eitaa logo
شهید حمید حکمت پور
58 دنبال‌کننده
19 عکس
22 ویدیو
0 فایل
سایت: 🔺http://hekmatpour.um.ac.ir کانال شهید عزیز در ایتا: ♦️eitaa.com/hekmatpour کانال شهید عزیز در سروش: 🔻splus.ir/hekmatpour ارتباط: 💠 @mahdieyar .
مشاهده در ایتا
دانلود
| 🔰جانباز شهید حمید حکمت پور 📌 باعث رونق جلسات شبهای یکشنبه ✍️راوی: برادر سید هاشم 🖌 هیئت و جلسه میثاق باشهیدان مرهون شهیدحمیدحکمت پور است. در ایام دفاع مقدس که برادران مرخصی به مشهد می آمدند سعی میکردند همان روحیه معنویت و اخلاص و برادری و نشاط حاکم بر جبهه ها را اینجا با سرکشی و عیادت از مجروحان و جانبازان مخصوصا حاجی پرواز و رفتن سر قبور شهدای رفیقمان را ادامه دهند و این خود باعث برپایی جلسات قرآن در شبهای یکشنبه گردید و مسجد حمزه نیز بعنوان مرکز ثقل خبرگیری و دیدار بچه های ا ط ع گردید. در این میان شهید حمید حکمت پور ضمن شرکت مداوم در جلسات و تشویق دیگران باعث رونق و پا گرفتن جلسات میگردید. 🔺 hekmatpour.um.ac.ir 🔻 @hekmatpour .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🔰جانباز شهید حمید حکمت پور 📌 مجروح شدن و هوای بچه ها رو داشتن ✍️راوی: برادر جواد 🔺 hekmatpour.um.ac.ir 🔻 @hekmatpour .
| 🔰جانباز شهید حمید حکمت پور 📌 کنسرو ماهی ✍️راوی: برادر حسین 🖌 در دور آموزش اطلاعات و عملیات یک روز یک کنسرو ماهی دستش گرفته بود و میگفت میخام این رو با نخ از سقف چادر آویزان کنم. گفتم برای چی. گفت عبدالله از این کارها خوشش میآید. عبد الله ارشاد مربی بود و حمید آقا هم کمک ایشان و با هم هم چادر بودند. خیلی دستورات برادر عبدالله مبارزه با نفس داشت و حمید هم کنایه از این رفتار این حرف را میزد. 🔺 hekmatpour.um.ac.ir 🔻 @hekmatpour .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🔰جانباز شهید حمید حکمت پور 📌 و نترسی 📌 های شهرستانی ما 📌 عکس العمل اثرات شلیک توپ و خمپاره ✍️راوی: برادر حسین 🔺 hekmatpour.um.ac.ir 🔻 @hekmatpour .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
| | 🔰جانباز شهید حمید حکمت پور 📌 استخر ✍️راوی: برادر جواد 🖌ما میرفتیم استخرسرپوشیده شهید هاشمی نژاد مشهد حمید دست راستش خیلی قوی بود و منم گوشه و کنار اذیتش میکردم و حمید محکم بادستش میزد روی شانه و انتهای سرمان و من میگفتم نزن میریم توی آب اذیتت میکنم ها... و گفتش:اگرتونسی اذیت کن و دوباره میگفتم حمید اذیتت میکنم ها و رفتیم استخر و حمید طول استخر رو یکدست شنا کرد و آمد کنار آب و من پریدم تو آب وکشیدمش پایین ورفت پایین و آمد بالا ونفس کشید و دوباره دادمش پایین وسه چهار مرتبه این کار رو کردم ودفعه اخر که امد بالا بی حال شده بود و دستش رو گرفتم وآمد کنار استخر و بهم گفت:(عجب ... فقط دم نداری!!!!) واین شوخی ها ناشی از اقتضائات دوره جوانی ما بوده است. 🔺 hekmatpour.um.ac.ir 🔻 @hekmatpour .