eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
458 عکس
127 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌حکمت قرآنی مکتب فلسفی صدرالمتالهین همچون شخصیت و زندگی خود او، مجموعه‌ی در هم تنیده و به وحدت رسیده‌ی چند عنصر گرانبها است. در فلسفه‌ی او از فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی، و شهود عرفانی، و ، در کنار هم بهره گرفته شده، و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانی، و ذوق و مکاشفه‌ی عرفانی، و تعبد و تدین و زهد و انس با کتاب و سنت، همه با هم دخیل گشته، و در عمر علمی پنجاه‌ساله‌ی او رحله‌های تحصیلی به مراکز علمی روزگار، با مهاجرت به کهک قم برای عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پیاده احرامی حج شدن، همراه گردیده است. همانگونه که فلسفه‌ی صدرایی -که خود او بحق آن را حکمت متعالیه نامیده- در هنگام پیدایش خود، نقطه‌ی اوج فلسفه اسلامی تا زمان او و ضربه‌یی قاطع بر حملات تخریبی مشککان و فلسفه‌ستیزان دورانهای میانه‌ی اسلامی بوده است، امروزه پس از بهره‌گیری چهارصدساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلی، و نقد و تبیین و تکمیل در حوزه‌های فلسفه، و ورز یافتن با دست توانای فلاسفه‌ی نامدار حوزه‌های علمی بویژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها استحکام بلکه شادابی و سرزندگی مضاعفی گرفته و میتواند در جایگاه شایسته‌ی خود در بنای فرهنگ و تمدن، بایستد و چون خورشیدی در ذهن انسانها بدرخشد و فضای ذهنی را تابناک سازد. مکتب فلسفی صدرالمتالهین همچون همه فلسفه‌ها در محدوده‌ی ملیت و جغرافیا نمیگنجد و متعلق به همه‌ی انسانها و جامعه‌ها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوانبندی متقن عقلایی برای فهم و تفسیر هستی نیازمندند. هیچ فرهنگ و تمدنی بدون چنین پایه‌ی مستحکم و قابل قبولی نمیتواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه‌ی روحی برساند و زندگی او را از هدفی متعالی برخوردار سازد . و چنین است که به گمان ما فلسفه‌ی اسلامی بویژه در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی ، جای خالی خویش را در اندیشه‌ی انسان این روزگار میجوید و سر انجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت. ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهی وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدی چون که یگانه‌ی دین و فلسفه و سیاست و خود یکی از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزه‌ی درسی و تحقیقی پربرکت حکیم که استاد یگانه مبانی ملاصدرا در طول سی سال در حوزه‌ی قم به شمار میرفت، و تلاش تلامذه و هم دوره‌های آنان، بیشک دوره‌ی با برکتی برای فلسفه الهی است. ۱۳۷۸/۰۳/۰۱ پیام آیت الله العظمی خامنه‌ای به کنگره بزرگداشت ملاصدرا https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه‌ی_قرآنی در محشر اندیشه ‏های فلسفی روز که غالباً از نور معنی و پرتو توحید، بیگانه و بیخبر است، جای این و پایه ‏های استقرار و خلل ناپذیرش، خالی است. زبانی آشنا با فرهنگ و معارف کنونی جهان، و دستی چیره در ترسیم زیبایی‏های «حکمت متعالیه» و در پشت آن، ذهنی ژرف بین و نواندیش و جامع‏نگر به کار است تا فلسفه‏ی این حکیم بزرگ را در نمایشگاه فاخرترین فرآورده‏های بشری، در جای سزاوار خود بنشاند. پیام آیت الله العظمی خامنه‌ای به کنگره بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد حکیم حاج ملاهادی سبزواری‏ 1 / 2 /1372. https://eitaa.com/hekmat121
📌فلسفه علم دینی است 🔹فلسفه را باید به عنوان یک علم دینىِ محض به حساب آورد. ✍ بیانات آیت‌الله العظمی خامنه‌ای دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی - 1391/11/23 https://eitaa.com/hekmat121
📌 انتقال تمدنی (تبیین انتقال تمدنی از شبکه‌ی مفهومی "هستی، معرفت و سیاست" به شبکه‌ی مفهومی "ذهن، زبان ، جامعه") ♦️بخش اول 🔹 هر دوره‌ای از تاریخ انسان در ذیل شبکه‌ای از مفاهیم شکل و سامان یافته است و با تغییر آن شبکه‌ی مفهومی، دوره قبل به پایان رسیده و دوران جدیدی آغاز شده است. چرا که بنیاد حیات انسانی، معانی مستقر در فرهنگ عمومی است که در واژگان محوری و بافتار شبکه‌ای آن خود را آشکار می‌سازد و به دانش‌ها، مهارت‌ها و هنجارها و آداب جهت و نظام می‌دهد. 🔸 یک دوره‌ی از حیات انسانی و تمدن بشری در حول شبکه‌ی مفهومی "هستی"، "معرفت" و "سیاست" شکل گرفت و نوع خاصی از نظام دانایی، اخلاقی و رفتاری را به وجود آورد. در این دوره: ۱. "هستی" معرّف واقعیت و راهنمای انسان برای اتصال وجودی به اشیا است. هر شی‌ای موجود است و وجود آن نه به اعتبار انسان بلکه بهره‌مند از نفس‌الامر تلقی می‌شود که از ذاتیات و عرضیات برخوردار است. البته موجودات در یک نظام حقیقی قرار دارند و رابطه‌ی وجودی و سلسله مراتبی میان آنها برقرار است. ۲. "معرفت" معرف شناخت انسان از واقعیت است و حقیقت آن در حکایت‌گری و واقع‌نمایی آن است. معرفت آنگاه که صادق مدلل باشد "علم" است که یا از قوانین عام هستی پرده بر می‌دارد (علم کلی یا فلسفه) و یا از عوارض ذاتی موجودات تفحص می‌کند(علوم جزیی). آنچه همه‌ی این علوم را در کنار هم و در یک رابطه‌ی پیوسته قرار می‌دهد واقع‌نمایی و حقیقت‌بودگی آنهاست. ۳. "سیاست" عنوان مشیر حیات انسانی است که نتیجه عملی معرفت است و غایت آن اتصال به حقیقت هستی و مبدأ واقعیت (خدا) است. سیاست برون داد معرفت حقیقی است لذا بنیاد سیاست، تدبیر و هدایت مبتنی بر فضیلت(اخلاق) و پرهیز دادن از رذایل و بدی‌ها است و مجری آن حاکم فاضل و دولتمرد برای تحقق مدینه فاضله است. 🔸 این شبکه‌ی مفهومی در حکمت دینی انبیا بنی‌اسرائیل و حکمای یونان تکوّن یافت و توسط حکمای مسلمان رشد و توسعه یافت و در به مرحله‌ی عالیه خود رسید. 🔹اما همزمان با اوج‌گیری و تکامل این شبکه‌ی مفهومی در عالم، تحولات جدید فکری و معرفتی در جهان ایجاد شد و زمینه‌ی شکل‌گیری نظام دانایی دیگری فراهم شد که پس از چند سده به هیأتی مستقل و متمایز درآمد و شبکه‌ی مفهومی نوینی بر سه پایه‌ی "ذهن، زبان و جامعه" را به وجود آورد. 🔴 ادامه دارد... ، ، ، ، https://eitaa.com/hekmat121
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه بخش اول: 🔹 بر بنیان حکمت و فقاهت اسلامی، انسان همواره در پی واقعیت است تا آنچه حق و صحیح است را بیابد و بدان وسیله به زندگی و کنش خود معنا و سامان بدهد. از این فرایند مواجهه با واقعیت با عناوینی همچون ادراک، فهم، معرفت، علم یاد می‌شود. 🔸 در حکمت متعالیه و فقاهت عمیق اسلامی، اساس معرفت و علم، است یعنی ادراک و فهم برآمده از بصیرت و دقت نظر که از سطوح ظاهری عبور کند و به لایه‌های عمیق واقعیت وارد شود. لذا به صرف معرفت سطحی و رویین اکتفا نمی‌شود و از شیوه‌ها و مناهج معرفتی برای ارتباط با واقعیت و ورود به لایه‌های عمیق بهره گرفته می‌شود. اما نکته مهم این است که قوام ادراک و معرفت آدمي را تشکیل می‌دهد. 🔹فهم همدلانه، تلاش برای پی بردن به حقیقت شی است بدون تحمیل اطلاعات پیشینی، پیش‌فرض‌های و پیش‌داوری‌های خود به آن حقیقت. به تعبیر دیگر اجازه دادن به شئ تا خودش سخن‌ بگوید و آنچه هست را به ما عرضه کند. پذیرش این سخن با بسیار عقلي و قابل درک است چرا که همه‌ی دار وجود، مدار علم است و "همه موجودات سمیع و بصیرند ولی از نامحرمان خاموشند." آن کس می‌تواند از این پرده رمزی بشنود که محرم راز و همدل واقعیت شود." حافظ می‌گوید: تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش 🔸 لازمه‌ی این فهم، توجه به موقعیت و فضایی است که آن شئ در آن به وجود آمده و معنایافته و تطور پیدا کرده است و آن را به کار گرفته‌اند. 🔹در این مرتبه‌ی از هستی متغیر (عالم ناسوت) اگر چیزی در زمان و مکانی (موقعیتی) به وجود آمده و کاربستی داشته است حقیقتی دارد و در همان موقعیتی که هست، نسبتی با حقیقت وجود و هستی دارد. لذا نمی‌توان به اعتبار امروز، آن شئ را سنجید و براساس ظاهر مادی (فیزیکال) و لایه‌ی آشکارین آن، به درستی و یا غلطی آن و یا به کارآمدی و یا ناکارآمدی آن و یا به حذف و حفظ آن نظر داد. بلکه باید همدلانه تلاش و جستجو کرد تا حقیقت یک شئ و یا یک سخن و یا یک دانش در موقعیت خودش شناخته شود و نقش آن در ساخت هستی انسان و جامعه آشکار شود. به تعبیر دیگر واقعيت را آنگونه که هست و یا آنگونه که شده است ببینم نه آنگونه که دوست داریم و یا از قبل تعیین کرده‌ایم. 🔸البته این به معنای نفی پیش‌داشت‌ها، پیش‌فرض و اصول موضوعه و مطالعات پیشینی تخصصی نیست بلکه همه‌ی آنها لازم است تا انسان بتواند با واقعیتی روبرو شود و با او وارد گفتگو و مفاهمه شود. به هر میزان که فاعل‌شناسا از دانش‌های تخصصی و تجربه‌ی عمیق زیسته برخوردار باشد بهتر می‌تواند با واقعیت ارتباط برقرار کند و از آن پرسش کند و از لایه‌ها و امکان‌های آن مطلع شود. نکته در این است که همه‌ی پیش‌داشت‌ها باید زمینه‌ساز مفاهمه و آشکار شدن لایه‌های عمیق واقعیت بشود نه آنکه از قبل مسلّم انگاشته شود و بر واقعیت تحمیل شود. 🔹این الگوی از فهم، موجب و چند لایه می‌شود که انسان از لایه‌های ظاهری واقعیت عبور کند و به لایه‌های عمیق‌تر واقعیت و نسبت‌های وجودی میان واقعیت‌ها پی‌ببرد. می‌توان به یک واقعیت و یا یک متن از منظرهای مختلف نگریست و برداشت‌های مختلف داشت. اطلاعات قبلی ودانش‌های تخصصی به انسان کمک می‌کند تا ساحت‌ها و لایه‌های متفاوتی از واقعیت و متن رخ‌بنماید‌. از این رو باید اجازه داد تا تخصص‌ها و دانش‌های مختلف به کمک آدمی بیایند و به بهانه‌های مختلف با تخصص‌ها و دانش‌ها دشمنی نکرد، اما این را هم باید بدانیم که هر دانش و تخصصی در عین داشتن ظرفیت‌هایی دارای محدودیت هم هست و به تنهایی نمی‌تواند یک واقعیت پیچیده و متن ذومراتب را توصیف کامل و تبیین جامع کند‌‌. 🔴 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه بخش دوم: 🔹 از این رو، فهم دایر مدار ، مداوم، مستمر نفس آدمی و و یادآوری پایدار است. چرا که با این عناصر مهم است که انسان با واقعیت انس و اتصال وجودی برقرار می‌کند و در هر مراجعه‌ی به واقعیت افقی جدید برایش گشوده می‌شود و سیر از اجمال به تفصیل و از آشکار به پنهان و از شهود به غیب خواهد داشت. در طلب زن دایما تو هر دو دست که طلب در راه نیکو رهبرست به طور نمونه، تفسیر یک متن در گرو مراجعه‌ی مکرر و انس با آن متن است تا مراد متکلم و معانی نهفته در متن آشکار شود. با هر مراجعه‌ای به متن و مطالعه‌ی شرح و تعلیقه‌ای بر آن، افقی گشوده و لایه‌ای از معانی نهفته آشکار می‌شود. هر واقعیتی از واقعیات این عالم کتاب تکوین و متن بارداری از معانی و حقایق وجودی است که جز با توجه عمیق به آن واقعیت و فهم نشانه‌ها و رموز نهفته در آن نمی‌توان به لایه‌های وجودی و ذات آن پی برد. تو قد بینی و مجنون جلوه ناز تو چشم و او نگاه ناوک انداز تو مو بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو، او اشارت‌های ابرو دلی باید که چون عشق آورد زور شکیبد با وجود یک جهان شور 🔸یکی از شروط فهم همدلانه و عمیق برای اينکه از صورت و قالب به حقیقت و لبّ عبور‏‎ ‎‏نماید، در برابر حقیقت و در برابر واقعیت است. نکته مهم در راه بردن به عظمت یک اثر توجه به وجوه عظمت آن اثر است. حکیم عارف در این باره می‌نویسد: "بدان ای عزیز که عظمت هر کلام و کتابی یا به عظمت متکلّم و کاتب آن‏‎ ‎‏است، و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است، و یا به عظمت نتایج و ثمرات‏‎ ‎‏آن است، و یا به عظمت رسول و واسطۀ آن است، و یا به عظمت مُرسَلٌ الیه و‏‎ ‎‏حامل آن است، و یا به عظمت حافظ و نگاهبان آن است، و یا به عظمت‏‎ ‎‏شارح و مبیّن آن است، و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیّت آن است. و بعض‏‎ ‎‏از این امور ذاتاً و جوهراً در عظمت دخیل است، و بعضی عَرَضاً و بالواسطه،‏‎ ‎‏و بعضی کاشف از عظمت است."(آداب الصلوة ص ۱۸۹) 🔹 نشانه‌ی تواضع و تعظیم از منظر حکمت و معارف اسلامی و در لسان امام علی (علیه السلام) مواجه‌ی با واقعیت به و بهره‌گیری است نه مچ‌گیری و زور آزمایی. سَأَلْتَ فَاسْأَلْ تَفَقُّهاً وَ لاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ اَلْجَاهِلَ اَلْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ اَلْعَالِمَ اَلْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ.(نهج البلاغة : الحكمة 320) هرگاه پرسشى كردى، براى دانا شدن بپرس و به منظور درمانده كردن سؤال نكن؛ زيرا شخص نادانى كه در پى آموختن باشد، همچون عالِم است و عالِمى كه در بيراهه قدم بنهد، مانند جاهل است. 🔸یکی از موانع مهم در مسیر پرسش و فهم همدلانه و خودمحوری است. حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) می‌نویسد: "یکی از حجابهای بزرگ حجاب خودبینی است که شخص متعلّم خود‏‎ ‎‏را به واسطۀ این حجاب مستغنی بیند و نیازمند به استفاده نداند. و این از‏‎ ‎‏شاهکارهای مهمّ شیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه‏‎ ‎‏دهد و انسان را به آنچه که دارد راضی و قانع کند و ماوراء آنچه پیش او است‏‎ ‎‏هر چیز را از چشم او ساقط کند. "(آداب‌ الصلوة ص۱۹۵) 🔴 ادامه دارد... ✍ سیدمهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه بخش سوم: چون ز حس بیرون نیامد آدمی باشد از تصویر غیبی اعجمی 🔹وحی و عقل و طبیعت سه منیع مهم برای تفکرند که با روش‌های مختلفی می‌توان به آنها مراجعه کرد و از آنها بهره گرفت. به طور مثال می‌توان به "وحی" با روش و منهج برهانی و رویکرد فلسفی و هستی‌شناسانه مواجه شد و می‌توان با روش باطنی و رویکرد عرفانی بدان مراجعه کرد و می‌توان از روش جدلی و رویکرد اشعری و یا معتزلی کمک گرفت و "وحی" را فهم کرد و به لایه‌های معنایی آن پی برد. البته رویکردهای تجربه‌گرایانه‌ی پوزیتیویستی و تضادگرایانه‌ی دیالکتیکی نیز از ظرفیت‌ها و محدودیت‌هایی برخوردارند. اما نکته مهم این است که هر کدام از این روشها و رویکردها با یک حقیقت واحد یعنی "وحی" و قرآن مواجه می‌شوند و هر کدام به سطح و لایه‌ای از معارف قرآن دست پیدا می‌کند که اگر درست تحلیل شود می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. 🔸 متاسفانه برخی از افراد تک ساحتی که از ذهن تک‌لایه برخوردارند و نمی‌توانند فهم تشکیکی از واقعیت‌های حقیقی و اجتماعی داشته باشند همواره بر تقابل میان وحی و عقل، ایمان و علم، فلسفه و فقه، عرفان و عقلانیت اصرار می‌ورزند و چنین وانمود می‌کنند که مثلا اگر منابع وحیانی داریم از حکمت و عرفان بی‌نیاز هستیم. یا اینکه اگر از اهمیت و نقش فلسفه وعرفان در ساخت جامعه سخن گفته شد به معنای نفی فقه و قرآن وحدیث است. لذا همواره‌ با اثبات یکی به دنبال نفی ویا تضعیف طرف دیگری است. درحالی که اگرذهن چند ساحتی و فهم تشکیکی و همدلانه داشتند می‌فهمیدند که هیچ کدام از این منابع و دانش‌ها نافی یکدیگر نیستند واثبات نقش سازنده‌ی هر کدام مانع اثبات نقش‌آفرینی دیگری نیست. به طور نمونه در عین حال که یک انقلاب است ، ، ، و هم هست. اگریکی ازبنیان‌های اصلی آن و است قطعا یکی دیگر از بنیان‌های آن و هم هست.همچنان که تلاش مصلحان و روشنفکران و انقلابیون هم رکن دیگر این انقلاب است. هنر امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه) میان همه‌ی این منابع، دانش‌ها وکنشگران است و توانست از همه این میراث و سرمایه‌ها به نحو صحیح وجامع بهره بگیرد و با ایجاد درانسان ایرانی به بسیج ملت برای خلق جهان معنایی توحیدی بپردازد. 🔹 همچنین بایددانست که بسیاری از این لایه‌های وجودی و معانی نهفته‌، در بستر زمان کشف و یا ساخته شده است. بدین جهت، مطالعه‌ی تاریخ وسیر تطور وجودی آنها درنسبت با انسان وهستی، لازمه‌ی شناخت تشکیکی و فهم همدلانه‌ی حقیقیت و اعتبار است. همچنان که امام خمینی، با فهم عمیق تاربخ انبیا الهی، فرهنگ شیعی و انسان ایرانی، بزرگترین شاهکار قرن ۲۰ را رقم زد. جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر جانش فزون جان ما از جان حیوان بیشتر از چه زان رو که فزون دارد خبر پس فزون از جان ما جان ملک کو منزه شد ز حس مشترک وز ملک جان خداوندان دل باشد افزون تو تحیر را بهل زان سبب آدم بود مسجودشان جان او افزونترست از بودشان ورنه بهتر را سجود دون‌تری امر کردن هیچ نبود در خوری کی پسندد عدل و لطف کردگار که گلی سجده کند در پیش خار جان چو افزون شد گذشت از انتها شد مطیعش جان جمله چیزها مرغ و ماهی و پری و آدمی زانک او بیشست و ایشان در کمی ماهیان سوزن‌گر دلقش شوند سوزنان را رشته‌ها تابع بوند ✍ سیدمهدی موسوی ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 غرب‌شناسی اجتهادی بر بنیان‌های حکمت‌متعالیه (مقدمه‌ای بر بررسی نقش استاد شهید مطهری در تحلیل و نقد مدرنیته) 🔹فیلسوف و فقیه انقلاب اسلامی استاد شهید آیت الله مطهری بزرگترین متفکر دوران معاصر است که برپایه معارف اصیل قرآنی و حکمت متعالیه به شناخت عمیق تمدن غرب و بنیان‌های مدرنیته پرداخته است و تلاش گسترده‌ای داشت تا با وجوه مختلف تمدن غرب و مدرنیته آشنا شود و به تحلیل حکیمانه و نقد و ارزیابی منصفانه‌ی آن بپردازد و تا جامعه‌ی اسلامی را از افراط و تفریط در مواجهه با تجدد و مدرنیته و همچنین علم و فناوری باز دارد و بنیان‌های فلسفی و اجتهادی نسبت اسلام با مقتضیات و نیازهای زمان را فراهم کند و اصول فکری نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی را تفسیر و تدوین کند. 🔹 هیچ کدام از آثار ارزشمند و تاریخ ساز استاد شهید مطهری خالی از تحلیل حکیمانه و نقد منصفانه‌ی بنیان‌ها و نتایج تجدد و مدرنیته نیست. از این رو، عموم آثار ارزشمند و مبتکرانه و خلاقانه‌ی ایشان سازنده‌ی در رویارویی فلسفی و نسبت تمدنی با تفکر و تمدن غربی است. ✔️ مقدمات، تعلیقات و پاورقی‌های مفصل ایشان به کتاب وزین که حقیقتا یک شاهکار بزرگ فلسفی در عصر جدید است ✔️ ✔️ و تحلیل فروبست‌های تمدن غرب و مدرنیته براساس نظریه‌ی فطرت ✔️ ✔️ ✔️ و نقد انسان‌شناسی سقراط، رواقیون، هابز، کانت، نیچه، هایدگر ✔️ ✔️ ✔️ ✔️ ✔️و ده‌ها اثر دیگر 🔸توجه فلسفی ایشان به بیکن، دکارت، روسو، هیوم، کانت، هگل، لامارک، کنت، داروین، مارکس، اسپنسر، دورکیم، راسل، نیچه، ویلیام جیمز، فروید، برگسون، سارتر(ر.ک: علی دژکام، تفکر فلسفی غرب از منظر استاد مطهری) و همچنین ارائه‌ی تحلیل‌های انتقادی از لیبرالیسم، ناسیونالیسم، مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم از منظر فلسفی، معرفت‌شناسی، فلسفه‌ی دین، فلسفه‌ی اخلاق و فلسفه‌ی اجتماع، تعلیم و تربیت، شخصیتی استثنایی برای ایشان به وجود آورده بود که اعتماد حضرت امام خمینی و علامه‌ی طباطبایی و سایر بزرگان و متفکران انقلاب را در پی داشته است. 🔹بواسطه‌ی همین عمق فکری و گستره‌ی دانشی و تحلیلی ایشان است که حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای ایشان را متفکر، فیلسوف و نظام جمهوری اسلامي ايران معرفی می‌کند و شخصیت او را در این زمینه بی‌بدیل می‌داند و هنوز هم بعد از حدود نیم قرن از شهادت ایشان در تمنای امتداد شخصیت و تفکر استاد شهید مطهری هستند. 🔸اما متاسفانه برخی از اهل منبر و اهل رسانه و تبلیغات که گرایش‌‌های غرب‌ستیزانه دارند و انقلاب اسلامی را در حد نفی مدرنیته و تجدد فرو می‌کاهند به جای مطالعه‌ی آثار و اندیشه‌های استاد شهید و پی بردن به عمق آنها در رسانه‌ها و مکتوبات خود به تفسیرهای غلط و تقلیل‌گرایانه از فیلسوف انقلاب و متفکر جامع ما می‌پردازند و او را در حد یک روشنفکر، پاسخ‌گو به شبهات حزب توده، متکلم مخالف مسیحیت معرفی می‌کنند و به مخاطب طوری القا می‌کنند که دوران فکر و اندیشه‌ی فیلسوف انقلاب و متفکر جامع اسلام، به سر آمده است و باید به افراد دیگری مراجعه کنند تا بتوانند بنیان‌های غرب و مدرنیته را بشناسند و از مکتب انقلاب اسلامی دفاع کنند. 🔹مهمترین کسی که در برابر این جریانات ایستاده‌ است حضرت امام خمینی و آیت الله العظمی خامنه‌ای است که بارها و بارها بر حفظ و مطالعه و ترویج و امتداد آثار و اندیشه‌های استاد شهید مطهری تاکید داشته اند. مهمتر اینکه حضرت آقا هر ساله همه‌ی اقشار جامعه از جمله دانشجویان و معلمان، طلاب و مبلغان، اندیشمندان و عالمان را به مطالعه‌ی عمیق آثار و اندیشه‌های استاد شهید مطهری دعوت می‌کند و بسیار کم به دیکر متفکران انقلاب اسلامی ارجاع داده‌اند. چرا که بهترین شارح برای اندیشه‌های امام خمینی و بهترین مفسر و سخنگو برای انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری است و منصفانه‌ترین تحلیل‌ها و انتقادات را از بنیان‌های فکری و فلسفی مدرنیته و متفکران تمدن غرب ارائه داده است که نه به و تجددگریزی می‌انجامد و نه به و علم‌زدگی منتهی می‌شود. 🔴 ادامه دارد ... ✍ سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121/1303
📌انسان ایرانی و دریافت متعالی از هستی 🔹همه‌ی انسان‌ها فطرتا حقیقت‌جو هستند و به دنبال کشف واقعیت و بخصوص واقعیت مطلق، و برقراری نسبتی با هستی‌اند تا به وجود خود تعیّن و تشخّص بدهند. بدین علت، سراسر زندگی انسانها مبتنی بر درکی از واقعیت مطلق و نسبتی با هستی معنا و صیرورت می‌یابد. هر درکی از هستی و نسبتی با واقع، نحوه‌ای از زندگی را رقم می‌زند. چرا که هستی بی‌نهایت است و واقعیت لایه‌مند. هر انسانی به قدر وجودی و اندازه‌ی ادراکی خود با ظهوری از ظهورات واقعیت و تجلیّات هستی ارتباط برقرار می‌کند و تشبّه به هستی می‌یابد. 🔸 علوم انسانی در هر مقطعی از تاریخ و حیات انسانی، ظهور این درک از هستی و نحوه‌ی زندگی در توصیف و تبیین پدیده‌های انسانی در جهت رسیدن به آن درک پیشنی از هستی و بر قراری نسبت وجودی با آن است. 🔹انسان ایرانی در عقیه‌ی تاریخی و فرهنگی خود، نسبت‌هایی را با واقعیت و هستی برقرار کرده است که به او تعیّن وجودی، هویت اجتماعی و اعتبار تاریخی بخشیده است که در سنت علمی و فرهنگی او تجلی یافته است. بدون شناخت عمیق این تعیّن وجودی و هویت اجتماعی و اعتبار تاریخی نمی‌توان درک درستی از ایران و انسان ایرانی داشت. 🔸 هستی در فرهنگ و تمدن ایرانی به وصف متّصف شده است و لحظه به لحظه در حال تجلی و ظهور است فلسفه و دانش در نسبت با واقعیت را و و خوانده‌اند که حقیقت هستی را جاری و ساری در همه‌ی لایه‌های واقعیت دانسته‌اند و جوهره‌ی علم را نیز به نور و انکشاف حقیقت تعریف کرده‌اند. در این تلقی، ظهور تام هستی مطلق بیش و پیش از آنکه طبیعت باشد انسان است. به تعبیر دیگر فقط است که می‌تواند تجّلی و ظهور تام نور هستی باشد و طبیعت را هم نورانی و معنادار کند. لذا در مرکزیت حکمت و معرفت انسان ایرانی، قرار دارد. انسانی که اتصال غیب و شهود و پیوند آسمان و زمین است. لذا بر خلاف فلسفه‌ی غربی که انسان‌مداری در گرو «طبیعی شدن انسان» است در حکمت الهی مشرقی، این طبیعت است که جوهره‌ی انسانی می‌یابد و بستر تعالی هستی انسان می‌شود. 🔹نسبت انسان ایرانی با هستی متعالی را می‌توان در میراث علمی و تمدنی ایران مطالعه و شهود کرد. حکمت و شعر، قانون و سیاست، آداب و رسوم هر کدام طریقی به شناخت هستی انسان ایرانی است چرا که هر کدام از این آثار ره‌آورد اتصال وجودی انسان با واقعیت و نسبت با هستی متعالی و نورانی است که از جهان نفس‌الامر ابتدا وارد جهان ذهنی متفکر ایرانی شده است و از طریق تعلیم و تربیت، تالیف و تدریس وارد جهان بیناذهنیت انسان ایرانی شده است و به علم و صنعت، فقه و سیاست، ادب و هنر، آداب و رسوم تبدیل شده است. اما در عین حال محدودیت‌های موجود در این ظهورات را هم باید توجه کرد. محدودیت‌های ناشی از موقف تاریخی و اجتماعی انسان که امکان ظهور برخی دیگر از لایه‌های واقعیت را فراهم نکرده است. 🔸خلاصه با هر اثری از آثار جاودانه‌ی فرهنگ و تمدن ایران اسلامی همچون شاهنامه و گلستان و مثنوی و دیوان حافظ و همچنین با آثار فقهی و اصولی و فلسفی می‌توان به پستوهای هستی انسان ایرانی و ظهوراتی از واقعیت تعین‌یافته راه یافت و لایه‌ای از لایه‌های وجودی انسان ایرانی و روح تاریخی ایران را کشف و مطالعه کرد تا چراغ راه آینده‌ی ما باشد. 🔹انقلاب اسلامی ایران نیز امتداد این هستی انسانی و ره‌آورد تحول در تعیّن وجودی انسان ایرانی و برقراری نسبتی جدید با هستی متعالی پس از گسستی است که در اثر ارتباط با عالم تجدد ایجاد شده بود. تحول و تجددی که نه در ستیز و گسست با گذشته‌ی هویتی و تمدنی خویش، بلکه در اتصال و امتداد آن، به همراه تلاشی برای آشکارسازی ظرفیت‌های نهفته‌ی ادراکی و گرایشی انسان ایرانی در مواجهه‌ی با واقعیت و هستی و درکی از نیازهای زمانه است. در این میان نقش محبّت به اهلبیت (علیهم السلام) برای ارتباط وجودی با هستی متعالی و جاری در فرهنگ و تاریخ ایران اسلامی بی‌بدیل است.در انقلاب اسلامی بیش از هر چیزی انسان ایرانی با تجربه‌ی وجودی حضرات معصومین ارتباط برقرار کرد و تلاش کرده زیست جهان خود را به آنها نزدیک کند و تا با اقتدا به آنها، زمانه‌ی خود را آنگونه که می‌طلبد بسازد. 🔸محور مهم این تشبّه و بازسازی هویت و تعیّن تاریخی خود، بود. مردم تحول‌خواسته و تشبه‌یافته، بیش از هر چیزی تلاش داشتند تا خود را تعریف کنند. 🔹 یکی از مهمترین ویژگی‌های مهم که در انسان ایرانی نیاز به تقویت دارد است. ارزشی که در سالهای آغازین انقلاب بسیار پر رنگ و اثر گذار بود اما به تدریج تضعیف شد و پنهان و روتوش‌دار جایگزین آن شد. ✍ سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی 📌فلسفه‌ی مسئولیت اجتماعی در حکمت متعالیه (مقدمه‌ای بر بنیان‌های عقلانیت فطری) ✍ سید مهدی موسوی ⭐️ بخش اول... ۱. براساس حکمت قرآنی و فلسفه ی متعالیه، مهمترین سنت الهی و قانون ذاتی حاکم بر جهان طبیعی، این است که اینجا دار تزاحم و تضاد و حرکت است و همه‌ی امور این‌جهانی همواره در حال تغییر و تحوّل و صیرورتند. این امر ذاتی این جهان است و هیچگاه و در هیچ دوره‌ای تبدّل نپذیرد؛ مگر هنگامی که خداوند متعال اراده کند که «یوم تبدّل الارض غیر الارض» و آن پایان این جهان و آغاز قیامت کبری است. ۲. به اراده‌ی الهی، بخشی از رسالت صیرورت، پرورش و ساخت این جهان به انسانِ درحال صیرورت واگذار شده است. (خلافت بر روی زمین) چرا که خداوند متعال انسان را از میان جمیع موجودات برای ایفای این رسالت بزرگ برگزید و او را خلیفه خود بر روی زمین و امانت‌دار خود قرار داد. ۳. به اراده‌ی الهی، همه‌ی انسانها به واسطه‌ی داشتن عقل و اراده، در پرورش و ساخت و بهره‌مندی از این جهان سهیم هستند. در واقع همگان از این حق برخوردارند و اختصاص به هیچ فرد و گروهی ندارد. ۴. سعادت و موفقیت (رشد) انسان در این جهان در گرو پرورش و ساخت خود و همچنین حفظ، امانت‌داری، پرورش و ساختن این جهان و بهره‌برداری و استفاده صحیح از منابع موجود در آن است.(فساد در این جهان نیز موجب فساد در سعادت و زندگی انسان می‌شود.) به همین جهت همه انسانها به اقتضای استعداد و ظرفیت وجودی و به میزان بهره‌مندی از مواهب طبیعی دارای مسئولیت (۱. حفظ و امانت‌داری و ۲. پرورش و بهره‌برداری) هستند و مورد بازخواست قرار می‌گیرند. ۵. اصل این مسئولیت‌مندی انسان قابل واگذاری به غیر نیست و هر فردی خود او باید پاسخگو باشد. چرا که و فعلیت انسانیت انسان و همچنین سعادت و پیشرفت وجودی او در گرو پذیرش این مسئولیت است. «احساس مسئولیت و به تعبیر قرآن استعداد و لیاقت حمل امانت، خود یک معیار بزرگ برای شخصیت انسانی و تفاوت انسان اخلاقی با انسان زیست‏شناسی است.» استاد مطهری، یادداشت‏ها، ج ‏4، ص136 ۶. پاسخگویی انسان نه به حرف و کلام بلکه به رشد وجودی و فعلیت انسانیت در اوست. ۷. این مسئولیت به نحو فردی و جزیره‌ای نیست و مفید فایده هم نیست؛ بلکه به نحو جمعی و مشارکتی است. چرا که شبکه‌های از فعالیت‌ها و مسئولیت‌های به هم پیوسته و هم‌افزا موجب آبادانی طبیعت و پیشرفت زندگی انسان می‌شود. همچنان که فساد معلول شبکه‌ای از علل و عوامل به هم پیوسته است که توسط جمع به وجود آمده است. ۸. مسئولیت مفهومی اعتباری است و در شرایط مختلف اعتبار می شود. لذا انواعی از مسئولیت انسانی ممکن است: فردی، خانوادگی و اجتماعی. دو مسئولیت اول ریشه طبیعی و غریزی و محبتی دارد. اما جنس مسئولیت اجتماعی متفاوت است لذا «مسئولیت اجتماعی، انسانی‌ترین مسئولیت‌هاست» مسئولیت‌های اجتماعی نیز بر دو گونه است: الف: مسئولیت‌های همگانی ب: مسئولیت‌های تخصصی. همچنین مسئولیت اجتماعی همگانی به دو قسم تقسیم می‌شود: الف: اخلاقی (الزام درونی) ب: حقوقی (الزام بیرونی) ۹. انسان‌ها در عین اینکه موجود اجتماعی هستند از سلایق و استعدادهای مختلف و سطوح ادراکی متفاوت از موجودات و نیازها برخوردارند از این رو آرمان‌های مختلف و نظام رفتاری متنوع دارند که در بسیاری از امور مشترک موجب اختلاف و درگیری می‌شود. بر اساس «نقش غیرقابل پیش‌بینی افراد و درگیری اراده‌ها بر مبنای آرمان‌ها» فعالیت‌ها و مسئولیت‌های انسان در امور اجتماعی بسیار مشکل و پیچیده و ذوابعاد می‌شود و همواره انسان در معرض آزمون و خطا، ابتلا به گرفتاری و تردید، شکست و پیروزی است. از این رو، ملاک و میزان در مسئولیت اجتماعی ایجاد تعادل و توازن در جامعه است به نحوی که همگان بتوانند به منافع و مصالح خود دست پیدا کنند. بنابراین در میدان تضاد منافع و تزاحم آرمانها توجه دائمی به منافع عمومی و مصالح نوعیه در متن مسئولیت اجتماعی نهفته است. 🛑 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی 📌 فلسفه‌ی مسئولیت اجتماعی در حکمت متعالیه (مقدمه‌ای بر بنیان‌های عقلانیت فطری) ✍ سید مهدی موسوی ⭐️ بخش دوم ... ۱۰. اشتباه بزرگ یک مکتب فکری این است که وعده بهشت زمینی و زندگی بدون دردسر و بدون ابتلا و شکست، بدون مسئولیت و تکلیف را در این جهان، به پیروان خود وعده دهد. وعده‌ای که هیچ‌گاه در دنیا که دار تزاحم و صیرورت دایمی است محقق نخواهد شد. لذا هرچند در ابتدا برای جلب نظرها و بسیج مردمی کارآمد است اما بعد از مدتی موجب سرخوردگی، ناامیدی و احساس خسارت می‌شود. رسالت یک مکتب متعالی این است که به پیروان خود چگونگی مواجهه‌ی بهتر با ابتلائات و مشکلات و مسئولیت در برابر حوادث را برای رسیدن به یک زندگی مقاوم پیشنهاد دهد. جامعه مطلوب، جامعه‌ی نفی ذاتی طبیعت و از بین رفتن اختلافات و تنوعات و ابتلائات نیست. جامعه‌ی مطلوب و مدینه فاضله، جامعه‌ای است که انسانها به واسطه عقل و ایمان، بهتر می‌توانند ابتلائات و مشکلات و اختلافات را مدیریت مسئولانه کنند. در واقع سعادت حقیقی و پیشرفت واقعی همین رسد عقلانی و معنوی و بلوغ فکری و قلبی در مواجهه‌ی با پیشامدها و حوادث و ابتلائات است. ۱۱. در این میدان کار و رقابت و عرصه‌ی تضادها و هم‌آوردی‌های اجتماعی، حب نفس، میل به راحتی و رفاه شخصی، انسان را به بی‌تفاوتی در نسبت با دیگران و منفعت طلبی شخصی می‌کشاند و دایره مسئولیت را در حد کسب سود و منفعت شخصی محدود می‌کند. هر چند ممکن است روتوش اخلاقی و قدسی هم بر آن بکشد. در این صورت یک نظام ارزشی، هنجاری و رفتاری شخصی متولد می‌شود. نظامی که محوریت آن را کسب منفعت شخصی، سعادت و موفقیت فردی شکل می‌دهد. در صورت قدسی و دینی آن، رستگاری فردی و بهشت رفتن خود، غایت حاکم و اصلی است و حتی خیرات و صدقات هم به همین جهت است هرچند خیر آن به دیگران هم می‌رسد. در صورت دنیوی آن نیز کسب سود بیشتر در معاملات اقتصادی و روابط انسانی معیار است هر چند اگر لازم باشد که برای رسیدن به این غایت مقداری از سود خود را به عنوان مالیات و یا حق بیمه و امثال اینها به دیگران واگذار کند اما غایت اصلی همان کسب سود شخصی و منافع فردی خود است. ۱۲. اما یک احساس اخلاقی ویژه‌ای در انسان وجود دارد که دایره‌ی مسئولیت اجتماعی را توسعه می‌دهد و انسان را از فردانیت خودساخته خارج می‌کند و به اجتماع و سرنوشت جمعی پیوند می‌زند. نوعی درد و دغدغه اجتماعی دارد و از مشکلات و سختی های دیگران رنج می‌برد و از رشد و خوشحالی آنها خوشحال می‌شود. این واقعیتیی فطری و قطعی و غیر قابل انکار است و هر کس با مراجعه به درون خود و مطالعه‌ی تاریخ بشری می‌تواند نشانه‌های بسیار واضح و روشنی بر این احساس اخلاقی و هم‌سرنوشتی اجتماعی بیابد. ۱۳. منشأ این احساس اخلاقی و پیوند اجتماعی چیست که بدین وسیله آدمی می‌تواند بر حب نفس و رفاه طلبی و منفعت طلبی شخصی خود غلبه کند و منافع عمومی و مصالح نوعیه را هم در قلمرو فعالیت‌ها و برنامه‌های خود لحاظ کند و دایره‌ی مسئولیت اجتماعی خود را وسعت ببخشد. حداقل پنج نظریه مهم در این زمینه وجود دارد که عبارتند از: ۱. قرارداد اجتماعی برای کسب سود بیشتر ۲. حس ملی و تعصبات قومی ۳. وجدان ۴. آرامش درونی ۵. ایمان به خدا و معاد ۱۴. از میان نظریه‌های ذکر شده، آنچه می‌تواند تبیین گر احساس اخلاقی بشر و پشتوانه‌ی مسئولیت اجتماعی باشد ایمان حقیقی و عمیق به مبدا و معاد است. چرا که «مسئولیت یک احساس است، یک وجدان است، به یک معنی یک امر وجدانی و ذهنی است و وابسته به یک سلسله علل دیگر است و به عبارت دیگر وابسته به چندین ادراک دیگر است و آن اینکه یک فرمان (یک امر اعتباری، یک باید از یک مقام مافوق) هست که به من فرمان می‌دهد، مرا مکلف می‌شمارد، ولو آن مقام مافوق، خودش درونی و وجدانی باشد.» استاد مطهری، یادداشت‏ها، ج ‏4، ص135 ۱۵. بر این اساس، «دین برای مسئول‌سازی انسان است و فلسفه بعثت پیغمبران این است که بشر را متوجه مسئولیت‌هایش بکنند و دین نیامده که به بشر تأمین بدهد و از او رفع مسئولیت نماید، بلکه برعکس آمده است که مقام مسئول او را به خودش ارائه دهد. دین منهای مسئولیت، دین منهای دین است.» همان، ص132«هر چیزی می‌تواند به دو شکل جریان یابد: مسئول و غیر مسئول، الّا دین. مثلًا ادب مسئول و ادب غیر مسئول، علم مسئول و علم غیر مسئول، هنر مسئول و هنر غیر مسئول، حتی سیاست مسئول و غیر مسئول، اقتصاد مسئول و غیر مسئول، اما دین غیر مسئول معنی ندارد. ممکن است دین مسئول خود و غیر مسئول از غیر خود فرض شود، اما دین غیر مسئول معنی ندارد زیرا جوهر دین تکلیف، وظیفه، امانتداری، مسئولیت سالم تحویل دادن است.» همان ص133 🛑 ادامه دارد... مطلب بعد: نظریه‌ی فقهی مسئولیت اجتماعی https://eitaa.com/hekmat121