📌 نظام تمایلات در حکمت متعالیه
بخش دوم
🔹در حکمت متعالیه مبرهن است که انسان بواسطه #حرکت_جوهری هم در مسیر حرکت اشتدادی و تکاملی قرار دارد و هم در بی راهه حرکت انحطاطی و سقوط.
🔸 همچنین مبرهن است که انسان موجود #مختار و فاعل بالقصد است وبا #اراده و آزادی یکی از این دو طریق را انتخاب می کند و خود را می سازد.
🔹 اراده و خواست انسان تابع نیازها، بینشها و گرایشهای اوست. انسان به میزان بهره گیری از معرفت و اگاهی و به واسطه قوت گرایش ها و نوع تمایلات از اراده قوی و یا ضعیف برخوردار است. اراده قوی به پیشرو بودن انسان می انجامد و اراده ضعیف موجب پیرو بودن و تابع دیگران بودن می شود.
🔸به طور طبیعی و به نحو مقبول، معرفت و آگاهی مقدمه محبت و اشتیاق و یا تنفر و انزجار است و نوع و میزان معرفت و آگاهی تعیّن بخش نوع و میزان محبت و اشتیاق و یا تنفر و انزجار است. در واقع درک کلی و شناخت عقلانی انسان نسبت به نیاز و مطلوب در متن طبیعت و واقع است که زمینه شوق و حرکت صحیح و پیشرو را ایجاد می کند و موجب استقلال در فکر و شخصیت می شود و به #عمل_متعالی می انجامد. استاد #شهید_مطهری از از این نوع رفتار و کنش انسانی به #فعالیت_های_تدبیری در مقابل #فعالیت_های_التذاذی یاد می کند.
🔹اما روشن است که همه افراد انسانی براساس #عقل و #تدابير عقلانی حرکت و فعالیت نمی کنند یعنی تحلیل عقلانی از نیازها، مطلوبها راه رسيدن به مطلوب ندارند و حتی اصلا تمایلی به کار عقلانی و شناختی عمیق هم ندارد. بلکه براساس #لذت و ادراک سطحی و جزئی به فعالیت می پردازند و بر همین اساس نیازها و مطلوبهای خود را ترسیم می کنند. اراده و انتخاب این افراد تابع لذتها و درک التذاذی و جزئی از نیازها و مطلوبهاست.
🔸بنابراین تحریک و برانگیختن این افراد همیشه متوقف و محصور به تقدم دانش و آگاهی های مستدل و اقناع کننده نیست، بلکه اراده بسیاری از این افراد، تحت تأثير ادراک جزئی و التذادی و عوامل نفسانی و شرایط محیطی همچون قدرت جمعی و یا تبلیغات رسانه ای است. این افراد بر اساس #قوه_وهم (عقل معطوف به جزییات) و #قوای_شوقیه فعال می شوند و صور ذهنی متناسبی را ایجاد می کنند که موجب اشتیاق و برانگیختن آنها شود، انگیزشی که لزوما محصول شناخت کلی و آگاهی مستدل و برهانی از نیازها و مطلوبها نیست بلکه نتیجه تصورات وهمی و تخیلات ذهنی جذّاب و متناسب با لذتهای آنهاست. بسیاری از این افراد حتی به سمت ساخت معرفت متناسب با لذت برای توجیه همین اشتیاق و انگیزش نیز اقدام می کنند تا آن را خوب و زیبا جلوه دهند.
🔸 #تسویل_نفس یکی از ویژگی های نفس آدمي است که کار آن ساخت صورت های ذهنی مطابق با نیاز و شوق درونی است که لزوما واقع نما و حکایتگر حقیقت نیستند بلکه بیشتر برای اقناع خود و توجیه گری اشتیاق و عمل برآمده از آن نزد دیگران است.
🔹 بنابراین مقصود فلاسفه از تقدم معرفت و آگاهی بر شوق و عمل، دانش و معرفت های استدلالی و منطقی نیست، بلکه مقصود ایشان، تقدم #صورتهای_ذهنی و ادراک اولیه از نیازها و مطلوبها و راه ارضای نیازها و وصول به مطلوبهاست که رسيدن به آن را لذت آور و دارای منفعت می داند و آن را پاسخی مناسبی به نیاز و طلب خود می داند. چون اگر صورت و شناخت اولیه ای از امری نباشد، اصلا شوقی ایجاد نمی شود و حرکتی واقع نمی گردد. اين صورت ذهنی یا محصول عقل کل نگر است و یا محصول قوه واهمه (به تعبیر ملاصدرا، عقل معطوف به جزئیات).
🔸مطلب دیگر اینکه، علم و ادراک در قالب صورتهای ذهنی شرط لازم برای شوق و عمل است اما شرط کافی نیست. فلاسفه و حکمای مسلمان تصریح کرده اند که صورت ذهنی فقط شوق اولیه را ایجاد می کند اما تحریک و انجام فعل متوقف بر #شوق_مؤکد است. شوق مؤکد صرفا نتیجه علم و صورت ذهنی نیست بلکه #عوامل_غیر_معرفتی و سائق های محیطی در تبدیل شوق عادی به شوق مؤکد تأثير گذار است.
به طور مثال #این_سینا در کتاب اشارات و تنبیهات از نقش #نغمه و آهنگ ملائم در وعظ و بیداری عارف سخن می گوید.
همچنین #امام_خمینی به نقل از استادشان حکیم متأله #آیت_الله_شاه_آبادی به نقش برخی از #موسیقی ها در تضعیف اراده و سستی در عمل اشاره می کند.
موسیقی فقط یک نمونه از عوامل تاثیرگذار در شکل گیری #شوق_مؤکد و برانگیختن و تحریک انسان است. در انسان شناسی متعالیه مبرهن است که هر عامل هنری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی می تواند چنین نقشی را در تحکیم فکر و تحریک قوای شوقیه و اراده داشته باشد.
🔹از منظر حکیمان متعالیه و بخصوص صدرالمتألهين شیرازی، عمل انسان بیش از علم و دانش، محصول #توجه_نفس است.
در مطلب بعد در باره نقش #توجه_نفس در اراده و عمل گزارشی عرض خواهد شد. ان شاءالله
ادامه دارد...
#نظام_تمایلات
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121
📌هویت محور جنگ ارادهها و جنگ روایتها
🔹دواصطلاح جنگ ارادهها و جنگ روایتها از جمله اصطلاحاتی است که ازرواج آنها درزبان فارسی خیلی نمیگذرد اما به سرعت در فرهنگ عمومی مستقر شدهاند و نگاه جدیدی را به رقابتها و تضادهای اجتماعی در سطح جهانی عرضه کرده است.
🔸 دو واژه #اراده و #روایت به عنوان مضافاليه جنگ قرار گرفته است و به جنگ هویت جدیدی داده است و به تبع این هویت جدید صحنه رقابت وابزار درگیری راهم تغییر داده است. در این صحنه، قدرت نظامی و ابزار سخت و کوبنده، محور جنگ وعامل پیروزی نیست بلکه قدرت نرم وپیامهای معنادار اجتماعی با ابزارهای قدرتمند رسانهای تعیین کنندهی ماهیت جنگ وبسیجکننده انسانهاست.
🔹 هرچند در گذشته نیز #اراده عنصر مهم در کنش انسانی محسوب میشد امابه جهت مرجعیت عقل ودین، اراده تابع ظهورات عقل و دین در جامعه بود لذا محور کنش انسانی راآگاهی و #معرفت معرفي ميکردند واز طریق تولید و تعمیق معرفتهای مستدل وواقعنما ( #حقیقت) به دنبال کنترل ارادهها بودند. دراین سنت فکری، #فضیلت اساس حیات انسانی تلقی میشد. لذا سیاست، رقابتها وجنگهای گذشته، بر حول شبکههای معرفتی مستقر درفرهنگ عمومی، هرچند درحد ادعا بر محور حقیقت وفضیلت شکل میگرفت.
🔸اما با پیدایش مدرنیته، #اراده محوریت یافت و مقدم بر معرفت انگاشته شد و معرفت به #روایت تقلیل یافت. در این گشت نظری و تقدم اراده بر معرفت، هویت همهی پدیدههای انسانی نیز تغییر یافت و بر این اساس #قدرت مفهوم محوري انسانشناسی و علوم انسانی و اجتماعی تلقی شد. همه امور، بر حول محور قدرت باز تعریف شد. در این سنت فکری، معرفت به روایت فروکاسته شد که عاری از واقعیت ناب و نفس الامری است. لذا همهی جنگها و تضادهای اجتماعی بر سر قدرت تفسیر میشود و طرفهای دعوا را یک روایت از قدرت در عرض روایت دیگر معرفی میکنند از این رو، هر دو طرف دعوا و جنگ، عاری از حقیقت و فضیلتند و فقط روایتی از از آنها در مسیر کسب قدرتند. بنابراین به تدریج همهی جنگها به جنگ ارادهها و جنگ روایتها مبدل شدند.
🔹 روایتها شبکهای از آگاهی است که هدف آن ساخت اجتماعي واقعیت و جهان معنایی کنشگران و تحریک ارادههای و یا تضعیف انگیزههای آنان است. از این طریق برخی از امور و وقایع برجسته و پر اهمیت میشود و به مسئله اصلی جامعه مبدل میشود. البته همزمان برخی دیگر، کم اهمیت تلقی شده، از صحنه اجتماع حذف و به محاق برده میشود.
🔸هدف نهایی روایتها، ساخت و تقویت برخی از #هویتهای فرهنگی و اجتماعی و همچنین تخریب سایر هویتهای فرهنگی و اجتماعی است. چرا که هویت محور تقویت انگیزهها و تحریک ارادهها است.
🔹هویت فرهنگی و اجتماعی، شناسنامه و سند هویتی هر فرد در متن جامعه محسوب میشود. افراد از آن کسب کرامت و عزت و جایگاه میکنند و بر اساس آن نقش اجتماعی خود را تعریف و کنشهای خود جهت و نظم میدهند. لذا هویت فرهنگی و اجتماعی، موجب ساخت شخصیت قوی در افراد و ساخت واقعیتهای اجتماعی در جامعه میشود و فرد و جامعه را از بیگانگی و پوچی و گسست نسلی میرهاند و با اتصال نسلها و همبستگی کنشگران، امید و اعتماد در جامعه افزون میشود. لذا لایه حقیقی تمدن را هویت فرهنگی میسازد. به عبارت دیگر، قلب تمدن، هویت فرهنگی و تاریخی است که موجب ساخت شخصیت قوی و اتصال تمدنی میشود.
🔸 بنابراین نقطه مهم در جنگ ارادهها و جنگ روایتها، تمرکز بر هویت فرهنگی و اجتماعی است و کسی پیروز این میدان است که بتواند روایتی قدرتمند (هوشمندانه و هنرمندانه) از هویت فرهنگی و اجتماعی و همچنین عقبهی تاریخی و میراثی خود را ارائه دهد و ضمن #اتصال وجودی، از این هویت و عقبهی تاریخی و میراثی، کسب قدرت و عزت و امید و اعتماد کند. همزمان نیز به تضعیف هوشمندانه و هنرمندانهی هویت جبهه مقابل و نفی اصالتهای معرفتی و تاریخی آن و همچنین اثبات ناکارآمدی آن بپردازد.
🔹 مشکل امروز برخی از نسل جوان و افراد جامعه، #انقطاع از هویتهای فرهنگی و اجتماعی خود و غفلت از عقبهی تاریخی و میراث تمدنی جامعه خود است لذا کمترین اتصال وجودی و معرفتی را با آن برقرار کرده است و در عوض، رسانههای داخلی و امپراتوریهای قدرتمند رسانهای روایتی بدیع، جذاب و دوست داشتنی از غرب و کشورهای غربزده و عقب ماندگی جوامع اسلامی ارائه دادهاند که بسیاری از افراد جامعه آن روایت را باور کردهاند.
🔸 امروزه در مسیر اعتلای ایرانی و حرکت در مسیر #تمدن_سازی ما نیازمند به احیای #هویتهای فرهنگی و اجتماعی خود و اتصال وجودی همه اقشار جامعه با آن هستیم چرا که سازندهی جهان معنایی ما و محور کرامت، عزت وقدرت نرم ما درجنگهای شناختی وسرمایه اصلی ما درحضور تمدنی در مقیاس جهانی است.
#جنگ_ارادهها
#جنگ_روایتها
#هویت_اجتماعی
#تمدن
#قدرت
#اتصال_تمدنی
#امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/830
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۶ از ۵۰
🔸 استاد مطهری تعریف میکند که براساس همین نگاههای دیالکتیکی و برساختگرایانه و ارادهگرایانه، گروهی از افراد دارای تفکر سوسیالیستی در زمان استالین مدعی شدند که براساس منطق دیالکتیک میتوانند علوم جدیدی مانند #ریاضی و #فیزیک سوسیالیستی را تأسیس کنند که متفاوت از ریاضی و فیزیک سرمایهداری باشد و مدتها هم پولهای هنگفت گرفتند و نظام سیاسی را دوشیدند(فلسفه تاریخ، ج۳، ۷۲ -۷۳). البته استاد مطهری تذکر میدهند که کار علمی غیر از کار تبلیغاتی است. آن افراد به جای اینکه کار علمی کنند به کار تبلیغاتی روی آوردند و الا هیچ علمی را تولید نکردند.
🔹استاد مطهری با صراحت و دقت کامل در مقابل این اندیشهی تبلیغاتی ایستادند و براساس منطق و معرفت شناسی واقع گرا، میان ایدئولوژی و علوم دقیقه تفاوت قائل شدند و فرمودند:
«معلوم است که این حرف به این شکل حرف خیلی بیاساسی است. علم دو جنبه دارد: یک جنبه خود علم، یک جنبه استفادهای که بشر از علم میکند. بدون شک در علوم دقیقه (به قول خود اینها) مثلًا ریاضیات، فیزیک، شیمی، علومی که تحت آزمایش دقیق درمیآید، هیچ وقت نمیتواند وضع اجتماعی تأثیری در کیفیت استنباط داشته باشد. مثلًا اگر در یک کشور سرمایه داری و یک کشور سوسیالیستی با یک مرحله از پیشرفتگی علم راجع به علل سرطان مطالعه میشود، چنین نیست که جبراً اینها دو استنباط مختلف در این موضوع پیدا کنند یعنی او طرز تفکر سرمایه داریاش واقعاً به یک نتیجه برسد و آن دیگری طرز تفکر سوسیالیستیاش به نتیجه دیگری برسد. شنیدم در زمان استالین یکی از دانشمندان شوروی یک چنین ادعای پوچی کرد که من براساس منطق دیالکتیک خاصیت چیزی را کشف میکنم (یک مسئله نظری را به این گونه مسائل مرتبط کرد). مدتی استالین را به همین قضیه سرگرم کرد و او را دوشید. بعد از مرگ استالین او را به زندان انداختند و یک آدم شیاد از آب درآمد.
در اینجور مسائل واقعیت هم نشان میدهد که هیچ گاه اینطور نیست. آیا #فیزیک_سرمایه_داری با #فیزیک_سوسیالیستی دوتا فیزیک است؟ همانطور که فلسفه زندگیشان یعنی ایدئولوژیشان دونوع فلسفه زندگی هست آیا فیزیکشان دو نوع فیزیک است؟ ریاضیاتشان دوگونه ریاضیات است؟ دو جور فکر میکنند؟ آنها درباره مسائل ریاضی یک جور فکر میکنند اینها جور دیگری فکر میکنند؟ اینطور نیست. یا در مسائل قضایی دوجور فکر میکنند؟ نه، یک جور فکر میکنند. بله، در طرز استفاده کردن ممکن است مختلف باشند. آنها یک هدف دارند، اینها هدف دیگر. علم برای آنها ابزار است، برای اینها هم ابزار است. همینطور که اگر دو اتومبیلی که یک نوع ساخت داشته باشند یکی را در اختیار رژیم سرمایه داری قرار بدهید آن را وسیله برای هدفهای خودش قرار میدهد و دیگری را در اختیار رژیم سوسیالیستی، یک نفر سوسیالیست برای هدفهای خودش استفاده میکند، علم هم- نه مرحله کشف حقیقت، بلکه آنجا که به ثبوت رسید و مرحله استفاده از آن به عنوان یک ابزار- البته فرق میکند. هرکسی از هر ابزاری برای هدف و مقصد خودش استفاده میکند. ولی کسی هرگز نمیتواند علم را به حسب مقصد خودش عوض کند و تغییر بدهد. علم تغییرپذیر نیست.» (فلسفه تاریخ، ج۳، ص۷۲ - ۷۳).
🔸ازدیگر نتایج فلسفه شدن، نفی جاودانگی اخلاق و ارزشهای اخلاقی و حقوق طبیعی است. مدعیان فلسفه شدن همچون اشاعره، معتقدند که هیچ امر اخلاقی ثابت و فطری و جاودانه نداریم. اما اینان براین نظر هستند که اخلاق و حقوق نسبی است و تابع شرایط اجتماعی و تناسبات روابط قدرت و سیاست (ولایت؟) است.(ر.ک: م.اثار، ج۱۳،ص۷۰۵ -۷۴۰).
«چیزی که در سوسیالیسم مارکس دیده نمیشود اتکاء به حقوق طبیعی است و این از آن جهت است که به ماتریالیسم دیالکتیک متکی است و روی اصول ماتریالیسم دیالکتیک نمیتواند به حقوقی طبیعی و ثابت متکی باشد.»(نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۹۲)
🔸 از آنجا که فهم انسان تفسيري از جهان مبتني بر اراده است و اکتشاف هم تابعی از اراده است، نقش مفهوم #اراده، #قدرت، #سوژه (فاعلیت) در تفکر غربیان و بخصوص جریانات قارهای و چپ بسیار برجسته است و از این نظر، نکات قابل استفاده از آثار استاد شهید مطهری به دست میآمد.
استاد مطهری میگوید: «این دیالکتیک در عین حال یک خصلت آلمانی دارد، خصلت پرتحرک روان آلمانی در آن هست، برای اینکه وقتی که نشان میدهد که تاریخ را اضداد به جلو میبرند در واقع یک نوع دعوت به پرخاشگری است. از این جهت #فلسفه_قدرت به شمار میرود.»(فلسفه تاریخ، ج۲،ص۱۴۲).
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1852