📌جمع سالم فقه و فلسفه
آیت الله العظمی جوادی آملی:
🔸آن فقهايي هم كه به اين مسائل آشنا بودند ديگر درست است بحث فلسفي را در فقه وارد نكردند؛ اما بر خلاف #عقل هم حرف نزدند بر خلاف برهان هم سخن نگفتند. يك وقت است كسي مخلوط ميكند مسئله عقل و فقه را، فلسفه و فقه را، اين معلوم ميشود در هر دو جهت ناقص است اگر كسي فيلسوف بود و فقيه بود و اينها را با هم #مخلوط كرد اين جامع معقول و منقول است به «جمع المكسر» به تعبير حكيم سبزواري.
🔸 اگر #جمع_سالم كرده باشد بحثهاي فلسفي را در فلسفه بحثهاي فقهي را در فقه هرگز مخلوط نميكند.
🔹اين تعبير روان مال مرحوم حكيم سبزواري (رضوان الله عليه) كه ما يك جمع سالمي داريم يك جمع مكسر، آن كسي كه در #فلسفه_متجزي است در #فقه_متجزي است جمع كرده اما جمع مكسر نه جمع سالم.
🔸 آنكه در فلسفه #مجتهد_مطلق است در فقه مجتهد مطلق است مرز همه را جدا كرده اين جمع بين معقول و منقول كرده «بالجمع السالم».
🔹 اين استاد بزرگوار ما هم كاملا مواظب بودند كه بحثهاي عقلي با بحثهاي نقلي خلط نشود؛ نه اينكه در كتاب بحثهاي نقلي بر خلاف عقل حرف بزنند.
درس خارج فقه آیت الله جوادی آملی
91/08/16
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 انقلاب، حکمت، امام خمینی
۱.انقلاب محصول #تحول_باطنی مردم است که نوع نگاه و اراده انسان را به هستی، انسان، جامعه و آینده تعین میبخشد.
۲. تحول باطنی یک مقوله چند ضلعی و چند وجهی است هم عنصر معرفتی در آن دخیل است و هم عنصر گرایشی. از حیث معرفتی هم مبانی و لایه های بنیادین (فلسفه، کلام و عرفان) در آن دخالت دارد هم لایههای هنجاری و دستوری (اخلاق و فقه) و هم سطوح فرهنگی و اجتماعی(مناسک دینی و آداب و رسوم ملی).
۳. تاثیر دانشها در کنش انقلابی جامعه، تأثیر مستقل و جزیرهای نیست، بلکه به صورت شبکه ای و مجموعی است که برآیند بحث و گفتگو، رفت و آمد علمی و عملی عالمان و کنشگران "خلق جهان معنایی" متمایز است که نتایج اجتماعی متناسبی را برای ساخت آن جهان معنایی و آینده مطلوب به همراه دارد. یکی از آن نتایج چگونگی حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است(انقلاب یا اصلاح)
۴. انقلاب اسلامی ایران محصول بیش از هزار سال فکر و اندیشه اسلامی در حوزه های مختلف معرفتی و کنش اجتماعی ملت ایران است که از مشروطه به بعد سرعت بیشتری گرفته است. حکیمان و متکلمان، عارفان و فقیهان، روشنفکران و مصلحان اجتماعی هر کدام به نوعی در این بستر سازی و خلق جهان معنایی نقش آفرین بودند.
۵. امام خمینی(ره) محصول این تاریخ علمی و عملی است که توانست این سرمایه عظیم را به #جمع_سالم در خود نهادینه کند و براساس این جامعیت علمی و عملی ، همه سرمایه ها و نیروهای انسانی را در جهت تحول اجتماعی هدایت و بسیج کند.
۶. بدون تردید مبانی حکمی و معرفتی امام خمینی(ره) و برخی از شاگردان ایشان در ساخت این نگرش جمعی و تکاملی به نیروها و سرمایه ها مؤثر بوده است و همین بنیان های معرفتی و نظری عمیق موجب اقبال نخبگان فکری و مصلحان اجتماعی شد و سایر مکاتب فکری رقیب همچون لیبرال سرمایه داری و سوسیالیسم و کمونیسم را در راهبری فکری و عملی کنشگران انقلابی به عقب راند. به همین جهت امام خمینی در نامه به گورباچف (رئیس شوروی) آنها راه خروج از فروبست های تمدن غرب را بازگشت به بنیانهای معرفتی شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی حکیمان و عارفان مسلمان معرفی می کند.
۷. حکمت، عرفان، کلام، اخلاق و فقه به عنوان پنج دانش محوری در تمدن اسلامی هر کدام نقش بی بدیلی را ساخت واقعیت اجتماعی اسلامی داشته اند، این دانش ها علی رغم برخی از اختلافات و انتقادهای درون پارادایمی، از یک روح واحد توحیدی برخوردارند و پس از سیر چند مرحله ای به یکدیگر نزدیکتر شده اند. اوج این هم آوایی، هماهنگی و هم افزایی در طرح مکتب حکمت متعالیه قابل مشاهده است و هیچ طرح دیگری تاکنون نتوانسته است چنین هماهنگی و هم افزایی علم و عمل را صورتبندی فلسفی و اجتهادی کند. در واقع ویژگی مهم حکمت متعالیه و تأثیرگذاری آن بر انقلاب اسلامی را باید در همین خصیصه حکمت متعالیه می بایست جستجو کرد که توانست طرحی نو از هم آوایی، هماهنگی و هم افزایی علوم ارائه دهد که لاجرم به همنوایی، هم راهی و همگامی کنشگران اجتماعی انجامید.
#تحول_باطنی
#عقلانیت
#حکمت_متعالیه
#امام_خمینی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌 از فهم همدلانه تا شناخت تشکیکی چند لایه
بخش سوم:
چون ز حس بیرون نیامد آدمی
باشد از تصویر غیبی اعجمی
🔹وحی و عقل و طبیعت سه منیع مهم برای تفکرند که با روشهای مختلفی میتوان به آنها مراجعه کرد و از آنها بهره گرفت. به طور مثال میتوان به "وحی" با روش و منهج برهانی و رویکرد فلسفی و هستیشناسانه مواجه شد و میتوان با روش باطنی و رویکرد عرفانی بدان مراجعه کرد و میتوان از روش جدلی و رویکرد اشعری و یا معتزلی کمک گرفت و "وحی" را فهم کرد و به لایههای معنایی آن پی برد. البته رویکردهای تجربهگرایانهی پوزیتیویستی و تضادگرایانهی دیالکتیکی نیز از ظرفیتها و محدودیتهایی برخوردارند. اما نکته مهم این است که هر کدام از این روشها و رویکردها با یک حقیقت واحد یعنی "وحی" و قرآن مواجه میشوند و هر کدام به سطح و لایهای از معارف قرآن دست پیدا میکند که اگر درست تحلیل شود میتوانند مکمل یکدیگر باشند.
🔸 متاسفانه برخی از افراد تک ساحتی که از ذهن تکلایه برخوردارند و نمیتوانند فهم تشکیکی از واقعیتهای حقیقی و اجتماعی داشته باشند همواره بر تقابل میان وحی و عقل، ایمان و علم، فلسفه و فقه، عرفان و عقلانیت اصرار میورزند و چنین وانمود میکنند که مثلا اگر منابع وحیانی داریم از حکمت و عرفان بینیاز هستیم. یا اینکه اگر از اهمیت و نقش فلسفه وعرفان در ساخت جامعه سخن گفته شد به معنای نفی فقه و قرآن وحدیث است. لذا همواره با اثبات یکی به دنبال نفی ویا تضعیف طرف دیگری است. درحالی که اگرذهن چند ساحتی و فهم تشکیکی و همدلانه داشتند میفهمیدند که هیچ کدام از این منابع و دانشها نافی یکدیگر نیستند واثبات نقش سازندهی هر کدام مانع اثبات نقشآفرینی دیگری نیست. به طور نمونه #انقلاب_اسلامی_ایران در عین حال که یک انقلاب #قرآنی است #نبوی، #علوی، #حسنی، #حسینی و #مهدوی هم هست. اگریکی ازبنیانهای اصلی آن #فلسفه و #عرفان است قطعا یکی دیگر از بنیانهای آن #فقه و #اصول هم هست.همچنان که تلاش مصلحان و روشنفکران و انقلابیون هم رکن دیگر این انقلاب است. هنر امام خمینی (رضوانالله تعالی علیه) #جمع_سالم میان همهی این منابع، دانشها وکنشگران است و توانست از همه این میراث و سرمایهها به نحو صحیح وجامع بهره بگیرد و با ایجاد #تحول_باطنی درانسان ایرانی به بسیج ملت برای خلق جهان معنایی توحیدی بپردازد.
🔹 همچنین بایددانست که بسیاری از این لایههای وجودی و معانی نهفته، در بستر زمان کشف و یا ساخته شده است. بدین جهت، مطالعهی تاریخ وسیر تطور وجودی آنها درنسبت با انسان وهستی، لازمهی شناخت تشکیکی و فهم همدلانهی حقیقیت و اعتبار است. همچنان که امام خمینی، با فهم عمیق تاربخ انبیا الهی، فرهنگ شیعی و انسان ایرانی، بزرگترین شاهکار قرن ۲۰ را رقم زد.
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر که را افزون خبر جانش فزون
جان ما از جان حیوان بیشتر
از چه زان رو که فزون دارد خبر
پس فزون از جان ما جان ملک
کو منزه شد ز حس مشترک
وز ملک جان خداوندان دل
باشد افزون تو تحیر را بهل
زان سبب آدم بود مسجودشان
جان او افزونترست از بودشان
ورنه بهتر را سجود دونتری
امر کردن هیچ نبود در خوری
کی پسندد عدل و لطف کردگار
که گلی سجده کند در پیش خار
جان چو افزون شد گذشت از انتها
شد مطیعش جان جمله چیزها
مرغ و ماهی و پری و آدمی
زانک او بیشست و ایشان در کمی
ماهیان سوزنگر دلقش شوند
سوزنان را رشتهها تابع بوند
#حکمت_متعالیه
#فهم_همدلانه
#ذهن_چند_ساحتی
#واقعگرایی_اجتهادی
✍ سیدمهدی موسوی
✅ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121