بسمه تعالی
📌اصول فلسفهی تاریخ متعالیه بر مبنای عقلانیت فطری (در مکتب امام خمینی)
✍سید مهدی موسوی
بخش اول ...
١. حقائق عالم وجود، بیکران و نامتناهی و به هم پیوسته و دارای مراتب تشکیکی است به نحوی که هر لایهی رویین و مشهود، رقیقهی از لایهی بالاتر (حقیقت نامشهود) است تا به حقيقة الحقایق و وجود مطلق نامتناهی ختم شود.
۲. فطرت کمالخواهیِ مطلق و تنفر از هرگونه نقص و محدودیت، بنیان همهی کمالات انسانی است. فطرت این ظرفیت را دارد که موجب تعارف انسانی، اتصال تمدنی و پیوستگی جهانی انسان شود اما این یک فرایند تدریجی است که کل تاریخ بشریت را تحت الشعاع خود قرار میدهد. به تعبیر دیگر، تاریخ بستر فعلیت، ظهور و گسترش فطرتی است که بالقوه در سرشت همهی آدمیان نهفته است.
۳. از جمله مهمترین کمالجوییهای فطری انسان، میل به حقیقتجویی و شناخت واقعیات و رهایی از جهل و اوهام است. حقیقتجویی که بر عهدهی عقل است، بنیان ظهور فطریات و کمالات انسانی است.
۴. ادراکات انسان محدود، انباشتی و اکتشافی و ناظر به فطرت کمالخواهي، حقیقتجویی، زیباییدوستی و زندگیگرایی (رفاه و آزادی) است.
۵. بواسطهی تلاش انبیای الهی، حکما، دانشمندان و تجربهورزی آدمیان، برای رفع نیازهای متنوع انسان انضمامی، حقایق (معرفت گزاره ای) به صورت تدریجی توسط عقل کشف و در ذهن آدمی انباشته میشود و به کمک قوه وهم و خیال دارای ساختار و نظام فکری (عقلانیت = معرفت تصویری) و نظامات دانشیِ در حال اصلاح و تکامل و تکثیر میشود. بر این اساس، عقل نیز در حرکت جوهری انسان انضمامی و در بستر تاریخ، برانگیخته (اثاره) میشود و تکامل مییابد و بر قدرت بیشتری برای مصباحبودن، مفتاحبودن و میزانبودن افزوده میشود.
۶. اگر انسان بواسطه مطلقگرایی و کمالخواهی، محدودیتهای علمی و معرفتی خود را فراموش کند و معرفت تصویری خود را نهایت دانش و تمام معرفت بپندارد (یعنی امر محدود را مطلق بپندارد) به نفی و تقابل با دیگر دانشها و معرفتها خواهد پرداخت که به چالشهای معرفتی و تضادهای اجتماعی و سیاسی منجر میشود. (ریشهی همهی تقابلها، غیریت سازی ها و گسستها در مطلقپنداری و بینهایتدانی امور محدود و غفلت از حقیقت مطلق و بینهایت است)
۷. براساس اصل اتحاد عقل و عاقل و معقول و اصل حرکت جوهری و صیرورت انسان، جان انسان با ادراکات و علوم و انتخابهای خود اتحاد وجودی برقرار میکند و به عالَمی بنشسته در گوشهای مبدّل میشود. لذا کمال و نقص معرفت و دانشِ به جان نشسته، به کمال و نقص شخصیت آدمی نیز میانجامد.
۸. هر جامعهای محصول ظهور سطوحی از فطرت و حقیقت در ذهنیت مشترک و خیال متصل افراد و اتّحاد جانها و گسترش معانی در لایههای عمیق بیناذهنیت و فرهنگ عمومی است که در هنجارها، علوم، صنایع، هنرها و آداب و رسوم آن جامعه آشکار میشود و تعیّن بیرونی و ساختاری مییابد.
۹. در هر دورهای، توسط جمعی از ذهنها و جانهای دغدغهمند و به هم متّصل، حقایق به صورت نظری اکتساب و سازماندهی میشود و در دورههای بعدی به مسلمات و مشهورات دانش و فرهنگ تبدیل می شوند و زمینهی اکتساب نظریات و اکتشاف حقایق بیشتر را فراهم میکنند.
۱۰. براساس سنّت الهی، حیات انسان در حال تحوّل، تکامل و تعالی جوهری است و در مجموع هر دورهای متکاملتر از دوران پیشین است. هر دورهای ظهور سطوحی از حقیقت و انکشاف واقعیت و فطرت به قدر مقدور و امکانات بشریت آن دوران است.
۱۱. هر دورهای ظهور سطوح و لایههایی از حقیقت بواسطهی تمایلات فطری است که در دوران قبل به نحو اندماج و اجمال به آن توجه شده است که اکنون تفصیل یافته است. در این تفصیل نیز، اشارات و اجمالهایی وجود دارد که نشانهای از لایههای عمیقتر و سازندهی فردای دیگری است. همین اجمالها و اشارتها زمینهی اختلافها و رفت و برگشتهای فکری و نوآوریها و خلاقیتها را فراهم میکند.
۱۲. ظهور هر سطح و لایهای از حقیقت موجب به خفا رفتن لایههای دیگری میشود. اما در هر دورانی کسانی هستند که جمع میان امر آشکار و مخفی (جامع غیب و شهود) کنند. این افراد نادر #روح_زمانهی خود هستند و به معرفت و دانش زمانه، نظام و به زندگی انسان معنا میدهند. در واقع این افراد، آغازگر دوران جدید هستند و با افق گشاییهای خود، انسانها را وارد مرحلهی جدیدی میکنند.
🌺 ادامه دارد ...
#فلسفه_تاریخ
#عقلانیت_فطری
#انقلاب_اسلامی
#مکتب_امام_خمینی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121