eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌خون پاک با پاکان در هم می‌آمیزد هرچقدر به شخصیت همراهان آیت الله رئیسی می‌نگرم به این نتیجه می‌رسم که انصافا این افراد گلچین شده بودند. از دولتیان دکتر امیرعبدالهیان ، از ائمه جمعه آیت الله آل هاشم، از استانداران دکتر رحمتی و از سرداران سردار موسوی. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1830
📷 خادم ایران بُوَد در حلقۀ مهر رضا...
📌 احساس هویت بعد از شهادت سردار اسلام سپهبد قاسم سلیمانی (رحمة الله علیه) و تشییع میلیونی او، بسیاری از طلاب و دانشجویان با بحران هویت مواجه شدند و احساس کردند که تنها راه برای حضور فعال و خدمت مخلصانه به مردم، صحنه‌ی مبارزه نظامی است. این بحران آنقدر زیاد شد که برخی از بزرگان حوزه در درس خارج خود به تصحیح این انگاره پرداختند و به نظرم چندان هم نتیجه بخش نبود و بحران هویت همچنان بسیاری از طلاب و دانشجویان را آزار می‌دهد. اما شهادت عالم مجاهد شهید آیت الله سید ابراهیم رئیسی و همراهان ایشان (رضوان الله تعالی علیهم) در مسیر خدمتگزاری صمیمانه و همدلانه به مردم و کشور و اسلام و همچنین تشییع میلیونی ایشان در تبریز و قم و تهران، بار دیگران به طور عینی و ملموس نشان داد که خدمت و محبوبیت اختصاصی به میدان جنگ ندارد بلکه خدمت در هر میدانی اگر با قصد الهی و خدمت به مردم و اسلام باشد نزد خداوند متعال مأجور است و مردم قدرشناس ایران عزیز ارزش خدمت را می‌شناسند و برای خدمتگزار خود سنگ تمام می‌گذارند. تشییع میلیونی پیکر شهید آیت الله رئیسی و مراسمات بزرگداشت و عزاداری ایشان در شهرها و روستاهای ایران و کشورهای مختلف، نشانگر اخلاص و موفقیت یک طلبه و روحانی مخلصی است که به وظیفه عمل کرد و همواره در میدان حضور داشت و در حکومت اسلامی نقش آفرینی کرد. آری رئیسی عزیز ، فخر ما طلاب و روحانیت است و‌ یادآور خدمات عالمان مجاهدی است که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در منشور روحانیت به توصیف و مدح آنها پرداخته است. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1832
📚 صبح شام؛ روایتی از بحران سوریه در خاطرات شهید حسین امیرعبداللهیان، تدوین محمد محسن مصحفی، سوره مهر، ۱۳۹۹. 📚 «صبح شام» در سه بخش تنظیم شده است. در بخش اول شهید امیرعبداللهیان روایتی از چگونگی شکل‌گیری بحران در سوریه و مسائلی که بین مذاهب مختلف آن کشور وجود داشت سخن و به اهداف و نقشه‌های آمریکا و نقشی که کشورهای عربی و غیرعربی – مثل عربستان، قطر و ترکیه - در همراهی با سیاست‌های آمریکا ایفا می‌کردند می‌پردازد. 📚 قبل از سال ۱۳۸۹ تصور غالب که درباره سوریه و مخاطرات پیش روی نظام سیاسی آن وجود داشت این بود که احتمال دارد کشورهایی تلاش کنند با استفاده از روش‌های نرم یا از طریق کودتای آرام و بی‌سروصدا وضعیت سوریه را تغییر دهند. اما در ابتدای بحران نشانه‌هایی مبنی بر ورود تروریست‌ها از سراسر دنیا به داخل سوریه آشکار شد و بعد از آن اطلاعاتی به دست آمد که نشان می‌داد برخی کشورهای منطقه با ذوق‌زدگی درصدد ویرانی سوریه و تغییر نظام سیاسی این کشور هستند. راوی در همین بخش، مخالفان حکومت سوریه را نیز برمی‌شمارد و حامیان و عقاید هر دسته را بررسی می‌کند. 📚 بخش دیگر کتاب از تلاش‌های دیپلماتیک و سفرهایی که در ارتباط با تحولات منطقه صورت بحث شده و بخش سوم را به اهمیت کوشش‌های سردار سلیمانی در مدیریت بحران سوریه و تامین امنیت ایران و سایر کشورهای منطقه اختصاص می‌دهد. ✍نقل از تارنمای مسلمنا •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1834
📌نصاب ریاست جمهوری شهید آیت الله رئیسی نمونه یک رئیس جمهور تراز جمهوری است که حضرت آقا در پیام خود آن را به درستی تبیین کرده‌اند. شرط ریاست جمهوری رجل سیاسیِ ولایت‌باور، معتقد به حکمت و فقاهتِ انقلاب اسلامی، پرتلاش، باکفایت، مردمی، مخلص، صمیمی، فداکار، خدمتگزار، و ... است؛ نه خطیب رسانه‌ای بیگانه از کار و رفاه مردم و مخالف با تمدن و پیشرفت و مدعی تفکر متضاد با حکمت و فقاهت انقلاب اسلامی. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1836
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 رئیس جمهور ⚫️ دختر دانشجو معلول بود، میخواست با رئیس جمهور صحبت کنه اما سید خودش رفت پیشش... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1837
📌کار خطرناک بعداز شهادت سید مظلوم شهید آیت الله رئیسی یک خط رسانه‌ای قدرتمندی در فضای مجازی شکل گرفت وخطیب رسانه‌ای آقای سید محمدمهدی رابه عنوان گزینه‌ی ریاست جمهوری معرفی می‌کرد. این اولین بار نبود، این خط رسانه‌ای بعداز وفات فیلسوف انقلاب اسلامی آیت الله مصباح یزدی هم تلاش داشت تا جناب میرباقری را به عنوان تنها گزینه‌ی جایگزین آیت الله مصباح درجبهه‌ی انقلاب اسلامی معرفی کند. پیشتر هم این خط رسانه‌ای یک بار از شبکه‌ی المانتیور در اول ژوئن 2018 (11 خرداد 1396) در ایام تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری، راهبری و هدایت شد و در فضای رسانه‌ای داخلی به آن دامن زده شد و اخیر نیز توسط سایت اصلاح طلب انتخاب دوباره مطرح شد و درصدد القای میرباقری به عنوان مهمترین متفکر انقلاب بود. این‌بار نیز جریانی که مشخص نیست از کجا هدایت و راهبری می‌شود دوباره به میدان آمد و فردی را که هیچ سابقه‌ی اجرایی و مدیریتی حتی کوچک در نظام اسلامی نداشته و هیچ ارتباطی با زندگی مردم را ندارد بلکه اندیشه او در تقابل با پیشرفت و رفاه جامعه است را به عنوان گزینه رئیس جمهور معرفی می‌کند و ضریب رسانه‌ای گسترده‌ای هم به آن می‌دهد و ذهن‌های جبهه انقلاب را به این سو جهت می‌دهند. در حالی که خوب می‌دانند که وی شرط اصلی ریاست جمهوری که رجل سیاسی و مدیریت و تجربه است را ندارد، بنابراین دور از ذهن نیست که اهداف دیگری پشت این خط رسانه‌ای است که از هر موقعیت و فقدانی استفاده می‌کند تا جناب میرباقری را از حاشیه به متن بیاورد و برای او وجاهت فکری و انقلابی به وجود آورند. جالب توجه این است که چند روز بعد از هر موج رسانه‌ای از سوی اعضای وابسته به جریان دفتر فرهنگستان تکذیبیه‌ای صادر می‌شود و ایشان رابه عنوان کسی که مشغول فکر و تولید علم برای انقلاب اسلامی است معرفی می‌کند. اینبار خود آقای میرباقری به میدان آمد و بیانیه صادر کرد وبه «رسالت علمی و تبیینی خود» در جبهه انقلاب اشاره کرد. به نظر می‌رسد که این جریان رسانه‌ای بعد از این هم ساکت نخواهند ماند و موج‌های دیگری رابه وجود می‌آورد ازاینرو لازم است به درستی و دقت جریان دفتر فرهنگستان قم و افکار جناب آقای میرباقری مورد بازخوانی و بازشناسی قرار گیرد و فرصت‌ها و تهدیدهای آن برای مکتب انقلاب اسلامی تبیین شود. جریان دفتر فرهنگستان که به واسطه‌ی منبرهای میرباقری و برنامه «به سمت خدا» شبکه‌ی سوم سیما تدریج از حاشیه‌ی شهر قم به متن جامعه اسلامی وارد شده است و ده‌ها عضو وابسته به این جریان به مراکز علمی وابسته به مجموعه‌های نظامی و نهادهای انقلابی و مجامع فرهنگی وارد شده‌اند و برپایه‌ی راهبرد تقیه و تفاهم توانسته‌اند روایتی نوین و روبنایی از دغدغه‌ها و رؤیاهای خود ارائه بدهند که این تلقی دراذهان شکل بگیرد که فقط آنها هستند که حرف نوئی برای آینده دارند ودیگران از چنین ظرفیتی برخوردار نیستند. جریان دفتر فرهنگستان و آقای میرباقری درحال گسترش و نفوذ در مراکز تصمیم‌گیری و محاسباتی نظام جمهوری اسلامی است در حالی که کمتر کسی از بنیان‌های فکری و تجدیدنظر طلبی های آنها نسبت به علوم اسلامی و انقلاب اسلامی مطلع است و صرفا به برخی از حرف‌های منبری، روبنایی وشعاری آنها استناد داده می‌شود. همه‌ی مبانی و بنیان‌های فکری جریان فرهنگستان از منطق و فلسفه، کلام و اخلاق تا فقه و اصول، کاملا در تضاد با بنیان‌های فکری انقلاب اسلامی و متفکران اصیل انقلاب اسلامی است وبا با رد منطق و فلسفه در سودای تاسیس یک منطق و فلسفه دیگری است که عموم بنیان‌های آن برگرفته از جریانهای فکری چپ دنیای غرب است و در زمینه اخلاق و علوم انسانی به نفی مطلق حسن و قبح ذاتی ارزشها و افعال انسانی و ناتوانی عقل در کشف حقایق می‌پردازند. بر همین اساس عقل و یافته‌های آن را برساخته‌ی تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی می‌دانند و بر تقدم اراده بر معرفت نظر می‌دهند و بدین جهت به تغییر منطق حجیت اجتهاد و به تاسیس اصول و اجتهاد دیگری نظر دوخته‌اند. با توجه به این تجدیدنظر طلبی ها و تلاش گسترده برای تغییر مبانی و بنیان‌های فکری و اجتهادی انقلاب اسلامی می‌توان این جریان رایک جریان محوری و اساسی در جبهه‌ی انقلاب اسلامی دانست و راهبری فکر واندیشه انقلاب را به امثال آقای میرباقری سپرد؟ بدون تردید فضای جامعه اسلامی باید به گونه‌ای باشد که هر جریان و فرقه‌ی فکری و سیاسی بتواند فعالیت علمی و عملی صادقانه داشته باشد و حرف واقعی خودرا در کرسی‌های آزاداندیشی و نظریه‌پردازی بزند تا محققان و صاحب نظران به نقد و بررسی ایده‌ها و پیشنهادات آنها بپردازند اما مسئله در اینجا، مسئله هدایت و راهبری مکتب حکمی و فقاهتی انقلاب اسلامی است مکتبی که ریشه درحکمت وفقاهت اسلامی دارد و توسط حکما و فقهای بزرگی چون امام خمینی، امام خامنه‌ای و شهیدمطهریها و شهیدبهشتی‌ها نظام معرفتی یافته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شهید آیت الله رئیسی: از شدّت فقر، به امام رضا (ع) متوسل شدم بخشی از مصاحبه منتشرنشده شهید سید ابراهیم رئیسی در سال ۱۳۷۱ 🔺 امام خمینی(ره): تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. https://eitaa.com/hekmat121/1839
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌کار خطرناک بعداز شهادت سید مظلوم شهید آیت الله رئیسی یک خط رسانه‌ای قدرتمندی در فضای مجازی شکل گرف
📌 سپاس و امتنان 🔹پس از نشر مطلب در نقد یک جریان رسانه‌ای خاص، پیام‌های بسیاری از اساتید، مخاطبان و خوانندگان عزیز دریافت شد که تقدیر و تشکر کرده بودند و آن را به جا و به موقع دانسته‌اند و ادامه آن را در سلسله یادداشت‌های علمی و منطقی درخواست داده بودند. چون تعداد این پیام‌ها زیاد بود و امکان پاسخ گویی به تک تک آنها وجود نداشت از این رو، لازم می‌دانم به صورت کلی از نظر لطف همه‌ی اساتید محترم و همراهان عزیز تشکر ویژه داشته باشم. 🔸هر چند افراد خیلی معدود و ... به ناسزاگویی، توهین و تهدید روی آوردند و در آن هیچ مضایقه نفرمودند از آنها هم تشکر می‌کنم و براساس منطق قرآن کریم به آنها عرض سلام و خوش آمد گویی دارم و امیدوارم از نقد منصفانه و عالمانه آنها بدون افترا و توهین و تهدید استفاده کنم. 🔹میزان استقبال و درخواست عزیزان برای ادامه‌ی این مطالب، بنده را وا داشت تا ان‌شاءالله مجموعه یادداشت‌هایی را در معرفی افکار جریان دفتر فرهنگستان و وابستگان آن و همچنین ریشه‌های فکری و نتایج و پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در جامعه را تقدیم حضور مخاطبان عزیز تارنمای امتداد حکمت قرآنی و فلسفه اسلامی کنم. 🔸پیشا پیش ثواب این یادداشت‌ها را به روح شهید خدمت خادم الرضا حضرت آیت الله رئیسی و سایر شهدای خدمت تقدیم می‌کنم و از خداوند متعال توفیق اخلاص و انصاف را مسئلت دارم و امیدوارم که این تلاش در گسترش عقلانیت انقلاب اسلامی موثر واقع شود. بمنه و کرمه سید مهدی موسوی ۷خرداد ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1840
📌 فضایل شهیدان پرواز آیت الله العظمی خامنه‌ای: شهیدان پرواز اردیبهشت ــ که اکنون سراسر کشور داغدار آنها است ــ یکی از خصوصیّاتشان رعایت فضیلت‌های اخلاقی بود. مراقبت از خویش در این زمینه را باید جدّی گرفت. جذب دلهای مردم و سپاس بی‌دریغ آنان یکی از پاداشهای الهی در دنیا است و تشییع چندین‌میلیونی رئیس‌جمهور فقید و همراهان عزیزش نمونه‌ای از این پاداش الهی است. مردم وفادار و هوشیار در شهرهای مختلف، با گل‌باران و اشک‌باران این پیکرهای پاک، یاد شهیدان دهه‌ی ۶۰ را برای نسل جدید کشور زنده کردند و در عمل، به هزاران دروغ و تهمت و شایعه پاسخ دادند. رحمت و درود خدا بر آنان! سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۳/۳/۶ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1841
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب (تحلیلی از جریان دفتر فرهنگستان قم؛ ریشه‌ها و پیامدها) ⏹ بخش اول از ۵۰ ❇️پیشگفتار 🔹یک قرن اخیر، بواسطه‌ی آشنایی ایرانیان با علوم، مکاتب و فناوری‌های غربی، قرن ظهور جریانات و گروهای فکری وسیاسی جدیدی است که با نگرش‌ها وگرایش‌ها متفاوت و متمایزی متولد شده‌اند که هرکدام داستان وماجرای شنیدنی ودرس آموزی دارند. 🔸 توجه به چگونگی شکل‌گیری این جریانات، فرقه‌ها و گروه‌ها وهمچنین تحلیل پیامدها و نتایج آنها در مناسبات فکری ومعادلات اجتماعی، مسئله‌ای بسیار مهم واساسی است. بخصوص بعد دوران جنگ تحمیلی و ایجاد دعوای فقه پویا و فقه سنتی و همچنین مسئله‌ی قبض و بسط شریعت و نسبی بودن معرفت دینی و تاریخ‌مندی فهم شریعت بسیار مهم جلوه می‌کرد. 🔹 حساسیت من به تحلیل جریان‌ها و گروه‌ها به مطالعات دهه هفتاد باز می‌گردد. بعد از سفارشات مکرر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و آیت الله العظمی خامنه‌ای(دامت برکاته) به مطالعه آثار فیلسوف انقلاب فقیه متأله شهید آیت الله مطهری (رحمة الله علیه)، با سفارش و هدایت برخی از استادان محترمِ حوزه‌ای که در آن درس می‌خواندم در سال ۱۳۷۷ توفیق حاصل شد که به مطالعه آثار استاد مطهری بپردازم و حدود ۴ سال انس دائمی با این آثار داشته باشم. 🔸کتاب‌های سیره و بخصوص و (علیه السلام) بسیار دلنشین و درس آموز بود و دید فرهنگی و اجتماعی جالبی را برایم به وجود آورد. حماسه‌ی حسینی حقیقتا یک شاهکار بود و حقیقت نهضت عاشورا را به خوبی عیان می‌کرد و در عین حال از فاجعه‌ی به خوبی پرده بر می‌داشت. بررسی نقش مخرب تحریفات لفظی و بیشتر معنوی از عاشورا به بهانه‌هایی نظیر شور و گریه بیشتر و همچنین تفسیرهای باطنی و احساسی از آن قیام و نهضت بزرگ انسان‌ساز و جامعه‌ساز، موجب ایجاد حساسیت فکری و منطقی نسبت به تحریف حقایق و بخصوص با بهانه‌های مذهبی و انقلابی از همان ابتدای طلبگی شود. 🔹آنچه در جاذبه و دافعه بیشتر از هر چیزی جلوه می‌کرد مسئله خوارج و کج‌اندیشی آنها در فهم قرآن و ایستادن آنها در برابر امام جامعه و تضعیف حکومت اسلامی بود که در عین حال با تبلیغات وسیع خود را بر حق می‌دانستند. نکته مهم در مباحث استاد، تذکر به مَرکب شدن خوارج (سوسیال مسلک) برای معاویه (لیبرال مسلک) بود. یعنی همواره معاویه‌ها از ظرفیت خوارج‌مسلک‌ها استفاده می‌کنند تا آنها به جبهه حق و حقیقت ضربه بزنند و در عین حال خود در کناری مانده و بهره‌ی ببرند. استاد مطهری در صفحات پایانی تذکر می‌دهد که این ویژگی اختصاصی به خوارج ندارد، هرچند خوارج مضمحل شدند اما روح خارجی‌گری همچنان زنده ماند و در اشعری‌گری ادامه یافت و چند قرن بعد هم در اخباری‌گری ظهور پیدا کرد چرا که مکتب‌ها و جریان‌ها از بین می‌روند اما روح آنها در جامعه و تاریخ سرگردان می‌ماند و با تغییراتی در مکتب و جریان دیگری حلول می‌کند. این نکات برایم بسیار عجیب و مهم جلوه می‌کرد و همواره ذهنم به این مشغول بود که این روح چیست که از خارجی‌گری تا اشعری‌گری و اخباری‌گری ادامه یافته است و احتمالا الان هم باید وجود داشته باشد. با دقت بیشتر در متن کتاب جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) فهمیدم که روح آن جریانات انحرافی در تفکر و تمدن اسلامی، ظاهرگرایی و تضاد و تقابل با است، تقابلی که صورتهای متنوعی در طول تاریخ بشریت و در تمدن اسلامی داشته است. در این کتاب و مباحثات جریان‌شناسانه استاد مطهری، نقش در تاریخ و تمدن برایم اهمیت ویژه‌ای یافت و مشخص شد که همه‌ی دعواهای تاریخی انسان ومجادلات کلامی و الهیاتی به ماهیت وگستره‌ی عقل دردستگاه معرفتی انسان باز می‌گردد. 🔸 ازجمله اولین آثاری که توفیق شد چندبار آنرا مطالعه کنم وبراساس آن نظام فکری‌ام ساخته شود کتاب فوق العاده زیبای استاد بود که حقیقتا چشمم رابه دنیای جدیدی باز کرد وکمک کرد درکم ازمعرفت وعلم ومعارف قرآن تغییر کند واز منظری عمیق و متفاوت به علوم اسلامی و معارف دینی و حتی تاریخ فکر و اندیشه بشری بنگرم. مفاهیمی همچون ، ، ، ، ، ، برایم مهم جلوه کرد و از این طریق فهمیدم که مقوله بسیار مهم است و ریشه‌ی بسیاری از اختلافات و تقابلهای فکری وسیاسی ریشه در اختلافات معرفت‌شناختی و نظریه‌های نسبی‌گرایانه و اراده گرایانه دارد. نظریه‌هایی که عقل را تابع اراده و حب و بغض ها (تعلقات نفسانی) و برساخته‌ی شرایط اجتماعی و سیاسی می‌دانند. همچنین نظریه‌هایی که کاشفیت علم و توانایی عقل را در شناخت واقعیت وحقیقت منکرند و به ملاک‌های دیگری همچون کارآمدی در عمل و میزان تصرف وسلطه برای ارزیابی معرفت‌ها روی آورده‌اند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1842
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۲ از ۵۰ 🔸 این نگرش عمیق به جریانات و تحولات فکری و اجتماعی با مطالعه‌ی کتاب (انسان و ایمان، جهان‌بینی توحیدی، وحی و نبوت، انسان در قرآن، جامعه و تاریخ و ... ) به تدریج گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌شد. هرچقدر بیشتر در این کتاب‌ها غور می‌کردم بیشتر به نقش عقل و ایمان در زندگی انسان و سامان دادن به تصمیمات و فعالیت‌های انسان به عنوان دوبال پرواز و تعالی انسان پی می‌بردم و روشن‌تر می‌شد که هر کدام بدون دیگری ناقص است و به انحراف و التقاط می‌انجامد از این‌رو، دین اسلام، عقلانی‌ترین دین و مکتب برای رشد و تعالی همه‌جانبه‌ی انسان در همه عرصه‌های حیات است؛ چون را به عنوان یک منبع معتبر به رسمیت شناخته است و فهم عمیق وحی و دست‌یابی به ایمان حقیقی را ره‌آورد اجتهاد و توسعه عقل و باور قلبی به حقایق هستی معرفی می‌کند که در قالب یک جهان‌بینی واقع‌نما (رئالیسم) و مکتب جامع ناظر به مصالح و مفاسد واقعی و مبتنی بر ارزش‌های فطری و اصول عقلی و شرعی سامان یافته است. 🔹بخصوص با کتاب افق جدیدتری برایم از مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی آشکار شد و موجب شد که لایه‌های عمیق‌تری از عناصر جامعه و عوامل محرک تاریخ آشکار شود و با اندیشه‌های فیلسوفان غربی و بخصوص آشنا شوم. این اولین باری بود که با متن یک کتاب اعتقادی و کلامی مواجه شدم که از جامعه و تاریخ بحث می‌کند و طرح بدیعی برای تبیین فلسفی ماهیت جامعه و فلسفه تاریخ و قواعد تحول و تطور تاریخ ارائه می‌دهد. انصافا شناخت فلسفی ماهیت تحولات تاریخی و تغییرات اجتماعی به تفسیر استاد مطهری براساس حکمت متعالیه یک نعمت بزرگی بود که در آن دوران نصیبم شد و موجب شد که افراط و تفریط در برابر تحولات تاریخی و تغییرات اجتماعی برحذر باشم. برای این منظور به دنبال الگوی استاد مطهری برای مواجه با تحولات زمانه و نیازها و مقتضیات انسان معاصر بودم. 🔸پس از پرس و جو و انس با آثار استاد مطهری علاوه بر کتاب پانزده گفتار به کتاب عمیق و نوآورانه‌ی (که بعدها به اسلام و نیازهای زمان تغییر نام داد) رسیدم. حقیقتا این کتاب نقش بسیار مهمی در ساختار اندیشه‌ای من داشته و دارد. در این کتاب بود که ارزش و اهمیت دانش فقه و علم اصول فقه و تراث فقیهان و اصولیان برایم آشکار شد و به خطر ، و بیشتر از گذشته واقف شدم. 🔸با مطالعه‌ی این کتاب و سایر آثار مرتبط از استاد مطهری همچون کتاب خاتمیت، مقاله «اصل اجتهاد در اسلام» و مقالات ابتدایی کتاب بیست گفتار فهمیدم که جریان‌های با نفی حسن و قبح عقلی ارزشهای اخلاقی و با نفی حجیت عقل و اصل اجتهاد در اسلام، جریان‌های بسیار موثری در تغایر و تقابل با عقلانیت جامعه اسلامی (حکمت و فقاهت) بوده و توانسته‌اند جامعه اسلامی و شیعی را که با حکومت صفویه در مسیر پیشرفت و تکامل قرار گرفته بود، گرفتار امور فرعی و متحجرانه کند و به تضعیف نقش فقاهت و حکمت در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی و تغییر مبانی کلامی و قواعد اصولی دانش فقه بپردازد و به همین سبب فقهای اصولی و مجتهدان از عرصه‌ی فکر و سیاست کنار زده شدند و محدثین و خطبای اخباری جایگزین آنها شدند و همین موجب عقب‌ماندگی فکری و فرهنگی جامعه و تضعیف بنیان‌های عقلانی و نظری حکومت صفویه در عرصه‌های مختلف شد و بالتبع موجب تضعیف حاکمان صفویه و نظریه حکومت و مشروعیت آن شد. لذا دولت صفویه، امکان بسیج مردم برای مقاومت در برابر حمله‌ی سپاه بدوی محمود افغان را نداشت و به بدترین نحو ممکن شکست خورد و مال و ناموس مردم به تاراج رفت، چون ارتباطی با زندگی مردم و واقعیت‌های اجتماعی نداشت 🔹 با کتاب دوگانه‌های تجدد یا تحجر، تحول یا سکون، پیشرفت یا پسرفت، خودباوری یا خودباختگی در برابر تمدن غرب و شرق بیشتر برجسته شد و مشخص شد که به سادگی نمی‌توان با علم، فناوری و پیشرفت‌های تمدن غرب و نظریه‌های ستیزه‌جویانه و نسبی گرایانه‌ای شرق مواجهه شد و به یا حکم کرد و خطابه خواند؛ بلکه به فهم عمیق از علم و فلسفه اسلامی و روش‌شناسی اجتهاد و همچنین درک عمیق علم و تمدن غربی نیاز است. بدون چنین دستگاه فکری عمیقی نمی‌توان حرکت صحیحی داشت. 🔸 این طور فهمیدم که به نظر استاد مطهری، مشکل جریان‌های و ، نداشتن شناخت عمیق از عمق دستگاه حکمت و فقاهت اسلامی و ضعف در درک درست و عقلانی از تحولات بشری و پیشرفت‌های علمی و فناورانه در غرب و ریشه‌های فکری آنها است. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1843
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۳ از ۵۰ 🔹 توجه به تحولات علمی و فناورانه‌ی در غرب و آثار فکری، فرهنگی و سیاسی دو مکتب مهم و بر جوامع اسلامی از جمله موضوعاتی بود که در لابه‌لای آثار استاد مطهری، ذهنم را به خود مشغول می‌داشت و روز به روز این پرسش بیشتر مطرح می‌شد که چرا غرب در عین پیشرفت‌های علمی و فناورانه، از خدا و دین، بیشتر فاصله گرفته و به مادی‌گری و الحاد متمایل شده است؟ آیا این الحاد و مادی‌گرایی محصول رشد عقل، علم، سرمایه‌داری و توسعه‌ی فناوری‌هاست یا معلول ضعف در بنیان‌های فکری و فلسفی آنها است؟ 🔸 کتاب استاد مطهری بهترین متن برای پاسخ به این پرسش‌های فلسفی بود. استاد مطهری در این کتاب براساس نظریه به تحلیل فلسفی و اجتماعی تمدن غرب پرداخته‌اند و روشن ساخته‌اند که مجموعه‌ای از علل فکری و فلسفی و عوامل اجتماعی و سیاسی دست به دست داد تا تمدن غرب به دام مادی‌گری بیافتد. 🔹 مقدمه‌ی کتاب با عنوان «ماتریالیسم در ایران» برایم بسیار خواندنی و جذاب بود. چرا که به معرفی جریاناتی می‌پرداخت که سعی داشتند که تراث تمدنی و همچنین اسلامی را با مادی‌گرایی و پیشرفت‌های مادی همسو نشان دهند. اما از این خطرناکتر، جریانی است که بر پایه‌ی منطق دیالکتیک و ادبیات تند انقلابی به دنبال تفسیری از قرآن است تا فرهنگ اسلامی را فرهنگ انقلابی و تضادگرا معرفی کند. استاد از این جریانات با عنوان «ماتریالیسم منافق» یاد می‌کند که حقیقتا برایم بسیار انذار دهنده و نگران کننده بود. با مطالعه‌ی این مقدمه بود که با ریشه‌های انحرافات مجاهدین خلق و گروهک فرقان بیشتر آشنا شدم. (گروهکی که در سال ۱۳۵۸ مغز متفکر انقلاب اسلامی، استاد مطهری را به جرم انتقاد از دکتر شریعتی ترور کردند.) جریان‌هایی که بعدها به مشهور شدند. 🔸 جریانات چپ که به تدریج بعد از مشروطه در ایران شکل گرفت نوعی واکنش علیه جریان‌های لیبرال مسلک بود. جریانات چپ بدون آنکه ریشه در تاریخ و سنت اسلامی داشته باشند برآیند ترجمه‌ی متون سوسیالیست‌های غربی در قرن ۱۸ و ۱۹ است که بر مفاهیمی چون عدالت و برابری تاکید دارند و با نابرابری‌های برآمده از نظامات طبقاتی و سرمایه‌داری سر ستیز دارند. منطق دیالکتیک هگل که بر و و و استوار است بهترین مستمسک فکری برای توجیه ستیز و تقابل با لیبرالیسم و سرمایه‌داری بود. چون بر مبنای این اندیشه «همه چیز از مبارزه به وجود می‌آید...» (نقدی بر مارکسیسم، م.آثار ج۱۳ص۸۳۵) 🔹 با تأکید بر منطق دیالکتیک و تفسیر تضادگرا از هستی و انسان، جامعه و تاریخ به دنبال تفسیری انقلابی و تقابلی از اسلام هستند و از طرح در مقابل دفاع می‌کردند. در خاطرات مختلف از زندگی ایشان خواندم که استاد مطهری معتقد بوده که این جریانات چپ اسلامی، پای منبر برخی از روحانیون و ائمه جماعت تهران و درس تفسیر و نهج‌البلاغه آنان به چنین اندیشه‌هایی روی آورده‌اند. روحانیونی که تحت تاثیر ادبیات برخی از روشنفکران سوسیال مسلک، بودند و قرآن و نهج‌البلاغه را سوسیالیستی فهم می‌کردند و به خورد مخاطبین خود می‌دادند. منشورات سوسیالیستی با قرائت مارکسیستی آن، مثل نقل و نبات در فضاهای روشنفکری و اجتماعی آن زمان وجود داشت و از جذابیت بسیار زیادی برخوردار بود چون برای مقابله با لیبرالیسم و نظام سرمایه‌داری غرب تولید ادبیات کرده بود و به علم انقلاب بدل شده بود. از این‌رو، این مسئله بسیار جذاب می‌نمود که چرا برخی از روحانیون و جوانان مسلمان برای مقابله با نظام سرمایه‌داری و اقامه عدالت به مکتب مارکسیسم و سوسیالیسم پناهنده شدند و درصد جمع میان مبانی منطقی و فلسفی سوسیالیسم با منابع و متون اسلامی افتادند؟ 🔸همین پرسش‌ها میل مطالعه‌ی سایر آثار استاد شهید مطهری را بیشتر می‌کرد تا معلوم شود که جریان‌های به کدام بخش‌های مارکسیسم دل بسته‌اند و بر آن اساس، انسان، هستی، جامعه و اسلام را تعریف می‌کنند. 🔹 این‌گونه احساس می‌کردم که از منظر استاد مطهری واژه و اصل تضاد به همراه مفهوم مهمترین مفاهیم دستگاه فلسفی هگل و مارکسیسم است که در تقابل با حکمت الهی و فلسفه اسلامی است و بنیان همه‌ی تجدیدنظر طلبی‌ها و انحرافات تمدن غرب است و باید وقت زیادی را جهت فهم آنها صرف کرد تا به روح و جوهر جریانات پی برده شود، بدین جهت وقت زیادی را برای فهم این مفاهیم صرف کردم اما همچنان نقاط مبهم و مجهول زیادی وجود داشت. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1844
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 منابع فکری امام خمینی ✔️ سؤال حسنین هیکل از امام خمینی(ره) و پاسخ ایشان حسنین هیکل: يك سؤالِ شايد كمى شخصى دارم كه مطرح كنم؛ چه شخصيت يا شخصيتهايى- در تاريخ اسلامى يا غير اسلامى- غير از رسول اكرم(ص) و امام على(ع) شما را تحت تأثير قرار داده است و روى شما مؤثر بوده است؟ و چه كتاب‌هايى- به جز قرآن- در شما اثر گذاشته است؟ ✔️ جواب امام خمینی: من نمى‌توانم به اين سؤال الآن جواب بدهم. احتياج به تأمل دارد. كتاب‌هاى زيادى ما داريم؛ شايد بتوان گفت در فلسفه: ملاصدرا، از كتب اخبار: كافى، از فقه: جواهر. علوم اسلامى ما خيلى غنى هستند؛ خيلى كتب داريم. نمى‌توانم براى شما احصا كنم. 📚 صحيفه امام خميني، ج5 ص271 از نردبان فقاهت •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1846
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۴ از ۵۰ 🔸 علاوه بر کتاب علل گرایش به مادیگری، کتابهای و چهار مجلد انصافا یک دایرة المعارف بسیار ارزشمند بود که از طریق آنها توانستم با ، و و آشنا شوم. 🔹 دغدغه اصلی جریانات چپ، رسیدن به سوسیالیسم است و «سوسیالیسم یعنی زندگی اجتماعی که «من» ها تبدیل به «ما» بشود و این هم مشروط به این است که مالکیت ابزار تولید از صورت انفرادی به صورت اجتماعی دربیاید، و مالکیت ابزار تولید هم از صورت انفرادی به صورت اجتماعی در نمی‌آید مگر آنکه ابزار تولید به یک مرحله خاصی از تکامل برسد.»(فلسفه تاریخ،ج۳ص۳۱۷) برای رسیدن به این مرحله نیاز به یک دستگاه منطقی و فلسفی است که هگل آن را فراهم کرده است. 🔸 با مطالعه این آثار مشخص شد که حرف اصلی هگل و مارکس و امثال اینها این است که همه‌ی امور درحال حرکت است و این هم محصول دیالکتیک و تضاد درونی امور است. هگل با نفی منطق صوری، فلسفه‌ی خود را بر منطق دیالکتیکی استوار می‌داند که بر محور یک سلسله مقولات ذهنی غیر قابل انکار می‌چرخد که جایگزین بدیهیات در منطق صوری است. این مقولات در چند دسته‌ی سه تایی استوار است. دسته‌ی اول آن مقولات سه‌گانه‌ی «هستی، نیستی، گردیدن (شدن)» است. هستی و نیستی مقولات ثابت نیستند. بلکه در روند «شدن» سیر می‌کنند. هگل ضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود و تناقض را پایه‌ی فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که درصورت عدم وجود چنین تناقض و تضادی، سکون بر آن‌ها حکمفرما است. 🔹از مهمترین حرفهای هگل نفی علیت است. او می‌گوید: «توضیح عالم بر اساس علیت صحیح نیست و یگانه راه توضیح و تفسیر عالم بر اساس استنتاج نتیجه از دلیل است.»(م.آثار، ج ۱۳، ص:۱۹۵- ۲۰۷) زیرا هگل معتقد است، اصل علیت (نظام علت و معلول) نمی‌تواند تفسیر درستی از جهان هستی ارائه کند، چون براساس این اصل نمی‌توانیم به آخرین حلقه علت‌ها در توضیح جهان دسترسی پیدا کنیم. همچنین در صورت دستیابی به علت نهایی، باز هم سؤال از خود علت نهایی وجود دارد و مشکلی را حل نکرده است. 🔸همچنین او معتقد است: «اصول دیالکتیک را همین‌طور که بر طبیعت تعمیم می‌دهند بر افکار و بر اصول تفکر هم تعمیم می‌دهند و می‌گویند همه چیز در حرکت است، همه چیز مشمول اصل تضاد است حتی خود فکر و خود اصول تفکر»(فلسفه تاریخ،ج۱،ص۷۶) بر این مبنا، همه علوم جهت‌دار هستند و روبنایی از مناسبات اجتماعی و معادلات سیاسی اند که با تغییر آن مناسبات تغییر خواهند کرد. لذا هیچ فلسفه و علم ثابتی نخواهیم داشت در حالی که فلسفه قدیم و متافیزیک چون بر هستی و وجود استوار است ادعای ثبات دارد و فقط به تفسیر جهان می‌پردازد و امکان تغییر جهان را ندارد. در حالی‌که انسان به دنبال تغییر جهان و چگونگی کنترل شرایط باید باشد نه تفسیر آن. از این رو، از برهان عقلی و متافیزیک و فلسفه‌ی هستی دل کنده و به دیالکتیک (جدل) و تاریخ و روی آوردند و ادعا دارند که متافیزیک و فلسفه ناقص است و جهان را پراکنده و ثابت می‌نگرد و دیالکتیک جهان را یک شبکه‌ای، و پویا می‌بیند. لذا وقتی «منطق دیالکتیک را شرح می‌دهند می‌گویند: دیالکتیک برخلاف متافیزیک، طبیعت را مجموعه تصادفات اشیاء و پدیده‌هایی که از یکدیگر مجزّا و منفرد بوده و به یکدیگر وابستگی ندارند، نمی‌داند؛ دیالکتیک برخلاف متافیزیک که برای طبیعت یک حالت آرامش و رکود و سکون تغییر ناپذیر قائل است، آن را متحرّک و در حال تحوّلات پی‏درپی می‌داند.» (علل گرایش به مادیگری، س۱۳) 🔹 در تلقی چپ‌گرایان، فلسفه‌ی هستی و متافیزیک، بر محور عقل و خرد استوار است و در نهایت به منطق و برهان می‌انجامد و این امر کاملا انتزاعی (ایدئالیستی) و به دور از عینیت و کنترل و سرپرستی جامعه است و نمی‌تواند به مبارزه با نظام سرمایه‌داری و کشورهای امپریالیستی بپردازد و نهایتا در خدمت آنها قرار می‌گیرد. اما فلسفه‌ی شدن بر محور منطق و محوریت مفاهیمی همچون ، ، ، ، و است و به سیر جدال و تضاد در طبیعت، ذهنیت و تاریخ متوجه است؛ لذا روش دیالکتیک، دینامیک و پویا است، و مانند منطق صوری ایستا و ثابت نیست. تنها این روش است که به فلسفه‌ی تاریخ می‌انجامد که عینیت‌گرا است و به کنترل جامعه و سرپرستی اراده‌ها معطوف است.(ر.ک: فلسفه تاریخ ج۲ص ۳۲، نقدی بر مارکسیسم، م.آثار، ج۱۳، ص۶۷۱ - ۶۸۴) 🔸 لذا تنها با تولید فلسفه‌ی شدن و کشف چگونگی‌هاست که تغییر جهان، کنترل اراده‌ها، سرپرستی جامعه، مبارزه با نظام سرمایه‌داری و توجه به تحول و تکامل و کارآمدی و کنترل عینیت ممکن می‌شود.(فلسفه تاریخ، ج۲،ص۲۰۶) 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1849
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۵ از ۵۰ 🔸اگر قوانین دیالکتیک و تضاد را بپذیریم اساس حوادث تاریخ واجتماع مبارزه است. هگل، توسعه وپیشرفت بشریت را درگرو تضاد وتنازع می‌داند وتاریخ بشریت را تاریخ تنازع وتقابل جریان‌ها وجبهه‌ها می‌داند ومی‌گوید: «نزاع و شر، امور منفی ناشی از خیال نیستند؛ بلکه امور کاملًا واقعی هستند و در نظر حکمت، پلّه‏های خیر و تکامل می‌باشند. تنازع، قانون پیشرفت است. صفات و سجایا در معرکه هرج و مرج و اغتشاش عالم، تکمیل و تکوین می‌شوند و شخص فقط از راه رنج و مسؤولیت و اضطرار به اوج علوّ خود می‌رسد. رنج هم امری معقول است و علامت حیات و محرّک اصلاح می‌باشد. شهوات نیز در بین امور معقول برای خود جایی دارند؛ هیچ امر بزرگی بدون شهوت به کمال خود نرسیده است و حتی جاه طلبی‏ها و خودخواهیهای ناپلئون بدون اراده او به پیشرفت اقوام کمک کرده است. زندگی برای سعادت (آرامش و رضایت حاصل از آن) نیست، بلکه برای تکامل است. تاریخ جهان، صحنه سعادت و خوشبختی نیست، دوره‌های‏ خوشبختی صفحات بی‏روح آن را تشکیل می‌دهد؛ زیرا این دوره‌ها ادوار توافق بوده‌اند و چنین رضایت و خرسندی گرانبار، سزاوار یک مرد نیست. تاریخ در ادواری درست شده است که تناقضات عالم واقع به وسیله پیشرفت و تکامل حل شده است.»(عدل الهی، ص۱۵۰) 🔸 هگل برای جامعه و تاریخ شخصیت مستقل قائل است و معتقد به و روح تاریخ است که اراده دارد و بشریت را مسخر خود می‌سازد و «مرد بزرگ آن کسی است‏ که بیان کننده اراده زمان خود باشد، یعنی آنچه که زمان اراده کرده او مظهر اراده زمان باشد. به عصر خود بگوید که اراده آن چیست (اراده زمان چیست) و آن را عمل کند. اعمال چنین فردی جان و ذات عصر اوست. وی به زمان خویش فعلیت می‏بخشد.» بعضی سخن هگل را همان «مشیت الهی» می‌دانند که مشیت الهی تاریخ را به سوی هدفی سوق می‌دهد؛ تاریخ مقصد و هدفی دارد که به آن سو می‌رود.(فلسفه تاریخ، ج۱،ص۱۳۸) 🔹استاد مطهری می‌نویسد: «هگل قائل به «روح جهانی» است. این روح جهانی هگل- که «روح معقول» هم می‌گوید- معنی خاصی در فلسفه او دارد. در واقع این روح جهانی یک «مطلقی» است که او قائل است و معتقد است که همین حرکت دیالکتیکی جهان منتهی به روح جهانی می‌شود، آن که همه مقولات را در بر دارد، و از نظر او خدا همان است ولی این با خدایی که سایر فلاسفه می‌گویند در خیلی جهات فرق می‌کند‌.»(فلسفه تاریخ، ج۱ص۲۷۹) 🔸 استاد مطهری می‌نویسد که سردمداران و مدعیان این جریان به جای تعمقات فلسفی به مسائل اجتماعی و سیاسی نظر دارند: «یکی دیگر از مشخصات آن این است که بر خلاف سایر سیستمهای فلسفی که تا کنون در دنیا پدید آمده است مقصود و هدف اصلی، تحقیق در مسائل بغرنج فلسفی نیست بلکه مقصود اصلی یافتن مبنا برای ایده‌ها و افکار مخصوص اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است. پرچمداران این مکتب به جای آنکه عمر خود را مانند سایر فلاسفه و دانشمندان صرف تفکر و تحقیق در مسائل پیچیده و بغرنج علمی یا فلسفی بکنند صرف مبارزات حزبی و سیاسی کرده‌اند.»(اصول فلسفه و روش رئالیسم،ج ۱, ص۲۹) 🔹از نکات مهم در فلسفه‌ی شدن توجه به تغییر دائمی حقیقت و ارزش‌های اخلاقی و برساخته بودن عقل در تاریخ و جامعه است. به تعبیر دیگر، عقل امری تاریخ‌مند، سیال، وابسته به نظام حساسیت‌ها، اراده‌ها و تعلقات نفسانی و تقویمات اجتماعی است از این رو، هیچ امر بدیهی و یقینی وجود ندارد و همه‌ی تفکرات، اندیشه‌ها و علوم روبنا و انعکاسی از روابط قدرت (ولایت؟) وثروت وابزار تولید است (فلسفه تاریخ، ج۳، ص۱۸ ، م.اثار، ج۱۳، ص۶۹۳ - ۷۰۴) «مارکس هم که در ابتدا با این قوّت و قدرت آمد گفت اقتصاد زیربنای تاریخ است، خودش هم اواخر متوجه شد که انسان را بکلی نفی کرده، اراده انسان و اصالت انسان را بکلی نفی کرده است.بار دیگر آمد اینچنین تعبیر کرد که درست است که اقتصاد زیربناست و آن جنبه‌های‏ فرهنگی، قضایی و مسائل اجتماعی همه روبناست، ولی همچنان که زیربنا بر روبنا اثر می‌گذارد روبنا هم روی زیربنا اثر می‌گذارد. بعد هم گفتند اگر ما در گذشته هم این نکته را بیان نکردیم نقص ما بوده نه نقص منطق دیالکتیک، چرا؟ برای اینکه در منطق دیالکتیک یکی از اصول، اصل تأثیر متقابل است، یعنی در این منطق هیچ چیزی علت مطلق نیست، هیچ چیزی هم معلول مطلق نیست؛ هر علتی علت است برای معلول خودش و همان معلول هم به نوبه خود علت است برای علت خودش. بنابراین این حرف با اصول دیالکتیک نمی‌سازد که ما بگوییم فقط اقتصاد علت است و غیر اقتصاد از تمام شئون اجتماعی هرچه هست همه معلولند و اثر پذیر؛ نه، در عین حال روبنا هم به حکم اصل تأثیر متقابل بر زیربنا اثر می‌گذارد. بنابراین این مقدار را خود مارکس هم گفته است.»(فلسفه تاریخ، ج۲ص۱۴۳) 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1851
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۶ از ۵۰ 🔸 استاد مطهری تعریف می‌کند که براساس همین نگاه‌های دیالکتیکی و برساخت‌گرایانه و اراده‌گرایانه، گروهی از افراد دارای تفکر سوسیالیستی در زمان استالین مدعی شدند که براساس منطق دیالکتیک می‌توانند علوم جدیدی مانند و سوسیالیستی را تأسیس کنند که متفاوت از ریاضی و فیزیک سرمایه‌داری باشد و مدتها هم پول‌های هنگفت گرفتند و نظام سیاسی را دوشیدند(فلسفه تاریخ، ج۳، ۷۲ -۷۳). البته استاد مطهری تذکر می‌دهند که کار علمی غیر از کار تبلیغاتی است. آن افراد به جای اینکه کار علمی کنند به کار تبلیغاتی روی آوردند و الا هیچ علمی را تولید نکردند. 🔹استاد مطهری با صراحت و دقت کامل در مقابل این اندیشه‌ی تبلیغاتی ایستادند و براساس منطق و معرفت شناسی واقع گرا، میان ایدئولوژی و علوم دقیقه تفاوت قائل شدند و فرمودند: «معلوم است که این حرف به این شکل حرف خیلی بی‏اساسی است. علم دو جنبه دارد: یک جنبه خود علم، یک جنبه استفاده‏ای که بشر از علم می‌کند. بدون شک در علوم دقیقه (به قول‏ خود اینها) مثلًا ریاضیات، فیزیک، شیمی، علومی که تحت آزمایش دقیق درمی‌آید، هیچ وقت نمی‌تواند وضع اجتماعی تأثیری در کیفیت استنباط داشته باشد. مثلًا اگر در یک کشور سرمایه داری و یک کشور سوسیالیستی با یک مرحله از پیشرفتگی علم راجع به علل سرطان مطالعه می‌شود، چنین نیست که جبراً اینها دو استنباط مختلف در این موضوع پیدا کنند یعنی او طرز تفکر سرمایه داری‏اش واقعاً به یک نتیجه برسد و آن دیگری طرز تفکر سوسیالیستی‏اش به نتیجه دیگری برسد. شنیدم در زمان استالین یکی از دانشمندان شوروی یک چنین ادعای پوچی کرد که من براساس منطق دیالکتیک خاصیت چیزی را کشف می‌کنم (یک مسئله‌ نظری را به این گونه مسائل مرتبط کرد). مدتی استالین را به همین قضیه سرگرم کرد و او را دوشید. بعد از مرگ استالین او را به زندان انداختند و یک آدم شیاد از آب درآمد. در این‏جور مسائل واقعیت هم نشان می‌دهد که هیچ گاه این‏طور نیست. آیا با دوتا فیزیک است؟ همان‏طور که فلسفه زندگیشان یعنی ایدئولوژیشان دونوع فلسفه زندگی هست آیا فیزیکشان دو نوع فیزیک است؟ ریاضیاتشان دوگونه ریاضیات است؟ دو جور فکر می‌کنند؟ آنها درباره مسائل ریاضی یک جور فکر می‌کنند اینها جور دیگری فکر می‌کنند؟ این‏طور نیست. یا در مسائل قضایی دوجور فکر می‌کنند؟ نه، یک جور فکر می‌کنند. بله، در طرز استفاده کردن ممکن است مختلف باشند. آنها یک هدف دارند، اینها هدف دیگر. علم برای آنها ابزار است، برای اینها هم ابزار است. همین‌طور که اگر دو اتومبیلی که یک نوع ساخت داشته باشند یکی را در اختیار رژیم سرمایه داری قرار بدهید آن را وسیله برای هدفهای خودش قرار می‌دهد و دیگری را در اختیار رژیم سوسیالیستی، یک نفر سوسیالیست برای هدف‌های خودش استفاده می‌کند، علم هم- نه مرحله کشف حقیقت، بلکه آنجا که به ثبوت رسید و مرحله استفاده از آن به عنوان یک ابزار- البته فرق می‌کند. هرکسی از هر ابزاری برای هدف و مقصد خودش استفاده می‌کند. ولی کسی هرگز نمی‌تواند علم را به حسب مقصد خودش عوض کند و تغییر بدهد. علم تغییرپذیر نیست.» (فلسفه تاریخ، ج۳، ص۷۲ - ۷۳). 🔸ازدیگر نتایج فلسفه شدن، نفی جاودانگی اخلاق و ارزشهای اخلاقی و حقوق طبیعی است. مدعیان فلسفه شدن همچون اشاعره، معتقدند که هیچ امر اخلاقی ثابت و فطری و جاودانه نداریم. اما اینان براین نظر هستند که اخلاق و حقوق نسبی است و تابع شرایط اجتماعی و تناسبات روابط قدرت و سیاست (ولایت؟) است.(ر.ک: م.اثار، ج۱۳،ص۷۰۵ -۷۴۰). «چیزی که در سوسیالیسم مارکس دیده نمی‌شود اتکاء به حقوق طبیعی است و این از آن جهت است که به ماتریالیسم دیالکتیک متکی است و روی اصول ماتریالیسم دیالکتیک نمی‌تواند به حقوقی طبیعی و ثابت متکی باشد.»(نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۹۲) 🔸 از آنجا که فهم انسان تفسيري از جهان مبتني بر اراده است و اکتشاف هم تابعی از اراده است، نقش مفهوم ، ، (فاعلیت) در تفکر غربیان و بخصوص جریانات قاره‌ای و چپ بسیار برجسته است و از این نظر، نکات قابل استفاده از آثار استاد شهید مطهری به دست می‌آمد. استاد مطهری می‌گوید: «این دیالکتیک در عین حال یک خصلت آلمانی دارد، خصلت پرتحرک روان آلمانی در آن هست، برای اینکه وقتی که نشان می‌دهد که تاریخ را اضداد به جلو می‌برند در واقع یک نوع دعوت به پرخاشگری است. از این جهت به شمار می‌رود.»(فلسفه تاریخ، ج۲،ص۱۴۲). 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1852
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب ⏹ بخش ۷ از ۵۰ در فلسفه قدرت، علیت و نظم برآمده از آن نفی می‌شود چرا که آنرا منتهی به جبر و نفی اراده می‌دانند و از نظم ارادی سخن می‌گویند. «یک حرفی است که هنوز هم در دنیای اروپا وجود دارد و در دنیای اسلام فقط گروهی از متکلمین آن را گفته‌اند و آن این است که اراده و انتخاب و اختیار را منافی با اصل ضرورت علّی و معلولی دانسته‏‌اند؛ یعنی این دو را در مقابل یکدیگر قرار داده‌اند و گفته‌اند یا باید قائل به وجود اراده و انتخاب و اختیار بشویم و اصل ضرورت علّی و معلولی را (یعنی اینکه از علت معین قطعا باید معلول معین نتیجه بشود) انکار کنیم، و یا باید آن را قبول کنیم و این را انکار کنیم. آنوقت آن کسانی که اصل ضرورت را قبول کردند و اصل اراده و اختیار را منکر شدند.»(توحید،ص۸۶) 🔸درلابه‌لای آثار استاد مطهری به این نکته توجه می‌دادند که با کنار رفتن واقعیت و اکتشاف واقعیت‌ها از دستگاه ادراکی بشر و نفی حقیقت و کاشفیت از علم، آنچه می‌تواند ملاک صدق و کذب و جایگزین حکایت و کاشفیت شود اراده، قدرت و عمل انسان است. تبعيت اراده انسان از اراده برتر در فهم و عقل ، ملاک درستی آن می‌تواند باشد و تسليم بودن اراده در فهم، نوع و کيفيت آن را مشخص مي‌کند.بنابراین: اولا علم وآگاهي به تبع اراده تعريف مي‌شود به گونه‌اي كه كيفيت وچگونگي علم، تابع چگونگي اراده است. ثانياً: توليد علم، امری اجتماعي و تابع روابط و وضعیت‌های سیاسی است، چرا كه نظام اراده‌ها و قدرتها، نظام نیازها و حساسيتها و نظام قدرت و روابط اجتماعي مبدأ پيدايش آگاهي است. برای هگل و همه چیز است، رابطه در عین حال، اصل، بنیاد و صورت است.(اصالت ربط و اصالت نسبت) مارکس هم می‌گوید: «آگاهی انسانها وجود آنها را معین نمی‌کند، بلکه برعکس وجود اجتماعی آنها آگاهی‏شان را معین می‌سازد.»(جامعه و تاریخ، ص۱۰۹) ثالثا: ارزش‌های اخلاقی نیز تابعی از روابط، تناسبات و نظام اراده‌ها و نظام قدرت و روابط اجتماعی است. از این‌رو، عدل و ظلم در تناسب با اراده‌ی برتر معنا می‌شود و از خود هیچ استقلال و ذاتی ندارد تا عقل بتواند آنرا تشخیص دهد. 🔹استاد مطهری در کتاب به خوبی به تحلیل این نظریه پرداخته است: «یکی دیگر از مکتبها در مورد انسان کامل، انسان برتر، انسان نمونه، انسان ایده‌آل و انسان متعالی، مکتب قدرت است. در این مکتب، انسان کامل مساوی با انسان مقتدر و صاحب قدرت است، و به عبارت دیگر کمال در این مکتب مساوی با توانایی، و نقص مساوی با عجز و ناتوانی است. هر انسانی که قویتر است کاملتر و هر انسانی که ضعیفتر است ناقصتر است و اساساً حق و عدالت، حقیقتی نیست و معنایی غیر از همان قدرت و توانایی ندارد.»(انسان کامل، م.آثار، ج۲۳،ص۲۴۷) 🔸استاد مطهری در یک تبیین مفصلی توضیح می‌دهد که این نظریه غالب بر تفکر دنیای غرب است و توسط فرانسیس بیکن تئوریزه شد و به عنوان مبنایی برای سلطه بر طبیعت و مهندسی آن مطرح گشت و به نظریه‌های اراده گرایانه و فاعلیت محور (سوبژکتیویته) منتهی شده است. در حقیقت غلبه نگرش هندسی و میل به مهندسی طبیعت و مهندسی جامعه و توسعه ریشه در این مکتب دارد. چرا که بیکن با نفی ارزش ذاتی علم و معرفت، آن را صرفا ابزاری برای اکتساب قدرت و سلطه بر واقعیت و بهره‌وری بیشتر در جهت توسعه معرفی کرد. در واقع شاید بتوان گفت بیکن با ارائه منطق جدید خود بر پایه مفهوم اراده و قدرت، بنیان را درافکنده است هرچند بعدها توسط هگل و مارکس و نیچه صورت معرفتی به خود گرفته است. 🔹 استاد مطهری در تحلیل خود از تمدن غرب و ریشه‌یابی بحران حقیقت و اخلاق در غرب بر این اعتقاد است که یکی از بنیان‌هایی که موجب شد تمدن غرب از مسیر صلاح و سداد منحرف شود همین اراده‌گرایی، قدرت‌مداری و فاعلیت محوری است که با ماکیاولی، بیکن و دکارت آغاز شد و به تدریج گسترش یافت و صور مختلفی در تفکرات غربی پیدا کرده است. اما هم لیبرالها متاثر از این اندیشه هستند و هم سوسیالها. همین اراده گرایی و قدرت‌گرایی و فاعلیت‌محوری، موجب نفی کاشفیت، قداست و ارزشمندی علم از حیث معرفت‌شناختی شد و صرفا به ابزاری برساخته برای توسعه و مهندسی طبیعت و اجتماع تقلیل یافت و همین روند موجب نفی بنیان‌های اخلاق و ارزشهای انسانی و اسارت علم در خدمت اراده‌ی برتر و قدرت‌های فاعلیت محور شد. این مسیر بود که دنیای غرب را به سمت سویی برد که از دل آن مکتب قدرت و فاعلیت محور مارکسیسم و نیچه و امثالهم بیرون آمد. 🔹استاد مطهری به خوبی تذکر می‌دهند که امثال بیکن و دکارت به عواقب نظریه خود ملتفت نبودند بلکه بعدها که در ادامه آن فلسفه‌ها و اندیشه‌هایی متولد شد به تدریج آثار و پیامدهای مخرب نظریه‌های آنها آشکار شد. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/1853
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا