eitaa logo
حکمت و حکایت
533 دنبال‌کننده
308 عکس
903 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جهاد
⚫️ علیه السلام و آرزوی (بسیار زیبا) ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید: 🔴توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده، این فرزند من نیست‼️ 🔷افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی⁉️ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمان به خاک بسپارم. اما وقتی به رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوان رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم. ✔️... سال ها از آن قضیه گذشت. بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است‼️ اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی⁉️ ❄️پسرم گفت: من رو یه جوان بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم. 💥بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم. 🔵قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... ⚫️شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ... خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم... 📗 منبع: کتاب حکایت فرزندان فاطمه ۱ صفحه ۵۴ ━━━🌹👊🌹━━━ https://eitaa.com/jahad66
حکمت و حکایت
✨#داستان_های_بحار_الانوار ✨#جلد_چهارم ✨#داستان_هفتاد_و_سوم 👈مردی دست و پای بریده سخن می گوید 🌴دخ
👈مردی دست و پای بریده سخن می گوید 🌴دختر رشید هجری (صحابه خاص امیرالمؤمنین) می گوید: پدرم گفت: امیرالمؤمنین به من فرمود: ای رشید! چگونه صبر و تحمل خواهی کرد، آنگاه که پسر زن بدکاره، تو را دستگیر کرده و دستها، پاها و زبان تو را ببرد؟ عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! آیا عاقبت این کار رفتن به بهشت و رسیدن به رحمت الهی خواهد بود؟ فرمود: آری! تو در دنیا و آخرت با من هستی. 🌴دختر رشید می گوید: چند روز بیشتر نگذشته بود که مأمور عبیدالله بن زیاد از پی پدرم آمد. پدرم به نزد فرزند زیاد رفت. و ابن زیاد او را مجبور کرد از امیرالمؤمنین تبری جوید. پدرم نپذیرفت. سپس گفت: علی به تو خبر داده است که چگونه می میری؟ پدرم گفت: دوستم امیرالمؤمنین فرموده است که تو مرا به برائت از او دعوت می کنی و من نخواهم پذیرفت و تو دست ها، پاها و زبان مرا قطع خواهی کرد. 🌴ابن زیاد گفت: به خدا سوگند! دروغ او را آشکار خواهم کرد! آنگاه دستور داد دستها و پاهایش را بریدند و زبانش را رها کردند سپس او را بسوی منزل حرکت دادند، گفتم: پدر جان! از قطع دستها و پاهایت خیلی ناراحتی؟ گفت: نه، دخترم! فقط اندکی احساس درد می کنم. 🌴هنگامی که پدرم را از قصر بیرون آوردند در حالی که مردم دورش را گرفته بودند گفت: کاغذ و قلم بیاورید تا از حوادث آینده و رویدادهایی که تا روز قیامت واقع خواهد شد(که از سرورم امیرمؤمنان شنیده ام)شما را خبر دهم. آنگاه قسمتی از حوادث آینده را بازگو کرد. ابن زیاد از این جریان آگاهی یافت، کسی را فرستاد زبان او را نیز بریدند و در همان شب به رحمت خداوندی پیوست. 📚 بحار ج 42، ص 122 و ج 75، ص 433 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://eitaa.com/hekmat66
👈 حنظله، غسیل الملائکه 🌴در مدینه جوانی بود بن نام حنظله از قبیله خزرج. در آستانه جنگ احد مقدمه عروسی او با دختر عبدالله پسر ابی شروع شده بود. شبی که رسول خدا دستور داد مسلمانان برای جنگ، از مدینه به سوی احد حرکت نمایند، حنظله همان شب را از پیامبر اجازه گرفت مراسم عروسی را انجام دهد و فردایش به سپاه اسلام ملحق گردد. پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه داد. حنظله پس از انجام عمل زفاف، در حال جنب برای جنگ آماده شد. 🌴نجمه (تازه عروس) چهار نفر از زنها را حاضر نمود و ایشان را برای وقوع عمل زناشویی شاهد گرفت. زنها از نجمه پرسیدند: چرا زنها را شاهد گرفتی؟ در پاسخ گفت: من در خواب دیدم دری از آسمان باز شد حنظله از آن به آسمان داخل گردید، دوباره آسمان به هم متصل شد من فهمیدم که حنظله شهید خواهد شد(این کار را کردم تا بعداً مورد تهمت قرار نگیرم). 🌴حنظله پیش از اذان صبح خود را به رسول الله رساند و نماز صبح را با تیمم خواند. آن گاه وارد میدان نبرد شد، ناگاه ابوسفیان را دید که اسبش را میان دو لشکر به جولان آورده است. حنظله با یک حمله اسب او را پی کرد، ابوسفیان از اسب سرنگون به زمین افتاد، فریاد زد و از قریش برای نجات خود کمک خواست. سپس پا شد رو به فرار گذاشت. حنظله همچنان در تعقیب او بود که مردی از کفار به جنگ او آمد حنظله با او جنگید و به شهادت رسید. 🌴پیامبر فرمود: فرشتگان را دیدم حنظله را بین زمین و آسمان با باران ابر سفید در ظرفی از نقره شستشو می کنند، از آن پس او را حنظله غسیل الملائکه می نامیدند. 📚 بحار ج 20، ص 57 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://eitaa.com/hekmat66
🔴 سزای خیانت بیهقی از عبدالحمید بن محمود نقل می کند که نزد ابن عباس بودیم که مردی آمد و گفت: به حج می آمدیم که در محلی به نام صفاح یکی از همراهان ما از دنیا رفت، برایش قبری کندیم، که دفنش کنیم، دیدیم مار سیاهی لحد را پر کرد، قبر دیگری که کندیم باز دیدیم مار آن قبر را پر کرده، قبر سوم کندیم باز مار در آن نمایان شد، جنازه ای را بی دفن گذاشته پیش تو برای چاره جویی آمدیم. ابن عباس گفت: آن مار عمل اوست، بروید او در یک طرف قبر بگذارید، اگر تمام زمین را بکنید مار در آن خواهد بود برگشته و او را در یکی از قبرها انداختیم، چون از سفر برگشتیم پیش همسرش رفته و خبر مرگ او را داده و از کارهای شخص مرده سوال کردیم، زن می گفت: او آرد می فروخت، غذای خانواده خود را از خالص آن بر می داشت، سپس به مقداری که بر می داشت کاه و نی خرد کرده قاطی نموده، می فروخت قصه های اسلامی و تکه های تاریخی، ص 47 در اسلام خیانت در امانت، نکوهیده و زشت است و در ردیف گناهان کبیره جا گرفته است. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده است: «لیس منا من خان مسلماً فی اهله و ماله» آنکه به ناموس و مال مسلمانی خیانت کند، از ما نیست. بحارالانوار، ج75، ص47 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://eitaa.com/hekmat66
هدایت شده از حکمت و حکایت
یادگار آقا فخر...! 🎙حجت السلام و المسلمین استاد محمدحسن الهی: خداوند آقا فخر را رحمت کند، زمانی من با شوخی به او گفتم آقا! شما چرا درس طلبگی نخواندید؟ شما که در حوزه علمیه نجف بودید؟! ایشان گفت من زمانی در نجف بودم، آن‌جا از ناحیه‌ی امیرالمومنین-علیه‌السلام- عنایتی به من رسید ... . گفتم آقا ممکن است آن عنایت را به ما هم بگویید؟ فرمودند: شب‌های جمعه سی مرتبه سوره‌ی قدر را می‌خوانم و بعد هم می‌گویم «اللهم الهمنا الخیر و العمل به» که فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی است؛ ایشان می‌فرمودند: به این ترتیب من در طول هفته می‌فهمم چه کاری باید انجام بدهم، کجا باید بروم و کجا نباید بروم! 🔹در شب جمعه آخر ماه قمری سفارش شده سی مرتبه سوره قدر خوانده شود و پس از آن سه مرتبه بگوید: «اللَّهُمَّ أَلْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ»: خدایا! به من کار خیر را الهام کن و توفیق عمل به آن را به من بِده! (فرازی از دعای ابوحمزه ثُمالی). 🔸شما هر شب جمعه سی مرتبه [سوره] «انا انزلناه» بخوانید. آقای طلبه این یادگاری را از من گوش کن! هر شب جمعه سی مرتبه سوره‌ی قدر بخوان و ببین مطالب را چه طوری می‌فهمی؛ دیگر مُدام نمی‌آیی و بگویی من حافظه‌ام کار نمی‌کند، مطالب سنگین است، نه! می‌فهمی. ما نمی‌دانیم این‌ها چیست! در آخرین شب جمعه ماه محرم به ارواح تمام شیعیان و محبین امیرالمؤمنین صلواتی هدیه بفرمائید.
🌷‍ حجت‌الاسلام‌ علی بهجت می‌گوید : 🖌 دستم به قفسۀ کتاب‌ها خورد و زخم عمیقی برداشت.جراحی کردند ؛ زخم ، دهان بست و بهبود یافت. چند ماه بعد در مشهد بودیم که در جای زخم احساس درد شدیدی کردم ، مخفی کردم و حرفی نزدم. 🖌 یک روز که به کارهای خودم مشغول بودم ، آقا فرمودند : بر من مکشوف شد... تمام حواسم را جمع کردم ؛ ازآنجا که ایشان در هیچ موردی نمی‌گفت : «بر من مکشوف شد». 🖌 ایشان ادامه داد که : «بر من معلوم شد که اگر کسی جایی‌اش درد می‌کند ، جای درد را به هر کجای حرم امام رضا (علیه‌السلام) بمالد ، آن درد مرتفع می‌شود.» 🖌 من در حال نوشتن گفته‌های ایشان بودم و به مفهومش توجهی نداشتم. 🖌 آقا برای تجدید وضو برخاستند. من هم برای مراقبت ، ایشان را همراهی کردم. وقتی برگشتم ، نوشته‌ها را دوباره خواندم. منظورشان خود من بودم. 🖌 فردا به حرم رفتم. احساس کردم دردم کمتر شده ؛ تا روز سوم که دردم کاملاً تمام شد. 🖌 از مشهد برگشته بودیم. یکی از دوستان که مقام و مسئولیتی داشت ، برای دیدن آقا آمد ؛ اما ملاقات میسر نشد. وقت رفتن ، ماجرای مشهد را برایش نقل کردم ؛ رفت. چندین هفته بعد دوباره دیدمش. 🖌 گفت : «درد کتفم مداوا نمی‌شد ، به هر پزشکی که مراجعه می‌کردم بی‌فایده بود. برای همین آمده بودم با آقا دیدار کنم ؛ داستان مشهد را که شنیدم ، گفتم این حواله‌ای است از آقا ، رفتم مشهد ، بیماری ام درمان شد.» 📗 این بهشت ، آن بهشت ، ص٧٨ 📜🌾🌾🌾🌾📚 https://eitaa.com/hekmat66
هدایت شده از جهاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 تلخ‌ترین مصیبت برای یک مرد این است که یک گرگ تکفیری این‌گونه ناموسش را به غنیمت ببرد ... الحمدلله که هیچ مرد ایرانی این مصیبت را تجربه نکرد چون ... بهترین جوانمردان این سرزمین از پیکرهایشان سدی ساختند تا پای هیچ گرگ تکفیری به این کشور باز نشود! ━━━🌹👊🌹━━━ https://eitaa.com/jahad66
هدایت شده از انقلاب ، قبل و بعد
15.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 واکنش عجیب رهبر انقلاب به اسناد جاسوسی رئیس جمهور - سخنرانی جنجالی سعید قاسمی ━━━ 🇮🇷 ✊🌹━━━ https://eitaa.com/enqlab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ولايت
🤲یا رَبَّ الزَّهرا، بِحَقِّ الزَّهرا، إِشْفِ صَدْرَ الزَّهرا، بِظُهورِ الْحُجَّة