eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.5هزار دنبال‌کننده
649 عکس
169 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 مثلث شوم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سه جریان غیر همسو با مکتب فکری انقلاب اسلامی به میدان آمدند و بر فضای رسانه‌ای (هنر و ادبیات، روزنامه و مجله، منبر و رسانه) چنبره انداختند و به تفسیرهای تند و افراطی از انقلاب اسلامی پرداختند سه جریانی که هر کدام دوران ما را به نامی خواندند «عصر عسرت»، «عصر حیرت» و «عصر اضطرار». این سه جریان بیگانه از حکمت و فقاهت اصیل و ریشه‌دار در سنت‌های چپ غربی، توانستند از بودجه مملکت و اعتبار انقلاب اسلامی بیشترین بهره‌ها را ببرند و بعد از رسیدن به آلاف و الوف و جایگاه های احتماعی، حالا به تدریج حقیقت خود را آشکار می‌سازند و برخی از آنها «توبه نامه» می‌نویسند و از سقوط نظام و نابودی ایران دم می‌زنند. مهدی نصیری، محمدعلی زم و بیژن عبدالکریمی فقط چند نمونه از این مثلث شوم هستند و دیر یا زود برخی دیگر از وابستگان فکری به این مثلث التقاط و انحراف، شورش ارتجاعی خود را آشکار خواهند کرد. چه زیبا امام علی علیه السلام فرمودند: «في تَقلُّبِ الأحْوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرِّجالِ ، و الأيّامُ تُوضِحُ لكَ السَّرائرَ الكامِنَةَ. امام على عليه السلام :در دگرگونيهاى احوال و زمانه است كه گوهر مردان شناخته مى شود، و روزگار نيّت هاى پنهان را براى تو آشكار مى سازد.» •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2292
📌 فعالیت گسترده انجمن حجتیه 🔹شواهد میدانی در تهران و مشهد و قم و برخی دیگر از شهرها به خوبی نشان می‌دهد که تفکرات همسو با تفکر انجمن حجتیه به طور مرموز و بی‌نشان، در حال فعالیت گسترده در هیأت‌ها و مساجد و مجامع مذهبی هستند و در حال بدبینی کردن مردم به نظام اسلامی و بی‌تفاوت ساختن آنها نسبت به مسائل اجتماعی و وضعیت جبهه مقاومت هستند. 🔸 انجمن حجتیه در زمان مبارزه با رژیم پهلوی، یاد بهاییت افتادند و به جای مبارزه با شاه، به مقابله با بهاییت پرداختند و مردم را از مبارزه با پهلوی باز می‌داشتند‌. 🔹 جریان خطرناک انجمن حجتیه، در زمان دفاع مقدس، مردم را نسبت دفاع از وطن خود منع می‌کردند و منتظر فرمان امام زمان بودند. 🔸 امروز نیز در زمانه جنگ با اسرائیل، انجمن حجتیه، جریان متحجر ظاهربین، در بسیاری از مساجد و هیأت‌های مذهبی نفوذ کرده‌است و مردم را به مسائل فرعی و حاشیه‌ای مشغول داشته است و از حضور انقلابی و مشارکت فعال اجتماعی در مسیر پیشرفت و تعالی کشور باز می‌دارند. ترویج گسترده‌ی تفرقه‌افکنی مذهبی، و القای یأس و ناامیدی و تأکید بر نق‌زنی و کارشکنی از جمله ویژگی‌های جریانات همسو با انجمن حجتیه است‌. 🔹 بارها در این کانال بحث شد که خطر بزرگ برای حکومت دینی همواره خطر درونی است: ۱. خطر ظاهر گرایی و ۲. خطر باطن گرایی. هر دو ظاهرگرایی و باطن‌گرایی علی‌رغم اختلافات مبنایی و روبنایی، همواره دو لبه یک قیچی هستند که اصل عقلانیت و فقاهت را پاره خواهند کرد. به تعبیر دیگر هر دو با اساس عقلانیت حکمی و فقاهت اجتهادی تعارض دارند فقط بهانه‌ها و شیوه‌های آنها متفاوت است. 🔸 حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در شرح حال این طایفه در اواخر عمر نوشتند: «روحانیون وابسته و نما و هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‌های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده‌ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر و احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایی‌اند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ ... خون دلي كه پدر پيرتان ازاين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي‌هاي ديگران نخورده است». (صحیفه امام جلد 21 صفحه 278) •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2293
📌 جریان‌های اضطرار اندیش در ایران بعد از انقلاب اسلامی 🛑 پرسش: سلام ممنون از مطالب مفید و راهگشای کانالتان چند بار از سه جریان یاد کردید که معتقد به و و هستند. لطف کنید این سه جریان را معرفی کنید و خطرات آنها را برای نظام و جامعه تبیین کنید. ❇️پاسخ: سلام و سپاس سه جریان یاد شده علی رغم تفاوتهای مبنایی اما یک نقطه اشتراک دارند و آن، اضطرار اندیشی است که در تضاد با مکتب حقیقت بنیان و عقلانیت انقلاب اسلامی است. هر کدام از این سه جریان، طیف‌های متنوع و متکثری دارند لذا تفصیل جریانات و افکار آنها مجال موسعی می‌طلبد اما اجمالا این سه جریان معرفی می‌شود تا در وقت مناسب، به تفصیل از افکار آنها و ظرفیت‌ها و محدودیت‌های فکری و عملی آنها بحث شود. ، تعبیری است که شاگردان آقای احمد فردید و رضا داوری اردکانی به کار می‌برند. جریانی که متأثر از افکار هگلی و هایدگری سعی در تفسیر پدیدارشناسی و هرمنوتیکی از وقایع دارد. تلقی جریان تفکیک و ضد حکمت مشهد از آخر الزمان است و توسط مهدی نصیری رواج یافته است. جریانی که ریشه در تاریخ ظاهرگرایی و اخباری‌گری دارد و هدف آن نفی حکمت و اجتهاد اصولی و بازگشت به روایات فضایل و کرامات است. تعبیری است که توسط محمد مهدی میرباقری و جریان دفتر فرهنگستان به کار گرفته می‌شود. جریانی که ریشه در چپ اسلامی و تفسیرهای دیالکتیکی و تضادگرایانه و ساختارگرایانه از هستی و حوادث دارد. این سه جریان ، با نفی حجیت عقل و منطق و تردید در واقع نمایی معرفت و اذعان به تقدم اراده بر معرفت، همه‌ی مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی را در فضای عسرت و‌ حیرت و اضطرار تفسیر می‌کنند. در این نگاه هر حکم و نظریه‌ای در باب سیاست و اقتصاد و عدالت، از باب اکل میته و ناچاری قابل پذیرش است نه از باب حقیقت و واقعیت، حتی دستگاه معرفت دینی و حکومت دینی. تعبیر محترمانه این سخن بسیار خطرناک است. چون هیچ اصالت و حقیقتی در این زمانه نیست و صرفا باید از آن گذر کرد. برای اطلاع بیشتر به این متن هم بنگرید (اینجا) •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2301
📌 ظرفیت آثار شهید مطهری برای رویارویی خردمندانه با غرب ✍یادداشت‌های وارده از استاد حوزه علمیه تهران: بیش از پانزده سال است که تمام مطالعات حقیر، حول مسئله ی سنت و تجدد متمرکز است. اگر هم به تاریخ، جامعه شناسی، فلسفه و ... مراجعه کرده ام، در صدد تامین مصالح برای ساختن پروژه ی فکری ام حول این مسئله بوده است‌. سالهاست به این نتیجه رسیده ام که خواندن تاریخ بدون نظریه، نتیجه ای جز سرگردانی ندارد. از سال ۸۴ که با دکتر داوری اردکانی آشنا شده ام، همواره از نظرات ایشان برای فهم غرب بهره برده ام؛ تا جایی که احساس می کردم به رغم برتری بی رقیب استاد مطهری در شناخت اسلام، شناخت داوری اردکانی از غرب، بسی فراتر از شناخت استاد مطهری است. کار بزرگ طرح اما این بود که با تقریر عمیق خود از اندیشه‌های شهید مطهری و دیگر متفکرین انقلاب از سویی، و با نشان دادن فاصله ی جدی تفکرات فردید و شاگردانش با مکتب فکری امام از سوی دیگر، من را متقاعد کرد که ظرفیت های این مکتب، بیش از اندیشه های مذکور امکان رویارویی خردمندانه با غرب را در اختیار جامعه ی ایرانی می گذارد. و این کار کمی نبود. شاید اولین بار است که می خواهم این مطلب را بیان کنم؛ من سالها در فضای فقه زده ی حوزه، از این همه وقتی که در مطالعه ی تاریخ گذاشته بودم احساس خسران می کردم و حتی سعی در کتمان اطلاعات تاریخی داشتم تا متهم به بی سوادی نشوم. شاید حدود ۵ یا ۶ سال است که تدریجا اعتماد به نفس از دست رفته ی خود را بازیافته ام و هر چه می گذرد بیشتر در درستی راهی که به طور غریزی و اکتشافی رفته ام مصمم می شوم. بدون تردید اگر ۱۰ سال قبل با فردی چون استاد موسوی آشنا شده بودم، وضعیت امروزم خیلی تفاوت می کرد. ببخشید مصدع شدم؛ تلک شقشقه هدرت... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2302
📌 حیرت ‌اندیشی عسرت اندیشان بارها گفته شد که جمعی در ایران و در جبهه انقلاب، به دنبال در هستند که روی سکه دیگر است. این هم یک نمونه: تجربه نشان داده آنهایی که بر این باورند که حقیقت را در مشت دارند، گرفتار روحیه ای "تحکم آمیز و دیگر ستیز" هستند و با سلب آزادی دیگران، زندگی را به کام آنها تلخ میکنند. ولی انسانهایی که در نسبت با حقیقت در حیرت‌اند افرادی فروتن و گشوده میباشند و می‌توانیم زندگی را در نزد آنان مشاهده کنیم. اگر هنر پرسیدن که نوعی پارسایی در اندیشیدن است را نیاموزیم، هنر اندیشیدن را از دست می‌دهیم و در نتیجه در جهان سیطره کمیت، هیچ گشایشی نسبت به هم نخواهیم داشت و "محبت" و "دیگر پذیری" می‌میرد. چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم که دل به‌دست کمان ابرویی‌است کافرکیش ▪️از کتاب: صد پرسش از حکمتهای حضور در جهان بین دو جهان •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2306
📌شبیه رقیب شدنپرسش: در روابط انسانی فراوان دیده‌ام که انسان شبیه کسی می‌شود که دشمن اوست. آیا می‌توان به این قاعده کلی دست یافت: «ضدیت با هرچیزی، باعث شباهت انسان به آن چیز می‌شود»؟ ❇️پاسخ: این نتیجه‌گیری کلی از شواهد تجربی صحیح نیست و چراکه باید جوانب مختلف یک پدیده ملاحظه شود. اما اجمالا چند نکته عرض می‌شود. ۱. تاثیرپذیری غیر از شبیه شدن است. انسان با مطالعه آثار و اندیشه‌های یک متفکر و یا نویسنده و یا کنشگر اجتماعی و سیاسی از او متأثر می‌شود چرا که اولا هیچ فکر و اندیشه و کنش‌گری بطلان محض نیست، بلکه از ظرفیت‌ها و نقاط مثبتی برخوردار است و ثانیا: انسان عاقل و متفکر در مطالعه انتقادی و سلبی به جنبه‌های مثبت و ظرفیت‌ها طرف مقابل می‌نگرد و از آن بهره‌مند می‌شود. بنابراین هر نقد و انتقادی، موجب ظرفیت‌شناسی جریان‌ها و کنش‌گران می‌شود. ۲. آشکار شدن جنبه‌های مشترک، شبیه شدن نیست. در نگاه انتقادی و سلبی حتما باید ابتدا وجوه مشترک و مورد توافق شناسایی شود تا بر آن اساس امکان نقد اندیشه‌ها و شخصیت‌ها فراهم شود و الا اگر هیچ‌گونه ارتباط و اشتراکی نباشد که نقد صورت نمی‌پذیرد. بنابراین هر نقد و انتقادی موجب انکشاف عناصر مشترک و مورد توافق می‌شود که به معنای شبیه شدن نیست بلکه کشف حقیقت است. ۳. آنکه نظام فکری دارد شبیه دیگری نمی‌شود انسانها دو دسته هستند: ۱. انسانهای دارای نظام فکری و مجهز به ساختار اندیشگی و محاسباتی، ۲. انسانهای فاقد نظام فکری و دستگاه محاسباتی دقیق. انسانهای دارای نظام فکری و مجهز به دستگاه محاسباتی از پیش تعیین شده، در مواجه با مخالفان و رقبای فکری و اجتماعی، کاملا فعالانه و خلاقانه اقدام می‌کنند و قبل از ورد به نقد و انتقاد، اصول و ضوابط فکر و روش انتقاد خود را تعیین کرده است و دیگری را ذیل نظام فکری و چارچوب نظری خود فهم می‌کند و بر اساس نظام و دستگاه پیشینی خود، با دیگری مرزبندی دقیق برقرار می‌کند و پس از آن به نقد و انتقاد و یا مخالفت و دشمنی می‌پردازد. به تعبیر دیگر چنین فردی ابتدا همینه‌ی جریان رقیب و مخالف را می‌شکند و سپس آن را در ذیل نظام فکری خود نقد و هضم می‌کند. چنین فردی هیچ‌گاه جذب اندیشه رقیب نمی‌شود و شبیه رقیب و دشمن خود نمی‌شود. انسانی که به میراث تمدنی و تاریخی خود علم دقیق دارد و به پشتوانه‌ی همه علوم و معارف مستقر در تاریخ و تمدن خود از یک نظام فکری و دستگاه محاسباتی قوی برخوردار باشد هیچگاه در موضع انفعال قرار نمی‌گیرد و هیچ‌گاه هضم در دیگری و شبیه به آن نمی‌شود حتی اگر صدها گزاره‌ی علمی و ده‌ها قاعده رفتاری را هم از رقیب استفاده کند چون اول آنها را در چارچوب فکری خود می‌ریزد و بازسازی اجتهادی می‌کند و سپس از آنها بهره‌مند می‌شود. چنین فردی اصلا رویکرد اضطراراندیشی و اکل میته‌ای ندارد که ناخودآگاه در آنها هضم شود. ۴. آنکه نظام فکری ندارد شبیه دیگری می‌شود انسانی که دارای نظام فکری و دستگاه محاسباتی دقیق و از پیش تعیین شده نیست در مواجهه با اندیشه‌ها و جریان‌ها کاملا روحیه‌ی پذیرندگی و انفعالی دارد و حتی اگر با هدف نقد و انتقاد یا تخریب و دشمنی هم به دیگری روبرو شود از آن متأثر می‌شود و شبیه به آن می‌شود. چون تحت هیمنه و ساختار فکری و ظرفیت‌های او قرار می‌گیرد و چنین می‌پندارد که برای دشمنی لازم است که به دارایی‌ها و ظرفیت‌های او مجهز شد و از آنها علیه خود آنها استفاده کرد در حالی که نمی‌داند همین نگاه معلول ضعف و هضم شدن در دیگری است. ❇️یک نمونه: و شبیه غرب شدن امروزه در داخل کشور ما جریان‌ها و کنش‌گرانی هستند که براساس نگرش‌هایی همچون ، ، احساس می‌کنند که باید با تمدن غرب ستیز کنند و این رویکرد تضاد و ستیز آنها را به جایی رسانده که بر این اعتقادند که برای رقابت و دشمنی با غرب حتما باید از باب ، ابزار و تکنولوژی آنها را بگیریم و یا ریاضی و تکنولوژی اسلامی تولید کنیم تا بتوانیم با غرب بجنگیم. این جریانات از سر تضاد و ستیز با غرب ناخواسته هم منطق قدرت و بنیان معرفتی اراده‌گرایانه‌ی غرب را پذیرفته‌اند و هم به دنبال اسلامی‌سازی ظرفیت‌های تمدنی غرب همچون فلسفه شدن، فناوری وتکنولوژی برای کنترل، سرپرستی و تنظیم‌گری سیاست هستند. اینان اگرچه ظاهر غرب ستیزانه دارند اما باطن کاملا غربی دارند چون پیش از آن مبتنی برمعارف اصیل اسلامی و با تکیه بر همه ظرفیت‌های علوم و تمدن اسلامی نتوانسته‌اند یک نظام فلسفی و فقاهتی قدرتمندی را تهیه کنند که به اعتبار و پشتوانه‌ی آن بتوانند با با تمدن غرب روبرو شوند و آنرا در یک چارچوب فلسفی والهیاتی مستقل و اصیل به چالش بکشند. بحث‌هایی هم که به اسم فلسفه، روش، ... استفاده می‌کنند کاملا برگرفته از رقیب است هرچند این نسبت را انکار کنند. ✍ سید مهدی موسوی چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳ https://eitaa.com/hekmat121/2326
📌 تبیین «کثرت» در حکمت متعالیه ⏹بخش هفتم: استاد مطهری مینویسد: «کامل‏ترین و جامع‏ترین نظریه «تکامل تدریجی عقل و معقولات» نظریه محکم و برهانی صدرالمتألهین است که از طرفی نفس را در آغاز امری مادی و جسمانی می‌داند که به تدریج کمال جوهری حاصل می‌کند و به مرتبه حس و خیال و سپس به مرتبه عقل می‌رسد و از طرف دیگر عقل و عاقل و معقول را متحد می‌داند. مطابق این نظریه نه نفس در آغاز جوهری است مستقل از بدن و نه ادراکات عقلانی نقشها و عوارض و اوصافی است برای نفس. مطابق این نظریه پیدایش تدریجی معقولات عین تکوّن تدریجی کمالی عقل و عاقله است. بنابراین عقل و ادراکات عقلانی به تدریج تکوّن پیدا می‌کند و از اول ساختمان پرداخته و کاملی ندارد. (استاد مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۲، ص۱۵۲) ۳. شبکه‌ای بودن گسترش معرفت گذشت که براساس حکمت متعالیه معرفت‌ها و ادراکات تصوری انسان لزوما تناظر یک به یک با واقعیت خارجی ندارد و همچنین یک سلسله تصدیقات غیرتجربی بر تصدیقات تجربی مقدم است لذا ادراک و معرفت آدمی یک شبکه و نظام به هم پیوسته است نه مجموعه‌ای از تک مفاهیم و تک گزاره‌های معرفتی که به صورت جز به جز با واقعیت عینی مطابق باشد و تناظر یک به یک برقرار شود که موجب تقلیل‌گرایی و تحویلی‌انگاری معرفت شود. ۴. واقع گرایی انتقادی براساس دستگاه فکری حکمت متعالیه، ساختار ادراکی انسان ناظر به واقعیت است و همواره «واقعیت» را طلب می‌کند اما آنچه به دست می‌آورد «علم» است. از این‌رو، همواره امکان خطا در دانش‌ها و همچنین محدودیت کشف وقایع وجود دارد. بعلاوه اینکه، انسان موجودی ساختارساز هم هست و عموما دانش‌ها و پدیده‌ها را به ملکات نفسانی، عادتهای رفتاری، ساختارها و نظامات اجتماعی تبدیل می‌کند تا راحت‌تر بتواند در زندگی از آنها بهره‌مند بشود و همین موجب متصلب شدن (ایدیولوژیک شدن) معرفت‌ها می‌شود و همین متصلب شدن معرفت موجب ندیدند محدودیت‌های آن و تقلیل‌گرایی معرفت و تحویلی‌انگاری دانش‌ها می‌شود که مانع فهم بیشتر حقیقت و کشف عمیق‌تر واقعیت‌ها می‌شود از این‌رو، آگاهی و دانشی که یک روز، رهایی‌بخش و افق‌گشا بود در زمانه‌ی دیگری آگاهی کاذب می‌شود و مانع حرکت و صیرورت می‌شود. بنابراین نظام دانشی بشر همواره نیاز به تفکر انتقادی، اجتهاد مستمر و بازسازی مداوم اندیشه‌ها و نظریه‌ها دارد. نقد فرهنگ عمومی و جریان‌های مختلف فکری، فرهنگی و اجتماعی یک ارزش متعالی است و برای واقع نمایی و کشف واقعیت از هرگونه «تقدیس» و «تخریب» دوری گزید. ۵. خروج از اضطرار اندیشی یکی از آثار و نتایج دستگاه معرفت‌شناختی حکمت متعالیه خروج از اضطرار اندیشی است. اضطرار به معنای احتیاج، ناچاری، ناگزیری و درماندگی است و به معنای اندیشه‌ورزی در دوران درماندگی و ناچاری و ضرورت است و نه در دوران گشایش و رحمت و حرکت. اضطرار اندیشی، نگرشی تقلیل گرایانه به معرفت دارد و رسیدن به یقین و حقیقت را در هیچ سطح از سطوح ممکن نمی‌داند. از این‌رو، نگاهی تاریک به جهان دارد و زمانه‌ی امروز را دوران عسرت آخرالزمانی و گرفتار به مکر زمانه می‌خواند. راه‌یابی انسان به واقعیت را اگر ناممکن نداند خیلی هم ممکن و سهل‌الوصول نمی‌داند. اضطرار اندیشان مبتنی بر نگرش‌های همچون ، و ، انسان را در محاصره اقتدار اراده‌های برتر می‌داند که به جبر ساختارها و طبقات اجتماعی می‌انجامد. به نظر اضطرار اندیشان، انسانها در نسبت با حقیقت، چاره‌ای جز حیرت ندارند و سخن از رسیدن به یقین و حقیقت، افسانه‌ای برآمده از اقتدارها و اراده‌های برتر است. اما برمبنای حکمت متعالیه، دست‌یابی به حقیقت ممکن است و در هر دوره‌ای از مراحل تکاملی عقل، لایه‌های و‌ سطوحی از واقعیات آشکار می‌شود که امکان اثبات عینی بودن آن وجود دارد، اما روشن است که واقعیت به همین سطح و لایه‌ی آشکار شده محدود نیست و ابعاد و لایه‌های دیگر آن در انتظار انکشاف است که بر اثر رشد و بلوغ اجتماعی و گسترش روابط انسانی در چارچوب شبکه‌های معرفتی،ابعاد جدیدتری از واقعیت آشکار و بر عمق و گستره حقایق افزوده می‌شود و مبتنی بر آن، اعتبارات انسانی تکامل می‌یابد و الگوهای جدیدتری از کنش و ساختارهای اجتماعی توسط انسانها ساخته و پرداخته می‌شود. بر این اساس، هیچ‌گاه علم و دانش به پایان نمی‌رسد. هیچ‌گاه زندگی انسان در این جهان، متوقف نمی‌شود، هیچ‌گاه بدون فراهم شدن زمینه‌ها، تحول بزرگی در زندگی بشر رقم نمی‌خورد. هیچ‌گاه باطل از آن جهت که باطل است بر مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی سیطره نمی‌یابد مگر آنکه بر سطحی از واقعیت و ابعادی از حقیقت تکیه زند و از این طریق دیگران را با خود همراه سازد. 🛑 ادامه دارد... ✍ سید مهدی موسوی چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2329
📌 از جاکندگی معرفتی و بحران حیرت و اضطرار اندیشی یکی از عوامل مهم و مؤثر در اضطرار اندیشی و پذیرش عسرت، حیرت و اضطرار، «ازجاکندگی معرفتی» و «انقطاع از تاریخ» و «گسست از فرهنگ» است که موجب و می‌شود. انسان بی زمان و بی مکان انسان بدون تاریخ و بدون هویت است لذا دچار حیرت می‌شود و بدین جهت، زمانه را هم زمانه حیرت، عسرت و اضطرار می‌بیند. در واقع عموم انقلابها با دگرگون کردن ساختارهای اجتماعی و سیاسی، در این «از جاکندگی» می‌دمند؛ اما انقلاب کامل، انقلابی است که به سرعت زمان و مکان را معنا ببخشد و در فرهنگ عمومی مستقر سازد و انسان جدیدی را بیافریند. اگر چنین نکند، بعد از مدتی، بحران‌های اجتماعی انسان انقلابی را دچار حیرت و اضطرار می‌کند که نشانه‌ای از پدیده‌ی معنایی «از جاکندگی معرفتی» است. بدین جهت به تدریج از مشارکت اجتماعی مردم کاسته و از انگیزه و دقت کنش‌گران اجتماعی کاسته و بر تشتت و تفرقه‌ی انقلابیون افزوده می‌شود. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2350
📌 مشکله اصلی جبهه انقلاب 🔸انقلاب اسلامی بر پایه حکمت و فقاهت اسلامی، یک تحول اساسی در جامعه ایرانی و یک دگرگونی مبنایی در جهان معنایی انسان ایرانی بود که نظم پیشین را به چالش کشانده و درصدد جایگزین سازی نظم معنایی و هویت جدیدی بود که به عنوان پشتوانه‌ی همه مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی عمل کند. 🔹این مهم با حضور عالمان و حکیمان و خطیبان اصیل در دو دهه اول انقلاب اسلامی روند تکاملی داشت و به گسترش انقلاب اسلامی در سطح داخلی و بین‌المللی انجامید. رشد جامعه در عرصه‌های مختلف و ایجاد جبهه مقاومت در سطح منطقه نشانه روشنی از این پیشرفت و تکامل بود. 🔸اما در سالهای اخیر به جهت فقدان عالمان و حکیمان و خطیبان اصیل و جایگزین شدن طرح‌های بدیل و شخصیت‌سازی‌های جعلی از برخی افراد در رسانه‌ها با بودجه‌های کلان از بیت‌المال، تشتت فکری و تقابل اجتماعی بر جامعه ایران سایه افکنده است. به همین جهت هیچ و هیچ برای معنا بخشی به جهان انسان ایرانی از سیطره گفتمانی برخوردار نیست و طرح‌های ناقص و محدود و بیگانه از جامعیت آثار متفکران انقلاب اسلامی غلبه گفتمانی یافته است و کنش‌گران اجتماعی و انقلابی رابه بهانه‌های واهی از هم دور ساخته است. 🔹 به دلایل مختلف امروزه بر بخش گسترده‌ای از جامعه‌ی انقلابی سایه افکنده است و طرح‌های ناقص تک بعدی و غیرهماهنگ با دستگاه جامع انقلاب اسلامی، به صورت جزیره‌ای در رسانه‌ها و نهادها و گروه‌های انقلابی در حال اجرا است که نه تنها به تقویت عقلانیت و تدبیر انقلابی نمی‌انجامد بلکه به تضعیف مکتب جامع امام خمینی و عقلانیت انقلاب اسلامی و منتهی شده است. انتخاب اخیر ریاست جمهوری در ۸تیر ۱۴۰۳ یک نشانه آشکار از این مشکله اساسی است که لازم است در اطراف آن ساعت‌ها فکر کرد و آسیب‌شناسی کرد. 🔸 امروز چاره‌ای نیست جز اینکه به بازخوانی حکمی و اجتهادی توجه شود و هر جریان، طرح و برنامه‌ای با آن سنجیده شود. این یک کار احساسی و سطحی و رسانه‌ای نیست که در ایتا و تلگرام و... بافت شود به مطالعه عمیق همه آثار امام خمینی، آیت الله العظمی خامنه‌ای و شهید انقلابی آیت الله مطهری نیازمند است تا به یک صورت‌بندی دقیق از نظام جامع اندیشه اسلامی دست پیدا کرد و بر آن اساس به تبیین عقلانیت انقلاب اسلامی پرداخت و الا «بی‌مایه فطیر است» و به آشوبناکی اندیشه و تعمیق «از جاکندگی معرفتی» می‌انجامد. ✍ سید مهدی موسوی دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2351
📌خودباختگی ملی‏ 🎙فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 🔹گاهی یک جامعه در مقابل جامعه دیگر خودش را می‌‏بازد، خودباخته می‌شود، مستسبَع می‌شود. گاهی یک جامعه جامعه دیگر را از روی زرنگی با عواملی که دارد خودباخته می‌کند. نیرنگ بزرگ استعمار با کشورهای مستعمره و کشورهای استعمارزده همین است، کوشش می‌کند که کشور استعمارزده اعتماد و ایمان به خودش و ایمان به حیثیت خودش را از دست بدهد؛ به فرهنگ خود، دین خود، ملیت خود، کتاب‌های خود، پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که دارد بی‌اعتقاد شود، بگوید همه آن هیچ و پوچ بوده، ما که چیزی نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آنها هستند. این بزرگترین نیرنگ استعمار است؛ بی‌اعتقاد کردن، بی‏‌ایمان کردن یک ملت به شخصیت و هویت اجتماعی خودش. کاری می‌کند که این ملت، «بد» ی که از ناحیه استعمار بیاید بر «خوب» ی که از ناحیه خودش باشد ترجیح می‌دهد. 🔸این معنی خودباختگی ملی است؛ یعنی ملتی خودش خودش را هیچ می‌داند، تاریخ خودش را هیچ می‌داند، عالِم خودش را هیچ می‌داند، فرهنگ گذشته خودش را هیچ می‌داند، تمدن گذشته خودش را هیچ می‌داند، نظامات اجتماعی خودش را هیچ می‌داند. هر قانونی که خودش داشته است چون از خودش بوده می‌گوید این بد است، هر قانونی که از کشور بیگانه بیاید چون از ناحیه آنها آمده می‌گوید این خوب است. اگر ملتی خودباخته شد، خودش و روحش را در مقابل ملت دیگر باخت یعنی اگر استعمار روحی و فکری و فرهنگی شد، دیگر به دنبال آن با کمال افتخار استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی را می‏‌پذیرد، یعنی سرمایه‌های مادی خودش را دودستی به او تقدیم می‌کند و برای خودش هم افتخار می‌شمارد. نوکری بیگانه را با کمال افتخار می‏پذیرد، چرا؟ چون استعمار فکری و فرهنگی شده. ❇️بزرگترین هدیه یک رهبر به ملت خود 🔹از جمله کارهایی که رهبران بزرگ ما و بالخصوص رهبر بزرگ فعلی ما حضرت ‏آیت الله العظمی در این سال‌ها انجام دادند این بود که این خودباختگی را از مردم ما گرفتند و مردم ما را به آن خود واقعی و به آن روح جمعی مؤمن ساختند. بزرگترین هدیه‌ای که یک رهبر به ملتش می‌تواند بدهد «ایمان به خود» است، یعنی آن ملت را به خودش مؤمن کند. یک رهبر ممکن است هدیه‌ای که به مردمش می‌دهد هدیه مادی باشد، فرض کنید یکی از منابع مادی را که دشمن می‌برده است بگیرد و به ملت پس بدهد. ممکن است هدیه سیاسی باشد، استقلال سیاسی به ملت خودش بدهد. ممکن است ایمان به رهبر باشد یعنی ملت معتقد شود که رهبر ما رهبر خیلی بزرگی است. ولی اینها آنقدر مهم نیست که هدیه‌ای که یک رهبر به ملتش می‌دهد این باشد که این ملت را به خودش مؤمن و معتقد کند که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم، زیر بار استبداد بروم، زیر بار استعمار بروم، من از خودم تاریخ دارم، از خودم فرهنگ دارم، من هیچ احتیاجی ندارم که از غرب الگو بگیرم. ✍ استاد مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۳۸ - ۱۳۹. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2355
📌 اضطرار اندیشان به بن‌بست می‌رسند و نهایتا رادیکال می‌شوند. 🔸یکی از مشترکات و نکات عبرت‌آمیز در تاریخ صدر اسلام (بخصوص دوران حکومت امام علی علیه السلام) و همچنین تجربه تاریخی انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی این است که عموم و پس از مدتی که با انقلاب اسلامی، شعاری و خیلی جانبدارانه همراهی می‌کنند و تحقق آرزوهای تقابلی و تضادگرای خود رااز انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی انتظار دارند، با ناکامی روبرو می‌شوند و نهایتا آرزوهای اتیوپیایی، تقابلی و رادیکالی خودرا بر بادرفته می‌بینند و به بن‌بست فکری، فرهنگی و سیاسی می‌رسند. به تدریج با بهانه‌گیری‌های مختلف، از حرکت تکاملی انقلاب اسلامی ونظام جمهوری اسلامی فاصله می‌گیرند ومسیرهای تقابل وتضاد را می‌پیمایند وبا استفاده از ادبیات صوفیانه و عرفانی و همچنین فلسفه‌های تاریخ چپ‌گرا به توجیه دگردیسی و گم‌گشتگی فکری وعملی خود می‌پردازند. 🔹عموم اضطراراندیشان به بن‌بست رسیده چندمرحله راطی کرده‌اند: ۱. تفسیر تقابلی و تضادگرا از انقلاب اسلامی، امام و رهبری را مصادره می‌کنند و ستیز با برخی از دولت‌مردان و کارگزاران نظام و متهم کردن آنها به غیر انقلابی بودن و لیبرال شدن؛ ۲. بعد از مدتی، مشکل را در ساختار جمهوری اسلامی می‌بینند و به تفکیک انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی می‌پردازند و در بوق و کرنا جار می‌زنند که جمهوری اسلامی غیر از انقلاب اسلامی است که آرمانهای انقلاب را ذبح کرده است لذا به ستیز با ساختارها و قوانین و نهادهای نظام می‌پردازند. ۳. بعد از مدتی، رهبری را هم متهم به مصلحت اندیشی و کوتاه آمدن از مواضع اصولی انقلاب می‌کنند و یا توجهاتی به مخاطب القا می‌کنند: «چون رهبری تنهاست و کارگزاران و مسئولان همراه نیستند مجبور شده است که کوتاه بیاید و یا سیاست‌های لیبرالیستی را ابلاغ کند و ...» لذا بر آتش دوگانه رهبری و مسئولان قوا و فرماندهان نظامی می‌دمند. ۴. بعد از آنکه رهبری، صریحا مواضع خود را در امور کشور مطرح می‌کنند و از وحدت ملی، همبستگی عمومی، کنار گذاشتن اختلافات، اهمیت خصوصی‌سازی و ضرورت کار فرهنگی سخن می‌گویند و در برابر تخریب‌های غیر منصفانه اضطرار اندیشان، با صراحت از سران قوا و عموم دولتمردان و مسئولان اجرایی و نظامی حمایت می‌کنند، اضطراراندیشان به اصل نظام حمله می‌کنند و آن را متهم به غیر اسلامی بودن می‌کنند و با استمداد از برخی اظهارات بی‌اساس برخی صوفی مسلک و یا نویسندگان و اضطراراندیشان اگزیستانسیال ، مدعی می‌شوند که «این نظام حقیقت اسلام نیست و فقط اسمی از اسلام است و موفّق نخواهند شد حقیقت اسلام را عملى نمایند. فقط نمود است، اسم است، تابع است، سایه است.» اضطرار اندیشان، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را صرفا ، ، و معرفی می‌کنند که فقط ظاهری از حقیقت را یدک می‌کشد و فقط باید منتظر فردایی نشست که پس‌فردای آن اسلام، عدالت، صلح و ... آشکار خواهد شد، بنابراین نباید الان انتظار تحقق احکام و آرمانهای اسلامی را داشت. حتی گفته‌اند و خواهند گفت که «اگر کسی معتقد باشد که نظام جمهوری اسلامی، باید عدالت را محقق کند این ظلم به امام زمان است. چون ما نمی‌دانیم که عدالت چیست.»! ۵. مرحله پنجم، خروج از تفسیر انتقالی، سایه‌ای و تابعی از انقلاب و نظام و رسیدن به مرحله‌ی و تحیّر در برابر اسلام و انقلاب و حقیقت است. در این مرحله به جایی می‌رسند که معتقد می‌شوند که حتی در انقلاب و نظام، واقعیتی از اسلام، عدالت، ... وجود ندارد، اصلا حقیقتی در کار نیست، صرفا بازی قدرت نوکیسگان برای جمع ثروت و استثمار مردم است. در این صورت از و ضرورت دم می‌زنند و نهایتا با جریان غرب‌زده -که روزگاری دشمنی با آنها چشمشان را کور کرده بود و تفسیر تقابلی و‌اتوپیایی از انقلاب و نظام می‌دادند- هم افق می‌شوند از ضرورت توسعه‌یافتگی غربی و کنار گذاشتن آرمانهای انقلاب اسلامی و ارزشهای دینی سخن خواهند گفت و آن را اختصاصی دوران ظهور و حضور امام زمان (عجل الله) معرفی می‌کنند و همسو با انجمن حجتیه، نهضت آزادی، سکولاریسم پنهان را به بهانه دفاع از اسلام و دیانت و عدالت و آزادی تجویز می‌کنند. ۶. اگر نتوانند به مقاصد خود برسند به تدریج از مرحله تقابل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی عبور می‌کنند، رویکرد خروج، رادیکال و ستیز به خود می‌گیرند و عَلَم مبارزه و تضاد را به بهانه‌های مختلف به ظاهر دینی واخلاقی برمی‌دارند وجامعه را به آشوب می‌کشانند. ✍ سید مهدی موسوی چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2467
📌 ریشه‌های مخالفت با مردم‌سالاری دینی تفسیر غلط و ساختارگرایانه از ولایت، موجب می‌شود که به قانون اساسی جمهوری اسلامی حمله شود. تفسیر ظاهرگرایانه و اقتدار گرایانه از دین جز مخالفت با مردم‌سالاری دینی - که حقیقت نظریه سیاسی و اجتماعی اسلام است - نتیجه نمی‌دهد. بر همین اساس، این ساختارگرایی مفرط دیر یا زود به ساختارسازی منتهی می‌شود و سر از نفی اسلامیت نظام و ادعای تعارض در قانون اساسی جمهوری اسلامی و اختیارات ارکان نظام در می‌آورد. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2485