📌شناخت اسلام به صورت یک مکتب
🎙آیت الله شهید مطهری:
اولین شرط برای یک نفر مبلّغ شناسایی خود مکتب است، شناسایی ماهیت پیام است؛ یعنی کسی که میخواهد پیامی را به جامعه برساند باید خودش با ماهیت آن پیام آشنا باشد، باید فهمیده باشد که هدف این مکتب چیست، اصول و پایههای این مکتب چیست، راه این مکتب چیست و به کجا میرسد، اخلاق و اقتصاد و سیاست این مکتب چیست، معارف این مکتب چیست، توحید و معاد این مکتب چیست، احکام و مقررات این مکتب چیست. آخر مگر کسی میتواند پیامی را به مردم برساند بدون آنکه خودش آن پیام را شناخته و درک کرده باشد؟! این مثل این است که بگوییم یک نفر مرجع تقلید باشد اما فقه نخوانده باشد. چطور میشود کسی مرجع تقلید باشد و بخواهد براساس فقه فتوا بدهد و فقه نخوانده باشد؟! و یا مثل این است که یک نفر میخواهد طبیب باشد اما پزشکی نخوانده باشد. از اینجا معلوم میشود که برای یک نفر مبلّغ تا چه اندازه وسعت اطلاعات علمی و شناخت اسلام، آن هم به صورت یک مکتب لازم است.
اسلام خودش یک مکتب است، یک اندام است، یک مجموعه هماهنگ است؛ یعنی تک تک شناختن هم فایده ندارد؛ باید همه را در آن اندام و ترکیبی که وجود دارد بشناسیم. ارزیابی ما درباره مسائل اسلامی باید درست باشد. برای یک اندام، یک عضو به تنهایی ارزش ندارد. در اندام انسان، دست، پا، بینی، چشم، گوش، اعضای درونی مثل معده، روده، قلب و مغز هر کدام یک عضو هستند، ولی آیا ارزش این اعضا در این اندام (با اینکه همه لازم و واجب هستند) یک جور است؟ آیا اگر لازم شد ما یک عضو را فدای دیگری کنیم، کدام عضو را فدای عضو دیگر میکنیم؟ آیا اگر لازم شد، قلب را فدای دست میکنیم یا دست را فدای قلب؟ معلوم است که دست را فدای قلب میکنیم چون بدون دست میتواند زنده بماند ولی بدون قلب نمیتواند، بدون کبد یا مغز و اعصاب نمیتواند زنده بماند. اسلام هم این گونه است، که این خودش بحثی است به نام «اهمّ و مهم».
✍ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص389
#نظام_اندیشه
#نظام_جامع_اندیشه_اسلامی
#شهید_مطهری
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2382
📌 معنای مکتب
🎙استاد شهید آیت الله مطهری:
🔹 «مکتب عبارت است از یک سیستم واحد فکری عملی» یعنی نه یک سیستم فکری صرفا نظری که مربوط به علوم نظری است و نه آنچه باید کرد.
🔸به اصطلاح فلسفه خودمان سیستم فکری نظری یعنی فکر درباره آنچه که هست. فرض کنید میگوییم فیزیک ارسطو یک سیستم فکری نظری است یعنی یک نوع #طرز_تفکر است درباره آنچه هست که چگونه است. و یا میگوییم فیزیک نیوتن یک سیستم فکری نظری دیگری است درباره آنچه هست.
🔹ولی سیستم فکری عملی یعنی یک #نظام_فکری درباره آنچه باید باشد، و در اصطلاح قدما حکمت عملی، که حکمت را به نظری و عملی تقسیم میکنند: #حکمت_نظری یعنی حکمت و درک صحیح درباره آنچه هست و حکمت عملی یعنی درک صحیح و واقعی درباره آنچه باید باشد.
🔹بنابراین مکتب که عبارت است از «یک سیستم واحد فکری عملی» یعنی یک سیستم فکری درباره آنچه باید باشد، طرحی برای اینکه فرد یا اجتماع انسان چگونه خوب است باشد؟ و در تعریف مکتب اجتماعی باید یک کلمه هم اضافه کنیم و این طور بگوییم: مکتب اجتماعی عبارت است از یک سیستم واحد فکری اجتماعی عملی، نه مجموع اندیشههای ناهماهنگ که به صورت یک دستگاه در نیامده باشد که آن مکتب نیست. یک رکن مکتب این است که به صورت یک دستگاه باشد. دستگاه صنعتی چگونه است؟
🔸دستگاه آن است که از یک سری اجزاء تشکیل شده و برای هر جزئی کار و مقام و جای معینی در نظر گرفته شده است. مثلاً یک ساختمان یک دستگاه است چون هر جزء آن وظیفهای را انجام میدهد و مجموع آن یک هدف واحد را تشکیل میدهد و لهذا اندیشههای متفرق، مکتب نیست زیرا یک واحد و یک دستگاه را به وجود نمیآورد.
🔹مجموع اندیشههای هماهنگ که با زندگی عملی یعنی با بایدها و نبایدها بستگی داشته باشد یک مکتب میباشد که بر پایه «اندیشههای نظری» قرار دارد و آن اندیشههای نظری روح آن مکتب به شمار میرود.
🔸 میگوییم «بر پایه اندیشههای نظری» چون گفتیم هر ایدئولوژی بر اساس یک جهانبینی است و خود جهانبینی نظر درباره جهان است آنچنان که هست، ولی ایدئولوژی نظر درباره انسان است آنچنان که باید باشد و باید بشود.
🔹پایه و مایه مکتب همان #روحی است که همه را به صورت یک دستگاه و یک پیکر درآورده است و دیگر چیزها به منزله اعضاء و جوارح رئیسه و غیر رئیسه است و حتی بعضی به منزله موهایی است که بر پیکر میروید یعنی این قدر جنبه غیر اصیل دارد، مانند لازم و غیر لازم و واجب و مستحب و...
❇️ایدئولوژی، هم پایه فلسفی میخواهد و هم پایه ایمانی
تنها اندیشهای میتواند روح یک مکتب را تشکیل دهد که از طرفی پایه جهانبینی آن مکتب باشد یعنی نوعی بینش و دید و ارزیابی درباره هستی باشد، و از طرف دیگر «آرمانساز» باشد و این همان مطلب است که گفتیم ایدئولوژی، هم پایه فلسفی باید داشته باشد و هم پایه ایمانی. از یک سو اساس منطقی داشته باشد تا آنچه هست را بتواند با منطق و استدلال ثابت کند و از سوی دیگر آرمانساز باشد، یعنی بتواند چیزی را عرضه کند که بشود موضوع ایمان و موضوع آرمان قرار گیرد؛ یعنی یک محبوب و معشوق هم به بشر عرضه بدارد و بشر را به سوی آن محبوب به حرکت درآورد. هم فلسفه باشد و هم ایدهآل اخلاقی و هم ایدهآل اجتماعی.
🔸 نیروی محرکه یک جهانبینی آرمانسازی آن است. صِرف یک جهانبینی مادام که آرمان نداشته باشد محرک نمیشود. مثل اینکه بزرگترین مکتبهای ستارهشناسی، مسائل ستارهشناسی را به ما عرضه میدارد و ما فقط درباره یک سلسله چیزهایی که در جهان هست اطلاعاتی پیدا میکنیم، اما دیگر به ما ارتباطی پیدا نمیکند یعنی ستارهها به آن وضع وجود داشته باشند یا نداشته باشند، از نظر زندگی و هدفهای انسان تأثیری ندارد، برخلاف مکتب که چیزی را عرضه میدارد که در آن آرمان بزرگی برای انسان نهفته است.
✍ استاد مطهری، هدف زندگی، ص52
#نظام_اندیشه
#نظام_جامع_اندیشه_اسلامی
#شهید_مطهری
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2383
📌 دو قاعده کلی در نظام تحصیل:
۱. «پراکندهخوانی به پراکندهگویی میانجامد.»
۲. «متوسطخوانی به متوسطگویی میانجامد.»
به قول شهریار: «متوسط نخوانید که متوسط میمانید.»
#نظام_اندیشه
#نظام_جامع_اندیشه_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2384
📌 ذهنیت تک لایه و ساختارگرایان ساختارستیز
(تحلیل مردمشناختی از جامعهی خودمانی)
شاید بشود بخشی از افراد جامعه ایرانی را اینگونه معرفی کرد:
«ذهنیت تک لایه و ساختارگرایان ساختار ستیز»
🛑 برخی از ویژگیهای این افراد چنین است:
۱. دارای ذهنی تک لایه هستند و فقط ساحت محدودی از پدیدهها را در یک لایه درک میکنند و به لایههای متراکم واقعیتها بیتوجه هستند.(ذهن تک لایهای)
۲. همه امور را در دوگانه «تقدیس یا تخریب» تحلیل میکنند و درکی از نقد و نقادی ندارند و از نقد شدن و نقد کردن واهمه دارند؛(ذهن دوگانه اندیش)
۳. همه موفقیتها را به ساختارها و نظام مسلط بر قدرت نسبت میدهند و عاملیتها را ثانوی میپندارند. به تعبیر دیگر، ساختارها را فعال مایشاء میدانند؛(ساختارگرایی مفرط)
۴. توقعات بسیار بیشتری از توانایی و ظرفیتهای ساختارها و سازمانها دارند. لذا انتظار معجزه شق القمر و تحولات دفعی را در ذهن میپرورانند؛
۵. حرص و ولع زیادی برای ساختارسازی دارند. تا پیشنهادی به ذهنشان خطور میکند سریعا به تشکیلات و ثبت موسسه و ... فکر میکنند؛
۶. همیشه خود را به حق و طلبکار میدارند و کمتر مسئولیتی را بر دوش خود احساس میکند؛
۷. همیشه از ساختارها ناراحت هستند؛ چون ساختارها همیشه از پاسخگویی به انتظارات و توقعات حداکثری آنها عاجز هستند؛
۸. همیشه حکومت و مسئولان مقصرند و خود هیچ تقصیری ندارند؛
۹. لذا در برابر ساختارها همیشه دو انتخاب دارند: ۱. ماندن و نقزدن؛ ۲. ترک و دشمنی کردن.
۱۰. هیچ وقت برای اصلاح و رشد ساختارهای موجود تلاش نمیکنند و هرگونه تلاش برای اصلاح و تکامل وضع موجود را نیز در دوگانه «دشمنی با نظام» و یا «مزدوری از نظام» فهم میکنند.
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳
#جامعه
#جامعه_شناسی
#ذهن_تک_لایه
#ذهن_تک_ساحتی
#ذهن_دوگانه_اندیش
#ساختار
#ساختارگرایی
#ساختارستیزی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2385
📌 سیاستبینی یا اجتماع اندیشی
مجموع نگاههای متفکران و کنشگران جامعه را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. ۱. سیاستبین و ۲. اجتماعاندیش.
این تقسیم به معنای نفی یک دانش و تقلیل آن در دانش دیگر نیست. بلکه مقصود رویکرد، منظر و چشماندازی است که هر کدام از این دو دانش برای اندیشهورز و کنشگر به وجود میآورد که از آن منظر به تحلیل و تبیین پدیدهها بپردازد.
🔹 رویکرد سیاستبینی
در این رویکرد، متفکر و کنشگر، از مجرای روابط قدرت و حاکمیت به پدیدهها و جریانها مینگرد. بعد از آنکه جامعه به دو بخش حکومت و مردم تقسیم شد، اولین پرسشی که مد نظر قرار میگیرد پرسش از مشروعیت و یا عدم مشروعیت افراد برای حاکمیت است. یعنی ابتدا میپرسد که چه کسی مشروعیت حاکمیت را دارد و چه کسانی این مشروعیت را ندارد. از این جهت، امر دایر بین نفی و اثبات است.
در رویکرد سیاسی، پدیدهها ثابت دیده میشوند و به تعیین حقوق و تکالیف هر بخش از حاکمیت و مردم پرداخته میشود. در این صورت افراد یا مسئولیت خود را انجام میدهند یا انجام نمیدهند که در این صورت راهکارهای تعهد و الزام سیاسی را تبیین میشود.
بنابراین در این رویکرد و چشمانداز، افراد و جریانها براساس شاخصهای کلی حاکمیت و وظایف و اختیارات، داوری میشوند و در مناسبات سیاسی و روابط قدرت جانمایی میشوند.
در تحلیل و داوری نیز فقط به اندیشهها و کنشها و شعارهای فعلی و پیامدهای آشکار و کوتاهمدت آنها توجه میشود و کمتر به تاریخ و پیشینه فکری و جریانی آنها، مبانی فلسفی و بنیانهای نظری و همچنین پیامدها و آثار پنهان و بلندمدت آنها پرداخته میشود.
در رویکرد سیاستبینی، اخلاق، یک مجموعه اصول و قواعد هنحاری و کلی حاکم بر اندیشه و عمل است که همگان به صورت مساوی مکلف به رعایت آن هستند و تخطی از آن جایز نیست. اما اصلا توجهی به چگونگی و فرایند متخلق شدن نمیپردازد.
🔸 رویکرد اجتماعاندیشی
در رویکرد اجتماعی، پدیدههای اجتماعی ذات سیالی دارند و همواره در معرض تغییرات ساختاری و تحولات معنایی هستند. لذا به سادگی نمیتوان آنها تحلیل و توصیف کرد و در دوگانههای سیاسی قشربندی کرد.
در این رویکرد، افراد و جریانها به عنوان کنشگران اجتماعی در متن مناسبات پیچیده و چندلایه جامعه هستند که هر فعل گفتاری و رفتاری آنها متناسب با موقعیتی که در آن هستند حیثیتهای مختلفی دارند و نمیتوان به سادگی افراد و جریانها را داوری و ارزیابی کرد مگر آنکه به زمانه و زمینه گفتار و کردار توجه شود و توصیفی دقیق از شرایط پیرامونی و اقتضائات زیستی کنشگران ارائه کرد.
در رویکرد اجتماعاندیشی، پیشنه و عقبهی فکری و فرهنگی افراد و جریانها که زمینهساز ساخت وضعیت امروز آن است بسیار مهم است و همچنین بیش از آثار و پیامدهای آشکار، مستقیم و کوتاهمدت، نتایج و پیامدهای پنهان، غیرمستقیم و بلندمدت آنها مدنظر قرار میگیرد. یعنی با دعوت به اندیشه دقیق در گذشته، زمینه را برای پیشبینی وضعیتهای محتمل آینده فراهم میکند.
در رویکرد اجتماعاندیشی، ارزشها و اخلاق علاوه برآنکه ریشههای نفسالامری دارند حیثیت اجتماعی و فرایندی نیز دارند که به تدریج در جان آدمی تکوّن مییابند و در فرهنگ مستقر میشوند. از اینرو، افراد مختلف، برحسب اقتضائات درونی و شرایط متفاوت پیرامونی با ارزشها و هنجارها نسبتی برقرار میکنند. پس متخلق شدن به اخلاق و هنجارها، محصول روند جامعهپذیری افراد است وازاین منظر، اندیشه با مباحث تربیتی کاملا مرتبط است. پس توجه به افراد و جریانها میبایست با نگاه تربیتی و فرهنگی همراه باشد.
❇️ وضعیت ما
براساس این دوگانه، وقتی به تحلیلها و کنشگریهای بسیاری از کنشگران ایرانی مینگریم، مشخص میشود که سیاستبینی بر اجتماعاندیشی غلبه دارد. کمتر تحلیلگر و کنشگری را میتوان یافت که به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و تربیتی پدیدهها توجه کنند و از همین منظر به تحلیل و ارزیابی افراد و جریانهای اجتماعی و سیاسی بپردازد و از اقتضائات درونی و شرایط پیرامونی آنها، تاریخ و پیامدهای بلند مدت آن پرسش کنند.
غلبه سیاستبینی، نتایج و آثاری را به همراه دارد که برخی از آنها عبارتند از:
۱. کم توجهی به تاریخ و زمینههای اجتماعی تکوّن اندیشهها، پدیدهها و جریانها؛
۲. غلبه نگرش دوگانهانگاری «تقدیس و تخریب» در تحلیل اندیشهها، پدیدهها، افراد و جریانها؛
۳. ملاک جبههبندی افراد وجریانها، ظواهر اندیشهها و کنشها در نسبت با مسائل جاری جامعه است. به تعبیر دیگر، شعارها وموضعگیریهای سطحی ملاک ارزیابیها و جبههبندیهاست وکمتر به مبانی فلسفی وبنیانهای نظری گقتارها وکردارها توجه میشود.
۴. از گذشته افراد و جریانها عبرت گرفته نمیشود و پس از چندی همان اشتباهات سابق را در نسبت با افراد و جریانهای دیگری در لباسهای متفاوت، تکرار میکنند.
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳
📌 روایت جدال و تخدیر اذهان
منطق قدرت و جدال #بیگانهترین چارچوب نظری با معارف قرآنی و اسلامی برای تفسیر تاریخ انبیا علیهمالسلام و روایت حوادث و وقایع انسانی و معادلات اجتماعی است.
آنگاه که منطق قدرت و جدال محور تبیین تاریخ انسان باشد و همه امور تاریخ انسان ذیل تغییر و تغایر، جنگ و درگیری روایت شود جز تخدیر اذهان و افکار نتیجهای نخواهد داشت و زمینه انحراف جوانان را درر پی خواهد داشت. تجربهای که بارها درصدر اسلام و در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قابل مشاهده است.
در قرن اخیر ظاهراً اولین بار دکتر علی شریعتی و جریانات چپ اسلامی تلاش کردند تا بر پایه منطق تضاد و دیالکتیک مارکس چنین روایتی را از تاریخ انسان و نهضت انبیا (علیهمالسلام) ارائه دهند و آن را مستند به قرآن کریم و نهجالبلاغه نشان دهند.
بعد از آن احمد فردید و شاگردان وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کردند تا با تغییر هگلی - هایدگری از آموزههای عرفان نظری، «علم الاسما تاریخی» را برای روایت جدال و تضاد تاریخی انسان مطرح کنند. ادبیاتی که خیلی زود توسط شاگردان وی وارد ادبیات و هنر انقلابی شد.
امروزه نیز جریانات چپ اسلامی در حال بازسازی همان روایت تضادگونه و جنگطلبانه از تاریخ و انسان در قالبهای نوین هستند و در مجموعههای مختلف انقلابی و مراکز حساس تربیتی و فرهنگی و هیأتهای مذهبی، ترویج و تبلیغ میشود.
متاسفانه مجموعههای انقلابی، کمتر از تاریخ افراد و جریانات عبرت میگیرند لذا همواره محکوم به تکرار تاریخ هستند.
امروز مطالعه تاریخ چپ اسلامی از علی شریعتی تا مجاهدین خلق، فرقان تا دفتر تحکیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تا دفتر فرهنگستان قم در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و مرور اندیشههای آنها در باب جدال تاریخ، روایت انسان، اقتصاد و فرهنگ، کار و کارگر از نان شب برای همگان واجبتر است تا بازتولیدهای آن در زمانهی ما بهتر شناخته شوند. بازتولیداتی که بیش از همه خود را انقلابی میپندارند و به تفسیر رادیکالی از اسلام و انقلاب، انسان و تاریخ مشغولند.
#منطق_قدرت_و_جدال
#تغییر_و_تغایر
#چپ_اسلامی
#جنگ
✍سید مهدی موسوی
چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2388
📌 جدال «منطق قدرت و جدال» با «منطق فطرت و هدایت»
در جریان تفسیر انقلاب اسلامی میتوان از سه منطق بهره گرفت:
۱. منطق فطرت و هدایت
۲. منطق قدرت و جدال
۳. منطق قدرت و سازش
❇️منطق فطرت و هدایت، بر پذیرش فطرت مشترک انسانی و واقعیت عقل انکشافی و توانمندی آن در کشف حقیقت استوار است. در این منطق، ابعاد وجودی و فطری انسان و لایههای معنایی اجتماع و مناسبات انسانی، عنصر تعیین کننده در تحلیل پدیدهها و راهبری مسیر تکاملی بشریت به سوی وحدت و همگرایی انسانی است. از اینرو، قدرت و سیاست در نسبت با عقلانیت و معنویت جنبه طریقیت دارد و هیچ گاه موضوعیت ندارد.
بر این اساس انقلاب اسلامی در ادامه مسیر تکاملی ظهور #فطرت توحیدی انسان و در ادامه تنها جریان موجود در عالم یعنی جریان حق و طریق انبیا و اولیا (علیهمالسلام) است و هدف آن بازگردان بشریت به میثاق فطرت و شکوفایی عقلها و فعال کردن ارادهی آدمیان در جهت اتصال وجودی و ولایت اجتماعی ذیل توحید و رهایی از هرگونه سلطهی بشری و اسارت تاریخی و اجتماعی است.
در این منطق، باطل اصلا نمیتواند جریان داشته باشد بلکه طفیلی حق است و که در حاشیه ظهور تاریخ حق و فطرت، نمودهایی دارد و بعد از جولان دادن از بین میرود اما آنچه پایدار است و محور حرکت تاریخ است فقط فطرت و حقیقت است و لا غیر. همانگونه که امام علی علیه السلام فرمود:
«لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ؛
حق جريان پيوسته دارد و باطل جولان مقطعى»
بنابراین هدف انقلاب اسلامی، رشد جامع انسانی و فعال سازی عاملیت انسانها در جهت #امامت_امت است.
اساس این است که مردم خود را باور کنند و با تکیه بر اصالتهای هویتی به شکوفایی عقل و فعال سازی ارادهی خود بپردازند و با تجمیع آن با ارادههای سایر افراد جامعه (ولایت اجتماعی) زیر بار مسئولیتهای اجتماعی ناظر به مصلحت عمومی برود. لذا حتی اگر اشتباهی هم انجام دادند با نگاه تربیتی و هدایتی به آن نگریسته شود و درصدد اصلاح و تعالی آنها کوشیده شود.
🛑منطق قدرت و جدال
این منطق بر پایه اصل #تقدم_اراده_بر_معرفت و پذیرش حاکمیت قانون دیالکتیک و تضاد بر هستی، انسان و جامعه استوار یافته است.
منطقی که همه چیز را از منظر قدرت و سیاست میبیند و کمتر به ابعاد وجودی و اجتماعی انسان توجه دارد. لذا قدرت و سیاست موصعیت دارد و اخلاق و ارزشهای والای انسانی فاقد حسن و قبح ذاتی است و صرفا ابزاری برای رسیدن به مقاصد است.
بر این اساس اصل اولی حاکم بر تاریخ و حیات انسانها تغییر و تغایر، جنگ و جدال است و کل هستی و تاریخ بر دو جریان تقابلی سامان یافته است. لذا تفکر ثنویت بر این تحلیل حاکم است چرا که دو جریان مستقل و متقابل بر جهان حاکم است. انقلاب اسلامی ایران نیز یکی از ظهورات ثنویت تاریخی و تقابل مستمر ارادهها برای کسب قدرت و سرپرستی ارادههاست.
جدالیون از بیان رشد و پیشرفت جامعه اسلامی و تبیین نقش دولتها و مسئولان و جریانات مختلف در این پیشرفت و تعالی برآشفته میشوند چرا که براساس منطق قدرت و جدال، همه مسئولان نئولیبرال و خطاکارند و با عدالت و مردم دشمنی دارند. وحدت و همبستگی اجتماعی بیمعناست و از هر مسئله و ظرفیتی باید برای گسترش شکاف و تقابل اجتماعی بهره گرفت و این و آن را به بهانهی انقلابیگری افشا و تخریب کرد.
جدالیون تضادگرا این حق را به خود میدهند که دیگران را به هر شکل ممکن و حتی با دروغ و تهمت و افترا و جعل سند - در لباس انقلابی و اخلاقی - تخریب کنند و از صحنه عمل و رقابت حذف کنند اما از کوچکترین اشتباه و خطای طرف مقابل نمیگذرند و با بزرگنمایی تفسیرهای گزینشی از آن ارائه میدهند.
با منطق قدرت و جدال، نمیتوان رشد و پیشرفت، صعود و تعالی جامعه ایرانی در بستر انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را مشاهده کرد و تحلیل واقع بینانهای از شرایط و موقعیت بینالمللی ایران اسلامی ارائه داد. چرا که تضاد و جدال تنها شاخصهی آن است که براساس این شاخصه، هر چیزی در نسبت با جنگ و فناوریهای جنگ در صور مختلف آن مانند جنگ رسانهای، جنگ نظامی، جنگ اقتصادی و ... سنجیده میشود. طبیعی است که اگر طرف دشمن، از قدرت بالاتری در جنگ برخوردار باشد به خود زنی روی آورند و با منفی بافي، ضعفهای جبهه خودی را بزرگ کنند و فرماندهان میدان را متهم به کمکاری، خیانت، ... کنند.
#منطق_قدرت_و_جدال
#تغییر_و_تغایر
#چپ_اسلامی
#جنگ
#سیاستبینی
✍سید مهدی موسوی
پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2389
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 دو قاعده کلی در نظام تحصیل: ۱. «پراکندهخوانی به پراکندهگویی میانجامد.» ۲. «متوسطخوانی به متو
📌 چند نکته در مردمشناسی
❇️ تجربه نشان داده است:
۱. افرادی که به دیگران بیشتر گیر میدهند تحمل بسیار کمی برای شنیدن نقد دیگران را دارند؛
۲. افرادی که بیشتر غرور دارند بیشتر میترسند.
۳. افرادی که از ثروت مادی بیشتر برخوردارند از اوضاع و احوال زندگی بیشتر مینالند.
۴. افرادی که کمتر مطالعه میکنند، بیشتر حرف میزنند و نظر میدهند.
۵. افرادی که بیشتر ادعای احتیاط میکنند بیشتر تعصب به خرج میدهند و قطعی سخن میگویند.
۶. افرادی که بیشتر ادعای تخصص و تجربه میکنند بیشتر خطا میکنند.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2390