eitaa logo
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
983 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
491 ویدیو
55 فایل
•[ بـِـسْمِ رَبِّ الشُّهَدا ]• •{ڪانال شہید محمد ابراهیم همت}• 🌹|وَقتے عِشْق عاقل مےشود،عَقْل عاشق مے شود،آنگاہ شہید مےشوید|🌹 🌷شهید مصطفی چمران🌷 @deltange_hemmat68 @shahidhemmat68 انِتقاد،پیشْنَهاد،پروفایلِ سفارشی
مشاهده در ایتا
دانلود
خودتـان بگوئیـد ... این #آفتابـــ از ڪـدام طـرف در بیایـد؟ ڪه یادِ #لبخنــد شما هـوای دل‌اش را ابـری نڪنـد ... روزتون_متبرک#به لبخند شهدا🌷 رفیق شهیــــدم حاج همت❤️ @hemmat_channel
⭕️ بودم، کارم شده بود چیک و چیک؛ سلفی و یهویی...📸 عکس‌های مختلف با و لبنانی! من و دوستم یهویی توی کافی‌شاپ من و زهرا یهویی گلزار‌ شهدا... !! من و خواهرم یهویی... !!! عکس با های ریز دخترانه... دقت می‌کردم که حتما چال لپم نمایان شود در تمامی عکس‌ها...😐 کامنت‌هایم یکی در میان احسنت و فتبارک الله... دایرکت‌هایم پر شده بود از تعریف و تجمیدها... از نظر خودم کارم اشتباه نبود😏 چرا که داشتم حجاب، ‼️ کم کم در عکس‌هایم رنگ و لعاب‌ها بالا گرفت، تعداد مزاحم‌ها هم خدا بدهد برکت! کلافه از این صف طویل ... یکبار از خودم جویا شدم چیست علت؟! چشمم خورد به کتابی📚 رویش نشسته بود خروارها خاک ... هاا کردم و خاک‌ها پرید از هر طرف... «» بود عنوان زیر خاکی من. "ابراهیم هادی" خودمان...🌹 همان گل پسر خوشتیپ... چارشانه و هیکل روی فرم و اخلاق ورزشی👌 شکست نفس خود را...✌️ شیک پوشی را بوسید و گذاشت کنج خانه... ساک ورزشی‌اش هم تبدیل شد به کیسه پلاستیکی! رفتم سراغ ایسنتا و پست‌ها نگاهی انداختم به کامنت‌ها؛ ۸۰ درصدش جنس بود!!! با احسنت ها و درودهای فراوان! لابه لای کامنت‌ها چشمم خورد به حرف‌های نسبتا بودار برادرها!😒 دایرکت‌هایم که بماند! عجب لبخند ملیحی... عجب حجب و حیایی... انگار پنهان شده بود پشت این حرف‌های نسبتا ساده؛ عجب هلویی... عجب قند و نباتی، ای جان! از خودم بدم آمد😞 شرمسار شدم از این همه عشوه و دلبری...😔 شهید هادی کجا و من کجا❗️ باید را قربانی می‌کردم... پا گذاشتم روی نفس و خواستم کمی بشوم شبیه ابراهیم و ابراهیم‌ها...✨ @hemmat_channel
📝 🌾فک کن بری 😍 به همه بگی فردا میرم پیش بی بی بری تو صحن پرچم یا سربند کلنا عباسک یا 🌾بری تو حرم روبه روی ضریح دست تو بزاری رو با زبون بی زبونی بگی خانوم جات اینجاست👈❤️ اونجا چیکار میکنین بگی خانوم اجازه میدی،برم کنم از حرمتون⁉️ 🌾بعد،یه ،یه لباس نظامی،یه کلاشینکف، یه کلت،یه بیابون،بیابون نه پشتت یه گنبد🕌انگار داره نگات میکنه😍 🌾خانوم نگات میکنه میکنی کنارته👥 بهت افتخار میکنه بهت میزنه یه نگاه به پشت سرت به یا عباس میندازی 🌾میگی تا اسم شما رو گنبد هست مگه کسی میتونه به حرم چپ نگاه کنه👊 خم شی بند پوتینتو سفت میکنی سفت میکنی اسلحه رو سفت میچسبی، میگیری میگی یا عباس 🌾بعد از اینکه چندتا حرومی👹 رو به رسوندی؛ببینی یه ضربه خورده به قلبت💘 🌾 شروع میکنه به سوختن،از خون دستت میفهمی شدی🤕 میگی بی بی ببخشید ،دیگه توان ندارم😓دوستات جمع شن دورت👥👥 نفسات به شمارش بیوفته؛چشمات تار ببینه 🌾بی بی بیاد بالا سرت برا خون زیادی ازت بره.دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به مغزت برسه⚡️امابگی پاهامو بذارین زمین بلند کنین 🌾بی بی اومده میخوام بهش بدم چند دقیقه بعد ببندی😌 چند روز بعد به خانوادت خبر بدن شدی🌷 😇 💢 بحق بی بی زینب 🌹🍃🌹🍃 @hemmat_channel
#نڴــــاهـت را قاب مۍ‌گیـــرم🌹😍 در پس آن #لبـــخند معصوم ڪه بہ من شور و نشــــاط زندگۍ مۍ‌بخشد😍 #دلنوشته 😢 @hemmat_channel
👆خاکریز خاطرات ۹۱ 🌸 اسارتِ خنده‌دارِ یک سربازِ بعثی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
👆خاکریز خاطرات ۹۱ 🌸 اسارتِ خنده‌دارِ یک سربازِ بعثی http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۹۱ ✍ اسارتِ خنده‌دارِ یک سربازِ بعثی دو تا از رزمنده‌ها ، اسیری رو همراه خودشون آورده بودند و داشتند های‌های می‌خندیدند... ازشون پرسیدم: این کیه؟!!! گفتند: عراقیه... گفتم: چطوری اسیرش کردید؟ همونطور‌ که می‌خندیدند، گفتند: از شبِ عملیات پنهان شده بوده؛ تا اینکه تشنگی بهش فشار آورده و با لباسِ بسیجیهای ما اومده ایستگاه صلواتی؛ وقتی هم می‌خواسته شربت بگیره ، پول داده و اینجوری لو رفته ... 📚منبع: نشریه حیات http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f