eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
523 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 هدف بزرگ بعثت است. 🔰 برنامه حکمرانی الهی در بعثت به پیامبر ارسال شد رهبر انقلاب: 🔻 بعثت به معنی برانگیختگی پیغمبر است. این برانگیختگی با ارسال کتاب الهی و دستور حکمرانی الهی به پیغمبر همراه است و مفاد این حکمرانی را پیغمبر خدا اعمال میکند و اجرا میکند و راهبری میکند. 🔹 دین با این نگاه گسترده وقتی که نگاه میکنیم عبارت است از مدیر مجموعه زندگی انسان. یعنی دین یک برنامه جامع است، نه برنامه‌های صرفا عبادی و فردی انسان که بعضی خیال میکنند دین فقط متکفل برنامه‌های فردی است و مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیره از حوزه دین خارج است. 🔹 دین جامعیت دارد و طبعا دین با این نگاه مورد دشمنی هم قرار میگیرد. در همه زمانها اشرار عالم با یک چنین دینی مخالفت کرده‌اند. ۹۹/۱۲/۲۱ https://eitaa.com/hekmat121/22
📌نظریه امتداد حکمت و فلسفه بخش دوم 📍استاد آیت الله شیخ حمید پارسانیا 🔹امّا به هر حال هيچ جامعه و هيچ فرهنگي نمي‌تواند بدون يک فلسفه باشد. 🔸رفتارهايي که از افراد سر مي‌زند ذيل نوع فلسفه‌اي قرار مي‌گيرد که براي حيات و زندگي خودشان و براي عالم و آدم دارند.حتي زماني که افراد در حال فراگيري رفتارها هستند يعني از همان اوائل کودکي، فلسفه نيز به آنان تعليم داده مي‌شود منتها در حدّ تخيّل و تمثّل. به تدريج که افراد بزرگ‌تر مي‌شوند، اين فلسفه اشباع شده از رفتارها اگر بخواهد به لحاظ نظري سازمان‌دهي پيدا کند، در مجموعه بحث‌هايي شکل مي‌گيرد و به صورت يک نهاد اجتماعي در مي‌آيد. اين نهاد، يک نهاد معرفتي است که ممکن است يک فلسفه ديني و الاهي باشد که با دين پيوند مي‌خورد يا يک فلسفه ماترياليستي باشد که با اصحاب دائره‌المعارف پيوند مي‌خورد مانند آنچه در فرانسه اتفاق افتاد. يا ممکن است يک فلسفه شکّاکانه باشد که مثلاً با سوفسطائيان يونان يا با کانت و نوکانتي‌ها پيوند مي‌خورد. 🔹اگر بخواهيم نظام معنايي هر فرهنگ را بيان کنيم ناگزير بايد به اين سطح از حوزه معرفت دو نوع فرهنگ بپردازيم. به اين ترتيب در کانون هر فرهنگ، آنجا که فرهنگ در حال بيان شدن است، فيلسوفان آنجا قرار گرفته‌اند و نشسته‌اند. اما ممکن است انسان‌ها در سطح فرهنگ عمومي، مستقيماً از طريق مباحث تجديدي و انتزاعي با اين فلسفه ارتباط نداشته باشند. بلکه مثلاً وقتي عملاً به سوي زندگي دنيا روي آوردند يک نوع فلسفه‌اي را طلب کنند که اين زندگي دنيا را براي‌شان توجيه کند: بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَه کساني که به دنبال زندگي اين‌جايي هستند فلسفه‌اي بدون مبدأ و معاد ارائه مي‌دهند و اگر مبدأ هم داشته باشد، معاد ندارد. عالم را اين‌طور تفسير مي‌کنند تا بتوانند زندگي کنند. چون اگر خداوند و قدر معرفت او را آن‌چنانکه بايد دانسته شود بدانند، آن وقت نبوّت و معاد آن هم مي‌آيد و رفتار آنها هم بايد متناسب با آن سازمان پيدا مي‌کند. 🔹به اين ترتيب اگر بخواهيم پرسش را در حوزه کلّي فرهنگ بيان کنيم، مي‌توان گفت که هيچ فرهنگي و هيچ جامعه‌اي بدون فلسفه متناسب با خودش نمي‌تواند تحقّق پيدا کند. زندگي امتداد يک فلسفه است هر چند به لحاظ تقدّم و تأخّر زماني ممکن است فرق کند. مثلاً آن چيزي که در دنياي مدرن رخ داد چه بسا ابتدا تمايل به سمت فرهنگ دنيوي، هنر و نوع زندگي بود و بعد به دنبال آن مي‌طلبيد که اين‌طور  فلسفه‌اي باشد. آنچه در جهان اسلام رخ داد اين بود که ابتدا معرفت جوشيد، درخشيد و يک ايمان بارور و زنده و فعّال در نفس و جان نبيّ و اميرالمؤمنين ـ  صلوات الله عليهما- شکل گرفت و گروهي از اهل ايمان، زندگي و همه چيز را عوض کردند تا به فرهنگ رسيدند و اين کار را در سطح فرهنگ انجام دادند. 🔸البته اين آمد‌و‌شد دو سويه است و در همه زندگي سريان و جريان دارد. به عبارت ديگر برخي شهوداً فيلسوف هستند و فيلسوف زندگي مي‌کنند ولي هنوز به زبان و بيان نرسيده‌اند، عامه مردم اين‌گونه هستند. فيلسوفان زبان زندگي مردم هستند. هر فرهنگي را وقتي مي‌خواهيم به زبان بگيريم و هويّت آن را بيابيم، بايد ببينيم فيلسوفاني که در کانون اين فلسفه نشسته‌اند چه کساني هستند. آيا کنت يا کانت و يا نيچه است؟ هر فيلسوفي که در اين کانون باشد فرهنگ متناسب با خود را مي‌طلبد؟ يا ابن‌سينا و صدرا و يا اشخاص ديگري هستند؟ آيا ابوالحسن اشعري و ساير اشاعره هستند يا اهل حديث هستند؟ چنين نيست که اهل حديث به اين معناي عام فلسفه نداشته باشند. آنها هم يک تصويري از جهان، از خداوند و از انسان ـ که همه اين‌ها مباحث فلسفي عام است ـ ارائه مي‌کنند. اما روش آنها نه شهودي و نه عقلي بلکه يک روش نقلي برساخته خودشان است. يعني بني‌اميّه در تعامل با اين زندگي و براي توجيه آن، روشي شکل داده‌اند و آن روش به صورت تصويري از جهان در آمده است. نسل بعد آن‌ها، از اين چيزهايي که شکل گرفته و مثل خون در وجودشان جاري شده است به صورت جدلي دفاع کرده است. اين هم نوعي از فلسفه و نوعي تفسير از کلّ عالم است که در دل آن تفسير خلافت و بني‌اميه قرار مي‌گيرد و به اين ترتيب حيات توجيه مي‌شود. ادامه دارد... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌چه باید کرد؟ 🔸در فرهنگ قرآنی و اسلامی، ذیل اندیشه توحید، شبکه مفهومی چند لایه ای شکل گرفته است که
📌بسط و تفصیل «چه باید کرد» ❇️نکته: پس از نگارش یاداشت « برخی از استادان محترم ضمن استقبال، فرمودند "مطلب بسیار مندمج و مجمل است و نیاز به تفصیل بیشتر دارد". بر این اساس تصمیم بر این شد که آن در سلسله مطالبی بسط و تفصیل داده شود. 📎بخش اول: 🔹هر مکتب فکری آن هنگام می تواند عنصری اثرگذار و تعیّن بخش در روابط انسانی ، معادلات اجتماعی و مناسبات جهانی باشد که بر حول یک یا چند مفهومِ مرکزیِ بنیادین، ساختاری از معارف و دانش ها را به صورت شبکه ای و هماهنگ تولید کند که نقش دستگاه محاسباتی و سیاستگذاری در جامعه را داشته باشد. تااسان صاحب مکتب، بر اساس آن بتواند به هدایت جامعه و مدیریت روابط انسانی و معادلات اجتماعی در عرصه عینیت حیات انسانی بپردازد. 🔸در واقع مکتب فکری آنگاه که از نظام درونی و انسجام حداکثری برخوردار باشد می تواند به هدایت علمی و فرهنگی جامعه و برنامه ریزی، مدیریت و راهبری عرصه های مختلف حیاتی انسان در جهت اهداف و آرمان هایی از پیش تعیین شده منجر شود. عنصر نظم بخش و هماهنگ کننده اجزاء یک مجموعه معرفتی (مکتب) یک یا چند است که از چنان قدرت و عمق مفهومی و دایره تاثیرگذاری برخوردار باشد که حاکم بر همه عرصه های حیات فردی و اجتماعی معیشتی و معنوی دنیوی و اخروی باشد و و تعهد همگانی، همه جایی و همیشگی را تولید کند. 🔹در میان این همه مفاهیم و معارف اسلامی آن مفهومی که دارای چنین ظرفیت و جایگاه این مفهوم است. در متن مفهوم «توحید» تلقی خاصی از هستی و انسان و روابط انسان نهفته است و همه آرمان های متعالی بشر همچون عشق، امید، آزادی، عدالت و فضیلت را می توان در تحلیل آن یافت. 🔸 یک مفهومِ منفردِ مجزا و بی ارتباط با سایر مفاهیم اسلامی نیست؛ بلکه توحید آن مفهوم محوری و مرکزی است که نقش معنابخش و نظم دهنده به سایر مفاهیم اسلامی را برعهده دارد و در اطراف آن شبکههای از مفاهیم به صورت لایه لایه و سلسله مراتبی شکل گرفته است. همانگونه که نظام هستی چنین است. 🔹نظام آفرینش یک نظام واحدِ منسجمِ هماهنگ در نسبت با حضرت حق(جل جلاله و عظم شأنه) است و به صورت لایه لایه و سلسله مراتبی در طول یکدیگر هستی یافتهاند که در واقع هر لایه ای رقیقۀ لایه ی حقیقی بالاتر از خود است؛ و کل این ساختار سلسله مراتبی و لایه ای، «مشبک های مرآت وجودند» و حقیقت وجودی و هویت معنایی خود را از حضرت احدیت و خداوند متعال می یابند. 🔸مجموعه مفاهیم و معارف اسلامی نیز از چنین نظام شبکه ای و طولی برخوردار است و کل آن یک شبکه مفهومی منسجم قابل صورت بندی و نظام بخشی است که میتواند معنا دهنده و نظام بخش به زندگی و روابط انسان، معادلات اجتماعی و سازنده نوع خاصی از مناسبات جهانی باشد. 🔹این نگرش به دین و معارف اسلامی ریشه در قرآن کریم و احادیث معصومین (علیهم السلام) دارد که در هر عصری، بزرگان از علما به تبیین و تفصیل آن اهتمام داشته اند. 🔸در دوران معاصر نیز بزرگان از علما و حکمای مسلمان در صدد تبیین این شبکه مفهومی مبتنی بر توحید بوده اند و آثار ارزشندی در این زمینه تولید کرده اند: 📍امام خمینی در کتاب 📍علامه طباطبایی در کتاب و 📍شهید مطهری در کتاب و کتاب مقدمه ای بر 📍شهید صدر در کتاب الاسلام یقود الحیات ( ) 📍آیت الله خامنه ای در کتاب در قرآن و کتاب ادامه دارد... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 مدرسه فلسفی قم بخش دوم: ریاست امام خمینی 🔸امام خمینی که در سالهای آغازین حوزه علمیه قم به حاج آقا روح الله معروف بود حکمت و فلسفه و عرفان را از محضر ملاعلی اکبر یزدی، ایت الله رفیعی قزوینی و ایت الله شاه آبادی بهره گرفت و به سرعت در زمان حیات استادان، استاد معروف علوم عقلی حوزه علمیه قم شد و به تدریس منطق، فلسفه و عرفان پرداخت. 🔹حاج آقا روح الله بیش از ۲۰ سال استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم بود و به نوعی ریاست جریان علوم عقلی و حکمت متعالیه را در این حوزه بر عهده داشت. 🔸حاج آقا روح الله علاوه بر تدریس نیمه خصوصی فلسفه و عرفان به درس اخلاق عمومی هم اهتمام جدی داشت و هر هفته در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و عموم طلاب و کسبه در آن درس شرکت می کردند. هرچند تدریس عمومی بود اما محتوای ان کاملا عرفانی و فلسفی بود و مباحث تخصصی با بیان شیرین و ساده بیان می شد و بر جان و دل مخاطب می نشست و در افراد ایجاد می کرد. محتوای برخی از این دروس کتابهای ارزشمند "شرح چهل حدیث"، "شرح حدیث جنود عقل و جهل"، "آداب الصلوه" است. 🔹در تدریس و ساختار حکمت امام خمینی چند مفهوم بسیار برجسته و پر تکرار بود و بر همان اساس یک شبکه مفهومی و نظام معنایی متمایزی ایجاد شد که نقش سرنوشت سازی بر آینده ایران داشت. 🔹مفاهیم مهم در فلسفه و حکمت امام خمینی (ره) عبارتند از: 🔺فطرت 🔺عمل 🔺توحید 🔺ولایت 🔺شریعت 🔸حکیم قم امام خمینی، در انسان شناسی فلسفی و عرفانی بر مفهوم تاکید دارد و فطرت کمال خواهی و تنفر از نقص را اساس انسان و سازنده وجود و هویت انسان می داند. 🔹 ایشان در فلسفه، به توجه جدی دارد و نظر را مقدمه عمل، و عقل نظری را یاری دهنده عقل عملی می داند و بر همین اساس ارزش همه علوم حکمی و عرفانی را در نتیجه آن در عرصه عمل و زندگی می داند و علم بدون عمل را فاقد ارزش و حجاب می خواند. 🔸 اساس هستی بر استوار است و غایت همه علوم را توحید و مهار طبیعت به سمت توحید بر می شمارد. 🔹 و خلافت انسان نشانگر جایگاه وجودی او در نظام هستی و چراغ هدایت بشریت برای وصول به توحید و ظهور فطرت انسان در سراسر گیتی است. 🔸 براساس این شبکه مفهومی و نظام معنایی، کل فلسفه و عرفان طرح صیرورت و شدن توحیدی انسان و وصول به مقام قرب الهی در همه عرصه های فردی و اجتماعی است. اساس این وصول، انسان و جهت گیری توحیدی اجتماع انسانی است و بدون تحول روحی امکان هیچ تغییر و حرکتی وجود ندارد. 🔹 در این طرح فلسفی و حکمی، فرد در ارتباط با جامعه و در ارتباطات انسانی و معادلات اجتماعی رشد می کند و به کمال لایق نائل می شود. به تعبیر دیگر، جامعه یکی از متغیرهای تاثیر گذار در سعادت و شقاوت انسان است که اگر تحت ولایت الهی قرار گیرد موجب ظهور فطرت مخموره انسانی می شود. از این رو الهی برنامه مدیریت توحیدی اجتماع و راهبری انسان از گهواره تا گور است. 🔸 در طرح فلسفی امام خمینی، در نسبت با توحید و کمال انسانی، همه علوم و معارف بشری از رتبه و جایگاه مخصوصی برخوردارند و بر این اساس الگوی جدیدی از طبقه بندی علوم عرضه شده است که موجب سازماندهی معارف بشری و ساماندهی عرصه های مختلف حیات انسان می شود. در این الگو، علوم جدید و علوم قدیم همه در تناسب و تلائم دائمی می توانند موجب تعالی انسان و ترقی جامعه باشند. ادامه دارد .... ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌شعر فارسی، هویت ملی، عقلانیت معنوی، امام خمینی "شعر و هویت معنوی سازنده امام خمینی و انقلاب اسلامی است" ✔️حکیم الهی انقلاب اسلامی آیت الله خامنه‌ای: 🔹شعر، حافظِ هویّت ملّى است، حافظ هویّت ملّى. 🔸هویّت ملّتها عبارت است از مشخصّه‌هاى فرهنگى آنها و مزیّتهاى فرهنگى آنها؛ این هویّت فرهنگى یک ملّت را تشکیل میدهد. 🔹 این هوّیت فرهنگى، اصل است؛ اگر چنانچه این از یک ملّتى گرفته بشود، این ملّت هضم خواهد شد، یعنى درواقع به معناى حقیقى کلمه نابود خواهد شد؛ حالا در یک مشخّصه‌ى جغرافیایى قرار میگیرد امّا چیزى نیست؛ هست، امّا بودن او مثل نبودن است؛ هویّت فرهنگى، همه‌ى حیات یک مجموعه و یک ملّت است. 🔸شعر میتواند این هویّت فرهنگى را هم تقویّت کند و غنى کند و تغذیه کند؛ که در باب هویّت فرهنگى هم باز به شعراى تاریخ خودمان که نگاه میکنیم - زبان‌آوران بزرگ - مى‌بینیم پیامهاى اینها خیلى باارزش است: پیام است، پیام خداباورى است، پیام درستکارى است؛ واقعاً منظومه‌هایى که در این مورد وجود دارد حقیقتاً شگفت‌آور است. 🔹حالا بنده با اشعار ملّتهاى دیگر خیلى آشنایى ندارم؛ با بعضى‌ها که آشنایى داریم، انصافاً شعر فارسى - بوستان سعدى، شاهنامه‌ى فردوسى، خمسه‌ى نظامى، دیوان حافظ، مثنوى مولوى - پر از حکمت است؛ یعنى به معناى واقعى کلمه، حکمت موج میزند در این کتابها و اندیشه‌هاى والا؛ فکرهاى بسیار برجسته و فاخر در این کتابها هست؛ اینها توانسته یک هویّتى براى ملّت ما تعریف کند. 🔸و این را هم به شما عرض بکنم: ما هر چه امتیاز داریم، ناشى از همین هویّت فرهنگى است؛ اگر این هویّت فرهنگى نبود، انقلاب ما هم پیروز نمیشد. اگر این هویّت فرهنگى نبود، یک امامى مثل امام ما که نهضت را به‌وجود آورد و به سرانجام رساند، اصلاً خلق نمیشد، درست نمیشد. 🔹امام بزرگوار، ساخته و پرداخته‌ى همین فرهنگ است. همین هویّت فرهنگى است که آدمى مثل امام را در جامعه پرورش میدهد؛ این را باید نگه داشت. 🔸 این را شما میتوانید نگه دارید. شعر باید پاسدار این هویّت باشد و این هویّت هم درواقع همان است که ما روى آن - روى مسئله‌ى عقلانیّت معنوى و خرد جمعى جامعه - تکیه میکنیم؛ این هویّت فرهنگى درواقع همان عقلانیّت است؛ این را بایستى شما در شعر خودتان مراقبت بکنید، حفظ کنید: اخلاق والاى اسلامى را، حکمت معنوى و الهى و اسلامى را، توحید را، خداباورى را، انصاف را، صداقت را و همه‌ى آن چیزهایى که در شعر فاخر فارسى وجود دارد. و اگر این انگیزه در شاعر امروز پیدا بشود و اهتمام پیدا کند، آن‌وقت تهاجمى که دارد به این مرکز میشود، برایش آشکار خواهد شد. ۱۳۹۳/۰۴/۲۱ بیانات در دیدار شاعران ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 خلاصه حکمت و فلسفه الهی 🔸سرآغاز حکمت و فلسفه را در اسلام، می باست نزول وحی و دعوت حضرت ختمی مرتبت (صل الله عليه وآله) دانست چرا که جوامع الحکم را در اختیار انسان قرار دادند و عقل را به سوی کشف حقايق رهنمون ساختند و طریق معرفت به حقیقت را آشکار کردند و بر همین اساس جامعه جاهلی را به مدینه فاضله نبوی تعالی و ارتقا وجودی دادند. 🔸در یکی از جوامع الحکم در کلمات نورانی ایشان، می توان خلاصه حکمت و فلسفه الهی و طریق کشف حقیقت را دریافت کرد. حضرت رسول اکرم (صل الله عليه وآله ) فرمودند: 🔹أعلَمُکُم بنَفسِه, أعلَمُکُم برَبه آگاه ترین شما نسبت به خدا کسی است که به نفس خود آگاه تر باشد. امالی سید مرتضی ج2 ص329) 🔸 در نقل دیگری با این عبارت آمده است: 🔹أَعْرَفُکُمْ بِنَفْسِه، أَعْرَفُکُمْ بِرَبِّه داناترین شما در خودشناسی، خداشناس‌ترین شما است جامع الأخبار : ص 35 ح 12 ، روضه الواعظین : ص 25 ، الأنوار الساطعة فی شرح الزیارة الجامعة ،ج‏1،ص:75» 🔸به اذعان حکیمان و فلاسفه اسلام، همه مسائل اصيل فلسفى و مطالب قويم حكمت متعالى و حقايق متين عرفانى را از این دست روایات مى توان استنباط كرد. 🔸 بر اساس این روایت اساس، عصاره معرفت و حکمت دو محور مهم و است و تمام مسائل فلسفي بر گرد این دو قطب می چرخند و دور می زنند. مطالعه کتاب وجودی خود یعنی معرفت و علم به نفس انساني(خودشناسی) کوتاهترین و مطمئن ترین طریق و راه ورود به وادی توحید است. 🔸معرفت نفس و خودشناسی نه فقط یک طریق انفسی برای سیر معنوی فردی است بلکه بنیان و اساس حرکت جمعی و زیربنای تحول و تکامل اجتماعي و صیرورت وجودی جامعه و نهادهای اجتماعی نیز هست. حکیم الهی و مفسر قرآنی علامه طباطبایی اقدامات پیامبر اسلام در تحول و تکامل اجتماعي را بر همین اساس تبیین فرموده اند. (در مطلبی بعدی مطالعه بفرمایید.) 🔸برخی از مخالفان حکمت و فلسفه الهی، بر این عقیده اند که معرفت النفس و سلوک معنوی و حکیمانه انسان (اخلاق و عرفان) که نتیجه طبیعی حکمت و فلسفه الهی است نمی تواند به امتداد حکمت و فلسفه بیانجامد و در خیال و تمنای برای تولید و تبیین تضاد اجتماعی هستند که در واقع ریشه در غفلت از حکمت الهی و نبوی دارد. 🔸در حکمت و فلسفه الهی بنیان و اساس تغییر و تکامل اجتماعي همان توحید و معرفت نفس است و ریشه همه انحرافات در زندگی بشر و مدرنیته، غفلت از این دو اصل اساسی است. (ر.ک: پیام امام خمینی به گورباچف). ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌 درآمدی بر دو جریان امتناع اندیش و امتدادگرا 1⃣ تحریف و امتناع 🔸حربه تحریف، تجزیه نگری و تقلیل گرایی بزرگترین حربه امتناعیون برای اثبات ادعای بی اساس "امتناع جریان حکمت و فلسفه در علوم انسانی و طبیعی" است. 🔹جریان امتناع انديش با تجزيه یک نظام فلسفي منسجم و شبکه ای و تقلیل آن به چند گزاره محدود تلاش می کند تا به مخاطب القا کند که حکمت متعالیه هیچ امکانی برای تحول علوم و جامعه ندارد. 🔹 از جمله این اقدامات تحریف و تقلیل پیام حکیمانه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به گفتمان علوم انسانی و همایش آینده فلسفه در ایران است که برخلاف صراحت متن پیام، آن را دلیلی برای "امتناع جریان فلسفه اسلامی در متن علوم انسانی و علوم طبیعی" خوانده اند. 🔸چنانکه بارها در مطالب پیشین نوشته شد ریشه تحریفات و بدفهمی های این جریان در فهم مفهوم امتداد و میان علوم و بنیان‌های معرفتی و فلسفی است به نحوی که از فلسفه و علم تعریف صحیحی ندارند. که همه اینها ناشی از عدم تحصیل در علوم حکمی و فلسفه و اعتماد به مطالعات شخصی است. 2⃣ تحقیق و امتداد (تحليلی از پیام‌های اخیر ) 🔹حکمت متعالیه به عنوان با ۱. تاثیر گذاری مستقیم بر مبانی و مبادي تصدیقی علوم اعم از علوم طبیعی، انسانی و اجتماعی و همچنین ۲. با پایه گذاری (اخلاق، تدبیر منزل و سیاست متعالیه) در جهت گیری و مدیریت علوم و ساختارهای معرفتی و اجتماعی آنها تاثیر می گذارد و از این طریق به جامعه، سیاست، شیوه مدیریت و سبک زندگی، هویت و و می دهد و از این طریق همه علوم و فنون را در جهت مهار می کند. 🔹 برخلاف تلقی جریان امتناع اندیش، باید دانست که اگر مبدأ و معاد علم طبیعی و انسانی و اجتماعی تغییر کرد و براساس سامان یافت لاجرم تأثيري مهم و ژرف بر قلمرو و ساختار علم خواهد داشت. البته تأثيري طبیعی و در چارچوب منطق و روش علمی و منطقی نه دستوری و آمرانه. یعنی با تغییر مبدأ هستی شناسی علم و تبیین ابعاد توحیدی و وجودی موضوعات علم، همه علوم از حاکميت تقلیل گرایی ماتریالیسم و اسارت الحاد و قید آزاد می شود و اين علوم به روند طبیعی کشف حقایق هستی و شناخت لایه های واقعیت باز می گردد. 🔹همچنین با مشخص شدن معاد موجودات، علم و عالم از اسارت سکولاریسم و اباحی گری آزاد می گردد و مسیر تعالی و کمال گرایی توحیدی را طی خواهد نمود، از اين رو، همه علوم با مفهوم سعادت و فضیلت و حیات معقول رابطه مستقیم خواهند یافت و حتی علوم طبیعی نیز هویت انسانی و ساختار الهی می یابند. 🔸بر این اساس، یکی از منابع اصلی و مهم علم تلقی خواهد شد که با روش عمیق و دقیق اجتهاد، افق های جدیدی از واقعیت را برای علم و عالم آشکار می سازد و اصول اخلاقی و ارزش‌های فطری حاکم بر تولید و مدیریت علم را تبیین و تجویز می کند. 🔹 همچنین در باب حکمت عملی باید متذکر شد که برخلاف تصور نادرست جریان امتناع اندیش، قضایا، ساختار و نتيجه از سنخ محض و فاقد حقیقت نیست. بلکه حکمت عملی از سنخ است و به درستی نامیده شده است که به اعتقاد حضرت استاد آیت الله العظمی جوادی آملی محصول و ره آورد و و ناظر به مردم، جامعه و سیاست است. 🔸حکمت عملی و فلسفه عملی، امتداد و ادامه مستقیم و طبیعی نظام و شبکه فلسفه نظری است. به این معنا که فلسفه نظری تصویری جامع و برهانی از نظام و ساختار واقعیت، هستی، انسان و مبدأ و معاد، وحی و شریعت، قانون و سعادت می دهد و پس از آن حکمت عملی و فلسفه عملی را متناسب با خود را تولید می کند. بنابراین امتداد حکمت و فلسفه نظری لزوما به صورت جزء نگری و تناظر یک به یک قواعد فلسفه هستی با جامعه نیست بلکه امتداد کل شبکه و نظام فلسفه وجودی در حکمت و فلسفه عملی و علوم انسانی و اجتماعی است. https://eitaa.com/hekmat121
📌نظام تمایلات در حکمت متعالیه 🔹اساس حکمت و فلسفه اسلامی مفهوم "توحید" است و همه همّ و غم فیلسوفان مسلمان ارائه یک "دستگاه فلسفه توحیدی" است. به نحوی که به تبیین فلسفی و برهانی و ارجاع آنها به حقیقت وحدت بخش و هویت بخش منجر شود. 🔸فیلسوف مسلمان ترسیم توحیدی از هستی و مراتب هستی را مهمترین ره آورد فلسفه می داند. به تعبیر دیگر فلسفه اسلامی محصول دو حرکت اساسی است: ۱. حرکت از ظاهر به باطن و ۲. حرکت از کثرت به وحدت. 🔹رهاورد این دو شناخت اصل واقعیت و کشف حقیقتی است که زیرساخت اصلی نظام آفرینش و بنیان حیات و سعادت انسان را تشکیل می دهد. بنابراین فلاسفه اسلامی به تحلیل وجودی واقعیت و ترسیم توحیدی روابط میان موجودات و ساختار حیات انسانی در نسبت با مبدا و معاد می پردازند. 🔸درحکمت متعالیه روشن استکه "موجودیت هرچیز همان نحوه ارتباطش با حقّ اوّل است و مصداق حکم وجود بر هر چیزی همان وجودِ نسبیِ تعلقی اش به وجود حق الهی است." در اسفار اربعه ملاصدرا بر این اصل که هویات وجودی موجودات از انوار تجلیات حق و لمعات و جمال و جلال هستند برهان اقامه شده است. به این ترتیب "ادراک و دریافت هر شی، صرفاً ملاحظه آن شی است بر وجهی که از آن وجه مرتبط و منسوب به واجب تعالی است و آن وجه همان وجود و موجودیت آن شی است"(ایقاظ النائمین، ص۹۰) 🔸کشف این لایه عمیق معرفتی توسط فلسفه، سازنده زیرساخت های ، و و ارتباطات انسانی است. 🔹 در انسان‌شناسی متعالیه و فلسفه عمل فیلسوفان مسلمان تبیین شده است که رفتار انسانی محصول بینش ها و گرایش ها، اراده ها و انتخاب‌های انسان است. یعنی به طور عادی معرفت مقدمه شوق و شوق مؤکد مقدمه تحریک و اراده است که نهایتا این فرایند به عمل وبرقراری ارتباطات فردی واجتماعی منتهی می شود. هرچند امکان تخطی از این سیر وجود دارد. 🔸بر اساس این تبیین، فلسفه اسلامی از یک سو، و دانشی ویژه‌ای را طراحی و پیشنهاد می دهد که به همه علوم نظری و عملی هویت نظام و جهت می دهد و آنها را در یک شبکه معنایی منسجم و به هم پیوسته طبقه بندی و رده بندی می سازد. 🔹از سوی دیگر فلسفه اسلامی بر اساس مفهوم محوری و بر مبنای اصل بنیادین نوع خاصی از انسانی و وحودی را ترسیم می‌کند که به شکل گیری نظام ارتباطات انسانی، ، تحول وجودی انسان و تکامل همه جانبه زندگی منجر شود. 🔸به اعتقاد فیلسوفان مسلمان و بخصوص شيرازي، ره آورد فلسفه و عقل اگر با گره نخورد و به# انگیزه و توجه وجودی به هدف تبدیل نشود و با حرکت قلبی و ایمان توحیدی همراه نشود ثمر بخش نخواهد بود. آنچه موجب حرکت و استمرار و تداوم حرکت می شود، انگیزه های متعالی مبتنی بر شناخت عمیق و صحیح است. در حکمت متعالیه با برهان فلسفی اثبات شده است که حکمت و يقين زمانی محقق می شود که افراد و جامعه اسلامی اسفار اربعه را همزمان با و بپیمایند. بخصوص "آنکه دل انسان به صیقل ایمان و طهارت از غشاوة تعلق به دونیات مصفّی گشته باشد و دست از نشأة صوري و حيات مجازی شسته" (رساله سه اصل ص۴۱). 🔹صدرالمتألهين در جلد هفتم کتاب شریف اسفار به خوبی از نقش و عشق در شکل گیری نظام رفتاری انسان سخن گفته و براهين فلسفی آن را تبیین فرموده است. در این بحث روشن و مستدل شده است که "جمیع موجودات عاشق خدا هستند"(اسفار ج۷،ص۱۳۷) و بر همین پایه، جمیع موجودات در یک نظام ارتباطی قرار دارند و افعال صادره از موجودات جاندار براساس اتفاق و جزاف نیست بلکه برپایه غایت و اغراض ملائم با طبع و تمایلات عاشقانه "علی نحو الارادة و الاختيار" است. (همان ص١٥١) بر بنیان اراده و اختیار و نوع تمایل به پدیده ها، نظامی از روابط شکل می گیرد و پدیده ها در این نظام ارتباطی معنا و هویت می یابند. حتی افعال صادر از قوه شهوت و غضب نیز هویت متعالی می یابد و در راستای شکل گیری و صورت می پذیرد.(همان، ص۱۵۳) 🔸صدرالمتألهين کمال فرایند تفلسف را به پیوند میزند که مسیر آن اتصال قلبی و پیوند خوردن با مشکات و است. او دررساله سه اصل مینویسد: "و چه جای حواس، عقل نیز تا به نور عشق منوّر نگردد راه به مطلوب اصلی نمی‌برد و همچنان که حواس از ادراک مدرکات قوت نظر عاجزند، عقل نظری از ادراک اولیات امور اخروی عاجز است ... و جز به نور متابعت وحی سید عربی و اهل بیت و - علیه و علیهم السلام و الثناء- ادراک نمی توان کرد و اهل حکمت و کلام را از آن نصیب چندانی نیست: ای دوست حدیث عشق دیگرگون است وز گفت و شنید این سخن بیرون است گر دیده ی دل بازگشایی نفسی معلوم شود که این حکایت چون است" (رساله سه اصل ص۵۵.) ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌 حرکت، تعقل و تأله (درآمدی بر حکمت عملی) بخش شانزدهم: 🔸 عامل اصلی در تغییر و سازندگی حیات انسانی، عاملیت انسان ونیروی عقل، محبت و اراده‌ی مسئولانه است. نه شرایط اجتماعی ومحیط پیرامونی بگونه‌ای که عاملیت،عامل ثانوی ومحصول شرایط پیرامونی تلقی شود. 🔹 درواقع هردوعامل موثرند ونقشی مهم در سازندگی حیات انسانی وسیر تکاملی بشریت دارند و سازنده تاریخند‌. اما نقش اصلی ازعاملیت انسان ونیروی عقل، عشق واراده‌ی اوست که پیشران حرکت انسان وتاریخ است. اما شرایط اجتماعی ومحیط پیرامونی و نیروهای مادی و معنوی می‌توانند با عاملیت انسان جهت وصورت متفاوت بدهد وبستر مناسبی برای عاملیت فراهم کنند. 🔸نکته مهم این است که شرایط ومحیط پیرامونی خودمحصول عمومی شدن و فراگیر شدن بخشی از عاملیت انسانی به صورت فرهنگ(نظام معنایی) وساختارهای عینی است که به کنترل ومدیریت سایر عاملیت‌ها می‌انجامد. 🔹 دراین صورت نمی‌توان حکم مطلقی برای نسبت میان عاملیت تک‌تک افراد و شرایط‌پیرامونی عرضه کرد. زیرا براساس کیفیت عاملیت کنشگران، میزان و نوع تاثیرگذاری و یا تأثیرپذیری آنها بر شرایط پیرامونی متفاوت است. در مجموع عواملی چند در کیفیت و قدرت عاملیت انسان موثر است که مهم‌ترین آنها از این قرار است: ۱. احساس کرامت، بزرگی وعظمت روحی؛ ۲. رشد فکری وشعور اجتماعی؛ ۳. داشتن هدف، مقصد، آرمان واقعی وارزشمند؛ ۴. قدرت عشق وایمان به حقايق وآرمان‌ها؛ ۵. اعتماد به امدادهای غیبی وعناصر جبران کننده‌ی خلأها وعقب‌ماندگی‌ها؛ ۶. خوش‌بینی واعتماد به نظم آفرینش، قوانین حرکت، نیروها، امکانات وهمراهان؛ ۷. امید به پیروزی وتحقق اینده‌ی روشن. 🔸 چنین کنشگری می‌تواند بابهره‌گیری از امکانات، فرصت‌ها و استعدادهای دیگران، درمحیط پیرامونی حضور فعال و پویا و اثربخش داشته باشد وشرایط رادگرگون وفضای مناسب را برای زندگی وحرکت بهتر فراهم سازد. 🔹 همه‌ی این ویژگی‌ها در پرتو و تأله میسر است. توحید انسان را به عاملیت موثر وسازنده (قیام) در همه‌ی ساحت‌های زندگی دعوت می‌کند. 🔸 دردرون قیام وحرکت توحیدی دوحرکت نهفته است: ۱. اثبات حقیقت متعالی، یکی‌سازی درون و بیرون در پرتو حقیقت واحد وتلاش برای اقامه و تحقق عینی آن حقیقت درجان آدمی ومحيط اجتماعی؛ ۲. نفی باطل و تخریب و رهایی از روابط غلط و نامتوازن تصلب‌یافته درجان آدمی(ملکات اخلاقی) و محیط اجتماعي( فرهنگ و ملکات اجتماعی). ✔️"قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ(سبا ۴۶) 🔹 در نظام اخلاق توحیدی، عاملیت انسان به عاملیت فردی فروکاسته نمی‌شود بلکه انسان موجودی اجتماعی است و در بستر حیات اجتماعی است لذا عاملیتش دو لایه است یعنی علاوه بر ، و مشارکت فعال و پویای جمعی مردم هم بسیار مهم است. میان این دو قسم از عاملیت روابط متقابل و تاثیر و تأثر متقابل وجود دارد. 🔸 کنشگران فردی بر اساس نظام اخلاق توحیدی، از چنان توسعه‌ی کیفی در خود برخوردارند که می‌توانند رابطه‌ای متقابل بر پایه محبت، ولایت و اخوت برقرار کنند. 🔹هنگامی که مجموعه‌ای از عامل‌های فردی بر پایه اهداف و آرمان‌های مشترک نوع خاصی از نظام‌معنایی و روابط انسانی را در یک شبکه‌ی اجتماعی(جامعه)به وجود می‌آورند و درآن نیرو و قدرت جدیدی متولد می‌شود که حاصل جمع جبری نیروهای فردی نیست؛ بلکه ایجاد هویتی جدید است که امکان‌هایی را برای انسان فراهم می‌سازد و تحولات بزرگ درحیات انسانی را به وجود می‌آورد. 🔸عاملیت جمعی دربستر حیات اجتماعی نیازمند به نظم‌ها و رویه‌های مشترک بیناذهنی است که امکان عاملیت جمعی و همکاری و مشارکت فعال وهم‌افزا رافراهم کند. لذاعاملیت جمعی برپایه‌ی اهداف و آرمان‌ها و ارزش‌های مشترک، هم ساختارساز است و هم ساختارشکن است. یعنی نظم‌ها، رویه‌های مشترک وساختارهایی رامتناسب با اهداف وآرمان‌ها به وجود می‌آورد و نظم‌ها و ساختارهای غیر متناسب و غیر هماهنگ بااهداف وآرمان‌های جمعی راحتی اگرمتصلب هم شده باشد درهم می‌شکند وآنها را تغییر می‌دهد. 🔹براساس لایه‌ی قدرت و کیفیت عاملیت فردی حداقل سه نوع عاملیت جمعی ممکن است: ۱. فعال، پویا و سازنده وپیشرو ۲. فعال، پویا، مخرب وعقب برنده؛ ۳. منفعل، ایستا وپیرو. نوع اول ازآنِ عاملهایی است که ازثبات شخصیت و سلامت واستقامت درفکر وعمل برخوردار است. نوع دوم از آنِ عامل‌هایی است که ازثبات وقدرت شخصیت برخوردار است اما از سلامت فکری و عملی برخوردار نیستند و حرکت جمع را به انحراف می‌کشاند. نوع سوم عامل‌هایی هستند که ازثبات شخصیت واعتماد به نفس ضعیفی برخوردارند و هیچ طرحی برای حیات وزندگی خود ندارند وهمواره چشم به طرح ودست دیگران دارند. 🔴 ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌 استاد فکر و فیلسوف انقلاب 🔹فیلسوف متأله حضرت آیت الله مصباح یزدی از جرگه حکیمان و فقیهان بود که به بنیان حکمت و منطق فقاهت اعتقاد قلبی داشت و در دفاع از این بنیان و منطق از هیچ کوششی دریغ نداشت. ایشان در برابر شبهات و اشکالات برآمده از فلسفه غرب ایستادگی کرد و به نقد فلسفه‌ی شدن هگلی-مارکسی و همچنین اراده‌گرایی اقتدارگرایانه، تاریخی‌نگری و ایمان‌گرایی احساسی پرداخت و به تقویت بنیان‌های حکمی و عقلانیت معرفت‌گرای انقلاب اسلامی اهتمام ورزید و بنیان‌های فلسفی اخلاق و فقاهت اسلامی را تقویت کرد. از این رو، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ایشان را و متفکر اصیل انقلاب اسلامی لقب دادند. 🔸آیت الله مصباح یزدی در ادامه‌ی نهضت فلسفی و الهیاتی اسلام و در ادامه شیخ مفید، فارابی، ابن سینا، نصیرالدین طوسی، علامه حلی، ملاصدرا، سبزواری، امام خمینی، علامه طباطبایی و شهید مطهری به فهم فلسفی از عالم و آدم پرداخت. ایشان مفهوم مرکزی معارف اسلام را می‌دانست و با دفاع از حجیت عقل و منطق و با بهره‌گیری از وحی و سنت به تبیین حقیقت توحید و اسما و صفات الهی پرداخته و از این طریق به استنباط نظام اندیشه‌ی اسلامی بر محور توحید روی آورد و در طرح کلان یک دوره نظام اندیشه اسلامی و امتدادات توحید را با رویکرد اجتماعی و تمدنی عرضه کرد به نحوی که زیرساخت عقلانی ایمان و حضور فعال و سازنده‌ی انقلابی باشد. از این‌رو، آیت الله مصباح یزدی فیلسوف انقلاب اسلامی است. 🔹 برخلاف برخی جریانها، ایشان فرایند کشف نظامات اخلاقی و اجتماعی اسلام را منوط به ایمان‌گرایی، انکار حسن و قبح ارزشها، نفی حجیت منطق فقاهت، تخریب حکمت و تاسیس فلسفه‌ی اراده‌گرا ندانست و با اعتماد به تراث علمی موجود در تمدن اسلامی و منطق اجتهاد و فقاهت، در ادامه سلف صالح حرکت کرد و به چپ و راست گرایش پیدا نکرد. به همین جهت در عصر عسرت و عصر حیرت در دستگاه فکري ایشان مردود است و حاصل ایمان‌گرایی و معرفت‌شناسی نسبی‌گرایانه، نفی هدایت‌گری عقل و تصور ناصواب اراده‌گرایانه از فلسفه‌ و فقاهت است‌. اگر حجیت و هدایت‌گری عقل و کاشفیت علم و تقدم آگاهی بر اراده نفی شود دست بشر از دامن وحی و علم و حقیقت‌یابی کوتاه می‌شود و حیرت و اضطرار بر فکر و جان آنها استیلا می‌یابد. 🔸 کلامی جاودانه از استاد فکر: "يافتن ايدئولوژى صحيح يعنى همان نظام ارزشى حاكم بر رفتارهاى اختيارى در گرو داشتن جهان بينى صحيح و حل مسائل آن است و تا اين مسائل را حل نكند نمى‌تواند قضاوتى قطعى درباره ارزش رفتارها داشته باشد، چنانكه تا هدف، معلوم نباشد تعيين مسيرى كه منتهى به آن مى‌شود امكان نخواهد داشت. پس اين شناختهاى نظرى كه مسائل اساسى جهان بينى را تشكيل مى‌دهد در واقع مبناى نظام ارزشى و احكام عملى عقل بشمار مى‌رود."(آموزش عقاید) 🔹سخن پایانی: جبهه انقلاب اسلامی در گام دوم انقلاب اسلامی همچنان به تفکر اصیل و حکیمانه‌ی امام خمینی، امام خامنه‌ای، علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی نیاز دارد و می‌بایست نسل جدید متفکران اصیل انقلاب اسلامی که ریشه در حکمت اسلامی و فقاهت اصولی دارند به جامعه معرفی شوند تا با فکر و اندیشه صائب و فقاهت عمیق جواهری از بنیان‌های معرفتی انقلاب اسلامی و وحدت امت اسلام حفاظت کنند و افق‌های متعالی آینده را به روی بشر بگشایند. و الا برخی جریانها و رسانه‌ها با و ، اندیشه‌های التقاطی و فلسفه‌های انحرافی و اندیشه‌های اراده‌گرایانه و تفسیرهای اقتدارگرایانه به اسم انقلابی‌گری و تمدن‌سازی به زیرساخت‌های فلسفی و فقاهتی انقلاب ضربه‌های کاری خواهند زد و انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامي را از مسیر اصلی خود منحرف کرده و جبهه‌ی انقلاب را گرفتار و یا می‌کنند هر چند ممکن است ادعای خلوص‌گرایی و غرب‌ستیزی و یا توسعه‌گرایی و تمدن‌گرایی هم داشته باشند. ♦️ نسل جدید حکیمان و متفکران اصیل انقلاب اسلامی چه کسانی هستند ⁉️ ♦️چقدر آنها را می‌شناسیم⁉️ https://eitaa.com/hekmat121
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی (فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی) ✍ سید مهدی موسوی 🔹انقلاب اسلامی محصول و انقلاب درونی ملت ایران بود که ریشه در ارتقای فکر و تعالی اگاهی ملت نسبت به اسلام، جهان، انسان بر محوریت داشت. این ارتقا و تعالی بسبب تلاش گسترده‌ی فکری _ فلسفی و اجتماعی_اجتهادی متفکران انقلاب اسلامی بود. 🔸از ابتدای قرن ۱۴ هجری شمسی با تاسیس حوزه علمیه قم، با همت حاج شیخ عبدالکریم حائری علاوه بر نهضت فقهی و اصولی، یک نهضت فکری و فلسفی قدرتمندی با دعوت از فلاسفه تهران همچون حکیم متاله میرزا علی اکبر یزدی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیت الله العظمی شاه‌آبادی آغاز شد که بزرگترین دانش‌آموخته این مدرسه بود که به سرعت ریاست فلسفه و عرفان حوزه علمیه را عهده‌دار شد. 🔹یکی از بزرگترین اقدامات امام خمینی (ره) در رهبری و مدیریت نهضت اسلامی و انقلاب بزرگ ملت ایران، تربیت و بسیج حکیمان و فقیهان متفکری بود که راهبری جریان فکری و فلسفی انقلاب اسلامی را در مقابل جریانهای چپ و راست برعهده گرفتند تا جامعه را از انحراف و التقاط به مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی حفاظت کنند و را در جامعه بگسترانند. عقلانیت توحیدی، صورتی از آگاهی و معرفت اجتماعی را به جامعه عرضه کرد که بواسطه‌ی آن عموم جامعه به ابعاد زندگی‌ساز دین و رستاخیزبخشی توحید ونظام آفرینی شریعت اسلامی پی بردند. بنابراین و فلسفی امام خمینی مقدم بر نهضت اجتماعی و سیاسی ایشان بود. 🔹 البته نقش علامه‌ی طباطبایی هم در همراهی با نهضت فکری و فرهنگی امام خمینی در حوزه‌های علمیه بسیار موثر بود و توانست حرکت امام خمینی را تقویت و عموم شاگردان ایشان را به دارایی‌های بیشتر فلسفی و قرآنی مجهز کند و مکتب اجتماعی و سیاسی اسلام را صورتبندی معرفتی نماید و از آن در برابر نسخه های وارداتی دفاع کند. 🔸با راهبری کلان امام خمینی و تلاش‌های قرانی و فلسفی علامه طباطبایی، یک نهضت فکری و فلسفی بزرگ و با نشاط در جامعه اسلامی شکل گرفت. پیش‌قراول این نهضت فلسفی استاد شهید آیت‌الله مطهری (ره) بود که به تعبیر مقام معظم رهبری ایدئولوگ نظام اجتماعی و سیاسی اسلام در عصر ماست. 🔹 شخصیت‌های ارزشمند و فیلسوفان فقیه همچون حضرات آیات شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر، علامه جعفری، علامه حسن زاده آملی، علامه جوادی‌آملی، علامه مصباح یزدی، آیت الله العظمی سبحانی و جمع دیگر از استادان حکمت و فقاهت نقش بسیار مهمی در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی داشتند و علاوه بر تبیین بنیان‌های فلسفی و الهیاتی اسلام و جامعه اسلامی، در برابر تلقی‌های اراده‌گرا، دیالکتیکی و سوسیالیستی از اسلام و انقلاب اسلامی ایستادند. 🔸 پس از وفات رهبر حکیم و فقیه بی‌نظیر حضرت ایت‌الله العظمی امام خمینی، زعامت انقلاب اسلامی به حکیم و فقیه نظام‌پرداز حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رسید که از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی بودند و از همرزمان سایر حکیمان و متفکران در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی بودند. آیت الله خامنه ای همچون امام خمینی این نهضت فکری و فلسفی را ارج نهاده و بر گسترش آن و امتداد حکمت متعالیه در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی تاکید داشتند و علی‌رغم دشمنی‌ها و مخالفت‌های چهره‌های معروف با فلسفه و عرفان اسلامی، به حمایت تمام قامت از آن پرداختند. از یک سو به تبیین ابعاد فکری و فلسفی مکتب امام خمینی و انقلاب اسلامی می‌پردازند و از عقلانیت توحیدی آن دفاع می‌کنند و برای آشنایی با مکتب فکری و فلسفی انقلاب اسلامی. همه ساله همه آحاد جامعه اسلامی و بخصوص نسل جوان را به مطالعه‌ی همه‌ی آثار فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید آیت‌الله مطهری سفارش می‌کنند. 🔹 آیت الله العظمی خامنه‌ای با پیشنهاد و پیگیری تاسیس مجمع عالی حکمت در حوزه علمیه قم سنگ بنای بقا و پویایی فلسفه و حکمت را گذاشتند و با معرفی آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی به عنوان استوانه‌های فلسفی انقلاب اسلامی در دوران جدید، ادامه مسیر نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی راتثبیت کردند. 🔸 به همت متفکران وفیلسوفان انقلاب اسلامی نسل جدیدی ازفلاسفه ومتفکران انقلابی تربیت شده‌اند که علاوه برتضلع در حکمت اسلامی درصدد گسترش فکر وفرهنگ انقلاب اسلامی هستند ودر خلأ فلاسفه‌ی نسل قبل، اماده‌ی راهبری نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی هستند. برخی از معروفترین متفکران وفیلسوفان والاهیدانان نسل جدیدانقلاب اسلامی عبارتنداز: حضرات آیات: استاد غلامرضا فیاضی استاد حمید پارسانیا استاد سید یدالله یزدانپناه استاد علی ربانی‌گلپایگانی استاد محمدرضا عابدینی استاد حسن رمضانی استاد علیرضا اعرافی استاد علی‌اکبر صادقی رشاد 🔹 ان شاءالله در سلسله یاداشت‌هایی معرفی خواهند شد. https://eitaa.com/hekmat121
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی (فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی) ✍ سید مهدی موسوی 🔹انقل
📌 جوهره‌ی اتصال جریانی حکمت و اجتهاد ♦️پرسش: عرض سلام و تشکر از استاد عزیز از یادداشت و فلسفی انقلاب اسلامی. نمایش اتصال و پیوستگی جریان حکمت و اجتهاد نقطه‌ی قوت نظریه ی نظام جامع اندیشه اسلامی است که از قضا مخالفین جدی هم در برابر خود دارد. از اینرو علی‌رغم توضیحات ارزشمندتان تاکنون، این نگاه هنوز نیازمند تقویت و مستند سازی است. در وهله‌ی اول سوال از محضرتان این است که جوهرهی اصلی جریان حکمت و اجتهاد که همه‌ی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده چیست؟ ممنون می شوم اگر توضیح بفرمایید. ♦️ پاسخ: سلام علیکم از لطف و توجه شما بسیار سپاسگزارم. در پاسخ به پرسش بسیار دقیق‌تان، از مکتب فکری متفکران انقلاب اسلامی این‌گونه استفاده می‌شود: آنچه جوهره‌ی اصلی جریان حکمت و اجتهاد است که همه‌ی علمای سابق و لاحق را در یک خط قرارداده است، است. 🔹توضیح اینکه هر آگاهی و اندیشه‌ای از دو بخش تشکیل شده است: ۱. مصالح ۲. ساختار. ✔️مصالح: اجزا و عناصر محتوایی و معرفتی است که یا اطلاعات جدیدی از واقعیت را به انسان می‌دهد و یا انشاء‌هایی را برای ایجاد فعل و واقعیتی بیان می‌کند. ✔️ساختار: صورت آگاهی و اندیشه را تشکیل می‌دهد که به مصالح و اجزا متفرق و مجزای اندیشه نظم و شکل می‌دهد. 🔸 مصالح اندیشه و آگاهی انسان بسیار متعدد و متکثر است. انسان از راه‌های مختلف (احساسی، عقلي و شهودی) با منابع مختلف معرفت‌زا (مانند طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) مواجه می‌شود و اگاهی‌های بسیار زیادی را به دست می‌آورد. همه‌ی این اگاهی‌های از یک اعتبار و اهمیت برخوردار نیست بلکه از جهات منطقی و کارکردی تفاوت زیادی میان آنها برقرار است و انسان فطرتا میل دارد بهترین و کاملترین معرفت را به دست بیاورد چون هم فرصت و امکانات او محدود است و نمی‌تواند همه را به دست آورد و هم فطرتا از کثرت ابا دارد زیرا کثرت، زمینه‌ی تفرقه و تحیر و تردید است و انسان میل به وحدت دارد. بر این اساس، بنیان و مبنای آگاهی انسان است و توحید یعنی یکی کردن بینش‌ها، گرایشات و کنش‌ها و این جز در پرتو اعتقاد به توحید حضرت حق(جل و علا) ممکن نیست. بنابراین مهمترین و بنیادی‌ترین مصالح آگاهی انسان توحید است و همه‌ی اگاهی‌ها و معرفت‌ها در نسبت با توحید معنا و ارزش پیدا می‌کنند. 🔹 براساس مکتب اهلبیت (ع)، ساختار و صورت آگاهی و معارف انسان کاملا هماهنگ با است و انسان بواسطه نیازها و پرسش‌های خود می‌تواند به منابع مختلف معرفت(طبیعت، وحی، دل، عقل و تاریخ) بنگرد و از طریق تامل و تفکر در آنها حقایق جدیدی را کشف و درون نظام معرفت و ساختار اگاهی‌های خود اضافه کند به نحوی که هماهنگ با اگاهی‌های پیشین باشد. 🔸حال دو ارتباط بین توحید و عقل متصور است: ۱. اگر عقل انسان با اندیشه‌ی توحیدی گره بخورد توحید نه صرفا جزئی از مصالح معرفت بلکه سازنده‌ی صورتی از آگاهی است که همه‌ی معرفت‌ها و دانش‌های انسان را سامان و نظامی متفاوت می‌ببخشد و هر حقیقت و معرفتی در پرتو توحید معنا و هویت می‌یابد. از این رو جزئی از یک منظومه‌ی توحیدی است. ۲. همچنین اگر توحید با عقل فهم و تفسیر شود اثبات می‌شود که توحید یک اندیشه‌ی مجرد و بی‌ارتباط با زندگی و عینیت نیست. بلکه طرحی برای زندگی و بنیادی برای همه‌ی کنش‌های شخصی و ساختاری است. محصول این دو طرف نگاه می‌شود . 🔹بر این مبنا، عامل اتصال و پیوستگی دو جریان حکمت و اجتهاد در مکتب اهلبیت(ع) و نزد عالمان ربانی، اعتقاد به است که هم در حکمت و علوم عقلی تشیع حضور فعال دارد و هم در فقاهت و اجتهاد اصولی مبنا و اساس است. عالمانی که به جمع سالم از این دو جشمه‌ی جوشان سیراب شده‌باشند در ادامه یکدیگرند، چرا که حقیقت انسان به جان آدمی است و اگر جان‌های آدمیان از یک چشمه‌ی معرفت سیراب شد اتحاد جوهری می‌یابند و جان آنها بهم پیوسته و متحد می‌شود. جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهای شیران خداست. 🔸هرکجا به معنایی که ذکر شد - فهم عقلانی از توحید بنحوی که سازنده‌ی صورتی منسجم و زندگی‌ساز از آگاهی باشد - داخل در این جریان به هم پیوسته است. حال ممکن است برخی بر فلسفه و کلام متمرکز باشند، بعضی در سلوک و شهود مستغرق شوند، برخی در حدیث و اخبار غور کنند و برخی در فقه و اصول جهد و کوشش داشته باشند. اما همه‌ی اینها در یک افق مشترک و خط واحد حرکت می‌کنند و یک جبهه واحد رنگارنگ را تشکیل می‌دهند. البته متفکران و اندیشمندان این جبهه‌ی فکری دارای سلسله مراتب هستند و هر کدام به اعتبار میزان بهره‌گیری از حکمت و فقاهت در مرتبه‌ای به هم پیوسته قرار می‌گیرند. مقصود ادعای عقلانیت توحیدی نیست بلکه وحدت محصول درک واقعیت و باور به یک مدعا است و صرف یک ادعا موجب وحدت نمی‌شود. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌انقلاب قرآنی ما انقلاب اسلامی ایران محصول تحول باطنی ملت ایران و انقلاب درونی آحاد جامعه بود که ریشه در بازگشت عاقلانه و حکیمانه به قرآن کریم، سیره‌نبوی و مکتب اهلبیت (علیهم‌السلام) بود. ملت ایران از این طریق توانست خودآگاهی تاریخی خود را به دست آورد و اتصالی عمیق با حقیقت برقرار سازد و همین فعال کننده دستگاه فلسفی و الهیاتی و همچنین فقاهت و اجتهاد فقهی شد. انسان انقلاب اسلامی در پرتو معارف قرآن کریم و از طریق بازخوانی توحید و پی بردن به روح آن که _خدا بود به حقیقت عدالت، آزادی و پیشرفت پی برد و توانست غل و زنجیره‌ای فکری و فرهنگی برآمده از استبداد و استعمار را کنار بزند و به خلق جهان معنایی جدیدی بپردازد جهان معنایی‌ای که توحید دل مرکزیت آن قرار دارد و نتیجه طبیعی آن پذیرش خلافت الهی و است. ✅ https://eitaa.com/hekmat121
🔻بخش اول 💠 ، و 🔰توحید و عبودیت وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56/الذاریات) این آیه بنا بر استثنا در سیاق نفی، انحصار مؤکد را می رساند. عبودیت تنها و تنها هدفی است که انسان برای آن خلق شده است. اما این هدف چه گستره و عمقی را در بر می گیرد؟ همان گستره و عمقی که عظیم ترین حقیقت هستی یعنی توحید دارد، این هدف یعنی عبودیت نیز به همان اندازه گستره و ژرفا دارد. گستره و ژرفای حقیقت توحید هم به واسطه گزارشات شهودی عرفا در دانش عرفان نظری تبیین گشته و هم با تبیین فلسفی و برهانی در دانش فلسفه خاصه حکمت متعالیه. صرفا افعال ما نیست که بایستی رنگ و بوی توحیدی بگیرد. بلکه این ما با همه ساحتها و شئوناتش است که بایستی جز صبغة الله چیزی جز از آن نمودار نگردد. نه تنها ما، بلکه و گرایش و عواطف ما و ما نیز بایستی عبودیت خدا در آن به عنوان هدف همیشه مد نظر باشد. در دانش فلسفه تبیین می گردد که علت فاعلی متمم علت غایی است و فاعل با غایت گرفتن امری از جنس غایت می شود و بلکه در صیرورتی خود غایت می شود. پس انسان با هدف گرفتن توحید در همه ساحت های زندگی اش، از جنس توحید می شود و انسان به جایی می رسد که كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها(حدیث قرب نوافل/در قرب نوافل حق تنزل مى كند و چشم و گوش عبد مى شود كه شنونده و بيننده عبد است)(1) بلکه انسان در صعودش به جایی می رسد که كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها(حدیث قرب فرائض/در قرب فرائض عبد ترفع مى يابد و صعود و عروج پيدا مى كند و بالا مى رود و چشم و گوش حق مى شود كه گوينده و شنونده بيننده حق است)(2) 🔰توحید و دانش و اندیشه اسلامی از روز اول آفرینش و حتی خود آفرینش چیزی جز نبوده است. دغدغه تاریخی انبیاء نیز چنین بوده و اوصیاء و اولیاء نیز در همین راه خون خود را فدا کرده اند. در این میان نیز دانشهای اسلامی به نوعی هدف غایی که دنبال می کرده اند چیزی جز نبوده است. دانشمندان و اندیشمندان بزرگ اسلامی نیز به این هدف غایی التفات داشته اند اما گاه این هدف در اندیشه طفلان و نااهلان عرصه دانش و اندیشه به فراموشی و غفلت سپرده میشده و می شود. در راستای تبیین و ترسیم زندگی موحدانه در ساحت افعال و بسط در این زمینه بوده است. دانش نیز در پی حراست از مرزهای پی ریزی شده است. همچنین دانش با دغدغه شناخت عظیم ترین حقیقت هستی یعنی بسط پیدا کرده است. آنجا که در صحبت می کند او چیزی غیر از شناخت حق تعالی را دنبال نکرده، آنجا که رابطه علیت را تقریر نوینی صدرا از آن ارائه داد به دنبال آن بود که «کلّ من علیها فان» را به واسطه تبیین کند. آنجا که حرکت جوهری در حکمت متعالیه ترسیم و تصویر می گشت نافذان بصیرت عرصه دانش میدانستند که این چیزی جز ترسیم نیست. دانش عرفان اسلامی هم پیش از آن که وجود یابد این عرفان و شهود و دریافت حقیقت بود که موجود بوده و دانش عرفان اسلامی چه عرفان نظری و چه عرفان عملی گزارش دریافت های شهودی و تجربه های سالکانه است. البته که مراتب توحید و بسط توحیدی که این دانش ها نشانه گرفته اند بر اساس فهمی که از توحید داشته اند بسیار متفاوت است و در این میان عرفان اسلامی از برترین فهم ها برخوردار است که به مدد وحی و بیان فاخر حضرات معصومین علیهم السلام به انضباط و دقت مثال زدنی دست یافته است. در طول تاریخ عرصه فکر سرزمینهای اسلامی، توحید به عنوان عظیم ترین حقیقت هستی سائس اصلی مسیر دانش و اندیشه اسلامی بوده است. فلذا یقینا ساحت اندیشه اسلامی اگر می خواهد به اصالت تاریخی خود پایبند بماند بایستی عبودیت الله در ساحت اندیشه و دانش را مد نظر داشته باشد. 🔰 و ساحت اندیشه و دانش 💢❓💢سوالی که مطرح می شود این است که چگونه عرصه دانش و اندیشه ساحتی برای عبودیت شود؟! چرا که آزادی در تفکر و اندیشه رکن رکین آن است و این مقوله با تعبّد که سلب آزادی است جمع نمی شود؟! تعبّد یعنی اطاعت بی چون و چرا در حالیکه فکر و دانش عرصه ایست که اطاعت بی چون و چرا در آن بی معناست. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️یادداشت شخصی حجت الاسلام سید مصطفی مدرس مصلی؛ منتشر شده در کانال شخصی ایشان🔻 —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
📌 تاملی در مفهوم جبهه فکري و فرهنگی انقلاب ♦️ بخش اول شکل‌گیری جبهه‌ی فکری 🔹 انقلاب اسلامی ایران بر بنیاد فلسفی وحدت وهم‌افزایی نیروهای انقلابی و سرمایه‌های اجتماعی شکل گرفت. همین وحدت وهم‌افزایی نیروها نیز موجب پیروزی انقلاب و شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی شد. آنچه دراین بنیاد فلسفی به عنوان محور وحدت وهم‌افزایی معرفی شد و بود. عموم گروه‌های انقلابی محوریت مذهب رابا خوانش جریانی و اجتماعی_اسلامی پذیرفتند و را به عنوان میدان کنشگری و فعالیت برگزیدند و فعالیت‌های خودرابرای پیشرفت وتعالی آن معطوف داشتند. 🔸 برهمین بنیان فلسفی، به تدریج درمتن فعالیت‌های انقلابی یک جبهه فکری وفرهنگی به هم پیوسته‌ای به وجود آمد که موجب بسیج نیروها و سرمایه‌های اجتماعی زیرپرچم اسلام و برای تحوّل جامعه‌ی ایرانی شد. نمونه‌ی این جبهه‌ی فرهنگی را می‌توان درگفتگوهای سه‌جانبه(استاد شهید مطهری، آیت الله خامنه‌ای و دکتر شریعتی) درسال ۱۳۵۵ وهمچنین گفتگو‌های چهارجانبه در چند روز بعد میان همان سه شخصیت به همراه فخرالدین حجازی مشاهده کرد. همچنین بایداز فعالیت‌های حسینیه ارشاد، مسجد هدایت، مسجد قبا، مسجد الجواد، انجمن‌های اسلامی پزشکان، مهندسان و دانشجویان اروپا یاد کرد که هر کدام محفلی برای بحث و گفتگو، آزاداندیشی و نظریه‌پردازی بود. 🔹 بسیاری از این جلسات و نشست‌ها دارای ویژگی‌های مهمی است که می‌تواند راهبر امروز ما در ادامه جبهه فکري و فرهنگی انقلاب باشد. از میان آنها چند نکته مهم است: ۱. سادگی و بی آلایشی؛ عموم این جلسات در مکان‌های بی‌تشریفات برگزار شده است. ۲. طرح مباحث نو و عمیق علمی در سطوح بنیادین فلسفه و الهیات و تاریخ در امتداد مفهوم مرکزی برای ارائه طرح‌واره‌های معرفتی راهگشا و ناظر به عینیت و تغییر اجتماعی و پرهیز از عمل‌زدگی و ساده اندیشی در فعالیت‌ها و اقدامات انقلابی. ۳. حرّیت و صراحت در اظهار نظرات متفاوت و ایده‌ها‌ی بدیع و راهگشا، و پرهیز از نفاق در اندیشه و اغوای تبلیغاتی به بهانه‌ی تفاهم و وحدت جبهه‌ای ...، ۴. ادب و جرأت نقد اندیشه‌ها و استقبال اندیشه‌ورزان از نقد اندیشه‌ی آنها بدون جنجال‌سازی رسانه‌ای، توهین و متهم کردن و تهدید کردن منتقدان. ۵. استفاده‌ی حداکثری از همه‌ی ظرفیت‌ها و تراث اسلامی اعم از قرآن و حدیث، فلسفه و کلام، فقه و اصول، فقه و اصول، عرفان و اخلاق، تاریخ و سیره برای ارائه طرح کلی و نظام جامع اندیشه‌ اسلامی برای کسب هویت و خوداگاهی تاریخی و مقابله با التقاط و انحراف. پرهیز از تحجر و خلوص‌گرایی‌های اخباری و اشعری و همچنین فرقه‌گرایی‌های مذهبی و قومیتی. ۶. حساسیت بالا نسبت به مقوله‌ی استعمار و علت یابی آن در چرایی انحطاط مسلمین و غلبه‌ی استعمار مستکبران. ۷. مواجهه حکیمانه و عالمانه با دانش و دست‌آوردهای تمدنی بشری همراه با نقد و بررسی توامان لیبرالیسم و سوسیالیسم، بدون غرب‌پرستی مفرط و غرب‌ستیزی منجمد، بدون خلط و یکی‌پنداشتن استعمار و مظاهر تمدنی و علمی آن. تامل در بنیان فلسفی و اجتهادی نسبت اسلام و نیازهای زمانه و خدمات متقابل اسلام و ایران. 🔸 جبهه فکری و فرهنگی در راستای بسیج عمومی و مبارزات مردمی به تولید عقلانیت اجتماعی و عملی موفق شد و از این طریق نقش مهمی را در آگاهی بخشی به مردم و بالا بردن عقلانیت و دوراندیشی عمومی. برای شکوفایی و تعالی ایران ایفا کرد و به افشای جریانات التقاطی و انحرافی پرداخت. و البته سختی‌ها و اتهامات زیادی را هم تحمل کرد که نوعا از سوی جریانات متحجر عقل‌ستیز و اخباری مسلک تحمیل می‌شد. جریاناتی که از فهم عمیق و عقلانی اسلام و درک درست و منصفانه تمدن بشری عاجز بودند و همواره میان اصل و فرع در مبارزه خلط می‌کردند. 🔹 اخباری‌گری و تجددگریزی که محصول نفی حجّیت و استقلال عقل و معرفت انسانی است و بر ایمان‌گرایی شخصی استوار است موجب افراط و تفریط در مقام عمل می‌شود یا کاملا از فهم اجتماعی و سیاسی اسلام عاجزند و مانع رویارویی با استعمار و جریان طاغوت می‌شوند و یا تحت تاثیر افکار سوسیالیستی و چپ‌گرایی به ستیز با هرگونه تجدد و تمدن به بهانه مبارزه با طاغوت و جریان شیطان روی می‌آورند و جامعه را به تضاد و ستیز مفرط می‌کشانند. طبیعی است که این دو جریان نتوانند با جبهه فکری انقلاب اسلامی همراهی کنند و در عوض به مقابله و تحریف روی آورند. 🔸 اما با همه‌ی سختی ها و ناملایمات، رهبران و متفکران انقلاب استقامت ورزیدند و با ساخت مستحکم و بهم پیوسته، سخن توحیدی خود را عالمانه و با رعایت اقتضائات فطرت به گوش جامعه رساندند و برای انسان معاصر مسیر جدیدی گشودند و اعتماد مردم را جلب کردند و نگاه آنها را به عالم و آدم، جامعه و تاریخ تغییر دادند. 🔴 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121/1154
📌ماهیت امر اخلاقي و نادرستی تقسیم اخلاق به فردی و اجتماعی 🔹یکی از تقسيمات جدیدی که سالهای اخیر رواج پیدا کرده است تقسیم اخلاق و فقه به فردی و اجتماعی است. چنین وانمود می‌شود که دو دستگاه اخلاقی و یا فقهی هم‌عرض و متفاوت وجود دارد که هر کدام قلمروی مستقلی دارد و در قلمرو خود مستقل هستند. البته همواره امکان تزاحم میان این دو گونه اخلاق وجود دارد و باید به رفع بیرونی تزاحم‌ها پرداخت. 🔸اما اگر به میراث اخلاقی و فقهی گذشته خوب بنگریم، اثری از این دو گانه وجود ندارد بلکه همواره از یک اخلاق و یک فقه سخن گفته شده است که در عین حال، مباحث فردی و اجتماعی در کنار یکدیگر قرار گرفته است. در این تلقی، اخلاق یک مجموعه‌ی واحد، متصل و پیوسته است که ماهیت و حکم هر فضیلت و ارزشی کاملا در نسبت با سایر فضایل و ارزش‌ها صورت‌بندی می‌شود و تزاحم‌ها یا بدوی هستند که پس از دقت در ادله رفع می‌شود یا مربوط به حوزه‌ی رفتارها و موقعیت‌های خارجی است و ربطی به فردی بودن و یا اجتماعی بودن فضیلت و ارزش ندارد. 🔹در واقع یک روح واحد بر کل مجموعه‌ی اخلاق حاکم است که به همه فضایل و ارزش‌ها معنا و نظم می‌دهد و آن روح توحیدگرایی و کرامت‌مداری انسان است. به تعبیر دیگر، هر ارزش و رفتاری که جهت توحیدی داشته باشد و موجب تقویت کرامت و عزت حقیقی انسان بشود و هرگونه پستی (لئامت) و ذلت را در همه‌ی ساحت‌های زندگی (اعم از حوزه خصوصی و عمومی) از انسان نفی کند، امر اخلاقي است. 🔸 امر کرامت‌مدار که همان امر اخلاقي است دارای چند ویژگی اساسی است: ۱. ریشه در آگاهی و اراده‌ و انتخاب انسان دارد. ۲. موجب بزرگی روح و بلندی افق‌های بینشی، گرایشی و رفتاری انسان می‌شود. ۳. رهایی‌بخش از اسارت‌ها و غل و زنجیره‌های درونی(شهوت و غضب) و بیرونی(اجتماع و فرهنگ) است. ۴. شور آفرین، عزم آفرین، حرکت‌زا و نیرو بخش است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 ذهن چند ساحتی امام خمینی 🔹 حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) موفق‌ترین انسان معاصر در بسیج ملی و رهبری انقلاب مردمی بزرگ قرن بیستم است که توانست عموم نیروها و کنشگران اجتماعی از طیف‌های مختلف با تنوع فکری را در کنار هم قرار دهد و نیروی اجتماعی عظیمی را تولید کند و در برابر سیاست‌های شرق و غرب و سیاسیون مستبد و گوشه‌نشینان متحجر بایستد و "قیام برای خدا" را به دالّ مرکزی حیات انسانی مبدل سازد. دالّی که در آن همه چیز معنا دار و همنشین شد، عدالت، آزادی، امنیت، اخلاق، معنویت، معیشت، عقلانیت و تجدد یک شبکه‌ی معنایی به هم پیوسته‌ای را شکل می‌داد که روح همه‌ی آنها توحید و نفی طاغوت بود. این امام خمینی بود که توانست "عدالت‌خواه"، "آزادی طلب"، "حقیقت‌جو"، معنویت‌گرا"، "ولایت‌مسلک"، "تجددخواه" و ... را در کنار هم قرار دهد و آنها را به ید واحده و به یک ملت تبدیل کند. 🔸 این خصیصه، ریشه در ذهن چند ساحتی و چند لایه‌ای امام خمینی دارد. امام خمینی به جهت تجربه زیسته و تحصیل عمیق در دانش‌های متنوعی همچون فقه و اصول، فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق و بهره‌گیری وافر از قرآن کریم و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و اهل‌بیت‌ طاهرین (علیهم السلام) فهمی عمیق و تشکیکی از واقعیت به دست آورد و تمام یافته‌های ذهنی و شهودی و تجربی خود را بر یک نظام فکری منسجم چند لایه نظم و انسجام داده است به نحوی که هیچ جزئی نافی جزء دیگر نیست. 🔹حضرت امام خمینی بارها این نکته را تذکر داده‌اند که بزرگترین فاجعه برای اسلام ، تفسیر تک ساحتی از انسان و اسلام است. برخی فقط عدالت را ارزش بنیادین اسلام می‌دانند و معنویت و معرفت و آزادی را فرعی می‌دانند و آن را تضعیف می‌کنند. برخی معرفت و حکمت را محور و دیگر ابعاد اسلام را تحقیر می‌کنند برخی عرفان و معنویت را. خلاصه هرکس یک بخش را مطلق می‌کند و دیگر بخش‌ها را فرعی و تبعی و غیر اصیل. در حالی که هدف اسلام "انسان" ساختن است و همه‌ی اینها از لوازم "صورت انسانی" انسان است. لذا همه جزء اسلام هستند و نتیجه اسلام.《اسلام انسانى مى‏سازد عدالت‏خواه و عدالت‏پرور، صاحب اخلاق كريمه، صاحب معارف الهيه؛ كه وقتى كه از اينجا رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.》(صحيفه امام، ج‏۳، ص:۲۲۶) 🔸 به عنوان ارزش بنیادین و مفهوم مرکزی نظام فکری امام خمینی، نه یک مفهوم در عرض سایر مفاهیم بود که محوریت‌یافتن آن، جا را برای اصالت و محوریت دیگر مفاهیم تنگ کند و آن‌ها را تضعیف و به حاشیه براند و یا به فروعات تقلیل دهد. بلکه توحید مفهومی فراگیر، مطلق و متعالی در طول سایر مفاهیم است که به همه‌ی مفاهیم دیگر، روح، معنا، جهت و نظم می‌بخشد. عدالت، آزادی، ولایت، حکومت و امنیت و پیشرفت و مانند آنها، همه در تحت حقیقت توحید معنای حقیقی و اصالت رفتاری پیدا می‌کنند. از این رو، این مفاهیم، مفاهیمی جدا و متقابل و فرعی نیستند بلکه همه‌ی این مفاهیم حیثیت‌های به هم پیوسته‌ی تجلّی توحید هستند که به اعتبارِ ساحت‌های مختلف حیات انسانی از هم تفکیک شده‌اند. مفاهیم عدالت، آزادی، ولایت، عقلانیت، امنیت کاملا متناظر به یکدیگر و موید هم هستند و از هر کدام می‌توان به دیگری پل زد. 🔹برخلاف نظراتی که حسن و قبح ارزشی را به یک مفهوم تقلیل می‌دهد همه‌ی مفاهیم پایه و بنیادین حیات انسانی که ریشه در فطرت کمال‌جویی و فطرت تنفر از نقص دارند از حسن و قبح ذاتي برخوردارند. به تعبیر دیگر، ارزش بنیادین و مطلق است و هرآنچه توحید را زندگی انسان محقق سازد از حسن ذاتی و ارزش مطلق برخوردار است و هیچ کدام جا را برای دیگری تنگ نمی‌کند. 《عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مى‏كردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند؛ جنگ‏ها براى اين است، صلح‏ها براى اين است، و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مى‏خواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را مى‏خواهند اصلاح بكنند.》(صحيفه امام، ج‏۱۹، ص: ۱۱۵) 🔸 از اینرو تحقق هریک از ارزش‌های عدالت، آزادی، عقلانیت، معنویت، معرفت، حکمت، همبستگی اجتماعی و امنیت درگرو تحقق دیگری است و به یکدیگر وابسته‌اند و بدین جهت نیازمند یک نظریه‌ی جامع وبرنامه‌ی راهگشا وهمه جانبه است. توجه به و و پیوستگی اجتماعي مردم و و توجه به و مستضعفان از جمله مهمترین اصول حاکم برهمه برنامه‌ریزی اجتماعی درجهت تحقق عدالت، پیشرفت، امنیت ومعنویت است. امام خمینی هم از همبستگی و وحدت اجتماعی سخن می‌گوید و هم از جنگ فقر و غنا. هم مردم را به مشارکت دعوت می‌کند و هم دولت را حمایت می‌کند. 🔴این قصه سر دراز دارد... https://eitaa.com/hekmat121
📌 نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی (فیلسوفان و متفکران سه نسل انقلاب اسلامی) ✍ سید مهدی موسوی 🔹انقلاب اسلامی محصول و انقلاب درونی ملت ایران بود که ریشه در ارتقای فکر و تعالی اگاهی ملت نسبت به اسلام، جهان، انسان بر محوریت داشت. این ارتقا و تعالی بسبب تلاش گسترده‌ی فکری _ فلسفی و اجتماعی_اجتهادی متفکران انقلاب اسلامی بود. 🔸از ابتدای قرن ۱۴ هجری شمسی با تاسیس حوزه علمیه قم، با همت حاج شیخ عبدالکریم حائری علاوه بر نهضت فقهی و اصولی، یک نهضت فکری و فلسفی قدرتمندی با دعوت از فلاسفه تهران همچون حکیم متاله میرزا علی اکبر یزدی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیت الله العظمی شاه‌آبادی آغاز شد که بزرگترین دانش‌آموخته این مدرسه بود که به سرعت ریاست فلسفه و عرفان حوزه علمیه را عهده‌دار شد. 🔹یکی از بزرگترین اقدامات امام خمینی (ره) در رهبری و مدیریت نهضت اسلامی و انقلاب بزرگ ملت ایران، تربیت و بسیج حکیمان و فقیهان متفکری بود که راهبری جریان فکری و فلسفی انقلاب اسلامی را در مقابل جریانهای چپ و راست برعهده گرفتند تا جامعه را از انحراف و التقاط به مکاتب لیبرالیستی و سوسیالیستی حفاظت کنند و را در جامعه بگسترانند. عقلانیت توحیدی، صورتی از آگاهی و معرفت اجتماعی را به جامعه عرضه کرد که بواسطه‌ی آن عموم جامعه به ابعاد زندگی‌ساز دین و رستاخیزبخشی توحید ونظام آفرینی شریعت اسلامی پی بردند. بنابراین و فلسفی امام خمینی مقدم بر نهضت اجتماعی و سیاسی ایشان بود. 🔹 البته نقش علامه‌ی طباطبایی هم در همراهی با نهضت فکری و فرهنگی امام خمینی در حوزه‌های علمیه بسیار موثر بود و توانست حرکت امام خمینی را تقویت و عموم شاگردان ایشان را به دارایی‌های بیشتر فلسفی و قرآنی مجهز کند و مکتب اجتماعی و سیاسی اسلام را صورتبندی معرفتی نماید و از آن در برابر نسخه های وارداتی دفاع کند. 🔸با راهبری کلان امام خمینی و تلاش‌های قرانی و فلسفی علامه طباطبایی، یک نهضت فکری و فلسفی بزرگ و با نشاط در جامعه اسلامی شکل گرفت. پیش‌قراول این نهضت فلسفی استاد شهید آیت‌الله مطهری (ره) بود که به تعبیر مقام معظم رهبری ایدئولوگ نظام اجتماعی و سیاسی اسلام در عصر ماست. 🔹 شخصیت‌های ارزشمند و فیلسوفان فقیه همچون حضرات آیات شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر، علامه جعفری، علامه حسن زاده آملی، علامه جوادی‌آملی، علامه مصباح یزدی، آیت الله العظمی سبحانی و جمع دیگر از استادان حکمت و فقاهت نقش بسیار مهمی در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی داشتند و علاوه بر تبیین بنیان‌های فلسفی و الهیاتی اسلام و جامعه اسلامی، در برابر تلقی‌های اراده‌گرا، دیالکتیکی و سوسیالیستی از اسلام و انقلاب اسلامی ایستادند. 🔸 پس از وفات رهبر حکیم و فقیه بی‌نظیر حضرت ایت‌الله العظمی امام خمینی، زعامت انقلاب اسلامی به حکیم و فقیه نظام‌پرداز حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رسید که از شاگردان مبرز حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی بودند و از همرزمان سایر حکیمان و متفکران در نهضت فکری و فلسفی انقلاب اسلامی بودند. آیت الله خامنه ای همچون امام خمینی این نهضت فکری و فلسفی را ارج نهاده و بر گسترش آن و امتداد حکمت متعالیه در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی تاکید داشتند و علی‌رغم دشمنی‌ها و مخالفت‌های چهره‌های معروف با فلسفه و عرفان اسلامی، به حمایت تمام قامت از آن پرداختند. از یک سو به تبیین ابعاد فکری و فلسفی مکتب امام خمینی و انقلاب اسلامی می‌پردازند و از عقلانیت توحیدی آن دفاع می‌کنند و برای آشنایی با مکتب فکری و فلسفی انقلاب اسلامی. همه ساله همه آحاد جامعه اسلامی و بخصوص نسل جوان را به مطالعه‌ی همه‌ی آثار فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید آیت‌الله مطهری سفارش می‌کنند. 🔹 آیت الله العظمی خامنه‌ای با پیشنهاد و پیگیری تاسیس مجمع عالی حکمت در حوزه علمیه قم سنگ بنای بقا و پویایی فلسفه و حکمت را گذاشتند و با معرفی آیت الله جوادی آملی و آیت الله مصباح یزدی به عنوان استوانه‌های فلسفی انقلاب اسلامی در دوران جدید، ادامه مسیر نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی راتثبیت کردند. 🔸 به همت متفکران وفیلسوفان انقلاب اسلامی نسل جدیدی ازفلاسفه ومتفکران انقلابی تربیت شده‌اند که علاوه برتضلع در حکمت اسلامی درصدد گسترش فکر وفرهنگ انقلاب اسلامی هستند ودر خلأ فلاسفه‌ی نسل قبل، اماده‌ی راهبری نهضت فکری وفلسفی انقلاب اسلامی هستند. برخی از معروفترین متفکران وفیلسوفان والاهیدانان نسل جدیدانقلاب اسلامی عبارتنداز: حضرات آیات: استاد غلامرضا فیاضی استاد حمید پارسانیا استاد سید یدالله یزدانپناه استاد علی ربانی‌گلپایگانی استاد محمدرضا عابدینی استاد حسن رمضانی استاد علیرضا اعرافی استاد علی‌اکبر صادقی رشاد 🔹 ان شاءالله در سلسله یاداشت‌هایی معرفی خواهند شد. https://eitaa.com/hekmat121
📌 چپ_اسلامی 🔹 متشکل مجموعه‌ای از نیروهای جوان مسلمان است که با اهداف اجتماعی همچون عدالت خواهی و یا ستیز با تمدن غرب، به کنش‌گری اجتماعی توجه دارند و علوم حوزوی موجود اعم فلسفه و فقه را برای این کنشگری انقلابی کافی نمی‌دانند و معتقدند که باید طرحی نو در افکند و علوم جدیدی را بر منطق و پایه‌های نوین تأسیس کرد. از این‌رو، به فلسفه‌های انتقادی غرب چشم دوخته و با الهام از منطق دیالکتیک و فلسفه تضاد و همچنین نگرش‌های کل‌گرایانه و ساختارگرایانه، سعی در بازسازی اسلام برای کنترل مناسبات انسانی و سرپرستی و تصرف معادلات اجتماعی و ستیز با تمدن غرب بخصوص لیبرال سرمایه‌داری دارند. 🔸 در جریان ، طیف‌ها و گرایش‌های مختلفی وجود دارد، اما وجه مشترک همه‌ی آنها تضاد با لیبرالیسم و کاپیتالیسم و گرایش به سوسیالیسم و جامعه‌گرایی است هر چند ممکن است در ظاهر نوعی غرب‌ستیزی مطلق را هم ترویج کنند و مطالعه‌ی آثار غربیان را تحریم کنند. اما با دقت در زندگی و آثار طراحان اولیه‌ی این جریانات روشن می‌شود که عمده مبانی فلسفی و روشی خود را از جریان‌های انتقادی و چپ غربی همچون هگل و مارکسیسم و مکتب فرانکفورت اخذ کرده‌اند و سعی زیادی داشته‌اند تا آنها را با مفاهیم اسلامی تطبیق دهند. 🔹به لحاظ آن مفهوم اسلامی که نقش تعیین کننده‌ای در صورت‌بندی چپ اسلامی دارد، برخی از مهمترین جریانات چپ اسلامی از این قرار است: ✔️یک طیف با برجسته‌ساختن مفهوم به جامعه‌ی بی‌طبقه‌ی توحیدی می‌اندیشند و آموزه‌ی توحید را صرفا طریقی برای مبارزه با هرگونه مظاهر سرمایه‌داری و اشرافیت تفسیر می‌کنند. توحید الهام بخش مبارزه با ظلم برای تحقق عدالت و جامعه‌ای بی‌طبقه و نفی استضعاف است. ✔️ طیف دوم بر مفهوم تمرکز دارند و آن را محور همه‌ی مفاهیم دینی و انسانی معرفی می‌کنند. در این نگرش، عدالت است که دین و آموزه‌های آن معنا و نظم می‌بخشد و آنها را صرفا ابزاری برای تحقق عدالت اجتماعی و ایجاد رفاه اقتصادی طبقه‌ی مستضعف و کارگر می‌دانند. این طیف منتقد جدی سیاست تعدیل اقتصادی هستند و دولتی شدن تمام مناسبات اقتصادی را راه‌کار برون رفت از معضلات اجتماعی معرفی می‌کنند. ✔️ طیف دیگری با برجسته‌سازی مفهوم (حب و بغض) تلقی نوینی از معارف دینی و انسانی عرضه می‌کنند. اینان با نفی حجیت ذاتی عقل و انکار حسن و قبح عقلی و اذعان به سلطه‌ی حب و بغض ها بر عقل و تقدم اراده بر معرفت، به نفی مدرنیته و همه مظاهر آن می‌پردازند. اینان با طاغوتی خواندن تمدن غرب، همه علوم و فنون و قوانین آن را نیز تحت ولایت شیطان می‌دانند. در این نگرش تعیین کننده و معنابخش به توحید و عدالت است. به تعبیر دیگر، هر قدرتی تفسیری از توحید و عدالت می‌دهد لذا بایستی قدرت را به دست گرفت و در مناسبات قدرت، توحید و عدالت و هر مفهوم هستی‌شناسی و انسان شناسی و فضیلت اخلاقی معنا پیدا کند و الا تحت قدرت و حاکمیت شیطان قرار دارد و حتی توحید و عدالت و فضیلت هم در شبکه‌ی روابط شیطانی و طاغوتی تفسیر می‌شود همچنان که فلسفه، کلام و علم اصول فقه شیعی تحت حاکمیت باطل یونان و معتزله نظم گرفته است و به مفاهیم و فضایل معنا بخشیده است. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121
📌 بنیان‌های فلسفی انقلاب اسلامی پاسخ حکیمانه امام خمینی به خبرنگار روزنامه انگلیسی تایمز ۱۸ دی ۱۳۵۷ ❇️ سؤال: مایلم که قدری درباره دوران کودکی شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شاید هم مختصری از دوران طفولیت شما و طریقی که از آن طریق به اعتقاد کنونی راه یافتید. کیفیت ها و ارزش هائی که برای شما مهم بوده و هستند چیست؟ و به عنوان یک مسیحی درباره فرهنگ شما زیاد نمی دانم از این رو اولین سؤالم این است که اعتقادات شما چیست؟ کجا و چگونه این اعتقادات را فرا گرفتید؟ و چگونه آنها را عمل می کنید؟ و به عنوان سؤالی تکمیلی لطفاً مختصری از شرح کار خود را بیان کنید. ❇️جواب: 🔹زندگی شخصی من هم مانند همه افراد حادثه ای است جزئی از تمام حوادثی که در جهان می گذرد که نیازی به شرح و توضیح آن نمی بینم. 🔸 ولی اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است که در قران کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرموده اند که: ۱. ریشه و اصل همه آن عقاید که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست، اصل توحید است. ۲. مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. ۳. این اصل به ما می آموزد که انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. ۴. براین اساس هیچ انسانی هم حق ندارد انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند ۵. و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ها و امیال خود تنظیم نماید ۶. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگزاری برای بشر در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است ۷. و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم دربرابر سایر انسان هاست. ۸. بنابراین انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگرانی که به اسارت دعوت می کنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند و از این جهت است که مقررات اجتماعی ما علیه قدرت های استبدادی و استعماری آغاز می شود ۹. و نیز از همین اصل اعتقادی توحید ما الهام می گیریم که همه انسان ها در پیشگاه خداوند یکسانند، او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند، اصل برابری انسان ها و اینکه تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکی از انحراف و خطاست. ۱۰. بنابراین با هر چیزی که برابری را در جامعه بر هم می زند و امتیازات پوچ و بی محتوائی را در جامعه حاکم می سازد باید مبارزه کرد. 🔹 البته این آغاز مساله است میان یک ناحیه محدود از یک اصل و اصول اعتقادی که برای توضیح و اثبات هر یک از بحث های اسلامی دانشمندان در طول تاریخ اسلام کتاب ها و رساله های مفصلی نوشته اند. ✍ صحیفه امام خمینی ج۵ ص۳۸۷. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1794
📌 مکتب عرفانی و تربیتی امام خمینی ❇️برشی از بخش پایانی وصیت‌نامه الهی - سیاسی امام خمینی معرف مکتب عرفانی و تربیتی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است که هیچ نمونه‌ای برای آن در کتب عرفای دیگر وجود ندارد: «یك مرتبه دیگر در خاتمه این وصیتنامه ، به ملت شریف ایران وصیت می كنم كه در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاریها و جان نثاریها ومحرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علو رتبه آن است، آنچه كه شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپاخاستید و دنبال می كنید و برای آن جان و مال نثار كرده و می كنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین است و است كه از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن به معنی وسیع آن و ایده با ابعاد رفیع آن است كه اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و است ؛ و آن در - صلی الله علیه و آله وسلم - به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده ؛ و كوشش تمام انبیای عظام - علیهم سلام الله - و اولیای معظم - سلام الله علیهم - برای تحقق آن بوده و به و جلال و جمال بی نهایت جز با آن میسر نگردد. آن است كه خاكیان را بر ملكوتیان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه برای خاكیان از سیر در آن حاصل می شود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سر و علن حاصل نشود. شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی می روید كه در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است ، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را می روید كه تنها راه تمام انبیا - علیهم سلام الله - و یكتا راه سعادت مطلق است . در این انگیزه است كه همه اولیا را در راه آن به آغوش می كشند و مرگ سرخ را "احلی من العسل " می دانند؛ و جوانان شما در جبهه ها جرعه ای از آن را نوشیده و به آمده اند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ماباید بحق بگوییم یا لیتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظیما. گوارا باد بر آنان آن نسیم دل آرا وآن جلوه شورانگیز. و باید بدانیم كه طرفی از این در كشتزارهای سوزان و در كارخانه های توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع ، و در ملت به طوراكثریت در بازارها و خیابانها و روستاها و همه كسانی كه متصدی این امور برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و خودكفایی كشور به خدمتی اشتغال دارند گر است . و تا این و در جامعه برقرار است كشور عزیز از آسیب دهران شاءالله تعالی مصون است . و بحمدالله تعالی حوزه های علمیه و دانشگاهها و جوانان عزیز مراكز علم و تربیت از این غیبی برخوردارند؛ و این مراكز دربست در اختیار آنان است ، و به امید خدا دست تبهكاران و منحرفان ازآنها كوتاه . و وصیت من به همه آن است كه با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی وخودكفایی و استقلال، با همه ابعادش به پیش ، و بی تردید دست خدا با شمااست ، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی كشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید. و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداكاری وروح مقاومت و صلابت در راه حق می بینم و امید آن دارم كه به فضل خداوندمتعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد. با و و و به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی سفر می‌كنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم . و از خدای رحمان و رحیم می خواهم كه عذرم را در كوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و‏‎ ‎‏بدانند که با رفتن یک در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد كه بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است .» •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2055
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان مهم یکی از سرداران مقاومت و جهاد لبنان پس از شهادت فخر شیعه صوت منسوب به سید هاشم صفی الدین و یا شیخ نابلسی است، اما آنچه مهم است محتوای آن است •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2112