eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.2هزار دنبال‌کننده
463 عکس
131 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای https://eitaa.com/Taha_121 نگاشته‌های سید مهدی موسوی طلبه و مدرس فقه واصول-دکتری فلسفه علوم اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 در غیاب مسئولیت اجتماعی 🔹دو عنصر مفهومی مهم و مفقود در فرهنگ سیاسی و اجتماعی بخش زیادی از جامعه‌ی ایرانی و است و اگر هم باشند به عنوان مفاهيم حاشیه‌ای در عرض سایر مفاهیم سیاسی و اجتماعی مطرح است که در حاشیه مفاهیم دیگر از معنای غیر پویا و غیر سازنده برخوردارند. 🔸 اما با نگاه دقیق روشن می‌شود که مرکزی ترین مفهوم مرتبط با عمل انسانی و کنش اجتماعی و سیاسی مفهوم است و بنیان عقلانیت عملی و حکمت عملی را تشکیل می دهد. اگر این مفهوم حضور فعال و مرکزی در فرهنگ سیاسی و اجتماعی پیدا کرد ، معرفتی ضروری وارزشمند برای حرکت و تعالی جامعه تلقی می‌شود و به عنوان دانش معناساز و جهت دهنده، پیشران همه علوم انسانی و موتور محرک نظریه‌پردازی های راهبردی و عملياتي قرار می گیرد. 🔹بدون مرکزیت و اصالت مفهوم در فرهنگ اجتماعی و سیاسی و عدم استقرا آن در فرهنگ عمومی هیچ یک از مفاهیم عملی و علوم انسانی همچون قانون، شریعت، تربیت، عدالت، آزادی، سیاست در جایگاه خود قرار نمی‌گیرد و هیچ سیاستگذاری و عملياتي به سرانجام مطلوب خود نمی‌انجامد. 🔸 در غیاب مرکزیت مفهوم اجتماعی نمی‌توان از پایایی و پویایی اعتبارات و تعاعدهای اجتماعی و وفاداری و همراهی کنشگران اجتماعی سخن گفت. 🔹درباب اهمیت و مرکزیت مفهوم مسئولیت همین بس که پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: أَلاَ كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ فَالْأَمِيرُ عَلَى اَلنَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ وَ اَلرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ وَ اَلْعَبْدُ رَاعٍ عَلَى مَالِ سَيِّدِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُ أَلاَ فَكُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ. همه شما نسبت به آنچه عهده دار شده اید مسئولید، زمامدار و امام مسئول ملّت، مرد مسئول خانواده، زن مسئول امور منزل و فرزندان است ... پس هر کس نسبت به انجام وظایف و حقوقی که به او واگذار شده مسئول است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 غیاب و حضور 🔸در غیاب ، حکمت و عقلانیت به حاشیه رانده می‌شوند و احساسات و هیجانات مبدأ کنش‌های افراد و‌میدان‌‌دار تحولات اجتماعی قرار می‌گیرد. متفکران نادیده گرفته می‌شوند و چهره‌ها (سلبریتی‌ها)ی سیاسی، دینی، هنری و ورزشی میدان‌دار و مرجع مستقل کنشگران می‌شوند و بدون اتصال به چشمه حکمت و نمایندگی از حکما و متفکران و بر اساس استحسانات و ذوقیات جامعه را به چپ و راست می‌کشانند و از طریق وسطی، توازن و تعادل دور می‌کنند. این خصیصه اختصاصی به هیچ حزب و گروهی ندارد بلکه در غیاب مسئولیت اجتماعی، خانه‌نشینی حکمت و پستوماندگی عقلانیت، چپ و راست، انقلابی و غیرانقلابی، اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، عدالت‌خواه و آزادی‌طلب، همگی به چهره‌ها و سلبریتی‌های هم‌کیش خود پناه می‌برند و از حکما و متفکران بیزار و از تفکر و اندیشه‌ی اصیل تهی می‌شوند، و به جای آن، عجله و شتاب، غرور علمی، ادعای علامه‌گی چهره‌ها، اظهارنظر متخصص‌گونه پیرامون هر پدیده و مطلبی و اخلاق‌ستیزی و قانون‌گریزی به بهانه‌های مختلف به فرهنگ عمومی تبدیل می‌شود. 🔹اما در حضور ضرورت حکمت و عقلانیت در راهبری تصمیمات و کنش‌های انسانی احساس می‌شود و توسط عموم کنشگران، مرجعیت حکما و محوریت متفکران و متخصصان اصیل به رسمیت شناخته می‌شود و تاملات و نکته‌های حکمت‌آميز راهبر کنش اجتماعی خواهد بود. زیرا بر اساس میدان‌داری حکمت و سازندگی عقلانیت، امکان رفع تعارض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی ممکن است و از این طریق تعادل و توازن (عدالت و نظم) بر جامعه حکم‌فرما می‌شود و حقوق و آزادی‌های افراد محترم شمرده می‌شود. در این جامعه، احتیاط و مراقبت (حلم و تقوا) محترم است، نظر کارشناسی ازسوی متخصص مربوطه معيار است، قانون فصل الخطاب است و تمکین به قانون (حتی اگر عليه من باشد و به نفع مخالف من) بزرگترین ارزش اخلاقی و هنجار اجتماعی است. هویت، پیشرفت و امنیت ملی اصل و اساس می‌شوند، استقلال و میدان‌داری چهره‌‌ها و سلبریتی‌ها نفی می‌شود و صرفا طریقی برای راه‌یابی به محضر ارباب معرفت و متفکران اصیل در جهت تقویت هویت، پیشرفت و امنیت ملی تلقی می‌شوند. https://eitaa.com/hekmat121
بسمه تعالی 📌اصول فلسفه‌ی تاریخ متعالیه بر مبنای عقلانیت فطری (در مکتب امام خمینی) ✍سید مهدی موسوی بخش دوم... ۱۳. زمانه‌ی ما در ادامه‌ی تحول جوهری انسان و تاریخ بشری، عصر تجدد و عقلانیت روشن‌نگری است که در فلسفه‌ی کانت و سه نقد او (نقد عقل محض، نقد عقل عملی و نقد قوه حکم) صورتی فلسفی به خود گرفته است و جمعی نوین از امر غیب و شهود (علم و اخلاق و معنویت) برای خروج از محدودیت‌ها عرضه شد. دراین زمانه‌، علم تجربی وفناوری شاهدبازاری شده است و بر اریکه‌ی قدرت نشسته است و معنویت وحیانی به خفا رفته است و معنویت‌های اجتماعی درقالب ادبیات و سایر صنایع ظریف عرضه شده است که خیال متصل وزیبایی‌شناسی انسان مدرن را سامان داده است. ۱۴. بواسطه‌ی عمومی شدن دانش تجربی و گسترش ابزارهای زندگی و زیبایی‌شناسی تجدد، هر چه بشر جلوتر آمده است از محدودیت‌ها و ارتباطات فردی و جزئی او کاسته شده و بر ارتباطات جمعی و کلان‌تر او افزوده شده است: از قبیله‌گرایی به مدینه‌گرایی و سپس ملی‌گرایی و جهان‌گرایی. ۱۵. زمانه‌ای ما زمانه‌ی جهان‌گرایی(خروج از محدودیت‌ها) است. جهان‌گرایی دو مرحله داشته است: ۱. جهان‌گرایی مبتنی بر قدرت سخت دولت‌های استعمارگر با کنترل‌گری سازمان‌های بین‌المللی، ۲. جهان‌گرایی برآمده از قدرت نرم و شبکه‌ای فرهنگ و رسانه با مدیریت شرکت‌های چندملیتی. ۱۶. آینده از آنِ اندیشه و زبان فطرت انسانی در عمومی‌ترین چهره‌ی آن است. اندیشه و زبانی که بتواند جمع سالم میان غیب و شهود زمانه‌‌ی ما برقرار سازد و معرفت تصویری و عقلانیت بدیعی را عرضه کند که از قدرت توصیف و تبیین بیشتری برخوردار باشد. این نیازمند فلسفه‌ای متعالی است که امتداد اجتماعی و سیاسی داشته باشد. ۱۷. فلسفه‌ی آشکارشده‌‌ی در انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و شاگردان و شارحان اصیل او در ادامه‌ی نهضت تکاملی انبیای الهی و اولیای معصومین و ظهور فطرت انسانی در تاریخ بشری، آغازی بر ، تعارف انسانی، نزدیکی ملت‌ها و صورتی از تاریخ جدید بشری بر پایه‌ی تعارف انسانی، تبادل فرهنگی و است. محور این عقلانیت، باز تعریف انسان به عنوان است. انسانی که در برابر خود، جامعه، شهر، تاریخ و نهایتا خدا مسئولیت دارد و به میزان اجتماعی در نسبت با و ، خود را معرفی می‌کند و سایر انسان‌ها را بازشناسی و تمجید می‌کند. ۱۸. محور این تفکر، پذیرش مسئولیت مبارزه با جهالت و آشکار کردن جنود عقل از طریق آگاهی بخشی و تنبه فطری و یقظه‌ی بین‌المللی برای بازگشت به فطرت توحیدی است که تعارف هویت‌ها و تبادل فرهنگ‌ها و گسترش مسئولیت جهانی است. ۱۹. جنگ آینده جنگ شناختی میان جنود عقل و جنود جهل در بستر رسانه‌های جمعی در افق‌های جهانی برای گشایش و عبور از فروبست‌های فرهنگی انسان معاصر است. اگر این افقِ نگاه و بنیاد متعالی اندیشه بر کنش‌گران اجتماعی و سیاسی (بخصوص حوزویان و دانشگاهیان) حاکم شود به طور قطع از تنبلی و گوشه‌نشینی به در می‌آیند و اختلافات کوچک و پیش‌پا افتاده را کنار می‌گذارند و در افق جهانی حضور فکری و مسئولانه خواهند داشت. در حال تکمیل ... https://eitaa.com/hekmat121
📌انسان ایرانی و دریافت متعالی از هستی 🔹همه‌ی انسان‌ها فطرتا حقیقت‌جو هستند و به دنبال کشف واقعیت و بخصوص واقعیت مطلق، و برقراری نسبتی با هستی‌اند تا به وجود خود تعیّن و تشخّص بدهند. بدین علت، سراسر زندگی انسانها مبتنی بر درکی از واقعیت مطلق و نسبتی با هستی معنا و صیرورت می‌یابد. هر درکی از هستی و نسبتی با واقع، نحوه‌ای از زندگی را رقم می‌زند. چرا که هستی بی‌نهایت است و واقعیت لایه‌مند. هر انسانی به قدر وجودی و اندازه‌ی ادراکی خود با ظهوری از ظهورات واقعیت و تجلیّات هستی ارتباط برقرار می‌کند و تشبّه به هستی می‌یابد. 🔸 علوم انسانی در هر مقطعی از تاریخ و حیات انسانی، ظهور این درک از هستی و نحوه‌ی زندگی در توصیف و تبیین پدیده‌های انسانی در جهت رسیدن به آن درک پیشنی از هستی و بر قراری نسبت وجودی با آن است. 🔹انسان ایرانی در عقیه‌ی تاریخی و فرهنگی خود، نسبت‌هایی را با واقعیت و هستی برقرار کرده است که به او تعیّن وجودی، هویت اجتماعی و اعتبار تاریخی بخشیده است که در سنت علمی و فرهنگی او تجلی یافته است. بدون شناخت عمیق این تعیّن وجودی و هویت اجتماعی و اعتبار تاریخی نمی‌توان درک درستی از ایران و انسان ایرانی داشت. 🔸 هستی در فرهنگ و تمدن ایرانی به وصف متّصف شده است و لحظه به لحظه در حال تجلی و ظهور است فلسفه و دانش در نسبت با واقعیت را و و خوانده‌اند که حقیقت هستی را جاری و ساری در همه‌ی لایه‌های واقعیت دانسته‌اند و جوهره‌ی علم را نیز به نور و انکشاف حقیقت تعریف کرده‌اند. در این تلقی، ظهور تام هستی مطلق بیش و پیش از آنکه طبیعت باشد انسان است. به تعبیر دیگر فقط است که می‌تواند تجّلی و ظهور تام نور هستی باشد و طبیعت را هم نورانی و معنادار کند. لذا در مرکزیت حکمت و معرفت انسان ایرانی، قرار دارد. انسانی که اتصال غیب و شهود و پیوند آسمان و زمین است. لذا بر خلاف فلسفه‌ی غربی که انسان‌مداری در گرو «طبیعی شدن انسان» است در حکمت الهی مشرقی، این طبیعت است که جوهره‌ی انسانی می‌یابد و بستر تعالی هستی انسان می‌شود. 🔹نسبت انسان ایرانی با هستی متعالی را می‌توان در میراث علمی و تمدنی ایران مطالعه و شهود کرد. حکمت و شعر، قانون و سیاست، آداب و رسوم هر کدام طریقی به شناخت هستی انسان ایرانی است چرا که هر کدام از این آثار ره‌آورد اتصال وجودی انسان با واقعیت و نسبت با هستی متعالی و نورانی است که از جهان نفس‌الامر ابتدا وارد جهان ذهنی متفکر ایرانی شده است و از طریق تعلیم و تربیت، تالیف و تدریس وارد جهان بیناذهنیت انسان ایرانی شده است و به علم و صنعت، فقه و سیاست، ادب و هنر، آداب و رسوم تبدیل شده است. اما در عین حال محدودیت‌های موجود در این ظهورات را هم باید توجه کرد. محدودیت‌های ناشی از موقف تاریخی و اجتماعی انسان که امکان ظهور برخی دیگر از لایه‌های واقعیت را فراهم نکرده است. 🔸خلاصه با هر اثری از آثار جاودانه‌ی فرهنگ و تمدن ایران اسلامی همچون شاهنامه و گلستان و مثنوی و دیوان حافظ و همچنین با آثار فقهی و اصولی و فلسفی می‌توان به پستوهای هستی انسان ایرانی و ظهوراتی از واقعیت تعین‌یافته راه یافت و لایه‌ای از لایه‌های وجودی انسان ایرانی و روح تاریخی ایران را کشف و مطالعه کرد تا چراغ راه آینده‌ی ما باشد. 🔹انقلاب اسلامی ایران نیز امتداد این هستی انسانی و ره‌آورد تحول در تعیّن وجودی انسان ایرانی و برقراری نسبتی جدید با هستی متعالی پس از گسستی است که در اثر ارتباط با عالم تجدد ایجاد شده بود. تحول و تجددی که نه در ستیز و گسست با گذشته‌ی هویتی و تمدنی خویش، بلکه در اتصال و امتداد آن، به همراه تلاشی برای آشکارسازی ظرفیت‌های نهفته‌ی ادراکی و گرایشی انسان ایرانی در مواجهه‌ی با واقعیت و هستی و درکی از نیازهای زمانه است. در این میان نقش محبّت به اهلبیت (علیهم السلام) برای ارتباط وجودی با هستی متعالی و جاری در فرهنگ و تاریخ ایران اسلامی بی‌بدیل است.در انقلاب اسلامی بیش از هر چیزی انسان ایرانی با تجربه‌ی وجودی حضرات معصومین ارتباط برقرار کرد و تلاش کرده زیست جهان خود را به آنها نزدیک کند و تا با اقتدا به آنها، زمانه‌ی خود را آنگونه که می‌طلبد بسازد. 🔸محور مهم این تشبّه و بازسازی هویت و تعیّن تاریخی خود، بود. مردم تحول‌خواسته و تشبه‌یافته، بیش از هر چیزی تلاش داشتند تا خود را تعریف کنند. 🔹 یکی از مهمترین ویژگی‌های مهم که در انسان ایرانی نیاز به تقویت دارد است. ارزشی که در سالهای آغازین انقلاب بسیار پر رنگ و اثر گذار بود اما به تدریج تضعیف شد و پنهان و روتوش‌دار جایگزین آن شد. ✍ سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121