°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه #کرامات_و_معجزات_شهدا ❤️😍عاشق #شلمچه و طلائیه بودم 💫ورودی شلمچه کفشامو درآوردم و تا
🌹قسمت پنجاه ویک
#کرامات_و_معجزات_شهدا
🕊بعداز #شلمچه راهی طلای ناب جبهه های ایران #طلائیه شدیم.
طلائیه واقعا طلاست😔
🔰از کاروان جدا شدم رفتم سه راهی شهادت، چندسال پیش من اینجا اشکای یه پسرنوجوون ۱۵-۱۶ رو مسخره کردم
😍حالا تموم زندگیم شده بودن شهدا...
👌تا زمانی که ازشون دوری #حجاب و ریش و دوست داشتن شهید و اینکه پاتوقت مزار شهدا باشه مسخره میکنی؛ اما زمانی که خودت وارد این وادی بشی میفهمی چه جوریه این آدما نجات گرن...
میخوای بدونی چرا جوانی که ۳۰سال نیست تو دنیا نجات میده چون اون آدم نفسشو زیر پاش له کرده.
🌹اون جوان فقط فقط بنده خدا بوده، کاش همه جوونای کشورم دلداده شهدا بشن.
اون ۵ روز به سرعت گذشت ازشون خواستم حاج رضا زنگ بزنه.
یکی دو روزی هست از جنوب برگشتیم امتحان های میان ترم حوزه شروع شده بود. منو لیلا هم سخت درس میخوندیم تازه از حوزه خارج شده بودیم که گوشیم زنگ خورد
📲 -الو بفرمایید
+الو سلام خانم معروفی؟
-بله بفرمایید ببخشید شما؟
+رضا بخشی هستم
-إه حاج رضا شمایید خیلی وقته منتظرتونم
+نامه شما چندروز پیش دستم رسیده منم تماس گرفتم....
ادامه دارد...
#حنانه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه ویک #کرامات_و_معجزات_شهدا 🕊بعداز #شلمچه راهی طلای ناب جبهه های ایران #طلائیه شدیم. طل
🌹قسمت پنجاه و دو
#کرامات_و_معجزات_شهدا
-خب اما من شش ماهیه منتظر تماستونم
حاج رضا: شرمنده اگه قصوری بوده
بنده تقصیری نداشتم
-😐😐
+چی شد خانم معروفی؟
-هیچی حاج آقا، میشه فردا با یه سری از دوستانم بیایم دیدنتون
+بله بفرمایید
🔰فردا با لیلا و همسرش و زینب و داداشش رفتیم دیدن حاج رضا. من یه دسته گل رز قرمز برای حاج رضا گرفتم 🙈🌹
🍃پسرا چه ذوقی میکردن که برده بودیمشون دیدن حاج رضا.
🍃🌹حاج رضا برامون از خودش گفت متولد ۴۷ بود تو ۱۷سالگی از کمر جانباز شده بود. اون روز موقعِ برگشت از حاج رضا خواستم بازم با همدیگه در تماس باشیم
باورم نمیشد حاجی قبول کنه😊
از اونروز به بعد ما چندین بار در هفته تماس داشتیم یا من میرفتم دیدن حاجی
تا اینکه شش ماه گذشت و....
ادامه دارد...
#حنانه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز یکشنبه هفدهم آذر☺️
روزهفدهم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌
🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀
🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج)
و سلامتے امام زمان(عج)🌺
و هدیه به روح سردار خیبر
🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹
و به نیابت از همه ے
🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺
🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺
و به نیت
حاجات عزیزان زیر مے باشد👌
🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻
روز هفدهم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر
است👌
گروه اول:گروه سردار خیبر
حاج محمد ابراهیم همت
۱.خانم بهشتے
🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸
گروه دوم:گروه سردار شهید
حاج حسین خرازے
۱.خانم عشق همت
🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸
گروه سوم:گروه شهید
ابراهیم هادی
۱.خانم لیلا فیضے
🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹
🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن
هرکسی خوند به پی وی زیر
همراه باکد و نام گروه ارسال کنند
@deltange_hemmat68
مانند زیر کد ۱۷گروه شهید همت✅
نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز هفدهم تلاوت شد👌👌
همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌
حاجت رواشید🙏
یازهرا(س)✋
ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌
التماس دعا👌
یازهرا(س)
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
✨🕯💫🕯✨🕯💫 #تمثیل هاے خدایے2⃣1⃣1⃣ مثل سوزن! ⚠️👈شما اول انگشت خود را در استمپ میگذاري و آن را جوهري
🕯💖🕯💖🕯
#تمثیل هاے خدایے3⃣1⃣1⃣
🕯مثل شمع!
شمع را ببین هر چه به آن نزدیک و
نزدیکتر باشی نور و روشنایی بیشتري دریافت میکنی.⚡️
✅🌺✅
👈قرآن کریم میخواهد ما هم از جنس
شمع و هم صفت شمع باشیم.!✔️✨✔️
میگوید: به گونه اي باش که هر کس به
تو نزدیکتر بود، بهره و سود بیشتري ببرد✅
🌷⭕️🌷⭕️🌷
👈و نزدیکترین کسان به ما نخست پدر و مادرند 👴👵
و آنگاه همسر،👧👨 و سپس فرزندان،👫
و در آخر هم، بستگان و خویشان.👥
یعنی اول پدر و مادر خودت را مورد
لطف و محبت قرار بده،😍
آنگاه نزدیکانت را، همچون همسر،
فرزندان و خویشان.👌
✨🔶✨🔷✨
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🕯💖🕯💖🕯 #تمثیل هاے خدایے3⃣1⃣1⃣ 🕯مثل شمع! شمع را ببین هر چه به آن نزدیک و نزدیکتر باشی نور و روشن
💓🍼💓🍼💓🍼💓🍼💓
#تمثیل هاے خدایے4⃣1⃣1⃣
🍼مثل شیر مادر
👼شیر مادر براي بچه تا یک زمانی
سودمند است و زمینه ي رشد و استعداد او را فراهم میکند✅
〽️ ولی از یک زمانی به بعد باید او را از
شیر گرفت و گرنه زیانبار است و آثار معکوس دارد. 🙃
👈این را مادرها خوب میفهمند، ✔️
اما بچه ها نه➖
و براي همین هم شیون و فریاد
میکنند،😫
❣ولی مادرها با وجود اینکه کانون مهر
و محبت اند، به فریاد و ناله ي آنها اهمیت نمیدهند.↪️
♥️خداوند هم نسبت به ما همینطور است.
💫🌷نعمتهایی مثل سلامت و آرامش به مامیدهد،
که تا یک زمانی براي ما خوب ومایه
سعادت است؛✔️
⚠️ ولی از یک مقطعی به بعد زیانبار و خطرناك است،
‼️ از اینرو آنها را از ما میگیرد.
Ⓜ️ولی یادمان باشد؛ میگیرد تا
بیشتر بدهد.✅
🔆همانطور که یک مادرغذا یی به نام
شیر را میگیرد تا سفره هاي از غذاهاي
متنوع پیش روي فرزند خود بگشاید.🍱🍲🍗
🍼💓🍼💓🍼💓🍼💓🍼
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه و دو #کرامات_و_معجزات_شهدا -خب اما من شش ماهیه منتظر تماستونم حاج رضا: شرمنده اگه قصو
🌹قسمت پنجاه وسه
#کرامات_و_معجزات_شهدا
👌تو شش ماه من از گذشتم به حاج رضا گفتم. گاهی تحسینم میکرد، گاهی اخم، گاهی گریه؛ اما کلا همیشه بهم میگفت تو نظر کرده حاج همتی.
☺️امروز پنجشنبه است به عادت همیشگی اول راهی مزار شهدا دوتا دست گل خریدم یکی برای شهدا یکی برای حاج رضا.
🕊اول رفتم قطعه #سرداران_بی_پلاک و آخر مزاری که به یاد #حاج_ابراهیم_همت بود.
از مزار خارج شدم از همون راه قصد آسایشگاه دیدن حاجی کردم 🙈
تا آسایشگاه سه ساعتی تو راه و ترافیک بودم مستقیم رفتم اتاقش.
-سلام
+سلام چرا زحمت کشیدید
-زحمتی نیست
+مادر شما رو فردا ناهار دعوت کردن.
😍❤️دلم میخواست جیغ بکشم از خوشحالی.
🛍رفتم خرید یه روسری خیلی خوشگل خریدم. تا رسیدم خونه چادر مهمونیم اتو کردم چادر معمولی مهمونیم گذاشتم.
😌وای خدایا از هیجان خوابم نمیبره تا ده صبح همش به ساعت نگاه میکردم تا ده شد با ذوق حاضر شدم.
💐وسط راه یه سبد گل رز قرمز و سفید خریدم.
ادامه دارد...
#حنانه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه وسه #کرامات_و_معجزات_شهدا 👌تو شش ماه من از گذشتم به حاج رضا گفتم. گاهی تحسینم میکرد، گ
🌹قسمت پنجاه وچهار
#کرامات_و_معجزات_شهدا
🚗بالاخره با ترافیک تهران تا برسم خون حاجی اینا یکی، دوساعتی طول کشید.
مامان بابای رضا خیلی مهربون بودن انگار خونه ی خودمم راحت بودم، مامان و باباش بعداز یه ساعت رفتن تو حیاط کباب بزنن.
🍇رضا داشت انگور میخورد، یهو بهش گفتم :
🙈بامن ازدواج میکنی؟
انگور پرید گلوش رفتم براش آب آوردم. گونه هاش مثل دخترا قرمز شده بود خخخخ
سرش انداخت پایین هیچ حرفی نمیزد.
گفتم : چیه من دوست دارم همسرم جانباز باشه خب ازت خوشم اومده 😁
هیچی نگفت تا عصر اصلا بهم نگاه نمیکرد و سرش پایین بود.
💝آره من چندماه بود عاشق رضا بودم. فرداش رضا زنگ زد خونمون، بابام که حرفاش شنید
😥داد و فریاد راه انداخت بهم گفت از خونه برو از ارث محرومم کرد.
ادامه دارد...
#حنانه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_147187916.attheme
75.8K
• #تم_شهدایی 📲😭
• #تم
تـــم ایتاتونو شہدایے ڪنین اگہ دوست داشتین😊🌹
تم من ڪہ اینہ حال و هواے شہـــدا
داره ایتا😍❤️💔😭😭
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۴ 🥀🥀🥀🥀 بشین امی
•• 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
قسمت۱۵۵
🥀🥀🥀🥀
.....
_در حومه منطقه «شرقاط»
گروهی از تروریست های داعشی
حملاتی علیه نیروهای بسیج مردمی در منطقه «السدیره» برای قطع ارتباط مسیر ارتباطی بغداد - موصل انجام دادند ..
اما نیروهای بسیج به خوبی توانستند تحرکات تروریست ها را در این محور متوجه شوند
و با واکنش قاطع توانستند حملات آنان را در این محور خنثی و دفع کنند
در این درگیری خیلی از تروریست ها کشته و زخمی شدند.
ولی
۴ تن از نیروهای بسیج مردمی هم به شهادت رسیدند
و من و چند تا از بچه های دیگه هم زخمی شدیم ..
به محض رسیدن به بیمارستان هم بردنم اتاق عمل
و بعد از چند روز که وضعیتم تصبیت شد اعزام شدم بیمارستان تهران ..
یکمم که حالم بهتر شد به تو خبر دادم ...
خب حالا نوبت توعه امیر تعریف کن چی شد این مدته ..؟!
_ صبر کن چقدر تند میری داداش محمد.
به همین سادگی الان خوبی به جز کتفت زخم دیگه هم داری ...؟!
_ زخم که نه فقط کمی خراش و کوفتگی ..
_ خب اخه مرد مؤمن چرا از اول خبر ندادی به ما ؟!
_ نمی خواستم نگرانتون کنم خب ..
_ وای محمد من چی بهت بگم اخه .. ؟
_ هیچی نمی خواد بگی ..
تعریف کن ببینم چکار کردین توی این مدت ؟!
_ حالا میگم بهت
اول بگو عزیز و فاطمه خبر دارن الان تهرانی ؟!
_ راستش نه نخواستم من توی این وضعیت ببینند و نگران بشن
باهاشون تلفنی صحبت کردم
چند روز دیگه هم که مرخص می شدم میرم خونه ..
_ محمد میدونی خیلی یک دنده ای بزار به عزیز خبر بدم !!
_ باشه حالا ..
فعلا بگو چی شده چکار کردین .؟!
شروع کردم از اتفاقات این مدت برای محمد حرف زدن ...
ادامه دارد
💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
•• 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۵ 🥀🥀🥀🥀 .....
•• 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
قسمت۱۵۶
🥀🥀🥀
شروع کردم از اتفاقات و ماجراهای این مدت برای محمد حرف زدن ...
_ خلاصه اقا محمد ما با بچه ها اردوی جهادی بودیم که منو دوباره کشوندی توی این شهر پر از دود و الودگی ...
_ واقعا ببخش داداش اصلا خبر نداشتم ..
_ نه داداش اصلا مهم نیست فقط بهت بگم که منو از نگرانی دق دادی تا اینجا کشوندی ..
حالا اون خبری که میگفتی چی بود .. ؟!
_ خب اول اینکه می خواستم افتخار دیدن من اول نصیبت بشه ..
_ وای داداش محمد ما رو ..
ببین رفتی اومدی راه افتادیاا رضا و مهران کم بودن داداش محمدمونم اضافه شد ...
_ خب دیگه ما اینیم اخوی
حالا
دور از شوخی امیر جان
هنوز نظرت راجع به رفتن سوریه جدیه ؟!
_ اره دارم لحظه شماری میکنم ..
_ خب پس مژدگونی منو بده !!
شوکه شدم نفهمیدم چی شد سریع به حالت نیم خیر بلند شدم و گفتم :
محمد بگو جان امیر درست شد ؟!
_ جان امیر درست شد ..
_ ببین محمد سر به سرم بزاری دلخور میشم هااا
گفته باشم ..؟!
_ اخه برادر من در مورد این مسئله من میام با تو شوخی کنم !!
از روی شوق نفهمیدم چی شد از شادی بلند شدم داخل اتاق دور میزدم با صدای بلند خدا رو شکر میکردم که ..
درب اتاق باز شد یک پرستار با اخمهای در هم وارد شد و گفت ؛
چه خبرتونه اقا رعایت کتین اینجا بیمارستانه ..
بعد در حالی که درب اتاق میبست ..شنیدم که زیر لب میگفت ..
_ واقعا که مردم چه بی نزاکت شدن موقعیت اطرافشون درک نمیکنند
که درب اتاق بسته شد و دیگه نفهمیدم ...
بعد از چند ثانیه لبخند بزرگی زدم و رفتم سمت محمد و محکم بغلش کردم که ..
_ ای ای امیر ..
امیر دستم ..
شرمنده رهاش کردم و گفتم _ واقعا ببخش نمیفهمم از خوشحالی چکار می کنم . !!
_ بله اینکه کاملا واضحه برادر من ..
_ وای محمد من هنوز باورم نمیشه ..
یکدفعه یاد مهران افتادم برگشتم سمت محمد و گفتم
راستی مهران چی ؟؟
_ خب برادر من شما با هم بودین دیگه ..
اصلا نفهمیدم چی شد یک مرتبه بغض نشست توی گلوم و اشکم جاری شد ...
_وای محمد بهترین خبر عمرمو بهم دادی میدونی ؟؟
خیلی اقایی .. تکی به مولا
ادامه دارد
💫💫💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
•• 🌿🌸
امروز دوشنبه هجدهم آذر☺️
روزهجدهم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌
🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀
🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج)
و سلامتے امام زمان(عج)🌺
و هدیه به روح سردار خیبر
🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹
و به نیابت از همه ے
🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺
🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺
و به نیت
حاجات عزیزان زیر مے باشد👌
🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻
روز هجدهم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر
است👌
گروه اول:گروه سردار خیبر
حاج محمد ابراهیم همت
۱.خانم هادے
🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸
گروه دوم:گروه سردار شهید
حاج حسین خرازے
۱.خانم قربان زاده
🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸
گروه سوم:گروه شهید
ابراهیم هادی
۱.خانم سربازولایت
🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹
🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن
هرکسی خوند به پی وی زیر
همراه باکد و نام گروه ارسال کنند
@deltange_hemmat68
مانند زیر کد ۱۸گروه شهید همت✅
نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز هجدهم تلاوت شد👌👌
همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌
حاجت رواشید🙏
یازهرا(س)✋
ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌
التماس دعا👌
یازهرا(س)
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه وچهار #کرامات_و_معجزات_شهدا 🚗بالاخره با ترافیک تهران تا برسم خون حاجی اینا یکی، دوساعت
🌹قسمت پنجاه وپنج
#کرامات_و_معجزات_شهدا
😔از خونه که بیرونم کردن برگشتم خونه خودم. یک هفته بعد رضا و مادر و پدرش اومدن خواستگاریم.
💍با ۱۴سکه و یه سفر جنوب به عقدش دراومدم.
خونه مجردیم به اسم خودم بود، خونه فروختم و جهیزیه خریدم البته رضا نمیذاشت اما من کار خودم کردم و خونه فروختم و جهیزیه آماده کردم.
🌹رضا نذاشت من مراقبش بشم بازم پرستارا میومدن مراقبش البته خیلی این موضوع اذیتم میکرد.
رضا داشت نماز میخوند ۵ روز زندگی مشترکمون شروع شده بود.
🍛قیمه گذاشته بودم آخه رضا خیلی دوست داشت.
-رضا جان رضا جان بیا نهار جناب همسر
😱بیست دقیقه گذشت صدای نیومد خودم پاشدم برم تو اتاق خواب بهش سر بزنم دیدم سر سجده اس نشستم کنارش.
-رضا جان نمیخوای تمومش کنی نمازتو آقا؟
هیچ جوابی نداد، ترسیدم دستم گذشتم روی دستش یخ یخ بود.
😭با جیغ و ترس رفتم بالا ماااااامااااان رضا یخ یخه تو رو خدا بیاید
مامان: یاحسین حاج حسین بدو
🚐مامان و بابا که اومدن سریع زنگ زدیم آمبولانس اومد
ادامه دارد...
#حنانه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه وپنج #کرامات_و_معجزات_شهدا 😔از خونه که بیرونم کردن برگشتم خونه خودم. یک هفته بعد رضا و
🌹قسمت پنجاه وشش
#کرامات_و_معجزات_شهدا
🚐آمبولانس که اومد سریع به رضا کپسول اکسیژن وصل کردن و گفتن باید سریع منتقل بشن بیمارستان تا رسیدن به بیمارستان نیم ساعتی طول کشید، نیم ساعتی که به من پنجاه هزار ساعت گذشت 😔
انقدر هول شده بودیم که با دمپایی و کفش لنگه به لنگه رفتیم بیمارستان.
👤دکتر گفت بخاطر شوکی بهش وارد شده فعلا باید یکی و دو هفته ای تو بیمارستان باشه.
اون دوهفته من یه پام بیمارستان بود یه پام مزار شهدا
😭❤️خدا صدای راز و نیازام شنید و بعد از دوهفته رضا از بیمارستان مرخص شد.
خیلی خوشحال بودم فکر میکردم سالیان سال این زندگی ادامه داره؛ اما طول زندگی ما خیلی کوتاه بود...
🌹رضا که از بیمارستان مرخص شد یه چندروزی استراحت کرد یه ذره که حالش خوب شد پیشنهاد داد بریم #شلمچه
🚗منو رضا مامان بابا راهی سرزمین عشق شدیم...
ادامه دارد...
#حنانه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌹قسمت پنجاه وشش #کرامات_و_معجزات_شهدا 🚐آمبولانس که اومد سریع به رضا کپسول اکسیژن وصل کردن و گفتن ب
🌹قسمت پنجاه وهفت
#کرامات_و_معجزات_شهدا
🚗با ماشین شخصی رفتیم جنوب. اول دوکوهه. انقدر خوشحال بودم کنار رضا اومدم جنوب
دوکوهه، طلائیه، فکه... #طلائیه رو خیلی دوست داشتیم
🌹 رضا :حنانه قدر خودت بدون تو نظر کرده حاج ابراهیمی، یه روز من نبودم تو رو به همین شهدا ثابت قدم باش.
-رضا این حرفا چیه میخوای منو تنها بذاری؟
+به هرحال من جانبازم باید با واقعیت کنار بیایم
-باشه این واقعیت نگو خواهشا
❤️بعداز #طلائیه رفتیم #شلمچه
خوب من به نظر خودم نظرکردم شلمچه، ایستادم نماز تا سلام نماز گفتم برگشتم دیدم رضا دستش رو قلبش 😱
ادامه دارد...
#حنانه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💓🍼💓🍼💓🍼💓🍼💓 #تمثیل هاے خدایے4⃣1⃣1⃣ 🍼مثل شیر مادر 👼شیر مادر براي بچه تا یک زمانی سودمند است و زم
💫✨💫✨💫✨💫
#تمثیل هاے خدایے5⃣1⃣1⃣
مثل مس
❗️در بازار مسگرها مغازه ها را ببین،
و ببین که با مسها چگونه رفتار میکنند⁉️
مغازه هاشان مثل دخمه تیره و تار است⚫️
و مثل بازار شام آشفته و پر سروصدا ست.🔄
و پتکهاي سنگین است که بر مسها فرود
میآیند، بیچاره مسها!🔨
💎تازه بعد از اینهمه تازیانه و تحمل
شلاقهاي آهنین و سهمگین خیلی هم که رشد کنند،✔️
میشوند یک دیگ و دیگ شدن همان و
در دل آتش نشستن نیز همان.⚗
نتیجه اش هم که معلوم است: ⤵️
خود را روسیاه و سفره را روسفید میکنند.🔆
↩️اما از طرف دیگر، بازار طلافروشها هم
دیدن دارد و رفتار طلافروش با طلاجات هم تماشایی است.🏅🏵
🏵طلا را ببین که چگونه بر جعبه هاي
مخملین تکیه زده و در پشت شیشه هاي
شیک و شکیل چشمها را نوازش میدهند.🎁
و ببین ⬇️
چه آرام برداشته و چه آرام گذاشته میشوند. ⚠️
و سرانجام مایه زینت اند و دستمایه زیبایی.🌷💫
Ⓜ️و چه شبیه است ماجراي ما آدمها و سرگذشت مسها و طلاها.
🔆بعضی مثل مس میمانیم، از اینرو
همواره مبتلا به بلا بوده و گرفتاریم♨️
و در آخر هم جهنمی درپیش که مگو و مپرس‼️
Ⓜ️و بعضی هم مثل طلا میمانیم یعنی گرانمایه، گرانبها و ماندگار.✅
↩️و البته اگر خداي ناکرده از دسته ي اول باشیم، باز هم جاي امید هست، ⚪️
چرا که میتوانیم در صف انسانهاي طلایی و سعادتمندقرار گیریم.🔜
درست مثل مس که طلا میشود، به شرط آنکه رو به کیمیا آورد.🔝
و کیمیایی که انسانها را طلاگونه میکند بندگی و اطاعت حق است.💯
« کیمیایی است عجب بندگی پیر مغان »
🌷💫🌷💫🌷💫🌷
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز سه شنبه نوزدهم آذر☺️
روزنوزهم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌
🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀
🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج)
و سلامتے امام زمان(عج)🌺
و هدیه به روح سردار خیبر
🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹
و به نیابت از همه ے
🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺
🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺
و به نیت
حاجات عزیزان زیر مے باشد👌
🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻
روز نوزدهم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر
است👌
گروه اول:گروه سردار خیبر
حاج محمد ابراهیم همت
۱.آقاے مهدوے
🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸
گروه دوم:گروه سردار شهید
حاج حسین خرازے
۱.خانم سیاهکویے
🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸
گروه سوم:گروه شهید
ابراهیم هادی
۱.خانم رحیمے
🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹
🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن
هرکسی خوند به پی وی زیر
همراه باکد و نام گروه ارسال کنند
@deltange_hemmat68
مانند زیر کد ۱۹گروه شهید همت✅
نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز نوزدهم تلاوت شد👌👌
همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌
حاجت رواشید🙏
یازهرا(س)✋
ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌
التماس دعا👌
یازهرا(س)
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
#ایستگاه_تفکر
🎯 حق الناس معنوی ⁉️
❌از سخت ترین حق الناسها
#حق_الناس معنوی است.
😱این که انسان به روح کسی لطمه بزند، با همسرش خوب برخورد نکند، آزار و اذیت و تندی و خشونت نسبت به دیگران نداشته باشد.
👹 دیگران از او بترسند، حضورش برای دیگران سنگین باشد و.. اینها همه نوعی از حق الناس معنوی است....
#تلنگر
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
💫✨💫✨💫✨💫 #تمثیل هاے خدایے5⃣1⃣1⃣ مثل مس ❗️در بازار مسگرها مغازه ها را ببین، و ببین که با مسها چگو
🌷🌷
#تمثیل هاے خدایے6⃣1⃣1⃣
🌸🍃🌸
مثل نافه ي آهو!
بدن آهو یک قسمتی دارد به اسم نافه.🌱
خون وقتی وارد نافه ی آهو میشود،
تبدیل به مُشک میشود که عطر بسیار
خوشبویی است، و چقدر قیمت پیدا میکند🌹
و مردم آنرا به سر و صورت و جامه خود میکشند.🌹
❤️دستگاه الهی هم درست مثل نافه ی آهو است!
یعنی هر کس هر قدر هم که آلوده باشد
وقتی به آنجا میرود پاك و معطر میشود،✅
گذشته ی او اصلاح میشود و تمام بدي
هایش به خوبی بدل میشود.💯
Ⓜ️آنجا جایی است که بديها و گناهان به
حسنه و زیبایی و خوبی بدل خواهد شد.
درست مثل آب گل آلودي که به دریا
برسد؛ آب آلوده، همین که به دریا رسید
پاك و زلال خواهد شد.🌊
[آب بد را چیست درمان؟
باز در جیحون شدن »]
[ خوي بد را چیست درمان؟
باز دیدِ روي یار]
💫✨💫✨💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷🌷 #تمثیل هاے خدایے6⃣1⃣1⃣ 🌸🍃🌸 مثل نافه ي آهو! بدن آهو یک قسمتی دارد به اسم نافه.🌱 خون وقتی وارد
⛅️🌦🌧⛈🌤🌈
#تمثیل هاے خدایے7⃣1⃣1⃣
🌈❄️🌈
فصل بهار و پاییز که آسمان ابری 🌥 می شه.
هر لحظه ابرها شروع به باریدن میکنن ⛈
و با تند بادی 🌬 ابرها میرن و بارش باران قطع میشه⚡️
و زمانی که آسمان ☀️ صاف و یکدست
می شود، هوای خنکی فضای پیرامون ما رو فرا میگیره🍃
اینجاست که دیگر ابرها رفته اند و هوای پاکی تنفس ما رو جلایی تازه میبخشه😊
💥گاهی
دوستانی با ما رفیق میشن که، شبیه این
ابرها هستند، تا پول و خوشی داریم کنارمان میمانند👥
و زمانی که به گرفتاری بر می خوریم
براحتی از کنارمان عبور می کنن👋🚶💔
یک دوست واقعی شبیه باران 🌧 نیست که ببارد و برود🚶...
یک دوست واقعی شبیه هوا 🌫 هستش که همیشه در اطرافمان میمانن، و هر آن
مراقبند تا راه را به بیراهه نپیماییم و با غم و شادی هامون رفیقمان خواهند ماند
🔺〰〰〰🔻〰〰〰🔺
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۶
•• 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
قسمت۱۵۷
🥀🥀🥀
بعد از ابراز خوشحالی زیاد و صحبت با محمد و تاکید به اینکه حتما به مادر جون میگم خداحافظی کردم ..
از بیمارستان خارج شدم و رفتم سمت خونه محمد .
بعد از پارک ماشین پیاده شدم و زنگ و فشار دادم که بعد از چند لحظه صدای فاطمه به گوش رسید :
_ بله ..؟!
_ فاطمه جان عمو امیرم درو باز میکنی ؟!
صدای دویدن و ساییده شدن کفش هاشو به روی کف حیاط شنیدم و بعد از چند لحظه درب و باز شد و صورت خندون فاطمه نمایان ..
_ سلااام عمو امیر ..
_ سلام فاطمه خانم خوبی عمو ؟
_ من خوبم .. شما خوبین؟
_ منم خوبم خانم کوچولو ..
فاطمه جان عزیز هست ؟
_ اره عمو بیا داخل ..
بعد همینطور که صداش بلند می کرد دوید داخل ..
_ عزیز جون ... عزیز جون ..
عمو امیر اومده ..
رفتم داخل و صدای ضعیف عزیز خانم شنیدم که می گفت ...
_ خوش اومده عزیز دلم.. تعارف کردی بیان داخل ؟
_ اره عزیزجون گفتم ..
رفتم داخل و صدامو بلند کردم و گفتم :
_سلام عزیز جون مهمون نمی خواین ؟
_ سلام مادر خوش اومدی بیا که مهمون حبیب خداست..
_ ممنون شرمنده دیگه مزاحم شدم ..
_ نگو پسرم بیا ..
خلاصه بعد از احوالپرسی و حرفهای متفرقه رفتم سر اصل مطلب ..
_ راستش عزیز جون اومدم یه خبر بهتون بدم ..!
_ خیر باشه مادر .
خبرت چیه ؟؟
یکم من من کردم و بعد از کلی این دست و اون دست کردن دلمو زدم به دریا و گفتم :
راستش مادر جون چطور بگم از محمد خبر دارم براتون ..
_ یا فاطمه الزهرا س
محمدم چی شده ؟
_ سریع بلند شدم رفتم جلوی مادر جون روی زانوهام نشستم و گفتم :
نه نه عزیز جون چیزی نشده که هول نکنین
خوش خبرم ..
اومدم بگم محمد چند روز دیگه میاد ..
ادامه دارد
💫💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
•• 🌿🌸
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
•• 🌿🌸 بسم الله الرحمن الرحیم #بسم_رب_عشق #تفحصم_کنید..... قسمت۱۵۷ 🥀🥀🥀 بعد از
•• 🌿🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#بسم_رب_عشق
#تفحصم_کنید.....
قسمت۱۵۸
🥀🥀🥀
_ یا فاطمه الزهرا س
محمدم چی شده ؟!
سریع بلند شدم و رفتم جلوی مادر جون روی زانو هام نشستم و گفتم :
_ نه نه عزیزجون چیزی نشده که
هول نکنین ..خوش خبرم ..
اومدم بگم محمد چند روز دیگه میاد ...
مادر جون نفس عمیقی کشید بعد دستهاشو باز کرد رو به اسمان و زیر لب گفت :
خدا رو شکر
خدا رو شکر که محمدم سالمه ..
بعد در حالی که چشمهاش از خوشحالی برق میزد به من نگاه کرد و گفت :
راست میگی مادر که محمدم داره میاد ؟!
_ اره عزیز امروز باهاش صحبت کردم گفت تا چند روز دیگه میاد ..
_ حالش خوب بود ؟
_ اره خیلی خوب بود
از شما هم پرسید گفت سلام برسونم بهتون ..
_ سلامت باشه مادر
.. ولی چرا خودش با من تماس نگرفت بگه میاد ؟!
یه لحظه موندم چی بگم ..
اما سریع فکرمو متمرکز کردم و گفتم ؛
راستش با من کار داشت منم خیلی بهش اصرار کردم بهم گفت
گفت می خواد بهتون زنگ بزنه اما من زرنگی کردم که این خبرو من بهتون بدم و ازتون مژدگونی بگیرم ..
_ خدا سلامتی بهت بده پسرم همیشه خوش خبر باشی ..
_ ممنونم عزیز جون ..
بعد از یک ساعتی هم صحبتی با عزیز و فاطمه خداحافظی کردم
رفتم گلزار شهدا ..
اخه به مرادم رسیده بودم نامردی بود نمیرفتم پیش اقا مصطفی ..
خدا روشکر تعداد کمی برای زیارت قبور شهدا اومده بودن موقعیت خیلی خوبی بود تا حسابی با اقا مصطفی خلوت کنم ..
کنار قبر شهید نشستم و زانوهامو در اغوش گرفتم و شروع کردم درد و دل کردن .. بعد از مدتی به خودم اومدم که صورتم از اشک خیس شده بوده ..
ادامه دارد
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
•• 🌿🌸
من پیر شدم، دیر رسیدی، خبری نیست
مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست😢
بسیار برای تـو نـوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه، ولی نامه بری نیست😭
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست😞
حالا کـه مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست😢
بگذار که درها همگی بسته بـمانـنـد
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست😭
بگذار تبر بـر کمر شاخه بکوبد
وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست😭
تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر
در شهر به جز مرگ متـاع دگری نیست😭
#ناصر_جامدی
#مادران_انتظار
#مادر_حاج_احمد_متوسلیان
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
امروز چهارشنبه بیستم آذر☺️
روزبیستم چلہ ے حدیــــث ڪـــساء👌
🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀
🌺به نیت فرج آقا امام زمان(عج)
و سلامتے امام زمان(عج)🌺
و هدیه به روح سردار خیبر
🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت🌹
و به نیابت از همه ے
🌺شــــهداے مدافـــع حـــرم🌺
🌺و شـهداے دفـــاع مقـــدس🌺
و به نیت
حاجات عزیزان زیر مے باشد👌
🌹🥀🌺🌸🌼🌻🌹🥀🌺🌸🌼🌻
روز بیستم ازهرگروه به نیابت حاجات افراد زیر
است👌
گروه اول:گروه سردار خیبر
حاج محمد ابراهیم همت
۱.خانم نوکرمادر
🌹🥀🌺🌸🌼🌹🥀🌺🌼🌺🥀🌸
گروه دوم:گروه سردار شهید
حاج حسین خرازے
۱.خانم صالحے
🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸🌹🥀🌺🌸
گروه سوم:گروه شهید
ابراهیم هادی
۱.خانم کرمپور
🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹🌺🥀🌹
🔈بزرگواران توجه داشته باشن هرکدوم ازافراد توهرگروهی هستند باید حدیث کسای امروز رو به نیت حاجات هم گروهی خود بخونن
هرکسی خوند به پی وی زیر
همراه باکد و نام گروه ارسال کنند
@deltange_hemmat68
مانند زیر کد ۲۰گروه شهید همت✅
نشون دهنده این هست حدیث کسا در گروه خودم به نیابت خانم یاآقای فلانی در روز بیستم تلاوت شد👌👌
همه افراد حتما قرائت کنند و اعلام کنند👌
حاجت رواشید🙏
یازهرا(س)✋
ان شاالله همه ی افراد گروه حاجت رواشند👌
التماس دعا👌
یازهرا(س)
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
°•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
⛅️🌦🌧⛈🌤🌈 #تمثیل هاے خدایے7⃣1⃣1⃣ 🌈❄️🌈 فصل بهار و پاییز که آسمان ابری 🌥 می شه. هر لحظه ابرها شروع
____🌹____
#تمثیل هاے خدایے8⃣1⃣1⃣
مثل لباس تمیز 👕👚
👱♀خانمها لباسهاي تمیز را کنار لباسهاي
تمیز و لباسهاي کثیف را کنار لباسهاي
کثیف میگذارند.⏸
هندسه ي عالم هم همین است.✅
💧آنهایی که پاكند کنار پاکیها و پاکان قرار میگیرند
و آنهایی که ناپاكند کنار ناپاکیها و
ناپاکان قرار میگیرند.
✔️و این خود حقیقتی است که قرآن
کریم از آن یاد میکند:
پس پاك بشویم تا دوستانی پاك پیدا کنیم.✔️
پاك بشویم تا کتابهاي پاك و خوبی در اختیارمان قرار بگیرد.✔️
پاك بشویم تا شغلهاي پاك و مناسبی سر راهمان سبز شود.✔️
پاك بشویم تا افکاري پاك و زیبا نصیبمان شود.✔️
🔶➖➖🔘➖➖🔶
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f