eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 فلسفه فوتبال ایرانی و هویت ملی 🔹هر پدیده اجتماعی نسبتی با نحوه‌ی هستی افراد جامعه دارد و تبع آن دارای یک سلسله امکان‌ها، مصلحت‌ها و منفعت‌هایی است که به اقتضای روابط و نسبت‌های موجود در یک جامعه، برخی از آنها فعال و برخی به حاشیه رانده می‌شود. 🔸فوتبال هم از جمله پدیده‌های اجتماعی است که علاوه بر دارا بودن "ذات ورزش" مجموعه‌ای از امکان‌های مختلفی در نسبت با نحوه‌ی هستی افراد دارد و به این اعتبار می‌تواند فعال و آشکار شود و یا در غیاب بماند. هر جامعه به اقتضای روابط و نسبت‌های خود با حقیقت و زندگی، به بخشی از امکان‌های فوتبال اقبال نشان می‌دهد و زمینه فعال و آشکار شدن آن را فراهم می‌کند. مثلا در جامعه‌ای ممکن است امکان سرگرمی فوتبال فعال شود و فوتبال به چشم یک مقوله سرگرم کننده و نگریسته شود و در جامعه دیگر امکان آن آشکار شود و به یکی از مولفه های سیاست و قدرت مبدل شود. ممکن است در فرهنگ دیگری امر شود و مناسک ویژه پیدا کند. طبیعتا با آشکار شدن هر امکانی برخی از امکان‌ها و ظرفیت‌ها به حاشیه رانده می‌شود و مورد غفلت واقع می‌شود. 🔹مهمترین امکان در جامعه ایرانی و آفرینی است و پیوندی ویژه میان فوتبال و هویت برقرار شده است که به هستی انسان ایرانی وابسته است. هرچند رقابت میان باشگاه های داخلی نوعی سرگرمی را برای هواداران که بخشی از جامعه هستند به همراه دارد اما آنچه برای همه ایرانیان مهم است و بازی‌های خارجی آن است که برای فوتبال ایران اعتبار و ارزش اجتماعی مضاعفی ایجاد کرده است. 🔸انسان ایرانی به جهت هستی ویژه‌اش، در بازی‌های تیم ملی، هویت ملی، امید به آینده و بزرگی خود را جستجو می‌کند و آن را نماینده‌ی ایران یکپارچه می‌نگرد و هر کس خود را در تیم ملی سهیم و مشارک می‌داند. به همین دلیل است که بازی‌های خارجی برای تک تک ایرانیان مهم است. حتی افراد معدودی هم که مدعی هستند از باخت ایران در بازی های خارجی خوشحال می‌شوند بیشتر یک ادعا و محصول لجاجت سیاسی است اگر به باطن خود مراجعه کنند آنها هم از بُرد تیم ملی خوشحال هستند و از باخت آنها ناراحت هستند. 🔹انسان ایرانی در بازی‌های تیم ملی در تمنای هویت جمعی زیر پرچم ایران یکپارچه است و نقش آفرینی فعال و مؤثر در عرصه های جهانی خود را می جوید. از این رو، تیم ملی را نباید به بازیکنان و برخی از کنش‌های آنها تقلیل دارد بلکه باید آن را یکی از نمادهای هویت و ملت ایران دانست. 🔸 بنابراین فوتبال در ایران نه یک مقوله سرگرمی و یا امر سیاسی بلکه یک حقیقت هویت بخش و غیرت آور است. پس می بایست از این سرمایه‌ی اجتماعی برای امید و همبستگی اجتماعی ایرانیان و همچنین به عنوان سوخت لازم برای حرکت به سوی ایران قوی بهره گرفت. https://eitaa.com/hekmat121
📌 چپ اسلامی 🔹شناخت معادلات اجتماعی و سیاسی یکصد سال اخیر جوامع اسلامی به شناخت نقش آفرینی جریان‌ها و تفکرهای فعال اجتماعی و سیاسی دوران معاصر وابسته است. 🔸یکی از جریانهای فعال و مؤثر اجتماعی جریان است که متاثر از هگل و ادبیات اجتماعی و سوسیالیست‌های غربی تفسیر نوینی از معارف اسلامی بیان می‌کنند و به کنشگری اجتماعی می‌پردازند. 🔹چپ اسلامی یک طیف گسترده از کنشگران را شکل می‌دهد که علی رغم تفاوت‌های چشم گیر رفتاری و برداشتی از معارف اسلامی عناصر مشترک فکری زیادی دارند. شناخت این طیف فکری و چگونگی همراهی آنها با انقلاب اسلامی و احیانا گسست آنها درس آموز آینده ماست. 🔸علی شریعتی، محمد نخشب، محمد حنیف‌نژاد، مجید شریف واقفی، علی تهرانی، سید محمد موسوی خوینی‌ها، میرحسین موسوی، سید منیرالدین شیرازی، سعید زیباکلام و ... مهمترین چهره های چپ اسلامی در جامعه ایرانی هستند که هر کدام با دغدغه‌ای و انگیزه‌ای متفاوت به تفسیر سوسیالیستی دین و کنشگری انقلاب اسلامی پرداختند. 🔹 اگر خدا توفیق دهد سلسله یادداشت‌هایی در معرفی این جریان مهم و شخصیت‌های مؤثر چپ اسلامی و چگونگی گسترش تفکر ایشان در جامعه ایرانی عرضه خواهد شد... 🔴 ادامه دارد ... https://eitaa.com/hekmat121
📌 با جوانان حرف بزنیم 🔹برخی از جوان‌های ایرانی امروز پرسش‌های جدی نسبت به جامعه، سیاست، اقتصاد، صنعت، ماشین، آینده و مسکن دارد. 🔸جوان امروز آرزوهای بلندی دارد و آنها را در نوع ماشین و مسکن و درآمد بالا جستجو می‌کند. 🔹بخشی از جامعه نوجوان و جوان ما نسبت به سبک زندگی دینی ابهامات جدی دارند و نسبت آنها را با آینده خودش و جامعه‌ای را که رسانه‌ها برایش ساخته‌اند نمی‌فهمد پس نمی‌پذیرد. 🔸جوان امروز دنبال پیشرفت است به فکر ایران قوی و توسعه یافته است، دغدغه غرور ایرانی و حضور جهانی دارد اما مسیر امروز را مسیر مفیدی نمی‌داند و در عین حال هم نمی داند که کدام مسیر بهتر است او هدف را می‌شناسد اما مسیر را گم کرده است. 🔹 در عقلانیت انقلاب اسلامی و متفکران اصیل انقلاب، این پرسش‌گری و ابهام، انتقاد و خلاقیت مقدمه و شرط لازم پیشرفت و تعالی انسان و جامعه است. جامعه بدون پرسش، انتقاد و خلاقیت جامعه خموده و ساکن و راکد است. پس با جوان ایرانی با نور چشمانمان با افسران عرصه پیشرفت با دغدغه‌مندان ایران قوی با پرسش‌گران پر سؤال و ابهام با منتقدان جستجوگر و آينده‌سازان پر انرژی حرف بزنیم بیشتر گوش کنیم با آنها بخندیم به آنها محبت بورزیم افق‌های پیش‌رو را معرفی کنیم مسیرها و جاده‌های مختلف را به او بشناسیم تاریح پر فراز و نشیب ایران، گذشته‌های سخت و سختی‌های دوران را روایت کنیم از راه‌های رفته و نرفته، باید رفت و نباید رفت و ... حرف بزنیم و حرف بشنویم و سپس اجازه بدهیم که: فکر کند اندیشه بورزد تا انتخاب کند و تصمیم بگیرد. https://eitaa.com/hekmat121
15_2490.pdf
767.9K
امتداد فلسفه در عرصه اجتماع باعث تحقق انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی شد. @hparsania
📌نقش امتداد فلسفه در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی حکیم متأله استاد حمید
📌انسان، عمل، معرفت، فرهنگ 🔸 انسان با عمل ساخته می‌شود و به عمل شناخته می‌شود. هویت و کیفیت عمل انسان به اندیشه و معرفت گره خورده است. هر معرفتی (به لحاظ کمی و کیفی) نوع خاصی از عزم و عمل را در پی دارد. بدین جهت نظر و عمل همیشه با هم هستند و هیچ نظری عاری از عمل و هیچ عملی خالی از نظر نیست. بالاتر اینکه معرفت و نظر خود کنش و فعالیت آگاهانه و ارادی انسان و معلول فرایند ادراک و تفکر است. لذا نمی‌توان معرفت را از عمل جدا دانست و به دوگانه نظر و عمل دامن زد. 🔹 عمل انسانی فرایند آگاهانه، ارادی و قصدمندانه‌ای است که ناظر به هدف و غایتی برای وصول و یا تغییر است و نسبتی هم با شرایط پیرامونی (زمان و مکان) دارد. لذا همه‌ی عمل‌های انسانی (حتی فعالیت ذهنی و معرفتی) دارای حیثیت اجتماعی و تأثیرگذاری بر جامعه و مداخله‌گری را دارد. انسان با عمل ذهنی(علم) و عمل یدی و بدنی خود واقعیت اجتماعی را می‌سازد، اصلاح یا تغییر می‌دهد و یا تحکیم و تعمیق می‌بخشد. 🔸 تاکیدا عرض می‌شود که فاعل شناسا و عالم، صرفا مشاهده‌گری منفعل و تاثیرپذیر نیست بلکه او عاملی فعال و سازنده و تغییر دهنده جهان معنایی جامعه خود هم هست. ایده‌ها و نظریات علمی بخصوص در علوم انسانی و اجتماعی صرفا توصیف و تبیین واقعیت نیستند بلکه سازنده واقعیت‌های اجتماع هم هستند. ازاینرو، جامعه‌پردازی وتمدن‌سازی ازطریق بسط یک تفکر و تعمیق آن در فرهنگ عمومی ممکن می‌شود. نظام‌های سلطه گر از این ظرفیت به خوبی استفاده می‌کنند و با تربیت عالمان و پژوهشگران سایر ملتها و بسط نظریه‌های علمی توجیه‌گر سلطه، ذهن و جان ملتها را تغییر و سپس تسخیر می‌کنند و سپس سلطه عملی، سیاسی و اقتصادی خود را گسترش می‌دهند و ملتها را استعمار می‌کنند. 🔹 عمل می‌تواند موضوع معرفت و تفکر قرار گیرد و کنشگر بر اساس خودآگاهی و قدرت بازبینی و سنجش عمل، آن را مطالعه کند و از چند و چون عمل و نتایج و پیامدهای سازنده و یا مخرب آن بازخوردگیری کند و دست به اصلاح و یا تکامل عمل برای رسیدن بهتر به اهداف بزند. 🔸اگر در جایی عمل ارزشی ندارد و در مناسبات انسانی جایگاهی ندارد ریشه در نوع معرفت و فرهنگ آنجا دارد، در واقع شاکله و ساختار آن معرفت و نظر به گونه‌ای است که مفهوم عمل در متن معرفت و دستگاه معرفتی خود قرار نداشته است. یا اینکه عمل به یک مفهوم انتزاعی فروکاسته شده است، یا اینکه در مرکزیت دستگاه معرفتی و به عنوان محور نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین نشده است. (ر.ک: استاد مطهری، گریز از ایمان گریز از عمل) نتیجه طبیعی طرح عمل در حاشیه نظام مفهومی و به عنوان ارزش ثانوی در نظام اخلاقی و اجتماعی این است که عمل از جامعه و مناسبات انسانی رخت بر می‌بندد و در فرهنگ عمومی بی‌ارزش می‌شود و پدیده‌های دیگر همچون خیالبافی، نق‌زدن، تنبلی، طلبکاری، رابطه‌بازی و امثالهم جایگزین آنها خواهد شد. 🔹 اگر قرار است نزد آحاد جامعه ارج و قربی پیدا کند و به متن مناسبات و معادلات اجتماع بازگردد، چند اقدام مقدماتی لازم است: ۱. و معرفت ناظر به عمل را بازسازی کرد. به نحوی که عمل در مرکزیت نظام دانایی و به عنوان محوریت نظام اخلاقی و اجتماعی تبیین شود و نسبت آن با سایر مفاهیم کلیدی و قضایای بنیادین مشخص شود. همچنین می‌بایست مفاهيمي که موجب حاشیه‌ای شدن عمل و گریز از عمل می‌شود به حاشیه نظام دانایی رانده شود. ۲. می‌بایست معرفت‌های نظری به موضوعات عینی و عملی امتداد یابند و برای عرصه‌های مختلف زندگی انسان طرح و برنامه کارآمد و عملياتي عرضه کنند. ۳. به مقوله مهارت‌های عملی و بالا بردن مهارت‌های عملی مردمان جامعه توجه ویژه‌ای داشت. مهارت‌هایی نظیر: تفکر انتقادی، تفکر راهبردی و تصمیم‌گیری، مهارت مطالعه و تحقیق، مهارت کار جمعی و گروهی، مهارت ریسک پذیری و سرمایه‌گذاری، و مانند اینها. ۴. علاوه بر آن لازم است این تبیین نظری و عقلانی گفتمان سازی شود و در فرهنگ عمومی مستقر گردد تا عمل از حاشیه به متن آید و کار به عنوان ارزش اولی و ذاتی و عمومی پذیرفته شود و اساس سازوکار درونی پیشرفت تلقی شود. در این صورت است که همه‌ی مزایا و اعتبارات اجتماعی به عمل و عامل (کنشگران شایسته) اختصاص می‌یابد و تنبل‌ها، دلال‌ها، نق‌زنها، زالوصفت‌ها به حاشیه رانده می‌شوند و در نهایت چاره‌ای ندارند جز اینکه خود را اصلاح کنند تا از مزایای اجتماعی بهره ببرند. 🔸 بنابراین تولید و ترویج عقلانیت و پیشرفت معرفتی و فرهنگی شرط لازم و مقدمه‌ی ضروری هر نوع از پیشرفت و تحول و توسعه سیاسی، اقتصادی، نظامی ‌و... است. هر کدام از این‌ ها باید در حاشیه پیشرفت و تعالی فرهنگ مطرح شوند. زیرا در دستگاه فکري متفکران انقلاب اسلامی اساس تحول و تغییر اجتماعی و است‌. https://eitaa.com/hekmat121
📌 جامعه، معرفت، عمل بخش اول 🔹 جامعه محل ظهور پدیده‌های اجتماعی وشکل‌گیری مناسبات انسانی تحت یک سلسله قوانین ومعادلات اجتماعی تقرر یافته در نفوس افراد است که به صورت نظامات وساختارهای جمعی تعین می‌یابند و بینش، اراده و کنش افراد رانظم وسامان می‌دهد. اما آنچه کل این اجزا وعناصر راکنار هم قرار می‌دهد وبه صورت یک منظومه وشبکه‌ی منسجم درمی‌آورد بیناذهنی مستقر درلایه‌های عمیق فرهنگ عمومی است. 🔸 معانی، دریافت‌های انسان از واقعیت‌های جهان وروابط فی‌مابین آن واقعیت‌هاست که سازنده نظام معرفتی وفرهنگی انسان به منظور برقراری ارتباط با جهان است.فرهنگ صورت تنزل یافته وبیناذهنی معنا درعرصه عمومی وحاضر در زندگی اجتماعی است که همواره به صورت شبکه‌ای و منظومه‌ای ساخته و پرداخته می‌شوند و به همین نحو نیز اصلاح و تغییر و یا تعالی و تکامل می‌یابند. 🔹با خروج معانی از جهان ذهن افراد و ورود به بیناذهنیت جامعه و زیست‌جهان انسانی، علم و فرهنگ شکل می‌گیرد و به تناسب شناخت علمی و فرهنگ عمومی، عناصر و اجزا زندگی جمعی از هویت و تمایز برخوردار می‌شوند و به تناسب آن دانش و فرهنگ، امکان ها و الگویی از سبک زندگی، نظامات، نمادها و ارتباطات انسانی ظاهر می‌شود و طبیعتا الگوهای دیگر و طرح‌های متمایز به حاشیه رانده می‌شوند و از آنها غفلت می‌شود. 🔸بر این اساس تقسيمات عرضی و هویتی میان اجتماعات انسانی ایحاد می‌شود. یعنی به تناسب هر نظام معنایی و شبکه‌ی معرفتی نوع خاصی از فرهنگ و تمدن به وجود می‌آید و صورتی جدید به اجزا و عناصر زندگی جمعی انسانها می‌دهد. همین امر موجب شکل‌گیری مرزهای هویتی، فرهنگی و تمدنی می‌شود و هر اجتماعی را از اجتماع دیگر متمایز می‌سازد. البته هر نظام معنایی و جامعه‌ای به اقتضای امکانها، ظرفیت‌ها و استعدادهایی که دارد مراحلی از رشد و توسعه را طی می‌کند و استمرار تاریخی خواهد داشت و بدین دلیل از ظرفیت جهانی‌شدن و تمدن سازی می‌تواند برخوردار باشد. چنین جامعه‌ای را به اعتبار مراحل تکاملی یا انحطاطی و تغییرات درونی و بیرونی می‌توان دوره‌بندی و جریان‌شناسی کرد. 🔸 تقلیل انسان به سطح جسمانی، انحصار معرفت به حواس و مشاهدات، نفی مرجعیت شهود، وحی و عقل، و محدود‌کردن علم و دانش به سطح مادی و گذرای هستی و غفلت از سطوح غیبی و ناگذرای وجود، معانی و دریافت‌های انسان از واقعیت را به سطوح روئین و آشکار تقلیل می‌دهد و حقیقت به دانش‌های تجربی و آزمون پذیر و تکرار پذیر، فروکاسته می‌شود. بدین جهت آنچه از معنا و حقیقت آشکار می‌شود و وارد فرهنگ عمومی می‌شود ناظر به لایه‌های این جهانی و روابط مادی است. در این صورت معانی نفس‌الامری و حقایق متعالی مستور و به حاشیه رانده می‌شود و امکان تجلی در فرهنگ و جامعه را پیدا نمی‌کنند یعنی به آنها اجازه داده نمی‌‌شود و اگر کرّوفرّی هم داشته باشند در حاشیه عقل ابزاری و در جهت توجیه و بسط زندگی مادی و این‌جهانی است. چنین جامعه‌ای همه ظرفیت‌های خود در خدمت بسط زندگی دنیوی و رفاه مادی به کار می‌گیرد و ابعاد معنوی و قدسی انسان و لایه‌های بنیادین و متعالی جامعه و مناسبات انسانی را به فراموشی می‌سپارد. 🔹 معنا و علم معانی و دریافت‌های آدمی از واقعیت در قالب معرفت‌های انسانی تبلور می‌یابد و امکان انتقال به غیر را پیدا می‌کند. دریافت‌های انسان گاه محصول کار و تجربه است و در حین کار به دست می‌آید یعنی انسان هیچ تلاش فکری و نظری جدی و منطقی نکرده است بلکه با تجربه به برخی دانش‌های کاربردی و مهارتی دست پیدا کرده است ویا برخی مطالب را از دیگران شنیده است. اماگاهی محصول تلاش فکری ونظری است وبا مطالعه وعلم آموزی و تعلیم و تعلم با واقعیات ارتباط برقرار می‌کند وحقایقی را کشف می‌کند. حقایقی که به صورت عادی و در تجربه معمولی خود را نشان نمی‌دهند.گاه نه با ذهن بلکه با ارتباط وجودی واتصال قلبی و شهودی واقعیتی رادرک می‌کند وتجربه‌ای معنوی ومشاهده‌ای غیبی برایش رخ می‌دهد و حقيقتي را در جان خود می‌یابد. هرکدام ازاین راه‌ها، طریقی برای یافت معانی است. 🔸 حقیقت علم به ارتباط باواقعيت وکشف حقیقت و روابط حقیقی میان موجودات است وعالُم نشانگر حقیقت است هرچنداین حقیقت یابی نوع روابط ونسبت‌های انسان را با واقعيت مشخص می‌کند و انگیزه‌های انسان رافعال می‌سازد وراهبردها وپیشنهاداتی برای زندگی بهتر وحرکت مطمئن‌تر و مشارکت فعال‌تر پیشنهاد می‌دهد. اما رسالت اصلی علم، کشف حقیقت و بیان واقعیت، مراتب، لایه‌ها و روابط آن است. مسئولیت عالِم (فاعل شناسا) هم مواجهه باواقعيت ودریافت حقایق ومعانی است نه جعل حقیقت و وضع ذهنی یا اجتماعی معانی. 🔹 اما این دریافت نیازمند تلاش و کوشش ذهنی وحرکت به سمت واقعیت وبرقراری ارتباط است. 🔴 ادامه دارد... https://eitaa.com/hekmat121/980
📌 جامعه، معرفت، عمل بخش دوم 🔹توجه به عمل و بازیابی جایگاه و ارزش آن در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نیازمند نفی مرجعیت عقل و علم و افتادن در ورطه‌ی اراده‌گرایی و نسبی‌گرایی نیست. همچنین مستلزم مرگ متافیزیک، نفی فلسفه‌ی هستی و بودن و تاسیس فلسفه‌ی شدن و چگونگی نیست. اراده گرایی و ادعای فلسفه شدن معلول یک گسست معرفت‌شناسانه از حقیقت عقل، علم، فضیلت و عمل است، گسستی که لاجرم به این نقطه رسید که عقل و علم، فضیلت و عمل را به پدیده‌هایی صرفا فرهنگی و تاریخی در نسبت با مفهوم مرکزی قدرت تقلیل داده‌اند و آنرا برساخته کنشگران در موقعیت‌های زمانی و مکانی دانسته‌اند به نحوی که هیچ نفس‌الامر واقعی و ساخت قدسی و لایه وجودی و حقیقی ندارند. 🔸 در این نگاه عقل و دانش در قلمرو فرهنگ و تاریخ معنا دارد و هیچ نحوه کاشفیت و واقع نمایی را به همراه ندارد. دیگر هیچ ارزشی حُسن ذاتی و هیچ فعلی قُبح ذاتی ندارد، همه حسن و قبح، ارزش‌ها و غیر ارزش‌ها در قلمرو جامعه و فرهنگ تعین و اعتبار می‌یابند و طبیعتا تاریخی، اعتباری و ارتباطی هستند. هرچند ممکن است همین برساخته‌ها را اصالت دهند و ساختارگرایانه انسان را تابع اراده جمعی و قدرت برتر معرفی کنند. 🔹در این نگرش مدرن، عمل و ارزش‌های عملی به حسب ذات خود، هیچ هویت عقلانی و علمی ندارند و علم ناظر به هستی و واقعیت نیز درباره صحت و سقم آنها و حسن و قبح آنها توان داوری و ارزش‌گذاری ندارند مگر آنکه عقل و علم به مقولات اجتماعی و تاریخی تبدیل شوند ودر نقش ابرمرد نیچه و یا ایدئولوژی برتر از باب (الحکم لمن غلب) و یا از باب منفعت بیشتر، قراردادی وضع و یکی را برتری و دیگری را خانه نشین کند. به تعبیر دیگر، اراده‌گرایی و فلسفه شدن، علاوه بر تقدم اراده انسانی بر حقیقت و عقل و علم، در گام بعد قدرت و سیاست را برساختارهای درونی علم و عمل حاکم می‌کند و اعتبار هر علم و عملی به نسبتی است که با روابط قدرت و سیاست و ابزارهای سلطه‌ی سیاسی(اقتصاد، جنگ، فناوری ...) برقرار می‌کند. با پذیرش مرجعیت قدرت و اقتدار در برابر علم و تفکر، روزنه‌های امید برای کشف حقیقت و وصول به آن‌ بسته می‌شود و اضطرار اندیشی جایگزین تعالی اندیشی می‌شود. 🔸این گسست معرفتی و تغییر بنیادین در ساختار عقلانیت بشری نه تنها به ارتقا اعتبار حقیقی عمل و قرار گرفتن آن در جایگاه واقعی آن نیانجامید بلکه موجب تضعیف بنیانها و پشتوانه‌های عقلي و وجودی عمل و فروکاستن آن به ابزاری جهت قدرت‌طلبی یا رفاه طلبی انسان شده است. 🔹در حالی که فلسفه عمل، ساختن انسان و تعالی وجودی اوست و این جز با متافیزیک و هستی شناسی جامع و جانمایی انسان در شبکه‌ی هستی و تلقی حقیقی از مبدا و معاد انسان و سعادت و کمال نهایی او ممکن نیست. 🔸عمل آنگاه به جایگاه وجودی خود ارتقا می‌یابد که مبتنی بر فلسفه‌ی هستی، در حکمت یا فلسفه‌ی عملی، وجود شناسی شود و نسبت آن با معنا و حقیقت آشکار شود. فلسفه‌ی عملی دانش عقلي شناخت هستی عمل و بیان عوارض ذاتی عمل (اگاهی، اراده، قصد، معنا) و تبیین عرصه‌های ظهور عمل (اخلاق، خانواده و اجتماع) است. این دانش با رویکرد عقلي قدرت داوری و ارزشی نظرگاه‌های مختلف عملی را دارد و به صدور احکام تجویزی عام عمل در عرصه‌های مختلف (فردی، خانوادگی و اجتماعی) می‌پردازد و بنیان‌های حقیقی همه علوم عملی و انسانی را مستقل از فرهنگ‌ها و جوامع اکتشاف می‌کند. در این صورت پشتوانه‌های واقعی و عقلي عمل برای پویایی و تعالی مستمر و مقایسه و بازسازی عمل تأمین می‌شود و از افتادن در ورطه شکاکیت، نسبی‌گرایی مطلق، قراردادگرایی فرهنگی و قیاس‌ناپذیری جلوگیری می‌کند. 🔹از این طریق عمل ساحتی عقلي و نظری یافته و تفوق و قدرتی فوق طبیعی پیدا می‌کند چرا که در حکمت عملی روشن می‌شود که عمل تدبیری ریشه در عقل عملی دارد و الزاما واکنشی و منفعل در برابر تاریخ و فرهنگ پیرامونی خود نیست. بلکه عمل و اقتضائات عمل ریشه در ۱. فطرت درونی و ۲. سنت‌های واقعی تاریخ و جامعه دارد که ثابت و عام لایتغیرند. براین اساس، حکمت عملی، عمل انسانی را به افق جهان مادی فرو نمی‌کاهد و در دو ساحت ثبات و تغییر و دو عرصه روح و ماده می‌نگرد. عمل انسان به جهت ثابت و فطری رو به کمال مطلق دارد و به جهت پویایی و تغییر، در سیر و صیرورت وجودی به سمت تعالی و روحانیت قرار دارد. 🔸انسان به جهت صیرورت وجودی، رشد عقلي و قدرت درونی در قبال ساختارها و نظامات اجتماعی لزوما دست بسته نیست و با سازوکار عقلانی می‌تواند موضعی فعال و تأثیرگذار داشته باشد و به تغییر مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی بپردازد. 🔴ادامه دارد.... https://eitaa.com/hekmat121/981
📌 جامعه، معرفت، عمل بخش سوم 🔸 در حکمت عملی، عمل برآیند فرایند علم و استقرار معانی در ذهن و قلب آدمی (باور = ایمان) است. هر عملی علاوه بر آنکه معلول باور و ایمان است تقویت کننده آن نیز هست. عمل اجتماعی نیز چنین است. یعنی هر جامعه‌ای متناسب با نظام معانی و شبکه‌ی معرفتی و آرمان‌های مستقر در فرهنگ عمومی یک سلسله اعمال و فعالیت‌های انسانی را اقتضا دارد و طبیعتا یک سلسله اعمال و فعالیت‌ها متعارض و متباین را بر نمی‌تابد. عمل می‌تواند آرزوها، پیش‌بینی‌ها و پیشنهادهای شناخت علمی را در جامعه محقق کند. لذا علم، هویت عمل را می‌سازد و عمل هم جامعه و فناوری‌های اجتماعی را براساس پیش‌بینی‌ها و پیشنهادهای علم، بازتولید می‌کند. به عمل کار برآید به سخندانی نیست 🔹 از آنجا که عمل و کوشش انسان در جامعه براساس ظرفیت‌ها و امکان‌های فعال شده اجتماعی و چارچوب‌های معنایی و معرفتی است هر عمل و کوششی زمینه ورود یا تقویت آن نظام معرفتی و دانش‌های مرتبط در سطح عمومی فرهنگ و عرصه‌های زندگی می‌شود و لاجرم به صورت اعدادی و زمینه‌ای، به ساخت جامعه و نظامات اجتماعی کمک می‌کند. زیرا انسان با اراده و آگاهی‌های تعین یافته در نظام علمی و فرهنگ عمومی به کنش اجتماعی می‌پردازد و در ساخت جهان اجتماعی و بازتولید دانش‌ها و نظامات آن مشارکت می‌کند. این مشارکت لوازم و پیامدهای اختیاری و غیر اختیاری دارد که از جمله آنها تقویت و بازتولید شبکه‌ای از معانی، معرفت‌ها، هنجارها ونظامات اجتماعی درعرصه‌های عمومی است. بنابراین نقش کار وکوشش در ورودمعرفت ودانش به عرصه‌های زندگی واجتماع وهمچنین رسالت سازندگی عمل در عرصه‌های هنجاری واجتماعی را نباید دست کم گرفت. مثلا عمل به یک قانون و هنجار به تدریج موجبات تحکیم و گسترش آن در جامعه را فراهم می‌کند. به تعبیر دیگر. تداوم حیات و زندگی اجتماعی انسان منوط به حفظ و گسترش معانی و آگاهی های مشترک در عرصه زندگی و عمل دارد و هر عملی به بازتولید معانی و تحکیم و تقویت اگاهی‌ها و نظامات برآمده از آن می‌انجامد. 🔹هرچند جهان اجتماعی محصول کار و تلاش انسانها و بازتولید نظامات است اما حقیقت کار و تلاش به قصد و معانی کنشگر و میزان معرفت و کیفیت آرمان‌های او وابسته است. اگر آن معانی و آرمان‌‌ها محصول ارتباط و اتصال انسان با واقعيت و درک لایه‌های متعالی و فراتاریخی آنها باشد گونه‌ای از جامعه را می‌سازد و اگر آن معانی و آرمان‌ها ره‌آورد دانش تجربی و ارتباط با طبیعت باشد گونه‌ دیگری را پدید می‌آورد و اگر ساخته‌های ذهنی و اعتباریات اجتماعی باشد که منقطع از واقعیت تلقی گردند جهان اجتماعی متناسبی را آرزو می‌کنند. 🔸ساختن جهان اجتماعی متعالی درجامعه‌ی مادی و دنیازده، نیازمند گسترش معانی و معرفت‌های نوین است و این به مجاهدت، تلاش و کوشش همه‌جانبه نیازمند است بخصوص اینکه در اغلب جوامع، ساختارهای علمی و نظامات رفتاری اجازه‌ی بسط معانی و معرفت‌های نوین نظام بخش را نمی‌دهد با آن ازسر ستیز و تضاد بر می‌آیند واجازه تغییر را نمی‌دهند. https://eitaa.com/hekmat121/981
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 با جوانان حرف بزنیم 🔹برخی از جوان‌های ایرانی امروز پرسش‌های جدی نسبت به جامعه، سیاست، اقتصاد، صنع
📌 ره آورد سخن با برخی از مردم 🔹 این روزها با برخی از جوان‌ها و مردم که صحبت می‌کنم این نکته بیشتر آشکار می‌شود که آنها فقط خود را طلبکار می‌دانند و نظام را بدهکار. از جمله چیزهایی که مشهود نیست: ۱. و درک درستی از مسئولیت_پذیری و ۲. ترجیح بر منافع شخصی و ۳. شناخت صحیحی از تاریخ ایران (چه بوده‌ایم و چه شده‌ایم) و پر رنگی هویت ملی. و ۴. براساس یک سلسله شنیده‌ها و مشاهدات غیر دقیق و خیالی به تحلیل وقایع و پیشرفت‌ها می‌پردازند و خود را هم علامه دهر در همه علوم و فنون می‌دانند. در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و ورزش و دین نظر می‌دهند بدون آنکه تفاوت آنها را بدانند و یا حتی یک صفحه درباره آنها مطالعه کرده باشند تخصص پیش‌کش. 🔸این هم نشان از فقر فکری و فرهنگی جامعه‌ی ما دارد. یعنی نتوانسته‌ایم: مسئولیت‌پذیری اجتماعی و ترجیح منافع عمومی بر منافع شخصی را به گفتمان عمومی تبدیل کنیم. نتوانسته‌ایم: روایتی جذاب و هنری از تاریخ ایران معاصر را به عموم مردم کوچه و بازار منتقل کنیم. بسیاری نه می‌دانند در گذشته چه بوده‌ایم و نه می‌دانند چه شده‌ایم. یعنی در ایجاد و پرورش کم کاری کرده‌ایم. 🔴 مشکل اصلی جامعه‌ی نبود عقلانیت و درک درست از انقلاب اسلامی، آرمان‌ها و اهداف ان است. شاید بهتر باشد بگویم: تحریف اهداف و آرمان‌های توسط و یکی انقلاب اسلامی را دروازه ورود فرهنگ و صنعت غربی معرفی کرد و معارف اسلام را توجیه‌گر توسعه مادی دانست و نهایتا جامعه ما را از معنویت و عقلانیت دور کرد و بر رحمانیت و تسامح و تساهل پای فشرد. دیگر انقلاب اسلامی را جبهه مقابل علم و تکنولوژی غربی معرفی کرد که با هرگونه رشد و پیشرفت مادی و رفاه مردم مخالف است و جز ستیز و تقابل کاری نداریم. این جریان نیز معنویت و عقلانیت را از جامعه سلب کرد و بر طبل تضاد و درگیری همه‌جانبه کوبید. 🌹 فقط یک راه برای اصلاح مسیر رو به پیشرفت دارم و آن بازگشت دوباره به عقلانیت انقلاب اسلامی و آثار متفکران اصیل انقلاب است و از این همه فیلسوف‌سازی‌، متفکر تراشی و رهبر خوانی این و آن منبری و سخنران و سلبریتی این طرفی و آن طرفی دست برداریم. باز گردیم به افکار ناب امام خمینی، امام خامنه‌ای، شهید مطهری و شهید بهشتی. 🔹جوان و مردم ما بیش از هر زمانی لازم دارند که از این گنجینه ارزشمند و متعالی مطلع شوند و ذهن و جان خود را از انحرافات و التقاط‌های چپ و راست شستشو دهند و به وادی عقلانیت و معنویت حکمی و فقاهتی وارد شدند و از جام مسئولیت بنوشند و به لباس هویت مزّین شوند. https://eitaa.com/hekmat121
هویت ملی = مسئولیت اجتماعی بی‌هویتی = بی‌مسئولیتی
📌 هویت ملی از منظر حکمت عملی 🔸 در عصر جدید، عصر تجدد و کثرت، عصر تکنولوژی و رسانه، عصر فردگرایی و منفعت جویی، آنچه جوامع را در برابر تغییرات نابهنجار اجتماعی و هرج و مرج‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیمه می‌کند است. هویت زیرساخت قدرت و عزت فرد و جامعه و عنصر مهم اتصال_تمدنی است. 🔹 در جوامع گذشته چون این میزان از تفاوت و تمایز فکری و فرهنگی و مرزکشی‌های جغرافیایی و سیاسی وجود نداشت و انسانها به وحدت نزدیکتر بودند مقوله هویت چندان برجسته نمی‌شد و به راحتی یک فرد از شرق به غرب مهاجرت می‌کرد و با کمترین دغدغه‌ای در جامعه جدید سکنا می‌گزید و با اهل جامعه ارتباط برقرار می‌کرد. اما در زمانه‌ی تجدد و صنعت، انسانها تمایز جوهری یافته‌اند و در کثرت و تفاوت زیست می‌کنند و از وحدت حقیقی فرسنگ‌ها فاصله گرفته‌اند. 🔸 شاکله وجودی و شخصیتی افراد در مناسبات اجتماعی است. براساس حکمت متعالیه چون انسان نوع متوسط است و براساس بینش‌ها، تعلقات، روابط و کنش‌های ناخوداگاه و یا خودآگاه به صورت جوهری ساخته می‌شود هویت هم به تدریج و در متن بینش‌ها، تعلقات، روابط و کنش‌ها ساخته می‌شود و در ادامه مسیر حیات تقویت و یا تضعیف می‌شود. 🔹یکی از اقسام هویت، هویتی است که در نسبت و رابطه‌ی با زادگاه، وطن و جامعه و کشور شکل می‌گیرد که به آن گفته می‌شود. 🔸هویت ملی صرفا مقوله‌ی عارضی، تبلیغی و رسانه‌ای نیست بلکه امر وجودی و هستی‌شناسانه است که به ساخت شاکله و ذات انسان وابسته است. ریشه هویت ملی را در فهم انسان از جامعه و وطن و تعلقات و ارتباطات او با جامعه و ملت می‌بایست جستجو کرد. اگر کسی خود را جزء حقیقی یک کل (جامعه، ملت، کشور) دانست به نحوی که تاریخ گذشته را شناسنامه خود بداند و آینده خود را متعلق به کل تاریخ و جامعه و ملت خود تلقی تعریف کند، فرآیندهای موجود را امکان‌ساز خود و محصولات خود را خروجی آن فرایندها و امکانها تلقی نماید او دارای هویت ملی است. 🔹هویت ملی محصول فرایندی‌ِ مجموعه‌ای از سازوکارهای درونی جامعه به عنوان یک "کلِ فرهنگی" است. محصولی که نه حاصل جمع جبری اجزا جامعه، بلکه رویش نیروی علّی جدید در آن کل است که به صورت ساختاری نرم به سلوک و کنش آحاد جامعه معنا، جهت و نظم می‌دهد. 🔸بنابراین هویت ملی، لایه‌ی زیرین و واقعی همه‌ی کنش‌های بالفعل انسانی است. هر چقدر این لایه زیرین مستحکم‌تر و عمیق‌تر و عمومی‌تر باشد، سایر ساختارهای جامعه و کنش‌های افراد فعال‌تر، پویاتر و سازنده‌تر خواهد بود. 🔹 براساس حکمت عملی و با توجه به توضیحات فوق روشن می‌شود که وطن، صرفا خاک و همچنین ملت فقط جمع جبری افراد در یک محیط جغرافیایی نیست، بلکه آنچه خاک را وطن و جمع افراد را ملت و جامعه می‌کند عنصر عقیده و ایمانِ تعلق آفرین، تعهدزا و مسئولیت آور است که ساخت حقیقی جامعه و روح وطن و ملت است و همه‌ی ساختارهای حقوقی و صنعتی بر آن استوار است. بنابراین هویت ملی برآمده از توجه و تعلق به معانی و ساخت حقیقی جامعه و روح وحدت‌بخش و سازنده‌ی ملت است. 🔸 هر آب و خاکی به اعتبار ساکنان آن و هر جامعه و ملتی به اعتبار ساخت حقیقی و فرهنگی مستقر در بیناذهنیت افراد آن از معنا و حقیقت ممتازی برخوردار است که آن را از سایر سرزمین‌ها و جوامع مستقل و متمایز می‌کند و همین عنصر حقیقی است که سازنده هویت ملی برای آن جامعه است. بر این اساس در تحلیل هویت ملی می‌بایست به معانی مستقر در گذشته فرهنگی و عناصر وحدت‌بخش و تمایزبخش آن جامعه و ملت توجه کرد، البته معانی و عناصری که از دوام و پایایی و پویایی برخوردار بوده باشند و در لایه‌های زیرین فرهنگ و تطورات مختلف تاریخ حضور فعال بوده باشد. 🔹 به طور مثال هویت ملی جامعه‌ی ایرانی را باید در معانی مستقر در میراث فرهنگی و تمدنی ایران جستجو کرد که سازنده‌ی ساخت حقیقی ملت ایرانی و محور وحدت و همبستگی اجتماعی‌اند. سلمان فارسی و نوبختی، فارابی و ابن سینا، بیرونی و شیخ اشراق، خیام و عطار، سعدی و حافظ، سناعی و مولوی، کلینی و صدوق، مفید و طوسی، ملاصدرا و بروجردی، شیخ بهایی و میرعماد، لرزاده و فرشچیان، امیرکبیر و مدرس، مطهری و بهشتی، بهجت و طباطبایی، همت و باکری، کاظمی آشتیانی و فخری‌زاده، سلیمانی و همدانی و هزاران چهره دیگر هر کدام میراث‌داران عناصر وحدت بخش درونی و تمایز دهنده‌ی بیرونی در فرهنگ و تمدن ایرانی هستند. https://eitaa.com/hekmat121/985
کانال تخصصی با موضوع بر پایه آثار و حکیمان و فیلسوفان انقلاب اسلامی: ❇️ حکیمان نسل اول انقلاب اسلامی: 📌امام خمینی 📌علامه طباطبایی 📌علامه شهید مطهری 📌آیت الله شهید بهشتی 📌آیت الله شهید صدر 📌علامه جعفری تبریزی 📌علامه مصباح یزدی 📌علامه جوادی املی 📌علامه سبحانی تبریزی و ایت الله العظمی امام خامنه_ای ❇️اهداف و موضوعات: 🔹چیستی امتداد حکمت و فلسفه 🔹روش شناسی امتداد حکمت و فلسفه 🔹معرفی اثار در مسیر امتداد حکمت و فلسفه 🔸معرفی امتدادگران حکمت و فلسفه از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی 🔸پاسخ به شبهات منکران و تحریف گران امتداد حکمت الهی و فلسفه اسلامی ایتا https://eitaa.com/hekmat121/986 بله https://ble.ir/hekmat121📌
📌 نکته 🔹جامعه امروز ایرانی بیش از هر زمانی به تفکر فلسفی پیرامون هستی و وجود خود دارد و این رسالت ایده‌ی است. 🔸در قرون متمادی حکمت و فلسفه الهی هویت بخش جامعه ایرانی و سازنده نحوه‌ی هستی انسان ایرانی بوده است و در فراز و نشیب‌های فکری و فرهنگی مددکار سیاست و صناعت ایران بوده است. 🔹امروز نیز افراد و احزاب گرفتار به فروبست‌های فکری و بن‌بست‌های نظری می‌توانند از این میراث جاودانه برای پایایی و پویایی خود و جامعه بهره ببرند. https://eitaa.com/hekmat121/988
جلسه مشترک عصرانه علمی موسسه تخصصی فقه امام کاظم (ع) و طرح شهید بیاضی زاده (شاخه استعدادهای حل مسئله) 🔰 سلسله نشست‌های تخصصی مبانی نظری ناظر به حل مسئله 🔖 اعتبارات عقلایی در نظام اصول حضرت امام‌(ره) 🔹 ارائه دهندگان ۱. حجت‌الاسلام علی فرحانی ۲. حجت‌الاسلام امین اسدپور ۳. حجت‌الاسلام سید مهدی موسوی ۴. حجت‌الاسلام سید علی موسوی 🔹 دبیر نشست حجت‌الاسلام علی محمدی 🔸 چهارشنبه ۱۶ آذر ساعت ۱۴ مدرسه امام کاظم(ع)، سالن سلمان فارسی
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
📌 فلسفه فوتبال ایرانی و هویت ملی 🔹هر پدیده اجتماعی نسبتی با نحوه‌ی هستی افراد جامعه دارد و تبع آن د
📌سطوح هویت (تأملی دوباره در نسبت میان هویت و پدیده‌های اجتماعی) 🔹حضور تیم فوتبال جمهوری اسلامي ايران در مسابقات فوتبال جام جهانی قطر، ثمرات زیادی برای آینده ایران داشت که یکی از آنها گفتگو درباب و نقش فوتبال در هویت یابی انسان ایرانی بود. بخصوص پس از واگذاری نتیجه در مسابقه آخر برخی در این نسبت تردید کردند و به نقد دیدگاه‌های مدعی نسبت میان هویت و فوتبال پرداختند. 🔸اما نکته مهم در این نقد عدم توجه به سطوح فرهنگ و هویت است و چنین تلقی شده است که هویت فقط یک لایه و سطح دارد و فقط از همان سطح به تحلیل نسبت میان هویت با پدیده‌های اجتماعی پرداخته می‌شود. 🔹در حالی که در یک تحلیل فلسفی - جامعه‌شناختی برای هویت حداقل سه لایه و سطح متصور است: ۱. لایه‌ی ساخت هویت؛ ۲. لایه‌س ظهورات ارزشی و مولفه‌های هنجاری هویت؛ ۳. لایه‌‌ی هویت‌یابی و فهم هویتی از پدیده‌های اجتماعی؛ ♦️ ۱. لایه ساخت هویت هویت مانند هر امر انسانی و پدیده اجتماعی، مقوله‌ای ساختنی و اکتسابی است و به مرور زمان توسط نسل‌های به هم پیوسته ایجاد می‌شود و تعین پیدا می‌کند. آنچه زیر ساخت هویت را تشکیل می‌دهد و موجب تمایزبخشی به افراد یا جوامع می‌شد معانی مستقر در جان آدمی و باورهای پذیرفته (ایمان) شده است که شاکله‌ی شخصیتی افراد و قلمرو وجودی او را می‌سازد که ثبات شخصیتی و پویایی رفتاری را اقتضا دارد. حکمت و فلسفه، الهیات و جهانبینی تعین بخش به این لایه از هویت افراد و فرهنگ جامعه است. ♦️ ۲. لایه‌ی ظهورات ارزشی و مولفه‌های هنجاری هویت پس از شکل گیری شاکله هویت فرد و فرهنگی جامعه، یک سلسله آرمان‌های فکری و ارزش‌های رفتاری ظاهر می‌شود که می‌تواند تعین بخش کنش‌های انسان و ساختارهای اجتماعی باشد. اگر این ارزش‌ها به ملکات نفسانی و رویه‌های جاری و ساری تبدیل شود و بدین طریق هنجارهای اخلاقی و قانونی ساخته می‌شود. بنابراین هر هویتی نوعی از ارزش‌ها و هنجارهای اخلاقی و رفتاری را اقتضا می‌کند. ♦️ ۳. لایه‌ی هویت‌یابی و فهم هویتی از پدیده‌های اجتماعی پس از آنکه شاکله‌ی شخصیتی شکل گرفت و ارزش‌ها و هنجارهای هویتی آشکار شد انسان جوینده هویت هر پدیده اجتماعی را از این منظر می‌نگرد و نسبت آن را با هویت‌ها و تمایزهای خود جستجو می‌کند. انسان هویت یاب، پدیده‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند. پدیده‌های هویتی و پدیده‌های خنثی و غیر هویتی. پدیده‌های هویتی، پدیده‌هایی هستند که از امکان‌های مختلف برای هویت‌یابی و تمایزگذاری برخوردار است و کنشگر از طریق آن می‌تواند ارزش‌ها و هنجارهای خود را به فعلیت برساند و توانمندی‌ها و تمایزات و برتری‌های خود را به رخ دیگران بکشاند. 🔹نکته پایانی نسبت هویت با پدیده‌های اجتماعی همچون فوتبال برای انسان ایرانی در سطح و لایه سوم مطرح می‌شوند و فوتبال به عنوان یک ظرف دارای امکان‌های متنوع برای هویت‌یابی و تمایزگذاری از اهمیت و اعتبار برخوردار می‌شود تا انسان ایرانی بتواند بخشی از استعداد و ظرفیت جهانی خود را به رخ جهانیان بکشاند. ✍سیدمهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121/990
📌در تمایز جوهری ذات هنر و ذات سلبریتی 🔹با توجه به آشکار شدن ذات سلبریتی در اغتشاشات و فتنه ۱۴۰۱ و تمایز جوهری آن با ذات هنر، مطلب سال گذشته درباره ها باز نشر داده می‌شود: ⏬⏬⏬
📌 نجات هنر از سلبریتی 🔹بارها گفته شد که میان مفهوم متعالی و واژه وارداتی تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. در واقع این تفاوت فقط تفاوت مفهومی و زبانی نیست بلکه یک تفاوت جوهری و ذاتی است که میان آنها تباین کلی برقرار است. 📌ذات هنر 🔹جوهره هنر را امر قدسی، تعالی بخشی و رهائی بخشی از اسارتهای نفسانی و اجتماعی تشکیل می دهد که هم نشین مفاهيمي همچون عشق، ادب، اخلاق، شهود، خیال و مثال است. هنر سازنده هنرمند است و هنرمند همچون خورشیدی در جامعه نورافکنی می کند در ذات هنر چهره شدن، ستاره شدن، خودشیفتگی و شهرت نهفته نیست. هنرمند به خلوت انس دارد و گمنامی را بیش از شهرت می پسندد، واگر شهرت و معروفیتی هم حاصل شود آن را با عشق در مسیر تعالی افراد و هدایت جامعه و رهایی بخش از ظلم و ضد ارزشها به کار می گیرد. 🔸 مقتضای هنر و پذیرش هنرمند، زیبایی جویی و حقیقت گرایی است، فطرتی که همواره ثابت و جاودانه است. بنابراین هنرمند همیشه هنرمند است چه گمنام باشد چه مشهور، چه به تولید اثر هنری مشغول باشد چه نباشد، چه زنده باشد چه نباشد. هنرمند در حرکت تکاملی خود اوج می گیرد و جاودانگی می یابد: "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" 📌 ذات سلبریتی 🔹در مقابل هنرمند، سلبریتی قرار دارد. ذات سلبریتی بر مشهوریت، چهره شدن، ستاره شدن استوار است. هویت سلبریتی، هویت دست ساز اجتماعی است که با غیرعادی بودن و مهیج بودن همراه است و نوعی تفریح و تازگی را برای مردم تداعی می‌کند. سلبریتی تا زمانی سلبریتی است که جذابیت دارد و از قدرت تهییج مخاطبان و امر تفریح ساز برخوردار است. جوهره سلبریتی، شهرت بر مدار معروفیت، دیده شدن، تحریک و جنجال سازی و کسب منافع بیشتر برای خود و یا کارگردان صحنه است. بنابراین سلبریتی محصول و لذت و تحریک است. 🔸سلبریتی برای دیده شدن هر کاری می کند. گفته شده است: یک سلبریتی ممکن است از راه‌هایی مثبت مثل طنازی، مهارت‌های ارتباطی، شیوه های سرگرم کردن مردم، حتی شرکت در کارهای خیریه به شهرت برسد و هوادار جذب کند و همچنین ممکن است از راه‌هایی منفی نظیر زیباسازی های غلو آمیز، تن نماییهای عشوه گرانه، هنجارشکنی، قیافه و پوشش غیر متعارف، اختلاس، رسوایی جنسی، خشونت و حتی به صورت تهمت به آن‌ها که نزد مردم غیرقابل پذیرش هستند نیز مشهورتر گردند. 🔹سلبریتی ها به ظاهر کنشگر خلاق (سوژه) هستند اما خود (ابژه) هستند و تحت سیطره امیال و منافع دیگران زیست می کند. در حقیقت سلبریتی یک شغل و کارگر تحریک گر است و ساخته "عصر تصویری شدن جهان" است و در جهان معنایی مدرن پدید آمده است. در جهانی که بر غلبه میل، شکل و صورت بر حقیقت و معنا استوار شده است سلبریتی ها افرادی هستند که به‌ استخدام تبلیغاتچی‌ها، بازاریاب‌ها، رسانه ها و صاحبان قدرت و ثروت درآمده اند تا سخنگوی امیال و منافع آنها باشند. اکثریت سلبریتی ها بازیگرانی هستند که دانش و خلاقیت ویژه ای ندارند اما بهتر از همه می توانند طبق میل و نظر بازیگردان و کارگردان نقش بازی کنند و تابع خواست و دستور آنها باشند. بنابراین سلبریتی ها محصول رسانه ها و تابع منافع صحنه گردانان رسانه برای هیجان زایی، تحریک و جذابیت بیشتر و گسترش هواداران و مخاطبان هستند. سلبریتی در جامعه مدرن همان نقش در جامعه طبقاتی و مشرکانه را دارد. 🔹سلبریتی کالاهایی است که نیازمند مصرف شدن است. به تعبیر دیگر سلبریتی محتاج مخاطبان قضاوتگر است تا او را ببینند و ارزیابی کنند. این موجب شده است که سلبریتی در حال تغییر و تجدد باشد و همواره خواسته های هواداران را لحاظ کند و آن خواسته ها را درونی کند و همیشه طوری باشد که هوادار می پسندد یا به نحوه ای ظاهر شود که بیشتر از گذشته هیجان هوادار را تحریک و نظر او را جلب کند. براین اساس سلبریتی در نهیلیسم و از خودبیگانگی مزمن غرق است و از آن غافل است. 🔹مقتضای تکوّن و اوج گیری سلبریتی لذت خواهی هوادار است غريزه ای که ذات آن تنوع خواهی و تجدد طلبی است. ازاین رو، شهرت سلبریتی بیدوام و محدود است وفقط تا زمانی است که برای هوادار کارکرد و منفعت دارد با ریزش هواداران، از اعتبار او نزد کارفرما و بازیگردان هم کم می‌شود. سلبریتی به جهت جذابیت‌های ظاهری و مهارت‌های رفتاری به طور تصادفی ودفعتاً اوج میگیرد ودر اندک زمانی هواداران ودنبال کننده های (فالور) زیادی راجذب میکند اما پس از مدتی که ازجذابیت‌های او کاسته و یا احساس تکراری بودن برهواداران غلبه یافت روند نزولی مییابد و از متن جامعه حذف می شود و فقط به یک خاطره تبدیل میشود تا زمانی که همان خاطره هم فراموش شود. 🔹خلاصه سلبریتی یک شغل و کاسبی مثل بقیه شغل‌ها و کاسبی های برآمده از فرهنگ مدرن است و ارزش و اعتبار آن به نیت و قصد بازیگران آن و نوع خدماتی است که به انسان، جامعه و تحکیم ارزشها میرساند. https://eitaa.com/hekmat121/992
📌 ساختار اجتماعی و عاملیت انسانی ۱. هر جامعه‌ای مبتنی بر شبکه‌ی معانی مستقر در فرهنگ عمومی خود، دارای یک سلسله ساختارهای اجتماعی است که متناسب با آن شبکه معانی شکل گرفته است و عمل می‌کند. یعنی به مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی نظم می‌دهد. معانی ساخت حقیقی جامعه را تشکیل می‌دهند و ساختارهای هنجاری و حقوقی و سازمانی بنای جامعه را شکل می دهند. ۲. ساختارها از جنس اعتبارات انسانی است که به صورت جمعی و تدریجی ساخته می‌شود. اعتباری بودن منافاتی با موجود بودن و هستی داشتن نیست. هر اعتبار اجتماعی پس از شکل‌گیری و نظام‌مندی، وارد لایه‌های زیرین فرهنگ و بیناذهنیت افراد می‌شود و از هستی نفس‌الامری و وجود فرهنگی برخوردار می‌شود. ساختارها نیروهای علّی و نوظهوری هستند که به اجزاء تقلیل نمی¬یابند و آثار حقیقی و نفس‌الامری مستقلی را در پی دارند و اجزاء و عناصر را تحت تأثیر قرار می دهند. ۳. نقش ساختارهای در جامعه عبارت است از: ۱. هماهنگ‌سازی نیرو‌ها و سرمایه‌ها ۲. نظم بخشی به امکانات و کنشگران و ۳. ایجاد امکان‌های جدید برای حرکت و فعالیت بهتر کنشگران در جهت رسیدن به آرمان‌ها و اهداف جمعی. ۴. هر ساختار اجتماعی دارای توان و سازوکارهای علی است و در قلمرو تاثیرگذاری خود مجموعه‌ای از امکان‌ها و ظرفیت‌ها را اشکار و ایجاب می‌کند و مجموعه‌ی دیگری را مستور و مخفی می‌کند. ۵. ساختارها در آغاز منعطف هستند اما هرچقدر که جلو می‌آیند از انعطاف آنها کم می‌شود و متصلب می‌شوند و از اجزاء و افراد مستقل‌تر می‌شوند. مهمترین عوامل موثر در متصلب شدن ساختارها عبارتند از: الف: اختصاص یافتن منابع و سرمایه¬ها به آن به نفعی که ذی نفعان درآنها بیشتر شوند. ب: اقبال عمومی و همراهی بیشتر افراد جامعه به آن به نحوی که هرکس خود را متعلق به این نظم ساختاری بداند. به تدریج اختلافات و تفسیرهای مختلفی به وجود می‌آید و نیاز به حل اختلاف و تمرکز بر یک رویه و تفسیر ایجاد می‌شود. ج: شکل گیری قوانین و ضوابط مکتوب (قوانین حقوقی، سیاستگذاری ها، آیین نامه های اجرایی) هرچقدر این ضوابط و قوانین مکتوب بیشتر و تخصصی تر و ریزتر شود بر تصلب ساختارها و سلب پویایی آنها افزوده تر می شود. ۶. ساختارهای در مسیر توسعه عمقی و متصلب شدن سه مرحله را طی می کنند: مرحله اول. قاعده مندی: ابتدا به صورت یک توافق جمعی نانوشته‌ی منعطف میان جمعی از افراد جامعه شکل می‌گیرد که یک سلسه هنجارها و قواعد نانوشته‌ی ... دارد که افراد از روی رغبت و علاقه به آنها ملتزم می‌شوند. این یک الزام درونی و اخلاقی است. مرحله دوم. قانون مندی: پس از گسترش ساختارها و اضافه شدن افراد جدید، اختلافات میان اعضا زیاد می‌شود و به تدریج نیاز به ضوابط صریح و شفاف و مکتوب برای تقسیم کار، تعیین حقوق و تکالیف، برنامه‌ها و ... احساس مشود که از الزامات بیرونی و قدرت مراقبت و کنترل برخوردار باشد. قوانین، اساس‌نامه، آیین نامه و ... نظام تشویق و تنبیه مرحله سوم. مکان‌مندی: با شکل گیری قوانین و تقسیم کار و بیان حقوق و تکالیف و ضرورت اداره و کنترل و مراقبت و تنبیه و تشویق، نیاز به مکان و ساختمان‌ فیزیکی احساس می‌شود. 📌رابطه عامل و ساختار: ۱. هر کنشگری در درون یک سلسله از ساختارهای پیشینی به دنیا می آید و در درون آن ساختارها، کنش های او امکان فعلیت و تحقق دارد. ۲. افراد به تنهایی نمیتوانند ساختاری را ایجاد و یا ساختاری را حذف کنند بلکه می توانند با همکاری یکدیگر و بسیج دیگران نقشی فعال در اصلاح و یا تغییر ساختارها داشته باشند. ۳. انسان‌ها می‌توانند ساختارها را بازاندیشی کنند و با آنها نسبت همسو برقرار کنند و درآن کنشگری سازنده داشته باشند همچنين می‌توانند آنها را قبول نکنند و از درون ساختاری خارج و به ساختار دیگری منتقل شود و یا اینکه در درون ساختار بماند و چوب لای چرخ ساختار بگذارد و آن را در مسیر تحقق اهداف مختل کند. ۴. انسان بواسطه عمل‌های مختلف (بینشی ، گرایشی و رفتاری) خود در سطوح مختلف فردی و اجتماعی در بازتولید ساختارها ، تحکیم و تقویت و یا تضعیف آنها موثر است. پس عمل آدمی در بازتولید ساختارهای اجتماعی بسیار مؤثر است. ۵. همه افراد یک نسبت واحد با ساختارها ندارند. هر فردی به میزان نیرو و قدرت بینشی و ارادی نسبتی با جامعه و ساختارهای آن برقرار می‌کند. به هر میزان که قدرت بینشی و ارادی انسان قوی تر و بیشتر باشد بر ساختارها تأثیر می‌گذارد و به هر میزان که قدرت اوضعیفتر باشد از ساختارها تأثیر می‌پذیرد. ۶. رسانه‌ها با نقش موثر در ذهنیت‌سازی وذائقه‌سازی و روایت‌پردازی، پیشران تقویت و یا تضعیف همراهی عاملان وکنشگران با ساختارهای اجتماعی هستند.پس درهرساخت وتخریبی باید به عنصر رسانه توجه ویژه داشت. ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121/993
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
⭕ کار خطرناک فرهنگستان آیت الله العظمی امام خامنه ای ❇️ بیانات بسیار مهم و تذکرات جدی حضرت آیت الل
📌 پرسش و پاسخ 🔹پس از باز نشر بیانات مهم رهبر معظم انقلاب درباب که به طور کامل (بدون هرگونه کم و کاست) از کتاب منشور حوزه و روحانیت ج۵ ص ۶ و ۷ منتقل شد مطالب مختلفی در تایید و اهمیت انتشار این بیانات راهبردی و مهم واصل شد. در یک فقره، پرسشی هم مطرح شد. متن پرسش و پاسخ به آن به شرح ذیل است: 🔴پرسش: خب در زمانه ای که هر گروه اندیشه ای(نه فقط فرهنگستان) ، نظر رهبری را جوری تفسیر میکند که موافق با راه خودشان باشد ما چه باید بکنیم؟ پ، ن: این سوال بعد از خواندن چندین کتب اصلی رهبری برایم به جد مطرح شده. 🔴پاسخ: حضرت امام خمینی و رهبر معظم انقلاب اسلامی اصول فکری مستحکم و بین و واضح معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی دارند. آنها محکمات است و هر کس باید خود را با آن محکمات و اصول بنیادین تطبیق دهد. منطق و اصول فقه، هم اصول فهم و استظهار است. بسم الله به طور نمونه می‌بایست به متن آثار امام خمینی همچون "مصباح الهدایه"، "چهل حدیث" "نامه امام خمینی به گورباچف" و همچنین آثار مهن رهبر معظم انقلاب مانند "روح توحید نفی عبودیت غیر خدا"، "طرح کلی اندیشه اسلامی"، تفسیر فرقان" مراجعه کرد و ابتدا اصول فکری و نظام اندیشه ایشان را در سه محور معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی کشف کرد. همچنین می بایست به سفارشات مکرر حضرت امام و حضرت آقا به مطالعه آثار شهید مطهری به عنوان فیلسوف نظام و محور تفکر اسلامی عنایت داشت. اگر چنین اقدام شود هیچ جای نسبی اندیشی و شکاکیت در فهم و تفسیر اندیشه متفکران انقلاب باقی نمی‌ماند. بر این اساس، علی رغم احترام به گویندگان و نویسندگان مروج برخی از دیدگاه‌ها، روشن می‌شود که تعارض جدی و آشکاری این اندیشه با بینات اندیشه امام و رهبری در اصول معرفت شناسی و هستی شناسی و انسان شناسی دارد. (همچون: اراده گرایی، تقدم اراده بر معرفت، نفی حسن و قبح ذاتی افعال، نفی حجیت عقل، نفی یقین و کشف واقع و اذعان به نسبت گرایی، نفی حجیت علم اصول فقه و اذعان به تاسیس فقه جدید، نفی حجیت منطق و فلسفه و عرفان اسلامی و اذعان به رنسانس فلسفی و ساخت فلسفه شدن، ستیز مطلق با غرب و علم مدرن، نفی وجود تمدن اسلامی در گذشته، ...) هرچند در برخی از ظواهر و روبناهای سیاسی و مذهبی اشتراکاتی وجود دارد که قابل انکار نیست. اما مقایسه اندیشه‌ها نه در ظواهر و روبناها بلکه در بنیان‌های معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان شناسی ممکن و معتبر است و می‌تواند نشانگر قرب و بعد اندیشه‌ها و صحت فهم و تفسیر باشد. پس می توان مقایسه کرد و تعارض‌ها را کشف کرد. البته بدون تعصب و حب و بغض یکی را پذیرفت و دیگری را نقد کرد. البته هر جریانی می‌تواند و حق دارد حرف و اندیشه خود را صادقانه بدون روتوش و پرده‌پوشی و تقیه بزند و دیگران هم مختارند آنها نقد و بررسی کنند، بپذیرند و دفاع کنند و یا خطرات احتمالی آنها را گوشزد کنند. این تحلیل را هم هر کس می‌تواند نقد کند و در رسانه خصوصی و یا عمومی خود منتشر کند تا باب گفتگو و مباحثه بدون ارعاب و تهدید باز شود. 🔴 نکته اخر: 🔸برای اطلاع بیشتر از موارد تعارض و تفاوت به آثار زیر مراجعه شود: ۱. درسگفتارهای نقد علم دینی دفتر فرهنگستان ، آیت الله ربانی گلپایگانی موجود در سایت فقاهت؛ ۲. جریان شناسی فکری استاد خسروپناه؛ ۳. معنا، امکان و راهکارهای علم دینی، استاد حسین سوزنچی؛ ۴. الگوهای کلان علوم انسانی اسلامی، سید مهدی موسوی؛ ۵. نقدهای استاد حسن معلمی و استاد دکتر حاجی ابراهیم و دیگران در کرسی "جهت داری علوم حجت الاسلام میرباقری" ۶. در جستجوی علوم انسانی اسلامی، استاد خسروپناه ۷. مقاله "اراده گرایی، به مثابه مبنایی برای علم دینی در نظریة فرهنگستان علوم اسلامی"، دکتر سید محمد تقی موحدی ابطحی 8. مقاله "بازشناسی اندیشة سیاسی اصحاب فرهنگستان علوم اسلامی قم" دکتر داوود فیرحی و محمدصادق پورابراهیم اهوازی 9. "از نگاه اراده محورانه به علم تا تولید علم دینی (بررسی گفتمان فرهنگستان علوم اسلامی پیرامون ضرورت و کیفیت تولید علم دینی)" دکتر غلامرضاغلامرضا جمشیدی ها، ابوالفضل ذوالفقاری ، شهلا باقری میاب ، حسن محمدمیرزائی 10. مقاله"چگونگی تحقق علم دینی از منظر فرهنگستان " مهدی قربان زاده مهدی قربان زاده 11. مقاله "نسبت نظریه فرهنگستان علوم اسلامی درباره علم دینی با واقع گرایی معرفت شناختی " دکتر سیدمحمدتقی موحدابطحی 12. نقد و بررسی دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی در علم دینی" استاد دکتر علی مصباح و عباس گرائی. و .... 🔹کتابشناسی نقد فلسفه شدن: 1. نقدی بر مارکسیسم، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری 2. فلسفه تاریخ، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری 3. مسئله شناخت، فیلسوف انقلاب استاد شهید مطهری ... https://eitaa.com/hekmat121
📌سه گونه‌ی تربیت (درآمدی برتربیت اسلامی) بخش اول: ۱. انسان تنها موجودی است که بالقوه خلق شده است و مسئولیت ساختن و بالفعل شدن او به خودش واگذار شده است و او با آگاهی و اراده خود را می‌سازد. ساختن انسان یعنی شکوفا ساختن استعدادها مختلف و ظرفیت‌های متنوعی است که در وجود او به ودیعت گذاشته شده است. بالفعل و برجسته شدن هر بخش از آن استعدادها و ظرفیت‌ها گونه‌ای از انسان را به وجود می‌آورد به همین جهت حکما گفته اند: "انسان نوع متوسط است و صیرورت وجودی دارد" ۲. انسان بواسطه آگاهی و اراده‌ای که دارد به عمل و فعالیت می‌پردازد تا نیازی را برطرف و مطلوبی را اصطیاد و یا نقص و مفسده‌ای را دفع کند. پس فعالیت‌های انسان مقدمه اکتسابات اوست. همین اعمال و فعالیت‌ها و اکتسابات اوست که سازنده‌ی گونه‌ی وجودی اوست. فعالیت‌ها وارتباطات بینشی، گرایشی وبدنی در محیط‌های خصوصی وعمومی هر کدام دارای نقشی در ساخت آدمی است. بدین سبب‌ گفته‌اند: "انسان در رهن اکتساب‌های خود است" ۳. عموم ارتباطات و فعالیت‌های انسان تصادفی و اتفاقی نیست بلکه هر کس براساس شاکله‌ و شخصیتی که از پیش برای خود ساخته است رفتار می‌کند. به تعبیر دیگر، رفتارها و کنش‌های انسان در شرایط بحرانی و اضطراری از پیش محاسبه نشده تابع شخصیت و شاکله‌ای است که قبلا در شرایط عادی کسب کرده است و خود را بدان سان ساخته است. اگر انسان از قبل شاکله محکم و شخصیت معتدلی را برای خود ساخته باشد در شرایط بحرانی و اضطراری هم با طمأنینه و سنجیده رفتار می‌کند. اما اگر شاکله متزلزل و شخصیت ضعیفی را بوجود آورده باشد در موقعیت‌های خاص، رفتارهای نابهنجار و محاسبه‌نشده‌ای را از خود بروز می‌دهد. از این رو آمده است: "هر انسانی براساس شاکله‌اش رفتار می‌کند" ۴. انسان ابعاد وجودی و قوای مختلف و عرصه‌های متنوع حیاتی دارد که می‌بایست به رشد و تربیت هر کدام از آن‌ها توجه کرد تا به رشد جامع و متوازن برسد و الا رشد و تربیت او، کاریکاتوری و نامتوازن خواهد بود. ۵. نقش عقل و عقلانیت و همچنین نقش لذت و احساسات در ساخت شاکله و شخصیت بسیار مهم است. اگر بر وجود آدمی عقل حاکم شود و همه‌ی قوا و نیازها تحت مدیریت عقل قرار گیرد و این امر به رویه عادی و طبیعی (ملکه) تبدیل شود شخصیت سالم و شاکله‌ی مستحکم، متعادل و متوازن به وجود می‌آید. اما اگر لذت و احساسات (شهوانی یا غضبی) بر دستگاه محاسباتی انسان غلبه یابد و عقل را از اریکه حکومت به زیر کشیده شود و تابع لذت‌ها و احساسات طبیعی و زودگذر قرار گیرد طبیعتا شخصیتی متزلزل و شاکله‌ای لغزنده و ضعیف ساخته می‌شود که شاید در شرایط عادی چندان نشان داده نشود لکن در موقعیت‌های بحرانی و مرزی آثار خود را نشان می‌دهد. تابع جو و فضای غالب می‌شود و به این طرف و آن طرف کشیده می‌شود. بدین سبب‌ فرموده است: "همه بدی‌ها و پستی‌ها با بی‌عقلي همنشین است" ۶. انسان در بدو تولد هیچ شاکله‌ای جز فطرت ندارد. فطرت آن میل ذاتی و سرشت وجودی انسان که اساس آن را میل به کمال و تنفر از نقص شکل داده است. بر پایه فطرت، هر انسانی میل به کمال مطلق یعنی خداوند واحد کامل بدون نقص دارد اما پس از ورود به این عالم و غلبه‌ی نواقص و نیازهای جسمانی و تقلید و عدم فعالیت عقل این فطرت مخموره ، محجوب گشته وفطرت ثانوی وطبیعت جسمانی آن را مستور می‌کند وخود جانشین آن می‌شود. بدین جهت، برای فعال سازی فطرت و کنترل و رفع نیازهای مادی کودک، به مربی ومحیط مناسب نیاز است و الا براساس طبیعت حرکت کرده و فقط نیازهای جسمانی را پاسخ داده و بر قدرت مادی خود می‌افزاید بدون آنکه ابعاد معنوی و فطری خود را درک وفهم کرده باشد. ۷. به اراده الهی و نظام تکوین، اولین و مهمترین محیط تربیت و رشد مادی و معنوی انسان خانواه است و پدر و مادر و سایر اهل منزل اولین مربیان کودک هستند که نقش تعیین کننده‌ای در ساخت اولیه شخصیت و شاکله‌ی کودک خود دارند. چرا که کودک از سر محبت و نیاز تعلق خاطر به پدر و مادر دارد و براساس تقلید و تکرار، بینش‌ها و رویه‌های اهل خانواده را درونی می‌سازد و به جهت تکرار و علاقه نهادینه می‌شوند و شخصیت کودک را می‌سازد. بنابراین امر تربیت و ساخت اولیه‌ی شخصیت و شاکله‌ی انسان به خانواده سپرده شده است و دیگر افراد و نهادهای اجتماعی و فرهنگی و آموزشی نقش مکمل و کمک‌کننده را به خانوده در امر تربیت دارند چرا که تربیت نیازمند تخصص‌هایی است که همه‌ی آنها را اهل خانواده ندارد لذا تحت نظارت و مدیریت خانواده دیگران در آن موضوعات تخصصی به اهل خانواده یاری می‌رسانند. بنابراین نباید تقصیر ضعف‌ها و مشکلات آینده کودک و نوجوان را به گردن آموزش و پرورش و یا رسانه‌ها و امثالهم انداخت بلکه در درجه اول اهل خانواده مسئول هستند. 🔴ادامه دارد ... ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
📌 سه گونه‌ی تربیت (درآمدی بر تربیت اسلامی) بخش دوم: ۸. در محیط خانواده سه گونه تربیت ممکن است همانگونه که سه گونه پروش گیاه و برداشت محصول وجود دارد: گونه‌ی اول: دیم‌کاری در این رویکرد، کشاورز بذر خود را در زمین می‌کارد و سپس آن را به اقتضائات آب و هوا واگذار می‌کند اگر سال پرآبی باشد محصول خوبی به دست آورد اما اگر کم آبی و خشکسالی باشد تمام بذر از بین می‌رود و محصول نارس و بی‌فایده و بلکه مضری به وجود می‌آید که نه تنها سودی ندارد بلکه مانعی برای کشت سال بعد هم می‌تواند باشد. تربیت دیم‌کاری هم همین گونه است. پدر و مادر فرزندی را به سختی و زحمت به دنیا می‌آورند و شکم او را سیر می‌کنند اما تربیت و شکوفایی او را رها می‌کنند و به فضا و جو محیطی، مدرسه و یا رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی واگذار می‌کنند. در این صورت همه‌ی تربیت و پرورش فرزند به دیگران واگذار شده است و هیچ برنامه‌ای در خانواده برای انوع مختلف رشد و تربیت فرزند وجود ندارد. اگر جو و فضای جامعه و مدرسه خوب و سالم باشد فرزند هم به تبع محیط خوب خواهد شد اما اگر جو ناسالم و فضا غیر اخلاقی باشد و فرزند هم سرگردان در محیط‌های غیر اخلاقی و غیر سازنده باشد طبیعتا فرزند هم ناسالم و نامتعادل رشد می‌کند و به انحراف کشانده می‌شود. گونه‌ی دوم: گلخانه‌ای رویکرد گلخانه‌ای رویکرد مصنوعی و کنترل شده است. کشاورز با ساخت محیط بسته و محدود به کنترل همه شرایط و عناصر دخیل در پرورش بذر می‌پردازد و با مداخله در همه‌ی فرایند کشت و داشت و برداشت، سعی می‌کند با سرعت و کم هزینه به محصول خود برسد و سریع آن را به بازار فروش برساند. روشن است که این روش برای گیاهان کم عمر و کم ریشه و غیر تنومند می‌تواند موثر باشد اما نمی‌تواند درخت تنومند و مستحکم با ریشه را به وجود آورد. تربیت گلخانه‌ای هم با بستن فضاهای مختلف و کنترل صددرصدی به دنبال مراقبت حداکثری از متربی است تا با شرایط و موقعیت‌های ناسالم و افت خیز به طور مطلق مواجه نشود و آن گونه که مربی تشخیص می‌دهد، می‌پسندد و دوست دارد پرورش یابد. از این رو فرزند در محیط خانواده از هرگونه فعالیت اجتماعی، مشارکت مستقل در خرید مایحتاج منزل و مدارس عمومی و دولتی معاف است و همه چیز در محیط منزل برای او فراهم می‌شود تا در رفاه مطلق فقط به درس و مشق بپردازد و اگر ممکن باشد با کمترین سختی بتواند با ماشین شخصی و یا سرویس به مدرسه غیرانتفاعی کوچک و کنترل شده برود و فقط درس بخواند و برای کنکور و شغل باکلاس پردرآمد آمده شود. گونه‌ی سوم: باغبانی رویکرد سوم، رویکرد باغبانی است که حد واسط میان دو رویکرد پیشین است. باغبان، در مزرعه و باغ وسیع و سرباز اما مراقبت شده و حصار کشیده شده به پرورش درختان تنومند و پر محصول اشتغال دارد. او نه فضای باغ را می‌بندد و همه‌ی فرایند پرورش را در اختیار می‌گیرد نه چون دیم‌کار همه فرایند را به طبیعت و جو واگذار می‌کند. بلکه با تهیه مقدمات لازم و حرس شاخ و برگهای اضافی و کندن علف‌های هرز، اجازه می‌دهد تا بذر به صورت طبیعی رشد کند و با مقاومت در برابر شرایط متنوع گرما و سرما، خود به درختی تنومند و پر محصولی تبدیل شود. تربیت باغبان‌گونه هم با فراهم کردن شرایط و محیط مناسب اجازه می‌دهد تا در یک شیب نرم و مناسب، متربی آزادانه طعم سرد و گرم روزگار را بچشد و با آزمون و خطا تحربه‌ی زندگی را در شرایط خوشی و موقعیت‌های بحرانی و سخت به دست آورد. چون هر کدام از این بوته‌ها و کودکان قرار است به درختان تنومند و پر ثمری تبدیل شوند و در موقعیت‌های مختلف قرار گیرند، با انتخاب درست و فعالیت سالم، آینده‌ا‌ی را بسازند. او باید تحت تربیت باغبان، شرایط سخت و موقعیت‌های بحرانی و مرزی را تجربه کند و از قبل شاکله‌ی مناسب و قدرت مواجهه منطقی و سنجیده با آن شرایط و اراده و عزم قوی برای رویارویی با موقعبت‌های پیش‌بینی ناپذیر را فراهم کند در این صورت است که آمادگی لازم برای پذیرش نقش و مسبولیت‌های مهم آینده را پیدا می‌کند. ۹. براساس رویکرد باغبانی، متربی باید در فضای باز باغ، زندگی را تجربه کند، علاوه بر کسب دانش و اطلاعات لازم، با سرد و گرم روزگار مواجه شود، با همنوعان و سایر پدیدها ارتباط برقرار کند، تشخیص وتدبیر صحیح، اراده وعزم قوی، مقاومت وتحمل بالا، تاب‌آوری، انعطاف وپویایی راتمرین کند تا استعدادهای او پرورش یابد وبه کرامت و رشدجامع برسد و آماده پذیرش مسئولیت‌‌های بزرگ اجتماعی راداشته باشد. درعین آزادی وتجربه‌اموزی، باغبان از متربی خود در برابر خطرات خشکی و آتش مراقبت و پاسبانی می‌کند. "قو انفسکم واهلیکم نارا" لذا علاوه برآزادی و تجربه‌آموزی، هدایت ومراقبت شرط دیگر تربیت باغبان‌گونه است. 🔴ادامه دارد ... ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
📌 سه گونه‌ی تربیت (درآمدی بر تربیت اسلامی) بخش سوم: ۱۰. مراقبت دو گونه است: الف: مراقبت بیرونی این نوع از مراقبت و کنترل بر روی متربی توسط عامل دیگری انجام می‌گیرد و همواره با رصد و کنترل، به نصیحت و تشویق و تنبیه می‌پردازد. ب: مراقبت درونی این گونه از مراقبت توسط خود متربی انجام می‌پذیرد بدین گونه که قبل از هر کاری به سنجش انتخابها و تدبیر فعالیت‌ها می‌پردازد و از میان بهترها بهترین و در شرایط اضطرار از میان بدها کمتربد را می‌شناسد و انتخاب می‌کند. مراقبت و کنترل درونی (تقوا) اساس تربیت باغبان‌گونه است هرچند در ابتدای مسیر به مراقبت‌ و کنترل بیرونی باغبان نیاز است تا با هدایت، نصیحت و تذکار و تشویق و تنبیه و الزام، استعداد خود مراقبتی(تقوا) را متربی فعال سازد. ۱۱. بنیاد مهم در تربیت باغبانی و خودمراقبتی، تقویت کرامت نفس و پرورش بزرگواری روح و عزت نفس واعتماد به داشته‌ها است که موجب ساخت شاکله‌ی مستحکم و شخصیت قدرتمند و متعالی می‌شود. هرچقدر کرامت و بزرگی در انسان تقویت شود تمابل او به سمت پلیدی‌ها و پستی‌ها و امور ذلت‌آور کمتر می‌شود و میل او به پذیرش مسئولیت‌‌های اخلاقی و اجتماعی و قبول کارهای بزرگ جهت کمک به همنوعان و اقامه توحید و عدالت در جامعه‌ی بشری بیشتر می‌شود. ۱۲. خلاصه خانواده مسئول اصلی تربیت فرزندان خود ونسل آینده و جامعه هستند و برای انواع و اقسام متنوع رشد وتربیت فرزندان (معنوی، علمی، فنی، هنری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بدنی) و ساخت شخصیت کرامتند وشاکله‌ی بزرگ‌منشانه‌ی آنها می‌بایست برنامه داشته باشد تا ازافتادن خود واهل خانواده در آتش پستی و خواری و ذلت مراقبت کند و زمینه را برای پذیرش مسئولیت‌های بزرگ اجتماعی و ساخت آینده‌‌ی متعالی فراهم کند. ۱۳. ایجاد محیطی سرشار از معنویت و عقلانیت، محبت و اعتماد، سادگی و بی‌آلایشی، نشاط و پویایی در خانواده اصول برنامه تربیتی است و در هر فعالیت و اقدامی می‌بایست این اصول پایه و بنیادین رعایت شود و برای تحقق حداکثری آنها در خانواده تلاش کرد. به طور نمونه: تلقی عامیانه این است که خوشبختی و موفقیت اهل خانواده در گرو تجملات بیشتر و گسترش فناوری‌ها و دستگاه‌های ابزاری به روز است و هر روز سعی می‌کنند بر تجملات و رفاه مادی منزل اضافه کنند، اما باید دانست که اساس منزل و پایداری خانواده بر محبت و سادگی است. هرچقدر سادگی و بی آلایشی (نه خساست و پلشتی) بر منزل حاکم شود و فناوری‌ها و تجملات نقش ثانوی و عارضی پیدا کند، آن منزل به خوشبختی و اهل منزل به موفقیت و رسد جامع نزدیکترند. اصالت تجملات و تکنولوژی‌ (فناوری و ابزارها) موجب خودفراموشی و پوچ‌گرایی می‌شود و انسان خود را نه در ارتباط با دیگران بلکه در نسبت با ابزارها، تکنیک‌ها و فناوری‌ها تعریف و بازجویی می‌کند. ✍سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121
خلاصه‌ و تدوین سخنرانی شب شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ۱۶ آذر ۱۴۰۱ ⏏⏏⏏
📌پرسش و پاسخ پس از نشر مطلب یکی از مخاطبین محترم پرسشی را مطرح کرد و پاسخی عرض شد. متن آن پرسش و پاسخ از این قرار است: 🔴 پرسش: ... اگه درخت آفت زده باشه چی؟! با اون باید در قدم اول چه برخوردی رو تدبیر کنیم؟! 🔴 پاسخ: 🔹باغبان نسبت به درخت آفت زده باغ خود هم حساس است و نسبت به آن هم نقش باغبانی و سازندگی دارد. از این رو چند کار مهم می‌کند: مرحله اول: شناخت ۱. نوع آفت را شناسایی می‌کند؛ ۲. موضع آفت‌زدی را مشخص می‌کند مثلا تلاش می‌کند تا بفهمد آفت متعلق به میوه است یا برگ، شاخه است یا ساقه، تنه است یا ریشه. چون هر کدام از اینها باشد نوع درمان آن متفاوت است. ۳. ریشه و سبب آفت را جستجو می‌کند و تلاش می‌کند بفهمد علت و سبب آفت زدگی نوع آب است یا خاک، بذر است یا کود، گرما است یا سرما، شته است یا کرم و امثال اینها؟ مرحله دوم: مشورت با متخصص پس از آنکه شناخت کافی و لازم را به دست آورد سریعا به تجویز و درمان نمی‌پردازد بلکه با متخصصین و صاحبان دانش و تجربه مشورت می‌کند و از نظرات آنها استفاده می‌کند. مرحله سوم: درمان و مراقبت دلسوزانه پس از رسیدن به یک نظر واحد در تجویز و درمان، با دلسوزی و محبت به درمان تدریجی می‌پردازد و با مراقبت در یک بازه زمانی متناسب روند درمانی را پیگیری و ارزیابی می‌کند. مرحله چهارم: اگر تلاش‌ها ثمر داد خداوند متعال را شکر می‌کند و بر روند درمان تا بهبودی کامل آن را ادامه می‌دهد. اما اگر درمان‌ها و مراقبت‌ها جواب نداد، درخت را از موضع آفت و آسیب قطع می‌کند تا فساد آن به دیگر درختان باغ سرایت نکند. 🔸در تربیت انسان آفت زده هم ابن مراحل به درستی می‌بایست رعایت شود. انسان‌ها نیز یک نوع واحد و آفت‌زدگی آنها هم واحد نیست. بلکه افراد به جهات مختلفی دچار آفت‌زدگی می‌شوند و عمق و درجه آفت نیز در هرکس می‌تواند متفاوت و متمایز باشد. https://eitaa.com/hekmat121