eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.5هزار دنبال‌کننده
649 عکس
169 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 جوان سرمایه است، اعتراض کنیم❗️ بزرگترین سرمایه برای هر کشور جان و عمر جوانان آن کشور است که باید به چنگ و دندان از آن مراقبت و بهره‌برداری کرد. همه‌ی ما نسبت به این سرمایه‌ی بزرگ اجتماعی مسئولیت اجتماعی داریم و باید جلوی هرگونه اتلاف این سرمایه‌ی بی‌بدیل را گرفت؟ چرا ما به راحتی از کنار در حوادث مختلف رد می‌شویم؟ چرا اتلاف عمر جوانان و از بین رفتن استعدادهای آنها را جدی نمی‌گیریم و هیچ مطالبه‌ و برنامه‌ای برای حفاظت از این سرمایه‌های عظیم نداریم؟ چرا به قصورها و تقصیرهای افراد در پدیده‌ی و یا اتلاف عمر و استعداد جوانان اعتراض جدی، واقعی و اصلاح‌جویانه نمی‌کنیم؟ اعتراض حکیمانه و مطالبه‌گری صادقانه کوچکترین حد از مسئولیت انسانی و اجتماعی و شرعی تک تک افراد جامعه‌ای است که به پیشرفت و عزت خود می‌اندیشند. https://eitaa.com/hekmat121
📌بی‌ارزشی وقت در مراکز درمانی 🔹یکی از مشکلات اساسی در فرهنگ عمومی ما ایرانیان، بی‌ارزشی وقت و قدرنشناسی از زمان و عمر است. به راحتی وقت‌ها را هدر می‌دهیم و کمتر برای سرمایه‌سوزی ناراحت هستیم. 🔸از جمله افراد و مراکزی که هیچ ارزشی برای وقت مردم قایل نیستند بسیاری از پزشکان و مدیران و کارپردازان مراکز درمانی است. در اغلب اوقات برای یک وقت گرفتن تلفنی باید چند ساعت پشت خط تلفن باشی تا شاید جواب دهند و از این بدتر این است که گاه باید ۲ تا ۵ ساعت به جهت آمدن پزشک و رسیدن در نوبت معطل باشی. حتی ممکن است بعد از چند ساعت معطلی، بگویند پزشک نمی‌آید یا سیستم خراب است. 🔹چاره‌ای هم نیست، چون متاسفانه در برابر این سرمایه سوزی و بی‌توجهی به وقت و عمر بیماران و همراهان، هیچ کس پاسخگو نیست و اگر کسی هم به پزشک و کارپرداز اعتراض کند با واکنشی بسیار بی‌ادبانه و تحقیرآمیز مواجه می‌شود. 🔸چندی پیش، وقتی به یک پزشک فوق تخصص خون در بیمارستان شهید بهشتی شهر قم بابت ۳ساعت تأخیر اعتراض شد در پاسخ، بیمارستان را با نانوایی سنگکی مقایسه کرد و گفت: «مردمی که چند ساعت در صف نون خاش‌خاشی می‌ایستند باید چند ساعت جلوی اتاق و مطلب من معطل باشند.» پزشک دیگری در بیمارستان متعلق به یک نهاد نظامی با بی‌خیالی تمام به سر کارنیامد و به بیمارانی را که ۲۴ساعت گرسنگی را تحمل کرده اند که آندوسکوپی بشوند گفته شد، بعداً به خانم پزشک مراجعه کنند تا نوبت دیگری بدهد. 🔹کارپرداز هم معطلی افراد را به گردن خرابی سیستم و تاخیر پزشک و اتاق جراحی و هزار بهانه‌ی دیگر می‌اندازند. 🔸مسوولان بیمارستانها و درمانگاه‌ها هم طلبکارانه پاسخ می‌دهند و آخرش هم با گستاخانه شبیه رئیس درمانگاه قرآن و عترت قم می‌گویند: «بروید دانشگاه علوم پزشکی شکایت کنید.» 🔹 باید به این بی‌مسئولیتی‌ها و بی‌عدالتی‌ها اعتراض کرد و به راحتی از کنار وقت و عمر گذر نکنیم. چرا که سرمایه‌ای بالاتر از وقت و عمر نداریم و بهره‌مندی از همه‌ی سرمایه‌های دیگر در گرو، ارزش و احترام به وقت و عمر است. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ✅ https://eitaa.com/hekmat121
📌 ضرورت جریان شناسی انتقادی برای کنش‌گران انقلابی ⏹ بخش چهارم: ملاک و میزان جریان‌شناسی 🔹 اما متاسفانه این فرهنگ به تدریج تضعیف شد و شخصیت محوری بر بخشی از فضای فکری و اجتماعی شیعیان نیز حاکم شده است همچنان که استاد شهید آیت الله مطهری فرمودند: ✔️تفاوت شیعه شعاری با شیعه حقیقی «شیعه بسیاری از صحابه پیغمبر را- که از شخصیتها و اکابر و معاریف به شمار می‌روند- مورد قرار می‌دهد و اهل سنت، درست در نقطه مقابل شیعه از این جهت قرار گرفته‌اند؛ به هرکس که نام «صحابی» دارد با خوش‌بینی افراطی عجیبی می‌نگرند، می‌گویند: صحابه پیغمبر همه عادل و درستکار بوده‌اند. بنای تشیع بر و و و مو را از ماست کشیدن است، و بنای تسنن بر حمل به صحت و توجیه و «ان شاء الله گربه بوده است». در این عصر و زمان که ما هستیم کافی است که هرکس بگوید علی خلیفه بلافصل پیغمبر است، ما او را شیعه بدانیم و چیز دیگری از او توقع نداشته باشیم، او دارای هر روح و هر نوع طرز تفکری که هست باشد!. ولی اگر به صدر اسلام برگردیم به یک روحیه خاصی برمی‌خوریم که آن روحیه، است و تنها آن روحیه‌ها بودند که می‌توانستند وصیت پیغمبر را در مورد علی صددرصد بپذیرند و دچار تردید و تزلزل نشوند. نقطه مقابل آن روحیه و آن طرز تفکر یک روحیه و طرز تفکر دیگری بوده است که وصیتهای پیغمبر اکرم را با همه ایمان کامل به آن حضرت، با نوعی و و نادیده می‌گرفتند. و در حقیقت این از اینجا به وجود آمد که یک دسته- که البته اکثریت بودند- فقط را می‌نگریستند و دیدشان آنقدر تیزبین نبود و عمق نداشت که باطن و حقیقت هر واقعه‌ای را نیز ببینند؛ ظاهر را می‌دیدند و در همه جا می‌کردند، می‌گفتند: «عده‌ای از بزرگان صحابه و پیرمردها و سابقه دارهای اسلام راهی را رفته‌اند و نمی‌توان گفت اشتباه کرده‌اند.» اما دسته دیگر- که اقلیت بودند- در همان هنگام می‌گفتند: «شخصیتها تا آن وقت پیش ما احترام دارند که به حقیقت احترام بگزارند اما آنجا که می‌بینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال می‌شود، دیگر احترامی ندارند؛ ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیتها.» تشیع با این به وجود آمده است. ما وقتی در تاریخ اسلام به سراغ سلمان فارسی و ابوذر غِفاری و مقداد کنْدی و عمار یاسر و امثال آنان می‌رویم و می‌خواهیم ببینیم چه چیز آنها را وادار کرد که دور علی را بگیرند و اکثریت را رها کنند، می‌بینیم آنها مردمی بودند و اصول‌شناس، هم دین‌دار و هم دین‌شناس. می‌گفتند: «ما نباید درک و فکر خویش را به دست دیگران بسپریم و وقتی آنها اشتباه کردند ما نیز اشتباه کنیم. و در حقیقت روح آنان روحی بود که اصول و حقایق بر آن حکومت می‌کرد نه اشخاص و شخصیتها.» ... یعنی باید حق‌شناس و باطل‌شناس باشی نه اشخاص و شخصیت‌شناس؛ افراد را (خواه شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای کوچک) با حق مقایسه کنی، اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری و الّا نه. این، حرف نیست که آیا طلحه و زبیر و عایشه ممکن است بر باطل باشند؟ در اینجا علی علیه السلام حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیع نیز جز این چیزی نیست. و در حقیقت فرقه شیعه مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است نه به افراد و اشخاص. قهراً شیعیان اولیه مردمی منتقد و بت شکن بار آمدند. علی بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان، در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار. اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و بزرگان اشتباه نمی‌کنند و ما راه آنان را می‌رویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمی‌کند حقیقت است؛ باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند. از اینجا معلوم می‌شود چقدر فراوانند افرادی که شعار تشیع است و اما روح تشیع نیست.»(جاذبه و دافعه، ص ۱۱۶ - ۱۲۰) بنابراین اگر ملاک‌های صحیح شناخت حق و باطل مشخص نشود و معیار بینش‌ها و کنش‌های اهل جامعه نشود به ده‌ها و و ، اشخاص جایگزین حق و منطق می‌شوند و جامعه را به سمت تضعیف عقل و غلبه‌ی احساسات افراطی سوق می‌دهد لذا صرفا حب وبغض‌های شخصی ملاک معرفت و شناخت می‌شود و بالطبع «تقدیس» و «تخریب» غایت منبرها، جریان‌شناسی‌ها، گفت‌وگوها ومناظرات رسانه‌ای می‌شود. نتیجه طبیعی این جریان نیز تغییر مرجعیت علمی واجتماعی در جامعه خواهد شد.‌ یعنی به تدریج، جریان اصیل فکر و اندیشه‌ورزی که براساس عقل و‌حق تحولی را جامعه به وجود آورده است کنار گذاشته می‌شود و جریانهای دیگر مرجعیت یافته وبر جامعه استیلا می‌یابند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2217