eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
983 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣1⃣ 🌷 برای دیدن کرامت  فقط کافی است کمی دل بدهیم و غبار ها را کنار بزنیم. مطلب زیر روایت مادری است که با تدفین در تیر ماه ۱۳۸۶ در همسایگی اش مخالفت میکرد اما کرامت شامل حالش شد : 🌹▫️🌹▫️🌹 من یکی از کسانی بودم که مخالف آوردن به این نقطه از شهرک واوان در اسلام شهر تهران بودم . با اینکه به شهدا ارادت داشتم اما اعتقاد داشتم با آمدن شهدا به این نزدیکی منزل ما ، اینجا قبرستان میشود و قیمت خانه ها پایین می آید ؛ در همان ایام  پسر ۱۲ ساله من نیز مبتلا به بیماری شدید پا درد بود. به نحوی که قادر به راه رفتن نبود و این موضوع فشار روانی زیادی بر من وارد می آورد . لذا پیگیری کردم که شهدا در جایی دیگر دفن شونداما پیگیری من عملی نشد ! پنج  در کنار منزل ما به خاک سپرده شدند. تا اینکه یک شب در عالم خواب دیدم جوانی خوش سیما نزدیک من آمد . چهره بسیجیان زمان جنگ را داشت. ایشان جلو آمد.سلام کرد. و گفت : 🌹▫️🌹▫️🌹 ما حق همسایگی را خوب ادا میکنیم! اگرچه نمیخواستی ما در کنار منزل شما دفن شویم اما حالا که همسایه شدیم حق گردن ما دارید! بعد درمورد فرزند مریضم صحبت کرد و گفت :برای شفای پسرت روبه قبله بایست و سه مرتبه باتوجه بگو ...!! 🌸✨🌸 در همین حال من درحالی که بشدت هیجان زده شده و گریه میکردم از خواب پریدم و کاری را که شهید گفته بود ، انجام دادم و بعد نماز خواندم و خوابیدم. صبح پسرم مرا از خواب بیدار کرد ! به راحتی راه میرفت ! انگار تاکنون هیچ مشکلی نداشته ، و این عنایت خدای متعال بود که پسرم را بواسطه شفاعت این ، شفا داد و مرا تا ابد شرمنده کرد. 🍃🌹🍃🌹 @hemmat_channel
امروز داشتم به اسم شهید گمنام فکر میکردم ... یعنی یک قبر ساده که فقط رویش نوشته فرزند ... یعنی یک قبر کوچک که داخلش یک قهرمان پاک خوابیده اما شهیدگمنام یعنی قبر خاک گرفته و بی رنگ و لعاب... شهیدگمنام یعنی مادر... مادری که سر هر چهارهزار قبر گمنام را طی میکند به امید اینکه یکی از انها پسرش باشد... شهید گمنام یعنی بغض... یعنی یک پسرجوان که کلی ارزو داشت ولی نشد.. نشد که به هیچ کدامشان برسد یکروز رفت و دیگر برنگشت... وقتی هم که برگشت شد گمنام شد شبیه مادرش زهرا... وقتی از کنار قبر شهید گمنامی رد میشوی به این فکرکن که او هم یک جوان بود عینه تو فقط گمشده ست... گمنامی یعنی درد... دردی شیرین یعنی با عشق یکی شدن... یعنی اثبات اینکه از همه چیزت برای معشوقت گذشتی... یعنی فقط خدارا دیدی و رضای او را خواستی نه تعریف و تمجید مردم را.. گمنامی یعنی...❤️ @hemmat_channel🇮🇷 یازهرا((سلام الله علیها))🌸
#شهید_گمنام نــام تـــو را دوبــار قرعه کشـیــدند؛ یـــک بار برای "شهادت" درامد... و بــار دیـــگــر؛ برای "گمنامی" و هر بار پیروز بودی.🌸🌸 @hemmat_channel
🌹| پست نگهبانیش افتاده بود نیمه شب🌘 سر پست نشسته بود رو به قبله و مراقب اطرافش بود🔍 تو حال خودش بود نماز و ذکر و ... هی با خودش یه چیزی زمزمه می کرد📿 ساعتی گذشت🕑 نفر بعدی رفت پست رو تحویل بگیره دیده بود با صورت افتاده زمین!😱 خیال کرد رفته سجده، هرچی صداش زد صدایی نشنید! جلو رفت👌 دید تیر خورده توی پیشونیش و شهید شده😢 نحوه ی شهادتش خیلی ما رو اذیت می کرد، هم تنها شهید شده بود و هم ما نفهمیده بودیم خیلی ناراحت بودیم،😭 تا اینکه یک شب اومد به خواب یکی از بچه ها و درباره ی شهادت خودش حرف زد و گفت : نگران من نباشید، همین که تیر خورد به پیشانی من، به زمین نرسیده افتادم توی آغوش مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) ...😭✋ |🌹 @hemmat_channel
وقـتـے ڪـہ بـے قـرار و دلـتنگـم تـنها جـایـے ڪـہ آرومم مـیـڪنہ هـمیـنجاسـت.... هـمـینـجا ڪـنار یـہ سـنگ زیـبا ڪـہ روش نـوشته : #شـهـید_گـمـنام @hemmat_channel
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت ششم #کرامات_و_معجزات_شهدا ما رو بردن یه مدرسه. من شروع کردم به داد و بیداد که منو چرا آوردید
🌹قسمت هفتم 🌊یه رود بزرگ آخر یه جاده خاکی، جاده ای که گذر کردیم میان نخلستان های خییییلی بزرگ بود و اکثر نخل ها بر اثر بمباران جنگ سوخته بودن 👌خودشون میگفتن پل که روش راه میرید طراحی اصلیش بود. 😕شهید هههه. خودشون مسخره کردن با خودم زمزمه کردم ترلان تو چرا اینجایی؟ نه فکرت، نه پوششت، نه خانوادت مثل اینا نیست چرا اومدی؟ تا به خودم اومدم دیدم کاروان رفته و من وسط نخلستان ها گم شدم. تو نخلستان میدویدم و گریه میکردم. 🌴انگار زیر هر نخل یه مرد بود که بهم نگاه میکرد، یهو پام گیر کرد به یه چیزی و خوردم زمین همه جام خاکی شده بود 🏃بلند شدم و شروع کردم به دویدن. به لب جاده خاکی که رسیدم دیدم گریه های بی دلیل و با دلیلم تمام آرایشمو شسته و از بین برده. تا رسیدم لب جاده کاروان رو دیدم. 🍃تو اروند رود یه بازار بود که توسط محلی های همونجا دایر شده بود ما هم مثل این قحطی زده ها رفتیم بازار. 🔹از لوازم آرایش، دمپایی، عروسک، کلاه و بستنی و کلی خوراکیای دیگه برای خودم خریدم غافل از اینکه امشب چه خواهد شد... بعداز اروندرود تو اتوبوس اعلام شد بزرگواران شهدا دعوتمون کردن معراج الشهدا ۳۶ میزبانمون هستن... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت هفتاد وپنج #کرامات_و_معجزات_شهدا 🔰تو سال ۹۴ کلا زندگیم عوض شد، زینب راهی کربلا شد و من با اش
🌹قسمت هفتاد وشش چادرمو گذاشتم رو چوب لباسی پشت لب تاپ نشستم. 🔍سرچ کردم منطقه جنگی مطلب مخصوص خود منطقه شرهانی بود یادداشت کردم. 🔰شرهاني لفظ عربي است كه برخي از اسامي مردان عرب شرهان است و يك طايفه بزرگ در بين اعراب شرهان مي باشد و از نظر لغوي به معني گوشت جدا شده از استخوان است و اگر با (ح) يعني شرحاني نوشته شود مفهوم گستردگي را دارد. به هر حال شرهاني مفهوم چيزي واضح و بدون غل و غش را مي رساند. 🍃شرهاني در اوج ارتفاعات جبل الحمرين (كوههاي سرخ) واقع شده است. جبل الحمرين رشته ارتفاعاتي است كه از شهر مهران بصورت نواري طبيعي موازي با مرز ايران و عراق بوجود آمده و دقيقا تا منطقه شرهاني ختم مي شود. از شرهاني به سمت ارتفاعات سهل العبور شده تا حدي كه در فكه منطقه بصورت دشت وسيع در مي آيد. 👌از ويژگيهاي طبيعي شرهاني وجود گلهاي سرخ (شقايق) در فصل بهار است. در شرهاني حدود 5 ماه از سال هوا بسيار معتدل و بهاري و ساير ايام هوا گرم و سوزان است. 🔅از نظر ويژگي‌هاي مصنوعي در محل يادمان، اقدامات زيادي از جمله برپايي پرچم كه به اعتقاد عراقي‌ها (عشايري شيعه عراق) سرزمين پرچم‌ها نامگذاري شده است همچنين وجود تعداد 10 دستگاه تانك و نفربر به از دوران جنگ تحميلي است. عشاير عراقي هم مرز با ايران، به اين سرزميني كه داراي گنبدي كوچك و طلايي و صدها پرچم به اهتزاز درآمده است، موقف الاعلام (سرزمين پرچمها) مي گويند، و آن را از مقدسات ملت ايران مي دانند. اين يادمان در واقع مقر گروه تفحص لشگر 14 امام حسين (ع) اصفهان بود كه در اين منطقه و محدوده فكه شمالي و عراق به تفحص شهدا مي پرداختند و شهداي تفحص شده را در معراج شهداي آن نگهداري كرده و سپس به اهواز مي فرستادند. در سال 1388 يك در اين محل دفن گرديد. ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
2.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍: زندگی‌نامه شهید حاج : 1- ( ): حاج محمد ابراهيم همت در روز 12 فروردين سال 1334 هـ.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدين بدنيا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلاي معلي و زيارت قبر سالار شهيدان و ديگر شهداي آن ديار شدند و مادر با تنفس شميم روحبخش کربلا، عطر عاشورايي را به اين امانت الهي دميد. محمد ابراهيم در سايه محبت هاي پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکي را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصيلش از هوش استعداد فوق العاده اي برخوردار بود و با موفقيت تمام دوران دبستان و دبيرستان را پشت سر گذاشت. هنگام فراغت از تحصيل به ويژه در تعطيلات تابستاني با کار و تلاش فراوان مخارج شخصي خود را براي تحصيل بدست مي آورد و از اين راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهي مي کرد. او با شور و نشاط و مهر و محبت و صميميتي که داشت به محيط گرم خانواده صفا و صميميت ديگري مي بخشيد.... . ..... .   http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
✍: زندگی‌نامه شهید حاج #محمد_ابراهیم_همت #قسمت_اول : 1- (#دوران_کودکي ): حاج محمد ابراهيم همت در ر
1.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍: زندگی‌نامه شهید حاج : 1- ( ): پدرش از دوران کودکي او چنين مي گويد: «هنگامي که خسته از کار روزانه به خانه برمي گشتم، مي ديدم فرزندم تمامي خستگي ها و مرارت ها را از وجودم پاک مي کرد و اگر شبي او را نمي ديديم برايم بسيار تلخ و ناگوار بود.» اشتياق محمد ابراهيم به قرآن و فراگيري آن باعث مي شد از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن ياد بدهد و او را در حفظ سوره ها کمک کند. اين علاقه تا حدي بود که از آغاز رفتن به دبيرستان توانست قرائت کتاب آسماني قرآن را کاملا فرا گيرد و برخي از سوره هاي کوچک را نيز حفظ کند..... . .... . . همت   http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
『♡』 وَقتے . . . اِنسانے مُوَحِد* بی قَرارِ شَهادَت شُد_ یَعنے. . . خُدا عاشِقَش شُده* وَ این ڪِشِش از جانبِ اوست. معرفی_کنی 💕 ••|◇♥️°°• http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f °•°•💔↓↑↑↓°•°
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
دومين وصيت نامه شهيد همت: به نام خدا نامي كه هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوي وصالش را
پايگاه رشيديه پايگاه موشکي عراق است که از آنجا را مي زند انتخاب شده براي پاک سازي پاسگاه،کانال را که پاک سازي مي کنند همانجا زمين گير مي شوند دوشکاها و تانک هاي عراق مستقيم جاده را مي زنند روز سوم،ارتباط با مقر قطع مي شود آخرين حرف را به مي زنند:حاجي به امام(ره) بگو ما عاشورايي جنگيديم و شايد آنسوي بي سيم فقط مي تواند سر بکوبد به جعبه هاي فشنگ و اشک بريزد،نه آب مي رسد نه غذا،ده،دوازده نفري با يک قمقمه سر مي کنند،فقط در حدي که لبشان تر شود،نارنجک ها هم تمام شده،عراقي ها که وارد کانال مي شوند اکثر بچه ها از تشنگي شده اند بقيه را هم تير خلاص مي زنند بچه ها در قتلگاه مي مانند براي هميشه، يک هم تمام مي شود قتلگاهي پر از لب هاي تشنه و پر از لاله هايي که سال ها بعد نيز با يک سوراخ در جمجمه هاي پر از گل پيدا مي شوند و مي شوند به یاد http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f