📌 ذهنیت تک لایه و ساختارگرایان ساختارستیز
(تحلیل مردمشناختی از جامعهی خودمانی)
شاید بشود بخشی از افراد جامعه ایرانی را اینگونه معرفی کرد:
«ذهنیت تک لایه و ساختارگرایان ساختار ستیز»
🛑 برخی از ویژگیهای این افراد چنین است:
۱. دارای ذهنی تک لایه هستند و فقط ساحت محدودی از پدیدهها را در یک لایه درک میکنند و به لایههای متراکم واقعیتها بیتوجه هستند.(ذهن تک لایهای)
۲. همه امور را در دوگانه «تقدیس یا تخریب» تحلیل میکنند و درکی از نقد و نقادی ندارند و از نقد شدن و نقد کردن واهمه دارند؛(ذهن دوگانه اندیش)
۳. همه موفقیتها را به ساختارها و نظام مسلط بر قدرت نسبت میدهند و عاملیتها را ثانوی میپندارند. به تعبیر دیگر، ساختارها را فعال مایشاء میدانند؛(ساختارگرایی مفرط)
۴. توقعات بسیار بیشتری از توانایی و ظرفیتهای ساختارها و سازمانها دارند. لذا انتظار معجزه شق القمر و تحولات دفعی را در ذهن میپرورانند؛
۵. حرص و ولع زیادی برای ساختارسازی دارند. تا پیشنهادی به ذهنشان خطور میکند سریعا به تشکیلات و ثبت موسسه و ... فکر میکنند؛
۶. همیشه خود را به حق و طلبکار میدارند و کمتر مسئولیتی را بر دوش خود احساس میکند؛
۷. همیشه از ساختارها ناراحت هستند؛ چون ساختارها همیشه از پاسخگویی به انتظارات و توقعات حداکثری آنها عاجز هستند؛
۸. همیشه حکومت و مسئولان مقصرند و خود هیچ تقصیری ندارند؛
۹. لذا در برابر ساختارها همیشه دو انتخاب دارند: ۱. ماندن و نقزدن؛ ۲. ترک و دشمنی کردن.
۱۰. هیچ وقت برای اصلاح و رشد ساختارهای موجود تلاش نمیکنند و هرگونه تلاش برای اصلاح و تکامل وضع موجود را نیز در دوگانه «دشمنی با نظام» و یا «مزدوری از نظام» فهم میکنند.
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳
#جامعه
#جامعه_شناسی
#ذهن_تک_لایه
#ذهن_تک_ساحتی
#ذهن_دوگانه_اندیش
#ساختار
#ساختارگرایی
#ساختارستیزی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2385
📌 سیاستبینی یا اجتماع اندیشی
مجموع نگاههای متفکران و کنشگران جامعه را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. ۱. سیاستبین و ۲. اجتماعاندیش.
این تقسیم به معنای نفی یک دانش و تقلیل آن در دانش دیگر نیست. بلکه مقصود رویکرد، منظر و چشماندازی است که هر کدام از این دو دانش برای اندیشهورز و کنشگر به وجود میآورد که از آن منظر به تحلیل و تبیین پدیدهها بپردازد.
🔹 رویکرد سیاستبینی
در این رویکرد، متفکر و کنشگر، از مجرای روابط قدرت و حاکمیت به پدیدهها و جریانها مینگرد. بعد از آنکه جامعه به دو بخش حکومت و مردم تقسیم شد، اولین پرسشی که مد نظر قرار میگیرد پرسش از مشروعیت و یا عدم مشروعیت افراد برای حاکمیت است. یعنی ابتدا میپرسد که چه کسی مشروعیت حاکمیت را دارد و چه کسانی این مشروعیت را ندارد. از این جهت، امر دایر بین نفی و اثبات است.
در رویکرد سیاسی، پدیدهها ثابت دیده میشوند و به تعیین حقوق و تکالیف هر بخش از حاکمیت و مردم پرداخته میشود. در این صورت افراد یا مسئولیت خود را انجام میدهند یا انجام نمیدهند که در این صورت راهکارهای تعهد و الزام سیاسی را تبیین میشود.
بنابراین در این رویکرد و چشمانداز، افراد و جریانها براساس شاخصهای کلی حاکمیت و وظایف و اختیارات، داوری میشوند و در مناسبات سیاسی و روابط قدرت جانمایی میشوند.
در تحلیل و داوری نیز فقط به اندیشهها و کنشها و شعارهای فعلی و پیامدهای آشکار و کوتاهمدت آنها توجه میشود و کمتر به تاریخ و پیشینه فکری و جریانی آنها، مبانی فلسفی و بنیانهای نظری و همچنین پیامدها و آثار پنهان و بلندمدت آنها پرداخته میشود.
در رویکرد سیاستبینی، اخلاق، یک مجموعه اصول و قواعد هنحاری و کلی حاکم بر اندیشه و عمل است که همگان به صورت مساوی مکلف به رعایت آن هستند و تخطی از آن جایز نیست. اما اصلا توجهی به چگونگی و فرایند متخلق شدن نمیپردازد.
🔸 رویکرد اجتماعاندیشی
در رویکرد اجتماعی، پدیدههای اجتماعی ذات سیالی دارند و همواره در معرض تغییرات ساختاری و تحولات معنایی هستند. لذا به سادگی نمیتوان آنها تحلیل و توصیف کرد و در دوگانههای سیاسی قشربندی کرد.
در این رویکرد، افراد و جریانها به عنوان کنشگران اجتماعی در متن مناسبات پیچیده و چندلایه جامعه هستند که هر فعل گفتاری و رفتاری آنها متناسب با موقعیتی که در آن هستند حیثیتهای مختلفی دارند و نمیتوان به سادگی افراد و جریانها را داوری و ارزیابی کرد مگر آنکه به زمانه و زمینه گفتار و کردار توجه شود و توصیفی دقیق از شرایط پیرامونی و اقتضائات زیستی کنشگران ارائه کرد.
در رویکرد اجتماعاندیشی، پیشنه و عقبهی فکری و فرهنگی افراد و جریانها که زمینهساز ساخت وضعیت امروز آن است بسیار مهم است و همچنین بیش از آثار و پیامدهای آشکار، مستقیم و کوتاهمدت، نتایج و پیامدهای پنهان، غیرمستقیم و بلندمدت آنها مدنظر قرار میگیرد. یعنی با دعوت به اندیشه دقیق در گذشته، زمینه را برای پیشبینی وضعیتهای محتمل آینده فراهم میکند.
در رویکرد اجتماعاندیشی، ارزشها و اخلاق علاوه برآنکه ریشههای نفسالامری دارند حیثیت اجتماعی و فرایندی نیز دارند که به تدریج در جان آدمی تکوّن مییابند و در فرهنگ مستقر میشوند. از اینرو، افراد مختلف، برحسب اقتضائات درونی و شرایط متفاوت پیرامونی با ارزشها و هنجارها نسبتی برقرار میکنند. پس متخلق شدن به اخلاق و هنجارها، محصول روند جامعهپذیری افراد است وازاین منظر، اندیشه با مباحث تربیتی کاملا مرتبط است. پس توجه به افراد و جریانها میبایست با نگاه تربیتی و فرهنگی همراه باشد.
❇️ وضعیت ما
براساس این دوگانه، وقتی به تحلیلها و کنشگریهای بسیاری از کنشگران ایرانی مینگریم، مشخص میشود که سیاستبینی بر اجتماعاندیشی غلبه دارد. کمتر تحلیلگر و کنشگری را میتوان یافت که به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و تربیتی پدیدهها توجه کنند و از همین منظر به تحلیل و ارزیابی افراد و جریانهای اجتماعی و سیاسی بپردازد و از اقتضائات درونی و شرایط پیرامونی آنها، تاریخ و پیامدهای بلند مدت آن پرسش کنند.
غلبه سیاستبینی، نتایج و آثاری را به همراه دارد که برخی از آنها عبارتند از:
۱. کم توجهی به تاریخ و زمینههای اجتماعی تکوّن اندیشهها، پدیدهها و جریانها؛
۲. غلبه نگرش دوگانهانگاری «تقدیس و تخریب» در تحلیل اندیشهها، پدیدهها، افراد و جریانها؛
۳. ملاک جبههبندی افراد وجریانها، ظواهر اندیشهها و کنشها در نسبت با مسائل جاری جامعه است. به تعبیر دیگر، شعارها وموضعگیریهای سطحی ملاک ارزیابیها و جبههبندیهاست وکمتر به مبانی فلسفی وبنیانهای نظری گقتارها وکردارها توجه میشود.
۴. از گذشته افراد و جریانها عبرت گرفته نمیشود و پس از چندی همان اشتباهات سابق را در نسبت با افراد و جریانهای دیگری در لباسهای متفاوت، تکرار میکنند.
✍ سید مهدی موسوی
دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳
📌 روایت جدال و تخدیر اذهان
منطق قدرت و جدال #بیگانهترین چارچوب نظری با معارف قرآنی و اسلامی برای تفسیر تاریخ انبیا علیهمالسلام و روایت حوادث و وقایع انسانی و معادلات اجتماعی است.
آنگاه که منطق قدرت و جدال محور تبیین تاریخ انسان باشد و همه امور تاریخ انسان ذیل تغییر و تغایر، جنگ و درگیری روایت شود جز تخدیر اذهان و افکار نتیجهای نخواهد داشت و زمینه انحراف جوانان را درر پی خواهد داشت. تجربهای که بارها درصدر اسلام و در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قابل مشاهده است.
در قرن اخیر ظاهراً اولین بار دکتر علی شریعتی و جریانات چپ اسلامی تلاش کردند تا بر پایه منطق تضاد و دیالکتیک مارکس چنین روایتی را از تاریخ انسان و نهضت انبیا (علیهمالسلام) ارائه دهند و آن را مستند به قرآن کریم و نهجالبلاغه نشان دهند.
بعد از آن احمد فردید و شاگردان وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کردند تا با تغییر هگلی - هایدگری از آموزههای عرفان نظری، «علم الاسما تاریخی» را برای روایت جدال و تضاد تاریخی انسان مطرح کنند. ادبیاتی که خیلی زود توسط شاگردان وی وارد ادبیات و هنر انقلابی شد.
امروزه نیز جریانات چپ اسلامی در حال بازسازی همان روایت تضادگونه و جنگطلبانه از تاریخ و انسان در قالبهای نوین هستند و در مجموعههای مختلف انقلابی و مراکز حساس تربیتی و فرهنگی و هیأتهای مذهبی، ترویج و تبلیغ میشود.
متاسفانه مجموعههای انقلابی، کمتر از تاریخ افراد و جریانات عبرت میگیرند لذا همواره محکوم به تکرار تاریخ هستند.
امروز مطالعه تاریخ چپ اسلامی از علی شریعتی تا مجاهدین خلق، فرقان تا دفتر تحکیم وحدت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تا دفتر فرهنگستان قم در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و مرور اندیشههای آنها در باب جدال تاریخ، روایت انسان، اقتصاد و فرهنگ، کار و کارگر از نان شب برای همگان واجبتر است تا بازتولیدهای آن در زمانهی ما بهتر شناخته شوند. بازتولیداتی که بیش از همه خود را انقلابی میپندارند و به تفسیر رادیکالی از اسلام و انقلاب، انسان و تاریخ مشغولند.
#منطق_قدرت_و_جدال
#تغییر_و_تغایر
#چپ_اسلامی
#جنگ
✍سید مهدی موسوی
چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2388
📌 جدال «منطق قدرت و جدال» با «منطق فطرت و هدایت»
در جریان تفسیر انقلاب اسلامی میتوان از سه منطق بهره گرفت:
۱. منطق فطرت و هدایت
۲. منطق قدرت و جدال
۳. منطق قدرت و سازش
❇️منطق فطرت و هدایت، بر پذیرش فطرت مشترک انسانی و واقعیت عقل انکشافی و توانمندی آن در کشف حقیقت استوار است. در این منطق، ابعاد وجودی و فطری انسان و لایههای معنایی اجتماع و مناسبات انسانی، عنصر تعیین کننده در تحلیل پدیدهها و راهبری مسیر تکاملی بشریت به سوی وحدت و همگرایی انسانی است. از اینرو، قدرت و سیاست در نسبت با عقلانیت و معنویت جنبه طریقیت دارد و هیچ گاه موضوعیت ندارد.
بر این اساس انقلاب اسلامی در ادامه مسیر تکاملی ظهور #فطرت توحیدی انسان و در ادامه تنها جریان موجود در عالم یعنی جریان حق و طریق انبیا و اولیا (علیهمالسلام) است و هدف آن بازگردان بشریت به میثاق فطرت و شکوفایی عقلها و فعال کردن ارادهی آدمیان در جهت اتصال وجودی و ولایت اجتماعی ذیل توحید و رهایی از هرگونه سلطهی بشری و اسارت تاریخی و اجتماعی است.
در این منطق، باطل اصلا نمیتواند جریان داشته باشد بلکه طفیلی حق است و که در حاشیه ظهور تاریخ حق و فطرت، نمودهایی دارد و بعد از جولان دادن از بین میرود اما آنچه پایدار است و محور حرکت تاریخ است فقط فطرت و حقیقت است و لا غیر. همانگونه که امام علی علیه السلام فرمود:
«لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ؛
حق جريان پيوسته دارد و باطل جولان مقطعى»
بنابراین هدف انقلاب اسلامی، رشد جامع انسانی و فعال سازی عاملیت انسانها در جهت #امامت_امت است.
اساس این است که مردم خود را باور کنند و با تکیه بر اصالتهای هویتی به شکوفایی عقل و فعال سازی ارادهی خود بپردازند و با تجمیع آن با ارادههای سایر افراد جامعه (ولایت اجتماعی) زیر بار مسئولیتهای اجتماعی ناظر به مصلحت عمومی برود. لذا حتی اگر اشتباهی هم انجام دادند با نگاه تربیتی و هدایتی به آن نگریسته شود و درصدد اصلاح و تعالی آنها کوشیده شود.
🛑منطق قدرت و جدال
این منطق بر پایه اصل #تقدم_اراده_بر_معرفت و پذیرش حاکمیت قانون دیالکتیک و تضاد بر هستی، انسان و جامعه استوار یافته است.
منطقی که همه چیز را از منظر قدرت و سیاست میبیند و کمتر به ابعاد وجودی و اجتماعی انسان توجه دارد. لذا قدرت و سیاست موصعیت دارد و اخلاق و ارزشهای والای انسانی فاقد حسن و قبح ذاتی است و صرفا ابزاری برای رسیدن به مقاصد است.
بر این اساس اصل اولی حاکم بر تاریخ و حیات انسانها تغییر و تغایر، جنگ و جدال است و کل هستی و تاریخ بر دو جریان تقابلی سامان یافته است. لذا تفکر ثنویت بر این تحلیل حاکم است چرا که دو جریان مستقل و متقابل بر جهان حاکم است. انقلاب اسلامی ایران نیز یکی از ظهورات ثنویت تاریخی و تقابل مستمر ارادهها برای کسب قدرت و سرپرستی ارادههاست.
جدالیون از بیان رشد و پیشرفت جامعه اسلامی و تبیین نقش دولتها و مسئولان و جریانات مختلف در این پیشرفت و تعالی برآشفته میشوند چرا که براساس منطق قدرت و جدال، همه مسئولان نئولیبرال و خطاکارند و با عدالت و مردم دشمنی دارند. وحدت و همبستگی اجتماعی بیمعناست و از هر مسئله و ظرفیتی باید برای گسترش شکاف و تقابل اجتماعی بهره گرفت و این و آن را به بهانهی انقلابیگری افشا و تخریب کرد.
جدالیون تضادگرا این حق را به خود میدهند که دیگران را به هر شکل ممکن و حتی با دروغ و تهمت و افترا و جعل سند - در لباس انقلابی و اخلاقی - تخریب کنند و از صحنه عمل و رقابت حذف کنند اما از کوچکترین اشتباه و خطای طرف مقابل نمیگذرند و با بزرگنمایی تفسیرهای گزینشی از آن ارائه میدهند.
با منطق قدرت و جدال، نمیتوان رشد و پیشرفت، صعود و تعالی جامعه ایرانی در بستر انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را مشاهده کرد و تحلیل واقع بینانهای از شرایط و موقعیت بینالمللی ایران اسلامی ارائه داد. چرا که تضاد و جدال تنها شاخصهی آن است که براساس این شاخصه، هر چیزی در نسبت با جنگ و فناوریهای جنگ در صور مختلف آن مانند جنگ رسانهای، جنگ نظامی، جنگ اقتصادی و ... سنجیده میشود. طبیعی است که اگر طرف دشمن، از قدرت بالاتری در جنگ برخوردار باشد به خود زنی روی آورند و با منفی بافي، ضعفهای جبهه خودی را بزرگ کنند و فرماندهان میدان را متهم به کمکاری، خیانت، ... کنند.
#منطق_قدرت_و_جدال
#تغییر_و_تغایر
#چپ_اسلامی
#جنگ
#سیاستبینی
✍سید مهدی موسوی
پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2389
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 دو قاعده کلی در نظام تحصیل: ۱. «پراکندهخوانی به پراکندهگویی میانجامد.» ۲. «متوسطخوانی به متو
📌 چند نکته در مردمشناسی
❇️ تجربه نشان داده است:
۱. افرادی که به دیگران بیشتر گیر میدهند تحمل بسیار کمی برای شنیدن نقد دیگران را دارند؛
۲. افرادی که بیشتر غرور دارند بیشتر میترسند.
۳. افرادی که از ثروت مادی بیشتر برخوردارند از اوضاع و احوال زندگی بیشتر مینالند.
۴. افرادی که کمتر مطالعه میکنند، بیشتر حرف میزنند و نظر میدهند.
۵. افرادی که بیشتر ادعای احتیاط میکنند بیشتر تعصب به خرج میدهند و قطعی سخن میگویند.
۶. افرادی که بیشتر ادعای تخصص و تجربه میکنند بیشتر خطا میکنند.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2390
📌 تحلیل فلسفی «به قله نزدیک شدهایم» ۱
⏹ پرسش:
سلام ناظر به فرمایش رهبر انقلاب که می فرمایند ما به قله نزدیکیم با توجه به اینکه بعضا افراد دلداده ی به رهبر انقلاب هم توانمند در اثبات این گزاره نیستند شما چه فرمایش و تبیینی دارید.
❇️ پاسخ:
سلام علیکم
🔹انقلاب اسلامی، یک تفکر و حرکت بزرگ جهانی است و آن را نباید به دعوای بچهگانه و کودکستانی چندسلبریتی سیاسی و شخصیت رسانهای و مجازی در ستادهای انتخاباتی یا فضای رسانهای تقلیل دارد و آن نادره دوران را در این افق کوچک فهم کرد.
🔸متاسفانه غلبهی #منطق_قدرت_و_جدال و نفوذ طیف_های مختلفی از #چپ_اسلامی و تفسیرهای هگلی، هایدگری، نومارکسیستی از انقلاب و روند تکاملی آن درفضای رسانهای، انتخاباتی و منبری، موجب ناامیدکردن مردم و سیاهنمایی از وضعیت فعلی جامعه اسلامی شده است که باید از اسارت آن خلاصی یافت وبه حکمت وفقاهت اصیل انقلاب اسلامی بازگشت.
🔸باید انقلاب اسلامی و افقهای بلند آن را در حکمت و فقاهت اسلامی و در درون کتابها و آثار متفکران انقلاب اسلامی همچون امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، آیت الله العظمی خامنهای، آیت الله شهید علامه مطهری، فقیه شهید آیت الله بهشتی و مانند این بزرگان جستجو کرد.
🔹انقلاب اسلامی محصول #منطق_فطرت_و_هدایت است. منطقی که مبنای یک فلسفه متعالی و فقاهت کارآمد شد و موجب شکلگیری نظام اسلامی، قانون اساسی و پیشرفت مداوم ایران در طول ۴۶ سال گذشته شده است.
🔸این بیان حضرت آقا، جزء واضحات و مسلمان «فلسفه تاریخ قرآن کریم و حکمت اسلامی» است و ایشان بر مبنای حکمت اسلامی معتقدند که «ما به قله نزدیک هستیم» و «اگر» آن را قدر بدانیم و درست عمل کنیم قطعا به قله میرسیم.
«به قله نزدیک شدن» لزوما به معنای «به قله رسیدن» حتمی و ضروری نیست، بلکه «اگر»ی وجود دارد و آن «استقامت و صبر عقلانی و همبستگی اجتماعی مردم» بخصوص «مدعیان انقلابیگری» است.
🔹مشکل افرادی که نمیتوانند این بیان دقیق را فهم کنند این است که نگاه فلسفی و تاریخی ندارند. یعنی نه به نحو فلسفی، سنتهای قطعی حاکم بر تاریخ را میشناسند و نه اطلاعات دقیق تاریخی از تاریخ معاصر دارند تا بدانند که این قافله از کجا و در چه شرایطی شروع کرده است و چگونه در کمال ناباوری همه عالمان علوم اجتماعی، به چنین نقطه رفیعی رسیده است.
🔸 حکیم فرزانه حضرت آیت الله العظمی خامنهای دارای یک دستگاه فلسفی و الهیاتی است و از مسلمات این دستگاه الهیاتی، نصرت و یاری خداوند متعال و همچنین تکامل اجتماعی بشریت و گسترش جریان فطرت و هدایت است. باطل طفیلی و رفتنی است. بلکه فقط این جریان حق و هدایت است که جریان دارد، ادامه دارد و پیش میرود. همانگونه که امیر المومنین امام علی علیه السلام فرمود:
«لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ»
در این دستگاه فلسفی و الهیاتی، جهان محل رفت و آمد، صیرورت و شدن دائمی است. محل ظهور عاملیتها و خلاقیتهاست. در این میان افراد امتحان و غربال میشوند تا «مرد از نامرد شناخته شود».
رکن پیروزی و ادامه افراد و گروهها در مسیر تکاملی جریان حق، استقامت، صبر، مشارکت، ولایت و همبستگی آحاد افراد است(مردمسالاری دینی).
بزرگترین عامل توقف و همراهی نکردن، اختلاف، درگیری، جدال وقدرتطلبی به بهانههای مختلف است که در خیلی از موارد درلباس دین و انقلاب ظاهر میشوند ومردم را اغفال میکنند و آنها را دربرابر هم قرار میدهند.
🔹اگر به تاریخ معاصر نگاه کنیم میبینیم که چگونه جریان فطرت و هدایت دربرابر دشمنیهای استبداد واستکبار و مخالفتهای متحجرین و مقدسین احمق (ظاهرگرایان و باطنگرایان) توانست از نقطه ضعف و غربت آغاز کند و روزبهروز رشد کند.
چه کسی در سال ۱۳۴۲ باور میکرد که دستگیری یک روحانی پیرمرد تک وتنها درقم به شکلگیری نظام قدرتمند جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت جهانی بیانجامد؟
چه کسی باور میکرد که نظام اسلامی بعد از ترور متفکران و رهبران در دهه شصت با وجود جنگ تحمیلی ادامه مییابد و به قطب علمی و فرهنگی تبدیل خواهد شد؟
چه کسی فکر میکرد با ریزش بخش وسیعی از جریانات انقلابی در دهه هفتاد و شکل گیری فتنه ۸۸ که محصول اجماع چپها و لیبرالهای اسلامی بود انقلاب اسلامی ادامه حیات داشته باشد و نسل جوان متفکر و عاقلی همچون شهدای مدافع حرم را تربیت کند؟
🔸امروز، انقلاب اسلامی به یک مکتب فکری و فلسفی بزرگ تبدیل شده است که ازمنطق وبنیانهای عمیق حکمی وفلسفی برخوردار است. در مناسبات انسانی ومعادلات جهانی حضور قوی دارد و نوید آیندهای روشن و واقعی را به همه مستضعفان عالم میدهد. انقلاب در ذهنها و دلهای مردمان جهان گسترش یافته است. انقلاب اسلامی بازگشتی به فطرت مشترک انسانی وطرحی برای شکوفایی عقلها وفعالسازی ارادههای انسانها دراقصا نقاط عالم است.
🛑ادامه دارد
✍ سید مهدی موسوی
جمعه ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
https://eitaa.com/hekmat121/2391
📌 تحلیل فلسفی «به قله نزدیک شدهایم» ۲
🔹 حرکت در مسیر پیشرفت و صعود به قلهها وابسته به وجود دستگاه معرفتی و حکمت بنیادینی است که بتواند نو به نو، عالم و آدم را در موقعیتی که هست فهم کند وسیر تطور تاریخ وتکوّن جهان را بشناسد و متناسب با آن به تدبیر و اعتبارسازی بپردازد. صرف پیشرفتهای مادی وعاریتی نمیتواند نشانهای ازصعود به قله باشد. هرفردی میتواند با همچون بالگردی به قله برسد اما هیچ کس اورا کوهنورد وفاتح قله نمیداند، فتح قلهها معلول حرکت وتحول، فکر واندیشه، زحمت و کوشش، تدبیر وعقلانیت است.
صعود به قله در حیات انسانی و معادلات اجتماعی زمانی واقعی است که معلول عقلانیت وتدبیر، آزمون وخطا، تلاش وکوشش واقعی است.
🔸 انقلاب اسلامی بواسطه ابتنا به عقلانیت اسلامی وتجربه تاریخی ملت ایران، میتواند از «صعود به قله» سخن بگوید چون دارای حکمت و عقلانیتی است که ریشه در نظام فلسفی و الهیاتی قدرتمندی دارد. نظامی که بر میراث فلسفی، الهیاتی و فقاهتی قدرتمندی تکیه دارد و توان تعریف مداوم هستی، انسان، عقل، علم، جامعه، پیشرفت و فهم بهتر جهان پیرامون خود را دارد.
اما سایر کشورهای منطقه از ترکیه و مالزی تا کشورهای خلیج فارس نمیتوانند از صعود به قله سخن بگویند چرا که آنها سوار بر بالگرد تمدن غرب شدهاند و در ادامه سنت آنها حرکت میکنند.
🔹با مراجعه به آثار رهبران و متفکران اصیل انقلاب اسلامی، روشن میشود که حکمت این انقلاب از جنس انقلاب انبیاء الهی و اولیای معصومین (علیهم السلام) است و مرحلهای از سلسله مراحل رشد تکاملی فطرت و شکوفایی عقل و فعالسازی ارادهی انسانها است.
🔸بر همین اساس هنگامی که انقلاب اسلامی آغاز شد، رهبران و متفکران اصیل آن براساس حکمت الهی، سلسله جبال بزرگی را پیش روی خود در نظر گرفتند که میبایست براساس عقلانیت اسلامی یک به یک آن قلههای فتح شود و مسیر پیشرفت و سعادت بشریت را خود مردم هموار کنند.
🔹آن هم در زمانهای که فساد درجامعه جولان میداد، حکومت فاسد پهلوی به تخریب گسترده بنیانهای اعتقادی و هویتی مشغول بود، ازخودبیگانگی در جامعه علمی و روشنفکری موج میزد، ایران یک دستنشاندهی برای آمریکا و کشورهای غربی بود.
🔸 اولین کوه بزرگ در سر راه انقلاب، فراموشی معارف اجتماعی و سیاسی اسلام و غفلت حوزهها و روحانیت از آن بود. دین رهایی بخش اسلام به یک سلسله مناسک بیروح و شخصی تبدیل شده بود. رکود و رخوت بر طلاب و حوزهها حاکم بود، اما آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی و شهید مطهری و دیگران، روح جدیدی را در حوزهها دمیدند و جمع زیادی از طلاب بیدار شدند و از انفعال خارج شدند و قله هدایت جامعه را فتح کردند.
🔹دومین کوه بزرگ، بحران «از خودبیگانگی» بود. انقلاب اسلامی توانست موج بیداری اسلامی را به وجود آورد و ملت را به داراییها و سرمایههای خود آگاه کرد و روح خودباوری و استقلال را در تک تک آحاد جامعه دمید و ملت را به یک موجود زنده بانشاط عامل تبدیل کرد. شاید بزرگترین و سختترین قله، قله خودباوری، اعتماد به نفس و روح استقلالخواهی بود که به نصرت الهی فتح شد.
🔸 سومین کوه پیشرو، نظام فاسد پهلوی بود؛ نظامی مورد حمایت مستکبران عالم با دستگاه بزرگ جاسوسی و اطلاعاتی ساواک. ملت بیدار ایران حرکت کردند و انقلاب کردند و پیروز شدند و به قله مردمسالاری دینی دست یافتند و بر فراز قله #امامت_امت را تثبیت کردند.
🔹 چهارمین کوه، تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی در کشاکش آرا و جریانهای مختلف اول انقلاب بود، حقیقتا در آن شرایط متشتت و غبار آلود، نوشتن قانون اساسی بر پایه معارف قرآنی و فقاهت اسلامی، شبیه به معجزه بود که انجام شد و مسیر حرکت به سوی قلههای دیگر فراهم شد.
🔸 هر صعودی ممکن است موجب سقوط شود، دشمنان خواستند تا صعودهای پیدرپی ملت ایران را متوقف و آنها را ساقط کنند لذا از هیچ چیزی دریغ نکردند: شهادت متفکران انقلاب و مسئولان نظام، اختلاف و درگیری قومی و مذهبی، کودتا و ترور رهبر انقلاب، جاسوسی، تهدید، تحمیل جنگ هشتساله، نفوذ و تطمیع بزرگانی از نظام و ... . اما این تهدیدها هر کدام به فرصتی تبدیل شد و موجب ورزیدگی ملت ایران شد تا استوارتر حرکت کند و قلههای بعدی را فتح کند.
🔹 فتح قلوب مستضعفان عالم و شکلگیری جبهه مقاومت جهانی از طریق صدور اندیشه و تفکر انقلاب اسلامی، یکی از مراحل صعود ملت ایران و مکتب فکری انقلاب اسلامی بود.
🔸 اگر خوب ببینیم تربیت هزاران دانشمندان جوان و پیشرفتهای محیّرالعقول علمی، پژوهشی، پزشکی، صنعتی، هر کدام حرکت در مسیر صعود را تسهیل کرده است. باوجود این سرمایه بزرگ انسانی وعلمی، غیر ممکنها ممکن شده است وایران عزیز عزت یافته و به قدرت فرامنطقهای تبدیل شده است.
🛑 ادامه دارد ...
✍ سید مهدی موسوی
جمعه ۱۰ اسفند ۱۴۰۳
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2392
📌 عقلانیت انقلاب اسلامی و حماقت اروپایی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2394
📌 ضرورت سامان دهی خیریههای مساجد از طریق سامانه جامع
سنت صدقه و طرح مواسات یکی از سنتهای حسنه و بسیار مبارک اسلامی است که میتواند مشکلات برخی از محرومان و مستضعفان را کم کند.
این سنت حسنه اگر دارای سازماندهی درستی نباشد نه تنها مشکل محرومان حل نخواهد شد و خیرات مردم به افراد مستحق نمیرسد بلکه آثار نتایج غیراخلاقی دارد و به نفی کرامت برخی از افراد و سوء استفاده آنها از این طرح بزرگ میانجامد.
بخصوص در فضای شهر تهران، عموم مساجد و حسینیهها به تقسیم ارزاق و صدقات مردم اشتغال دارند اما به جهت بی سامانی آن و نبود یک سامانه متمرکز و جامع، افراد مستحق، کمتر بهرمند میشوند و افراد غیر مستحق از مساجد مختلف به طور مکرر بهرهمند میشوند و آن را به عنوان شغل خود انتخاب کردهاند.
اگر میان مجموعههای مختلف خیریه و مواسات از جمله مساجد، هیئات، نهادهای انقلابی و موسسات خیریه، سامانهی ارتباطی جامعی برقرار شود بهتر میتوان این کار خداپسند را سازماندهی کرد تا محرومان واقعی شناسایی شود و به اندازه نیاز به آنها کمک شود.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2395
📌رمضان، ماه شکوفایی فطرت و باغبانی طبیعت در افق حرکت به سوی کمال مطلق
رمضان المبارک ماه شرافت، عظمت، فضیلت و کرامت انسانی است.
ماه باغبانی طبیعت انسانی در جهت شکوفایی فطری و تعالی وجودی است.
در ماه رمضان، طبیعت انسان تشنه میشود و میخواهد آب بخورد چرا که آن را کمال میپندارد؛ امّا فطرت به طبیعت میگوید کمال بالاتر را ببین و خدا را در نظر داشته باش که گفته است آب نخور و صبر کن چون قرار است جوهرهی وجودی تو اشکار شود.
طبیعت میگوید، بخواب این کمال و رفاه و آسودگی است اما فطرت به طبیعت میگوید بالاتر بیا، رفاه مطلق را ببین و برای رسیدن به رفاه کامل، خود را آماده کن.
طبیعت میگوید غیبت دیگری و عقدهگشایی، آرامش بخش است و موجب کنار گذاشتن دیگری از مسیر پیشرفت میشود، اما فطرت میگوید، چرا این کار تو را خوشحال میکند همه امور به دست خداست او بخواهد بالا میبرد و بخواهد پایین میآورد. کار دست اوست همه بندهی اویند.
بالاتر را ببین و کمال خود را در وسعت نگاه و علو همت جستجو کن.
وقتی انسان به نفع فطرت فشار آورد و بر طبیعت حکومت کرد، مهار اسب وحشی را برای فطرت هموار کرده است.
طبیعت انسان هر چه بیشتر در طول فطرت و هدایت قرار گیرد متعالی تر و عاقلانهتر می شود و همچون مرکبی رهوار در خدمت رشد و صیرورت انسان قرار میگیرد.
اما اگر طبیعت مادی و من سفلی حاکم شد و فطرت کمال خواه و من علوی در حاشیه قرار گرفت، افقهای کوتاه و آمال خیالی سیطره مییابد، وسعت نگاه را از انسان میگیرد و در همین امور محدود روزمره کمال مطلق خود را جستجو میکند.
ماه مبارک رمضان، ماه شکوفا کردن فطرت، فضیلت، شرافت و کرامت انسان، در جهت تعالی بخشی به اراده و فعالسازی همت انسانی در جهت رشد و تعالی معنوی است. بر این اساس، طبیعت و جسم آدمی نیز تعالی مییابد چرا که مصاحبت با فطرت موجب رنگ پذیری میشود. لذا جسم هم میتواند نورانی شود و طبیعت هم میتواند الهی شود اگر هماهنگ با فطرت توحیدی شود.
✍ سید مهدی موسوی
سحر چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳
(روز درخت کاری)
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2396