eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
459 عکس
127 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌روش شناسی بحث از امتداد حکمت ✔️بخش چهارم: تذکر: در بخش های قبل به محورهای مهم برای پاسخ به برخی شبهات امتناعیون امتداد و حکمت مطالبی اشاره شد که عبارتند از: ۱. فهم همدلانه، عمیق و اجتهادی پیش شرط ورود به بحث از امکان یا امتناع امتداد؛ ۲. چیستی حکمت متعالیه و ظرفیت های آن برای امتداد علمی و عملی، اجتماعی و سیاسی؛ ۳. گونه شناسی امتداد و الگوهای ممکن از امتداد حکمت و فلسفه. ✔️در سه یاداشت قبل، دو مطلب اول به نحو اجمال تبیین شد و اینک مطالبی پیرامون محور سوم خدمت عزیزان تقدیم می شود: 🛑 مطلب سوم: گونه شناسی امتداد و الگوهای ممکن از امتداد حکمت و فلسفه 🔹یکی دیگر از سوءتفاهم های جریان امتناع، تصور آنها از مقوله است. برخی از سخنگویان این جریان علی رغم تذکار به "پرهیز از فهم عامیانه و عرفی در درک مفهوم امتداد" خود در فهم امتداد به یک فهم عامیانه، ساده و بسیط قناعت می کنند و براساس همان فهم انحصارگرایانه به نقد جریان حکمت می نشینند و از تمام تلاش های متفکران و حکیمان دویست سال اخیر در راستای امتداد حکمت و فلسفه، صرفا "تمجید و تحسین فلسفه و اکابر فلسفه" یاد می کنند. که البته این نتیجه گیری ناشی از فهم و درک مفهوم امتداد و گونه شناسی آن نزد ایشان دارد. 🔸از بيان اين نویسندگان چنین استفاده می شود که تنها یک الگو دارد و آن هم تاثیر گذاری مستقیم و مستقل تک تک گزاره ها و اصول فلسفي در مسائل سیاسی و اجتماعی است. به این معنا که هر کدام از اصول فلسفي می بایست به طور مستقیم و مستقل در امور سیاسی و اجتماعی تأثير بگذارد و نتیجه بدهد مثلا باید در سیاست و جامعه کاربرد و کاربست شفاف و آشکار داشته باشد. اگر دستگاه فلسفي نتواند هر یک از اصول و گزاره های های خود را تنزل دهد و به نحو مستقل و مستقیم در امور سیاسی و اجتماعی دخالت و تسری دهد از صحنه عینیت سیاست و اجتماع برکنار است و امتداد در آن ممتنع است. بنابراين اگر فیلسوفی چنین گفت: «جایگاه این مباحث (سیاست) در بخش حکمت عملی است نه بخش نظری حکمت متعالیه. بر این اساس نباید توقع داشت با اصالت وجود، حرکت جوهری، جسمانیة الحدوث بودن نفس، قانون علیت و مانند آن بتوان راهی به سیاست یافت.» 🔹جریان امتناع انديش از این عبارت، اعتراف به امتناع امتداد را فهم می کند و آن را دستاویزی برای اثبات مدعای خود و ساده انگاری جریان مقابل قرار می دهد. 🔸این برداشت گزینشی و تفسیر تجزيه گرایانه از بيان حکیم متأله، از یک سو ناشی از اشتباه در تعریف و تبیین غرض فلسفه و خلط آن با منافع فلسفه است و از سوی دیگر محصول درک خاصی از امتداد است که توضیح آن گذشت. 🔸در حالیکه عبارات مذکور از حضرت آیت الله جوادی فیلسوف نظریه پرداز " " نه تنها دلیلی بر امتناع نیست بلکه تصریحی آشکار بر امتداد حکمت و فلسفه به معنای امتداد و پرهیز از معانی عرفی و عامیانه و انحصارگرایانه از امتداد است. این بیانات به دقت از خلط میان فلسفه و علم، خلط میان حکمت نظری و حکمت عملی، و خلط میان حقیقت و اعتبار جلوگیری می کند. 🔹 در این نگرش امتداد حکمت و فلسفه کاملا ممکن بلکه واقع نیز شده است و منتج به آثار ارزشمندی چون "جامعه در قرآن" و "فلسفه حقوق بشر"، "ولایت در قرآن‌"، "محیط زیست" ، "روابط بین‌الملل در اسلام"، "مباحثات هنر متعالیه" و "نظریه علم دینی"، "نظریه سیاست متعالیه در حکمت متعالیه" و شبیه آن شده است. 🔸 با مراجعه به آثار فیلسوفان مسلمان و دقت در تجربه غربیان در امتداد فلسفه غربی در تمدن و زندگی انسان مدرن، اين‌گونه برداشت می شود که دارای الگوها و گونه های متنوع و متعددی است که هر کدام از ظرفیت های قابل توجهی برخوردارند و می توان از این الگوها برای امتداد حکمت و فلسفه بهره برد. به توفیق الهی، در یادداشت بعدی، برخی از الگوها و گونه های ممکن امتداد حکمت و فلسفه بيان خواهد شد‌. ان شاءالله. ادامه دارد.... https://eitaa.com/hekmat121
📌سه حرکت ذهن در شناخت واقعیت (فرایند شکل گیری نظریه در ذهن) 🔺مرحله اول: درک جزء به جزء خواص موجود توسط تك تك حواس به نحو مستقل و تلفیق آنها در حس مشترک و ساخت یک واحد جزئی از موجود. در این مرحله ذهن می فهمد که واقعیت اجزا محسوسه نیست بلکه روابط و صورت حاصل از اجزا است. 🔺مرحله دوم: درک مشترکات میان صور جزئی و ساخت کلی قابل تطبيق بر مصادیق خارجی. در این مرحله ذهن می یابد که حقیقت موجود، آن صور جزئی و شخصی نیست بلکه صورت کلیه (کلی طبیعی و ماهیت) حقیقت موجود است. 🔺مرحله سوم در مرحله سوم، ذهن به بررسی حقیقت ماهیت می پردازد و در پس ماهیت، حقیقت مشترک موجودات را می شناسد که عبارت است از . در این مرحله ذهن به این حقیقت پی می برد که ماهیت و کلی طبیعی خود واقعیت نیستند بل ظهور ات وجودند و به خودی خود معرف واقعیت نیستند. به نگاه دقی مشخص می شود که وجود معرف واقعیت است و تمام خارج را پر کرده است. نکته: استاد شهید مطهری بارها تذکر داده اند که در مقام آموزش و تعلیم فهم فلسفي بر و روان شناسی ادراک متوقف است. هرچقدر لایه ها و فرایندهای ادراکی ذهن بیشتر شناخته شود و حیثیات مختلف آن از هم تفکیک شود بهتر می توان واقعیت را شناخت و از خلط حیثیت های ذهنی و واقعی واقعیت در امان ماند. https://eitaa.com/hekmat121
🔻بخش اول 💠 ، و 🔰توحید و عبودیت وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56/الذاریات) این آیه بنا بر استثنا در سیاق نفی، انحصار مؤکد را می رساند. عبودیت تنها و تنها هدفی است که انسان برای آن خلق شده است. اما این هدف چه گستره و عمقی را در بر می گیرد؟ همان گستره و عمقی که عظیم ترین حقیقت هستی یعنی توحید دارد، این هدف یعنی عبودیت نیز به همان اندازه گستره و ژرفا دارد. گستره و ژرفای حقیقت توحید هم به واسطه گزارشات شهودی عرفا در دانش عرفان نظری تبیین گشته و هم با تبیین فلسفی و برهانی در دانش فلسفه خاصه حکمت متعالیه. صرفا افعال ما نیست که بایستی رنگ و بوی توحیدی بگیرد. بلکه این ما با همه ساحتها و شئوناتش است که بایستی جز صبغة الله چیزی جز از آن نمودار نگردد. نه تنها ما، بلکه و گرایش و عواطف ما و ما نیز بایستی عبودیت خدا در آن به عنوان هدف همیشه مد نظر باشد. در دانش فلسفه تبیین می گردد که علت فاعلی متمم علت غایی است و فاعل با غایت گرفتن امری از جنس غایت می شود و بلکه در صیرورتی خود غایت می شود. پس انسان با هدف گرفتن توحید در همه ساحت های زندگی اش، از جنس توحید می شود و انسان به جایی می رسد که كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها(حدیث قرب نوافل/در قرب نوافل حق تنزل مى كند و چشم و گوش عبد مى شود كه شنونده و بيننده عبد است)(1) بلکه انسان در صعودش به جایی می رسد که كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها(حدیث قرب فرائض/در قرب فرائض عبد ترفع مى يابد و صعود و عروج پيدا مى كند و بالا مى رود و چشم و گوش حق مى شود كه گوينده و شنونده بيننده حق است)(2) 🔰توحید و دانش و اندیشه اسلامی از روز اول آفرینش و حتی خود آفرینش چیزی جز نبوده است. دغدغه تاریخی انبیاء نیز چنین بوده و اوصیاء و اولیاء نیز در همین راه خون خود را فدا کرده اند. در این میان نیز دانشهای اسلامی به نوعی هدف غایی که دنبال می کرده اند چیزی جز نبوده است. دانشمندان و اندیشمندان بزرگ اسلامی نیز به این هدف غایی التفات داشته اند اما گاه این هدف در اندیشه طفلان و نااهلان عرصه دانش و اندیشه به فراموشی و غفلت سپرده میشده و می شود. در راستای تبیین و ترسیم زندگی موحدانه در ساحت افعال و بسط در این زمینه بوده است. دانش نیز در پی حراست از مرزهای پی ریزی شده است. همچنین دانش با دغدغه شناخت عظیم ترین حقیقت هستی یعنی بسط پیدا کرده است. آنجا که در صحبت می کند او چیزی غیر از شناخت حق تعالی را دنبال نکرده، آنجا که رابطه علیت را تقریر نوینی صدرا از آن ارائه داد به دنبال آن بود که «کلّ من علیها فان» را به واسطه تبیین کند. آنجا که حرکت جوهری در حکمت متعالیه ترسیم و تصویر می گشت نافذان بصیرت عرصه دانش میدانستند که این چیزی جز ترسیم نیست. دانش عرفان اسلامی هم پیش از آن که وجود یابد این عرفان و شهود و دریافت حقیقت بود که موجود بوده و دانش عرفان اسلامی چه عرفان نظری و چه عرفان عملی گزارش دریافت های شهودی و تجربه های سالکانه است. البته که مراتب توحید و بسط توحیدی که این دانش ها نشانه گرفته اند بر اساس فهمی که از توحید داشته اند بسیار متفاوت است و در این میان عرفان اسلامی از برترین فهم ها برخوردار است که به مدد وحی و بیان فاخر حضرات معصومین علیهم السلام به انضباط و دقت مثال زدنی دست یافته است. در طول تاریخ عرصه فکر سرزمینهای اسلامی، توحید به عنوان عظیم ترین حقیقت هستی سائس اصلی مسیر دانش و اندیشه اسلامی بوده است. فلذا یقینا ساحت اندیشه اسلامی اگر می خواهد به اصالت تاریخی خود پایبند بماند بایستی عبودیت الله در ساحت اندیشه و دانش را مد نظر داشته باشد. 🔰 و ساحت اندیشه و دانش 💢❓💢سوالی که مطرح می شود این است که چگونه عرصه دانش و اندیشه ساحتی برای عبودیت شود؟! چرا که آزادی در تفکر و اندیشه رکن رکین آن است و این مقوله با تعبّد که سلب آزادی است جمع نمی شود؟! تعبّد یعنی اطاعت بی چون و چرا در حالیکه فکر و دانش عرصه ایست که اطاعت بی چون و چرا در آن بی معناست. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه بخش اول: 🔹 بر بنیان حکمت و فقاهت اسلامی، انسان همواره در پی واقعیت است تا آنچه حق و صحیح است را بیابد و بدان وسیله به زندگی و کنش خود معنا و سامان بدهد. از این فرایند مواجهه با واقعیت با عناوینی همچون ادراک، فهم، معرفت، علم یاد می‌شود. 🔸 در حکمت متعالیه و فقاهت عمیق اسلامی، اساس معرفت و علم، است یعنی ادراک و فهم برآمده از بصیرت و دقت نظر که از سطوح ظاهری عبور کند و به لایه‌های عمیق واقعیت وارد شود. لذا به صرف معرفت سطحی و رویین اکتفا نمی‌شود و از شیوه‌ها و مناهج معرفتی برای ارتباط با واقعیت و ورود به لایه‌های عمیق بهره گرفته می‌شود. اما نکته مهم این است که قوام ادراک و معرفت آدمي را تشکیل می‌دهد. 🔹فهم همدلانه، تلاش برای پی بردن به حقیقت شی است بدون تحمیل اطلاعات پیشینی، پیش‌فرض‌های و پیش‌داوری‌های خود به آن حقیقت. به تعبیر دیگر اجازه دادن به شئ تا خودش سخن‌ بگوید و آنچه هست را به ما عرضه کند. پذیرش این سخن با بسیار عقلي و قابل درک است چرا که همه‌ی دار وجود، مدار علم است و "همه موجودات سمیع و بصیرند ولی از نامحرمان خاموشند." آن کس می‌تواند از این پرده رمزی بشنود که محرم راز و همدل واقعیت شود." حافظ می‌گوید: تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش 🔸 لازمه‌ی این فهم، توجه به موقعیت و فضایی است که آن شئ در آن به وجود آمده و معنایافته و تطور پیدا کرده است و آن را به کار گرفته‌اند. 🔹در این مرتبه‌ی از هستی متغیر (عالم ناسوت) اگر چیزی در زمان و مکانی (موقعیتی) به وجود آمده و کاربستی داشته است حقیقتی دارد و در همان موقعیتی که هست، نسبتی با حقیقت وجود و هستی دارد. لذا نمی‌توان به اعتبار امروز، آن شئ را سنجید و براساس ظاهر مادی (فیزیکال) و لایه‌ی آشکارین آن، به درستی و یا غلطی آن و یا به کارآمدی و یا ناکارآمدی آن و یا به حذف و حفظ آن نظر داد. بلکه باید همدلانه تلاش و جستجو کرد تا حقیقت یک شئ و یا یک سخن و یا یک دانش در موقعیت خودش شناخته شود و نقش آن در ساخت هستی انسان و جامعه آشکار شود. به تعبیر دیگر واقعيت را آنگونه که هست و یا آنگونه که شده است ببینم نه آنگونه که دوست داریم و یا از قبل تعیین کرده‌ایم. 🔸البته این به معنای نفی پیش‌داشت‌ها، پیش‌فرض و اصول موضوعه و مطالعات پیشینی تخصصی نیست بلکه همه‌ی آنها لازم است تا انسان بتواند با واقعیتی روبرو شود و با او وارد گفتگو و مفاهمه شود. به هر میزان که فاعل‌شناسا از دانش‌های تخصصی و تجربه‌ی عمیق زیسته برخوردار باشد بهتر می‌تواند با واقعیت ارتباط برقرار کند و از آن پرسش کند و از لایه‌ها و امکان‌های آن مطلع شود. نکته در این است که همه‌ی پیش‌داشت‌ها باید زمینه‌ساز مفاهمه و آشکار شدن لایه‌های عمیق واقعیت بشود نه آنکه از قبل مسلّم انگاشته شود و بر واقعیت تحمیل شود. 🔹این الگوی از فهم، موجب و چند لایه می‌شود که انسان از لایه‌های ظاهری واقعیت عبور کند و به لایه‌های عمیق‌تر واقعیت و نسبت‌های وجودی میان واقعیت‌ها پی‌ببرد. می‌توان به یک واقعیت و یا یک متن از منظرهای مختلف نگریست و برداشت‌های مختلف داشت. اطلاعات قبلی ودانش‌های تخصصی به انسان کمک می‌کند تا ساحت‌ها و لایه‌های متفاوتی از واقعیت و متن رخ‌بنماید‌. از این رو باید اجازه داد تا تخصص‌ها و دانش‌های مختلف به کمک آدمی بیایند و به بهانه‌های مختلف با تخصص‌ها و دانش‌ها دشمنی نکرد، اما این را هم باید بدانیم که هر دانش و تخصصی در عین داشتن ظرفیت‌هایی دارای محدودیت هم هست و به تنهایی نمی‌تواند یک واقعیت پیچیده و متن ذومراتب را توصیف کامل و تبیین جامع کند‌‌. 🔴 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121