°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌱🌈🌸 •|... ﷽... |• #آسوده_بخواب #ڪه_ما_ایستاده_خوابیم💔😔 ساعت یک و دو نصف شب بود. صدای شرشر آب میآمد
🌱🌈🌸
•|... ﷽... |•
#فعالیت؛ اما ڪاملا متفاوت
1- خودش می گفت: «من کیلومترے می خوابم.» واقعاً همین طور بود. فقط وقتی راحت می خوابید که توی جاده با ماشین می رفتیم. از شدتِ بی خوابی😴 یک باره فشارش می رفت روی هفت😑. تو عملیات خیبر وقتی کار ضروری داشتند، رو دست نگهش می داشتند. تا رهاش می کردند، بیهوش می شد. این قدر که بی خوابی کشیده بود. آنقدر غذا نخورده بود که زخم معده پیدا کرده بود😞 حتی یک بار مقدار زیادی خون استفراغ کرد.😣
2- ساعت چهار می رفتیم شناسایی تا ساعت نه، از نه شب به بعد تازه جلساتش شروع می شد. بعضی وقت ها صدای بچه ها در می آمد😫. همه مثل #حاجے که این قدر مقاوم نبودند.🙂 #شهید_ابراهیم_همت
#فـــرماندهدلهـــا❤️ 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌸🌈🌱 •|... ﷽... • #از_خوبیهای_فرمانده شهید دستواره:👇 « #حاجی به نماز اول وقت، همیشه با وضو بودن😊،
🌱
•|... ﷽... •
🔴 از فرزندش گذشت میخوای از یه دونه سیگار نگذره❗️
همان روز خواستگاری یا خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت: «قول می دهد سیگار🚬 نڪشد.»
خانمش هم گفت: «مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار بکشد؛ سیگار کشیدن دور از شان شماست!»😊
وقتی برگشتیم خانه، رفت جیب هایش را گشت؛ سیگارهایش🚬 را درآورد، له شان کرد و برد ریخت توی سطل.
گفت: «تمام شد... دیگر هیچ کس دست من سیگار نمی بیند.😇» همین هم شد.خانمش می گفت یکی دو سال از ازدواجمون می گذشت. رفتم پیشش گفتم: «این بچه گوشش درد می کنه؛ این سیگار را بگیر یک پک بزن دودش را فوت کن توی گوشش.»😢
گفت: «نمی تونم. قول دادم دیگه سیگار نکشم.» گفتم: «بچه داره درد می کشه!
گفت: «ببر بده همسایه بکشه و توی گوشش فوت کنه. دیگه هم به من نگو.»☝️
شهید محمد ابراهیم همت
#فرمانـــدهدلهـــا❤️
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱