eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
547 عکس
152 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فلسفه اسلامی
💎 برنامه و سفارش آیت الله العظمی به فراگیران حکمت اسلامی از زبان آیت الله غلامرضا شیخنا الاستاذحضرت آیت الله جوادی آملی (مد ظله العالی) فرمود : کسی که بخواهد رشته خود را فلسفه قراردهد خوب است و فلسفه را به این ترتیب بخواند: مرحله اول : ۱. المنطق ۲. الجوهرالنضید مرحله دوم: ۱. بدایةالحکمة ۲. کشف المراد بخش اثبات الصانع مرحله سوم: ۱. نهایة الحکمة ۲. شرح منظومه ۳. شفا مرحله چهارم: ۱. شرح اشارات ۲. شرح حکمة الاشراق قطب الدین شیرازی مرحله پنجم: ۱. جلد ۱و۲ ۲. الهیات شفا مرحله ششم : اسفارجلد ۳ تا ۹ —استاد فیاضی : افزون برهمه این ها یک دوره اسلامی متقن لازم است. 📚 پرنیان اندیشه، ص۴۳و۴۴ (کتاب پرنیان اندیشه مشتمل پرسش ها و پاسخ هایی از استاد فیاضی است). @mt_falsafeh 📚📚📚📚📚📚📚📚📚 https://eitaa.com/joinchat/729677891Cc0cea1ba96
📌فلسفه و نیاز به فیلسوف انقلاب، استاد : 🔹هيچ فنى به اندازه فلسفه به تجزيه و تحليلهاى عقلانى نيازمند نيست و فلسفه نيز با هيچ چيز ديگر- به اندازه اين و سر و كار ندارد- و همين امر موجب شده كه مسايل فلسفه بالطبع داراى يك نوع غموض و اعضال بوده باشد- شديد فلسفه به منطق نيز- از همين جا سرچشمه مى‌گيرد 🔸سر و كار داشتن زياد فلسفه با تجزيه و تحليلهاى عقلانى حكما و بالاخص حكماى جديد اروپا را متوجه اين نكته ساخت كه قبل از ورود در حل و فصل و تجزيه و تحليل معضلات فلسفى بايد انسان و افكار و ادراكات و و عقلانى انسان را مورد بررسى و مطالعه قرار داد تا آنجا كه بعضى يكباره معتقد شدند كه فلسفه خود انسان است. 🔹اين توجه توجه بسيار بجا و بموقعى است و ضمنا اهميت شگرف و عظيم منطق را كه بخشى از اين قسمت است روشن مى‌سازد. 🔸... با آنكه دست يافتن به معماهاى فلسفى منتهاى آرزو و غايت اشتياق غريزى انسان است و موفقيت در اين راه اعماق وجدان و بطون ضمير انسان را خرسند مى‌سازد غموض و پيچيدگى طبيعى مسايل فلسفى از يك طرف و جمود و خشكى آنها- يعنى بر كنار بودن آنها از مداخله عواطف و احساسات و سر و كار داشتن با منطق و تعقل محض از طرف ديگر موجب شده كه فلسفه در نظر غالب اشخاص با يك قيافه عبوس و گرفته‌اى جلوه كند. 🔹ولى ترديدى نيست كه سبك نگارش و طرز تفهيم مطالب عامل مهمى براى آسان كردن يا دشوار ساختن مطالب محسوب مى‌شود. 🛑اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج‌2، ص: ۵ _۶. ایتا https://eitaa.com/hekmat121 بله https://ble.ir/hekmat121
📌امتداد حرکت جوهری در منطق آیت‌الله العظمی جوادی آملی: 🔸تأثير در كليات خمس نمونه اي از تأثير مباحث فلسفي در مسائل منطقي است. 🔹در مباحث هستي شناختي جريانهاي مختلف فلسفي نظير حكمت مشاء و اشراق، و ديدگاههاي متعدد كلامي نظير اشاعره و معتزله و حتي عرفا هر يك، كلام و نظر مختص به خود را دارا هستند، ولكن در حوزه‌ي مباحث منطقي بيشترين گامها را حكماي مشاء برداشته و همه‌ي تعابير و اصطلاحات منطق بر مبناي حكمت مشاء تنظيم يافته است. 🔹ارسطو نخستين بار ابواب منطقي را تنظيم كرد و بوعلي چندين جلد كتاب منطقي تدوين نمود. 🔸شيخ اشراق جز به گوشه اي از مباحث منطقي نپرداخت و صدرالمتألّهين نيز فقط برخي از مباحث منطقي را اصلاح كرد و متكلّمين يا با منطق موافق نبودند و يا كار منطقي نكردند، به همين دليل مباحث منطقي بيشتر متأثر از حكمت مشاء است و در نتيجه كساني كه اشراقي مي انديشند و يا عارفانه مشاهده مي كنند به هنگام عرضه مشهود يا مفهوم خود ناگزير به شيوه‌ي مشايي انديشه‌ي خود را ارائه مي دهند. 🔹 ابزار خوبي براي ارائه‌ي حقيقت است و اين ابزار يك دانش جزيي است و در بسياري از مبادي و اصول موضوعه خود وامدار فلسفه است، و اگر اين علم جزيي خود را بر مباني صحيح فلسفي استوار نسازد، كاربرد آن در ارائه‌ي حقيقت، ضعيف و مخدوش مي شود. 🔸صدرالمتألّهين با آن كه با طرح برخي از مباني فلسفي، بسياري از مبادي منطق را در معرض تغيير و دگرگوني قرار مي دهد خود فرصت پرداختن به نتايج منطقي كارهاي فلسفي ارائه شده را پيدا نمي كند و تنها در برخي موارد با اشاره و به سرعت از كنار آنها مي گذرد. منبع: رحيق مختوم جلد ۹، صفحه 225. https://eitaa.com/hekmat121
📌برساختی بودن عقل و اصول بدیهی آن نزد اخباریان معاصر 🔸پرسش سلام و رحمه الله طاعاتتون قبول.. متوجه این قسمت نشدیم ،میشه با مثالی چیزی یک توضیح بیشتری بفرمایید: "اخباری ها بدیهی بودن بدیهی را به نوع رابطه و اتصال با ساختارهای حاکم بر جامعه و مشروعیت آن ساختارها وابسته می دانند." 🔹 پاسخ سلام و سپاس اگر کسی معتقد شد که اساس و اصول بدیهی عقل، به طور کلی، غربی و شرقی دارد، یونانی و ایمانی دارد و به اصول ثابت، فرامکانی و فرافرهنگی عقل معتقد نباشد، در حقیقت عقل و اصول بدیهی آن را تابع فرهنگ و ساختارهای اجتماعی دانسته است، لذا حقیقت عقل و اصول بدیهی آن را به شرقی و غربی و یا یونانی و ایمانی تقسیم می کند. همچنین برخی از اخباریان معتقدند فقه و قواعد تفسیر متن متعلق به اهل سنت است و چون آنها این قواعد را بیان کرده اند پس ماهیت سنی و غیر شیعی دارد و از حجیت شیعی برخوردار نیست. بر اساس این رأی، قواعد و ضوابط منطق فهم و اصول تفسیر متن از خود حقیقت مستقل و اعتبار معرفت شناختی ندارد و تابع فرهنگ و ساختارهای اجتماعی ملل و نحل / فرق و مذاهب است. برخی از و بسیاری از با منطق و بدیهیات عقلي (مثل اصل علیت، اصل وجود، اصل وحدت و ...) و تمایز نهادن مطلق آن با منطق و عقل ایمانی، همچنین با علم اصول فقه و قواعد تفسیر متن، در مسیر برساختی بودن عقل و بدیهیات حرکت کرده اند. یعنی عقل و ماحصل آن، جامعه و فرهنگ و ساختارهای اجتماعی آن است و از خود هیچگونه حقیقت، اعتبار منطقی و ارزش ذاتی ندارد؛ بلکه کاملا تابع زیربناهای اجتماعی و ساختاری آن است. برخی از این اخباریان هم صراحتا بر این مدعا اذعان و اصرار دارند و در آثار مکتوب و شفاهی خود از اجتماعی و ساختاری بودن عقل و بدیهیات آن سخن می گویند‌، که نتیجه همان تقسیم امور به روبنا و زیربنا است که در فلسفه، جامعه‌شناسی و اقتصاد سیاسی غرب صورتبندی شده است. روبنا، عقل و بدیهیات معرفتی و خروجی های نظری و علمی آن است، زیربنا، هم روابط اقتصادی یا سیاسی و حاکمیتی‌ است. روبناها امور برساختی هستند که از خود اعتبار مستقلی ندارند و همواره تابع زیربناها و زیرساخت‌های تعیّن بخش است. در نگاه برخی از اخباریان معاصر، اعتقاد به استقلال عقل در فهم حقايق و پذیرش امور بدیهی (یعنی امور قطعی، ضروری و بی نیاز از هر منیع اعتبار بخش دیگر) و است چرا که در برابر خداوند متعال، به خدایان دیگری باور می آورد. بنابراین موحد بودن هیچ گونه بدیهی عقل نظری (بدیهیات و اولیات معرفتی) و همچنین هیچ گوته بدیهی عقل عملی (حسن و قبح ذاتی ارزشها، اخلاق و رفتارها) را بر نمی تابد و همه را نفی می کند مگر آنکه مستند به ادله نقلی و دارای اعتبار شرعی باشد. تحقیقا این همان سخن اشاعره است. بر همین اساس برخی از اخباریان معاصر براساس رویکرد برساختی بودن عقل و علم معتقدند: "همه علوم در تمدن اسلامی و حتی علوم و معارف شیعی ذیل و براساس روابط مشرکانه شکل گرفته است" به اعتقاد این جریان بعد از وفات پیامبر اسلام، بر جامعه حاکم شد و براساس روابط قدرت و جریان اراده و فاعلیت آن همه حقايق به حجاب رفت و براساس این روابط، دستگاه شیطانی عقل بر جامعه مسلط شد و تمدن و علوم متناسب با خود را تولید کرد که حقیقت آنها شرک و دوری از ولايت خداست. چرا که نظام مفاهیم آن برپایه عقل و استدلال منطقی و استوار بر بداهت است نه بر محور ولایت اهلبیت. بر این اساس همه علوم موجود در تمدن گذشته مسلمان و نظام مفاهیم آن غیر اسلامی و مشرکانه است چون "مفاهيم را مستقل از امام تعريف مي کنيم. فهم و صحت بطلانش را مستقل از امام تعريف مي کنيم؛ يعني در حوزه معرفت شناسي نمي گوييم فهم صحيح به تبعيت از امام بر مي گردد. در حوزه اخلاق نمي گوييم اخلاق به تبعيت از امام تعريف مي شود. در حوزه حقوق، حق را بر محور امام تعريف نمي کنيم. حوزه دينداري و دين را بر محور امام تعريف نمي کنيم." هرچند به جهت حضور روایات در برخی از علوم، شدت شرک در آن علوم متفاوت است اما این امر موجب استحاله موجود در همه علوم گذشته نمی شود. لذا در همه علوم موجود در تمدن گذشته مسلمين چون برپایه حجیت و استقلال عقل است باطل و شرک آمیز است و باید به تولید منطق جدیدی برای حجیتِ تعريف و استناد مفاهیم و گزاره پرداخت و لاجرم در ذیل این روابط جدید ایمانی و عبودیت جمعی و براساس منطق نوین حجیت، علوم دیگری (اعم از علوم اسلامی، انسانی، ریاضی و طبیعی) ساخته و پرداخته خواهد شد و جهان دیگری را رقم خواهد زد. https://eitaa.com/hekmat121
📌 بگذاریم حقیقت آشکار شود ... 🔸غایت نوشتن در شبکه‌های اجتماعی یا انتقال پیامی صریح و یا تلنگری تنبه‌بخش در قالب یادداشتی کوتاه و رسا است. مهمترین پیام در این فضا، یا و افق‌گشایی است یا از رویه‌های ناصحیح بهمراه نشان دادن بی‌پروای نتایج مخرب آن است. 🔹 رسیدن به این غایت، در گرو نهادینه شدن رواداری در برابر انتقاد و تأمل عمیق در نگاشته‌هاست، که یا صحیح است و نیازمند بازنگری در خود و یا غلط است و محتاج تذکر منصفانه و مؤدبانه به نویسنده. اگر این فرهنگ در فضای عمومی و بخصوص مدعیان فضل و علم و رسانه وجود نداشته باشد چندان نباید به واکنش‌های منطقی و اخلاقی و آشکار شدن حقیقت امیدوار بود. بلکه می‌بایست منتظر مستوری و به خفارفتن حقیقت بود و شاهد آشکار شدن نفاق و توهین و تخریب و تمسخر و تهدید بود. 🔸 متاسفانه از این بدتر اینکه کسانی که بیشتر از نسبيت‌گرایی در اندیشه و تفاهم و گفتگو و رواداری و فعالیت جمعی سخن می‌گویند بیشتر از دیگران به تضاد و تمسخر و برچسب‌زدن اشتغال دارند و باب مقابله و مجادله را می‌گشایند و البته وقتی که به هدف خود رسیدند چهره اخلاقی و موعظه‌گرانه به خود می‌گیرند و خود را بی‌طرف نشان می‌دهند. 🔹 اگر در فضای فکری و موضوعات علمی فرهنگ آزاداندیشی، انتقاد کردن منصفانه و نقد پذیری عاقلانه بر جامعه‌ای حکم‌فرما شود و نفاق و اغوا و لاپوشانی به اسم‌های واهی همچون وحدت و جبهه‌سازی و ... کنار گذاشته شود حقیقت آشکار می‌شود و ظرفیت‌های هر جریان فکری نشان داده می‌شود. 🔸 اما متاسفانه امروزه، اجازه‌ی نقد اندیشه‌ها و جریان شناسی فکری جریان‌های مدعی را نمی‌دهند و چراکه اگر باب‌دل برخی از رسانه‌‌به‌دست‌های اقلیت و یا ... نباشد با اغواگری و تهاجم چندسویه‌ی تخریبی، تهدیدی، تمسخری و ... ، صاحبان سخن و اندیشه را به سکوت و سکون وادار می‌کنند و آنها را متهم به وحدت شکنی، مخالفت با جبهه‌سازی و ضدیت با کار دبیرخانه‌ای می‌کنند. 🔹 عرصه‌ی فکر و اندیشه عرصه‌ی حقیقت است و واقعیت، دلیل است و برهان، نقد است و انتقاد، نوآوری است و خلاقیت، تبارشناسی است و جریان شناسی. نه عرصه‌ی قرارداد اجتماعی و تفاهم صوری، جبهه‌سازی تصنعی و دبیرخانه‌های نفتی، تقیه و لاپوشانی. وحدت و قرارداد و جبهه‌سازی و تفاهم متعلق به است که همگان باید تحت امامت الهی جامعه و در چارچوب اندیشه و دستگاه فکري او اقدام و عمل کنند. اما در و علم باید گذاشت آشکار شود، ظرفیت‌ها نشان داده شود، شباهت‌ها و تمایزها بر ملا گردد، بنیان‌های فلسفی و ریشه‌های تاریخی اندیشه‌ها و تبار فکرها مشخص شود. تا زمینه‌ی انتخاب و قدرت گزینش برای مخاطبان حقیقی و حقوقی فراهم شود. تا گفتگوی عقلانی و سنجش انتقادی و اصلاحی ممکن شود. اگر چنین نشود، حقیقت مستور می‌گردد و فضا غبارآلود می‌شود هر کس می‌تواند ادعایی کند بدون دلیل، همراهی کند بدون باور، همنشینی کند بدون ثمر. 🔸جبهه‌سازی در مقام فکر و وحدت حقیقی در میدان اندیشه بر کشف واقعیت و شناخت حقیقت استوار است. چرا که ذهن‌ها و قلب‌ها فقط بر مدار حق و حقیقت به هم متصل می‌شوند و اگر چنین اتصال و همبستگی‌ای بوجود آید، مستحکم، پایدار و پویا خواهد بود. لکن با قرارداد اجتماعی و تفاهم صوری و مستوری حقیقت نمی‌توان فکرها و دلها را به هم نزدیک کرد. اگر جبهه‌ای هم با قرارداد و تفاهم صوری ساخته شود بسیار شکننده، لرزان و ناپایدار خواهد بود و پس از دفع خصم و به قدرت‌رسیدن در اجتماع، زمینه‌ی سهم‌خواهی‌ها فراهم و اختلافات فکری و فلسفی، آرمانی و ارزشی آشکار می‌شود. 🔹هیچ اندیشه‌ای و هیچ جریانی بی‌نیاز از بحث و گفتگو، نقد و مباحثه نیست اما داشتن و برهان و سنجش درونی اندیشه‌ها از حیث استقامت دلیل و انسجام سخن پیش‌نیاز آزاداندیشی و تفکر انتقادی است، اما علاوه بر آن، اتخاذ نگرش تاریخی به فکر، تبارشناسی اندیشه و فکری (بر بنیادهای صحیح) یکی از لوازم فهم و تفکر انتقادی است. چرا که هیچ فکری در خلأ به وجود نمی‌آید و هر فکر و اندیشه‌ای ریشه در تاریخ و فرهنگ داخلی و خارجی دارد. هیچ کس نمی‌تواند ادعای تأسیس و خلق از عدم داشته باشد. از این رو، تاریخ و تبارشناسی اندیشه‌ها امری لازم و ضروری است تا هم ریشه‌ها شناخته شود و هم به آثار و نتایج ممکن آنها پی‌برده شود. چرا که تاریخ آزمایشگاه علوم انسانی است. رد هر اندیشه و جریانی را می‌توان در تاریخ پیدا کرد و از امکان‌ها و ظرفیت، نتایج و آثار فکری و فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مطلع شد و وضعیت امروز را به تحلیل نشست و پیامدهای آینده را پیش‌بینی کرد. 🔸 بگذاریم و بگذارید و بگذارند در میدان فکر و علم، آشکار شود ... ✍ سید مهدی موسوی https://eitaa.com/hekmat121/1104
بسمه تعالی 📌معرفت‌شناسی 🔹فصل اول: ضرورت معرفت‌شناسی و منطق ✍سید مهدی موسوی ۱. انسان موجودی دارای نیازهای متنوع (معنوی و مادی) است و همواره در حال تلاش و حرکت برای پاسخ‌گویی متناسب به نیازهای خود است که در واقع مطلوب او‌ واقع می‌شود. ۲. با توجه به کثرت و تنوع حیات طبیعی و زندگی اجتماعی، مطلوب‌های مختلف و راه‌های متنوعی برای پاسخ به نیازها وجود دارد که برخی از آنها متناسب با حیات و نیاز حقیقی انسان است و او را به پاسخ صحیح می‌رساند و برخی در واقع متناسب نیست و او را به پاسخ صحیح نمی‌رساند، البته در مورد درستی پاسخ نیز برخی کمتر و برخی بیشتر انسان را یاری می‌رساند. ۳. چون انسان به سرنوشت خود علاقمند است نمی‌تواند در برابر گزینه‌ها و پاسخ‌های متکثر پیش‌رو بی‌اعتنا باشد. زیرا برخی از راه‌ها و پاسخ‌ها به ناکجا آباد و دور شدن از راه درست می‌کشاند. لذا می‌طلبد که هر انسانی قبل از هر حرکت و انتخابی اول راه درست و بهتر را بشناسد و سپس براساس آن برنامه‌ریزی کند. بخصوص اگر به مسایل بنیادین و مسیر کلی زندگی و سعادت انسان مرتبط باشد. ۴. لذا در این طریق به حقیقت‌جویی و پی‌جویی راه درست و ابزار بهینه روی می‌آورد و بدین جهت، هم می‌اندیشد و هم از تجارب و دانش دیگران کمک می‌گیرد تا بتواند درست‌ترین‌ها و بهترین‌ها را انتخاب کند. بخصوص در امور کلان و عمده که به اصل زندگی و سعادت انسان مرتبط است نمی‌توان بدون فکر و بهره گیری از دانش و تجربه‌ها و صرفا بر اساس آزمون و خطای شخصی اقدام کرد چون، عمر محدود است و احتمال خطر و انحراف جبران ناپذیر در این امور بسیار زیاد است. ۵. اندیشه‌های خود و پیشنهادات دیگران نیز می‌تواند متفاوت و متکثر باشد و هر کدام طریقی را پیشنهاد دهد که قطعا برخی درست و بهتر و برخی هم نادرست و خطا بردار است. در زندگی خود بارها و بارها آراء و اندیشه‌هایی را تجربه کرده‌ایم که ابتدا زیبا و درست به نظر می‌آمدند و لذت و شادی هم داشتند اما بعدها به خطا و نادرستی و بی‌اعتباری آنها پی برده‌ایم. ۶. با شک و تردید، حیرت و ضلالت (نبود معرفت معتبر) نمی‌توان حرکت صحیح داشت بلکه یقین و اطمینان در معرفت، شرط انتخاب و حرکت موفق و مسئولانه است تا براساس آن اعتقادات و بنیان‌های زندگی پی‌ریزی و طراحی شود و مبنایی برای انتخاب صحیح الگوی زندگی و کنش‌گری ناظر به سعادت و مطلوبیت باشد. ۷. اساس یقین و اطمینان، بهره‌مندی از و به کارگیری صحیح آن در عرصه‌های مختلف زندگی است. بدون بهره‌گیری از عقل، امکان دست‌یابی به یقین و اطمینان به هیچ دانش و پیشنهادی نیست. عقل بشری نیز همواره در معرض خطاهای عارضی در تفسیر وقایع و ارایه‌ی طرح‌واره‌های زندگی و عمل است که بخش اعظم آن معلول ۱. نوع ورودی‌های ذهن و ۲. الگوی چینش ذهنی آنها است. ۸. دانش معرفت شناسی عهده‌دار تبیین عقلانی ماهیت و (معرفت معتبر) و بازشناسی آن از باورها و آگاهی‌های نامعتبر و همچنین تحقیق در ابزارها و راه‌های رسیدن به یقین و اطمینان و اعتبارسنجی آن ابزارها و راه‌ها است تا از این طریق مشخص شود که دانش‌ها و داده‌های ذهنی ریشه در کجا دارند و از چه اعتباری برخوردارند. ۹. پس از معرفت شناسی نوبت دانش است که به بیان قواعد عام تفکر و اندیشه می‌پردازد و با بیان انواع تصورات و تصدیقات، و انواع تعریفات و استدلال‌ها مانع افتادن انسان عاقل در خطا و زمینه‌ساز ارائه تعریف صحیح از تصورات و اقامه‌ی استدلال درست برای اثبات حقایق می‌شود. ۱۰. دست‌یابی به دانش‌های معرفت‌شناسی و منطق هم ضروری و هم ممکن است و نمی‌توان در بودن آنها تردید کرد چرا که خود این تردید محصول فهم و استفاده از عناصری چون اعتبار، صدق، واقع، حقیقت، خطا و امثال اینهاست که معناداری آنها در معرفت‌شناسی ممکن است. 🛑ادامه دارد ... ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 ذات طلبگی و دانشجویی 🔹حیات علم و قوام دانشجویی و طلبگی به «نقد» است. اگر طلبه و یا دانشجویی هیچ نقدی به جریان‌ها و گروه‌های مختلف نداشت و در حاشیه کتابها تعلیقه انتقادی نزد، خروج از ذات طلبگی و دانشجویی و ورود به میدان تقلید و ارادت است. 🔸 اگر طلبه یا دانشجویی، زمینه‌هایی دستیابی به قدرت و قوت عقلانیت انتقادی را در خود فراهم نکرد و نتوانست به کتابها و جریانهای مختلف اشکال وارد کند و افق‌های جدید در معرفت و علم را بگشاید نشانه این است که درست درس نخوانده و مطالعه زیادی نداشته است و نتوانسته است به حقیقت راه پیدا کند. 🔹البته چنانکه بارها گفته شد، نقد و انتقاد نیاز به تحصیل عمیق در یک رشته و تلمذ در محضر استادان فن و انبوه خوانی در همان رشته و موضوع است که باید بر سه اصل ، و استوار باشد. ✍ سید مهدی موسوی ۲۴ مهر ۱۴۰۳ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2136
هویت جهانی مقاومت در عقلانیت انقلاب اسلامی _01.mp3
11.66M
📌 هویت جهانی مقاومت در عقلانیت انقلاب اسلامی 🎙حجةالاسلام دکتر سید مهدی موسوی همایش روایان مقاومت تهران: مدرسه آیت الله مجتهدی پنج‌شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ مباحث: ۱. مقاومت به مثابه نظریه اجتماعی ۲. مقاومت به مثابه راهبرد کلان ۳. هویت جهانی مقاومت ۴. ابعاد جهانی نظریه مقاومت ۵. اثبات جهانی بودن مقاومت از طریق «منطقی بودن» و «عقلانی بودن» مقاومت ۶. اثبات جهانی بودن مقاومت از طریق «وجدان انسانی» و «ارزش اخلاقی» مقاومت ۷. مهارتها و راهبردهای روایت جهانی مقاومت •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2205
📌 ضرورت جریان شناسی انتقادی برای کنش‌گران انقلابی ⏹ بخش چهارم: ملاک و میزان جریان‌شناسی 🔹 اما متاسفانه این فرهنگ به تدریج تضعیف شد و شخصیت محوری بر بخشی از فضای فکری و اجتماعی شیعیان نیز حاکم شده است همچنان که استاد شهید آیت الله مطهری فرمودند: ✔️تفاوت شیعه شعاری با شیعه حقیقی «شیعه بسیاری از صحابه پیغمبر را- که از شخصیتها و اکابر و معاریف به شمار می‌روند- مورد قرار می‌دهد و اهل سنت، درست در نقطه مقابل شیعه از این جهت قرار گرفته‌اند؛ به هرکس که نام «صحابی» دارد با خوش‌بینی افراطی عجیبی می‌نگرند، می‌گویند: صحابه پیغمبر همه عادل و درستکار بوده‌اند. بنای تشیع بر و و و مو را از ماست کشیدن است، و بنای تسنن بر حمل به صحت و توجیه و «ان شاء الله گربه بوده است». در این عصر و زمان که ما هستیم کافی است که هرکس بگوید علی خلیفه بلافصل پیغمبر است، ما او را شیعه بدانیم و چیز دیگری از او توقع نداشته باشیم، او دارای هر روح و هر نوع طرز تفکری که هست باشد!. ولی اگر به صدر اسلام برگردیم به یک روحیه خاصی برمی‌خوریم که آن روحیه، است و تنها آن روحیه‌ها بودند که می‌توانستند وصیت پیغمبر را در مورد علی صددرصد بپذیرند و دچار تردید و تزلزل نشوند. نقطه مقابل آن روحیه و آن طرز تفکر یک روحیه و طرز تفکر دیگری بوده است که وصیتهای پیغمبر اکرم را با همه ایمان کامل به آن حضرت، با نوعی و و نادیده می‌گرفتند. و در حقیقت این از اینجا به وجود آمد که یک دسته- که البته اکثریت بودند- فقط را می‌نگریستند و دیدشان آنقدر تیزبین نبود و عمق نداشت که باطن و حقیقت هر واقعه‌ای را نیز ببینند؛ ظاهر را می‌دیدند و در همه جا می‌کردند، می‌گفتند: «عده‌ای از بزرگان صحابه و پیرمردها و سابقه دارهای اسلام راهی را رفته‌اند و نمی‌توان گفت اشتباه کرده‌اند.» اما دسته دیگر- که اقلیت بودند- در همان هنگام می‌گفتند: «شخصیتها تا آن وقت پیش ما احترام دارند که به حقیقت احترام بگزارند اما آنجا که می‌بینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال می‌شود، دیگر احترامی ندارند؛ ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیتها.» تشیع با این به وجود آمده است. ما وقتی در تاریخ اسلام به سراغ سلمان فارسی و ابوذر غِفاری و مقداد کنْدی و عمار یاسر و امثال آنان می‌رویم و می‌خواهیم ببینیم چه چیز آنها را وادار کرد که دور علی را بگیرند و اکثریت را رها کنند، می‌بینیم آنها مردمی بودند و اصول‌شناس، هم دین‌دار و هم دین‌شناس. می‌گفتند: «ما نباید درک و فکر خویش را به دست دیگران بسپریم و وقتی آنها اشتباه کردند ما نیز اشتباه کنیم. و در حقیقت روح آنان روحی بود که اصول و حقایق بر آن حکومت می‌کرد نه اشخاص و شخصیتها.» ... یعنی باید حق‌شناس و باطل‌شناس باشی نه اشخاص و شخصیت‌شناس؛ افراد را (خواه شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای کوچک) با حق مقایسه کنی، اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری و الّا نه. این، حرف نیست که آیا طلحه و زبیر و عایشه ممکن است بر باطل باشند؟ در اینجا علی علیه السلام حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیع نیز جز این چیزی نیست. و در حقیقت فرقه شیعه مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است نه به افراد و اشخاص. قهراً شیعیان اولیه مردمی منتقد و بت شکن بار آمدند. علی بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان، در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار. اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و بزرگان اشتباه نمی‌کنند و ما راه آنان را می‌رویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمی‌کند حقیقت است؛ باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند. از اینجا معلوم می‌شود چقدر فراوانند افرادی که شعار تشیع است و اما روح تشیع نیست.»(جاذبه و دافعه، ص ۱۱۶ - ۱۲۰) بنابراین اگر ملاک‌های صحیح شناخت حق و باطل مشخص نشود و معیار بینش‌ها و کنش‌های اهل جامعه نشود به ده‌ها و و ، اشخاص جایگزین حق و منطق می‌شوند و جامعه را به سمت تضعیف عقل و غلبه‌ی احساسات افراطی سوق می‌دهد لذا صرفا حب وبغض‌های شخصی ملاک معرفت و شناخت می‌شود و بالطبع «تقدیس» و «تخریب» غایت منبرها، جریان‌شناسی‌ها، گفت‌وگوها ومناظرات رسانه‌ای می‌شود. نتیجه طبیعی این جریان نیز تغییر مرجعیت علمی واجتماعی در جامعه خواهد شد.‌ یعنی به تدریج، جریان اصیل فکر و اندیشه‌ورزی که براساس عقل و‌حق تحولی را جامعه به وجود آورده است کنار گذاشته می‌شود و جریانهای دیگر مرجعیت یافته وبر جامعه استیلا می‌یابند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2217