✅ #خاطره | #متن
🔰جانباز شهید حمید حکمت پور
📌 باعث رونق جلسات شبهای یکشنبه
✍️راوی: برادر سید هاشم #میربمانی
🖌 هیئت و جلسه میثاق باشهیدان مرهون شهیدحمیدحکمت پور است.
در ایام دفاع مقدس که برادران مرخصی به مشهد می آمدند
سعی میکردند همان روحیه معنویت و اخلاص و برادری و نشاط حاکم بر جبهه ها را اینجا با سرکشی و عیادت از مجروحان و جانبازان مخصوصا حاجی پرواز و رفتن سر قبور شهدای رفیقمان را ادامه دهند و این خود باعث برپایی جلسات قرآن در شبهای یکشنبه گردید و مسجد حمزه نیز بعنوان مرکز ثقل خبرگیری و دیدار بچه های ا ط ع گردید.
در این میان شهید حمید حکمت پور ضمن شرکت مداوم در جلسات و تشویق دیگران باعث رونق و پا گرفتن جلسات میگردید.
🔺 hekmatpour.um.ac.ir
🔻 @hekmatpour
.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #خاطره | #صوت
🔰جانباز شهید حمید حکمت پور
📌 مجروح شدن و هوای بچه ها رو داشتن
✍️راوی: برادر جواد #غربادیان
🔺 hekmatpour.um.ac.ir
🔻 @hekmatpour
.
✅ #خاطره | #متن
🔰جانباز شهید حمید حکمت پور
📌 کنسرو ماهی
✍️راوی: برادر حسین #افخمی
🖌 در دور آموزش اطلاعات و عملیات یک روز یک کنسرو ماهی دستش گرفته بود و میگفت میخام این رو با نخ از سقف چادر آویزان کنم. گفتم برای چی. گفت عبدالله از این کارها خوشش میآید. عبد الله ارشاد مربی بود و حمید آقا هم کمک ایشان و با هم هم چادر بودند. خیلی دستورات برادر عبدالله مبارزه با نفس داشت و حمید هم کنایه از این رفتار این حرف را میزد.
🔺 hekmatpour.um.ac.ir
🔻 @hekmatpour
.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #خاطره | #صوت
🔰جانباز شهید حمید حکمت پور
📌 #شجاعت و نترسی
📌 #شوخی های شهرستانی ما
📌 عکس العمل اثرات شلیک توپ و خمپاره
✍️راوی: برادر حسین #صدقی
🔺 hekmatpour.um.ac.ir
🔻 @hekmatpour
.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #خاطره | #متن | #صوت
🔰جانباز شهید حمید حکمت پور
📌 استخر
✍️راوی: برادر جواد #غربادیان
🖌ما میرفتیم استخرسرپوشیده شهید هاشمی نژاد مشهد حمید دست راستش خیلی قوی بود و منم گوشه و کنار اذیتش میکردم و حمید محکم بادستش میزد روی شانه و انتهای سرمان و من میگفتم نزن میریم توی آب اذیتت میکنم ها... و گفتش:اگرتونسی اذیت کن و دوباره میگفتم حمید اذیتت میکنم ها و رفتیم استخر و حمید طول استخر رو یکدست شنا کرد و آمد کنار آب و من پریدم تو آب وکشیدمش پایین ورفت پایین و آمد بالا ونفس کشید و دوباره دادمش پایین وسه چهار مرتبه این کار رو کردم ودفعه اخر که امد بالا بی حال شده بود و دستش رو گرفتم وآمد کنار استخر و بهم گفت:(عجب ... فقط دم نداری!!!!) واین شوخی ها ناشی از اقتضائات دوره جوانی ما بوده است.
🔺 hekmatpour.um.ac.ir
🔻 @hekmatpour
.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #خاطره | #متن | #صوت
🔰جانباز شهید حمید حکمت پور
📌 نماز شب
✍️راوی: برادر جواد #غربادیان
🖌هتل بین المللی بودیم سال 62 آبادان بچه هایی که نماز شب میخوندن تقریبا اتاق داشتن و طبقه اول بودیم و بچه هایی که میخواستن بقیه نفهمند میومدند داخل محوطه و اون هتل سوراخ سنبه زیاد داشت وبعضی از بچه ها میرفتن تو مرغداری هتل و نماز شبشون رو برگزار میکردن وحمید هم رو حساب اینکه خیلی کنکاشت میکرد میرفتت اون افرادی که نماز شب میخوندن رو پیدا میکرد ویکی پس کلشون میزد و میگفت ما هم دعا کنید.
🔺 hekmatpour.um.ac.ir
🔻 @hekmatpour
.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #خاطره | #متن |#صوت
🔰جانباز شهید حمید حکمت پور
📌 روزه سکوت
✍️راوی: برادر جواد #غربادیان
🖌 شهید حکمت پور نمیگم اکثر اوقات ولی اوقاتی که تو خودش میرفت و بعدا متوجه شدم و مثلا بهش میگفتم از صبح چرا حرف نمیزنی؟ گفتش:از صبح که بلند شدم با خودم گفتم تا ظهر با احدی صحبت نمیکنی، گفتم برای چی؟ گفتم خودتو داری میسازی؟گفتش:نه،میخوام خودمو امتحان کنم.بعدا متوجه شدم ریگ تو دهنش میذاشته وزیر زبونش که اگر میخواست صحبت کنه نا هوا ، متوجه بشه که ریگ زیر زبونشه ونتونه صحبت کنه وهمون کار هم میکرد و تا ظهر صحبت نمیکرد واکثر اوقات این کار رو میکرد که اگر میخواست حرفی بزنه که کسی دلخور بشه یا حرفایی بزنه که ازون حالت معنویش کم کنه صحبت نمیکرد.
🔺 hekmatpour.um.ac.ir
🔻 @hekmatpour
.