eitaa logo
سلام بر ابراهیم
2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
323 ویدیو
4 فایل
🌼 یا الله 🌹گـویند چـرا تـودل به شھیدان دادے؟ واللہ ڪہ مـن نـدادم، آنـھابـردند دل هایی که در مسیر عاشقی کم بیاورند می میرند. ‌ 🌷‌تقدیم به روح آسمانی شهیدان 💟 #ابراهیم_همت و #ابراهیم_هادی ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
آن بلنــدای آسمانـــ... جایگاه تو بودـــ.... توئے ڪه به حقــــ... #عبـاسِ دوران بودے و هستیـــ... و یڪ تنه به علقمه زدیــــ... پر کشیدی 🕊و آزاد گشتیــــ... پرواز را یادم بده... تا از هوســــهای دنیــــا آزاد شوم... #شهید_عباس_دوران #خلبـــان_پرافتخار_ایــران 🌹 @hemmat_hadi
داشتم #قرآن تلاوت می‌کردم کنار من یک خانم محجبه نشسته بود وقتی به آیات #فضیلت_شهدا رسیدم خواستم معني آن را هم بخوانم. رو کردم به آن خانم گفتم خط قرآن ریزه چشم‌هام ضعیفه، برای من بخوان. آن خانم شروع به خواندن کرد و من هم گوش می‌دادم ناگهان سرم را بلند کردم #عباس را دیدم، می‌دانستم که #شهید شده با صدای بلند گفتم عباس... عباس... از #خواب پریدم. (به نقل از #مادربزرگ شهيد) #شهید_عباس_دانشگر🌷
♨️ به بچّه‌هاتون یاد بدهید... 💢 از بی‌یاری سر بریده شد، نه از بی‌آبی... 💢 از معرفت و مرام و ادب و مهربانی برای کودکان تشنه لب، شد نه بخاطر مشک آب.. 💢اونجا که حسین فریاد زد 🗣هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی؟ میخواست نه ... 💢به بچّه‌هاتون اول از حسین(ع) بگوئید بعد از لبهای ... ♨️خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتن ⚡️اما (ع) نشدن! 🚩 یعنی °✷مردانگی °✷آزادگی °✷غیــرت °✷شجاعت °✷شهامت 🚩 یعنی °✷جوانمردی °✷معرفت °✷حیا °✷غیرت 🏴 عباس یعنی 💥حتی بدون دست... 🏴حسین یعنی 💥حتی لحظه‌ای که گلوی دریده شد... ⚠️ به بچّه‌هاتون یاد بدهید... (علیه‌السلام) به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود! 💢او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در هم از بین برنده حق الناس نیست❌... 💯به بچه‌هاتون ✔️ 💠: @hemmat_hadi🌷
#لبیک_یازینب ★خوش به حال #مدافعان_حرم ❣پر کشیدند🕊 از میان حرم ★بین سجده میان #سرخیِ_خون ❣آرمیدند با اذان📣 حرم ★لک #لبیک_یاحسین گفتند ❣در حریم نوادگانِ حرم ★مثل #عباس با قدی رعنا ❣شده بودند پاسبان حرم #کلنا_عباسک_یازینب #شبتون_شهدایی🌙 🌹 @hemmat_hadi
♨️شهید حرمی که مثل مادرش #زهرا (س) بین درو دیوار ســـوختـــ 🔹یکی دو سال بود #عباس خیلی اصرار می کرد واسه رفتن به #سوریه. من میگفتم: عباس نه زمان رفتن تو رو من مشخص میکنم هنوز #وقتش نرسیده. 🔸توی این دو سال اکثر دوره هاۍ #نظامی از جمله جنگ افزار و تاکتیک و... رو گذروند. یه مدتی که از #نامزدیش گذشت، بهش گفتم: عباس تو از اون مردهای عاشق‌پیشه میشی، چون تا حالا به هیچ #نامحرمی حتی نگاه نکردی بهم خندید. 🔹چند روز گذشت؛ اومد پیشم گفت: حاجی #تو_روخدا بذار برم، اینبار اصرار کردنش متفاوت بود. گفتم: چیزی شده⁉️ گفت: سردار دارم #زمین_گیر میشم. 🔸آره؛ عباس داشت #عاشق میشد، ولی از همه چیز براي حرم زد. عباس #اولین نامحرمی که دیده بود نامزدش💞 بود. #راوی_سردارحمید_اباذری #شهید_عباس_دانشگر 🌷: @hemmat_hadi
دست خدا عباس را بسیار با آرامش و خشوع می‌خواند بعضی وقت ها که فراغت بیشتری داشت آیه «أِیّاکَ نَعبُدُ وَ أِیّاکَ نَستَعین» را با چشمانی اشک بار تکرار می‌کرد. او همیشه نمازش را در می‌خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می‌کرد. فراموش نمی‌کنم آخرین بار که به خانه ما آمد، سخنانش از روزهای قبل بود. از گفته‌های او در آن روز یکی این بود که: وقتی اذان می‌شود، پس از اینکه وضوگرفتی، به طرف قبله بایست و بگو: «ای خدا! این را روی سر من بگذار و تا صبح فردا بر ندار» به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: «اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی‌تواند ما را دهد.» از آن روز تا به حال این گفته‌ی بی‌اختیار در گوش من تکرار می‌شود. @hemmat_hadi
💠مصطفی و نذرش🙏 زمانی که #هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت. یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: #مامان یک هیئت به اسم حضرت #عباس ( ع) زدم. 🌷خیلی خوشحال شدم و #اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس(ع) کردم 🙏🌹 حالا خوشحالم که این کاروکردی . 🌷ازآنجا متوجه شدم که حسابی #هوای مصطفي را دارند. برای مصطفي خیلی اتفاقهای #خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹 🌷همیشه برایم عجیب بود که چقدر #مصطفي درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته. کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. #عمویم مصطفی را برای خاندان آل علی علیه السلام انتخاب کرد. #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 #شهید_مدافع_حرم ❤️👉 @hemmat_hadi
🍂 #عباس خبر دار میشه وضعیت بچه ها خوب نیست. با یه نفر با ماشین? میرن جلو یه جایی #کنار_دیوار پارک میکنه تا بیان پایین، با موشک ضد تانک ماشین رو میزنن تا پیاده بشن #بین_درو_دیوار میسوزه 🍂حاجی گریه کرد و شونه هاش میلرزید. حاجی گفت: من #جنازشو دیدم. ✘نه #پهلو مانده بود ✘نه صورت ✘نه چشم 🍂حقش بود مثل #حضرت_زهرا(س) شهید بشه {تو آتیش،بین در و دیوار با پهلو وصورت زخمی} حاجی براش اسم گذاشت عباس #جوان_مومن_انقلابی #شهید_عباس_داشنگر #شهید_مدافع_حرم ❤️ @hemmat_hadi
🔰همراه با #تیمسار_بابایی با یك وانت تویوتا به قرارگاه نیروی زمینی در #غرب كشور می رفتیم. به نزدیكیهای قرار گاه كه رسیدیم، در پیچ و خم كوهها، در صد قدم #دژبانی ایستاده بود. 🔰 بابایی به من گفت: حسن جان! ببین این #دژبانها برای چه در اینجا ایستاده اند من نزدیك یكی از آنها كه رسیدم، شیشه را پائین كشیدم و پرسیدم: برادر! برای چه اینجا ایستاده اند ؟ 🔰دژبان گفت: گفته اند كه #تیمساری به نام بابایی می آید. دو ساعت است كه ما را در اینجا میخ كرده اند. تا حالا هم كه نیامده و حال ما را گرفته. 🔰تیمسار با شنیدن صحبتهای #سرباز دژبان خیلی ناراحت شد. رو كرد به دژبان و گفت: برادر! #فرمانده ات گفته اینجا بایستید 🔰 دژبان گفت: آره دیگه. تو نمیری تو این آفتاب كلی ما را علاف كرده اند. #ضدانقلابها هم اگر وقت گیر بیاورند سر ما را می برند. اصلا اینها بی خیال بی خیالند. 🔰ما الكی اینجا كاشته اند. #عباس گفت: برادر! از قول من به فرمانده ات بگو كه به فرمانده اش بگوید، بابایی آمد، #خجالت كشید و برگشت. 🔰سپس رو به من كرد و در حالی كه #عصبانی به نظر می رسید گفت: حسن! دور بزن برگردیم. با دیدن این صحنه احساس عجیبی به من دست داد. 🔰احساس كردم كه گویا #امام_علی (ع) در آستانه شهر انبار است و كسانی را كه در استقبال او به #تعظیم ایستاده اند، نكوهش می كند. 📚پرواز تا بینهایت / صفحه 213 #شهید_عباس_بابایی ❤️ @hemmat_hadi
🔰عباس بعد از یک ماه #نامزدی آمد پیش من؛ گفت: «می‌خواهم به #سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم #عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمی‌خوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را می‌فرستم. 🔰 اما چرا آنقدر #اصرار می‌کنی که الان بروی عباس گفت «حاجی؛ من دارم #زمین‌گیر میشم می‌ترسم وابستگی من را زمین‌گیر کنه?!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت 🔰عباس یک #جوان بیست و سه ساله، در سخت‌ترین مکان قرار می‌گیرد که بیشترین رفت و آمدها و مراجعات و هماهنگی‌ها آنجاست یک لحظه هم به کسی اخم نکرد #اخلاق عباس همه‌مان را کشته بود. 🔰 عباس از بیست سالگی شروع کرد به #آموزش دادن بچه‌های هم سن و بلکه بزرگتر از خودش.عباس همان‌ کارهایی که ما به آن عمل نمی‌کنیم را انجام می‌داد و همین سبب شد به این #مقام برسد. 🔰عباس به چیزهایی که ما به آن  آلوده بودیم آلوده نبود. مراقب چشمش بود، مراقب نفسش بود اینطوری نبود که هر شب نماز شب بخواند ولی #نماز_شب می‌خواند. 🔰خلوت داشت, سجده‌های طولانی داشت اگر این‌ها نباشه، اگر #عاشق_خدا نباشی خدا عاشقت نمی‌شه . عباس #دنیا را رها کرده بود و عاشق خدا شده بود. از آن طرف جوانی هم می‌‌کرد. جوانی او #حلال بود ولی حواسش بود دچار غفلت نشود. راوی:ســردار حمید اباذری #شهید_عباس_دانشگـــر ❤️ @hemmat_hadi
#شب‌های_جمعه_و_یاد_شهدا 🔰دست خدا 🔹عباس #نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می‌خواند بعضی وقت ها که فراغت بیشتری داشت آیه «أِیّاکَ نَعبُدُ وَ أِیّاکَ نَستَعین» را #هفت_بار با چشمانی اشک بار تکرار می‌کرد. او همیشه نمازش را در #اول_وقت می‌خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می‌کرد. فراموش نمی‌کنم آخرین بار که به خانه ما آمد، سخنانش #دلنشین‌تر از روزهای قبل بود. از گفته‌های او در آن روز یکی این بود که: وقتی اذان #صبح می‌شود، پس از اینکه وضوگرفتی، به طرف قبله بایست و بگو: «ای خدا! این #دستت را روی سر من بگذار و تا صبح فردا بر ندار» به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: «اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمی‌تواند ما را #فریب دهد.» از آن روز تا به حال این گفته‌ی #عباس بی‌اختیار در گوش من تکرار می‌شود. #شهید_عباس_بابایی ❤️ @hemmat_hadi
☆❣★در آرزوی شهـادت★❣☆ 🔸عباس در آخرین روزهای قبل از رفتنش می گفت: بعضی‌ها می‌گویند کسانی باید به جنگ‌ بروند که داشته باشند 🔹ولی در این جنگ مانند ، جوانان خط شکن لازم است و یکی از این جوانان خط شکن و فدایی بود 🔸تنها ۴۰روز قبل از اینکه به اعزام شود نامزد? کرده بود. تقریباً ۴۰ روز بعد از اعزام هم به رسید. 🔹میگفت این همه شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی فضای شهر را پر کرد‌ه‌اند، اما باید دیندار باشیم 🔸اینکه توانستیم دیندار بمانیم یعنی به مرز رسیدیم و شهیدیم پس باید مراقب باشیم را از دست ندهیم ❤️ @hemmat_hadi
💐دامن  را 🌿عطرگل یاسـ یکیست مـــاه بنی هاشمیان در همه ناس سیر کردم عدد ابجدو دیدم به حساب نام زیبـای اباصالـح و یکیست (ع) و روز گرامی باد𓼨✨ ❤️ @hemmat_hadi
؛ تمام معادلاتِ عالم را به هم میریزد عشق حسین؛ عاشق پروراست عشق حسین؛ پرور است عشق به حسین، تازه داماد نصرانی را پایبند کرد و وهب به هوای عشق حسین؛ را به مادر سپرد و عاشقانه به میدان زد بعد از هزار و اندی سال؛ باز هم عشق حسین؛ عشقِ زمینی را می‌دهد اینبار تازه دامادی به نامِ متولد ماهِ اردیبهشت ماهِ عاشقان. نور چشم پدر و قوتِ قلبِ درمهرماه نود؛ لباسِ مقدسِ به تن کرد و ورد زبانش شد: خدمت و خدمت و خدمت در اردیبهشت "نود و پنج" تازه عروسش را به اربابش سپرد و به دنبالِ عشقِ حسین (ع)، راهی دیارِ شد. میدانِ جنگِ ؛ قتلگاهش شد و صورت خضاب شده با خونش چشم رفقایش را به هوای بارانی کرد قبل از شهادت خوانده بود. در تیررس دشمن مثل مولایش حسین (ع) نُقل مراسم عروسی، نثارِ اش شد مادر می‌گوید: "عباس من برای مردن حیف بود! او باید شهید می‌شد" و خوشحال است که لحظه تدفین به پاسِ این سربلندی، شیرش را حلالِ شیرپسرش کرده پدر می‌گوید: "از همان دوران کودکی، مسیر بندگی را در پیش گرفته و نُه ساله بود که های رجبی اش را آغاز کرد" حالا چندسالی هست که جایِ عباس، در میان اعتکاف های رجبی خالیست اما اکنون، آسمانها است جایش خالیست اما ... گرمی ، همه شهر را گرم می‌کند ✍نویسنده: ❤️ @hemmat_hadi
در کلاس عاشقـی عباس غوغا می کنددر هر عاشقی عباس می کند هر کسی خواهد رود در عشــق حسین ثبت نامـش را فقط امضاء می‌کند! کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi
🌾فک کن بری به همه بگی فردا میرم پیش بی بی بری تو صحن پرچم یا سربند کلنا عباسک یا 🌾بری تو حرم روبه روی ضریح دست تو بزاری رو با زبون بی زبونی بگی خانوم جات اینجاست اونجا چیکار میکنین بگی خانوم اجازه میدی،برم کنم از حرمتون 🌾بعد،یه ،یه لباس نظامی،یه کلاشینکف، یه کلت،یه بیابون،بیابون نه پشتت یه گنبدانگار داره نگات میکنه 🌾خانوم نگات میکنه میکنی کنارته بهت افتخار میکنه بهت میزنه یه نگاه به پشت سرت به یا عباس میندازی 🌾میگی تا اسم شما رو گنبد هست مگه کسی میتونه به حرم چپ نگاه کنه خم شی بند پوتینتو سفت میکنی سفت میکنی اسلحه رو سفت میچسبی، میگیری میگی یا عباس 🌾بعد از اینکه چندتا حرومی رو به رسوندی؛ببینی یه ضربه خورده به قلبت 🌾 شروع میکنه به سوختن،از خون دستت میفهمی شدی میگی بی بی ببخشید ،دیگه توان ندارمدوستات جمع شن دورت نفسات به شمارش بیوفته؛چشمات تار ببینه بی بی بیاد بالا سرت برا خون زیادی ازت بره.دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به مغزت برسه امابگی پاهامو بذارین زمین بلند کنین 🌾بی بی اومده میخوام بهش بدم چند دقیقه بعد ببندی چند روز بعد به خانوادت خبر بدن شدی 💢 بحق بی بی زینب کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi
. که همـہ سُـرور و مهر است و صفا بــاغــی اســت ز گــلــهای الهـــے وَلا هــم عطر دارد و و هم عطر علی و خدا..؛✨ پیشاپیش امام حسین (ع) را تبریک عرض‌میکنم کانال_ سلام بر ابراهیم ❤️👉 @hemmat_hadi
✵─ஜई🍃🌸🍃ईஜ─✵ 🍃علیرضا قنواتی یادگار جنگ بود. عشق به امام و ، مناجات های شبانه، نمازشب ها خاطره شده بود و حسرتی بود بر دلش 🍃راه را شناخته بود که وقتی خبرهای را شنید خود را آماده کرد برای رفتن. جواب سوال تمام آنهایی که می گویند چرا می روند را داد وقتی که گفت: «فردای قیامت اگر گفت در مجالسم، حسین حسین گفتی اما چطور اجازه دادی به حریم خواهرم بی حرمتی کنند، شما چه جوابی خواهید داد؟ 🍃روزگار عجیبی ست. برای حسین و دل می سوزانیم و میریزیم اما حرف سوریه که می شود خیلی ها می گویند نباید کسی برود و اینها بازی سیاسی است که چنین و چنان‌ و آرام خود را به سایه می کشند 🍃وقتی این ها را می بینم یاد آن مردمی می افتم که در دروازه شهر سنگ پرتاب می کردند به سرهای بالای نیزه، دست می زدند برای . نکند مسیرمان از همان دروازه بگذرد و حرف هایمان مثل همان سنگ ها، قلب حسین زمانمان را بشکند 🍃کاش بیدار شویم و قضاوت نکنیم آن هایی که سرشان را فدای میکنند و از همه چیز می گذرند، آرامش خانواده، حتی دختر هایشان... مثل که غیرتش اجازه نداد بماند و دخترش دم رفتن برایش خواند: کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم اما او چشم بر محبت پدری بست و اندکی بعد پیکرش به آغوش منتظرش برگشت... 🍃این روزها سوریه همان کربلاست با این تفاوت که حسین نیست اما دل خوش است به و هیئت...این روزها زینب می خواند ؟ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۱ دی ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ مهر ۱۳۹۴.حمص سوریه 📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : روستای جایزان 🖤 🖤 @hemmat_hadi ☘࿐✧🌷✧࿐☘
✵─ஜई🍃🌸🍃ईஜ─✵ 🍃او را به عاشقی می‌شناختند. عاشقی برای ارباب. یک محله بود و یک علمدار. 🍃انگار نمی شود از کنار این دریایِ بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی! عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق است. و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد. 🍃بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ او را به سمت و سوی خود کشاند. 🍃وقتی امام(ره) خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود. بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ افتاد، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد. 🍃گویی این همه را وامدار نامش است. عباس آقایی که در شجاعت زبانزد است عباس‌گونه اش او را به خاکِ کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد. در عملیات صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود. 🍃در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به رفت. مادر می‌گوید: "از حج که بازگشت، گفتم : عباس! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی" گفت: خیلی دلم می خواهد ملاقات و زیارت خدا نصیبم شود. 🍃باید خالص باشی و برای نه از جان که از دل بگذری تا تو را بخرد. مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از می‌گفت. تا که در نیمه شبی، در پنجوین، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت. ۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ برسد ؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان ✍نویسنده : 🌺 به مناسبت سالروز 📆تاریخ تولد : ۵ بهمن ۱۳۳۳ به گفته مادر شهید در شناسنامه ۵ مرداد ۱۳۳۳ 📆تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۶۲ 📆تاریخ انتشار : ٢٧ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : پنجوین 🖤 🖤 @hemmat_hadi ☘࿐✧🌷✧࿐☘
✵─ஜई🍃🌸🍃ईஜ─✵ ◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃به پرچم مزین شده با نامِ (س) خیره شده ام، روضه ها جلوی چشمانم جان میگیرد و دلم پر میکشد به روزی که (ع) صدا زد: "برادر، برادرت را دریاب" چشمانم بارید برای کمر خمیده حسین(ع) اما جگرم سوخت برای زینب(س)، برای خیمه ای که دیگر نداشت و خدا میدانست بی عباس چه خواهند کرد. 🍃قرن ها گذشت و نه از یادها رفت و نه از دلها، عشق غریب کربلا شعله میکشید و پرتوی جاودانگی اش فروزان‌تر میشد. این بار هم یزیدیانی از جنس همان روزهای کربلا، زینبیه را هدف گرفتند و خیالِ ، لشکرشان را به هلهله انداخته بود اما زهی خیال باطل! که هرکدامشان در خلوت های خویش به عباس(ع) اقتدا کرده بودند حال زمان برایشان مقدر شده بود و چه فرصتی از این دلچسب‌تر؟! 🍃سربازانی که به ها ختم نشدند بلکه لشکری ساخته شد با نام و شیرمردانی چون را پیشکش حضرت زینب(س) کرد. ذوالفقار همچون نامش، شمشیر بُرَّنده ای شد و پس از بریدن طناب های ، پله های عاقبت بخیری را یک به یک طی کرد. حرف‌ها را به جان خرید و به پای دفاع از حرم فدا کرد. جوانِ رشید فاطمیون سربلند شد و نهایتِ بندگی‌اش ختم به بهترین مرگ ها شد! 🍃ذوالفقار ایستاد پای امام زمانش و چنان مردانه مدافعِ دختر مولایمان شد که حال در صحرای محشر روسفید است و باعث افتخار... ♡ذوالفقارِ حرم، گوارای وجود آسمانی ات♡ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸ 📅تاریخ شهادت : ۲ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : سوریه 🖤 🖤 @hemmat_hadi ☘࿐✧🌷✧࿐☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه تاریخ قراره عمو با آب برگرده ببین من قول ندادما تو قول ندادیا قول داده