجتهد در دین و یا متفکر انقلاب بودن صرفا به شباهت بیانی و یا تاکید بیش از اندازه بر برخی از شاخه‌ها و محصولات فکر اسلامی و انقلابی نیست، بلکه اعتقاد و باور به حاکم بر کل منظومه‌ی فکری و ساختار اندیشه انقلاب است. نظمی که محصول بنیادهای فکری و فلسفی اندیشه‌ی اسلامی است. نظمی که ریشه در حکمت قرآنی متعالیه و عرفان ناب اسلامی دارد که به فقاهت و اجتهاد روشمند در دین باورمند است. 🔹 تحریف دو رویه دارد: ۱. ظاهر سازی و ۲. پنهان سازی. ظاهر سازی به معنای "خواهی نشو رسوا همراه جماعت شو"‌. لذا به گونه‌ای خود را می‌آراید و از ارزش‌ها و هنجارهای جامعه سخن می‌گوید که عموم جامعه او را از خود و بلکه بهتر از خود بپندارد و با اغوا و تبلیغات به سطحی از تفاهم و نفوذ دست پیدا کند. تا جایی که از مرجعیت اجتماعی برخوردار می‌شود و باب هرگونه انتقادی بدو بسته می‌شود. پنهان سازی رویه دیگر ظاهرسازی است یعنی پنهان کردن افکار و اندیشه‌های خود، مخفی کردن اهداف و آرمان‌هایی که آنها را صحیح و متفاوت از تلقی جاری در جامعه می‌داند. 🔸 در جریان تحریف، صداقت و یک رنگی نیست، برهان و استدلال حرف اول را نمی‌زند، گفتگو و نگارش صریح و بی‌پرده جایی ندارد، حرف واحدی از آنها شنیده نمی‌شود، تفسیر و توضیح متفاوت و متکثری از مبانی و اندیشه‌های خود عرضه می‌کنند، در برابر هر حرف نو و مطلب جدیدی چنین وانمود می‌کنند که آنها هم به آن انديشيده‌اند و برای آن هم حرفی دارند و کاری باید انجام دهند، همه جا هستتد و در همه‌ی امور دخالت دارند، بیش از همه رسانه دارند و بیشتر از رفاقت و تفاهم و گفتگو حرف می‌زنند اما با لطائف الحیلی و با کمترین حاشیه منتقدان را از صحنه خارج می‌کنند به گونه‌ای که مخاطب تصور کند که منتقد آنها شخص بی‌سواد، بی‌اخلاق، برچسب زن، وحدت‌شکن، نفوذی دشمن، ... است و می‌بایست حذف شود. https://eitaa.com/hekmat121
📌جریان تحریف 🔹تحریف گاه توسط یک یا چند نفر با دغدغه‌های مختلف (وظیفه‌گرایانه و یا ستیزه‌جویانه) صورت می‌گیرد که یا از سر محبت جاهلانه و یا نفوذ آگاهانه دست به تحریف دستگاه فکري و منظومه‌ی معرفتی اسلام می‌زنند. این نوع از تحریف چندان خطر آفرین نیست و به افشاگری و موضع‌گیری علنی و اجتماعی نیازی ندارد چه بسا مضر هم باشد چرا که موجب علنی شدن و گسترش و تعمیق باطل می‌شود. در مواجهه‌ی با این افراد بهترین کار نصیحت و موعظه و تذکر شخصی در خفا است. 🔸اما مسئله تحریف در قامت یک فکری و اجتماعی با اهداف مشخص و فعالیت شبکه‌ای برای نفوذ به دستگاه محاسباتی جامعه بسیار متفاوت است. ماهیت با تحریف یک یا چند فرد در گوشه و کنار جامعه و حتی رسانه کاملا فرق می‌کند و شیوه‌ی رویارویی دیگری را می‌طلبد. 🔹جریان تحریف اولا یک شبکه‌ی انسانی با یک دستگاه فکري متمایز است و طرحی متفاوت برای جامعه و آینده آن در نظر دارد. ثانیا برای این طرح، مبانی و بنیادهای فکری و فلسفی دیگری را تهیه کرده است و یا به عاریت گرفته است. ثالثا قصد جریان تحریف نفوذ به دستگاه محاسباتی و تصمیم گیری کشور و تغییر نگرش تصمیم‌گیران و برنامه‌سازان جامعه است. از این‌رو، با ظاهرسازی و همسو نشان دادن خود در دغدغه‌ها و با در پرانتز قرار دادن (مستور سازی) بنیادهای فکری و فلسفی، از طریق تفاهم و تبلیغات و منصرف کردن اذهان از مبانی و اصول محوری، به حلقه‌های میانی و لایه‌های زیرین جامعه نفوذ می‌کند و به تدریج زیرساخت‌های فکری و نظری جامعه را تغییر می‌دهد. 🔸 شاید تعداد افراد و کنشگران جریان تحریف و نفوذ محدود باشند و به‌ظاهر جا و مکان زیادی هم نداشته باشد اما از طریق رسانه‌های مختلف مذهبی و تبلیغاتب، طوری خود را نمایان می‌سازد که حرف‌های مهمی و استثنایی دارد و داروی همه‌ی دردهای جامعه و بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نزد اوست. او خود را ویژه نشان می‌دهد و تنها فیلسوف و نظریه‌پرداز و تنها مفسر و شارح اندیشه‌های اسلام و آثار رهبران انقلاب اسلامی جا می‌زند. 🔹 جریان تحریف چون بیش از هر جریان فکری دیگری بر خروجی‌های عینی، شعارهای رادیکال و نمادهای جذاب اصرار دارد و از عمل، نتیجه و عینیت دم می‌زند برای نسل جوانی که میلی به کار عمیق و بنیادین ندارد جذاب‌تر و کارآمدتر جلوه می‌کند و احساس می‌کند که این جریان میان‌بری برای رسیدن سریع و پرشتاب به اهداف عینی و عملی و مبنایی حکم برای مرزبندی و تفاوت با دیگری است. 🔸 با نفوذ جریان تحریف در میان جبهه فکری انقلاب اسلامی، بدیهیات فکری و فلسفی و مسلمات علمی و نظری انکار می‌شود و همواره از نداشتن و نبودن و نمی‌توانید سخن گفته می‌شود. گذشته تمدنی ایران و اسلام انکار می‌شود، امتداد عینی و عملی حکمت و فلسفه انقلاب اسلامی نفی می‌شود، معنای فقاهت و اجتهاد دگرگون می‌شود. خلاصه‌ کشور و جامعه را در بن‌بست نظری و عملی ترسیم می‌کند و از ، و دم می‌زند. در عوض خود را ناجی ملک و ملت جلوه می‌دهد که می‌تواند طرحی نو برای خروج از بن‌بست‌های کشور بگشاید. 🔹 جریان تحریف، سخن متفاوت خود را صادقانه بیان نمی‌کند که اگر صادقانه آنچه در دل داشت بیان می‌کرد و تمایزهای فکری و فلسفی خود را با تفکر انقلاب و حکمت اسلامی صریحا آشکار می‌کرد برای جامعه نعمتی محسوب می‌شد و زمینه بحث و گفتگوی انتقادی و اجتهادی فراهم می‌شد لکن با تقیه و نفاق، حرف اصلی و تمایز بنیادین خود را مخفی می‌کند و به بازخوانی میراث رهبران و متفکران انقلاب اسلامی روی می‌آورد تا بتواند این میراث را مصادره به مطلوب کند و با لطائف الحیلی به نفع خود تفسیر و بازنمایی کند. 🔸 نقش جریان تحریف در بزنگاه‌ها بسیار پر رنگ است، در زمانی که وقت رزم است و جهاد، به گوشه‌نشینی و تولید علم و رحمانیت دعوت می‌کند و جای پای مجاهدان را سست می‌کند و جامعه را نسبت به ارکان قدرت و عزت جامعه‌ی اسلامی دچار حیرت و تحیر می‌کند. همین جریان در زمانه‌ی صلح و پیشرفت علمی و عملی، دم از جنگ و جهاد، ستیز و تقابل، کفر و شیطان می‌زند و عصر اضطرار و عسرت و حیرت و انسداد عقل و علم را تئوریزه می‌کند. 🔹 با نباید ستیز کرد و در باتلاق تقابل و تضاد گرفتار آمد که جز گسترش و تعمیق آن، در پی ندارد. همچنین نباید مسئله را شخصی کرد و به ذکر نام افراد و یا افشای علنی فعللیت‌های آنها پرداخت. بلکه کار اصلی اولا باور به وجود جریان تحریف و عدم انکار آن است و ثانیا حقیقت و ارائه‌ی تفسیر صحیح از نظام اندیشه اسلامی بر پایه‌ی آثار رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی است. ثالثا گفتمان سازی و فعالیت گسترده‌ی رسانه‌ای و تبلیغاتی از لوازم مهم مقابله با جریان تحریف است. https://eitaa.com/hekmat121/1127
🔻بخش اول 💠 ، و 🔰توحید و عبودیت وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56/الذاریات) این آیه بنا بر استثنا در سیاق نفی، انحصار مؤکد را می رساند. عبودیت تنها و تنها هدفی است که انسان برای آن خلق شده است. اما این هدف چه گستره و عمقی را در بر می گیرد؟ همان گستره و عمقی که عظیم ترین حقیقت هستی یعنی توحید دارد، این هدف یعنی عبودیت نیز به همان اندازه گستره و ژرفا دارد. گستره و ژرفای حقیقت توحید هم به واسطه گزارشات شهودی عرفا در دانش عرفان نظری تبیین گشته و هم با تبیین فلسفی و برهانی در دانش فلسفه خاصه حکمت متعالیه. صرفا افعال ما نیست که بایستی رنگ و بوی توحیدی بگیرد. بلکه این ما با همه ساحتها و شئوناتش است که بایستی جز صبغة الله چیزی جز از آن نمودار نگردد. نه تنها ما، بلکه و گرایش و عواطف ما و ما نیز بایستی عبودیت خدا در آن به عنوان هدف همیشه مد نظر باشد. در دانش فلسفه تبیین می گردد که علت فاعلی متمم علت غایی است و فاعل با غایت گرفتن امری از جنس غایت می شود و بلکه در صیرورتی خود غایت می شود. پس انسان با هدف گرفتن توحید در همه ساحت های زندگی اش، از جنس توحید می شود و انسان به جایی می رسد که كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها(حدیث قرب نوافل/در قرب نوافل حق تنزل مى كند و چشم و گوش عبد مى شود كه شنونده و بيننده عبد است)(1) بلکه انسان در صعودش به جایی می رسد که كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها(حدیث قرب فرائض/در قرب فرائض عبد ترفع مى يابد و صعود و عروج پيدا مى كند و بالا مى رود و چشم و گوش حق مى شود كه گوينده و شنونده بيننده حق است)(2) 🔰توحید و دانش و اندیشه اسلامی از روز اول آفرینش و حتی خود آفرینش چیزی جز نبوده است. دغدغه تاریخی انبیاء نیز چنین بوده و اوصیاء و اولیاء نیز در همین راه خون خود را فدا کرده اند. در این میان نیز دانشهای اسلامی به نوعی هدف غایی که دنبال می کرده اند چیزی جز نبوده است. دانشمندان و اندیشمندان بزرگ اسلامی نیز به این هدف غایی التفات داشته اند اما گاه این هدف در اندیشه طفلان و نااهلان عرصه دانش و اندیشه به فراموشی و غفلت سپرده میشده و می شود. در راستای تبیین و ترسیم زندگی موحدانه در ساحت افعال و بسط در این زمینه بوده است. دانش نیز در پی حراست از مرزهای پی ریزی شده است. همچنین دانش با دغدغه شناخت عظیم ترین حقیقت هستی یعنی بسط پیدا کرده است. آنجا که در صحبت می کند او چیزی غیر از شناخت حق تعالی را دنبال نکرده، آنجا که رابطه علیت را تقریر نوینی صدرا از آن ارائه داد به دنبال آن بود که «کلّ من علیها فان» را به واسطه تبیین کند. آنجا که حرکت جوهری در حکمت متعالیه ترسیم و تصویر می گشت نافذان بصیرت عرصه دانش میدانستند که این چیزی جز ترسیم نیست. دانش عرفان اسلامی هم پیش از آن که وجود یابد این عرفان و شهود و دریافت حقیقت بود که موجود بوده و دانش عرفان اسلامی چه عرفان نظری و چه عرفان عملی گزارش دریافت های شهودی و تجربه های سالکانه است. البته که مراتب توحید و بسط توحیدی که این دانش ها نشانه گرفته اند بر اساس فهمی که از توحید داشته اند بسیار متفاوت است و در این میان عرفان اسلامی از برترین فهم ها برخوردار است که به مدد وحی و بیان فاخر حضرات معصومین علیهم السلام به انضباط و دقت مثال زدنی دست یافته است. در طول تاریخ عرصه فکر سرزمینهای اسلامی، توحید به عنوان عظیم ترین حقیقت هستی سائس اصلی مسیر دانش و اندیشه اسلامی بوده است. فلذا یقینا ساحت اندیشه اسلامی اگر می خواهد به اصالت تاریخی خود پایبند بماند بایستی عبودیت الله در ساحت اندیشه و دانش را مد نظر داشته باشد. 🔰 و ساحت اندیشه و دانش 💢❓💢سوالی که مطرح می شود این است که چگونه عرصه دانش و اندیشه ساحتی برای عبودیت شود؟! چرا که آزادی در تفکر و اندیشه رکن رکین آن است و این مقوله با تعبّد که سلب آزادی است جمع نمی شود؟! تعبّد یعنی اطاعت بی چون و چرا در حالیکه فکر و دانش عرصه ایست که اطاعت بی چون و چرا در آن بی معناست. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
📌 نظم قرآنی مبنایی برای نظام جامع اندیشه اسلامی معرفی کتاب این چند کتاب نمونه‌ای از یک مطالعه گسترده در جهان اسلام پیرامون نظم قرآنی و امتداد اجتماعی آن است. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 میدان فعالیت فرهنگی کجاست؟ ✍ سید مهدی موسوی 🔹 این روزها، طلاب جوان و فعالان فرهنگی، زیاد این پرسش را مطرح می‌کنند که میدان عمل و عینیت جامعه کجاست تا فعالیت‌های خود را در آنجا متمرکز کنند. 🔸 پاسخ‌های مختلفی داده می‌شود اما آنچه خیلی تکرار می‌شود این است که میدان، عرصه‌ی فکر و نظر نیست. نکته‌ای که نوعی یک دوگانه‌ی «فکر و میدان»، «نظر و عمل» را تداعی می‌کنند. انگار این تلقی در این افراد وجود دارد که «میدان» فقط عرصه‌های خُرد سیاسی و اقتصادی و یا آسیب‌های مشهود فرهنگی و اجتماعی است. مثلاً فقط موضوعاتی همچون حجاب در فلان خیابان، فساد اقتصادی در فلان مسئول، ساخت مدرسه‌ای در فلان روستا مصداق است و فقط باید به این موارد توجه کرد. 🔹 آری امثال این موارد میدان عمل و کنش فرهنگی است، اما، این تمام میدان و شاید میدان اصلی نباشد. در کریم، میدان فعالیت فرهنگی و مجاهدت، همان‌جایی است که و کمبود وجود دارد. مهم نیست در چه عرصه‌ای و به چه علتی باشد، انسان مجاهد درصدد کمبودها و عقب ماندگی‌های جامعه‌ی خود و تلاش برای اعتلای کلمة الله و قیام لله است. 🔸 براساس هستی شناسی اجتماعی برآمده از حکمت قرآنی و فلسفه‌ی متعالیه، میدان اصلی هر جامعه‌ای، عرصه‌ی فکر، اندیشه و عقلانیت آن جامعه است. وجود آشوب و بی‌نظمی در فکر و تشتت در حوزه‌ی اندیشه و عقلانیت، علت العلل همه‌ی نابسامانی‌های اجتماعی و اختلافات و عقب‌ماندگی هاست. به طور مثال، شکست‌های اجتماعی معلول شکست‌های ذهنی است. انسانی که در ذهن خود شکست بخورد و آن را قطعی بشمارد در جهان خارج شکست می‌خورد. انسانی که در ذهن و فکر، به توجیه ناهنجاری و بزه‌کاری بپردازد به انجام آن ترغیب می‌شود. فکر و اندیشه سطح زیرین و بنیادین است که به همه‌ی انتخابها، تصمیمات، راهبردها، برنامه‌ها، کنشگری‌ها و واکنشهای انسان، معنا، جهت، نظم می‌دهد و موجب تمایز یک جامعه از دیگر جوامع و ملت‌ها می‌شود. 🔹 امروز، خلأ اصلی جامعه‌ی اسلامی، خلأ فکری و نظری است. بسیاری از نسل جوان ما از معارف انقلاب به نحو تفصیلی بی‌اطلاع هستند و اصلا شناختی از بنیان‌های فکری امام خمینی و سایر متفکران اصیل انقلاب اسلامی ندارند. امروز خیلی شعار انقلاب و امام و شهید مطهری و طرح کلی داده می‌شود، گروه‌ها و جلسات متعددی برقرار می‌شود اما عموما سطحی‌اند و کمک چندانی به پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و دلگرم کردم نسل جوان نمی‌کند. 🔸 امروزه، نه تنها نسل جوان حوزوی و غیر حوزوی از معارف اساسی انقلاب اسلامی و متفکران انقلابی بی‌اطلاع است بلکه افرادی کم‌عمق و کم‌سواد و شاذگو، به عنوان متفکر و فیلسوف انقلاب و تربیت و عرفان و حتی فقیه به جامعه معرفی می‌شوند که اصول فکر و فلسفه و فقاهت رهبران انقلاب را در دل قبول ندارند هرچند در رفتار شاید همگرایی‌هایی هم داشته‌اند. اما مریدان با داستان‌سرایی و جعل تاریخ، از آنها، چهره‌های انقلابی ساخته‌اند و به خورد نسل جوان داده‌اند که باور کرده‌اند این افراد متفکر و فیلسوف انقلاب و تربیت و عرفان هستند. از این طریق، ذهن نسل جوان و فعالان فرهنگی با تفسیرهای سطحی و احساسی ای از انقلاب اسلامی انس گرفته است که انقلاب را یک ارتجاع و واپس‌گرایی معرفی می‌کند، انقلاب را شورشی علیه علم و عقل، تمدن و پیشرفت و در مسیر تضاد با جهان و سرپرستی اقتدارگرایانه‌ی اجتماعی تفسیر و تحریف می‌کنند. 🔹 بدون تردید یکی از مهمترین میدان‌های مجاهدت و فعالیت فرهنگی و رسانه‌ای، مقابله با خفی، مرموز و از جریان اصیل حوزه‌های علمی اسلام است و بهترین و سخت‌ترین مجاهدت در این عرصه، معرفی عمیق و صحیح و درست مکتب حکمی و فقاهتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی خامنه‌ای و همچنین شخصیت‌هایی نظیر شهید مطهری، علامه طباطبایی و شهید بهشتی است. نسل جوان ما اعم از حوزوی و غیر حوزوی از این سرمایه‌ی بزرگ فلسفی و فقاهتی بی‌اطلاع است و کمتر از آن بهره می‌گیرد. این مطلب را بارها و بارها حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای در بیانات خود خطاب به اقشار مختلف تذکر داده‌اند که باید انقلابی و اسلامی را از رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی به دست آورد و آن را عمیقاً درونی و پایدار کرد و براساس آن به کنش‌گری و حل مسائل عینی و عملیاتی پرداخت. 🔸 هرچند به ظاهر، این تلقی از میدان با کف جامعه، فاصله‌ی زیادی دارد اما اگر خوب و عمیق نگاه کنیم می‌بینیم که ریشه‌ای همه‌ی عقب‌ماندگی‌ها واختلافات وتشتت‌ها، خلأ فکری و نبود نظام جامع اندیشه اسلامی است. 🔹 امروزه به واسطه‌ی تحریف‌های مختلف، عموم فعالان فرهنگی از اصول مکتب فکری انقلاب اسلامی و عقلانیت برآمده از آن بی‌اطلاع هستند و خود دچار شبهات عدیده هستند. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1607
📌 تذکر یک اشتباه راهبردی کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» صرفا یک کتاب ادبی و شور افکن و هیجان انگیز نیست که برخی بر آن تأکید دارند و انتظار موج آفرینی و آتشفشانی رادیکالی و ضربتی از آن دارند و هر چه غیر این را بخصوص آتش‌نشان می‌خوانند. بلکه در درجه اول یک کتاب معرفتی و علمی است که در ادامه سنت کلامی، فلسفی و الهیاتی متفکران مسلمان تا دوران معاصر و بخصوص دستگاه الهیاتی و مکتب فکری انقلاب اسلامی به وجود آمده است و یک صورت و شیوه‌ی جدید در نظام معرفت دینی را عرضه می‌کند و همین نظام واره‌ی معرفتی بدیع، این کتاب را برجسته ساخته است و موجب اقبال نسل جوان شده است. بنابراین کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» یک کتاب نظری و علمی و عقلانی نظام واره است و می‌تواند بنیاد فکری عقلانیت و خلاقیت کنش‌گران انقلاب اسلامی باشد. نتیجه این طرح‌واره حکیمانه و فقیهانه، موج آفرینی و حرکت مسئولانه و متعهدانه برای بسط ولایت و همبستگی اجتماعی و سازندگی همه‌جانبه‌ای ایران عزیز است. نهضت نرم‌افزاری و جنبش تولید علم و رسیدن به قله‌های بلند علم و فن‌آوری، از مهمترین ابعاد موج آفرینی و حرکت پرتلاش الهیات صاحب کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. ✍ سید مهدی موسوی دوشنبه ۳ دی‌ماه ۱۴۰۳ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1793
📌 استثناانگاری و کتاب‌نخوانی (درآمدی بر فهم و تفسیر آثار متفکران انقلاب اسلامی) 🔹 یکی از پدیده‌های مکرری که در ایران به طور عام و حوزویان به‌طور خاص دیده می‌شود پدیده «استثناانگاری» و «معجزه‌پنداری» افراد یا آثار است. یعنی بعد از آنی که یک شخص با یک متفکر و گوینده آشنا می‌شود و یا کتابی را خوب و دقیق می‌خواند و با حرف‌ها و نظرات جدیدی آشنا می‌شود که تا قبل آن نخوانده و نشنیده است به سرعت حکم بر فوق‌العاده بودن، استثنابودن و معجزه بودن آن متفکر، گوینده و یا کتاب و نظریه می‌کند و معتقد می‌شود که هیچ فرد دیگری مثل او وجود ندارد و هیچ شخص دیگری چنین نظریه‌ای نداده است. 🔸 این یک پدیده رایج و متداول میان ما ایرانیان و حوزویان است. نتیجه این نگاه هم، اثبات یک نفر و نفی دیگران است، یعنی «اثبات شئ، نفی ماعدا می‌کند»!!! 🔹 این پدیده‌ی استثناانگاری، معحزه‌پنداری و نفی دیگران، اگر چه ریشه در «حبّ الشئ یعمی و یصم» دارد؛ اما اگر خوب بنگریم ریشه عمیق‌تری دارد و آن هم «کتاب نخواندن» و گستره‌ی اطلاعاتی و مطالعاتی کم آنها از تاریخ اندیشه، متفکران، کتابها و نظریه‌هاست. 🔸 افرادی که زیاد کتاب نمی‌خوانند و با کتابهای متفکران و نویسندگان آشنا نیستند و از تاریخ فکر و اندیشه مطلع نیستند، زمانی که به یک فرد و یا کتابی بر می‌خورند که نکات جدیدی دارد سریع جذب می‌شوند و به همان اکتفا می‌کنند و حاضر نیستند به تاریخ اندیشه مراجعه کنند و ریشه های فکری و استادان و‌هم‌عصران آن متفکر را مطالعه و مقایسه کنند و وجه شباهت‌ها و تمایزهای میان آنها را به دقت بررسی کنند.‌ نتیجه این ضعف مطالعاتی، محدود شدن و بسته شدن ذهن‌ها و قضاوت‌های زودهنگام و از سرِ حبّ و بغض سطحی است. 🔹 والا افرادی که اهل مطالعه‌ی جدی و واقعی تاریخ اندیشه هستند و با متفکران و کتابها مأنوس هستند و از تازه‌های چاپ و نشر مطلع هستند و کتابهایی که از متفکران گذشته تا امروز هست را مطالعه و تحقیق و مقایسه کنند، می‌یابند که هیچ متفکری استثنا نیست، هیچ کتاب بشری، معجزه نیست و هیچ نظریه‌ی علمی در خلأ به وجود نمی‌آید و بدون سابقه و پیشینه نیست. بلکه همه‌ی متفکران بر دوش متفکران قبل از خود ایستاده‌اند و به نحو حداکثری از آثار و اندیشه‌های آنان بهره برده‌اند. در خط به خط هر اثر و نظریه‌ای، متفکران پیشین و نظریه‌های دیگران به نحو آگاهانه و یا غیر آگاهانه حضور دارند. 🔸 افراد أهل مطالعه‌ی حقیقی و تحقیق واقعی (یعنی مأنوس به کتاب‌های قدیم و جدید، داخلی و خارجی، عمومی و تخصصی)، خوب می‌دانند که در هر عصر و دورانی - که گاه سیصد چهارصد سال طول می‌کشد- متفکران و نویسندگان، دغدغه‌های مشترکی دارند و از روح زمانه و دردهای مشترکی برخوردارند و در افق‌های نزدیک به یکدیگر می‌اندیشند. با هم گفت‌وگوی مستقیم و غیرمستقیم دارند، از آثار یکدیگر استفاده می‌کنند؛ به نحوی که اگر خوب در آثار و اندیشه‌های آنها نگاه شود و مقایسه شود، بخش اعظم تولیدات آنها شباهت زیادی به هم دارد؛ هرچند که تمایزهای آنها در واژه‌پردازی، اصطلاح‌سازی، نحوه استدلال و نتیجه‌گیری و ... نیز غیر قابل انکار است. 🔹 هنر معلمان، مروجان و مفسران یک متفکر و یک اندیشه این نیست که استثناانگاری کند و یا معجزه‌پنداری، ذهن مخاطب را محدود کند و آنها را نسبت به سایر متفکران و اندیشه‌ها بدبین کند و آنها را در جهل مرکب فرو ببرد، بلکه هنر این است‌که ذهن مخاطبان را باز کرد، آنها را با تاریخ فکر و اندیشه و حیات متفکران مختلف آشنا کند، تطورات و تحولات فکر و اندیشه را به درستی تحلیل کند، ریشه های فکری متفکر و کتاب مورد نظر خود را نشان دهد، اشتراکات و شباهت‌های آنها را با دیگر متفکران هم‌عصر آشکار کند و بعد همه‌ی اینها، تمایزها و نوآوری‌های متفکر و کتاب مورد نظر را تبیین کند. 🔸 در عقلانیت انقلاب اسلامی، هرگونه استثناانگاری، معجزه‌پنداری و نفی دیگران، مردود است. متفکران انقلاب اسلامی در ادامه متفکران و اندیشمندان مسلمان از صدر اسلام تا دوران معاصر، حرکت کرده‌اند. تحولات گسترده علمی و اجتماعی در دوران معاصر را مطالعه کرده‌اند و از بخشهای مثبت آن تأثیر پذیرفته‌اند و به بازخوانی اندیشه اسلامی و پاسخ به پرسش‌های پرداخته‌اند. متفکران انقلاب اسلامی در ادامه الهیات اجتماعی دو سده اخیر جهان اسلام، اندیشیده‌اند و به صورت یک جبهه واحد متصل و هماهنگ به تولید فکر پرداخته‌اند و از آثار و اندیشه‌های یکدیگر و سایر مصلحان، روشنفکران و نویسندگان بهره برده‌اند و بعداز آن به نگارش کتاب پرداخته‌اند. 🔹متفکران انقلاب اسلامی همچون امام‌خمینی، آیت‌الله‌خامنه‌ای، علامه‌طباطبایی، شهیدان مطهری، بهشتی، باهنر، آیت‌الله طالقانی و... یک جبهه فکری مکمل و‌ مؤید هم هستند. ✍ سید مهدی موسوی سه شنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۳ ┄══•ஜ📖ஜ•══┄ ❇️ https://eitaa.com/usul121/1794
📌 ضرورت فهم معنا شناختی استعاره‌های قرآنی (نقدی بر تجارت فهمی انسان، دین و آخرت و تجارت پنداری زندگی) 🔹قرآن کریم با استعارات مفهومی فراوانی با مخاطب سخن می‌گوید تا بتواند از طریق نوعی شباهت سازی و ارتباط میان دو قلمرو، معنا و معرفتی را منتقل کند. استعارات، یک مثال و مجاز منفرد در کلام نیست بلکه هر استعاره مفهومی تعدادی مفاهیم استعاری را به دنبال خود پدید می‌آورد و یک شبکه مفهومی از مفاهیم به هم پیوسته را به فرهنگ عرضه می‌کند. از این‌رو، استعارات در بستر فرهنگ و زمان و مکان به وجود می‌آیند و ممکن است در زمانه‌ی دیگری معنای دیگری را منتقل کند. 🔸قرآن کریم با هدف ایجاد تحوّل در اندیشه بشر و گشودن افق‌های معنایی، فضاهای استعاری مناسبی را به وجود آورده است. قرآن کریم استعاره‌های مفهومی مادی را به کار می‌گیرد اما به آن متوقف نمی‌شود بلکه از این طریق، افق‌های بالاتری را مطرح می‌کند و پس از انکه، آن افق به امر طبیعی و عادی مبدل شد از طریق استعاره بالاتری، لایه دیگری از واقعیت و حیات را آشکار می‌سازد. از این‌رو، در قرآن کریم با نظام طولی مشککی از استعارات مواجه هستیم که هر کدام با خلق یک فضای استعاری، افق‌های بالاتر را می‌شکافد و انسان را وارد افق‌های بعدی می‌کند. 🔹چرا که لایه‌های مجرد و غیبی به سرعت دستگیر همه انسانها نمی‌شود، بسیاری از انسانها براساس روابط مکانی و زمانی همه چیز را می‌فهمند و بسیاری را امور را در غالب روابط ملموسی همچون تجارت و کسب و کاسبی می‌یابد. به همین جهت قرآن کریم تلاش دارد تا با استفاده از روابط زمانی و مکانی تجارت و کسب و کار، موارد ناآشنا و مجرد را برای مردم آشنا کند. اما زبان قرآن به این استعاره متوقف نشده است و استعاره‌های دیگری همچون «نور و ظلمت»، «حیات طیبه»، «شجره طیبه و شجره خبیثه»، «حرکت و صراط»، «نزول باران»، «رودخانه و سیل»، «نعمت و لذت»، «سکونت و راحتی» و مانند آنها استفاده کرده است. 🔸اگر خوب در آیات قرآن کریم توجه کنیم، استعاره‌های قرآنی بر آمده از شباهت‌های زبانی نیست بلکه محصول تجربه‌های زیستی و شرایط محیطی در جامعه‌ی صدر اسلام است که امکان ارتباط میان دو حوزه‌ی مفهومی متفاوت را فراهم ساخته است. 🔹اما نکته مهم این است که استعاره‌های زبانی و مفهومی بیان حقیقت و ذات شئ نیست، بلکه ابزاری مفهومی برای نزدیک کردن مخاطبان به یک حقیقت و عبور از ظواهر به لایه‌های پنهان است. 🔸برخلاف این مطلب، در بسیاری از اوقات، برخی از افراد مواجه حقیقی و ذاتی با استعاره‌های قرآنی می‌شود و استعاره به جای ذات و‌ جوهره شئ پنداشته می‌شود. از این رو، استعاره‌ها به حقیقت تبدیل شده و از کاربست مفهومی و سیالیت آن خارج شده است و متصلب می‌شود. نتیجه این متصلب شدن، در خفا رفتن لایه‌های دیگر حقیقت است. 🔹اخیرا دوستی، مقاله‌ای را با عنوان «نگاهی تاجرانه به زندگی» برایم فرستاد که بخوانم و نظر دهم. در این مقاله، نویسندگان با توجه به مفهوم در قرآن کریم درصدد «تبیین معارف بنیادین اسلام» به عنوان «طرح معرفتی وحی‌پایه» بوده‌اند. نویسندگان با استناد به برخی از آیات قرآن که مفهوم «تجارت» در آن به کار رفته است، چنین پنداشته‌اند، تجارت وصف کلی دنیا و‌ جوهره‌ی آن است و دلالت‌های آن را اینگونه بیان کرده‌اند که پس در قرآن، «انسان صرفا یک موجود حساب‌گر و کاسب است» و براساس اصل «هزینه و فایده» همه امور را می‌سنجد. لذا همواره در حال داد و ستد براساس نیازهای واقعی و کاذب است. بدین جهت کل روابط انسانی، از جنس روابط اقتصادی و کاسب کارانه است. کل دنیا تجارت‌خانه است و وحی و نبوت و دین و ... همه ابزار تجارت هستند. از این عجیب‌تر اینکه از میان صدها طرح و تفسیر دیگر از معارف اسلامی فقط این فهم را حجیت‌دار و کارآمد پنداشته‌اند و فهم دیگران را بدون حجت و غیر کارآمد پنداشته‌اند. 🔸 اما اگر خوب بنگریم خواهیم دید که این فهم از آیات قرآن کریم را نمی‌توان به وحی و معارف دینی استناد داد و اصلا با فرهنگ اسلامی ایرانی هماهنگ و سازگار نیست. چرا استعاره را حقیقت پنداشته است. چنین تلقی از آیات قرآن کریم، براساس قواعد اولیه علم اصول فقه و روش‌شناسی اجتهاد و فهم متن غیر دقیق است ونه دارد ونه است. چون استعاره‌ها راحقیقت پنداشته واستعارات رامعرف ذاتیات دانسته‌اند و ده‌ها استعاره‌ی دیگر ومباحث حقیقی وکلی راکنار گذاشته‌اند که هر کدام یک فضای معنایی دیگری را از زندگی چندلایه و چندساحتی انسان بیان می‌کنند و هر کدام افقی را آشکار می‌سازد که هر کدام از آنها ازیک جهت می‌تواند مقرب باشد اما اگر متصلب شوند وحقیقت پنداشته شوند مبعد هستند. 🔸آشکارترین نتیجه این نگرش که تحت شکل گرفته است، عرفی‌سازی پدیده‌های دینی و تقدس‌زدایی از معارف اسلامی است. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2335
📌شناخت اسلام به صورت یک مکتب‏ 🎙آیت الله شهید مطهری: اولین شرط برای یک نفر مبلّغ شناسایی خود مکتب است، شناسایی ماهیت پیام است؛ یعنی کسی که می‌خواهد پیامی را به جامعه برساند باید خودش با ماهیت آن پیام آشنا باشد، باید فهمیده باشد که هدف این مکتب چیست، اصول و پایه‌های این مکتب چیست، راه این مکتب چیست و به کجا می‌رسد، اخلاق و اقتصاد و سیاست این مکتب چیست، معارف این مکتب چیست، توحید و معاد این مکتب چیست، احکام و مقررات این مکتب چیست. آخر مگر کسی می‌تواند پیامی را به مردم برساند بدون آنکه خودش آن پیام را شناخته و درک کرده باشد؟! این مثل این است که بگوییم یک نفر مرجع تقلید باشد اما فقه نخوانده باشد. چطور می‌شود کسی مرجع تقلید باشد و بخواهد براساس فقه فتوا بدهد و فقه نخوانده باشد؟! و یا مثل این است که یک نفر می‌خواهد طبیب باشد اما پزشکی نخوانده باشد. از اینجا معلوم می‌شود که برای یک نفر مبلّغ تا چه اندازه وسعت اطلاعات علمی و شناخت اسلام، آن هم به صورت یک مکتب لازم است. اسلام خودش یک مکتب است، یک اندام است، یک مجموعه هماهنگ است؛ یعنی تک تک شناختن هم فایده ندارد؛ باید همه را در آن اندام و ترکیبی که وجود دارد بشناسیم. ارزیابی ما درباره مسائل اسلامی باید درست باشد. برای یک اندام، یک عضو به تنهایی ارزش ندارد. در اندام انسان، دست، پا، بینی، چشم، گوش، اعضای درونی مثل معده، روده، قلب و مغز هر کدام یک عضو هستند، ولی آیا ارزش این اعضا در این اندام (با اینکه همه لازم و واجب هستند) یک جور است؟ آیا اگر لازم شد ما یک عضو را فدای دیگری کنیم، کدام عضو را فدای عضو دیگر می‌کنیم؟ آیا اگر لازم شد، قلب را فدای دست می‌کنیم یا دست را فدای قلب؟ معلوم است که دست را فدای قلب می‌کنیم چون بدون دست می‌تواند زنده بماند ولی بدون قلب نمی‌تواند، بدون کبد یا مغز و اعصاب نمی‌تواند زنده بماند. اسلام هم این گونه است، که این خودش بحثی است به نام «اهمّ و مهم». ✍ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص389 •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2382
📌 معنای مکتب 🎙استاد شهید آیت الله مطهری: 🔹 «مکتب عبارت است از یک سیستم واحد فکری عملی» یعنی نه یک سیستم فکری صرفا نظری که مربوط به علوم نظری است و نه آنچه باید کرد. 🔸به اصطلاح فلسفه خودمان سیستم فکری نظری یعنی فکر درباره آنچه که هست. فرض کنید می‌گوییم فیزیک ارسطو یک سیستم فکری نظری است یعنی یک نوع است درباره آنچه هست که چگونه است. و یا می‌گوییم فیزیک نیوتن یک سیستم فکری نظری دیگری است درباره آنچه هست. 🔹ولی سیستم فکری عملی یعنی یک درباره آنچه باید باشد، و در اصطلاح قدما حکمت عملی، که حکمت را به نظری و عملی تقسیم می‌کنند: یعنی حکمت و درک صحیح درباره آنچه هست و حکمت عملی یعنی درک صحیح و واقعی درباره آنچه باید باشد. 🔹بنابراین مکتب که عبارت است از «یک سیستم واحد فکری عملی» یعنی یک سیستم فکری درباره آنچه باید باشد، طرحی برای اینکه فرد یا اجتماع انسان چگونه خوب است باشد؟ و در تعریف مکتب اجتماعی باید یک کلمه هم اضافه کنیم و این طور بگوییم: مکتب اجتماعی عبارت است از یک سیستم واحد فکری اجتماعی عملی، نه مجموع اندیشه‌های ناهماهنگ که به صورت یک دستگاه در نیامده باشد که آن مکتب نیست. یک رکن مکتب این است که به صورت یک دستگاه باشد. دستگاه صنعتی چگونه است؟ 🔸دستگاه آن است که از یک سری اجزاء تشکیل شده و برای هر جزئی کار و مقام و جای معینی در نظر گرفته شده است. مثلاً یک ساختمان یک دستگاه است چون هر جزء آن وظیفه‌ای را انجام می‌دهد و مجموع آن یک هدف واحد را تشکیل می‌دهد و لهذا اندیشه‌های متفرق، مکتب نیست زیرا یک واحد و یک دستگاه را به وجود نمی‌آورد. 🔹مجموع اندیشه‌های هماهنگ که با زندگی عملی یعنی با بایدها و نبایدها بستگی داشته باشد یک مکتب می‌باشد که بر پایه «اندیشه‌های نظری» قرار دارد و آن اندیشه‌های نظری روح آن مکتب به شمار می‌رود. 🔸 می‌گوییم «بر پایه اندیشه‌های نظری» چون گفتیم هر ایدئولوژی بر اساس یک جهان‌بینی است و خود جهان‌بینی نظر درباره جهان است آنچنان که هست، ولی ایدئولوژی نظر درباره انسان است آنچنان که باید باشد و باید بشود. 🔹پایه و مایه مکتب همان است که همه را به صورت یک دستگاه و یک پیکر درآورده است و دیگر چیزها به منزله اعضاء و جوارح رئیسه و غیر ‌رئیسه است و حتی بعضی به منزله موهایی است که بر پیکر می‌روید یعنی این قدر جنبه غیر اصیل دارد، مانند لازم و غیر لازم و واجب و مستحب و... ❇️ایدئولوژی، هم ‌پایه فلسفی می‌خواهد و هم پایه ایمانی تنها اندیشه‌‏ای می‌تواند روح یک مکتب را تشکیل دهد که از طرفی پایه جهان‌بینی آن مکتب باشد یعنی نوعی بینش و دید و ارزیابی درباره هستی باشد، و از طرف دیگر «آرمانساز» باشد و این همان مطلب است که گفتیم ایدئولوژی، هم پایه فلسفی باید داشته باشد و هم پایه ایمانی. از یک سو اساس منطقی داشته باشد تا آنچه هست را بتواند با منطق و استدلال ثابت کند و از سوی دیگر آرمانساز باشد، یعنی بتواند چیزی را عرضه کند که بشود موضوع ایمان و موضوع آرمان قرار گیرد؛ یعنی یک محبوب و معشوق هم به بشر عرضه بدارد و بشر را به سوی آن محبوب به حرکت درآورد. هم فلسفه باشد و هم ایده‌آل اخلاقی و هم ایده‌آل اجتماعی. 🔸 نیروی محرکه یک جهان‌بینی آرمانسازی آن است. صِرف یک جهان‌بینی مادام که آرمان نداشته باشد محرک نمی‌شود. مثل اینکه بزرگترین مکتبهای ستاره‌شناسی، مسائل ستاره‌شناسی را به ما عرضه می‌دارد و ما فقط درباره یک سلسله چیزهایی که در جهان هست اطلاعاتی پیدا می‌کنیم، اما دیگر به ما ارتباطی پیدا نمی‌کند یعنی ستاره‌ها به آن وضع وجود داشته باشند یا نداشته باشند، از نظر زندگی و هدفهای انسان تأثیری ندارد، برخلاف مکتب که چیزی را عرضه می‌دارد که در آن آرمان بزرگی برای انسان نهفته است. ✍ استاد مطهری، هدف زندگی، ص52 •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2383
📌 دو قاعده کلی در نظام تحصیل: ۱. «پراکنده‌خوانی به پراکنده‌گویی می‌انجامد.» ۲. «متوسط‌خوانی به متوسط‌گویی می‌انجامد.» به قول شهریار: «متوسط نخوانید که متوسط می‌مانید.» •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2384