eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
993 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
# سید_الشهدای_جبهه_ها خداوند زیباست و را دوست دارد و هرگز نمیگذارد ها ماندگار شوند # چشمان حاجی مصداق همین جمله بود.... همسرش میگفت:(روزی به ابراهیم گفتم زیباست وخدا زیبایی را برای خود میخواهد مطمئن باش این # چشم ها ماندنی نیستند.. راستش را بخواهی چشمانش عجیب خواستنی بود# نافذ و پر از نور معنویااات چه غوغایی میکرد درعملیات خیبر بود سردار بی سر جبهه شد خداوند چشمانش را برای خود قااب گرفت💔💔 آخر میدانی چشمان محمدابراهیم# گناه و معصیت ندیده بود ..چشمانی داشت که با آن فقط را میدید چشمان بارانی اش# هنگام سحر خدا را برای مشتاق تر میکرد.. حاجی راهکار شهادت را آموخته بود "اشک" راهکار شهادت است... او با چشمانش خدا را التماس میکرد وهمیشه یک حرف را میگفت:( علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم.) و چه عاشقانه به وصل معشوق رسیدی..!❤️ راستی امام حسینت(ع) را دیدی؟! کمی از حسین(ع) برای ما بگو حاجی! کمی از مهدی زهرا(س) تعریف کن.. چه خبر است؟ خبری از یوسف زهرا(س) نیست؟ دیگر کم آوردیم بیسیم بزن حاجی منتظریم گیر کردیم در سیم خاردار نفس دنیا راه ارتباط ما با شما قطع شده💔وصل میخواهیم.. نشانه ای بفرست بلکه مارا به وصال بخوانی!! خواهرانت را دریاب.. برای ما دعا بخوان حاجی از دعاهایی که تو را به وصل به معشوق رساند برای ما دعا بخوان کمی# بوی خدا میخواهیم حاج همت برای ما هم التماااس کن اشکهایت خریدار دارد سلام نوکر را به ارباب برسان وبگو مرا هم بی سر و اربا اربا بخواهد نویستده: شیعه- گمنام تاریخ تولد: ۱۳۳۴/۱/۱۲ تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ 😞نحوه شهادت: اصابت گلوله توپ 💔محل شهادت: جزیره مجنون💔 🥀محل خاکسپاری : شهررضا🥀 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• 🕊✨ دلـت که گـرفت...💔 با رفیـقے درد و دل کن کہ آسـمانـے باشد... این زمینے ها 🌱 در کار خود مانده‌اند😢 🌹 پ.ن: _کیا رفیق آسمونی دارن ؟! _اسم رفیق آسمونیتون چیه؟!😍😍🌸 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• •••• معتقد بود، میزاݩ رفاقت ما به افراد،☝️ بستگے به میزاݩ ارادت آنها به دارد.❤️ . . را مےگویم 😍 فاتح بدر و خیبر🌹 یادم هست یادت باشد ••• 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• ••• دو تا جمله ی زیبا👌 از 🔹️ یاد خدا☝️ را فراموش نکنید و مرتب بسم الله بگویید و با یاد خدا ،ذکر خدا خیلی از مطالب حل می شود ☺️👌 من خاک پای هم نمی‌شوم ای کاش من یک بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی‌شدم💔❤️ ••• 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• عملیات خیبر بود. داشتیم می‌رفتیم دوکوهه. در بین راه، خبر رسید که امام پیام📩 داده‌اند که جزیره مجنون باید حفظ شود.✌️ این پیام یک‌باره را از این رو به آن رو کرد. من از عشق و علاقه او به امام خبر داشتم☺️ ولی تا آن روز چنین ندیده بودمش. هی تند تند راه می‌رفت، فکر می‌کرد و زیر لب می‌گفت: «‌امام پیام داده‌اند، باید یک کاری بکنیم!☝️» بالأخره تصمیمش را گرفت و گفت: «‌باید خودمان را به دوکوهه برسانیم و چند گردان به منطقه اعزام کنیم.»🏃 او بعد از این پیام خورد و خوراک را بر خود حرام کرد و تا لحظه شهادت از حرکت و تلاش و جنب و جوش باز نایستاد.😇🌹 ❤️ 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• ••• الگوی حاج همت در فرماندهی امام علی (ع) بود😊☺️☺️ • وقتی سخن می‌ گفت و بسیجیان را برای جنگیدن با دشمن تشجیع می‌کرد ((انسان به یاد خطبه‌ ای از نهج‌البلاغه می‌ افتاد✨ که امام علی (ع) خطاب به محمد حنفیه می‌ فرماید سرت را بالا بگیر و به دوردست‌ ها بنگر تا همه‌ چیز را از دشمن ببینی و چون کوه استوار باش.💪 • در روحیه دادن با رزمندگان خیلی خوب سخن می‌ گفت و خیلی خوب عمل می‌ کرد.☺️👌 • ••• 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• از : به: • « تذکرات امام، آویزه گوش همه شما باشد تذکرات امام، باید سنگِ مَحکِ تمام اعمال ما باشد زرگرها وقتی که می خواهند یک قطعه طلا را از نظر میزان خلوصِ آن بسنجند از ابزاری استفاده می کنند🌸به اسم سنگِ محک و می گویند این قطعه طلا را محک می زنیم☝️ تا عیار خلوص طلای⚡️ آن، معلوم بشود و بفهمیم در این قطعه، چقدر طلای ناب به کار رفته یا چقدر آن، مِس است پس ای عزیزان برای تشخیص خلوصِ اعمال خودمان ما باید آنها را با این اوامر امام، محک بزنیم✨ باید دستورهای ولایت فقیه ریز به ریز و مو به مو در اعماق قلب شما حک بشوند »😇🌹 • • به روایت همت ص۶۲۹📚 خاک پای امام،شاگرد مکتب روح‌الله 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• . شجاعت و شهامت حاج همت یك امر ذاتی بود. هیچ وقت كسی ترس در وجود او ندید و این شجاعت، هرجا كه پای اعتقادات به میان می‌آمد☝️، صدچندان می‌شد.در سفر، چون با آخرین پرواز رفته بودیم✈️، فرصت كمی تا آغاز مراسم برائت از مشركین داشتیم. از دو شب قبل بچه‌ها را جمع كرده بودیم. حاج احمد متوسلیان و حاج همت یكسره كار می‌كردند؛ هر لحظه یك جا بودند و برنامه‌ای را تدارك می‌دیدند👌.در روز تظاهرات، پلیس سعودی به صورت دو دیوار، طرفین صف تظاهركنندگان را گرفته بود. آنها كلاه كاسكت های سفید رنگ به سر داشتند و با تجهیزات كامل آماده بودند.😐حاج همت دو ورقه لوله شده در دست داشت؛ فكر كنم فهرست برنامه‌ها و شعارهای مراسم بود.😅 همین‌طور كه در حركت بود، یكی از پلیسها جلو آمد و ورقه‌ها را از دست او كشید. حاج همت هم بدون معطلی و سریع، دست انداخت و مچ دست پلیس سعودی را گرفت🤗. آن مأمور كه فكر چنین برخوردی را نمی‌كرد، جا خورد. وقتی نگاهش به چهره برافروخته حاج همت افتاد، دیگر حساب كار خود را كرد. از چهره درهم او نیز كاملاً پیدا بود كه حاج همت مچ دست او را محكم فشار می‌دهد😂. به همین دلیل، بعد از چند لحظه، نتوانست طاقت بیاورد و آرام مشتش را باز كرد. حاجی ورقه‌ها را از دستش گرفت و رهایش كرد.😊 آن مأمور هاج و واج مانده بود و جرأت برخورد با او را در خود نمی‌دید. معلوم نبود چه نیرویی✨ در نگاه حاج همت بود كه قدرت برخورد را از او گرفت.☝️ 🌸🌈 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• در پاوه بودیم؛ شبها دموكراتها از كوه‌ها⛰ و مخفی گاه‌های خود بیرون‌می‌آمدند و به شهر حمله می ‌كردند🏃. با خمپاره شصت، تیربار و سلاحهای سبك سعی می‌كردند تا ایجاد رعب و وحشت كنند.😱در یكی از این شبها، وقتی دشمن حمله كرد، در شهر نبود. گویا برای انجام مأموریتی به نودشه رفته بود🍃. آن شب دشمن توان بیشتری گذاشته بود و قصدی بالاتر از ایجاد رعب و وحشت داشت.😞تا نزدیكی صبح به صورت جنگ و گریز داخل شهر حضور داشتند و با نیروهای ما درگیر بودند. صبح، آتش💥 جنگ خوابید و تا شب اتفاقی نیفتاد ولی با تاریك شدن هوا🌒 دوباره درگیری شروع شد و این ‌بار سخت ‌تر از شب قبل.تعدادشان زیادتر بود و تجهیزات بیشتری هم آورده بودند.⚡️جنگ سختی درگرفته بود و دشمن تا واحد موتوری سپاه پیش آمد. ساعت دوازده و نیم شب بود كه دیدم از راه رسید. در حالی‌كه ناراحت و عصبانی بود، تا چشمش به ما افتاد، فریاد زد: «شما زنده هستید و آن وقت این ترسوها جرأت پیدا كرده‌اند تا موتوری سپاه پیشروی كنند؟!»😤😪آن‌قدر عصبانی بود كه نمی‌توانستیم حرفی بزنیم. بدون این ‌كه منتظر بماند، بلافاصله چند نفر از نیروها را برداشت و به طرف واحد موتوری سپاه حركت كرد.نیم ساعت بعد، نه صدای رگبار گلوله‌ای به گوش می‌رسید و نه صدای انفجار خمپاره‌ای👀. چنان پرتوان و قوی وارد نبرد شد و با چنان شجاعتی عمل كرد كه طی نیم ساعت، دشمن فهمید كه نمی ‌تواند مقاومت كند و شهر را تخلیه كرد😏✌️. و این در حالی بود كه دشمن دو شب پی در پی با موفقیت ایستاده بود و ما نتوانسته بودیم كاری بكنیم.😐وقتی برگشت، هر كس او را می‌دید، باورش نمی‌شد كه او بعد از دو روز مأموریت، برگشته و در همان لحظه ورود با دموكراتها درگیر شده است.🙂❤️ 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌸🌈🌱 •|... ﷽... |• یه روز نگاه کردم تو چشماش😢 گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن گفت اولین چیزی که توی قبر از بین میره همین چشماس..😭😥 گفتم چشمای تو خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا،برای خودش بر می داره...😢😭 مطمئنم تو وقتی شهید بشی سرت جدا می شه وچشماتو خدا می بره... 😞همسر حاج ابراهیم همت می گه چشمای ابراهیم من بخاطر این قشنگ بود یکی بخاطر اینکه این چشم ها هیچوقت به گناه باز نشد😢😔 دوم اینکه هر وقت خونه بود سحر پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن در خونه خدا چه اشکی می ریزن😭😢 گفتم من مطمئنم این چشما رو خدا خاطر خواه شده چشمات نمی مونه😥 آخرش هم تو عملیات خیبر از بالای دهانش و لبهاش سرش رفت چش😢😭😭ما رو خدا با قابش برداشت و برد😭 روایت همسر شهید ❤️ 🌸🌈🌱 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • ⭕️ در عملیات خیبر وقتی نیروهای لشکر27 درتنگنا قرار گرفتند، سواربر موتور شد و سراغ قاسم سلیمانی رفت تا از او کمک بگیرد و به داد نیروها برسد، اما در مسیر خمپاره‌ای کنارش اصابت کرد و آسمانی شد🕊 همت برای کمک به رزمنده‌ها جانش را داد، ای کاش این روحیه در مسئولان هم باشد❗️ ❤️ 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌱🌈🌸 •|... ﷽... • در مدتی كه در مدارس تدریس می‌كرد، فعالیت های سیاسی خود را نیز ادامه می‌داد☝️. این فعالیت ها عبارت بودند از: سخنرانی🎤، آگاهی اذهان دانش‌آموزان، معلمان و… یكی از این سخنرانیها در دبیرستان «سپهر» انجام شد. كه ترس در وجودش راهی نداشت🙂، در حیاط مدرسه سخنرانی تند و داغی ایراد كرد و این موجب شد تا كسانی كه پای صحبت او نشسته بودند، یكی یكی از ترس متفرق شوند😐🏃. تا این‌كه دید تنها مانده است👀. در همین وقت، متوجه شد اطراف مدرسه پر از مأمورین شاه است كه می ‌خواهند بریزند و او را دستگیر كنند.👮♀ تا آن روز، به رغم تلاشهای پی‌گیر مأموران برای دستگیری او، به دام آنها نیفتاده بود✌️. این‌بار هم با زیركی تمام سعی كرد تا از چنگالشان فرار كند. به همین خاطر، قبل از این ‌كه مأموران حمله‌ور شوند، به سرعت دوید و خود را به پشت درختان رساند و از مهلكه گریخت.👀🏃 مأموران پس از آن‌كه متوجه فرار او شدند، تعقیبش كردند ولی بلافاصله از شهر خارج شد و به طرف یاسوج و شهرهای اطراف رفت.در حدود بیست روز آفتابی نشد و مأموران ناامید، به خانه هجوم آوردند😕 ولی چون نام را نمی‌دانستند، به جای او برادرش را طلب كردند. وقتی «حبیب‌الله» روبه‌روی آنان قرار گرفت،دیدند كه باز هم نتوانسته‌اند به مقصود خود برسند و به این ترتیب، برای چندمین بار از دست آنان گریخت.😊✌️ راوی :ولی‌الله همت 🌱🌈🌸 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f