🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• عملیات خیبر بود. داشتیم میرفتیم دوکوهه. در بین راه، خبر رسید که امام پیام📩 دادهاند که جزیره مجنون باید حفظ شود.✌️
این پیام یکباره #حاجهمّت را از این رو به آن رو کرد. من از عشق و علاقه او به امام خبر داشتم☺️ ولی تا آن روز چنین ندیده بودمش. هی تند تند راه میرفت، فکر میکرد و زیر لب میگفت: «امام پیام دادهاند، باید یک کاری بکنیم!☝️»
بالأخره تصمیمش را گرفت و گفت: «باید خودمان را به دوکوهه برسانیم و چند گردان به منطقه اعزام کنیم.»🏃
او بعد از این پیام خورد و خوراک را بر خود حرام کرد و تا لحظه شهادت از حرکت و تلاش و جنب و جوش باز نایستاد.😇🌹
#چشم_مجنون
#شهید_ابراهیم_همت
#معتقد_بر_ولایتفقیه❤️
🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #ڪلامی_از_بهشت
ملت ما ملت
معجزه گر قرآن است
و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت از درگاه خداوند است☝️ تا این انقلاب را به انقلاب #حضرتمهدی (عج) وصل نماید🌱
و در این تلاش پی گیر مسلما” نصـر خدا شامل حال مومنین است.✨🌸 #شهید_ابراهیم_همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
یه بار که در #منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو درآورده بود،😓جمعشون کرد و بهشون گفت : نکنه فکر کنین که فلانی ما را #آموزش میده ، من #خاک_پاهای شماهام .☝️من خیلی #کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.😢ولی #دلش رضا نداده بود و با #گریه از همه خواست که دراز بکشن،همه #تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه،همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف #پوتین بچه ها و #خاکش رو می مالید رو #پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام .💔😥
#شهید_ابراهیم_همت
#قهــرمان_من
#فرمانده_دلهــا🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #ورقهای_کاغذی
.
شجاعت و شهامت حاج همت یك امر ذاتی بود. هیچ وقت كسی ترس در وجود او ندید و این شجاعت، هرجا كه پای اعتقادات به میان میآمد☝️، صدچندان میشد.در سفر، چون با آخرین پرواز رفته بودیم✈️، فرصت كمی تا آغاز مراسم برائت از مشركین داشتیم. از دو شب قبل بچهها را جمع كرده بودیم. حاج احمد متوسلیان و حاج همت یكسره كار میكردند؛ هر لحظه یك جا بودند و برنامهای را تدارك میدیدند👌.در روز تظاهرات، پلیس سعودی به صورت دو دیوار، طرفین صف تظاهركنندگان را گرفته بود. آنها كلاه كاسكت های سفید رنگ به سر داشتند و با تجهیزات كامل آماده بودند.😐حاج همت دو ورقه لوله شده در دست داشت؛ فكر كنم فهرست برنامهها و شعارهای مراسم بود.😅 همینطور كه در حركت بود، یكی از پلیسها جلو آمد و ورقهها را از دست او كشید. حاج همت هم بدون معطلی و سریع، دست انداخت و مچ دست پلیس سعودی را گرفت🤗. آن مأمور كه فكر چنین برخوردی را نمیكرد، جا خورد. وقتی نگاهش به چهره برافروخته حاج همت افتاد، دیگر حساب كار خود را كرد. از چهره درهم او نیز كاملاً پیدا بود كه حاج همت مچ دست او را محكم فشار میدهد😂. به همین دلیل، بعد از چند لحظه، نتوانست طاقت بیاورد و آرام مشتش را باز كرد. حاجی ورقهها را از دستش گرفت و رهایش كرد.😊
آن مأمور هاج و واج مانده بود و جرأت برخورد با او را در خود نمیدید. معلوم نبود چه نیرویی✨ در نگاه حاج همت بود كه قدرت برخورد را از او گرفت.☝️ #شهید_ابراهیم_همت
#سردار_خیبر
#چشم_مجنون 🌸🌈
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• یه بار که در #منطقه حسابی از بچه ها کار کشیده بود و به قول معروف عرقشون رو درآورده بود،😓جمعشون کرد و بهشون گفت : نکنه فکر کنین که فلانی ما را #آموزش میده ، من #خاک_پاهای شماهام .☝️من خیلی #کوچکتر از شماهام اگه تکلیف نبود هرگز این کار رو نمی کردم.😢ولی #دلش رضا نداده بود و با #گریه از همه خواست که دراز بکشن،همه #تعجب کرده بودن که می خواد چیکار کنه،همه که خوابیدن اومد پایین پای تک تک بچه ها و دست می کشید به کف #پوتین بچه ها و #خاکش رو می مالید رو #پیشانیش می گفت: من خاک پای شماهام .💔😥 #شهید_ابراهیم_همت
#قهــرمان_من
#فرمانده_دلهــا🌹
🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |• #درگیری_شبانه
در پاوه بودیم؛ شبها دموكراتها از كوهها⛰ و مخفی گاههای خود بیرونمیآمدند و به شهر حمله می كردند🏃. با خمپاره شصت، تیربار و سلاحهای سبك سعی میكردند تا ایجاد رعب و وحشت كنند.😱در یكی از این شبها، وقتی دشمن حمله كرد، #همت در شهر نبود. گویا برای انجام مأموریتی به نودشه رفته بود🍃. آن شب دشمن توان بیشتری گذاشته بود و قصدی بالاتر از ایجاد رعب و وحشت داشت.😞تا نزدیكی صبح به صورت جنگ و گریز داخل شهر حضور داشتند و با نیروهای ما درگیر بودند. صبح، آتش💥 جنگ خوابید و تا شب اتفاقی نیفتاد ولی با تاریك شدن هوا🌒 دوباره درگیری شروع شد و این بار سخت تر از شب قبل.تعدادشان زیادتر بود و تجهیزات بیشتری هم آورده بودند.⚡️جنگ سختی درگرفته بود و دشمن تا واحد موتوری سپاه پیش آمد. ساعت دوازده و نیم شب بود كه دیدم #همت از راه رسید. در حالیكه ناراحت و عصبانی بود، تا چشمش به ما افتاد، فریاد زد: «شما زنده هستید و آن وقت این ترسوها جرأت پیدا كردهاند تا موتوری سپاه پیشروی كنند؟!»😤😪آنقدر عصبانی بود كه نمیتوانستیم حرفی بزنیم. بدون این كه منتظر بماند، بلافاصله چند نفر از نیروها را برداشت و به طرف واحد موتوری سپاه حركت كرد.نیم ساعت بعد، نه صدای رگبار گلولهای به گوش میرسید و نه صدای انفجار خمپارهای👀. چنان پرتوان و قوی وارد نبرد شد و با چنان شجاعتی عمل كرد كه طی نیم ساعت، دشمن فهمید كه نمی تواند مقاومت كند و شهر را تخلیه كرد😏✌️. و این در حالی بود كه دشمن دو شب پی در پی با موفقیت ایستاده بود و ما نتوانسته بودیم كاری بكنیم.😐وقتی #همت برگشت، هر كس او را میدید، باورش نمیشد كه او بعد از دو روز مأموریت، برگشته و در همان لحظه ورود با دموكراتها درگیر شده است.🙂❤️
#شهید_ابراهیم_همت
#چشم_مجنون
#سردار_خیبر 🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... |•
پس از نخستین دیدارش با امام راحل، حال غریبی پیدا کرده بود. تا مدتها از یادآوری این دیدار سرمست میشد. همانروز وقتی از نزد امام برگشت، به شدت منقلب بود😢. پرسیدم: «مگر چه اتفاقی افتاده؟» گفت: «امام دست خود را بر سرم کشید.»😢
بعد نفسی گرفت و گفت: «لحظه خیلی شیرینی بود؛ تا عمر دارم فراموشش نخواهم کرد.☝️
#به_یاد_امامروحالله💔
#شهید_ابراهیم_همت
🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱
•|... ﷽... |•
به عادت همیشه ، هر روز یك نفر شهردار ساختمان می شد تا نظافت و شست و شو را بر عهده بگیرد🍃 ؛ اما متاسفانه وقتی نوبت به بعضی ها می رسید تنبلی می كردند و ظرف های شام را نمی شستند از یك طرف گرمای✨ طاقت فرسا و از طرف دیگر وجود حشرات ، حسابی كلافه مان كرده بود ؛ البته هیچ وقت ظرف ها تا صبح نشسته نمی ماند بالاخره كسی بود تا آن ها را بشوید😊 ناراحتی و گله ی من از بعضی از دوستان به گوش #حاجهمت رسید با خودم گفتم این بار #حاجی از شناسایی منطقه بیاید ،تكلیفم را با این قضیه یك سره می كنم آن روز داغ ، شهردار و مسئول ساختمان هم دست به سیاه و سفید نزده بودند 😣همه جا را گند گرفته بود و پشه از سر و روی ساختمان بالا می رفت وقتی #حاجی آمد توجه نكردم كه چقدر خسته و كوفته است هر چی كه دلم خواست ، گفتم او هم دلخور شد و گفت به آن ها تذكر بده ؛ اگر قبول نكردند ، اشكالی ندارد بگذار صبح بشود لابد خسته هستند🙁 راحت بگیر و آن شب كه #حاجهمت به خواب رفت، پشه ها مدام به سر و گردنش می نشستند و او به خودش می پیچید من رفتم و چفیه سیاهم را خیس كردم و آرام روی صورتش انداختم😇 و او آرام گرفت بعد هم كنارش دراز كشیدم و خوابیدم نیمه های شب نیش یك پشه ی سمج مرا از خواب بیدار كرد به كنار دستم كه نگاه كردم ، #حاجهمت نبود به شتاب از اتاق بیرون زدم درست حدس زدم ظرف ها دم در نبودند آرام پیش رفتم در سوسوی نور كسی👀 ظرف ها را می شست چهره اش معلوم نبود،چفیه ای را به سر و صورتش محكم بسته بود تا شناخته نشود آن،چفیه ی خود من بود.☺️🌹 #شهید_ابراهیم_همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... |•
جای #شهیدهمت خالے😔
که می گفت ما پاسدار و بسیجی
خشک و خالی نمیخواهیم؛🍂
پاسدار و بسیجی باید مکتبی
ایدئولژی و عقیدتی باشد.👌 #شهید_ابراهیم_همت 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... |•
#فعالیت؛ اما ڪاملا متفاوت
1- خودش می گفت: «من کیلومترے می خوابم.» واقعاً همین طور بود. فقط وقتی راحت می خوابید که توی جاده با ماشین می رفتیم. از شدتِ بی خوابی😴 یک باره فشارش می رفت روی هفت😑. تو عملیات خیبر وقتی کار ضروری داشتند، رو دست نگهش می داشتند. تا رهاش می کردند، بیهوش می شد. این قدر که بی خوابی کشیده بود. آنقدر غذا نخورده بود که زخم معده پیدا کرده بود😞 حتی یک بار مقدار زیادی خون استفراغ کرد.😣
2- ساعت چهار می رفتیم شناسایی تا ساعت نه، از نه شب به بعد تازه جلساتش شروع می شد. بعضی وقت ها صدای بچه ها در می آمد😫. همه مثل #حاجے که این قدر مقاوم نبودند.🙂 #شهید_ابراهیم_همت
#فـــرماندهدلهـــا❤️ 🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱
•|... ﷽... •
#معجزه_دعای_شهیدهمت
شب عملیات مسلم ابن عقیل یک مشکل اساسی وجود داشت آن هم وجود ماه🌕 در آسمان و روشنایی زیاد بود این روشنایی باعث می شد تا دشمن نیرو های ما را ببیند و مشکل ایجاد گردد ساعت یازده شب #حاجهمت از سنگر فرماندهی بیرون رفت نگاهی به آسمان انداخت و برگشت داخل سنگر🍃 شهید آیت الله اشرفی اصفهانی و شهید حجت الاسلام محلاتی نماینده امام در سپاه حضور داشتند #حاجهمت به آنها گفت « مهتاب🌕 کار را مشکل کرده و ممکن است دشمن از حمله آگاه شود☝️ » قرار شد دعای توسل بخوانیم و از خدا بخواهیم مشکل را حل کند🙂 دعا را شهید آیت الله اشرفی اصفهانی خواندند ، #حاجهمت خیلی گریه می کردندپس از دعا #حاجهمت به کنار بی سیم آمد و وضعیت نیرو ها را بررسی کرد و بعد گوشی را زمین گذاشت و بیرون رفت🍃 وقتی برگشت خیلی خوشحال بود☺️ ، انگار داشت بال در می آورد آسمان را که نگاه کردیم ابر سیاه و خیلی بزرگی روی ماه را پوشاند و حالا دیگر دشمن نمی توانست حرکت آنها را ببیند☺️ و ساعتی بعد اتفاق مهم تری افتاد درست وقتی که رزمندگان به سنگر های دشمن رسیدند🍃 و لازم بود هوا روشن باشد🙂 تا بتوانند دشمن را ببینند👀 و به سوی او حمله کنند آن تکه ابر کنار رفت🌓 و آسمان نورانی شد🌕 این توجه خداوند و این معجزه ها تنها به برکت دعای آن انسانهای خالص روی می داد☺️❤️
#شهید_ابراهیم_همت
#شادےروحشصلوات❤️
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱
•|... ﷽... •
" #شہید_ابراهیم_همت "
کسی کہ هیچگاه چشم چرانی نکرد و بہ دختران و زنان نامحرم♨️
نگاه نڪرد خدا هم چشم های زیباشو با قابش خریداری ڪرد🕊
اما وظیفہی ما دختران و پسران چیست⁉️
" حفظ حجاب و غیرت "✌️
#حجاب
🌸🌈🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
▪️ بخشی از وصیتنامه شهید همت:
مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه #امام حاضر بودم بميرم؟
🔹کلام او الهامبخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست.
🔺اگر افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد.
#ولایت_پذیری
#شهید_ابراهیم_همت
🕊http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
خواب فرمانده لشکر
#شهید_ابراهیم_همت
وقتی که عملیات می شد، دیگر خواب و خوراک نداشت از سه بعدازظهر تا سه صبح جلسه می گذاشت همه را یکی یکی صدا می زد و توجیه شان می کرد گاهی بیشتر از نیم ساعت در شبانه روز نمی خوابید😊 حتی بعضی وقتها سه چهار شب اصلاً نمی خوابید روز پنجم عملیات «خیبر» بود که دنبالش می گشتم توی جیپ پیدایش کردم👀 گفتم «کارت دارم #حاجی » گفت «صبر کن اول نمازمو بخونم☺️ » منتظر شدم نمازش را خواند بعد چراغ قوه🔦 و نقشه را آوردم که به او بگویم وضعیت از چه قرار است چراغ قوه را روشن کردم🔦 و روی نقشه انداختم و گفتم « کارور از اینجا رفته👈، از همین نقطه، بقیه هم » نگاهی بهش انداختم، دیدم سرش در حال پایین آمدن است😐 گفتم « #حاجی ، حواست با منه؟ گوش می کنی😕؟» به خودش آمد و گفت «آره، آره بگو » ادامه دادم «ببین #حاجی ، کارور از اینجا » که این دفعه دیدم با سر افتاد روی نقشه و خوابید😐 همان طور که خواب بود، به او گفتم «نه #حاجی ، الآن خواب از همه چیز برای تو واجب تره بخواب🙂، فردا برات توضیح می دم »😐😂
📷 اطلاعات عکس جبهه غرب، قلاجه ، تابستان ۱۳۶۲
📑 منبع کتاب برای خدا مخلص بود ، صفحه ۸۱ 📑
راوی:سردار شهید سعید مهتدی🌹
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#اقتدا به #مولاحسینعلیهالسلام
به شوخی بهش گفته بودند: #حاجی! تو چشم های خیلی زیبایی داری و از ناحیه ی چشم شهید می شوی💔 ولی گویا این یک شوخی نبود بلکه پیش بینی ای بود که به واقعیّت پیوست😔. چشم هایی که نگاهش، بیانگر هزاران هزار درد دل و مظلومیت خاندان اهل بیت علیهم السلام و شیعیان دل سوخته ی تاریخ بود با ترکشی از ناحیه ی خون آشامان تاریخ، تقدیم آستان حضرت دوست شد.
اما نه فقط چشمهایش☝️، بلکه چونکه خودش می گفت: «علی وار زیستن و علی وار شهید شدن،🍂 حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم»💔
و دوست داشت همچون مولایش اَباعبدالله علیه السلام، بی سر و همچون آقایش اباالفضل علیه السلام بی دست باشد.😭
عاشقانه به مولایش اقتدا کرد و عارفانه به زمره ی اصحاب حسین بن علی علیهماالسلام پیوست.🕊
بیاد #شهید_ابراهیم_همت
#ابراهیم_جان_التماس_دعا😔
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
.
.
سَر جدا تحویلت دادم❗️
#شهید_ابراهیم_همت
#حسین_یکتا🎤
.
.
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
تابستان بود. چند نفری رفته بوديم باغ. يك ساعت بعد، موقع برگشتن #ابراهيم آمد دنبالمان☺️.
كيسهي ميوهها🍎🍊🍒 را گرفت پشت سرش😂😑. انجير و گلابيهايے🍐🍈🍍 كه بين راه خريده بود و شسته بود تعارف كرد. گفتم «نه. اول شما بردارين🙂. بقيهاش رو بدين عقب.»
توي صندلے ولو شد. رو كرد به حسين آقا كه داشت رانندگے ميكرد و گفت «ميبينے، ميخواستم به خودمون بيشتر برسه😒. هميشه دست منو ميخونه😫.» و زد زير خنده😂
#شهید_ابراهیم_همت
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
▪️ بخشی از وصیتنامه شهید همت:
مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه #امام حاضر بودم بميرم؟
🔹کلام او الهامبخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست.
🔺اگر افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد.
#ولایت_پذیری
#شهید_ابراهیم_همت
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#حاجهمت ساعاتی قبل از “عملیات رمضان” ارتش عراق، در رابطه با این رزمندههای موتورسوار🏍 ما یک تحلیل جالبی به عمل آورده است که سند آنرا ما در حمله فتح خرمشهر از سنگرهای دشمن بدست آوردیم😇 مضمون سند این بود که؛ سربازهای عراقی انقدر که از موتورسوارهای🏍 بسیجی ما وحشت دارند✌️، از فانتومهای ایرانی نمیترسند😊
#شهید_ابراهیم_همت
#سردار_خیبر🌹
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
خدا در تقواست..☝️
برشی از صحبتهای
#شهید_ابراهیم_همت🎤
#عند_ربهم_یرزقون🕊
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
خمپاره صاف خورد کنارِ سنگر
#حاجهمت گفت:🍃
بر محمد و آل محمد صلوات☺️
نگاهش کردم👀،
انگار هیچ چیز نمےتوانست
تکانش بدهد😍
دلم از این ایمانها میخواهد💔
#شهید_ابراهیم_همت
#رفیقشهیدم
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
قابل توجه مدیران خودشیفته❗️
☀️ظهر تابستان بود و دمای هوا 45 درجه⚡️، یکی از بچه ها پنکه ای را آورد، #حاج_همت با ناراحتی گفت: «برای چه پنکه آوردید😒؟» گفتم: «خب هوا گرم است.» گفت: «نه، فرقی نمی کند بسیجی های دیگر هم همین وضعیت را دارند.» پنکه را رد کرد و گرفت خوابید.☹️🙂
#شهید_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهــا❤️
#شهیدانه
🌱
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
#بینش_شهدا
⭕️دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند
به شرطی که...☝️
#فرمانده_بااخلاص
#شهید_ابراهیم_همت
#فرماندهلشکر۲۷محمدرسولاللهص🌹
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸
•|... ﷽... •
ـ💛🌿.
میگفت:
دم سنگر بودیم؛ خداحافظے کرد
نشست ترکِ موتور؛ #حاج_همت رفت...
دو متر ازمون فاصلہ نگرفتہ بود کہ خمپاره زدن❗️
شھید شد...🕊
میگفت:
بیست سالہ دارم میدوَم
کہ بہ اون دو مترے کہ فاصلہ بود بینمون، برسم... ))💔
#شهیدهمت #شهید_ابراهیم_همت
🌱🌈🌸
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
【دکترگفت:
بہهرحآلبرایجنگیدنهمآدمنیاز
بہاستراحتدارهوهمنیازبہخواب.
اگربخوایاینجوریپیشبریحتما
ازپامےافتی!
ابراهیمگفت:منهمدلممیخواد
چنددقیقہچشمرویهمبگذارم
امادشمناماننمیده.
وقتشکہبرسہمنهمفرصتِ
خوابپیدامیکنم!
یہخوابعمیقوطولانی ...
«قرنهاخواهیمخفت
زیراینابرسفید
رویاینموجکبود
تہایندرهژرف»
دکترگفت:
انشاءاللهصدسآلزندهباشی؛
وابراهیمتبسمکرد :)】
#شهید_ابراهیم_همت
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f