eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
458 عکس
127 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌امتداد حکمت و فلسفه در تبیین فلسفی مهدویت ❇️معرفی کتاب 📌قیام و انقلاب مهدی (ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ 📍فیلسوف انقلاب اسلامی ، استاد شهید مطهری 🔹این کتاب علی‌رغم اختصار، عمق تفکر مهدویت و ضرورت قیام جهانی مهدی (امام دوازدهم شیعیان) را از جهت عقل و فلسفی به بررسی می‌کند و ثابت می‌کند انسان و جامعه انسانی برای رسیدن به کمال خویش به حکومت مهدوی محتاج اند. 🔸این کتاب به نقد دیدگاه های فلسفه های هگل و مارکسیست و منطق دیالکنیک و فلسفه شدن در باب حرکت و تکامل بشر براساس می پردازد. 🔸کتاب قیام و انقلاب مهدی (عج) از دیدگاه فلسفه تاریخ بیان می‌کند که انتظار فرج باید به نحوی سازنده باشد. نه اینکه انتظار فرج ویرانگر و اسارت بخش باشد. بدین ترتیب در می‌یابیم که انتظار فرج نشستن و دست روی دست گذاشتن نبوده، بلکه باید انسان ذهن و روح خود را آماده نماید. انسان باید زندگی خود را به گونه ای پیش ببرد که اگر امام زمان نیز در کنار او باشد، خجالت زده نشود. کسی که زندگی خود را این گونه پیش می‌برد، توانسته انتظار فرج را به درستی درک نماید. 🔹مشخصات انتظار بزرگ: 1. خوشبینی به آینده بشریت; 2. پیروزی نهایی صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادی و صداقت بر زور و استکبار و استعباد و ظلم و اختناق; 3. حکومت واحد جهانی; 4. عمران تمام زمین در حدی که نقطه خراب و آباد ناشده باقی نماند; 5. بلوغ بشریت به خردمندی کامل و پیروی از فکر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی; 6. حداکثر بهره گیری از مواهب زمین; 7. برقراری مساوات کامل میان انسانها در امر ثروت; 8. منتفی شدن کامل مفاسد اخلاقی از قبیل دزدی، ربا، شراب خواری، خیانت، آدمکشی و غیره و خالی شدن روانها از عقده ها و کینه ها; 9. منتفی شدن جنگ و برقراری صلح و صفا و محبت و تعاون; 10. سازگاری انسان و طبیعت. ❇️استاد مطهری در بخشی از مقدمه کتاب خود چنین می‌نویسد: 🔹آنچه در بخش یکم آمده‌است فلسفه تاریخ نیست، بلکه بررسی یک ایده اسلامی از دیدگاه است و ضمناً اشاره‌ای به فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن و معارف اسلامی هست. این بخش اشتیاق فراوانی در خوانندگان برانگیخته است که مفصلاً بحث را از دیدگاه معارف اسلامی به صورت همه‌جانبه مطرح کنیم. این بنده در حدود سه سال است که درسی را به این مبحث و اختصاص داده‌ام و از نظر خودم به رسیده‌ام. قسمتی از مبحث در کتابی که هم‌اکنون به نام " مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی " در دست تألیف دارم تحت عنوان " جامعه و تاریخ " آورده شد. امیدوارم توفیق حاصل کنم همه را یک جا به دوستان عزیز اهدا نمایم. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 غرب‌شناسی اجتهادی بر بنیان‌های حکمت‌متعالیه (مقدمه‌ای بر بررسی نقش استاد شهید مطهری در تحلیل و نقد مدرنیته) 🔹فیلسوف و فقیه انقلاب اسلامی استاد شهید آیت الله مطهری بزرگترین متفکر دوران معاصر است که برپایه معارف اصیل قرآنی و حکمت متعالیه به شناخت عمیق تمدن غرب و بنیان‌های مدرنیته پرداخته است و تلاش گسترده‌ای داشت تا با وجوه مختلف تمدن غرب و مدرنیته آشنا شود و به تحلیل حکیمانه و نقد و ارزیابی منصفانه‌ی آن بپردازد و تا جامعه‌ی اسلامی را از افراط و تفریط در مواجهه با تجدد و مدرنیته و همچنین علم و فناوری باز دارد و بنیان‌های فلسفی و اجتهادی نسبت اسلام با مقتضیات و نیازهای زمان را فراهم کند و اصول فکری نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی را تفسیر و تدوین کند. 🔹 هیچ کدام از آثار ارزشمند و تاریخ ساز استاد شهید مطهری خالی از تحلیل حکیمانه و نقد منصفانه‌ی بنیان‌ها و نتایج تجدد و مدرنیته نیست. از این رو، عموم آثار ارزشمند و مبتکرانه و خلاقانه‌ی ایشان سازنده‌ی در رویارویی فلسفی و نسبت تمدنی با تفکر و تمدن غربی است. ✔️ مقدمات، تعلیقات و پاورقی‌های مفصل ایشان به کتاب وزین که حقیقتا یک شاهکار بزرگ فلسفی در عصر جدید است ✔️ ✔️ و تحلیل فروبست‌های تمدن غرب و مدرنیته براساس نظریه‌ی فطرت ✔️ ✔️ ✔️ و نقد انسان‌شناسی سقراط، رواقیون، هابز، کانت، نیچه، هایدگر ✔️ ✔️ ✔️ ✔️ ✔️و ده‌ها اثر دیگر 🔸توجه فلسفی ایشان به بیکن، دکارت، روسو، هیوم، کانت، هگل، لامارک، کنت، داروین، مارکس، اسپنسر، دورکیم، راسل، نیچه، ویلیام جیمز، فروید، برگسون، سارتر(ر.ک: علی دژکام، تفکر فلسفی غرب از منظر استاد مطهری) و همچنین ارائه‌ی تحلیل‌های انتقادی از لیبرالیسم، ناسیونالیسم، مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم از منظر فلسفی، معرفت‌شناسی، فلسفه‌ی دین، فلسفه‌ی اخلاق و فلسفه‌ی اجتماع، تعلیم و تربیت، شخصیتی استثنایی برای ایشان به وجود آورده بود که اعتماد حضرت امام خمینی و علامه‌ی طباطبایی و سایر بزرگان و متفکران انقلاب را در پی داشته است. 🔹بواسطه‌ی همین عمق فکری و گستره‌ی دانشی و تحلیلی ایشان است که حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای ایشان را متفکر، فیلسوف و نظام جمهوری اسلامي ايران معرفی می‌کند و شخصیت او را در این زمینه بی‌بدیل می‌داند و هنوز هم بعد از حدود نیم قرن از شهادت ایشان در تمنای امتداد شخصیت و تفکر استاد شهید مطهری هستند. 🔸اما متاسفانه برخی از اهل منبر و اهل رسانه و تبلیغات که گرایش‌‌های غرب‌ستیزانه دارند و انقلاب اسلامی را در حد نفی مدرنیته و تجدد فرو می‌کاهند به جای مطالعه‌ی آثار و اندیشه‌های استاد شهید و پی بردن به عمق آنها در رسانه‌ها و مکتوبات خود به تفسیرهای غلط و تقلیل‌گرایانه از فیلسوف انقلاب و متفکر جامع ما می‌پردازند و او را در حد یک روشنفکر، پاسخ‌گو به شبهات حزب توده، متکلم مخالف مسیحیت معرفی می‌کنند و به مخاطب طوری القا می‌کنند که دوران فکر و اندیشه‌ی فیلسوف انقلاب و متفکر جامع اسلام، به سر آمده است و باید به افراد دیگری مراجعه کنند تا بتوانند بنیان‌های غرب و مدرنیته را بشناسند و از مکتب انقلاب اسلامی دفاع کنند. 🔹مهمترین کسی که در برابر این جریانات ایستاده‌ است حضرت امام خمینی و آیت الله العظمی خامنه‌ای است که بارها و بارها بر حفظ و مطالعه و ترویج و امتداد آثار و اندیشه‌های استاد شهید مطهری تاکید داشته اند. مهمتر اینکه حضرت آقا هر ساله همه‌ی اقشار جامعه از جمله دانشجویان و معلمان، طلاب و مبلغان، اندیشمندان و عالمان را به مطالعه‌ی عمیق آثار و اندیشه‌های استاد شهید مطهری دعوت می‌کند و بسیار کم به دیکر متفکران انقلاب اسلامی ارجاع داده‌اند. چرا که بهترین شارح برای اندیشه‌های امام خمینی و بهترین مفسر و سخنگو برای انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری است و منصفانه‌ترین تحلیل‌ها و انتقادات را از بنیان‌های فکری و فلسفی مدرنیته و متفکران تمدن غرب ارائه داده است که نه به و تجددگریزی می‌انجامد و نه به و علم‌زدگی منتهی می‌شود. 🔴 ادامه دارد ... ✍ سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121/1303
بسمه تعالی 📌اصول فلسفه‌ی تاریخ متعالیه بر مبنای عقلانیت فطری (در مکتب امام خمینی) ✍سید مهدی موسوی بخش اول ... ١. حقائق عالم وجود، بیکران و نامتناهی و به هم پیوسته و دارای مراتب تشکیکی است به نحوی که هر لایه‌ی رویین و مشهود، رقیقه‌ی از لایه‌ی بالاتر (حقیقت نامشهود) است تا به حقيقة الحقایق و وجود مطلق نامتناهی ختم شود. ۲. فطرت کمال‌خواهیِ مطلق و تنفر از هرگونه نقص و محدودیت، بنیان همه‌ی کمالات انسانی است. فطرت این ظرفیت را دارد که موجب تعارف انسانی، اتصال تمدنی و پیوستگی جهانی انسان شود اما این یک فرایند تدریجی است که کل تاریخ بشریت را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد. به تعبیر دیگر، تاریخ بستر فعلیت، ظهور و گسترش فطرتی است که بالقوه در سرشت همه‌ی آدمیان نهفته است. ۳. از جمله مهمترین کمال‌جویی‌های فطری انسان، میل به حقیقت‌جویی و شناخت واقعیات و رهایی از جهل و اوهام است. حقیقت‌جویی که بر عهده‌ی عقل است، بنیان ظهور فطریات و کمالات انسانی است. ۴. ادراکات انسان محدود، انباشتی و اکتشافی و ناظر به فطرت کمال‌خواهي، حقیقت‌جویی، زیبایی‌دوستی و زندگی‌گرایی (رفاه و آزادی) است. ۵. بواسطه‌ی تلاش انبیای الهی، حکما، دانشمندان و تجربه‌ورزی آدمیان، برای رفع نیازهای متنوع انسان انضمامی، حقایق (معرفت گزاره ای) به صورت تدریجی توسط عقل کشف و در ذهن آدمی انباشته می‌شود و به کمک قوه وهم و خیال دارای ساختار و نظام فکری (عقلانیت = معرفت تصویری) و نظامات دانشیِ در حال اصلاح و تکامل و تکثیر می‌شود. بر این اساس، عقل نیز در حرکت جوهری انسان انضمامی و در بستر تاریخ، برانگیخته (اثاره) می‌شود و تکامل می‌یابد و بر قدرت بیشتری برای مصباح‌بودن، مفتاح‌بودن و میزان‌بودن افزوده می‌شود. ۶. اگر انسان بواسطه مطلق‌گرایی و کمال‌خواهی، محدودیت‌های علمی و معرفتی خود را فراموش کند و معرفت تصویری خود را نهایت دانش و تمام معرفت بپندارد (یعنی امر محدود را مطلق بپندارد) به نفی و تقابل با دیگر دانش‌ها و معرفت‌ها خواهد پرداخت که به چالش‌های معرفتی و تضادهای اجتماعی و سیاسی منجر می‌شود. (ریشه‌ی همه‌ی تقابل‌ها، غیریت سازی ‌ها و گسست‌ها در مطلق‌پنداری و بی‌نهایت‌دانی امور محدود و غفلت از حقیقت مطلق و بی‌نهایت است) ۷. براساس اصل اتحاد عقل و عاقل و معقول و اصل حرکت جوهری و صیرورت انسان، جان انسان با ادراکات و علوم و انتخاب‌های خود اتحاد وجودی برقرار می‌کند و به عالَمی بنشسته در گوشه‌ای مبدّل می‌شود. لذا کمال و نقص معرفت و دانشِ به جان نشسته، به کمال و نقص شخصیت آدمی نیز می‌انجامد. ۸. هر جامعه‌ای محصول ظهور سطوحی از فطرت و حقیقت در ذهنیت مشترک و خیال متصل افراد و اتّحاد جان‌ها و گسترش معانی در لایه‌های عمیق بیناذهنیت و فرهنگ عمومی است که در هنجارها، علوم، صنایع، هنر‌ها و آداب و رسوم آن جامعه آشکار می‌شود و تعیّن بیرونی و ساختاری می‌یابد. ۹. در هر دوره‌ای، توسط جمعی از ذهن‌ها و جان‌های دغدغه‌مند و به هم متّصل، حقایق به صورت نظری اکتساب و سازماندهی می‌شود و در دوره‌های بعدی به مسلمات و مشهورات دانش و فرهنگ تبدیل می شوند و زمینه‌ی اکتساب نظریات و اکتشاف حقایق بیشتر را فراهم می‌کنند. ۱۰. براساس سنّت الهی، حیات انسان در حال تحوّل، تکامل و تعالی جوهری است و در مجموع هر دوره‌ای متکامل‌تر از دوران پیشین است. هر دوره‌ای ظهور سطوحی از حقیقت و انکشاف واقعیت و فطرت به قدر مقدور و امکانات بشریت آن دوران است. ۱۱. هر دوره‌ای ظهور سطوح و لایه‌هایی از حقیقت بواسطه‌ی تمایلات فطری است که در دوران قبل به نحو اندماج و اجمال به آن توجه شده است که اکنون تفصیل یافته است. در این تفصیل نیز، اشارات و اجمال‌هایی وجود دارد که نشانه‌ای از لایه‌های عمیق‌تر و سازنده‌ی فردای دیگری است. همین اجمال‌ها و اشارت‌ها زمینه‌ی اختلاف‌ها و رفت و برگشت‌های فکری و نوآوری‌ها و خلاقیت‌ها را فراهم می‌کند. ۱۲. ظهور هر سطح و لایه‌ای از حقیقت موجب به خفا رفتن لایه‌های دیگری می‌شود. اما در هر دورانی کسانی هستند که جمع میان امر آشکار و مخفی (جامع غیب و شهود) کنند. این افراد نادر خود هستند و به معرفت و دانش زمانه‌، نظام و به زندگی انسان معنا می‌دهند. در واقع این افراد، آغازگر دوران جدید هستند و با افق گشایی‌های خود، انسان‌ها را وارد مرحله‌ی جدیدی می‌کنند. 🌺 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی 📌اصول فلسفه‌ی تاریخ متعالیه بر مبنای عقلانیت فطری (در مکتب امام خمینی) ✍سید مهدی موسوی بخش دوم... ۱۳. زمانه‌ی ما در ادامه‌ی تحول جوهری انسان و تاریخ بشری، عصر تجدد و عقلانیت روشن‌نگری است که در فلسفه‌ی کانت و سه نقد او (نقد عقل محض، نقد عقل عملی و نقد قوه حکم) صورتی فلسفی به خود گرفته است و جمعی نوین از امر غیب و شهود (علم و اخلاق و معنویت) برای خروج از محدودیت‌ها عرضه شد. دراین زمانه‌، علم تجربی وفناوری شاهدبازاری شده است و بر اریکه‌ی قدرت نشسته است و معنویت وحیانی به خفا رفته است و معنویت‌های اجتماعی درقالب ادبیات و سایر صنایع ظریف عرضه شده است که خیال متصل وزیبایی‌شناسی انسان مدرن را سامان داده است. ۱۴. بواسطه‌ی عمومی شدن دانش تجربی و گسترش ابزارهای زندگی و زیبایی‌شناسی تجدد، هر چه بشر جلوتر آمده است از محدودیت‌ها و ارتباطات فردی و جزئی او کاسته شده و بر ارتباطات جمعی و کلان‌تر او افزوده شده است: از قبیله‌گرایی به مدینه‌گرایی و سپس ملی‌گرایی و جهان‌گرایی. ۱۵. زمانه‌ای ما زمانه‌ی جهان‌گرایی(خروج از محدودیت‌ها) است. جهان‌گرایی دو مرحله داشته است: ۱. جهان‌گرایی مبتنی بر قدرت سخت دولت‌های استعمارگر با کنترل‌گری سازمان‌های بین‌المللی، ۲. جهان‌گرایی برآمده از قدرت نرم و شبکه‌ای فرهنگ و رسانه با مدیریت شرکت‌های چندملیتی. ۱۶. آینده از آنِ اندیشه و زبان فطرت انسانی در عمومی‌ترین چهره‌ی آن است. اندیشه و زبانی که بتواند جمع سالم میان غیب و شهود زمانه‌‌ی ما برقرار سازد و معرفت تصویری و عقلانیت بدیعی را عرضه کند که از قدرت توصیف و تبیین بیشتری برخوردار باشد. این نیازمند فلسفه‌ای متعالی است که امتداد اجتماعی و سیاسی داشته باشد. ۱۷. فلسفه‌ی آشکارشده‌‌ی در انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و شاگردان و شارحان اصیل او در ادامه‌ی نهضت تکاملی انبیای الهی و اولیای معصومین و ظهور فطرت انسانی در تاریخ بشری، آغازی بر ، تعارف انسانی، نزدیکی ملت‌ها و صورتی از تاریخ جدید بشری بر پایه‌ی تعارف انسانی، تبادل فرهنگی و است. محور این عقلانیت، باز تعریف انسان به عنوان است. انسانی که در برابر خود، جامعه، شهر، تاریخ و نهایتا خدا مسئولیت دارد و به میزان اجتماعی در نسبت با و ، خود را معرفی می‌کند و سایر انسان‌ها را بازشناسی و تمجید می‌کند. ۱۸. محور این تفکر، پذیرش مسئولیت مبارزه با جهالت و آشکار کردن جنود عقل از طریق آگاهی بخشی و تنبه فطری و یقظه‌ی بین‌المللی برای بازگشت به فطرت توحیدی است که تعارف هویت‌ها و تبادل فرهنگ‌ها و گسترش مسئولیت جهانی است. ۱۹. جنگ آینده جنگ شناختی میان جنود عقل و جنود جهل در بستر رسانه‌های جمعی در افق‌های جهانی برای گشایش و عبور از فروبست‌های فرهنگی انسان معاصر است. اگر این افقِ نگاه و بنیاد متعالی اندیشه بر کنش‌گران اجتماعی و سیاسی (بخصوص حوزویان و دانشگاهیان) حاکم شود به طور قطع از تنبلی و گوشه‌نشینی به در می‌آیند و اختلافات کوچک و پیش‌پا افتاده را کنار می‌گذارند و در افق جهانی حضور فکری و مسئولانه خواهند داشت. در حال تکمیل ... https://eitaa.com/hekmat121
📌 آسیب‌شناسی وضعیت فلسفه و الهیات در آموزش حوزه ✍ سید مهدی موسوی ✔️بخش اول: ۱. یکی از علل مهم کم تاثیری حوزه‌های علمیه در جامعه غفلت از است. این غفلت هم در نظام آموزشی و پژوهشی حوزه ریشه دوانده و هم در ذهنیت مسئولان و مدرسان و طلاب. از این‌رو، بخش زیادی از حوزه‌ی امروز، فقط به دو سه متن فقهی و اصولی تعصب دارد و از ساحت‌های مختلف معرفت قرآنی و نظام اندیشه اسلامی بی‌توجه است و عموم حوزویان از آن ساحت‌ها کم اطلاع هستند. حتی به طور قاطع می‌توان گفت در نظام آموزش مقدمات و سطوح عالی بیش از آن که دانش‌های فقه و اصول و کارآمدی آن در عرصه عینیت موضوعیت داشته باشد فقط چند کتاب خاص موضوعیت دارد بدون آنکه طلاب و مدرسان از ظرفیت‌های مهم آنها در جهت جامعه پردازی و حل مسائل جاری جامعه مطلع باشند و حتی بتوانند از چرایی ضرورت درس گرفتن آنها دفاع منطقی و قانع کننده داشته باشند به نحوی که عموم طلاب با طیب خاطر مشغول به تحصیل و مباحثه‌ی آنها شوند. ۲. غفلت از جامعیت اسلام، موجب شده است که علوم در حوزه‌ی علمیه‌‌ی امروز (برخلاف گذشته) به جزایر متفرق و جدا از هم تبدیل شوند، بدون آنکه روابط تولیدی و شبکه‌ای میان آنها به درستی شناخته و ترسیم شود. نتیجه این تفرق و نگرش تجزیه‌ای به علوم، عدم حضور سازنده و فعال عالمان و طلاب در عرصه‌های عینی جامعه و حل مسائل نوپدید و حیاتی است در نتیجه نوعی انفعال و گوشه‌نشینی حقیقی را شاهد هستیم. به طور مثال به عنوان مهمترین دانش عملیاتی اسلام، بدون مشخص شدن ارتباطاتش با سایر علوم اسلامی و همچنین بدون پشتیبانی از یک دستگاه منسجم فلسفی و کلامی و الهیاتی کارآمد، روز آمد و اجتماعی نمی‌تواند در جایگاه واقعی خودش در زمانه‌ای ما که و است قرار گیرد و به تنظیم روابط اجتماعی و تدبیر معیشت و تعمیر بلاد و مدیریت کلان بپردازد. چرا که در واقع زیرساخت اصلی جامعه، نظام و حکومت را دستگاه فلسفی کلان و الهیات اجتماعی و نظام‌ساز طراحی می‌کنند و بعد از آن نوبت به حضور فعال علوم تجویزی همچون اخلاق و فقه برای سامان دادن به امور متنوع اجتماعی و سیاسی می‌رسد. بدون طرحی مشخص و جامع از ، ، ، و و ، تلاش برای بازسازی فقه و ورود آن به عرصه‌های اجتماعی، کم فایده است. بلکه قبل از آن ضروری است که در نظام آموزشی حوزه برای تدریس این بنیانهای مهم، فضای واقعی باز و اصلی باز شود و طلاب به عنوان دروس اصلی به تحصیل و مباحثه و مطالعه آنها بپردازند. ۳. ضعف جدی عموم حوزویان و طلاب در علوم عقلی و معارف الهیاتی، کلامی، تربیتی و اجتماعی اسلام، غیر قابل انکار است و همین موجب ضعف در مشارکت فعال و اثربخش اجتماعی طلاب در امور علمی و فرهنگی و سیاستگذاری شده است به نحوی که کمتر طلبه و استادی می‌تواند از ذخیره دانایی فقهی خود برای مسایل جاری و ساری کشور، پاسخ دقیق و نسخه‌ی عملیاتی ارایه دهد. 🛑 ادامه دارد ... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 تغییرات تمدن‌ساز (بررسی نقش تغییر حاکمیت‌ها و پیروزی در آشکار شدگی حقایق و رشد بشریت) 🔹سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۴۰: إِن يَمسَسكُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ ۚ وَتِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَيَتَّخِذَ مِنكُم شُهَداءَ ۗ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ اگر (در میدان احد) به شما جراحتی رسید (و ضربه‌ای وارد شد)، به آن جمعیّت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ی پیروزی و شکست) را در میان مردم می‌گردانیم؛ (و این خاصیّت زندگی دنیاست) تا خدا، افرادی را که ایمان آورده‌اند، بداند (و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمی‌دارد. 🔸 این آیه به یکی از سنت‌های مهم تاریخ و حیات اجتماعی انسان اشاره می‌کند. بر این اساس، پیروزی و حاکمیت در بستر تاریخ، میان انسانها تقسیم شده است و در هر دورانی یک قوم و ملت با استفاده از نیازها،امکان‌ها، توانایی‌ها و تلاش‌های خود، به کشف حقایقی از عالم و حقایق می‌پردازد و از این طریق می‌تواند افق‌های جدیدی از زندگی و حرکت را آشکار سازد و دیگر انسانها را با خود همراه سازد و اشیا را به استخدام خود در آورد. 🔹 دقت در این سنت مهم، این نکته را آشکار می‌کند که هر قوم و ملتی با توجه به نیازها و اقتضائات تاریخی خود، زمینه را برای ظهور سطحی از حقایق و معارف فراهم می‌کند و امکان تمدنی را فراهم می‌سازند و تا زمانی که این تمدن، از زایش و پویایی درونی و قدرت اقناع سازی دیگر ملل برخوردار باشد از برتری اجتماعی برخوردار خواهد بود. اما با توجه به حرکت جوهری و تحول مستمر انسان، به تدریج از قدرت پویایی و اقناع‌سازی این دانش و آگاهی‌ها کاسته می‌شود و یکنواختی و روزمرگی بر زندگی بشر حاکم می‌شود. در این زمان است که توجه به بیرون از مرزها و تجارب فکری و معرفتی دیگر ملت‌ها برای برخی از خواص و نخبگان مهم می‌شود. نخبگانی که در تمنای دانشی جدید و شیوه‌های نوین زندگی هستند. 🔸 هر ملتی در هر دوره‌ی زمانی، از نیازها، قابلیت‌ها و امکان‌های خاصی برخوردار است و به میزان و کیفیت آن نیازها قابلیت‌ها و تلاش‌ها، سطحی از حقایق را دریافت و آشکار می‌کنند. برخی بر جنبه‌های طبیعی تمرکز دارند و حقایق طبیعت را آشکار می‌سازند و برخی به لایه‌های معنوی و قدسی توجه دارند و حقایقی از عالم معنا را آشکار می‌کنند. 🔹 در واقع، فلسفه‌ی تجدید نبوتها و ارسال انبیاء الهی در بستر تاریخ، همین تنوع قابلیت‌ها و تکامل و تطورات تاریخی ملت‌ها در مسیر دریافت حقایق و کسب قدرت متناسب با آن است. 🔸 دست به دست شدن قدرت تمدنی میان جوامع نیز بر همین اساس قابل تبیین است. ایران، هند، چین، یونان، روم، جهان اسلام، جهان غرب هر کدام در یک دوره‌ی تاریخی، محور تمدن سازی و آشکارشدگی سطوحی از حقیقت بوده‌اند که متناسب با امکان‌ها و تلاش‌های اهالی آن جامعه بوده است. البته هر کدام از این تمدنها در ادامه‌ی تمدن دیگر و با استفاده از معارف و دانش‌های پیشین تکوّن و تعالی یافته است. 🔹 تمدن غرب در ادامه‌ی تمدن اسلامی و با استفاده از علوم و بخشی از ظرفیت‌های معرفتی آن و در پاسخ به درک جدید انسان غربی از نیازهای انسانی و در راستای تسخیر بیشتر طبیعت شکل گرفت. هر چند توانستند که لایه طبیعی واقعیت‌ها را بیش از دیگران کنکاش کند و سطحی از حقیقت و معرفت را آشکار کند و همین موجب شکل‌گیری تمدن غرب و تسخیر جهان بود. این اندیشه و عقلانیت بیش از سه سده از زایایی و پویایی تمدنی برخوردار بود و توانسته بود نخبگان بسیاری از کشورهای جهان را با خود همراه کند و به واسطه همین افراد تربیت‌شده و همسو، توانست ملت‌ها را مدیریت و راهبری کند و نگاه آنها را به جهان و انسان ، جامعه و تاریخ تغییر دهد. 🔸 اما در یک سده اخیر، با ایجاد بحران درعلوم اروپایی و قدرت فکری و اخلاقی غرب، افول قدرت تمدنی غرب آغاز شده است. ازاینرو، زمانه‌ی جدیدی در تاریخ بشریت در حال شکل‌گیری است. زمانه‌ای که با استفاده از مراحل پیشن تمدنی بسر، زمینه‌ساز ظهور حقایق دیگری است که در تمدن غرب مغفول واقع شده است. جامعه‌ای که بتواند این حقایق را بیشتر بشناسد و آنها را آشکار کند، نقش مهم‌تری در تمدن سازی آینده خواهد داشت. 🔹 انقلاب اسلامی ملت ایران و مکتب عقلانی و فقاهتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، بزرگترین سرمایه‌ی انسان ایرانی در این پیچ تاریخی و ساخت نظم تمدنی نوین است. در این مکتب متعالی، عقلانیتی شکل گرفته است که در عین بهره‌مندی اجتهادی از همه‌ی میراث بشری، افق‌های جدیدی برای حرکت و زندگی انسان مطرح شده است که از زایایی و پویایی تمدنی برخوردار است و می‌تواند بشریت را به ندای فطرت انسانی آشنا و آنها را در این طریق راهبری کند. •┈┈••✾••┈┈• https://eitaa.com/hekmat121/1606
📌 ذیل تاریخ انبیا حکمت اسلامی از فارابی تا امام خمینی ذیل تاریخ انبیای الهی و مکتب معارفی قرآن کریم شکل گرفته است و روز به روز بر عمق توحیدی و اتقان برهانی آن افزوده شده است. با نگاه عمیق و تحلیل دقیق بر هر منصفی آشکار می‌شود که به برکت تاریخ انبیای الهی و معارف ناب قرآن کریم و روایات و ادعیه‌ی معصومین (علیهم السلام)، روح توحید و وحدت در صدر و ساقه‌ی فلسفه اسلامی دمیده شده است. بدین جهت، به تعبیر نادره‌ی دوران، حکیم متأله حضرت امام خمینی (ره) جوهره‌ی حکمت اسلامی با فلسفه‌ی یونانی بالکل متفاوت است و اصلا چنین روح و عمقی در آن نیست. از این‌رو، تاریخ ما ذیل تاریخ انبیا و اولیای الهی است و گسست فرهنگی و انقطاع تاریخی با تاریخ غرب دارد. آنان که از تحت تاثیر فلسفه‌های غربی به نفی متافیزیک رسیده‌اند تصور می‌کنند که تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است در حالی که اشتباه می‌کنند آنان خودی خود را فراموش کرده‌اند و «وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا» می‌کنند. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1616